فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۰۲۱ تا ۱٬۰۴۰ مورد از کل ۱۷٬۹۴۹ مورد.
منبع:
Curriculum Research, Volume ۵, Issue ۱ , ۲۰۲۴
14 - 44
حوزههای تخصصی:
The present study focused on the effect of an in-service meta-pragmatics training course on Iranian English as a Foreign Language (EFL) teachers’ pragmatic awareness and classroom pragmatic practices. A mixed methods design was used to achieve the objectives of the study. In the quantitative phase of the study, 300 EFL teachers were selected through convenience sampling and filled out the Pragmatic Awareness Questionnaire. In the qualitative phase, 60 of those teachers participated in a pragmatic training course. They were divided into experimental and control groups and underwent the processes of pretesting, intervention, and post-testing. Furthermore, 30 of these teachers were observed in terms of their teaching inter-language pragmatics both before and after the training course of meta-pragmatics. The results of the multivariate ANOVA (MANOVA) revealed that EFL teacher’s pragmatic awareness was relatively low. In addition, the findings unveiled a statistically significant difference between the EFL teachers’ meta-pragmatic awareness and their practices in terms of the 'language teacher' component. Moreover, the findings showed a statistically significant improvement in the EFL teachers’ pragmatic practices regarding teaching pragmatic features after receiving the instructions. The results of this study have some implications for stakeholders, namely EFL teacher trainers, EFL teachers, and EFL students.
پدیدارشناسی تجارب زیسته دانش آموزان افغانستانی از برنامه های درسی کسب شده
منبع:
پژوهش های کیفی در علوم تربیتی سال اول زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱
84 - 113
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر فهم تجارب زیسته دانش آموزان افغانستانی از برنامه های درسی کسب شده در ایران بود. این پژوهش کیفی با استفاده از روش پدیدارشناسی اجرا شد. با توجه به اهداف این مطالعه و به منظور دست یابی به نمونه پژوهش، از نمونه گیری هدفمند استفاده شد که رویکرد مناسبی برای دست یابی به جمعیت پنهان محسوب می شود. بدین منظور، مشارکت کنندگان در این پژوهش، 15 نفر از دانش آموزان افغانستانی بودند که یا در پایه ششم ابتدایی مشغول به تحصیل بودند، یا پس از گذراندن این پایه و یا در میانه سال تحصیلی ترک تحصیل کرده بودند. روش گردآوری اطلاعات، استفاده از مصاحبه های نیمه ساختارمند بود. داده های حاصل بر اساس هرمنوتیک مضاعف تحلیل شد. تحلیل حاصل از مصاحبه ها حاکی از پنج مضمون اصلی شامل: جدایی تربیت از چند فرهنگی، جدایی تربیت از سلامت روان همگانی، جدایی تربیت از رفتارهای اجتماعی، جدایی تربیت از ادیان مختلف، و جدال قانونی بود. هم چنین، چهارده زیر مضمون چالش های زبان، آداب و رسوم متفاوت، بی توجهی، تمسخر، انزوا، نیش وکنایه زدن، مشکلات بهداشتی، شرمساری، بی احترامی در مقابل بقیه، جدا کردن فرهنگ ها در مقابل بقیه (والدین دانش آموزان ایرانی، والدین دانش آموزان افغانستانی)، مشکلات شغلی، تفکیک بین شیعه و سنی، مرز بین بودن و نبودن در جرایم قانونی، عدم امکان تملک به دست آمد. نتیجه این که مشکلات از زبان و دیدگاه خود دانش آموزان افغانستانی دریچه جدیدی را به روی مسؤولان می گشاید و آن هم این است که به منظور ایجاد عدالت آموزشی باید حمایت و توجه بیشتری را به دانش آموزان اتباع، خاصه افغانستانی مبذول داشت و نظارت بر عملکرد اولیای مدرسه در این خصوص امری ضروری است.
طراحی الگوی شایستگی های آموزش مبتنی بر استدلال فضایی معلمان با استفاده از رویکرد فراترکیب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر طراحی الگوی شایستگی های حرفه ای معلمان برای آموزش مبتنی بر استدلال فضایی بود. این پژوهش از نوع فراترکیب بوده که با استفاده از روش هفت مرحله ای سندولوفسکی و باروسو انجام شده است. تیم فراترکیب شامل سه متخصص در حوزه مطالعات برنامه درسی، یک متخصص در حوزه مدیریت آموزشی و یک کارشناس آگاه به علم اطلاعات و دانش شناسی بود. پس از بررسی و در نظرگرفتن معیارهای شمول و خروج، 258 منبع، بررسی و درمجموع 19 مضمون پایه حاصل گردید. مضامین پایه، در سه مضمون سازمان دهنده دانش (شامل مضامین پایه ای مانند آگاهی از اصطلاحات مرتبط با استدلال فضایی، ابعاد و اجزاء، تاریخچه، گونه شناسی، فرایندها و متغیرهای اثرگذار، نظریه های روان شناختی بنیادی و فرایندهای شناختی و...)، مهارت (شامل مضامین پایه ای مانند مهارت های بصری - فضایی، توانایی های استدلال فضایی و...) و نگرش (شامل مضامین پایه ای مانند تمایل به استدلال فضایی انتقادی، عادت استدلال فضایی و...) قرار گرفتند و در نهایت کلیه مضامین تحت مضمون فراگیر شایستگی های آموزش مبتنی بر استدلال فضایی قرار گرفتند و براساس آن شبکه مضامین شایستگی های آموزش مبتنی بر استدلال فضایی ترسیم شد. براساس یافته های پژوهش، ضروری است معلمان برای آموزش و طراحی دروس مبتنی بر استدلال فضایی، دانش، مهارت و نگرش مبتنی بر استدلال فضایی را در خود پرورش دهند. دستاوردهای پژوهش حاضر می تواند به درک صحیح و توسعه نگرش مثبت مفاهیم استدلال فضایی کمک کند و معیاری جهت سنجش میزان صلاحیت و شایستگی معلمان در تدریس اثربخش و همچنین راهنمایی برای آنان در طراحی و اجرای دروس باشد.
پیش بینی شادکامی بر اساس بهزیستی معنوی، معنویت گرایی و دلبستگی به خدا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه های نوین تربیتی دوره ۲۰ زمستان ۱۴۰۳شماره ۴
7 - 15
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش، بررسی رابطه بین دلبستگی به خدا، بهزیستی معنوی و معنویت گرایی با شادکامی کارکنان مرد حرم عبدالعظیم بوده است. روش تحقیق این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی می باشد. جامعه آماری این پژوهش کلیه کارکنان مرد حرم عبدالعظیم بودند که از طریق روش نمونه گیری در دسترس 160 نفر از آنها انتخاب و پرسشنامه های معنویت گرایی، دلبستگی به خدا، بهزیستی معنوی و شادکامی را تکمیل نمودند. داده های آماری از طریق شاخص های توصیفی، ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندمتغیری به روش گام به گام مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. ضریب همبستگی پیرسون نشان داد، بین دلبستگی به خدا، بهزیستی معنوی و معنویت گرایی با شادکامی کارکنان مرد رابطه معنادار مثبت وجود دارد. تحلیل رگرسیون چندمتغیری به روش گام به گام نشان داد، دلبستگی به خدا در گام اول 90/26 درصد و بهزیستی معنوی 30/4 درصد در گام دوم و در مجموع این دو متغیر 20/31 درصد از واریانس شادکامی کارکنان مرد را پیش بینی کردند. به طورکلی این پژوهش نشان داد، دلبستگی به خدا، بهزیستی معنوی و معنویت گرایی از جمله متغیرهای مهم در پیش بینی شادکامی کارکنان مرد حرم عبدالعظیم می باشند.
اثربخشی فرزندپروری مبتنی بر طرح واره بر خودتنظیمی هیجانی و ادراک طردوالدینی نوجوانان نابینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی افراد استثنایی سال ۱۴ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۴
79 - 105
حوزههای تخصصی:
ادراک متفاوت نوجوان نابینا از دنیای پیرامون خود و روابط با والدین باعث بروز مشکلات عاطفی و اجتماعی در آن ها می شود که آگاه سازی والدین از نحوه تعامل با فرزند دارای آسیب دیداری توجه خاص تری را می طلبد. ین پژوهش باهدف بررسی اثربخشی فرزندپروری مبتنی بر طرح واره بر خودتنظیمی هیجانی و ادراک طردوالدینی در نوجوانان نابینا انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل به همراه پیگیری بود. از بین نوجوان 12 تا 16 ساله نابینا که در مدارس ویژه نابینایان شهر اصفهان مشغول به تحصیل بودند با نمونه گیری هدفمند 30 نوجوان دارای آسیب دیداری به همراه والدینشان که ملاک های ورود به پژوهش را داشتند انتخاب شدند و با تخصیص تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) جایگزین شدند. ابزار سنجش مقیاس تنظیم شناختی هیجانی (هافمن و کاشدن،2010) و پرسشنامه طرد و پذیرش والدین ویژه کودکان (روهنر،2005) بود. در گروه آزمایش والدین نوجوانان نابینا مداخله فرزندپروری مبتنی بر طرح واره را دریافت کردند. گروه کنترل آموزشی دریافت نکرد. خودتنظیمی هیجانی و ادراک طردوالدینی توسط نوجوانان نابینا در هر دو گروه در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و دو ماه بعد سنجیده شد. تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد که در مرحله پس آزمون در مقایسه با پیش آزمون در متغیرهای خودتنظیمی هیجانی روندی افزایشی و در ادراک طردوالدینی روندی کاهشی را در بین نوجوانان نابینا در گروه آزمایش داشته است و این اثربخشی در مرحله پیگیری ثبات داشته است؛ بنابراین از برنامه فرزندپروری مبتنی بر طرح واره می توان برای تقویت خودتنظیمی هیجانی و بهبود ادراک طرد والدینی نوجوانان نابینا استفاده کرد.
مقایسه اثربخشی روش تدریس مبتنی بر یادگیری اکتشافی با تدریس عملکردی بر علاقه و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه درسی ایران سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۷۴
237 - 258
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی روش تدریس مبتنی بر یادگیری اکتشافی با روش تدریس عملکردی بر علاقه و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان پایه یازدهم در درس روانشناسی انجام شد. پژوهش آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه های آزمایش و کنترل بود. دانش آموزان پسر پایه یازدهم شهرستان دیواندره جامعه آماری پژوهش را تشکیل دادند. در این پژوهش از روش نمونه گیری تصادفی ساده استفاده شد و 60 نفر انتخاب و در سه گروه مساوی 20 نفری گمارش شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه علاقه به تحصیل کلر و سوبیا(1993) و نیز نمره اکتسابی در درس روانشناسی استفاده شد. نتایج نشان داد که در مرحله پس آزمون بین میانگین دو روش تدریس اکتشافی و عملکردی با گروه کنترل در متغیر پیشرفت تحصیلی از نظر آماری تفاوت معناداری وجود دارد. همچنین، نتایج بیانگر این بود دو روش یادگیری اکتشافی و عملکردی بر بهبود علاقه نسبت به تحصیل در دانش آموزان گروه های آزمایش اثربخشی داشته اند.
تاملی پدیدارنگارانه به حقوق دانش آموزان: تحلیل تجارب زیسته مدیران مدارس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهبری آموزشی کاربردی سال ۵ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
231 - 249
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: پرسش های اساسی پیرامون آگاهی مدیران مدارس از حقوق دانش آموزی، میزان پایبندی به حقوق دانش آموز و فراهم نمودن زمینه تحقق آنها در عمل، یک حوزه کمتر مطالعه شده در آموزش و پرورش ایران است. لذا این پژوهش با هدف ارائه تصویری روشن از روایت های مدیران مدارس از حقوق دانش آموزی، طراحی و اجرا شده است.
روش شناسی پژوهش: برای پاسخ به سوالات اساسی مطرح شده، از روش پژوهش کیفی پدیدارنگاری استفاده شد. مشارکت کنندگان به روش نمونه گیری هدفمند مبتنی بر معیار برگزیده شدند تعریف شدند و سپس به روش گلوله برفی شناسایی و دعوت به مصاحبه شدند. پس از تهیه پروتکل مصاحبه، داده ها از طریق مصاحبه های نیمه ساختاریافته عمیق با 20 نفر از مدیران جمع آوری شده و با استفاده از روش تحلیل محتوا، تجزیه و تحلیل شدند.
یافته ها: تحلیل روایت های مدیران مدارس نشان داد که اگرچه مدیران به طورکلی از حقوق دانش آموزی آگاه هستند و آن را می پذیرند، اما در عمل با مسائل متعددی در تحقق این حقوق مواجه اند. از جمله آنها می توان به تعارض میان حقوق فردی دانش آموزی و الزامات اجتماعی مدرسه، عدم تطابق سیستم آموزشی با نیازهای متنوع دانش آموزان، نابرابری در دسترسی به امکانات، ناسازگاری روش های ارزشیابی با نیازهای نسل جدید، کاستی های سیستم آموزشی در تأمین نیازهای بهداشتی و شکاف بین برابری و فراگیری در آموزش اشاره کرد.
بحث و نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشان داد ناهماهنگی های عنوان شده علاوه بر ضعف آموزش های مدیران، عمدتاً ریشه در بافت اجتماعی و ساختار نظام آموزشی مانند محدودیت های بودجه ای، قوانین دست وپاگیر و عدم هماهنگی بین نهادها دارد. لذا، تحقق پایدار حقوق دانش آموزی مستلزم مشارکت فعال تمامی ذینفعان آموزش و پرورش در سیاست گذاری های آموزشی است.
تحلیل استراتژیک وضعیت آموزش تلفیقی در مقطع متوسطه شهرستان کوهرنگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش بررسی وضعیت آموزش تلفیقی در مقطع متوسطه شهرستان کوهرنگ بود. برای اجرای آن از روش تحقیق ترکیبی استفاده شد. پژوهش دارای دو جامعه آماری بود. گروه اول خبرگان علمی، خبرگان اجرایی و گروه دوم مدیران مدارس، دبیران دوره های تحصیلی متوسطه اول و دوم و کارشناسان آموزش اداره آموزش و پرورش شهرستان کوهرنگ بودند. روش انتخاب مشارکت کنندگان در بخش کیفی هدفمند (17 نفر) و در بخش کمی روش نمونه گیری طبقه ای (120 نفر) بود. برای گرداوری داده ها در بخش کیفی از روش مصاحبه نیمه ساختاریافته و در بخش کمی از پرسش نامه محقق ساخته استخراج شده از مصاحبه استفاده شد. روایی پرسشنامه با استفاده از روایی صوری و محتوایی (79/0) انجام شد و پایایی آن نیز با استفاده از ضریب الفای کرونباخ برای نقاط قوت 79/0؛ نقاط ضعف 77/0؛ فرصت ها 82/0 و تهدیدها 81/0 برآورد گردید. یافته ها نشان داد مهمترین نقطه قوت، بازخورد سریع به دانش آموزان و مهمترین نقطه ضعف، پایین بودن سطح آمادگی الکترونیکی مدارس بوده است. مهمترین فرصت، تحقق هر چه بهتر اهداف سند تحول آموزش و پرورش و مهمترین تهدید، کاهش سطح نظارت والدین بر فرزندان بوده است. با توجه به یافته های پژوهش نقاط قوت بر نقاط ضعف و فرصت ها بر تهدیدها غلبه دارد، بنابراین استراتژی پیشنهادی آموزش و پرورش، استراتژی قوت-فرصت بوده است.
طراحی و رواسازی مدل شایستگی های عمومی مدیران دانشگاه های دولتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های رهبری آموزشی سال ۸ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۰
50 - 72
حوزههای تخصصی:
اکثر مدیران دانشگاه ها، اعضای هیئت علمی هستند و به طور سازمان یافته آموزش های موردنیاز را دریافت نکرده و مورد ارزیابی قرار نگرفته اند. نظر به اهمیت توجه به شایستگی در انتخاب مدیران کارا و اثرگذار و باتوجه به نقش خطیر دانشگاه ها در جامعه، هدف پژوهش حاضر طراحی و رواسازی مدل شایستگی های عمومی برای مدیران دانشگاه های دولتی شهر تهران است. در این پژوهش از رویکرد کیفی استفاده شد؛ جهت طراحی مدل شایستگی روش تحلیل مضمون و به منظور رواسازی مدل طراحی شده تکنیک دلفی مورداستفاده قرار گرفت. نمونه پژوهش مدیران دانشگاه های دولتی تهران بودند که با 27 نفر از آنان مصاحبه نیمه ساختاریافته انجام شد. پس از تحلیل کیفی مصاحبه های پیاده سازی شده، با استفاده از تحلیل مضمون مدل اولیه استخراج گردید. جهت رواسازی مدل استخراج شده از تکنیک دلفی استفاده شد و با نظر متخصصان مدل شایستگی نهایی که متشکل از ۱۲ شایستگی است، تدوین شد. شایستگی ها در سه دسته کلی شایستگی های مدیریتی، شایستگی های بین فردی و خصایص فردی طبقه بندی شدند. شایستگی های مدیریتی شامل رهبری، آگاهی سازمانی، حل مسئله، برنامه ریزی و ساماندهی و نظارت و کنترل؛ شایستگی های بین فردی شامل مهارت ارتباطی، شبکه سازی و مذاکره و متقاعدسازی و خصایص فردی نیز شامل نتیجه گرایی، یادگیری مستمر، تاب آوری و حرفه ای گرایی است. باتوجه به نقش کلیدی مدیران در نیل به اهداف دانشگاه ها توصیه می شود جهت انتصاب و ارتقای مدیران مدل شایستگی استخراج شده در این پژوهش مورداستفاده قرار گیرد.
طراحی الگوی جامع و اثربخش سنجش تکوینی برای فیزیک دوره ی متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهبری آموزشی کاربردی سال ۵ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
30 - 47
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: سنجش تکوینی یکی از موثرترین روش های بهبود یادگیری و آموزش است و از اهمیت بالایی برخوردار است. بنابراین پژوهش حاضر با هدف ارائه ی الگوی اثربخش سنجش تکوینی برنامه ی درسی فیزیک دوره ی متوسطه انجام شده است.روش شناسی پژوهش: پژوهش حاضر از لحاظ هدف کاربردی و با استفاده از روش تحقیق کیفی از نوع تحلیل محتوا انجام شده است. گروه هدف مورد مطالعه اسناد برنامه ی درسی فیزیک دوره ی متوسطه بود. با توجه به ماهیت پژوهش کیفی از روش نمونه گیری هدفمند استفاده شد. نمونه ی مورد مطالعه برنامه ی درسی رسمی فیزیک شامل سند برنامه ی درسی، راهنمای معلم و کتاب های فیزیک هر سه پایه ی دهم، یازدهم و دوازدهم در هر دو رشته ی علوم تجربی و ریاضی و فیزیک بود. ابزار جمع آوری اطلاعات نیز یادداشت برداری از اسناد مورد مطالعه بود. برای تحلیل داده ها نیز از نرم افزار اطلس تی آی که بر مبنای روش NCT کار می کند، استفاده شد.یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که الگوی سنجش تکوینی ارائه شده برای برنامه ی درسی فیزیک دوره ی دوم متوسطه به شرح زیر است: یادگیری معکوس، سنجش تکوینی اولیه توسط معلم یا هم یار او، تدریس و حل مثال های گوناگون (انجام آزمایش)، سنجش تکوینی ثانویه توسط معلم، سنجش تکوینی عمیق شامل طراحی و حل سوال مرتبط با پدیده های اطراف توسط دانش آموزان به صورت فردی یا گروهی و برگه های خروج.بحث و نتیجه گیری: نتایج این پژوهش می تواند به عنوان مبنایی برای سنجش و ارزیابی درس فیزیک در مدارس دوره ی متوسطه مورد استفاده قرار گیرد.
بررسی نقش تعدیلگر رهبری دانش محور در رابطه میان اقدامات توسعه منابع انسانی و مزیت رقابتی پایدار در شرکت های دانش بنیان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهبری آموزشی کاربردی سال ۵ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
94 - 111
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: با وجود افزایش کمی و کیفی نیروی انسانی موجود به نفع شرکت های دانش بنیان، نیاز به ایجاد دانش بومی در زمینه توسعه منابع انسانی و آثار آن احساس می شود. بر این اساس، سؤال اصلی پژوهش این است که اقدامات توسعه منابع انسانی چه تأثیری بر مؤلفه های رهبری دانش محور و مزیت رقابتی پایدار این شرکت ها داشته است؟
روش شناسی پژوهش: مطالعه حاضر ازنظر هدف، کاربردی و ازنظر روش توصیفی- تحلیلی است و برای جمع آوری اطلاعات از ابزار پرسشنامه استفاده شده است. جامعه آماری این تحقیق شامل کلیه کارکنان شرکت های دانش بنیان شمال غرب ایران در سال 1401 که تعداد آن در حدود 25 هزار نفر بوده اند، است. حداقل حجم نمونه لازم برای تکمیل پرسشنامه های این پژوهش با استفاده از فرمول کوکران 384 نفر از کارکنان در نظر گرفته شده و با توجه به ویژگی های جامعه آماری، در این تحقیق حجم نمونه با روش نمونه گیری طبقه ای تصادفی نسبی انتخاب شدند. همچنین جهت سنجش متغیرهای تحقیق از پرسشنامه های اقدامات توسعه منابع انسانی سوتهامانون و بونسونگ (2016)، مزیت رقابتی پایدار احمد (2015) و رهبری دانش محور دانیت و دیپابلو (2015) استفاده گردید. شاخص های پرسشنامه های تحقیق از مطالعات مرتبط و پیشینه تحقیق اخذشده؛ سپس بر اساس شرایط تحقیق و موردمطالعه بومی سازی گردید. در این پژوهش به منظور دستیابی به اهداف از مدل سازی معادلات ساختاری در نرم افزار PLS SMART استفاده شده است.
یافته ها: یافته ها نشان داد اقدامات توسعه منابع انسانی تأثیر معنی داری بر مزیت رقابتی پایدار شرکت های دانش بنیان دارد. همچنین متغیر رهبری دانش محور رابطه میان اقدامات توسعه منابع انسانی و مزیت رقابتی پایدار در شرکت های دانش بنیان را به صورت مثبتی تعدیل می کند.
بحث و نتیجه گیری: نتایج این مطالعه اشاره می کند که تبادل دانش در سازمان ها بر توانایی پاسخگویی به تغییرات محیط کسب وکار به منظور بهره برداری از فرصت های بالقوه به نام «پاسخگویی سازمانی» که یکی از ابعاد مزیت رقابتی پایدار است، تأثیر می گذارد. همچنین رهبری دانش محور و ایجاد و اجرای راه حل های جدید در محل کار که در فعالیت های روزمره تجلی می یابد، پایه مهم برای نوآوری کل شرکت است. این امر به ویژه در شرکت های دانش بنیان، برجسته است و بنابراین رهبری دانش محور محرک اصلی مزیت رقابتی این سازمان ها است.
بررسی جایگاه برنامه درسی فلسفه برای کودکان با جهت گیری آموزش چندفرهنگی در کتب فارسی دوره ابتدایی با تکنیک آنتروپی شانون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات آموزشی و آموزشگاهی دوره ۱۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۳۸)
263 - 276
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر درصدد تحلیل محتوای کتاب های فارسی دوره ابتدایی از نظر میزان توجه به فلسفه برای کودکان با جهت گیری آموزش چندفرهنگی است. با استفاده از روش تحلیل محتوای کمی و بر اساس چک لیستی محقق ساخته از معیارهای تفکر فلسفی(کاوشگری، استدلالی و تعاملی) و مولفه های آموزش چندفرهنگی(شامل 15 مفهوم)، داده ها جمع آوری گردید که روایی چک لیست از نظر صاحب نظران و متخصصان علوم تربیتی با روش CVR مورد تائید قرار گرفت و برای اطمینان از پایایی با اجرای مجدد، ضریب توافق 86 درصد حاصل شد. جامعه آماری شامل کتاب های فارسی دوره ابتدایی چاپ سال 1401 بود. در تحلیل محتوا و با استفاده از آنتروپی شانون مفهوم دین/ مذهب با رویکرد فبک با ضریب اهمیت 35/32، دارای بیشترین میزان توجه و مفهوم پذیرش تفاوت ها با ضریب اهمیت 41/29، رتبه دوم را دارد و عدالت، برابری و ضدتبعیض، کرامت و حقوق انسانی، جنسیت، مواد، وسایل و محیط آموزشی، روش های تدریس، ارزشیابی، احترام به عقاید مختلف و زندگی مسالمت آمیز مفاهیمی هستند که با رویکرد فبک هیچگونه انعکاسی در کتب فارسی دوره ابتدایی نداشته و شش مفهوم زبان، دین، معلولیت، اهداف و محتوا، پذیرش تفاوت ها و ارتباطات انسانی و فرهنگی به صورتی پراکنده و نامتوازن در کتب درسی انعکاس یافته اند. براساس یافته های پژوهش کتب درسی نیازمند بازنگری، جهت توجه بیشتر به برنامه فلسفه برای کودکان با جهت گیری آموزش چندفرهنگی می باشند.
نقش واسطه ای جهت گیری هدف پیشرفت در رابطه خودارزشیابی مرکزی و عملکرد تحصیلی فیزیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه ای جهت گیری هدف پیشرفت با خودارزشیابی مرکزی و عملکرد تحصیلی فیزیک بود. مطالعه حاضر از نوع همبستگی بود .شرکت کنندگان 221 دانش آموز (90 دختر، 131 پسر ) سال سوم دبیرستان رشته ریاضی شهرستان قائم شهر در سال تحصیلی 96-95 بودند. از روش نمونه گیری تصادفی استفاده شد. شرکت کنندگان مقیاس جهت گیری هدف پیشرفت الیوت و مک گریگور(2001) و مقیاس خودارزشیابی مرکزی را تکمیل کردند. داده ها با رگرسیون چندگانه و تحلیل مسیر تحلیل شدند. یافته ها نشان داد که جهت گیری هدف پیشرفت تبحری-گرایشی نمرات درس فیزیک را به طور معنادار پیش بینی می کرد. نقش میانجی جهت گیری هدف پیشرفت اجتنابی در رابطه ساختاری خودارزشیابی مرکزی با عملکرد فیزیک تایید شد. افرادی که ارزشیابی ضعیفی از خود داشتند احتمال اتخاذ جهت گیری هدف پیشرفت اجتنابی در آنها بالاتر بود و این شرایط با افت عملکرد درس فیزیک همراه بود. در طراحی آموزش درس فیزیک باید به شرایطی که دانش آموزان خود را ارزشیابی می کنند، توجه داشت.
ارتباط میان هوش زبانی معلمان زبان و ادبیات فارسی شهر قروه با میزان پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دوره متوسطه
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: هدف از انجام این تحقیق تبیین رابطه بین هوش زبانی معلمان درس زبان و ادبیات فارسی شهر قروه با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دوره متوسطه است. جمعیت پژوهش شامل کلیه معلمان درس زبان و ادبیات فارسی دوره دوم متوسطه شهر قروه است و ازآنجاکه حجم جامعه پژوهش حدود 100 نفر است، کل جامعه به عنوان نمونه انتخاب شد. از این معلم ها، به روش نمونه گیری سرشماری هر 100 نفر از معلمان ادبیاتی که در سال تحصیلی 1401-1402 در دوره متوسطه شه قروه مشغول به تدریس هستند، انتخاب شدند. همچنین دانش آموزان حاضر در کلاس ها نیز به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. روش ها: روش پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و از نظر اجرا توصیفی از نوع همبستگی بود، به منظور تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS و آزمون های آماری ضریب همبستگی پیرسون و آزمون رگرسیون استفاده شد. یافته ها و نتایج: نتایج نشان داد که وضعیت هوش زبانی معلمان زبان و ادبیات فارسی شهر قروه در حد مطلوبی قرار دارد و تفاوت معناداری بین هوش زبانی معلمان خانم و آقا وجود ندارد. میزان پیشرفت تحصیلی دانش آموزان این شهرستان در درس زبان و ادبیات فارسی در حد مطلوبی است و بین وضعیت پیشرفت تحصیلی درس ادبیات فارسی دانش آموزان دختر و پسر تفاوت معنادار است. پیشرفت دانش آموزان دختر در درس ادبیات فارسی، بهتر از دانش آموزان پسر و بین هوش زبانی معلمان ادبیات فارسی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان در درس ادبیات فارسی رابطه معنادار مثبت وجود دارد. باتوجه به هوش زبانی معلمان، میزان پیشرفت تحصیلی دانش آموزان در ادبیات فارسی را می توان پیش بینی کرد.
به سوی تدریس تأملی: فرا ترکیب تأمل در فرایندهای یاددهی-یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم تربیتی سال ۳۱ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
123 - 146
حوزههای تخصصی:
تأمل و تدریس دو مفهوم جداناپذیرند و ترکیب این دو منجر به شکل گیری مفهوم تدریس تأملی شده است. معلمان در تدریس تأملی درباره تمام فرایند یاددهی-یادگیری که در کلاس درس به وقوع می پیوندد، می اندیشند. هدف از پژوهش حاضر واکاوی وجوه تدریس تأملی معلمان در مدرسه است. رویکرد این پژوهش کیفی و روش آن فراترکیب است. در این فراترکیب از روش هفت مرحله ای (Sandelows & Barroso, 2006) استفاده شد که مراحل آن شامل تنظیم سؤالات پژوهش، بررسی نظام مند، جست وجو و گزینش مبانی، استخراج و تجزیه وتحلیل یافته ها، تحلیل و ترکیب، کنترل کیفیت و ارائه فراترکیب است. نتایج این پژوهش نشان داد که تدریس تأملی به طور عمده سه وجه اساسی دارد. یکی از وجوه تدریس تأملی ابعاد تدریس تأملی است که شامل تأمل پیش از عمل، تأمل حین عمل و تأمل پس از عمل است. دومین وجه تدریس تأملی به استراتژی های تدریس تأملی اشاره دارد که شامل همکاری معلمان با یکدیگر در تدریس، یادداشت نویسی، مشاهده تدریس خود، بازخورد دانش آموزان، اقدام پژوهی و به کارگیری کارپوشه است. سومین و آخرین وجه تدریس تأملی مربوط به استلزمات تدریس تأملی است که عوامل حرفه ای، شخصیتی و فرهنگی-اجتماعی را در برمی گیرد.
تبیین مؤلفه های ارزیابی اجرای اثربخش نوآوری در آموزش (یک مطالعه کیفی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تدریس پژوهی سال ۱۲ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
131 - 160
حوزههای تخصصی:
هدف: هرچند اهمیت طرح های ابتکاری و نوآورانه در حوزه های مختلف و از جمله در عرصه آموزش وپرورش برکسی پوشیده نیست، امّا باید این واقعیت را در نظرداشت که اثربخشی طرح های نوآورانه درگرو اجرای درست و مناسب آن هاست. براین اساس، هدف پژوهش حاضر تبیین مؤلفه های ارزیابی اثربخشی اجرای نوآوری در آموزش و پرورش بود.روش: رویکرد پژوهش کیفی و روش تحقیق تحلیل محتوا بود. مشارکت کنندگان پژوهش شامل: چهار گروه اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، تدوین کنندگان سند تحول بنیادین، مسئولین اجرای سند و متخصصان مطلع بود. روش نمونه گیری، هدفمند با بهره گیری از استراتژی موردهای بحرانی بود که بر اساس قاعده اشباع داده ها به12نفر رسید. داده ها با استفاده از مصاحبه نیمه-ساختارمند جمع آوری و با روش تحلیل مضمون اترید- استرلینگ تحلیل شد. جهت قابلیت اطمینان از روش پایداری (پایایی بین کدگذاران مستقل) و برای باورپذیری از تحلیل موردی منفی و مثلث سازی (اجماع پژوهشگران) بهره گرفته شد. یافته ها: بر اساس یافته های پژوهش چهار مضمون فراگیر شامل: ویژگی های نوآوری(اصالت، روزآمدی، دوام، اهمیت، فواید اجتماعی، قابلیت اجرا، ظرفیت ایجاد تغییر، سادگی و جامعیت)، ویژگی های کاربران نوآوری(تفکر، روابط انسانی مؤثر، انگیزه و صلاحیت)، ویژگی های سازمان مجری نوآوری (منابع سازمانی کافی، پشتیبانی، حمایت از شبکه سازی، نگرش مثبت، شفافیت، مهارت های مدیریتی، سابقه اثربخشی، بلوغ سازمانی، انعطاف پذیری، تصمیم گیرنده بودن و استقلال سازمان) و ویژگی های عناصر محیطی مؤثر بر نوآوری (محیط فیزیکی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، ایجاد فرصت های یادگیری در محیط، شواهد شفاف، شبکه ها و حمایت و تسهیل گری در محیط) در قالب27 مضمون سازمان دهنده و160 مضمون پایه برای ارزیابی اجرای اثربخش نوآوری در آموزش، شناسایی و استخراج شد که نشاندهنده ابعاد و مؤلفه های ارزیابی اثربخشی نوآوری آموزشی است.
ویژگی های روانسنجی نسخه پنجم مقیاس های هوشی وکسلر کودکان در دانش آموزان با نقص توجه - بیش فعالی / تکانشی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کودکان استثنایی سال ۲۴ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۹۳)
۱۲۴-۱۱۵
حوزههای تخصصی:
در این تحقیق، به «ویژگی های روانسنجی نسخه پنجم مقیاس های هوشی وکسلر کودکان در دانش آموزان با نقص توجه - بیش فعالی/ تکانشی» پرداخته شده و سؤال اصلی تحقیق بدین ترتیب مطرح می شود که آیا نسخه پنجم مقیاس های هوشی وکسلر کودکان در دانش آموزان با نقص توجه - بیش فعالی/ تکانشی از ویژگی های روان سنجی مطلوب برخوردار است؟ روش تحقیق، در حیطه مطالعات روان سنجی جای گرفته که زیرمجموعه روش پژوهش روش شناختی است. جامعه تحقیق را تمامی دانش آموزان با نقص توجه - بیش فعالی / تکانشی که در دوره ابتدایی (کلاس اول، دوم و سوم) در سال تحصیلی 1401مشغول به تحصیل می باشند و به عنوان دانش آموزان با نقص توجه - بیش فعالی/ تکانشی در مراکز خصوصی و دولتی تحت پوشش خدمات آموزشی- درمانی قرار دارند، تشکیل می دهند که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند در دسترس تعداد 250 نفر از آنها به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند. ابزار اندازه گیری، نسخه پنجم مقیاس های هوشی وکسلر کودکان می باشد که دارای روایی و اعتبار مطلوبی می باشد. برای بررسی ضرایب اعتبار، از دو روش آلفا کرانباخ و دو نیمه کردن جهت بررسی تجانس درونی و روش آزمون- بازآزمون برای محاسبه ضریب ثبات استفاده شده است. همچنین، از روش تحلیل عامل سلسله مراتبی متعامد برای بررسی روایی سازه و از روش ضریب همبستگی گشتاوری پیرسون برای بررسی ارتباط بین مقیاس هوشی وکسلر و مقیاس هوشی استانفورد- بینه برای محاسبه روایی ملاکی از نوع همزمان استفاده شده است. یافته های تحقیق نشان داد که نسخه پنجم مقیاس های هوشی وکسلر کودکان برای دانش آموزان با نقص توجه - بیش فعالی/ تکانشی دارای روایی و اعتبار مطلوبی است و می توان از ابزار مذکور برای گروه بالینی دانش آموزان با نقص توجه - بیش فعالی/ تکانشی که در حیطه افراد استثنایی جای می گیرند، استفاده به عمل آورد.
تأثیرآموزش شفقت به خود بر یادگیری اجتماعی- هیجانی نوجوانان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش و ارزشیابی سال ۱۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۵
193 - 212
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر آموزش شفقت به خود بر یادگیری اجتماعی- هیجانی نوجوانان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای بود. طرح پژوهش، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش، شامل تمامی دانش آموزان پسر دارای اختلال نافرمانی مقابله ای مشغول به تحصیل در مقطع متوسطه دوم شهرستان بویین زهرا در سال تحصیلی 1402-1401 بود. روش نمونه گیری از نوع هدفمند بود. حجم نمونه پژوهش بر اساس پژوهش های آزمایشی انجام شده، شامل 30 نفر از جامعه مذکور بود که به طور تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و گروه گواه (15 نفر) جایدهی شدند. گروه آزمایش به مدت 8 جلسه 90 دقیقه ای، یک بار در هفته تحت آموزش گروهی قرار گرفتند و گروه کنترل هیچ گونه آموزشی را دریافت نکردند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش، مصاحبه بالینی بر اساس معیارهای DSM-5، پرسشنامه یادگیری اجتماعی- هیجانی کرین و همکاران (2009)، مقیاس درجه بندی اختلال نافرمانی مقابله ای هومرسون و همکاران (2006) و بسته آموزشی شفقت به خود بر اساس کتاب درمان متمرکز بر شفقت (گیلبرت، 2010) بود. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس چندمتغیره استفاده شد. نتایج نشان داد که آموزش شفقت به خود منجر به افزایش یادگیری اجتماعی- هیجانی و هر یک از خرده مقیاس های سازماندهی تکلیف، روابط همسالان و خودتنظیمی در نوجوانان دارای اختلال نافرمانی مقابله ای شده است. لذا با توجه به یافته ها، آموزش شفقت به خود با داشتن رویکردی دلسوزانه به زندگی، می تواند باعث افزایش یادگیری اجتماعی- هیجانی در نوجوانان دارای اختلال نافرمانی مقابله ای گردد. بر این اساس پیشنهاد می شود، که در راستای سلامت روان شناختی این نوجوانان، به نقش این مداخله توجه شود.
اثربخشی آموزش مبتنی بر حل مسأله بر کیفیت روابط خانوادگی و سازگاری تحصیلی دانش آموزان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی آموزش مبتنی بر حل مسأله بر کیفیت روابط خانوادگی و سازگاری تحصیلی دانش آموزان بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل دانش آموزان دختر متوسطه اول شهرستان نکا در نیمسال تحصیلی 1401-1402 بود. تعداد 30 دانش آموز به روش نمونه گیری تصادفی از نوع خوشه ای چند مرحله ای بر اساس ملاک های ورود به پژوهش انتخاب شدند و سپس به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 15 نفر) گمارش شدند. گروه آزمایش در معرض آموزش مبتنی بر حل مسأله بر اساس راهنمای آموزشی دزوریلا و همکاران (1971) تحت10 جلسه 60 دقیقه ای قرار گرفت و برای گروه کنترل آموزشی برگزار نشد. قبل و بعد از مداخله، هر دو گروه به پرسشنامه سازگاری تحصیلی سینها و همکاران (۱۹۹۳) و کیفیت روابط خانوادگی سمنانی (1400) پاسخ دادند. داده های به دست آمده در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون با استفاده از نرم افزار SPSS-24 و آزمون تحلیل کورایانس تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد آموزش مبتنی بر حل مسأله بر کیفیت روابط خانوادگی و سازگاری تحصیلی دانش آموزان تاثیر معناداری دارد و میزان تاثیر کیفیت روابط خانوادگی بیشتر از سازگاری تحصیلی است.
تحول در دانش حرفه ای معلمان با ظهور هوش مصنوعی
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: علیرغم نقش مهم معلمان،اطلاعات کمی در مورد دانش معلم برای استفاده از ابزارهای مبتنی بر هوش مصنوعی در آموزش وجود دارد. همینطور، تحقیقات کمی در مورد سنجش دانش حرفه ای معلمان برای آموزش مبتنی بر هوش مصنوعی وجود دارد. علاوه بر این، ملاحظات و ارزیابی های اخلاقی در مورد هوش مصنوعی هنوز از دیدگاه معلم مورد بررسی قرار نگرفته است. بنابراین، درک کمتری از نحوه تفسیر و ارزیابی معلمان تصمیمات مبتنی بر هوش مصنوعی وجود دارد. در نهایت، شواهد تجربی محدودی وجود دارد که توضیح می دهد چگونه مهارت های آموزشی معلمان برای استفاده از هوش مصنوعی با ارزیابی اخلاقی آن ها مرتبط است. با توجه به این شکاف ها، هدف از این تحقیق آشکار ساختن دانش معلمان برای استفاده از ابزارهای مبتنی بر هوش مصنوعی برای آموزش مؤثر بر اساس TPACK است. ارزیابی تصمیمات توسط ابزارهای مبتنی بر هوش مصنوعی به مؤلفه دانش متفاوتی از دانش آموزشی نیاز دارد. ما ارزیابی اخلاقی را به عنوان یک مؤلفه دانش متمایز برای ارائه دیدگاهی قابل درک و صریح مورد بررسی قرار دادیم. در مطالعه حاضر، TPACK با ارزیابی های اخلاقی ابزارهای مبتنی بر هوش مصنوعی گسترش یافت. به عبارت دیگر، ما سعی کردیم دانش اخلاقی را که معلمان باید برای ادغام اخلاقی ابزارهای مبتنی بر هوش مصنوعی داشته باشند، شناسایی کنیم.روش ها : رویکرد پژوهش کیفی و روش به کار رفته سنتزپژوهی وابزار مورد استفاده چک لیست است .روش تجزیه وتحلیل داده ها بر اساس کدگذاری اشتراوس وکوربین، کدگذاری باز، محوری و انتخابی صورت پذیرفته است. جامعه پژوهش،کلیه پژوهش ها و اسناد علمی در قالب مقالات و پایان نامه ها در بازه زمانی 2024-2014 و برای مقالات داخلی بازه زمانی 1398-1402 است. در نهایت، پس از غربالگری های صورت گرفته 59 منبع به صورت مستقیم مورد استفاده قرار گرفته است. یافته ها: یافته ها نشان دادند که معلمان به عنوان محور اصلی اجرای سیاست های برنامه درسی، در مواجهه و تعامل با هوش مصنوعی نیازمند تحول در دانش،مهارت و نگرش و کسب شایستگی های ویژه هستند. در پژوهش حاضر تحول در دانش حرفه ای معلمان با ظهور هوش مصنوعی در قالب چارچوب TPACK تعیین شده است و از آنجا که از شرایط تعامل موفق با هوش مصنوعی درک مسائل اخلاقی این فناوری است، بحث اخلاق نیز با معرفی TEPCK مورد تاکید قرار گرفته است. تحول در اموزش معلمان با ظهور هوش مصنوعی در 8 مولفه ی " دانش فناوری هوش مصنوعی"،" مهارت های عملیاتی"،" دانش پداگوژیکی هوش مصنوعی"،" دانش محتوایی هوش مصنوعی"،" دانش محتوایی هوش مصنوعی"،" مهارت های تحلیلی و انتقادی"،" دانش اخلاقی و حقوقی"،" مهارت های ارتباطی"و" توسعه حرفه ای مداوم"شناسایی شده است. نتیجه گیری: توانایی های هوش مصنوعی در آموزش به طور کامل مورد استفاده قرار نگرفته است. برای ادغام موثر هوش مصنوعی در آموزش، دانش فنی و آموزشی ویژه معلمان هوش مصنوعی ضروری است .علاوه بر این، به دلیل مسائل اخلاقی جدید ناشی از هوش مصنوعی، معلمان نیز باید دانش ارزیابی تصمیمات مبتنی بر هوش مصنوعی را داشته باشند. هیچ یک از مطالعات قبلی تاکنون دانش معلم را برای استفاده آموزشی و اخلاقی از ابزارهای مبتنی بر هوش مصنوعی بررسی نکرده است. با در نظر گرفتن این شکاف، ضمن به روز رسانی TPACK معلمان برای تعامل با هوش مصنوعی، به جنبه های اخلاقی نیز پرداخته شد.