فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۳٬۱۸۱ تا ۱۳٬۲۰۰ مورد از کل ۵۲٬۵۲۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
اقتباس دراماتیک از متون کهن فارسی از دغدغه های درام-نویسان بوده است. منطق الطیر عطار از جمله منابع ادبی مورد علاقه نمایشنامه نویسان ایرانی است. ضعف مشترک چنین اقتباس هایی فقدان شخصیت پردازی و کنش دراماتیک است. این ضعف به دلیل عدم انطباق متون کهن ایرانی با اسلوب های داستان گویی غربی است.
نظریه ادبی گرماس، نظریه پرداز ادبی درباره شخصیت به سبب بررسی کنش براساس سه فعل خواستن، دانستن و توانستن این توانایی را به درام نویس می دهد تا شخصیتی کنشگر خلق کند.
با انتخاب شخصیت های زن در منطق الطیر و تطبیق آن با نظریه کنشی گرماس، الگویی هدفمند و عملی برای کمک به دارم نویس در خلق شخصیتی کنشگر بدست آمده است. ملاک انتخاب شخصیت ها برای بررسی، وجود سه مولفه خواستن، دانستن و توانستن بوده است که شرایط شخصیت مرکزی شدن زنان منظق الطیر را فراهم می کند.
براساس نتایج بدست آمده، به طور برجسته حکایت «شیخ صنعان و دختر ترسا» و چند حکایت دیگر را می توان به عنوان یک داستان با ساختار کلاسیک و خطی معرفی کرد که واجد قابلیت شخصیت پردازی دراماتیک می باشند.
واژگان کلیدی: عطار نیشابوری، منطق الطیر، شخصیت های زن، الگوی کنشگری گرماس.
برندق خجندی (از فرارود تا شبه قاره)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دیوان ظهیر فاریابی در سفینه ی تبریز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سفینه تبریز یکی از با ارزش ترین مجموعه های خطّی موجود در زبان فارسی است. در این مجموعه حدود 209 کتاب و رساله متنوع در تاریخ، نجوم، لغت، حدیث، فقه، کلام، تصوّف و... و نیز دیوان های شعر بسیاری از شاعران نامی و بی نام گردآوری و کتابت شده است. همچنین ابیات پراکنده فراوانی از شاعران و نویسندگان مختلف در خلال دیگر آثار این مجموعه آمده است. یکی از دیوان های شعر این مجموعه، مربوط به ظهیرالدّین فاریابی از شاعران تأثیرگذار قرن ششم هجری است. دیوان موجود در این مجموعه، افزونی هایی نسبت به دیوان چاپی مصحَّح استاد امیرحسن یزدگردی در انواع شعر مانند قصیده، قطعه، رباعی و نیز ابیاتی در خلال شعرها دارد. این مقاله در پی مقابله سفینه تبریز و دیوان چاپی ظهیر و نیز معرفی این گونه اشعار است.
نقد تصحیح التدوین فی اخبار قزوین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«التدوین فی ذکر اهل العلم بقزوین» تالیف ارزشمند و نفیس امام الدین عبدالکریم بن محمد بن عبدالکریم الرافعی القزوینی است. متاسفانه این کتاب چنان که باید و شاید مورد توجه محققان و پژوهشگران قرار نگرفته است. تنها نسخه مصحَّح و چاپی این اثر به اهتمام شیخ بزرگوار جناب عزیزالله عطاردی به طبع رسیده است. نخستین بار مرحوم عطاردی این اثر را در حیدرآباد هندوستان در سال 1362 تصحیح کرد و منتشر ساخت. جدیدترین چاپ آن نیز در سال 1391 توسط انتشارات عطارد روانه بازار شده است. علی رغم تیراژهای متوالی، متاسفانه اغلاط گسترده ای از قبیل بدخوانی، اسقاط کلمه یا بخش هایی از جمله، اغلاط نگارشی، سهو مطبعی و جز آن در این کتاب راه یافته است. از سوی دیگر چاپ جدید این اثر در بسیاری موارد نه تنها از مشکلات چاپ های گذشته نکاسته بلکه نسبت به چاپ های نخستین این اثر به مراتب بی اعتبارتر و مغلوط تر است. این مقاله در پی آن است که با استمداد از نسخ خطی اصیل و موجود این اثر، پاره ای از مشکلات و ابهامات این متن را که تنها به مدد نسخ خطی آن قابل توضیح هستند به مخاطب بنمایاند.
خوانش متفاوت متون کلاسیک فارسی در پرتو تاریخ گرایی نو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در مطالعه و بررسی پژوهش های انجام شده در زمینة متون کلاسیک فارسی این مشکل به چشم می خورد که تعداد قابل توجّهی از پژوهش های انجام شده، فاقد نوآوری هستند و صرفاً به تکرار پژوهش های پیشین بسنده کرده اند. ریشة این مشکل را نه در متون کلاسیک فارسی، بلکه در کاربست تکراری رویکردهای قدیمی بر این متون باید جست. برای رفع این مشکل می توان از رویکردهای تازه تر نقد ادبی مانند «تاریخ گرایی نو»استفاده کرد. از آنجا که تاریخ گرایی نو از یک سو، مرز میان متون ادبی و غیرادبی و از سوی دیگر، مرز میان تاریخ و ادبیّات را از بین می برد، بهره مندی از این رویکرد در پژوهش های متون کلاسیک فارسی نه تنها به خوانش متفاوت آثار ادبی، بلکه به خوانش متفاوت آثار تاریخ نگارانه مانند تاریخ بیهقی و نیز آثار علمی و غیرادبی خواهد انجامید. از دیگر مزایای استفاده از این رویکرد تازه می توان به گسترش دامنة پژوهشی متون کلاسیک فارسی و تنوّع خوانش ها اشاره کرد.
بررسی تطبیقی نقشه محرابی بر منسوجات سنتی ایران و هند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هم جواری ایران و هند منجر به ایجاد نوعی رابطه بینافرهنگی گردیده که قدمت آن به پیش از اسلام باز می گردد. شباهت بیش از حد نقش محراب بر منسوجات دو کشور که ریشه در باورهای مشترک اعتقادی داشته، در مواردی تشخیص خاستگاه اولیه نقوش محرابی را مشکل می نماید. از این رو ضروری است رابطه تأثیر و تأثری منسوجات محرابی دو کشور، مورد مطالعه قرار گیرد. بر اساس فرض اولیه نقش محرابی از ایران به هند انتقال یافته و متأثر از فرهنگ هند، تغییر یافته است. پرسش های اساسی این پژوهش عبارتند از: رابطه تأثیر و تأثری نقش محراب در منسوجات هند و ایران چگونه است؟ وجوه اشتراک و افتراق این نقوش چیست؟ در این پژوهش توصیفی و تحلیلی مبتنی بر اطلاعات کتابخانه ای و اسنادی، ابتدا منسوجات محرابی شاخص، استخراج و دسته بندی شده و خاستگاه آن ها مورد بررسی قرار گرفته است. سپس ضمن مشخص کردن وجوه اشتراک و افتراق، به تحلیل این نقوش پرداخته شده است. یافته ها ی این پژوهش حاکی از آنست که نقش محراب بیشتر در دوره صفوی به هند انتقال یافته و اگرچه اغلب عناصر ایرانی این طرح ها در منسوجات هندی در سه قرن گذشته حفظ شده، اما به مرور در ترکیب با فرهنگ هند در دوره معاصر، تغییراتی مختصر یافته است.
نگاهی دوباره به اضافة اقترانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اغلب دستورنویسان سنتی در شرح اضافة اقترانی از اضافة استعاری کمک می گیرند، اما تفاوت زیادی بین این دو اضافه وجود دارد. مهم ترین این تفاوت ها در ساختار تشبیهی اضافة استعاری است که اضافة اقترانی چنین ساختاری ندارد.
برخلاف نظر دستوریان که مضاف را در اضافة اقترانی قصد اصلی می دانند، آنچه در اضافة اقترانی مدنظر است ترکیبِ مضاف و مضاف الیه است نه هریک از آنها به تنهایی. در اغلب جمله هایی که در آنها اضافة اقترانی به کار رفته است با حذف مضاف یا مضاف الیه، جمله مفهومی کنایی پیدا می کند؛ مفهومی که از ترکیب اضافی به دست می آید.
راه کاری که دستورنویسان سنتی برای مشخص کردن ویژگی های اضافة اقترانی بیان کرده اند نادرست است. دستورنویسانی هم که از منظر زبان شناسی به بررسی موضوع پرداخته اند نیز نتوانسته اند حق مطلب را ادا کنند و به ظاهر ترکیب اکتفا کرده و همة اضافه ها را در یک گروه تحت بررسی قرار داده اند و از تفاوت های معنایی آنها غفلت کرده اند.
نتیجة تحقیق حاضر به این نکته منتهی شد که در توضیح اضافة اقترانی نباید مقایسه ای بین اضافة اقترانی و استعاری صورت گیرد. شباهت این دو اضافه صرفاً در ساختار «هسته+ ِ+ وابسته» است.
اگر در بررسی اضافه ها، فقط ساختار مدنظر باشد، همة اضافه ها در یک گروه قرار می گیرند اما صرفاً به ظاهر ترکیب اکتفاکردن کامل کنندة مفاهیم دستوری نیست.
بهتر است در بررسی های دستوری ساختار و معنا با هم در کانون توجه قرار گیرند. با این نگاه در اضافة اقترانی آنچه مدنظر است مفهوم کنایی این نوع اضافه است، نه مضاف و مضاف الیه به تنهایی.
تحلیل نشانه معنا شناختی «دیدن» و پدیدارهای دیداری درکشف الاسرار و مکاشفات الانوار روزبهان بقلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در نظریة نشانه شناسی دیداری پساگرماسی، عناصر صوری گفتمان به محتوایی باز می گردد که نظیر آن محتوا در ساحت نشانه شناسیک جهان طبیعی حضور دارد؛ پس می توان به وابستگی متقابل میان زبان و ادراک جهان قائل شد. آن چه این پیوستگی را ممکن می سازد، وجود واسطه ای به نام جسم است. در نتیجه، از یک سو، فرآیند معنادهی برخاسته از زبان در اختیارمان است و از دیگر سو، ادراکی است که از واکنش حسی به پدیده های جهان حاصل می شود. این مقاله در نظر دارد با اتکا به بعد حسی ادراکی موجود در تصویرهای دیداری مکاشفه های روزبهان و با کاربست نظریه نشانه -معناشناسی فونتنی و گرماس،سه عامل اساسی را در فرایندهای دیداری، شامل دامنه نوع ادراکات حسی، نقش ادراک حسی و جایگاه جسمانه در شکل گردانی پدیدارهای دیداری در کشف الأسرار و مکاشفات الأنوار تبیین کند. حاصل پژوهش در مورد نخست، حکایت از وجود دو طیف کمی-شناختی و کیفی- عاطفی در این اثر دارد؛ که البته، طیف نخست، به جهت گسترده بودن فضای تجربة عرفانی و ابهام و رازوارگی آن بر صراحت و فشردگی طیف دوم غلبه دارد. در مورد دوم، پیوند میان ادراک عارف با دو عامل موقعیت (گونه های مختلف دیدن) و ذهنیت (باورها، سلائق) موجب درنگ در روند تکوین و روایت مشاهدات و خلق تصویرهای هنری در آن می شود. شکل گردانی مبیّن اهمیت جسمانه در جریان تجربه و دیدار است و به ایجاد هنجارگریزی در تصویرها و زبان عارفانه مبتنی برمقام تشبیه نزد روزبهان می انجامد.
تحول شخصیت های زن در آثار سیمین دانشور و غزاله علی زاده
حوزههای تخصصی:
شخصیت یکی از مهم ترین عناصر داستان است. شخصیت های داستانی آفریده ذهن زمانمند نویسنده و بافته ای در تاروپود واقعیت و خیال است. شخصیت های داستان می توانند متأثر از برهم کنش ساختار اجتماعی و ساختار ذهنی نویسنده باشند. داستان موفق داستانی است که شخصیت های آن پویا هستند و در روند داستان متحول می شوند و به رشد و پویایی جامعه کمک می کنند. در زمینه تحول شخصیت ها در جهان داستان عواملی گوناگونی چون زمینه و مناسبات اجتماعی - فرهنگی، برخورداری از سرمایه اجتماعی، تحصیلات عالیه و رشد آگاهی، باور شخص به تحولات فردی و اجتماعی و ... تأثیر گذارند. در این مقاله شخصیت های داستان های سیمین دانشور و غزاله علی زاده از منظر متحول شدن مورد بررسی قرار گرفته است. دستاورد پژوهش این است که با توجه به دنیا و تجربه زیسته دو نویسنده شخصیت های داستان های آنان شباهت ها و تفاوت هایی دارند. دو نویسنده شخصیت های خود را از دو طبقه متوسط و تحصیل کرده و پایین و ستمدیده انتخاب کرده اند. شخصیت های گزینش شده از طریق مناسبات اجتماعی، تجربه زیسته و آموزش و یادگیری متحول شده اند. شخصیت های آفریده دانشور آرام آرام، مصلحت اندیشانه و محتاطانه متحول می شوند؛ اما شخصیت های داستان علی زاده با تغییر و تحول درونی، صاحب روحیه انقلابی و خطرپذیری شده و شرایط اجتماعی را دگرگون می کنند یا برخی نیز تسلیم شرایط سخت جامعه می گردند.
غم غربت (نوستالژی) وطن در سروده های محمّدرضا شفیعی کدکنی
حوزههای تخصصی:
نوستالژی و غم غربت، دلتنگی حاصل از یادآوری گذشته های تلخ و شیرین است که در هر فردی به شکل خودآگاه و یا ناخودآگاه بروزمی-کند. هدف از این جستار، توصیف و تحلیل جلوه-های گوناگون غم غربت از وطن در اشعار شفیعی کدکنی است که با تمرکز بر یگانگی با طبیعت، نیشابور در جایگاه نماد فرهنگی و تاریخی کل ایران و جهانی عاری از مرزها، در عین وابستگی به پیشینه ی میهن، بیان شده است. از آن جا که در میان مصادیق گوناگون غم غربت، اندوه دوری از وطن، رکنی اساسی در نوستالژی محسوب می-گردد و با دانستن این نکته که وطن درون مایه ی اصلی سروده های شفیعی کدکنی است، نویسندگان این مقاله، در قالب بخش های غم غربت از زادگاه، غم غربت نیشابور و خراسان و غم غربت از ایران، به بررسی نوستالژی وطن در سروده های شفیعی کدکنی پرداختند و دریافتند که جلوه ی نوستالژی جمعی در سروده های وی گسترده تر و عمیق تر از نوستالژی فردی است.
«عناصر مضمون آفرین در پنجاه غزل برگزیده از بیدل «(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بیدل دهلوی شاعر معروف سبک هندی ، به منظور مضمون آفرینی، از هر شیء یا پدیده ای که در طبیعت می دیده بهره گرفته است تا اصول عرفانی، ارزشهای اخلاقی و سنت های عاشقانه را که همواره در متون ادبی موضوع سخن بوده است با تصاویری متنوع، بازآفرینی نماید. تداعی معانی در این میان نقش بسزایی دارد و شبکه هایی از تصاویر را ایجاد می کند که از سنت های شعری سبک هندی است، دراین مقاله به معرفی سه گروه از عناصر مضمون آفرین در پنجاه غزل از بیدل و شیوه مضمون آفرینی شاعر از آنها پرداخته ایم.گروه نخست، عبارتند از اشیاء نوساخته مانند آینه های شیشه ای، ظروف چینی، عینک، تفنگ- گروه دوم، عناصر عمومی شامل پدیده هایی مانند آبله و حباب یا شیئی مانند بوریاست گروه سوم؛عناصرهنری مانند سواد ، تصویر، نسخه. نگاه ژرف اندیش و تخیل نیرومند شاعر، به کشف روابطی پنهانی میان اشیاء و پدیده ها می انجامد که شاعر را به استفاده از اسلوب معادله، ناگزیر می سازد، آینه در گروه نخست از این بن مایه ها بیشترین بسامد را دارد، در گروه دوم؛ بوریا و درگروه سوم هنر نقاشی داری بیشترین بسامد است. کوشش بیدل در مضمون آفرینی بر ارشاد وتهذیب استوار است وبر وارستگی تاکید ویژه دارد.
جامعه شناسی دیوان کلیم کاشانی به روش اسکارپیت
حوزههای تخصصی:
در این مقاله کوشش بر آن است با بهره گیری از روش اسکارپیت در جامعه شناسی ادبیات ، مسائل اجتماعی بازتاب یافته در دیوان کلیم کاشانی تبیین و تشریح شوند ؛ در این راستا دیوان کلیم در فرایند سه گانه ی تولید ، توزیع و مصرف ادبی بررسی شده است؛ نتایج این بررسی حاکی از آن است که تغییر مذهب از تسنن به تشیع و رفاه اقتصادی ، به عنوان عمده ترین تحولات عصر صفوی ، بر شعر کلیم و به طور کلی بر ادبیات عصر صفوی تأثیر فراوانی داشته اند. این مسائل در بیرون آمدن شعر از دربار و گسترش آن در میان عوام مؤثر واقع می شوند و پس از آن ، شعر این عصر دستخوش دگرگونی هایی می شود؛ زبان شعر تحت تأثیر شعرسرایی خیل عظیم شاعران تازه کار و بهره گیری ایشان از زبان مردم کوچه و بازار دچار تغییراتی می گردد؛ وفور لغات و اصطلاحات عامیانه و کاهش کیفیت سطح زبانی شعر از آن جمله است. عمده ترین شیوه ی توزیع ادبی در آن عصر، شیوه ی توزیع قهوه خانه ای است که به مصرف ادبی به شکل شنیداری می انجامد و زمینه ساز سرقت ادبی و گاه توارد می شود؛ شعر کلیم نیز آن چنان که خود معترف است ، از توارد در امان نبوده است. اوضاع نادلخواه وطن ، شرایط نامساعد قشر هنرمند در جامعه ی عصر صفوی و ... از دیگر مسائلی هستند که به شکل اقماری ، در بررسی دیوان کلیم به شیوه ی اسکارپیت رخ می نمایانند.