فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۹۸۱ تا ۳٬۰۰۰ مورد از کل ۷٬۲۷۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
مکاتب اخلاقی کلاسیک، به ویژه نظام اخلاقی افلاطون، با مشخصه «سعادت گرایی» شناخته می شوند. آموزه بنیادین «سعادت گرایی» این است که مطلوب نهایی انسان، نیل به سعادت است و همه فعالیت های آدمی در پرتو این هدف والا، ارج و قرب پیدا می کنند. معمولا گفته می شود که فضیلت اخلاقی، راه رسیدن به سعادت را هموار می کند؛ اما نسبت میان این دو نیازمند بررسی دقیق تری است.در این مقاله، دو مدل برای ترسیم نسبت فضیلت و سعادت از منظر افلاطون ارایه شده است. بر اساس مدل یکسان انگاری، فضیلت و سعادت بر یکدیگر منطبق بوده و عین هم تلقی می شوند. در حالی که بر اساس فرضیه کفایت، فضیلت و سعادت دو عنصر جدا از هم هستند که کسب یکی (فضیلت) مقدمه دستیابی به دیگری (سعادت) است. در آثار افلاطون، مویداتی برای هر دو فرضیه فوق یافت می شود، ولی هیچ کدام از آنها، به تنهایی، قادر به تبیین نگرش وی نسبت به این مساله نیستند. برای فهم موضع افلاطون در این خصوص، می بایست به تلفیقی از این دو مدل، دست یافت.
ماهیت وحی در حکمت اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات ۱۳۸۷ شماره ۴۷
حوزههای تخصصی:
زائری از غرب (سیر و سلوک معنوی کربن)
حوزههای تخصصی:
پارادوکس دروغگو
حوزههای تخصصی:
مسألة اذهان دیگر و راه حل تمثیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مسایل مهم در حوزة فلسفة ذهن معاصر، مسألة «اذهان دیگر» است که امروزه با دو رویکرد معرفت شناختی و مفهومی از آن بحث می¬شود. در این مقاله پس از توضیح صورت مسأله در دو رویکرد یاد شده و مروری بر تاریخچة آن، بر مسألة معرفت شناختی اذهان دیگر متمرکز شده، به بررسی یکی از پاسخ¬های ارایه شده به آن یعنی راه حل تمثیلی خواهیم پرداخت. مبنای اصلی این پاسخ آن است که ما می¬توانیم با تعمیم استقرایی حالات ذهنی خود به دیگران، باور به اذهان دیگر را موجه سازیم. پس از بیان برخی روایت¬های ابتدایی و تکمیلی این راه حل، ایرادات عمده¬ای که بر آن وارد شده است بررسی می¬گردد. البته ادعای نهایی این مقاله آن است که با دغدغة ارائة توجیه معرفت¬شناختی برای اعتقاد به اذهان دیگر، درجة احتمالی که از تمثیل مورد بحث حاصل می¬شود به حدی است که برای توجیه معرفتی این باور کفایت می¬کند.
سبکی و منطق؛ مفارقت یا مرافقت(مقاله ترویجی حوزه)
منبع:
معارف عقلی ۱۳۸۷ شماره ۹
حوزههای تخصصی:
دانش منطق از همان آغاز ورود به عالم اسلام، در میان فقیهان شافعی مذهب روندی یکنواخت نداشته است؛ گاه با ورودِ تازیانههای اعتراض بر تارک منطق، این دانش در نشیب فررفته است و برههای دیگر، با پشتیبانیهای همهجانبه شماری از اندیشمندان این مذهب فقهی که از وجوب عینی یا کفایی فراگیری این دانش سخن گفتهاند، زمینه رشد آن فراهم آمده است. در این میان، یکی از فقیهان این مذهب به نام تقیالدین عبدالوهاب سُبکی با دیدگاهی میانهـ به پندار خویشـ در پی توافق میان این دو گروه برآمده است. در این نوشتار، تلاش میشود پس از گزارش کامل دیدگاه سُبکی و بررسی آن، نااستواری رأی او نمایان گردد.
قوانین طبیعت، علیت و استقراء در تراکتاتوس
حوزههای تخصصی:
بحث درباره قوانین طبیعت و وضعیت دو اصل استقراء و علیت، از مباحث طرح شده در رساله منطقى- فلسفى ویتگنشتاین (تراکتاتوس) است. در این نوشته، سعى بر آن است تا ابتدا با ارائه گزارشى عمومى از آرای ویتگنشتاین در رساله، تلقى او از قوانین اصیل طبیعت و رابطه آنها با منطق مورد بررسى قرار گیرد. در اینجا مى توان میان قوانین «عمومى» و قوانین «محدود» تفاوت قائل شد و رابطه هر کدام را مستقلاً با منطق بررسى کرد. پس از این، به بررسى وضعیت دو اصل استقراء و علیت، از منظر رساله، پرداخته و نشان داده می شود که چرا هیچ کدام از این دو اصل، از نظر نویسنده رساله، در میان قوانین اصیل طبیعت جای ندارند.
در گام بعد، مقایسه اى میان آرای ویتگنشتاین و پوانکاره، به عنوان یک قراردادگرا، در باب قوانین طبیعت صورت گرفته؛ و چند تفاوت مهم میان رویکرد این دو بررسی شده است. در این بخش، اشاره شده که چرا گزارش ویتگنشتاین از قوانین طبیعت، نمی تواند از سوی دانشمند یا فیلسوف علمی که برای تجربه، شانی خاص در فرآیند کار علمی قائل است، جدی تلقی شود.
«ذاتی» در منطق و فلسفه(مقاله ترویجی حوزه)
منبع:
معارف عقلی ۱۳۸۷ شماره ۱۰
حوزههای تخصصی:
مفهوم ذاتی از واژگان پرکاربرد در منطق و فلسفه است. چون بیتوجهی به معانی مختلف یک واژة مشترک، سبب خطا و غلطیدن به دام مغالطه اشتراک لفظی میشود، بر آن شدیم معانی مختلف واژه ذاتی را مشخص کنیم. در این میان، چند معنا از معانی این واژه مشهورتر است؛ مثل ذاتی باب ایساغوجی و یا ذاتی باب برهان، ولی حتی در این دو معنا نیز سخنانی متفاوت و گاه متعارض هست که در این نوشتار به بررسی آنها خواهیم پرداخت.
تغییر مسیر زیبایی شناسی آدورنو, سده های میانی و آینده ی گذشته
منبع:
زیباشناخت ۱۳۸۷ شماره ۱۹
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای نو مارکسیسم و مکتب فرانکفورت
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه هنر
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی قرون وسطی قرون وسطی اولیه (قرون 5-11)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی قرون وسطی قرون وسطی میانه (قرون 12 و 13)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی قرون وسطی قرون وسطی متاخر (قرون 14 و 15)
- حوزههای تخصصی هنر و معماری گروه های ویژه هنر و فلسفه
خلاصة المحتویات(مقاله ترویجی حوزه)
منبع:
معارف عقلی ۱۳۸۷ شماره ۹
حوزههای تخصصی:
بعد اومانیستى در انقلاب کپرنیکى کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ ۱۳۸۷ شماره ۶۵
حوزههای تخصصی:
امانوئل کانت (1804ـ1724) ــ بزرگترین فیلسوف دوران جدید، که عصر
روشنگرى، انقلاب کبیر فرانسه، تفوق علم نیوتنى، افراط اصالت تجربه، غلبة اصالت منفعت، تنش نهضت رومانتیسم و در عین حال متافیزیک سنتى را در زمان خویش دریافته و آنها را بلاواسطه تجربه کـرده و فهمیده بود ــ در طرح اصلى خویش درباب فلسفه ــ به معنى کلى ــ انقلاب کپرنیکى را در معرفت بشرى ــ به معنى اعم ــ اعلام کرد. انقلاب کپرنیکى کانت از وجوه بسیار قابل بحث است؛ اما مىتوان گفت که در تمامیت آن، تثبیت اصولى مبانى مدرنیسم مشاهده مىشود. تا آنجا که به بحث حاضر مربوط است، انقلاب کپرنیکى، تأیید و تحکیم همهجانبة سوبژکتیویسمى است که با کوژتیوى دکارت تحقق یافته بود. اگر اومانیسم ــ دست کم در حوزة فلسفى آن ــ در تفکر جدید، پیامد سوبژکتیویسم جدید باشد، مىتوان گفت که انقلاب کپرنیکى کانت مستلزم اومانیسم است.(1)
انقلاب کپرنیکى تعبیرى است که خود کانت براى بیان وضعیت جدید فکرى
خویش به کار برده (نقد عقل محض[1]، ص XVI) و معنى آن این است که سوژه در هر حال محور است. گرچه کانت طرح انقلاب کپرنیکى را در کتاب نقادى عقل محض فرانهاده است، محدودة آن به این کتاب منحصر نیست؛ بلکه این انقلاب را در کتاب نقادى عقل عملى و نیز نقد حکم و آثار دیگر کانت مىتوان مشاهده کرد. بنابراین مىتوان اومانیسم کانت را در هر سه نقد دنبال کرد.
در این نوشته، نخست از نقد عقل نظرى، سپس نقد عقل عملى و بعد از آن از نقد حکم سخن خواهد رفت و در پایان، جایگاه خدا در این انقلاب کپرنیکى بهاجمال بررسى خواهد شد.
در باب انتقادهای وندواد بر کثرت انگاری انتقادی گادامر: چند سوال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بیش از چهار یا پنج دهه نیست که هرمنوتیک هایدگر و گادامر مورد توجه اهل تحقیق قرار گرفته شده است؛ با این حال در طول این مدت کوتاه ما شاهد انتقادها و برخوردهای تندی نسبت به اندیشه های هرمنوتیکی آنها بوده ایم. هرمنوتیک فلسفی گادامر، پس از انتظار حقیقت و روش در 1960، با نقدهای بسیار زیادی مواجه شد. یکی از حوزه های مهمی که گادامر در آن با انتقاد مواجه شده معرفت شناسی است. اگر چه موضوع معرفت شناسی نقطه ثقل حقیقت و روش نیست، هرمنوتیک وی این سوال را به ذهن متبادر می کند که ما چه چیزی را می توانیم بشناسیم؟ و اینکه «فهم چگونه ممکن است، نه تنها در علوم انسانی بلکه در کل تجربه بشری از عالم؟» آیا هرمنوتیک گادامر به نسبی انگاری می انجامد، به خود آن چیزی که وی در نقدش بر تاریخ نگاری به آن می تازد؟ پاول واندولد یکی از کسانی است که اخیرا هرمنوتیک گادامر را از منظر هرمنوتیک سنتی مورد انتقاد قرار می دهد. او کتابی با عنوان «رسالت مفسر: متن، معنا و گفتگو» منتشر کرده است که دو فصل نخست آن به ویژه فصل دوم با عنوان «تاویل به مثابه یک رویداد و واقعه: نقدی بر پلورالیسم انتقادی گادامر،» را به حمله به بعضی از وجوه هرمنیوتیک فلسفی گادامر اختصاص داده است. من طرح کلی کتاب او و انتقادهایش بر گادامر را آن گونه که در 62 صفحه اول آن آمده مطرح می کنم. در نتیجه گیری، پنج پرسش یا تناقضی در مورد تئوری تاویل واندولد را مطرح می کنم.