فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۰۰۱ تا ۱٬۰۲۰ مورد از کل ۲٬۸۹۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
ویتگنشتاین یکی از چهره های علمی قرن بیستم است که نگرش های او به طور معمول و مشخص، بازتاب های گوناگون و گسترده ای در میان اندیشمندان دیگر داشته است. دیدگاه ویتگنشتاین درباره خدا، و واقع گرایی یا غیرواقع گرایی این فیلسوف نیز از قاعده یادشده مستثنا نبوده و حتی مبنای نظری بسیاری از اندیشمندان قرار گرفته است.
در نوشتار حاضر، می کوشیم تا به تبیین نگاه ویتگنشتاین در این باره بپردازیم و بگوییم که بر اساس رساله منطقی و فلسفی، به نظر می رسد که وی برای ماورای عالم طبیعت، حقیقتی قایل نبوده، زیرا بر آن بوده است که زبان بدان عالم راه ندارد. بدین ترتیب، ویتگنشتاین را می توان ملحدی نسبت به ماورا تلقی کرد، نه غیر واقع گرا. اما از عبارت های ویتگنشتاین در پژوهش های فلسفی اش (با این مضمون که: «الهیات از بازی زبانی منحصر به فردی برخوردار است»)، تا حدودی چنین بر می آید که او در عرصه هستی شناسی امرالوهی، واقع گرا می باشد و برای خدا، امرالوهی، و اعتقادات دینی، وجهه ای مستقل از اذهان قائل است.
جدال مکانیسم و غایت مندی در نقدهای اول و سوم کانت و راه استعلایی کانت برای آن(مقاله علمی وزارت علوم)
آثار هوسرل
صلح پایدار، و عاملیت سیاسی نزد کانت
حوزههای تخصصی:
در این مقاله پس از بررسی مفاد رساله صلح پایدار کانت، به این می پردازیم که کانت با مسئله عاملیت سیاسی برای رسیدن به هدف مشخص برقراری صلح پایدار چگونه برخورد می کند. رساله صلح پایدار کانت در مورد اقدام های فوری برای تحقق صلح و نیز اقدام هایی سخن می گوید که به زعم او برای تحقق صلحی پایدار باید به کار بست. از نظر کانت تحقق صلح پایدار در میان ملت ها از طریق حکومت های جمهوری ممکن است. رساله کانت حاوی مضامین متنوعی است که در بحث حاضر به برخی از آن ها که در نهایت به نظر او درباره عاملیت سیاسی مربوط می شوند خواهیم پرداخت. استدلال کانت در نفی حق انقلاب و نقشی که برای طبیعت (مشیت) در پیش رفت تاریخ و پیش برد هدفش در نظر می گیرد در این بررسی اساسی است. با در نظر گرفتن این دو مورد به این خواهیم پرداخت که چگونه تلاش کانت برای سازمان دادن سیاست براساس امور مطلق نه تنها کمکی به انسجام نظریه سیاسی اش نمی کند، بلکه وارد کردن امر مطلق در سیاست، مشکلی درونی را در خود اصل اخلاقی کانت می نمایاند.
معرفت شناسی در نظام فلسفی دکارت و سهروردی
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید دکارت تا کانت
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه اشراق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
دکارت در رأس فیلسوفانی است که مسأله شناخت را با روشی نظام مند دنبال می کند و تمام سعی خود را به کار می بندد تا از روشهای پیشنهادیش تمام شناخت ها را استنتاج نموده و بدینوسیله به معرفت یقینی دست یابد. او مقدماتی را برای رسیدن به معرفت، ضروری می داند، اول اصول معرفت، دوم روش و سوم شک، البته شکی که ابزاری برای یقین است. از سویی سهروردی فلسفه صرفاً استدلالی و عقلی مشائیان را مورد انتقاد قرار می دهد و مبنای معرفت را در حکمت خویش متحول می کند. وی با طرح مسأله علم حضوری و شهود عرفانی که توسط نفس صورت می گیرد، معرفت اصیل را تنها از این راه قابل وصول می داند، لذا باید در معرفت نفس و تهذیب آن، نه تنها از تعلقات دنیوی بلکه از حواس ظاهر و باطن و هر امر مادی بهره برد تا فرد مهیای کسب معرفت شود. از وجوه تشابه دو فیلسوف می توان به تأکیدشان بر معرفت و شناخت نفس به عنوان مبنای معارف دیگر اشاره کرد. و از وجوه اختلافشان این است که دکارت معرفت را فقط از طریق عقل قابل حصول می داند در حالی که سهروردی تلفیق عقل و شهود را به عنوان راه وصول به معرفت می پذیرد.
Phenomenology of Religion : A Systematic Approach
حوزههای تخصصی:
What follows is an attempt to see Otto the phenomenologist within wider developments in the field, and to take account of some recent criticisms. Everything that is said falls under the general headingof 'introduction to the study of religion'(or 'meta-religionswissenschaft') Within this wide field, we shall be specifically concerned with the possibility of a systematic phenomenology of religion, and with that phenomenology of religion which takes its starting point from Otto's awareness of the numinous in its non-rational and rational forms and manifestations. In addition to this central insight of Otto's and deriving to a large extent from it, are the morphological categories which can be traced back further than Otto to Chantepie de la Saussaye (1869-1937). These categories form part of classical phenomenology of religion down to Friedrich Heiler (1892-1967). We shall come back to these categories after looking at Otto's numinous as the starting point for a global phenomenology.
بررسی مسألة شهود در آثار افلاطون
حوزههای تخصصی:
از گذشته همواره در کنار علم حصولی نوع دیگری از معرفت که از آن به علم حضوری یا شهودی تعبیر میشود مطرح بوده است. در میان فلاسفه گروهی معتقدند که شهود تنها به وسیلة عقل صورت میگیرد و گروهی دیگر بر این باورند که شهود توسط نفس انسانی صورت میگیرد که یقینآور است و غیر از این طریق معرفت، بقیه قابل اعتماد نیستند. افلاطون یکی از فلاسفهای است که طریق معرفت صحیح را شهود میداند ولی همواره در بین فلاسفه بعد از او این سؤال مطرح بوده که شهود مورد نظر او عقلی بوده یا عرفانی؟ با رجوع به آثار افلاطون و استخراج ویژگیهای شهود او و مقایسه آن با خصوصیات مکاتب عرفانی و تجربههای دینی این فرضیه که منظور وی از شهود، قسم عرفانی آن بوده قوت میگیرد هر چند که مخالفین این نظر نیز دلایل مستحکمی برای بیان خود دارند.
آیا Ens Per Se تعریف جوهر درابن سینا است؟ (Is ENS PER SE the Definition of Substance in Avicenna؟)
حوزههای تخصصی:
این مقاله با بررسی تحلیل پروفسور اتین ژیلسون از قول قدیس توماس آکوئیناس آغاز میشود که Ens Per Se ""همان طور که ابن سینا گفت تعریف جوهر نیست."" ژیلسون اعتراف کرد که نتوانست منبع این ادعا را در آثار ابن سینا پیدا کند و به این نتیجه رسید که در واقع ابن سینا چنین قولی را نگفته است. برای رد این نتیجه، این مقاله با تأکید برمتافیزیک ارسطو، تحلیلی مفصل از سیر مفهوم جوهر ارائه میکند . بخش سوم این مقاله که مهم ترین قسمت آن است شرح دقیق بخش هایی مرتبط، از آثار خود ابن سینا است و بدین وسیله، منبع مورد جستجوی قول آکوئیناس را آشکار مینماید.
حکمت اشراق و پدیدارشناسی
برهان های استعلایی کانت
پارادوکس و کلیشه در فلسفه ویتگنشتاین
حوزههای تخصصی:
دقت در ترجمه
اعتبار و حقیقت در اخلاق؛ افتراق و اشتراک اخلاق طباطبایی و اخلاق ویتگنشتاین متقدم
حوزههای تخصصی:
در فلسفه و کلام اسلامى واژه اعتباری کاربرد پردامنه ای دارد. ظاهراً جز شهاب الدین سهروردی (از متقدمان ) و محمدحسین طباطبایى (از متاخران )، کسى فصلى مستقل در تبیین اعتباریات و چگونگی تمایز آن ها با دیگر مفاهیم نگشوده است . در مقاله حاضر، ذیل عنوان اعتباریات، فلسفه اخلاق طباطبایی به بحث گذاشته شده و از سه منظر وجود شناختی، دلالت شناختی و معرفت شناختی بررسی شده است. در نهایت نیز برای درک بهتر موضع طباطبایی، اشتراک و افتراق فلسفه اخلاق وی با فلسفه اخلاق لودیگ ویتگنشتاین طرح شده است.