فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۶٬۲۸۱ تا ۲۶٬۳۰۰ مورد از کل ۳۵٬۴۰۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: در عصر حاضر کیفیت و کمیت تحصیل، نقش مهمی در آینده فرد ایفا می کند و از جمله راهبردهای یادگیری مؤثر و مناسب، کمک طلبی یا جست و جوی کمک تحصیلی از دیگران است. هدف از پژوهش حاضر ارائه مدل ساختاری کمک طلبی تحصیلی بر اساس خودتعیین گری و شکفتگی با نقش میانجی مشارکت تحصیلی و باورهای انگیزشی دانش آموزان بود. روش: پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و از نظر روش گردآوری داده ها توصیفی از نوع همبستگی و معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این مطالعه شامل تمامی دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه شهر تهران در سال تحصیلی 99-1398 بود که 454 نفر از آنان به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای به عنوان نمونه مورد مطالعه در این پژوهش شرکت کردند. افراد نمونه به پرسش نامه های کمک طلبی رایان و پنتریچ (1997)، نیازهای اساسی خودتعیین گری ایلاردی، لئون، کیسر و رایان (1993)، مقیاس شکفتگی داینر و همکاران (2008)، مقیاس مشارکت تحصیلی شوفلی و بکر (2006)، و پرسشنامه باورهای انگیزشی پنتریچ و همکاران (1991)، پاسخ دادند. پس از جمع آوری پرسشنامه ها، داده های استخراج شده با استفاده از الگوسازی معادلات ساختاری بررسی و تحلیل شدند. یافته ها: برآیندها نشان دادند که الگوی پیشنهادی از برازش خوبی با داده ها برخوردار است. نتایج بین خودتعیین گری، شکفتگی، مشارکت تحصیلی و باورهای انگیزشی با کمک طلبی رابطه معنادار نشان دادند (0/01> P) و همچنین نتایج آزمون بوت استراپ نشان داد اثر غیرمستقیم خودتعیین گری بر کمک طلبی از طریق باورهای انگیزشی 0/147 و اثر غیرمستقیم شکفتگی بر کمک طلبی از طریق باورهای انگیزشی 0/139 است که در سطح 0/01 معنا دار است. نتیجه گیری: نتایج نشان دادند که خودتعیین گری و شکفتگی به طور مستقیم بر کمک طلبی دانش آموزان مؤثر هستند و اثر غیرمستقیم خودتعیین گری و شکفتگی از طریق باورهای انگیزشی به ارتقا رفتار کمک طلبی در دانش آموزان کمک می کند.
ویژگیهای روانسنجی آزمایه رایانهای شباهتها برای سنجش سوگیری زود قضاوت کردن بیماران دچار اسکیزوفرنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظریه های شناختی اخیر فرض میکنند که هذیان ها در بیماران دچار اسکیزوفرنیا به دلیل سوگیری زود قضاوت کردن به وجود میآید. از اینرو هدف پژوهش حاضر ساخت یک آزمایه معتبر و پایا برای اندازه گیری سوگیری زود قضاوت کردن بود. روش: روش این پژوهش از نوع همبستگی و شامل روشهای چندگانه آزمون سازی بود. گروه نمونه شامل 45 بیمار در دسترس دچار اختلال اسکیزوفرنیا بود که از بین حدود 1500 بیمار بستری در بیمارستان های رازی و ابن سینای شهر شیراز در یک دوره 6ماهه انتخاب شد. ابزارهای پژوهش شامل دو آزمایه شباهت ها (صفاریان، 1389 ) و مهره ها (گرتی، 1991 ) و مقیاس اندازه گیری علائم مثبت و منفی (اندریسن، 1984 ) بود. آزمایه شباهت ها شامل 17 گروه تصویر است که روی نمایشگر رایانه با سرعتهای متفاوتی میچرخد. در هر کوشش، یک تصویر الگو و سه تصویر مشابه با تصویر الگو ارائه میشود و وظیفه آزمودنی این است که در هر کوشش تصویری را انتخاب کند که با تصویر الگو بیشترین شباهت را داشته باشد. برای بررسی همسانی درونی آزمایه از روش همسانی درونی و برای بررسی روایی همزمان، همبستگی نمره های آزمودنی ها در آزمایه شباهتها با نمره های آنها در آزمایه ای که قبلاً برای سنجش سوگیری زود قضاوت کردن ساخته شده بود (آزمایه مهره ها) محاسبه شد. روایی پیش بین با استفاده از روش رگرسیون خطی در پیش بینی شدت هذیان های بیماران دچار اسکیزوفرنی توسط آزمایه جدید بررسی شد. روایی تشخیصی آزمایه نیز با مقایسه نمره های بیماران با و بدون هذیان بررسی شد. یافته ها: آزمایه شباهتها از همسانی درونی، روایی همزمان، روایی پیشبین و روایی تشخیصی مطلوبی برخوردار بود. نتیجه گیری: به وسیله آزمایه شباهت ها میتوان سوگیری زود قضاوت کردن را به نحوی پایا و روا در بیماران دچار اسکیزوفرنیا مورد سنجش قرار داد و از آن در پژوهشهای آینده در زمینه بررسی نظریه های مربوط به هذیان و توهم استفاده کرد.
حافظه کاری و اختلال شخصیت: بررسی اثربخشی آموزش حافظه ی کاری با محرک عاطفی بر کاهش رفتارهای خودجرحی افراد دارای اختلال شخصیت مرزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش حافظه ی کاری با محرک عاطفی بر کاهش رفتارهای خودجرحی افراد دارای اختلال شخصیت مرزی بود. پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی و طرح آن پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه بود. تمامی دانشجویان دارای علائم اختلال شخصیت مرزی دانشگاه محقق اردبیلی در سال تحصیلی 96-97 جامعه آماری این پژوهش را تشکیل دادند که تعداد 40 نفر از آن ها به روش غربالگری با استفاده از مقیاس اختلال شخصیت مرزی ( STB ) و مصاحبه بالینی ساختاریافته ی SCID-II انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارش شدند. افراد گروه آزمایش به مدت 10 جلسه 30 تا 45 دقیقه ای در 10 روز طی 2 هفته هر روز هفته (بجز پنجشنبه و جمعه) تحت آموزش حافظه ی کاری با محرک عاطفی قرار گرفتند، در حالی که گروه گواه هیچ گونه آموزشی دریافت نکردند. برای جمع آوری اطلاعات هر دو مرحله ی پیش آزمون و پس آزمون از پرسشنامه آسیب به خود سانسون و ویدرمن ( SHI ) استفاده شد. به منظور تحلیل داده ها از روش آماری تحلیل کوواریانس تک متغیری ( ANCOVA ) استفاده شد. نتایج نشان داد که میانگین نمرات خودجرحی آزمودنی ها گروه آزمایش به نسبت گروه کنترل در مرحله پس آزمون، به طور معنی داری کاهش یافته است. بر اساس پژوهش حاضر آموزش حافظه ی کاری با محرک عاطفی از طریق تقویت کنترل شناختی بر کاهش رفتارهای تکانه ای نظیر خودجرحی اثر گذار می باشد.
مقایسه کارکردهای قطعه پیشانی در افراد دچار تصلب چندگانه عودکننده- بهبودیابنده و افراد سالم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این مطالعه مقایسه بازداری، قضاوت اجتماعی، استدلال انتزاعی و مهارت اجتماعی غیرکلامی در افراد دچار تصلب چندگانه عودکننده- بهبودیابنده و افراد سالم بود. روش: روش مطالعه علی- مقایسه ای از نوع مورد شاهدی و نمونه پژوهش شامل 30 فرد دچار تصلب چندگانه (ام.اس) عودکننده- بهبودیابنده ( 19 زن و 11 مرد) بود که با روش نمونه گیری تصادفی از میان 635 نفر از اعضای انجمن تصلب چندگانه گیلان انتخاب و سپس با 30 نفر فرد سالم به عنوان گروه شاهد همتاسازی شد. دو گروه بیمار و شاهد با استفاده از خرده مقیاس شباهتها، درک و فهم و تنظیم تصاویر آزمون وکسلر ( 1981 ) و درجاماندگی آزمون بندرگشتالت ( 1938 ) مورد سنجش قرار گرفت. یافته ها: آزمونهای تحلیل واریانس و تی مستقل نشان داد که بیماران دچار تصلب چندگانه عودکننده- بهبودیابنده بهطور معناداری عملکرد ضعیفتری در مولفه شباهتها و تنظیم تصاویر آزمون وکسلر و خطای درجاماندگی بیشتری در آزمون بندرگشتالت دارند. نتیجه گیری: بیماران دچار تصلب چندگانه با وجود حفظ قضاوت اجتماعی، تخریب شناختی معناداری نسبت به افراد سالم در تفکر انتزاعی، مهارت اجتماعی غیرکلامی و بازداری رفتاری نشان میدهند. از اینرو لازم است با استفاده از درمان شناختی رفتاری با تاکید بر بازسازی شناختی، اصلاح تحریفات شناختی و آموزش فنون رفتاری گامهایی جهت ارتقاء سلامت روان این بیماران برداشته شود.
بررسی رابطه جو سازمانی با رضایت شغلی پرستاران شاغل در بیمارستان های قدس، توحید و بعثت
حوزههای تخصصی:
مقدمه: درک کارکنان از بیمارستان خود، جو سازمانی آن را تشکیل می دهد. یکی از متداولترین عوامل درونی اثرگذار روی جو سازمانی، میزان رضایت شغلی کارکنان است. هدف این پژوهش تعیین ارتباط جو سازمانی با میزان رضایت شغلی کارکنان سه بیمارستان قدس، بعثت و توحید در شهر سنندج می باشد. روش بررسی: این پژوهش یک مطالعه ی توصیفی – تحلیلی است. نمونه آماری 189 نفر از پرستاران 3 بیمارستان قدس، بعثت و توحید هستند که از طریق نمونه گیری تمام شماری در سال 1395 انتخاب شدند (سه گروه 63 نفری). ابزارهای مورد استفاده پرسشنامه رضایت شغلی JDI و پرسشنامه توصیف جو سازمانی هالپین و کرافت بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی و آزمون های همبستگی پیرسون استفاده شد. یافته ها: بین متغییرهای روحیه ی گروهی و مزاحمت با رضایت شغلی همبستگی منفی معنادار بدست آمد. (05/0 P< ). متغیرهای علاقه مندی، فاصله گیری و نفوذ نسبت به رضایت شغلی در سطح معناداری 05/0 معنادار بودند (05/0 Sig< ). رابطه معناداری برای سایر متغییرهای روحیه ی گروهی، مزاحمت، صمیمیت، ملاحظه گری و تاکید بر تولید در سطوح معناداری 01/0 و 05.0 مشاهده نشد. نهایتا با استفاده از تحلیل همبستگی پیرسون رابطه معناداری بین جو سازمانی (کلیه ی متغییرها بطور همزمان) و رضایت شغلی مشاهده شد. نتیجه گیری: بین رضایت شغلی و جو سازمانی رابطه مستقیم وجود دارد اگرچه در بررسی متغییرها به تنهایی می توان نتیجه گرفت که عوامل اصلی در جو سازمانی که بر رضایت شغلی دخیل هستند علاقه مندی، فاصله گیری و نفوذ می باشند.
بررسی کفایت شاخص های روانسنجی مقیاس بهزیستی کارکن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی ویژگی های روانسنجی مقیاس بهزیستی کارکن ژنگ، ژو، زائو و ژانگ (2015) انجام شد. بدین منظور، 201 نفر از کارکنان یک شرکت صنعتی در بوشهر به صورت تصادفی ساده انتخاب شدند و پرسشنامه های پژوهش را تکمیل کردند. ابزارهای پژوهش شامل مقیاس های بهزیستی کارکن، خشنودی شغلی، عاطفه ی مثبت و منفی، تعهد عاطفی، عملکرد شغلی و تمایل به ترک شغل بودند. بررسی همسانی درونی سؤالات پرسشنامه با روش آلفای کرونباخ و همبستگی هر سؤال با نمره ی کل آزمون نشان داد که این مقیاس از پایایی قابل قبولی برخوردار است به منظور بررسی روایی مقیاس بهزیستی کارکن از چند روش استفاده شد. اول، تحلیل عاملی تأییدی نشان داد که ساختار سه عاملی این مقیاس از برازش مناسبی برخوردار است. دوم، نتایج حاصل از بررسی روایی همگرا و افتراقی نشان داد که مقیاس بهزیستی کارکن با مقیاس های خشنودی شغلی و عاطفه ی مثبت رابطه ی مثبت معنادار و با عاطفه ی منفی رابطه ی منفی معناداری دارد. سوم، نتایج حاصل از روایی پیش بین نشان داد که بهزیستی کارکن قادر به پیش بینی خشنودی شغلی، تعهد عاطفی، تمایل به ترک شغل و عملکرد شغلی می باشد. در مجموع، یافته های تحقیق نشان دادند که مقیاس بهزیستی کارکن یک مقیاس پایا و معتبر برای سنجش بهزیستی کارکنان ایرانی می باشد.
پیش بینی وسواس و فوبیا در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی تهران: نقش مفهوم خدا(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
پژوهش در دین و سلامت دوره ۴ پاییز ۱۳۹۷ شماره ۴
59-68
حوزههای تخصصی:
سابقه و هدف: مفهوم خدا که از طریق فرهنگ زبانی و کلامی به انسان ها انتقال می یابد و برداشت انسان ها را از خداوند مشخص می کند با سلامت روان شناختی افراد ارتباط تنگاتنگی دارد. هدف پژوهش حاضر پیش بینی وسواس و فوبیا بر اساس مفهوم خدا در دانشجویان است. روش کار: این پژوهش از نوع توصیفی - همبستگی و جامعه ی آماری آن شامل همه ی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی تهران است که با استفاده از روش نمونه گیری سهمی، تعداد 367 نفر از آنان انتخاب شدند و مقیاس مفهوم سازی فرد از خدا (GCS) و مقیاس های وسواس و فوبیا در فهرست نشانه های مرضی (R90SCL - ) بر روی آنان اجرا شد. در این پژوهش همه ی مسائل اخلاقی رعایت شده است و نویسندگان مقاله هیچ گونه تضاد منافعی گزارش نکرده اند. یافته ها : تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد که میزان وسواس و فوبیا را می توان از روی مفهوم خدا در دانشجویان پیش بینی کرد. همچنین نتایج پژوهش نشان داد دانشجویان پسری که مفهوم مثبتی از خدا داشتند دارای فوبیای کمتر (05/0P< و 24=r)؛ و دانشجویان دختری که مفهوم مثبتی از خدا داشتند دارای وسواس کمتری بودند (05/0P< و 28=r). نتیجه گیری: از یافته های به دست آمده می توان نتیجه گرفت که وسواس و فوبیای دانشجویان تابعی از کیفیت و چگونگی مفهوم خدا است. Haddadi kuhsar AA, Ghobari Bonab B. Predicting Obsessive-compulsive behavior and Phobic Anxiety among Students of Medical Sciences: The role of the Concept of God. J Res Relig Health. 2018; 4(4): 59- 68. DOI: https://doi.org/10.22037/jrrh.v4i4.12673
بررسی طبقات هیجان در ساختار وجودی انسان در قرآن منطبق بر نظریه روان تکاملی پلاتچیک(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
پژوهش در دین و سلامت دوره ۷ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲
110-124
حوزههای تخصصی:
سابقه و هدف: انسان نوین بیش از هر زمان دیگر انسانی هیجانی است و خروج هیجانات از حالت طبیعی، درحالی که عامل بقای نوع و فرد انسان معرفی می شود، سبب طیف گسترده ای از بیماری های روانی می شود که بر اساس پژوهش ها رو به گسترش است. تعاریف و طبقات متعددی در نظریات مختلف برای هیجانات و روابط بین آنها ذکر شده که بسیاری از آنها ضمن مطالعه رفتار حیوانات و تطبیق آن با انسان به دست آمده است. نظریه روان تکاملی هیجانات پلاتچیک از مهم ترین و کارآمدترین آنها است؛ اما آیا این همه طبقات هیجانی انسان ها است؟ مبتنی بر آموزه های اسلامی و قرآنی انسان موجودی فراتر از حیوان و دارای بُعدی روحانی است؛ پس هیجانات متفاوتی را می توان برای او تصور کرد. به همین منظور هدف پژوهش حاضر تطبیق طبقات هیجانی پلاتچیک با ساختار وجودی انسان در قرآن بود. روش کار: در پژوهش حاضر به روش تحلیل محتوا نخست فرم کدگذاری ارزیابی از طبقات هیجانات پلاتچیک و تصویر انسان در قرآن با استفاده از کتب و منابع پلاتچیک و قرآن و تفسیر تهیه شد و در اختیار دو ارزیاب آموزش دیده قرار گرفت. در این پژوهش همه موارد اخلاقی رعایت شده است و مؤلفان مقاله تضاد منافعی گزارش نکرده اند. یافته ها: نتایج به دست آمده نشان داد که همه طبقات هیجانی پلاتچیک در ساختار انسان قرآنی و بیشتر در دو بخش «حالت» و «قوت» وجود دارد و مبتنی بر آن 26 طبقه هیجانی جدید چون ضیق، فرح، رعب، ربط و اعمی و 20 ترکیب هیجانی دیگر پیشنهاد شد. نتیجه گیری: نتایج ضمن معرفی هیجاناتی جدید که با درنظرگرفتن ابعاد مادی و غیرمادی وجود انسان ارائه می شود؛ جایگاه هیجانات را بر اساس ساختار وجودی انسان در قرآن «قلب» معرفی می کند و طبعاً قلب است که بیماری اش سرمنشأ اختلالات هیجانی و سلامتش متضمن درمان معرفی می شود.
اثربخشی برنامه آموزش والدین بر کاهش مشکلات رفتاری کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین میزان اثربخشی برنامه آموزش والدین بر کاهش مشکلات رفتاری کودکان صورت گرفت. روش: روش پژوهشی نیمه تجربی با گروه آزمایش، گواه، پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری 4 ماهه بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان سوم و پنجم ابتدایی دارای مشکلات رفتاری شهر تهران در سال تحصیلی 90-89 و نمونه شامل والدین 18 کودک دارای مشکلات رفتاری بود که به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب و پس از پاسخگویی به پرسشنامه اختلال رفتاری راتر1975 به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جایگزین شد.والدین کودکان گروه آزمایش برنامه آموزش والدین را در 8 جلسه 60 دقیقه ای در 2 ماه دریافت کرد، اما گروه گواه مداخله ای دریافت نکرد. داده ها با استفاده از روش آماری کوواریانس تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که مشکلات رفتاری آزمودنی های گروه آزمایش در مقایسه با گروه گواه بطور معناداری کاهش یافت، بعلاوه پس از گذشت 4 ماه نتایج مداخله در کودکان گروه آزمایشی پایدار بود. نتیجه گیری: برنامه آموزش والدین راهبردی مؤثر برای کاهش مشکلات رفتاری کودکان است. بر مبنای نتایج این پژوهش به مشاوران و روان شناسان کودک میتوان پیشنهاد نمود که با استفاده از این برنامه آموزشی در کاهش مشکلات رفتاری کودکان بکوشند.
اثربخشی آموزش تاب آوری بر امید به زندگی و بهزیستی روانشناختی مادران دارای فرزند ناتوانی های خاص یادگیری
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف اثربخشی آموزش تاب آوری بر امید به زندگی و بهزیستی روانشناختی مادران دارای فرزند با ناتوانی های خاص یادگیری شهر تهران در سال 1398 انجام شد. روش این پژوهش شبه آزمایشی از نوع طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش کلیه مادران دارای فرزند با ناتوانی خاص یادگیری شهر تهران بودند . با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، 30 نفر (15 نفر برای هر گروه) از مادران دارای فرزند با ناتوانی خاص یادگیری شهر تهران انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایش 10 جلسه 90 دقیقه ای تحت آموزش تاب آوری قرار گرفتند و گروه کنترل در لیست انتظار باقی ماندند. جمع آوری داده ها بر اساس پرسشنامه امید به زندگی اشنایدر (2000) و بهزیستی روانشناختی ریف (1980) انجام پذیرفت. تجزیه و تحلیل اطلاعات بدست آمده از اجرای پرسشنامه از طریق نرم افزار spss20 در دو بخش توصیفی و استنباطی (تحلیل کواریانس) انجام پذیرفت. نتایج نشان داد، میانگین گروه آزمایش در امید به زندگی و بهزیستی روانشناختی مادران دارای فرزند با ناتوانی های خاص یادگیری نسبت به گروه کنترل افزایش یافته است. می توان گفت که آموزش تاب آوری بر امید به زندگی و بهزیستی روانشناختی مادران دارای فرزند با ناتوانی های خاص یادگیری موثر بوده است، لذا نتایج بیانگر افق های تازه ای در مداخلات بالینی است و می توان از آن به عنوان یک روش مداخله موثر سود جست
اثر آزمایشگاهی اضطراب مرگ بر پیگیری ارزش ها و آرزوهای ناسالم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: این پژوهش با دو طرح پژوهشی، رابطه ی میان اضطراب مرگ و ارزش ها و آرزوهای ناسالم (ثروت، شهرت، جذابیت ظاهری، هم نوایی، لذت جویی) را مورد بررسی قرار می دهد.
روش: مطالعه اول از نوع توصیفی و همبستگی است. 457 دانشجو به روش نمونه گیری در دسترس، انتخاب و مقیاس اضطراب مرگ تمپلر (DAS) و نمایه ی آرزو (AI) را کامل کردند. مطالعه ی دوم از نوع نیمه آزمایشی و در قالب طرح گروه آزمایشی و کنترل با پس آزمون است. 204 دانشجو به روش نمونه گیری در دسترس، انتخاب و به طور تصادفی در سه گروه آزمایش (یادآوری مرگ خویشتن + آرزوهای بیرونی، هم نوایی و لذت جویی) و یک کنترل (یادآوری موضوع اضطراب آور غیر مرتبط با مرگ) واگذاری شدند. با اجرای تکلیف فراخوانی افکار مرتبط با مرگ و نمایه ی آرزو، اثر برجستگی مرگ بر ارزش های ناسالم در میان آن ها آزمون شد.
یافته ها: در مطالعه ی اول با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون، رابطه ی مثبت معنادار میان اهمیت جذابیت ظاهری، هم نوایی و لذت جویی با اضطراب مرگ و خرده مقیاس های آن مشاهده شد. نتایج حاصل از تحلیل واریانس چندمتغیره در مطالعه ی دوم نیز نشان داد که برجستگی مرگ، منجر به کاهش اهمیت ارزش های ناسالم در گروه های آزمایشی در مقایسه با گروه کنترل شد. همچنین تأثیر برجستگی مرگ بر اهمیت جذابیت ظاهری و لذت جویی، معنادار بود.
نتیجه گیری: نتایج به دست آمده مطابق با مبانی نظری و پژوهشی مکاتب انسان گرا و وجودی و دو نظریه ی معاصر در حیطه ی روان شناسی اجتماعی و شخصیت، یعنی نظریه ی خودمختاری و نظریه ی مدیریت وحشت مورد بحث قرار گرفت.
فرزندآوری از دیدگاه زنان متأهل با تأکید بر نگرش دینی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به منظور بررسی نگاه به فرزندآوری در بین زنان شهر تهران انجام شد. روش پژوهش کیفی بود و در تحلیل داده ها از نظریه داده بنیاد استفاده شد. در جمع آوری داده های این پژوهش از مصاحبه کیفی از 16 زن متأهل بدون فرزند، بین سنین 20 تا 40 سال استفاده شد. یافته ها به صورت ۱۰ مفهوم اولیه، ۱۲۵ کد باز، ۷۴ کد محوری و ۱۳ کد هسته ای و همچنین زمینه ها، فرایندها و پیامدها استخراج شد. فرزندآوری، کد هسته ای بود که یک نیاز است و با دو نگاه در معنای فرزند شکل گرفته است: نگاه خدامحور و خودمحور. با نگاه خدامحور به فرزندآوری، اهمیت تربیت نسل توحیدی و با نگاه خودمحور، بیشتر تمایلات شخصی مهم بود؛ البته نگاه خدامحور کمتر مورد نظر افراد بود. برای دستیابی به نگاه خدامحور لازم است به زمینه سازی، فرایندسازی و پیامدهای تمایل به فرزندآوری در آیات و روایات پرداخته شود تا به تدریج با نگاه خدامحور تمایل به فرزندآوری بیشتر شود.
الگوی میانجیگری ذهن آگاهی در رابطه بین احساس تنهایی و بهزیستی روانشناختی: یک رویکرد میانجیگری تعدیل شده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با توجه به اهمیت بهزیستی روانشناختی بر سلامت روانی و جسمانی افراد و اثرات مخرب احساس تنهایی بر بهزیستی روانشناختی، این مطالعه به بررسی نقش میانجیگری ذهن آگاهی در رابطه بین احساس تنهایی و بهزیستی روانشناختی پرداخته است. همچنین، در این مطالعه نقش جنسیت در تعامل بین ذهن آگاهی و بهزیستی روانشناختی بررسی شد. پژوهش حاضر از نوع همبستگی است که در بستر اینترنت انجام شد و تحلیل ها از نوع تحلیل رگرسیون تعدیلگری بود. نمونه ای شامل 412 بزرگسال علاوه بر ارائه اطلاعات جمعیت شناختی شامل سن و جنسیت، سه پرسشنامه شامل مقیاس احساس تنهایی، نسخه کوتاه بهزیستی روانشناختی و مقیاس ذهن آگاهی را تکمیل کردند. نتایج نشان دادند 48% از واریانس بهزیستی روانشناختی در مدل ارئه شده تبیین می شود. تمامی اثرات مستقیم شامل اثر احساس تنهایی بر بهزیستی روانشناختی، اثر احساس تنهایی بر ذهن آگاهی و اثر مستقیم ذهن آگاهی بر بهزیستی روانشناختی معنادار بود. همچنین، اثر غیرمستقیم احساس تنهایی بر بهزیستی روانشناختی ازطریق ذهن آگاهی معنادار بود. به عبارتی، ذهن آگاهی نقش میانجیگری در تأثیر بین احساس تنهایی و بهزیستی روانشناختی دارد. احساس تنهایی با کاهش ذهن آگاهی به کاهش بهزیستی روانشناختی افراد منجر می شود. نتایج نقش تعدیل گری جنسیت در اثر ذهن آگاهی بر بهزیستی روانشناختی را تأیید کردند؛ به طوری که تأثیر ذهن آگاهی بر بهزیستی روانشناختی در میان زنان شدت بیشتری داشت. یافته های این مطالعه برای ایجاد راهکاری در جهت کاهش اثرات مخرب احساس تنهایی بر بهزیستی روانشناختی قابل بهره وری است .
پیش بینی افکار خودکشی بر اساس کاستی خداآگاهی و حرمت خود دانشجویان(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش پیش بینی افکار خودکشی بر اساس خداآگاهی و حرمت خود بود. روش این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی و تحلیل رگرسیونی است. جامعه آماری این پژوهش شامل دانشجویان زن و مرد یکی از دانشگاه های بیرجند در سال 1398 1399 بوده است. نمونه این پژوهش تعداد 375 نفر بودند که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار اندازه گیری، مقیاس های خداآگاهی (نورعلیزاده، 1390)، افکارخودکشی (بک، 1961) و حرمت خود (کوپر اسمیت، 1957) بودند. یافته های پژوهش نشان داد بین خداآگاهی و حرمت خود و افکارخودکشی رابطه معنی دار منفی وجود دارد. همچنین یافته ها حاکی از آن است که میزان افکار خودکشی، حرمت خود و خداآگاهی در میان زنان بیشتر از مردان است و این آمار در میان افراد مجرد به مراتب بیشتر از افراد متأهل بوده است. بر اساس یافته ها پیش بینی می شود که با ارتقای خداآگاهی و حرمت خود می توان بهداشت روانی افراد را افزایش داده و از شکل گیری افکار خودکشی پیشگیری و با آن مقابله کرد. پیشنهاد می شود در پژوهش های آینده بسته خداآگاهی بر گروهی از افراد آسیب پذیر به افکار خودکشی اجرا شود و اثربخشی آن بر کاهش افکار خودکشی ارزیابی شود.
ساخت و اعتباریابی پرسشنامه خودمراقبتی دیابت نوع 2(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: خودمراقبتی در کنترل بیماری دیابت نوع 2 بسیار حائز اهمیت است و پژوهش حاضر درصدد ساخت و اعتبار یابی پرسشنامه خودمراقبتی دیابت نوع 2 بود . روش: پژوهش حاضر از نوع ترکیبی اکتشافی متوالی هدایت شده با رویکرد آزمون سازی و طبقه بندی بود و در دو مرحله به صورت کیفی و کمّی انجام شد. جامعه آماری در مرحله اول عبارت بود از متخصصان، پزشکان و پژوهشگران حیطه بیماری دیابت نوع 2 در سال 1399-1400 که با روش نمونه گیری هدفمن د،10نفر انتخاب گردیدند. در مرحله دوم، بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 شهر تهران در سال1400- 1399 با روش نمونه گیری در دسترس و با در نظر گرفتن ملاک هایی423 تن انتخاب شدند. به منظور گردآوری اطلاعات مرحله اول از مصاحبه عمیق و نیمه ساختاریافته و پرسشنامه اولیه محقق ساخته استفاده شد. یافته ها: نشان داد از نتایج حاصل از مصاحبه ها، با کدگذاری باز تعداد 41 مفهوم در 4 بعد استخراج و بر اساس این مقاهیم تعداد 56 گویه اولیه طراحی شد. شاخص نسبت روایی محتوا و شاخص محتوایی روایی محاسبه و در تحلیل عامل اکتشافی 4 عامل مشخص شد. درنهایت پرسشنامه 34 سوالی، 76/58 درصد واریانس خودمراقبتی دیابت نوع 2 در بیماران 30 تا60 سال را تبیین نمود: عوامل مربوط به سواد سلامت (64/ 39%)، عامل روان شناختی (82/11%)، عامل جسمانی (19/4%) و عوامل مربوط با دسترسی به امکانات (11/3%). همچنین تحلیل عاملی تأییدی مرتبه اول 4 عامل فوق را تایید و آلفا کل 95/0 بدست آمد . نتیجه گیری: این پرسشنامه دارای اعتبار و روایی مناسبی است و استفاده از آن جهت پایش خودمراقبتی این بیماران و استفاده در تحقیقات پیشنهاد می شود.
شناسایی و تبیین تجربیات مشکلات موجود در حیطه آموزش بهداشت و ارتقای سلامت نظام آموزشی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه : شناسایی موانع سلامت افراد جامعه بزرگترین پشتوانه یک کشور است؛ به گونه ای که برای داشتن یک جامعه سالم، شناسایی موانع سلامت دانش آموزان را به عنوان یک ضرورت مطرح می کند , آنها را به سوی عادات و رفتارهای بهداشتی مناسب رهنمون خواهد ساخت. لذا هدف از پژوهش حاضر بررسی مشکلات موجود در حیطه آموزش بهداشت و ارتقای سلامت نظام آموزشی است . روش ها : این پژوهش به صورت کیفی انجام گردید . بر الگوی تفسیری استوار بود و با استفاده از روش پدیدارشناسی به اجرا درآمد ، شیوه جمع آوری اطلاعات با استفاده از مصاحبه های نیمه ساختاریافته بود که با 15 نفر از متخصصین تعلیم و تربیت و آموزش بهداشت که معیارهای ورود رو داشتند انجام گرفت. به منظور تحلیل داده های مصاحبه شده از روش Colaizzi استفاده شد . . یافته ها : با تحلیل و ادغام یافته ها 2 مولفه اصلی شامل " مشکلات در سطح مدارس و در سطح کلان " و 19 مولفه فرعی استخراج گردید نتیجه گیری : نتایج به دست آمده نشان می دهد که از میان مولفه های فرعی به دست آمده از تحلیل پاسخ های متخصصین تعلیم و تربیت و آموزش بهداشت ، مهم ترین مولفه ها در شناسایی موانع موجود در حیطه آموزش بهداشت و ارتقای سلامت نظام آموزشی ، تربیت معلمان متخصص و علاقمند به آموزش بهداشت میباشد که نظام آموزشی باید در راستای تحقق آن تلاش نماید.
اثربخشی برنامه یادگیری اجتماعی-هیجانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر خودتنظیمی هیجانی و علایم اختلال نقص توجه/بیش فعالی در کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف تعیین اثربخشی برنامه یادگیری اجتماعی-هیجانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر خودتنظیمی هیجانی و علایم اختلال نقص توجه/بیش فعالی در کودکان انجام شد. پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان یازده تا چهارده سال مراجعه کننده به مراکز مشاوره کودک شهر خوی در سال 1401-1400 بود. نمونه آماری شامل 30 کودک بود که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و در دو گروه آزمایش و گواه جایگزین شدند. ابزار جمع آوری داده ها شامل پرسشنامه علائم مرضی کودکان (CSI-4) اسپرافکین و همکاران (1984) و چک لیست تنظیم هیجانی (ERC) شیلدز و کیکتی (1997) بود. در این پژوهش، شرکت کنندگان گروه آزمایش برنامه یادگیری اجتماعی-هیجانی مبتنی بر ذهن آگاهی را طی 15 جلسه 60 دقیقه ای دریافت کردند. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیری انجام شد. تجزیه وتحلیل داده ها نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون بین میانگین پس آزمون خودتنظیمی هیجانی و علایم نقص توجه/بیش فعالی در دو گروه آزمایش و کنترل تفاوت معنی داری در سطح 01/0 وجود داشت. با توجه به یافته ها می توان مطرح کرد که مداخله یادگیری اجتماعی-هیجانی مبتنی بر ذهن آگاهی درمان موثری برای بهبود عملکردهای هیجانی و علایم نقص توجه/بیش فعالی در کودکان بوده است.
بررسی ساختار عاملی، روایی و پایایی مقیاس نگرش های مسیرشغلی متنوع(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۱۸ زمستان ۱۳۹۸ شماره ۷۲
4-29
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی ساختار عاملی، پایایی و روایی مقیاس نگرش های مسیرشغلی متنوع در کارکنان انجام شد. روش: پژوهش حاضر، پژوهشی توصیفی از نوع بررسی ویژگی های روان سنجی ابزار است. جامعه آماری پژوهش، کارکنان شرکت های مهندسی شهر اصفهان بود. نمونه شامل ۲۰۰ نفر از کارکنان (۷۸ زن و ۱۲۲مرد) بود که به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده شامل مقیاس نگرش های مسیرشغلی متنوع و مقیاس شخصیت پیشتاز ( PPS ) بود. داده ها با استفاده از آزمون های تحلیل عاملی، همبستگی و تحلیل واریانس چند متغیری تحلیل شد. یافته ها: . نتایج تحلیل عاملی تاییدی نشان داد که، مدل های دو عاملی مرتبه دوم و مدل دو عاملی مرتبه اول هر دو با داده ها برازش داشتند اما در نهایت مدل تک عاملی مرتبه ی دوم برازش بهتری داشت. در مدل تک عاملی، نگرش مسیرشغلی به عنوان یک سازه پنهان و در مدل دو عاملی، خودجهت دهی و برانگیختگی ارزشی به عنوان سازه های پنهان فرض شدند. همبستگی مقیاس خودجهت دهی و برانگیختگی ارزشی با مقیاس شخصیت پیشتاز به ترتیب ۶۶/۰ و ۵۳/۰ (۰۱/۰ < p )برآورد شد. همسانی درونی در مقیاس خودجهت دهی مدیریت مسیرشغلی۷۲/۰ و مقیاس برانگیختگی ارزشی به ترتیب۷۲/۰ و۷۰/۰ ضریب باز آزمایی به فاصله ی سه هفته به ترتیب ۸۹/۰ و ۹۰/۰ (۰۱/۰ < p ) به دست آمد. از سویی دیگر نتایج تحلیل واریانس چند متغیره نشان داد که در هر دو مقیاس خودجهت دهی مدیریت مسیرشغلی و برانگیختگی ارزشی، نمرات مردان به طور معنادار بیشتر از زنان بود. نتیجه گیری: به طور کلی می توان از مقیاس نگرش های مسیرشغلی متنوع به عنوان ابزاری معتبر جهت سنجش نگرش به مسیرشغلی متنوع استفاده کرد.
تبیین مدل علی گرایش به رفتارهای پرخطر بر اساس انعطاف پذیری روانشناختی و سبک های دلبستگی با واسطه گری هیجان خواهی در دانش آموزان دختر و پسر دوره دوم متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش ها و مدل های روان شناختی سال دوازدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴۶
131 - 146
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف از انجام این پژوهش تبیین مدل علی گرایش به رفتارهای پرخطر بر اساس انعطاف پذیری روان شناختی و سبک های دلبستگی با واسطه گری هیجان خواهی در دانش آموزان دختر و پسر دوره دوم متوسطه بوده است. روش: این پژوهش از نظر هدف کاربردی و به لحاظ گردآوری داده ها توصیفی از نوع همبستگی به روش معادلات ساختاری بوده است. جامعه آماری پژوهش تمامی دانش آموزان در حال تحصیل دوره دوم متوسطه شهر شیراز در سال تحصیلی 1400-1399بوده است. ۳۰۰ نفر به عنوان نمونه و با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شده اند. در بخش آمار توصیفی از شاخص های میانگین، انحراف معیار، کمینه و بیشینه نمرات و در بخش آمار استنباطی از ضریب پیرسون، رگرسیون چندگانه و آزمون تحلیل مسیر استفاده شده است. یافته ها: یافته ها نشان داد که مدل علی گرایش به رفتارهای پرخطر بر اساس انعطاف پذیری روان شناختی و سبک های دلبستگی با واسطه گری هیجان خواهی در دانش آموزان دختر و پسر دوره دوم متوسطه از برازش و معنی داری مطلوبی برخوردار است(05/0> P). تمام مسیرهای مستقیم و غیر مستقیم در این پژوهش که به پیش بینی گرایش به رفتار پرخطر منتهی می شوند معنی دار بوده اند(05/0> P). در این بین فقط سبک دلبستگی دوسوگرا نتوانست به صورت معنی دار گرایش به رفتار پرخطر را تبیین نماید(05/0< P). نتیجه گیری: بر اساس یافته های این پژوهش می توان استنتاج کرد که دانش آموزان متوسطه دوم اعم از پسر و دختر، با داشتن انعطاف پذیری بالا، برخورداری از سبک دلبستگی ایمن و فاصله داشتن با سبک دلبستگی اجتنابی می توانند از میزان هیجان خواهی خود بکاهند و در نهایت از این راه از انجام رفتارهای پرخطر اجتناب کنند.
مقایسه اثربخشی گروه درمانی شناختی– رفتاری و ذهن آگاهی مبتنی بر شناخت بر کاهش ولع مصرف در معتادان افیونی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال دوازدهم ۱۳۹۷ شماره ۴۹ ویژه نامه ۲
243-268
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی گروه درمانی شناختی– رفتاری و ذهن آگاهی مبتنی بر شناخت بر کاهش ولع مصرف در معتادان در حال ترک افیونی صورت گرفت. روش: روش این پژوهش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل افراد وابسته به مواد افیونی مراجعه کننده به مرکز ترک اعتیاد وابسته به شبکه بهداشت و درمان شهرستان سرپل ذهاب در نیمه اول سال 1396 بود. به روش نمونه گیری در دسترس تعداد 36 نفر با تشخیص وابستگی به مواد افیونی -بر پایه ی معیارهای راهنمای تشخیصی و آماری نسخه پنجم، از افرادی که داوطلب دریافت خدمات درمانی و واجد معیارهای ورود بودند- انتخاب شدند. به صورت تصادفی (12 نفر گروه آزمایش اول، 12 نفر گروه آزمایش دوم و 12 نفر گروه گواه) تخصیص داده شدند. از مصاحبه ی بالینی ساختاریافته DSM-5 نسخه ی بالینی (SCID-5) ، مصاحبه ی بالینی ساختاریافته DSM-5 نسخه ی بالینی (SCID-5-PD) و پرسش نامه سنجش ولع هروئین برای جمع آوری داده ها استفاده شد. روش درمان ذهن آگاهی مبتنی بر شناخت در 8 جلسه 2 ساعته و روش درمان شناختی– رفتاری در 12 جلسه 90 دقیقه ای در گروه های آزمایش اجرا شد. یافته ها: نتایج نشان داد بین اثربخشی گروه درمانی شناختی– رفتاری و ذهن آگاهی مبتنی بر شناخت در کاهش ولع مصرف (به جز مولفه ی عدم کنترل بر مصرف) در معتادان افیونی تفاوت وجود ندارد، اما در مقایسه با گروه گواه این تفاوت معنادار است. نتیجه گیری: گروه درمانی شناختی– رفتاری و ذهن آگاهی مبتنی بر شناخت از روش های درمانی تاثیر گذار بر کاهش ولع مصرف در معتادان افیونی می باشد.