فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۶۱ تا ۲۸۰ مورد از کل ۱٬۷۴۷ مورد.
منبع:
روان شناسی سلامت سال نهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۳۴)
75 - 94
حوزههای تخصصی:
مقدمه: این پژوهش با هدف بررسی اثر بخشی درمان شناختی-رفتاری یکپارچه شده با ذهن آگاهی بر روی کیفیت زندگی، پریشانی روان شناختی و تبعیت از درمان در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو انجام شد. روش: طرح این مطالعه از نوع شبه آزمایشی با گروه گواه با پیش آزمون و پس آزمون بود که تعداد 30 نفر بیمار دیابتی با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و به صورت تصادفیدر دو گروه آزمایش و کنترل (15N = ) قرار گرفتند. 15 نفری که در گروه مداخله قرار گرفتند به مدت 8 جلسه به صورت هفتگی و هر هفته به مدت 90 دقیقه تحت درمان و مداخله با رویکرد MiCBT قرار گرفته و اعضای گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکردند.در این پژوهش از ابزارهایی همچون پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی، مقیاس پریشانی روان شناختی لویباند و پرسشنامه سنجش تبعیت از درمان مدانلو استفاده شد. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل کواریانس حاکی از بهبود معنادار کیفیت زندگی (05/0>P، 65/151=F)، کاهش پریشانی روان شناختی (05/0>P، 178/69=F) و بهبود وضعیت تبعیت از درمان (05/0>P، 146/36=F) بود . نتیجه گیری: بنابراین می توان گفت که درمان شناختی رفتاری یکپارچه شده با ذهن آگاهی می تواند باعث بهبود کیفیت زندگی و پایین آوردن پریشانی روان شناختی و همچنین افزایش تبعیت از درمان بیماران مبتلا به دیابت نوع دو شود و به این جهت مداخله ای مؤثر برای بیماران دیابتی محسوب می شود
اثربخشی درمان مبتنی بر خودشفقتی بر اجتناب تجربه ای و آمیختگی شناختی بیماران مبتلا به سرطان با علائم افسردگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال نهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴ (پیاپی ۳۶)
105 - 118
حوزههای تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر خودشفقتی بر اجتناب تجربه ای و آمیختگی شناختی بیماران سرطانی با علائم افسردگی صورت گرفت . روش: روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی و طرح آن به صورت پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه ی آماری پژوهش، شامل تمامی بیماران مبتلا به سرطان مراجعه کننده به بیمارستان ولیعصر تبریز و مطب چندین نفر از متخصصان شهر تبریز در سه ماهه سوم سال 1398، بودند که دارای علائم افسردگی بودند. نمونه ی پژوهش 30 نفر بودند که به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی به گروه های آزمایش و کنترل به صورت یکسان گمارش شدند. گروه آزمایش به صورت گروهی، در 8 جلسه دوساعته، تحت درمان مبتنی بر خودشفقتی قرار گرفتند، درحالی که اعضای گروه کنترل هیچ گونه مداخله ی درمانی دریافت نکردند. ابزارهای جمع آوری داده ها، پرسشنامه ی پذیرش و عمل برای سنجش اجتناب تجربه ای و پرسشنامه ی آمیختگی شناختی بودند. برای تجزیه وتحلیل داده های پژوهش حاضر از تحلیل کوواریانس استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که درمان مبتنی بر خودشفقتی در کاهش اجتناب تجربه ای (03/0>P) و آمیختگی شناختی (01/0>P) بیماران مبتلا به سرطان دارای علائم افسردگی تأثیر معناداری داشته است . نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت که درمان مبتنی بر خودشفقتی، روشی مؤثر در کاهش اجتناب تجربه ای و آمیختگی شناختی بیماران مبتلا به سرطان دارای علائم افسردگی بوده است.
تفاوت تجربه زیسته همسران سالم و همسران سوگوار در دوره همه گیری ویروس کرونا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ویروس کرونا تأثیرات قابل توجهی بر روابط همسران گذاشته است. میزان مرگ ومیر ناشی از آن نیز چالشی جدی است. هدف از پژوهش حاضر شناسایی و بررسی تفاوت تجارب زیسته همسران سالم و همسران سوگوار در دوره همه گیری ویروس کرونا بود. روش پژوهش، کیفی از نوع پدیدارشناسی تفسیری بود. جامعه آماری پژوهش کلیه همسران سالم استان های تهران و خراسان رضوی، که از ابتدای شیوع ویروس کرونا خود و همسرشان به این بیماری مبتلا نشده اند و کلیه همسران این دو استان که همسرشان را به دلیل ابتلا به بیماری کرونا از دست داده اند، بودند. نمونه شامل 9 همسر سالم و 8 همسر سوگوار بود. روش نمونه گیری در دسترس برای همسران سالم و روش هدفمند و گلوله برفی برای همسران سوگوار به کار گرفته شد. مصاحبه ها به شکل نیمه ساختاریافته انجام شد، سپس کلمه به کلمه پیاده سازی شده و به روش کلایزی تجزیه و تحلیل شد. 4 مضمون اصلی در تجارب هر دو گروه همسران شامل: نگرانی ها، واکنش های شخصی، تغییرات روابط اجتماعی و تغییر دیدگاه، شناسایی شد. تفاوت عمده در زیرشاخه های مضمون های شناسایی شده (به طور مثال نگرانی های مربوط به ابتلا به بیماری برای همسران سالم و نگرانی های مربوط به ادامه زندگی برای همسران سوگوار) بود و با توجه به مشترک بودن سوالات، در مضمون های اصلی شباهت داشتند. نتایج پژوهش با شناسایی عمیق تجارب این دو گروه از همسران، به این مسئله پی برد که مراقبت از خود و خانواده در برابر بیماری کرونا یا فوت بر اثر آن، می تواند مسائل قابل توجهی را ایجاد کند و لازم است به تناسب شرایط خانواده ها، برایشان سیستم های حمایتی فراهم شود.
بهزیستی روانشناختی بیماران مبتلا به دیابت نوع دو: نقش سرسختی روانشناختی، حس انسجام و راهبردهای مقابله ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال نهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۳۴)
121 - 136
حوزههای تخصصی:
مقدمه : در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو سطح بهزیستی روانشناختی همواره پایین بوده و این خود باعث تشدید علائم در آنها می شود. پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه سرسختی روانشناختی، حس انسجام و راهبردهای مقابله ای با بهزیستی روانشناختی بیماران مبتلا به دیابت نوع دو انجام شد. روش :در این پژوهش توصیفی- همبستگی 120 بیمار مبتلا به دیابت نوع دو که در نیمه اول سال 1398 به درمانگاه دیابت بیمارستان امام خمینی اردبیل مراجعه کرده بودند، به عنوان نمونه هدفمند انتخاب شده و موردبررسی قرار گرفتند. ابزارهای جمع آوری اطلاعات شامل مقیاس بهزیستی روانشناختی ( ریف، 1989)، پرسشنامه سرسختی (کوباسا، 1979)، پرسشنامه حس انسجام- فرم 13 ماده ای (آنتونووسکی، 1987) و راهبردهای مقابله ای (لازاروس و فولکمن، 1985) بود. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون همزمان انجام شد. یافته ها : بهزیستی روانشناختی بیماران مبتلا به دیابت نوع دو با سرسختی روانشناختی (36/0= β:001/0>p)، حس انسجام (53/0= β:003/0>p) و راهبرد مقابله ی مسأله مدار (12/0= β:03/0>p) رابطه ی مثبت و معنادار و با هیجان مدار (43/0-= β:01/0>p) رابطه ی منفی و معناداری داشت. سرسختی روانشناختی، حس انسجام و راهبرد های مقابله ای 76 درصد از واریانس نمرات بهزیستی روانشناختی بیماران مبتلا به دیابت نوع دو را پیش بینی کردند (01/0>p). نتیجه گیری : بر اساس یافته ها، سرسختی روانشناختی، حس انسجام و راهبردهای مقابله ای با بهزیستی روانشناختی بیماران مبتلا به دیابت نوع دو رابطه داشته و می تواند نحوه رفتار فرد در برابر بیماری را تبیین کند. لذا آموزش بیماران جهت توانمندسازی آنها در این زمینه ها پیشنهاد می شود.
The Effectiveness of Painting Therapy on Emotional-Behavioral Problems of Children with Cancer(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to determine the effectiveness of painting therapy in reducing emotional- behavioral problems (internalized problems: anxious - depressed, withdrawn-depressed, somatic complaints, and externalized problems: aggressive behavior and rule-breaking behavior) of Children with cancer. Method: The research design was quasi-experimental with a pretest-posttest and control group with follow-up. Using targeted sampling, 40children (6 to 12-year-old) with cancer, whose score on the Child Behavior Check List (CBCL) was one standard deviation above average, was selected and randomly divided into two groups of experiment (n = 20) and control (n = 20), but due to the drop in the number of subjects, it decreased to 31 (16 experimental group and 15 control group). The painting program was performed on the experimental group in the form of 8 two-hour sessions. To analyze the data, the mixed variance analysis method was used. Results: The results showed that although the overall score of the internalized and externalized problems was significantly reduced, painting therapy didn’t affect the somatic complaints (of internalized problems) and the rule-breaking behavior (of externalized problems). Conclusions: The results showed that painting therapy can be an effective way to reduce the emotional-behavioral problems of children with cancer. Therefore the findings of this study can have preventive clinical applications.
تاثیر مقابله درمانگری بر زیست نشانگرهای ایمنی شناختی در بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال نهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴ (پیاپی ۳۶)
169 - 183
حوزههای تخصصی:
مقدمه: کاربرد روش های مقابله با استرس در بیماران مولتیپل اسکلروزیس می تواند منجر به تغییرات قابل ملاحظه ای در سطح زیست نشانگرهای ایمنی شناختی گردد. ازاین رو هدف پژوهش، بررسی تأثیر مقابله درمانگری بر زیست نشانگرهای ایمنی شناختی در بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس بود . روش: پژوهش حاضر شبه آزمایشی و با روش پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل انجام شد. جامعه پژوهش کلیه بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس عضو انجمن حمایت از بیماران ام. اس. استان تهران در سال 97 بوده، تعداد 30 بیمار مبتلا به ام. اس. واجد شرایط و داوطلب، انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. گروه آزمایشده جلسه درمان مقابله درمانگری و گروه کنترل به همان تعداد جلسات مراقبتهای معمول دریافت کردند. جهت سنجش فرضیه ها از کیت های انسانی برای اندازه گیری زیست نشانگرهای ایمنی شناختی و جمع آوری نمونه های خونی در 3 نوبت و مداخله روانشناختی مقابله درمانگری، استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان دادند پیش آزمون با پس آزمون و پیگیری مؤلفه های اینترلوکین 6، اینترلوکین 10، تومور نکروزینگ فاکتور آلفا، اینترفرون گاما، لنفوسیت و گلبول های سفید تفاوت معناداری دارد (05/0>P) و نمرات پس آزمون در مرحله ی پیگیری مقیاس ها نسبتاً ثابت مانده و اثر مداخله ای مقابله درمانگری همچنان ماندگار است . نتیجه گیری: مقابله درمانگری سبب بهبود زیست نشانگرهای ایمنی شناختی در مبتلایان به مالتیپل اسکلروزیس می گردد. در کاهش میزان اثربخشیاین رویکرد مداخله ای، زمان از پس آزمون به پیگیری اثر نداشته است
تدوین پروتکل درمانی مبتنی بر مدل برنامه زمانی پارادوکسی و تعیین اثربخشی آن بر اختلال پرخوری زنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
انعطاف پذیری روان شناختی یک صفت چندوجهی است که در بسیاری از حوزه های زندگی از جمله سلامت روان نقش دارد. با توجه به نقش انعطاف پذیری روان شناختی، پژوهشگران به بررسی این خصوصیت علاقمند شدند؛ اما برای بررسی آن ابزاری که به صورت تخصصی انعطاف پذیری روان شناختی را مورد سنجش قرار دهد، در اختیار ندارند. هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی روایی و پایایی نسخه فارسی پرسشنامه انعطاف پذیری روان شناختی بود تا در نبود یک مقیاس منسجم، کوتاه و مختص به اندازه گیریِ انعطاف پذیریِ روان شناختی بتواند در سنجش این خصوصیت در پژوهش های روان شناسی کمک کند. به منظور جمع آوری داده ها، 400 دانشجوی دختر و پسر دانشگاه فردوسی مشهد در سال تحصیلی 98-99با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند و پرسشنامه انعطاف پذیریِ روان شناختی را تکمیل کردند. برای بررسی روایی سازه از تحلیل عاملی اکتشافی و تأییدی استفاده شد و به منظور بررسی اعتبار محاسبه ضریب آلفای کرونباخ صورت گرفت. تحلیل عاملی نشان داد که این پرسشنامه 5عامل دارد که عبارتند از: تفسیر مثبت از تغییر، در نظر گرفتن خود به عنوان فردی منعطف، در نظر گرفتن خود به عنوان فردی گشوده و خلاق، تفسیر واقعیت به عنوان پویا و قابل تغییر بودن، و تفسیر واقعیت به عنوان چندوجهی بودن که پنج عامل بر روی هم 83/59% از واریانس کل پرسشنامه را تبیین می کردند. همسانی درونی گویه های پرسشنامه انعطاف پذیری روان شناختی برابر ضریب آلفای 89/0 به دست آمد که بیانگر پایایی مطلوب این پرسشنامه است. بر اساس نتایج تحلیل عامل اکتشافی و تأییدی در این پژوهش پرسشنامه انعطاف پذیری روان شناختی از روایی و اعتبار قابل قبول در دانشجویان برخوردار است .
سطح اضطراب کودکان در ارتباط با میزان آگاهی و نگرش آنها از بیماری کرونا بر اساس مدل باور سلامتی و میزان استرس، اضطراب و افسردگی مادران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با توجه به تاثیرات مخرب شیوع بیماری های عفونی مانند کرونا و بحران اجتماعی ناشی از آن بر سلامت جسم و روان؛پژوهش حاضر بر طبق الگوی باور سلامت و با هدف بررسی رابطه بین سطح اضطراب کودکان با میزان آگاهی و نگرش آنها از بیماری کرونا و میزان استرس، اضطراب و افسردگی مادران شان در دوران قرنطینه، انجام شد. پژوهش از نوع همبستگی بر روی 260 نفر از دانش آموزان پیش دبستانی و دبستانی مناطق 2، 4 و 21 شهر تهران و مادران آنها در سال 1399انجام شد که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای ارزیابی متغیرهای پژوهش، از پرسشنامه میزان آگاهی و نگرش کودکان ازویروس کرونا، مقیاس اضطراب کودکان اسپنس- فرم والد وپرسشنامه اضطراب، استرس و افسردگی استفاده شد . تحلیل داده ها با استفاده ازضریب همبستگی پیرسون نشان داد که رابطه معناداری بین سطح اضطراب کودکان با اضطراب (45 /0 = r )، استرس(35 /0= r )، وافسردگی مادران( 44 /0= r )، میزان آگاهی کودکان از کرونا (19 /0= r )، و سن ( 14 /0 -= r )، وجود دارد. همچنین نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه به روش گام به گام نشان داد اضطراب، افسردگی و استرس مادران و میزان آگاهی کودکان از ویروس کرونا به ترتیب پیش بینی کننده های های معنادار اضطراب کودکان نسبت به بحران ناشی از کرونا (در مجموع 34%) بودند. طبق نتایج مطالعه حاضر از اقدامات ضروری برای حفظ وارتقاء سلامت روان کودکان درشرایط بحرانی، آموزش والدین در خصوص تنظیم هیجا نهای منفی است. همچنین لازم است اطلاعات مربوط به ویروس نوپدید و بیماری ناشی از آن با توجه تحول شناختی کودکان بر مبنای الگوی باورسلامت ومتناسب با سن به آنها ارائه شود.
The relationship of self-determined motivation with psychological, life, and workplace well-being: A canonical correlation study(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Iranian Journal of Health Psychology, Volume ۳, Issue ۱ - Serial Number ۵, March ۲۰۲۰
121 - 132
حوزههای تخصصی:
Objective: Today, work as a social identity plays an important role in success, health, and well-being. The purpose of this study was to investigate the relationship of self-determined motivation with psychological, life, and workplace well-being. Method: The participants of this study consisted of 246 employees of Marun Oil and Gas Producing Company in Khuzestan in 2020, who were selected by stratified random sampling method. The instruments used in the study were Multidimensional Work Motivation Scale (Gagné et al., 2015), and Employee Well-being Scale (Zheng et al., 2015). Canonical correlation and multiple regression analysis through SPSS-24 were used for data analysis. Results: Findings showed that among the three dimensions of self-determined motivation, autonomous motivation with a structural coefficient of 0.94 and among the components of employee well-being, workplace well-being with a structural coefficient of 0.99, had the maximum relationship with the first canonical variable resulting from independent and dependent variables. According to the results of simultaneous regression analysis, autonomous motivation was the most important predictor for psychological well-being (β=0.45, p=0.000), life well-being (β=0.30, p=0.001), and workplace well-being (β=0.45, p=0.000). Amotivation could predict workplace well-being (β= -0.34, p=0.000). However, controlled motivation could not predict any component of employee well-being. Conclusion: Based on the findings, autonomous motivation was the most important predictor of psychological, life, and workplace well-being. Therefore, it is recommended that organizations provide opportunity for development of this type of motivation.
اثربخشی درمان شناختی-رفتاری برمیزان سازگاری وافسردگی بیماران اشتارگارت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اشتارگارت نوعی بیماری مزمن است و با علایم بالینی متعدد و عوارض روانشناختی مانند افسردگی همراه است. لذا روان درمانی می تواند نقش مهمی در دستیابی به اهداف درمانی ایفا کند. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان شناختی رفتاری بر سازگاری و افسردگی بیماران اشتارگارت می باشد. پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون وگروه شاهد می باشد که طی آن 20 بیمار اشتارگارت از طریق نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه قرار گرفتند . گروه آزمایش به مدت شش جلسه مداخله شناختی رفتاری را دریافت کردند پرسشنامه های مورد استفاده سازگاری کالیفرنیا و افسردگی بک بود. شیوه تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار spss با ورژن 16 انجام شد. نتایج آزمون تحلیل کواریانس نشان داد که تفاوت نمره پیش آزمون و پس آزمون در بین دو گروه مداخله و شاهد در ابعاد پرسش نامه سازگاری و افسردگی معنادار بود. درمان شناختی رفتاری بر سازگاری و افسردگی بیماری اشتارگارت تاثیرگذار است و بنابراین می توان ازاین روش به عنوان روش درمانی برای رفع مشکلات این نوع بیماران استفاده کرد.
اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان مبتنی بر شفقت بر افسردگی، اضطراب، کیفیت زندگی بیماران مبتلا به لوپوس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال نهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۳۳)
127 - 144
حوزههای تخصصی:
مقدمه: لوپوس بیماری است که با ایجاد اضطراب در فرد باعث نگرانی و تنش در پاسخ به شرایط تهدیدکننده می گردد. این تغییر در ساختار خلقی افراد باعث ایجاد افسردگی و تغییر در کیفیت زندگی افراد می گردد. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان مبتنی بر شفقت برافسردگی، اضطراب، کیفیت زندگی بیماران مبتلا به لوپوس سیستمیک بود. روش: پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون، پس آزمون با یک گروه گواه می باشد.جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه بیماران مبتلا به لوپوس سیستمیک تحت درمان در بیمارستان های شهر شیرازمی باشد (N=750), که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی از میان جامعه آماری 80 نفر انتخاب و به صورت تصادفی به چهار گروه (یک گروه گواه 20 نفره و 3 گروه آزمایش 20 نفره) تقسیم شدند. ابزارهای بکاررفته در این پژوهش شامل مقیاس افسردگی بک، اضطرابزونگ (SAS) و کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی بود. یافته ها: داده های گرداوری شده با روش تحلیل کواریانس نشان داد که این درمان بر لوپوس سیستمیک در مراحل پس آزمون و پیگیری تأثیر معنادار دارد (p<0.001). نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاکی از تأثیر روش های درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT)، درمان مبتنی بر شفقت (CFT) بر بهبود افسردگی، اضطراب و کیفیت زندگی آزمودنی های مورد مطالعه دارد. برای تبیین می توان چنین گفت که رویکرددرمانی مبتنی بر شفقت برای افراد دارای بیماری لوپوس سیستمیک تحت درمان مناسباست چرا که با زندگی روزمره ورفتارهای آن ها درطی روز همخوانی دارد.
Effects of Acceptance and Commitment Therapy on Goal Orientation and Feeling of Inferiority in Individuals with Physical-Motor Disabilities(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Iranian Journal of Health Psychology, Volume ۳, Issue ۲ - Serial Number ۶, November ۲۰۲۰
79 - 88
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to investigate the effect of Acceptance and Commitment Therapy (ACT) on goal orientation and feeling of inferiority in individuals with physical-motor disabilities. Methods: This study utilized a quasi-experimental methodology. The statistical population consisted of all students with physical-motor disabilities in Kalaleh County (n = 517). Among them, 30 students were selected as a sample using a convenience sampling method. After explaining the purpose of the research and signing the consent form, they were divided into two groups of 15: the experimental and control groups. The experimental group participated in eight ACT training sessions (one 60-minute session per week), while the control group only answered pretest and posttest. For this purpose, Elliot and McGregor's Achievement Goal Orientations Scale (2001) and Eysenck's Feelings of Inferiority Questionnaire (1976) were used. Results and Conclusions: The findings indicated the effect of ACT-based training on mastery-approach goal orientation and feeling of inferiority in students with physical-motor disabilities. Examining the means showed that the mastery-approach goal orientation increased, and the feeling of inferiority decreased after ACT.
Meta-analysis of the Effectiveness of Transcranial Direct Current Stimulation (tDCS) on Neurocognitive Function in People with Mild Neurocognitive Impairment(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Iranian Journal of Health Psychology, Volume ۳, Issue ۲ - Serial Number ۶, November ۲۰۲۰
49 - 58
حوزههای تخصصی:
Abstract The aim of the present study was investigating the effectiveness of Transcranial Direct Current Stimulation (tDCS) on neurocognitive performance in people with mild neurocognitive impairment. Using meta-analysis and integrating the research results, this study has specified the extent of the effect of Transcranial Direct Current Stimulation on improvement of neurocognitive function in people with mild neurocognitive impairment. Method: For meta-analyses Magiran, SID, and Irandoc databases were used to search Persian articles and Science direct, Scopus, and PubMed databases were used to find foreign articles, using ‘MCI’, ‘transcranial direct current stimulation’, tDCS, and ‘mild cognitive impairment’ key words for foreign articles and their Persian equivalents for Persian articles. Of the 29 studies, 11 that were methodologically acceptable were meta-analyzed. The research tool was a meta-analysis checklist. Results: The results of meta-analysis indicated publication bias in the studies. Due to the heterogeneity of the studies, a random effect model was used. The effect of Hedges for the impact of Transcranial Direct Current Stimulation on neurocognitive functions in people with mild neurocognitive impairment was 0.26, which is a large effect. Conclusion: This result shows clinicians can choose transcranial direct current stimulation (tDCS) as effective intervention for patients who suffer from mild cognitive impairments. More investigations are necessary to find the cognitive benefits of using transcranial direct current stimulation in elderly people and other cognitive impaired persons.
بررسی انگیزه های سوء استفاده از کودکان، توسط مادران بلاگر و سلامت روانی فرزندان آنان در فضای مجازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فناوری های ارتباطی جدید آمیزه ای از فرصت ها و تهدید ها هستند و بسته به میزان بسترسازی فرهنگی و سرمایه گذاری جوامع در این جهت، می توان از میزان تهدید آن ها کاست و بر میزان فرصت های آن افزود. در ایران به دلیل سردرگمی در چگونگی برخورد با فضای مجازی، خط مشی مشخصی در این جهت وجود نداشته است. مسأله سوءاستفاده از فرزند در جریان کسب و کار های اینترنتی، نمونه ای از همین مصادیق به شمار می رود. هدف اصلی این پژوهش بررسی انگیزه های مادران کارآفرین ایرانی در شبکه های اجتماعی تلگرام و اینستاگرام در زمینه سوءاستفاده از کودکان در فضای مجازی است. روش تحقیق در این پژوهش کیفی، نظریه داده بنیاد بوده است. جامعه پژوهش 10 نفر از مادران بلاگر دارای کودکان 2 تا 7 سال بوده و ساکن در استان های مختلف ایران بودند که به صورت هدفمند و دردسترس برای شرکت در پژوهش انتخاب شدند. یافته های پژوهش نشان می دهد که 8 انگیزه در گرایش این مادران مطرح هستند. که عبارتند از 1.مشکلات روانی فرد ، 2. مشکلات خانوادگی فرد ، 3. مشکلات اقتصادی فرد ، 4. مشکلات فرهنگی- اجتماعی فرد ، 5. تلاش برای کسب اعتبار اجتماعی، 6. تلاش برای کسب موفقیت های اقتصادی ، 7. سرگرم شدن و لذّت بردن فرزند از فضای مجازی و 8. تلاش برای طرح فرزند در فضای مجازی. مهمترین نتیجه حاصل از این پژوهش تأکید مجدد بر ضرورت بسترسازی فرهنگی در سطح کلان و در سطح خرد، عطف توجه مجدد به حریم خصوصی کودکان و تدوین قوانین لازم در جهت برخورد با افرادی است که دست به سوءاستفاده از کودکان در فضای کسب و کار اینترنتی خویش می زنند.
مقایسه تیپ شخصیت D و حافظه اینده نگر و گذشته نگر در بیماران MS و قلبی_عروقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال نهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۳۴)
171 - 187
حوزههای تخصصی:
مقدمه: با توجه به اهمیت بیماری های قلبی عروقی و MS و توجه روزافزون به کنترل این بیماری به نظر می رسد عوامل روان شناختی نقش مهمی در پدیدآیی و پیشگیری و درمان این دو بیماری دارد ؛ بنابراین هدف پژوهش حاضر مقایسه تیپ شخصیت D و حافظه اینده نگر و گذشته نگر در بین بیماران MS،قلبی عروقی و افراد عادی بود . روش: روش تحقیق از نوع مطالعات علّی- مقایسه ای و روش نمونه گیری در دسترس بود در این راستا 90 نفر آزمودنی(30 بیمار مبتلا به MS، 30 بیمار قلبی_عروقی و 30 نفر همراهان بیمار) انتخاب شدند و به وسیله پرسشنامه تیپ شخصیتی و حافظه اینده نگر و گذشته نگرموردسنجش و مقایسه قرار گرفتند. یافته ها: تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس یک راهه و بررسی تفاوت دوبه دو متغیرها با استفاده از آزمون تعقیبی توکی نشان داد که بیماران مبتلا به MS و قلبی عروقی نمره بالاتری در تیپ شخصیت D و نمره بالاتری در حافظه اینده نگر و گذشته نگر نسبت به افراد عادی دارند، امّا بین بیماران MS و قلبی عروقی تفاوت معنادار نمی باشد . نتیجه گیری: بیماران قلبی و مبتلایان به MS نمره بالاتری در تیپ شخصیتی D، حافظه اینده / گذشته نگر، عاطفی منفی و بازداری هیجانی نسبت به افراد عادی دارند.
توصیف و مقایسه تجربه میان سالان از همه گیری کووید-19 و شرایط قرنطینه در پیک نخست و دوم بیماری: یک مطالعه کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف توصیف و مقایسه تجربه زیسته میان سالان از پدیده کووید-19 و تجربه قرنطینه در پیک نخست و دوم بیماری صورت پذیرفت. این مطالعه از نوع کیفی و روش پدیدارشناسی توصیفی است. 10 شرکت کننده میان سال (41تا65 سال) به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و در طی دو پیک ابتلا به کرونا در کشور مورد مصاحبه عمیق قرار گرفتند. داده ها با مصاحبه 7 نفر به اشباع رسید و برای اطمینان بیشتر مصاحبه ها تا 10 نفر ادامه یافت. داده های به دست آمده از مصاحبه ها به روش هفت مرحله ای کلایزی تحلیل شدند. پژوهش حاضر به 10 مضمون اصلی و 28 مضمون فرعی دست یافت. مضامین اصلی شامل، مواجهه اولیه، نگرانی ها، باورها و تفکرات، روش های رویارویی، نقش مذهب در برخورد با کرونا، روابط خانوادگی، دغدغه های وجودی برانگیخته شده در خلوت، آثار قرنطینه، رشد پساکرونا و تجربه ابتلای نزدیکان می گردد. به نظر می رسد در اولین پیک کرونا میان سالان اضطراب و نگرانی را تجربه کردند که با گذشت زمان با روی آوردن به مذهب، رعایت اصول بهداشتی و اجتناب رو به کاهش گذاشت. نکته قابل توجه پژوهش حاضر این است که میان سالان بیشتر از آن که در دو پیک کرونا رشد، تحول و تغییر را تجربه کنند، پذیرش نسبت به بحران و شرایط به وجود آمده را تجربه کرده اند. در واقع میان سالان تلاش می کنند خود را با محدودیت ها منطبق کنند و کمتر به فکر تغییر خود و سبک زندگی هستند.
Effectiveness of problem-solving skills training on happiness degree in addicts to methamphetamine(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objectives: One of the major complaints of addicts in withdrawal period is their malady and boredom. This study aims to examine the effectiveness of problem solving skills on happiness of addicts to methamphetamine in Tehran city. Method: Using a semi-experimental design and multistage cluster sampling method, 36 addicts were randomly selected and assigned to the experimental and control groups. Both groups filled Oxford Happiness Questionnaire in the pre-test, posttest and after three-month follow up. The participants of the experimental group were taught problem solving skills. Covariance and variance analysis with repeated measurement of Bonn-Ferny test were conducted to analyze the data. Result: Considering the presence of ETA square (0.28), it can be concluded that the experimental intervention led to changes in the treatment group that resulted in 0.28 total changes due to the intervention. We can say that with 99% confidence, there is a statistically significant difference between the mean of the study groups in the three intervention stages. Conclusion: Training problem solving skills is effective in increasing happiness level of addicts to methamphetamine. Keywords: problem solving skills, happiness, methamphetamine, addicts
نقش تجارب آسیب زای جنسی، راهبردهای تنظیم شناختی هیجان و افشاسازی در تبیین علایم جسمی دختران نوجوان آسیب دیده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال نهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۳۵)
51 - 68
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف این پژوهش بررسی نقش تجارب آسیب زای جنسی، راهبردهای شناختی تنظیم هیجان و افشاسازی در تبیین علائم جسمی دختران نوجوان آسیب دیده بود. روش: روش پژوهش همبستگی و جامعه آماری کلیه دانش آموزان 14 تا 17 سال استان تهران در سال تحصیلی 98-97 بود. با غربالگری دانش آموزان دارای تجربه آسیب جنسیو حذف پرسشنامه های ناقص، 273 دانش آموز در تحلیل شرکت کردند. برای جمع آوری داده ها از چک لیستتجاربآسیب زایزندگی نیجن هویس، وندرهارت و کروگر (2002)، پرسشنامه راهبردهای شناختی تنظیم هیجان گارنفسکیو همکاران (2001)، پرسشنامه سلامتجسمانی گرک (2015)، مقیاس خودافشاسازیپریشانیکانوهسلینگ(2003) استفاده شد و با استفاده از رگرسیون چندگانه تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد راهبردهای شناختی تنظیم هیجان ناسازگارانهبا (441/0= β و 01/0>p)، افشاسازی (213/0- = β و 01/0>p)، راهبردهای شناختی تنظیم هیجان سازگارانه (172/0- = β و 01/0>p)، تجارب آسیب زا (117/0= β و 05/0>p) توانایی پیش بینی علائم جسمی را دارند. نتیجه گیری: نتایج نشان داد می توان با بررسی تاریخچه تجارب آسیب زای جنسی، مدیریت راهبردهای تنظیم شناختی هیجان و تسهیل افشاسازی در جهت کنترل علائم جسمی بهره برد.
تغییرات نگرش، باور و ارزش در سطوح فردی و فرهنگی و همه گیری کووید 19(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شیوع ویروس کوید ۱۹ در اواخر سال ۲۰۱۹ و تداوم آن در سال میلادی۲۰۲۰تمامی ۸ میلیارد جامعه انسانی و تمامی سیستم های حکومتی و تمامی نظام های سلامت را تحت تاثیر قرار داد. بیشترین تاثیر و خسارت را این انسان ها اعم از کودک و جوان و بزرگسال و پیر و کهنسال و زن و مرد و هر نژاد و قومیت و فرهنگی را تحت الشعاع خود قرار داده است. با توجه به ماهیت و اثرات گسترده کرونا بر وضعیت روان شناختی ، ایجاد ترس مرضی از کرونا (کرونافوبیا) مطرح شده و در برخی کشورها این ترس، حتی به شکلی تعمیم یافته و اغراق آمیز، به صورت ترسی فراگیر مطرح شده است . نگرش ها و باور ها و ارزش های انسان ها می تواند در شکل گیری این ترس فردی و همگانی تعیین کننده باشد. نگرش ها، ارزشیابی است که افراد از موضوعات مختلفی که با آن روبرو می شوند شکل می گیرند و می تواند از طریق شناخت، هیجان و رفتار تولید شوند. نگرش ها در طول زمان و یک فرایند تحولی شکل می گیرند و تبدیل به باور ها و ارزش ها می شوند و وقتی شکل گرفتند تغییر آنها به سادگی امکان پذیر نمی باشد. از طرفی نگرش ها و باور های شخصی افراد پیوستگی دایمی با نگرش ها و باور های فرهنگی داشته و شاید در یک حالت حداکثری می توان فرض کرد که باور های شخصی بدون باور های فرهنگی نمی توانند مدت زیادی دوام و قوام پیدا کنند. بنابراین می توان انتظار داشت که ویروس جدید با توحه به همه گیری و قوام آن اگر تداوم یابد، می تواند باور ها و نگرش های جدیدی را ایجاد کنند که شکل دهنده ی راهنمای رفتار های ما در سال های پیش روی باشند. این مقاله در صدد است تا مواجه نگرش ها و باور ها در استرس کرونا را در یک مدل نظری (مدل موس، ۲۰۰۶) که ضمن لحاظ کردن باور ها و نگرش ها ی شخصی و همچنین نگرش ها و باور های فرهنگی را در شکل گیری رفتار های متفاوت را در شرایط استرس بررسی کرده و در نهایت نتیجه گیری می نماید که ما بایستی انتظار شکل گیری نگرش ها و باور های جدیدی باشیم که می تواند در شرایط بعد از کرونا در سایر زمینه ها تسری یابد.
Emotional Deregulation, Dissociative Experiences and Cognitive Failures in Individuals with and without Posttraumatic Stress Symptoms(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
abstract Objective: Studies have found that PTSD patients are more likely to experience various physical and mental health problems. This study was conducted to compare emotional deregulation, dissociative experiences and cognitive failures in persons with and without post-traumatic stress symptoms (PTSS). Method: This research was causal–comparative. The sample consisted of 150 persons with and without PTSS (75 in each group) referring to forensic medicine centers of Ardabil city. The subjects were selected via convenient sampling method. Cognitive Emotion Regulation Questionnaire-Short Form (CERQ-SF), Dissociative Experiences Scale (DES), Cognitive Failures Questionnaire (CFQ), and Impact of Event Scale-Revised (IES-R) were utilized for data collection. Results: Multivariate analysis of variance showed that mean scores of emotional deregulation, dissociative experiences, and cognitive failures were significantly higher in persons with PTSS (p < 0.01). Conclusion: The findings indicated that modifying dissociative experiences and cognitive failures, and enhancing emotional regulation skills may help to mitigate posttraumatic stress symptoms.. keyword