فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۰۲۱ تا ۱٬۰۴۰ مورد از کل ۲٬۰۱۸ مورد.
حوزههای تخصصی:
باوجود نقش مهم فعالیت های اوقات فراغت در زندگی افراد با کم توانی ذهنی، این افراد در مقایسه با افراد عادی به میزان کمتری در فعالیت های اوقات فراغت مشارکت دارند، به همین دلیل توجه به اوقات فراغت افراد با کم توانی ذهنی بسیار مهم است.
نتیجه گیری: در این مقاله پس از بیان مقدمه ای کوتاه، تعریف اوقات فراغت ارایه شده، سپس در مورد ضرورت فعالیت های اوقات فراغت برای افراد با کم توانی ذهنی بحث شده، پس از آن فعالیت های اوقات فراغت برای افراد با کم توانی ذهنی بیان شده است
تأثیر آموزش مهارت های اجتماعی بر مشکلات رفتاری- هیجانی دانش آموزان پسر با کم توانی ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر آموزش مهارت های
اجتماعی بر مشکلات رفتاری- هیجانی دانش آموزان پسر با کم توانی ذهنی انجام شد. روش
پژوهش، آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این
پژوهش همه ی دانش آموزان پسر با کم توانی ذهنی شهر
شیراز در سال تحصیلی 93-92 بودند که از بین آن ها نمونه ای به حجم 30 نفر به روش
نمونه گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در گروه آزمایش و کنترل جاگماری شدند
به طوری که هر گروه 15 نفر بود. از هر دو گروه پیش آزمون به عمل آمد و گروه آزمایش
آموزش مهارت های اجتماعی را در 12
جلسه دریافت کردند در حالی که به گروه کنترل این آموزش ارایه نشد و در
پایان برای هر دو گروه پس آزمون
اجرا شد. برای سنجش مشکلات رفتاری از پرسش نامه
مشکلات رفتاری- هیجانی اینفلد و تونگ (2002)
استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل کواریانس
نشان داد که میانگین نمره های مشکلات رفتاری و خرده مقیاس های
آن در گروه آزمایش به طور معنی داری کاهش یافته است. یافته ها بیان گر تأثیر آموزش
مهارت های اجتماعی بر بهبود مشکلات رفتاری- هیجانی دانش آموزان
پسر با کم توانی ذهنی بود.
بنابراین پیشنهاد می شود با طراحی و اجرای آموزش
مهارت های اجتماعی جهت بهبود مشکلات رفتاری دانش آموزان با کم توانی ذهنی
اقدام شود.
فلسفه ای برای تربیت دینی افراد کم توان ذهنی با نگاهی به فلسفه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ارائه مبانی فلسفی پیشنهادی برای تربیت دینی افراد کم توان ذهنی(بر اساس نظرات ملاصدرا) هدف اصلی این مقاله است. تاکید مقاله به طور عمده بر سرنوشت نهایی و سعادت اخروی این افراد، متمرکز است. تحلیل(متون صدرایی) و استنتاج، روش مورد استفاده درتدوین نوشته حاضر بوده است. تشکیکی بودن وجود، خیریت وجود، جسمانیه الحدوث و روحانیه البقا بودن نفس و حرکت جوهری، مبانی فلسفی منتخب برای تربیت دینی افراد کم توان ذهنی است. مراتب سعادت اخروی افراد کم توان ذهنی، وابسته به تربیت دینی آنان است.آنچه تفاوت مراتب وجودی و در نتیجه اختلاف در درجات سعادتمندی افراد کم توان ذهنی را همانند بقیه انسان ها، رقم می زند،کمیت وکیفیت ملکات و صورت های علمی متحد شده با نفسشان است که در فرایند حرکت جوهری کسب شده است. انجام فرایض دینی و خودداری از ارتکاب معاصی(با کمک بزرگسالان) هرچند با فهم اندک و اختیار محدود صورت پذیرد، برای افراد کم توان ذهنی بی نتیجه نیست و موجب ارتقا کیفیت زندگی اخروی آنها می گردد. تربیت دینی افراد کم توان ذهنی به دلیل این برداشت غلط که آنها مکلف نبوده و خداوند آنها را به عذاب دچار نمی سازد، نباید مورد کم توجهی قرار گیرد.
نقش باورهای فراشناختی و هوش هیجانی نابینایان در پیش بینی سازگاری اجتماعی و مقایسه ی آن با افراد عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی نقش باورهای فراشناختی و هوش هیجانی در پیش بینی سازگاری اجتماعی افراد نابینا و مقایسه آن با افراد عادی انجام شد. روش پژوهش، از نوع علّی مقایسه ای بود و جامعه ی آماری آن همه ی نابینایانی بودند که در 6 ماهه ی اول سال 1392، عضو انجمن نابینایان اردبیل بوده و همچنین افراد عادی که در دامنه ی سنی 20 تا 40 سال قرار داشته و مشکل نابینایی نداشتند. از بین جامعه ی نابینایان با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده، تعداد 40 نفر؛ و از بین جامعه ی افراد عادی نیز با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، تعداد 40 نفر انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از فرم کوتاه پرسش نامه ی فراشناخت، مقیاس هوش هیجانی و مقیاس سازگاری استفاده شد. داده ها با استفاده از آزمون های آماری خی دو، تحلیل واریانس تک عاملی، ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندمتغیری تحلیل شد. نتایج نشان داد که بین دو گروه نابینا و افراد عادی از لحاظ متغیرهایی مانند خودآگاهی، خودمدیریتی، آگاهی اجتماعی و خودآگاهی شناختی تفاوت معناداری وجود دارد (05/0>P) و هوش هیجانی نابینایان بیشتر از افراد عادی بود (05/0p<). همچنین نتایج نشان داد که مدل پیش بینی سازگاری اجتماعی از روی متغیرهای هوش هیجانی و باورهای فراشناخت در افراد نابینا، معنادار بوده (01/0p<)، ولی در افراد عادی معنادار نبود (05/0p>). 20 درصد از واریانس سازگاری اجتماعی نابینایان به وسیله ی هوش هیجانی و باورهای فراشناخت قابل تبیین بود. این نتایج کاربردهایی را در راستای پیشگیری از آسیب های اجتماعی و روان شناختی و همچنین استفاده از نتایج در توانبخشی افراد نابینا به دنبال دارد.
اثربخشی آموزش مهارت های ارتباطی کارکردی بر پرخاشگری و رفتارهای تکلیف مدار دانش آموزان کم توان ذهنی دارای رفتارهای پرخاشگرانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: پژوهش حاضر، با هدف بررسی اثربخشی آموزش مهارت های ارتباطی کارکردی بر پرخاشگری و رفتارهای تکلیف مدار دانش آموزان با کم توانی ذهنی دارای رفتارهای پرخاشگرانه در محیط مدرسه انجام شد.
روش: تعداد 3 آزمودنی با دامنه سنی 8 تا 10 سال، از یک موقعیت آموزش ویژه انتخاب شدند. با استفاده از طرح تک آزمودنی با آزمودنی های مختلف، نخست داده های حاصل از مشاهده رفتاری مکرر هر آزمودنی در مرحله خط پایه گردآوری شد، سپس در مرحله درمانگری، 3 آزمودنی در معرض درمانگری آموزش مهارت های ارتباطی کارکردی قرار گرفتند. رفتار آزمودنی ها بعد از مرحله مداخله درمانگری در جلسات مرحله نگهداری نیز مورد مشاهده قرار گرفت.
یافته ها: داده های حاصل از 2 روش تحلیل دیداری و شاخص اندازه اثر، کاهش نشانه های رفتارهای پرخاشگرانه و افزایش رفتارهای تکلیف مدار را در 2 آزمودنی نشان داد. در مورد آزمودنی دیگر مداخله تاثیری نداشت، همچنین تداوم اثربخشی در مرحله نگهداری برای این 2 آزمودنی مشاهده شد.
نتیجه گیری: نتایج نشان داد که آموزش مهارت های ارتباطی کارکردی به طور قابل توجهی در کاهش پرخاشگری و افزایش رفتارهای تکلیف مدار دانش آموزان با کم توانی ذهنی دارای رفتارهای پرخاشگرانه موثر است.
مقایسه ی میزان رضایت از زندگی دانش آموزان با اختلالات بینایی و بدون اختلالات بینایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه : هدف پژوهش حاضر مقایسه میزان رضایت از زندگی دانش آموزان با اختلالات بینایی و بدون اختلالات بینایی بود.
روش : نمونه پژوهش 120 (56 پسر و 64 دختر) دانش آموز مدارس تلفیقی مقطع راهنمایی و دبیرستان در سال تحصیلی 90-91 در شهر شیراز بود، که 60 دانش آموز با اختلال بینایی و 60 دانش آموز بدون اختلال بینایی را شامل می شد. به منظور گردآوری اطلاعات از مقیاس چندگانه رضایت از زندگی (هیوبنر، 2001) استفاده گردید. پایایی ابزار از طریق آلفای کرونباخ، و روایی آن از طریق همبستگی مؤلفه های پرسشنامه با یکدیگر و نمره کل به دست آمد. تجزیه و تحلیل اطلاعات با محاسبه t-test مستقل صورت گرفت.
یافته ها : نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که دو گروه دانش آموزان با اختلالات بینایی و بدون اختلالات بینایی در هیچ یک از مؤلفه های رضایت از زندگی (خانواده، دوستان، مدرسه، محل زندگی و خود) و کل رضایت از زندگی تفاوت معناداری ندارند. یافته ها همچنین نشان داد که میزان رضایت از زندگی در دو جنس یکسان است.
مقایسه کفایت اجتماعی دانش آموزان آسیب دیده شنوایی دارای مادران با و بدون استرس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: هدف از پژوهش حاضر مقایسه کفایت اجتماعی دانش آموزان آسیب دیده شنوایی دارای مادران با و بدون استرس بود.
روش: روش پژوهش توصیفی از نوع علی- مقایسه ای بود. برای این منظور 121 دانش آموز (دختر و پسر) که به شیوه نمونه گیری در دسترس از مدارس استثنایی شهر شیراز انتخاب شده بودند، شرکت داشتند. مقیاس پاسخ به استرس (کوه و همکاران 2001) و مقیاس کفایت اجتماعی (کاریگان، 2007) ابزار های مورد استفاده این پژوهش بودند.
یافته ها: به منظور تحلیل داده های این پژوهش از روش تحلیل واریانس دو طرفه استفاده شد که نتایج نشان داد تفاوت معناداری بین کفایت اجتماعی دانش آموزان آسیب دیده شنوایی مادران با و بدون استرس وجود دارد (p<0/05) بدین معنا که کفایت اجتماعی دانش آموزان دارای مادران با استرس به طور معناداری کمتر از دانش آموزان دارای مادران بدون استرس است.
نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد که استرس مادر می تواند روی کفایت اجتماعی کودک آسیب دیده شنوایی تأثیر منفی بگذارد.
اثربخشی آموزش مهارت های حل مسئله بر راهبردهای مقابله ای در والدین کودکان کم توان ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش مهارت های حل مسئله بر راهبردهای مقابله ای در والدین کودکان کم توان ذهنی بود
روش: بدین منظور 60 نفر از والدین کودکان کم توان ذهنی شهر تهران به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی به 2 گروه آزمایش و کنترل (هر یک 30نفر) تقسیم شدند. روش پژوهش آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. گروه آزمایش به مدت 7 جلسه تحت آموزش مهارت های حل مسئله قرار گرفتند و از پرسش نامه راهبردهای مقابله ای لازاروس به عنوان ابزار پژوهش استفاده شد. در پایان داده های به دست آمده با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس مورد تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش مهارت های حل مسئله بر راهبرد مقابله مستقیم، فاصله گرفتن، خودکنترلی، طلب حمایت اجتماعی، اجتنابی و ارزیابی مجدد مثبت والدین کودکان کم توان ذهنی اثرگذار است اما آموزش مهارت حل مسئله بر راهبرد پذیرش مسئولیت و حل مسئله برنامه ریزی شده والدین کودکان کم توان ذهنی اثرگذار نیست.
نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت که آموزش مهارت های حل مسئله بر تغییر برخی از راهبردهای مقابله ای در والدین کودکان کم توان ذهنی اثرگذار است.
اثربخشی بازی درمانی گروهی شناختی- رفتاری در اصلاح سازش نایافتگی اجتماعی دانش آموزان دختر با کم توانی ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی بازی درمانی گروهی با رویکرد شناختی- رفتاری در اصلاح سازش نایافتگی اجتماعی دانش آموزان دختر 8 تا 15 ساله کم توان ذهنی انجام گرفت.
روش: روش پژوهش آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل و آزمایش بود. جامعه آماری پژوهش را دانش آموزان دختر ابتدایی کم توان ذهنی شهر کرمانشاه تشکیل می دادند. در نمونه گیری 32 نفر به روش در دسترس انتخاب و سپس براساس 2 انحراف استاندارد بالاتر در آزمون راتر،20 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند (10 آزمایش و10 گواه). گروه آزمایش 11 جلسه بازی درمانی با رویکرد شناختی- رفتاری دریافت کردند و گروه کنترل در لیست انتظار قرار گرفتند. ابزار گردآوری داده های پژوهش، پرسشنامه رفتاری راتر بود. تحلیل داده با استفاده از روش تحلیل کوواریانس نشان داد که بازی درمانی با رویکرد شناختی- رفتاری باعث کاهش سازش نایافتگی اجتماعی دانش آموزان دختر با کم توانی ذهنی و افزایش تعاملات اجتماعی آن ها شده است.
یافته ها: مهم ترین نتایج این پژوهش، مؤثر بودن بازی درمانی گروهی در اصلاح سازش نایافتگی اجتماعی، مفید بودن استفاده از رویکرد شناختی- رفتاری و یکسان بودن نتایج مفید بازی درمانی در کودکان با سطوح ذهنی متفاوت است.
نتیجه گیری: از این رو می توان نتیجه گرفت روش بازی درمانی گروهی با رویکرد شناختی-رفتاری، در کنترل سازش نایافتگی اجتماعی نوجوانان کم توان ذهنی مؤثر است.
تعریف و مفهوم سازی نیازهای ویژه، شناسایی و اولویت بندی پژوهشی گروه های با نیازهای ویژه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش
با هدف شناسایی مشکلات گروه های
دارای نیازهای ویژه در ابعاد روانی، اجتماعی، معنوی و جسمی در ایران انجام
شد. این پژوهش کیفی با روش نظریه زمینه ای اجرا شد. در این پژوهش نخست پس از بررسی و مطالعة متون و مرور منابع موجود در
سراسر دنیا 10 گروه به عنوان افراد
دارای نیازهای ویژه منظور شده و 100 نفر از این افراد یا نزدیکان شان، براساس نمونه گیری
هدفمند تا زمان اشباع نظری داده ها مورد پژوهش قرار گرفتند. این گروه ها شامل کودکان؛ سالمندان؛ افراد با ناتوانی های حسی-
حرکتی؛ بیماران شدید روان پزشکی و کم توانی ذهنی؛ افراد دارای نیازهای ویژه پزشکی؛
مصرف کنندگان مواد؛ زندانیان؛ افرادی که تحت شرایط اجتماعی به حاشیه رانده شده اند
(اقلیت ها)؛ افرادی که در طبقات پایین اقتصادی- اجتماعی قرار دارند و زنان باردار می باشند. به منظور جمع آوری داده ها از روش مصاحبة نیمه ساختار
یافته استفاده شد و سپس با روش کدگذاری استراس و کوربین یا مقایسه مداوم تحلیل شد.
مهمترین حوزه های استخراج شده از مشکلات و نیازهای ویژه گروه های مورد بررسی عبارت
بودند از خانواده، آموزش (فضا و امکانات)، تفریحات و سرگرمی، جابجایی و حمل و نقل،
بناها و فضاها (منازل و اماکن عمومی)، مشارکت اجتماعی و اشتغال، خدمات درمانی و
توانبخشی، و نگرش سایر افراد به مشکلات آن ها. بنابراین می توان نتیجه گرفت که عبارت ""نیازهای ویژه"" در ارتباط با
ناتوانی معنا می یابد، که محصول ویژگی های فرد و موانعی است که توسط اجتماع ایجاد
شده است. در راه برطرف کردن آن نیازها موانع متعددی به چشم می خورد که به طور
عمده توسط بشر ایجاد شده اند. برخی از این موانع عبارتند از خدمات و سیستم های
ناکارآمد، سیاست گذاری های تبعیض آمیز، نگرش های اجتماعی، برچسب ها و غیره.
اثربخشی آموزش مهارت های خودآموزی بر مشکلات دست خط دانش آموزان پسر دارای ناتوانی یادگیری ویژه با نوع نارسانویسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مطالعه اثربخشی آموزش مهارت های خودآموزی بر مشکلات دست خط دانش آموزان پسر دارای ناتوانی یادگیری ویژه با نوع نارسانویسی انجام شد. روش پژوهش آزمایشی با طرح پیش آزمون -پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل همه دانش آموزان پسر دارای ناتوانی یادگیری ویژه با نوع نارسانویسی پایه های دوم تا ششم ابتدایی مدارس عادی شهرستان خرامه در سال تحصیلی 94-1393 بودند که از بین آن ها نمونه ای به حجم 32 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه کنترل و آزمایش جاگماری شدند، به طوری که هر گروه 16 نفر بودند. از هر دو گروه پیش آزمون به عمل آمد و گروه آزمایش مداخله آموزش مهارت های خودآموزی (مایکنبام و گودمن، 1971) را در 15 جلسه دریافت کردند در حالی که گروه کنترل این مداخله را دریافت نکردند و در پایان برای هر دو گروه پس آزمون اجرا شد. برای سنجش مشکلات دست خط از سیاهه محقق ساخته مشکلات دست خط(کشاورزی، 1394) استفاده شد. داده ها با استفاده از روش آماری تحلیل کوواریانس تک متغیره و تحلیل کوواریانس چندمتغیره تحلیل شد. نتایج نشان داد که آموزش مهارت های خودآموزی بر بهبود مشکلات دست خط و خرده مؤلفه های آن(خطاهای دست خط و خطاهای وضعیت بدن هنگام نوشتن) تأثیر معنی دار داشته است (01/0>p). بنابر این اجرای مداخله آموزش مهارت های خودآموزی در بهبود مشکلات دست خط دانش آموزان دارای ناتوانی یادگیری ویژه با نوع نارسانویسی مؤثر است.
بررسی رابطه میان شیوه های فرزندپروری والدین و رفتارهای پرخطر دانش آموزان ناشنوا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: یکی از عواملی که در گرایش فرزندان به سمت رفتارهای پرمخاطره می تواند تاثیرگذار باشد، نوع و روش تربیت فرزند توسط والدین است. هدف از انجام این پژوهش بررسی رابطه میان شیوه های فرزندپروری والدین دارای فرزند آسیب دیده شنوایی با رفتارهای پرمخاطره دانش آموزان بود. روش: از جامعه 83 نفری که در سال تحصیلی92-91 در مدارس ویژه ناشنوایان در شهر کرج مشغول به تحصیل بودند، 80 نفر انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسش نامه سبک فرزند پروری بامریند برای والدین و مقیاس خطر پذیری نوجوانان ایرانی برای دانش آموزان آسیب دیده شنوایی استفاده شد. یافته ها: نتایج تحلیل داده ها با استفاده از روش های آمار استنباطی مانند تحلیل واریانس و ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که میان گرایش به رفتار پرمخاطره در دختران و پسران تفاوت معناداری وجود دارد (p<0.05) و همچنین رابطه ای میان سبک فرزند پروری والدین و گرایش به رفتارهای پرمخاطره در دانش آموزان آسیب دیده شنوایی وجود ندارد (p>0.05). نتیجه گیری: به نظر می رسد آموزش و پرورش به سبب ارتباط مستمر با دانش آموزان ناشنوا و والدین شان می تواند در دو حیطه تعامل مشاوران با دانش آموزان برای آگاهی بخشی از رفتارهای پرمخاطره و برگزاری جلسات آموزش خانواده بر والدین اثربخش باشد.
بررسی و ارزیابی مدل های ناتوانی در علوم توان بخشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: هدف پژوهش حاضر، بررسی و ارزیابی الگو های ناتوانی در علوم توان بخشی است. در طول 3 دهه؛ پژوهشگران در تلاش برای ایجاد بنیاد معرفت شناختی روشن و آشکار در حوزه توان بخشی بوده اند. به طورکلی الگو های ناتوانی نقش مهمی را در فراهم کردن حمایت های نظری- عملی و خدمات رسانی برای افراد با ناتوانی ایفا می کنند.
روش: پژوهش انجام شده، پژوهشی نظری بود. در حوزه مباحث مربوط به الگو ها و فراهم کردن ارزیابی آن ها؛ تعیین مفروضه های اساسی در رابطه با الگو ها، تعاریف و اصطلاحات از اهمیت ویژه و تعیین کننده ای برخوردار است. بدین منظور، نخست مبانی نظری الگوهای ناتوانی که در علوم توان بخشی مطرح هستند؛ مورد معرفی، توضیح و توصیف قرار گرفتند. در ادامه به تبیین ارتباط بین این الگو ها با یکدیگر پرداخته شد و پس از آن به ارزیابی با استفاده از روش تجزیه و تحلیل منظم و به تبیین ارتباط بین این الگو ها پرداخته شد و مورد بحث نیز قرار گرفتند.
یافته ها: نتایج حاصل از این بررسی نشان می دهد که پژوهش و شناخت مبانی نظری الگو های ناتوانی می تواند چشم انداز روشنی را برای متخصصان، کارشناسان، درمانگران، آموزگاران، قانون گذاران و افراد با ناتوانی و سازمان هایشان فراهم آورد.
معرفی و کاربرد الگوی رهنموددادن همزمان در آموزش کودکان با اختلال اتیسم وکودکان با کم توانی ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از روش های موثر در آموزش کودکان با اختلال اتیسم و کودکان با کم توانی ذهنی روش رهنموددادن همزمان است. روش رهنموددادن همزمان را می توان هم برای مهارت های مجزا یعنی پاسخ تنها در یک دوره نسبتا کوتاه و هم برای مهارت های زنجیره ای و دنباله دار یعنی یک تعداد از توالی رفتارها که یک رفتار پیچیده را شکل می دهند، استفاده کرد. وقتی رهنموددادن همزمان استفاده می شود، معلم یک رهنمود کنترل شده یعنی رهنمودی را که مطمئن است پاسخ صحیح به حساب می آید؛ همزمان با محرک آماج شامل هدف، ژست، فعالیت یا وضعیتی که می خواهیم یادگیرنده وقتی آموزش تمام می شود، پاسخ دهد، ارایه می دهد.
نتیجه گیری: این مقاله به بررسی روش رهنموددادن همزمان در آموزش کودکان با کم توانی ذهنی و کودکان با اختلال اتیسم می پردازد
بررسی اثربخشی موسیقی ملایم در حین انجام فعالیت های حرفه ای بر بهبود عملکرد شغلی، خودکارآمدی و رفتار سازشی دختران کم توان ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: بر اساس تعریف جدید صاحب نظران از مفهوم کم توانی ذهنی، می توان برخی رفتارهای این گروه از جامعه را بهبود بخشید، بنابراین ﭘﮋوﻫﺶ ﺣﺎﺿﺮ، با هدف بررسی اثربخشی موسیقی ملایم هنگام انجام فعالیت های حرفه ای بر بهبود عملکرد شغلی، خودکارآمدی و رفتار سازشی دختران کم توان ذهنی انجام شد.
روش کار: 40 دانش آموز دختر کم توان ذهنی از میان جامعه کم توان ذهنی آموزش پذیر مدارس حرفه ای دخترانه شهر تبریز به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب و در 2 گروه آزمایشی و گواه گمارده شدند (هر گروه 20 نفر) و از ابزارهای مقیاس خودکارآمدی شرر، آزمون عملکرد حرفه ای کودکان کم توان ذهنی و مقیاس رفتارسازشی واینلند، برای جمع آوری داده ها استفاده شد.
یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد موسیقی ملایم هنگام انجام فعالیت های حرفه ای موجب بهبود عملکرد شغلی، خودکارآمدی و رفتار سازشی دختران کم توان ذهنی می شود.
نتیجه گیری:نتایج پژوهش حاضر، نشان داد که برخی مهارت های اجتماعی را می توان به دختران کم توان ذهنی آموزش داد که موسیقی یکی از روش هایی است که در تسهیل این آموزش می تواند موثر واقع شود. به این صورت که نتایج نشان داد، پخش موسیقی ملایم هنگام انجام فعالیت های حرفه ای می تواند بر بهبود عملکرد شغلی، خودکارآمدی و رفتار سازشی دختران کم توان ذهنی موثر باشد.
بررسی اثربخشی کار در اتاق تاریک بر افزایش دامنه توجه دانش آموزان عقب مانده ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این تحقیق با هدف بررسی اثر بخشی کار در اتاق تاریک بر افزایش دامنه نگهداری توجه در دانش آموزان عقب مانده ذهنی انجام گرفت. به این منظور 24 دانش آموز عقب مانده ذهنی به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه آزمایشی و کنترل تقسیم شدند. سپس هر دو گروه به وسیله آزمون دقت سنج تولوز پیرون به عنوان پیش آزمون و پس آزمون و پیگیری 8 ماهه مورد ارزیابی قرار گرفتند. دانش آموزان گروه آزمایش طی 12 هفته، 72 جلسه مداخله دریافت کردند. برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس مختلط بین-درون آزمودنی ها (آمیخته) استفاده شد. یافته ها نشان داد بعد از پایان مداخله تفاوت معناداری بین نمرات دو گروه در سطح 05/0>P به چشم می خورد. در نتیجه چنین استنباط می شود که کار در اتاق تاریک باعث افزایش توجه و نگهداری توجه در دانش آموزان با عقب ماندگی ذهنی شده است. بنابراین در مدارس آموزش کودکان با نیازهای ویژه می توان از اتاق تاریک به منظور افزایش دامنه توجه دانش آموزان استفاده کرد.
تاثیر آموزش مهارت های ارتباط موثر والدمحور بر مهارت های اجتماعی کودکان کم شنوا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: بیش از 90 درصد از کودکان آسیب دیده شنوایی، دارای والدین شنوا هستند و والدین آن ها شیوه ارتباط با این کودکان را نمی دانند. پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر آموزش مهارت های ارتباط موثر والد محور بر مهارت های اجتماعی کودکان کم شنوا انجام شد.
روش: در این پژوهش، از روش نیمه آزمایشی با طرح کنترل نابرابر، استفاده شد و جامعه آماری در این آزمون شامل مادران کودکان کم شنوای 6-4 سال شهرستان رشت در سال تحصیلی 94-1393 بودند که تعداد 24 نفر از آن ها برحسب شرایط ورود به پژوهش، انتخاب و به شکل تصادفی ساده در 2 گروه آزمایش و گواه جای دهی شدند. برای جمع آوری داده ها در این پژوهش از پرسش نامه مهارت های اجتماعی کودکان پیش از دبستان، فرم والدین (گرشام و الیوت،1990) استفاده شد. برنامه آموزش مهارت های ارتباط موثر، در 8 جلسه با مشارکت والدین دانش آموزان کم شنوا به گروه آزمایش ارایه شد، درحالی که گروه گواه، آموزشی در این زمینه دریافت نکردند.
یافته ها: برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس استفاده شد. داده های حاصل از تحلیل کوواریانس نشان داد که در مرحله پس آزمون، بین 2 گروه آزمایش و گواه، از نظر مهارت های اجتماعی کودکان کم شنوا، تفاوت معناداری وجود دارد و آموزش مهارت های ارتباط موثر به والدین کودکان کم شنوا بر افزایش مهارت های اجتماعی کودکان کم شنوا (P<0/001) موثر است. همچنین نتایج نشان داد که آموزش مهارت های ارتباط موثر بر همکاری و جرأت ورزی موثر است و باعث بهبود آن شده اما تاثیری بر مسئولیت پذیری و خودمهارگری ندارد.
نتیجه گیری: می توان چنین گفت که آموزش مهارت های ارتباط موثر می تواند به عنوان یک برنامه آموزشی کارآمد در جهت کمک به افزایش مهارت های اجتماعی کودکان کم شنوا، مورد استفاده قرار بگیرد.
مقایسه تحولی نظریه ذهن در دانش آموزان با و بدون مشکلات ویژه یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جنبه ای از شناخت اجتماعی که در سال های اخیر توجه فزاینده ای را به خود جلب کرده است، تحول نظریه ذهن در کودکان می باشد. این توانایی برای کارکرد اجتماعی مهم است و به کودکان کمک می کند تا روابط شان با دیگران را هماهنگ کنند. این پژوهش با هدف مقایسه تحول نظریه ذهن و سطوح آن (سطح 1، سطح 2 و سطح 3) در دانش آموزان عادی و مبتلا به اختلال یادگیری مقطع ابتدایی و ارتباط آن با متغیرهای جمعیت شناختی (سن، جنسیت، تحصیلات والدین و وضعیت اقتصادی خانواده) انجام شد. این پژوهش از نوع علّی- مقایسه ای است. جامعه آماری آن را کلیه دانش آموزان عادی و مبتلا به اختلال یادگیری شهر قوچان که در سال 91-92 در مدارس عادی ثبت نام کرده و مشغول به تحصیل بودند، تشکیل داد. انتخاب نمونه از طریق روش نمونه گیری در دسترس انجام شد و از بین دانش آموزان مبتلا به اختلال یادگیری که در مرکز آموزش وتوانبخشی مشکلات ویژه یادگیری امید قوچان دارای پرونده بودند 80 نفر انتخاب شدند. برای مقایسه دانش آموزان دارای اختلال یادگیری با دانش آموزان عادی تعداد 80 نفر از دانش آموزان مدارس عادی که به لحاظ ویژگی های جمعیت شناختی با گروه دانش آموزان دارای اختلال یادگیری همگن بودند انتخاب شدند. گردآوری داده ها از طریق آزمون نظریه ذهن (فرم 38 سوالی) و پرسشنامه محقق ساخته انجام شد. برای بررسی فرضیه پژوهش تحلیل کواریانس، آزمون t برای مقایسه میانگین دو گروه مستقل و تحلیل رگرسیون چند متغیری (با کدگذاری تأثیر) و نرم افزار SPSS-17 به کار رفت. یافته های حاصل از این پژوهش نشان داد که بین نمرات کلی نظریه ذهن و سطوح آن (سطح 1، 2 و 3) در دانش آموزان عادی و دارای اختلال یادگیری تفاوت وجود دارد.و این تفاوت در سطح 01/0 معنی دار است ( 01/0 >P ) و دانش آموزان مبتلا به اختلال یادگیری در مقایسه با دانش آموزان عادی در تکالیف نظریه ذهن عملکرد خوبی نداشتند.