فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۰٬۲۰۱ تا ۱۰٬۲۲۰ مورد از کل ۵۲٬۵۲۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
وطنیّات آثاری درباره ی وطن، دوست داشتن آن، مسایل و حوادث مربوط به آن و داشتن احساسات و عواطف مشترک اجتماعی، سیاسی، زبانی، مذهبی نسبت به آن است. وطنیاّت هم از لحاظ حجم اشعار و هم از لحاظ نوع رویکرد و مسایل مطرح شده در آن، در عصر مشروطه، نسبت به سایر ادوار شعر فارسی بی سابقه بوده است.از آن جا که قالب مسمّط از سوی شاعران دوره ی مشروطه به عنوان مؤثّرترین قالب برای انتقال مفاهیم به کار گرفته شده است، این مقاله که بر اساس روش توصیفی نگاشته شده ، ضمن بررسی پیشینه ی وطنیّات در شعر فارسی، به بررسی آن در شاخص ترین مسمّط های عصر مشروطه می پردازد. همچنین ضمن بیان اقسام وطنیّات در مسمط های عصر مشروطه، رویکردهای اصلی شاعران این دوره به وطن را بیان می کند. تصویری که اغلب شعرای این دوره از وطن ارایه می دهند، وطنی اقلیمی و قومی است. توجه شاعران به وطن به صورت های: اسطوره گرایی، ایران گرایی، افتخار به عظمت تاریخی گذشته ی ایران، مطرح کردن ویرانی وطن و درخواست از مردم برای آباد کردن آن، پیش بینی برای رسیدن فردایی بهتر و نیز به صورت وطن اسلامی مطرح شده است
جلوه های تمثیل و ارسال مَثَل در شعر سیَد اشرف الدین گیلانی (نسیم شمال)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
تحقیقات تمثیلی در زبان و ادب فارسی دوره ۹ زمستان ۱۳۹۶ شماره ۳۴
130 - 148
حوزههای تخصصی:
سیّد اشرف الدّین گیلانی معروف به نسیم شمال از شاعران برجسته عصر مشروطه است که شعر و رسالت شاعری خود را در به تصویر کشیدن مشکلات اجتماعی و جریان های سیاسی عصر خویش به کار گرفت. وی با وجود خفقان و استبداد حکّام خودکامه قاجار، توانست افکار انسانی و اندیشه های آزادی خواهانه خود را با استفاده از فنون بلاغی به ویژه تمثیل و ارسال مَثَل به گوش بیداردلانِ جامعه برساند. پژوهش حاضر بر آن است با تکیه بر شیوه توصیفی- تحلیلی، جلوه های تمثیل و ارسال مَثَل را در اشعار نسیم شمال بررسی نماید. یافته های تحقیق نشان می دهد نسیم شمال به دلایل سیاسی و خفقان حاکم بر زمانه خویش و گاه به دلیل زیبایی سخن و تأثیرگذاری بیشتر از آرایه ادبی تمثیل و ارسال مثل استفاده کرده است؛ لذا تمثیل های امروزی در دیوان او بسامد بالایی دارد و همین شیوه باعث دلنشینی و شکوه مندی زبان شعری وی شده است.
درآمدی بر مطالعات مولانا و شمس پژوهی در کشورهای انگلیسی زبان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جایگاه بلند و رفیع مولانا و شمس در عرصه ادب و عرفان از گذشته های دور تا امروز در ایران و برخی کشورهای جهان به ویژه سرزمین های آلمان، انگلیس، فرانسه، آمریکا و ... گسترش و پیشرفت فراوان داشته است. وجود آثار و ترجمه های فراهم آمده در کارنامه شمس پژوهی و پژوهش در آثار و افکار مولانا و تهیّه و تدوین کتابشناسی ها در این خصوص، به ویژه شهرتی که شمس در دهه های اخیر پیدا کرده، این امر را ثابت می کند.از طرفی، از آنجایی که ابعاد شخصیتی و ارزش والای اندیشه و جهان بینی مولانا و شمس بسیار گسترده و دایره اطلاعات و منابع و مآخذ درباره آنان زیاد است، از این رو بهتر آن دیدم که فقط در حوزه زبان انگلیسی -آن هم در حدّ اختصار- بدین موضوع بپردازم و مقاله کوتاهی بنویسم تا ان شاءالله در فرصت های دیگر بدین مهّم پرداخته که تا حدودی حق مطلب ادا شود.
پی رنگ تعلیم (سنجش تطبیقی باب «شیر و گاو»، در سه تحریر از کلیله و دمنه با تکیه بر عنصر داستانی پی رنگ)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال نهم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۳۶
105-136
حوزههای تخصصی:
مروری بر تعاریف نویسندگان فرنگی و ایرانی درباره طرح (پی رنگ)، نشان از اهمیت انکارناپذیر آن در بررسی و تحلیل کیفیت «پرداخت داستانی» انواع روایت (از قصه های کهن تا روایات مدرن و پسامدرن دارد. از این منظر، این مقاله می کوشد قصه «شیر و گاو» را در سه روایت از کتاب های کلیله و دمنه بهرام شاهی ، داستان های بیدپای و انوار سهیلی بررسی کند و با بیان چارچوب کلی سه روایت مورد بررسی، تفاوت ها و شباهت های پی رنگ میان روایت ها در این سه کتاب را بیان کند تا از این رهگذر، همگرایی ها و تفاوت های این سه مؤلف/متن در امر تعلیم را در نگرشی مطابقه ای آشکارتر سازد. مهم ترین ویژگی داستان در هر سه کتاب، بیان داستان هایی به عنوان تمثیل بر درستی و روایی سخن خویش از زبان اشخاص مختلف است. در اکثر قریب به اتفاق این داستان ها، شخص گوینده در پایان داستان نتیجه مورد نظر خود را با جملاتی مانند «این مثل را بدان گفتم/ آوردم که ...» بیان می کند. در پایان این کنکاش دریافتیم که در هر دو روایت قدیم تر ( کلیله و دمنه و داستان های بیدپای )، از الگوی عطف دو شخصیت اصلی داستان که به ترتیب اثرگذار اصلی (فاعل اصلی) و اثرپذیر اصلی (منفعل اصلی) هستند، پیروی می کنند؛ اما در روایت سوم ( انوار سهیلی )، همان عنوان اخلاقی باب، عنوان روایت نیز هست و این الگو در تمام ابواب کتاب رعایت شده است و نشان از نگاه اخلاقی کتاب و زمینه های فکری نویسنده کتاب انوار سهیلی به عنوان یک معلم اخلاق دارد.
شکوه وطن در نگاه ایلیا ابوماضی و ملک الشعرا بهار (بررسی و نقد تطبیقی وطنیات دو شاعر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حب وطن نشان لطافت روح، رشد معرفت و انعکاس اصالت نژاد هر نویسنده و شاعر متعهدیست. در زبان عربی و فارسی «وطنیات» موضوعی است که در ادوار گوناگون تاریخ ادبیات در نظم و نثر جلوه گر بوده است. ناله و حنین بر ربع و اطلال و دمن در شعر عرب و به تبع آن در شعر فارسی نمونه هایی از این پرداخت هاست. در شعر معاصر عربی و فارسی نیز «حب وطن» همچنان از شاخصه های مهم شعر سیاسی- اجتماعی است. در آن سو امیرالشعرای عرب «احمد شوقی»، «الیاس فرحات» و بویژه «ایلیا ابوماضی» و در این سو «عارف»، «میرزاده ی عشقی»، «ایرج میرزا» و بویژه «ملک الشعرا بهار» را می توان نام برد. مقاله حاضر با هدف بررسی و نقد تطبیقی وطنیات بهار و ابوماضی، ما را به دریافت های جالبی از همسانی های فکری، ساختاری و صوری دو ادبیات رهنمون می سازد و چون همیشه مهر تأییدی بر پیوند ناگسستنی زبان و ادبیات دو ملت می نهد.
مسئله ای به نام شاطر عبّاس صبوحی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شاطر عباس صبوحی در میان شاعران دورة قاجاریه وضعیت خاصی دارد. از یک سو شهرت و محبوبیت او بین مردم تا امروز برقرار است و از سویی پژوهندگان، بیشتر شعرهای دیوان منتسب به این شاعر را ضمن مآخذ دیگر یافته اند و گاه تا مرز انکار واقعیت شاعری و حتی نفی وجود خارجی وی پیش رفته اند. مقالة حاضر می کوشد از رهگذر واکاوی در اسناد ، نشان دهد که آیا صبوحی شاعر بوده است یا نه و آیا در این انتساب های غیرصحیح نقش داشته است یا خیر. روش این مقاله، اسنادی-کتابخانه ای با رویکرد تحلیلی و تاریخی است. براین پایه، یک سند موثق از روزگار جوانی صبوحی به نام تذکرة شعرای معاصرین دارالایمان قم آورده ایم که هم دلایل شهرت و محبوبیت او را نشان داده است و هم شش غزل صحیح الانتساب وی را پیش روی ما نهاده است. در ادامه با واکاوی سه عامل احتمالی انتساب شعرهای دیگر شاعران به صبوحی، یعنی ناشران اولیة دیوان او، دوستداران وی و شاعر، نتیجه گرفته شده است که عامل ناشران تحت تأثیر عامل دوستداران، نقش اصلی را دراین باره ایفا کرده اند.
ارتباط تناسب صفات پایانی با محتوای آیات در سوره شعراء مطالع موردی داستان حضرت موسی (ع)
حوزههای تخصصی:
وجود ارتباط بین تمامی واژگان قرآن کریم امری انکار ناپذیر است. از عصر نزول قرآن تا به حال مسلمانان در صدد تفسیر این کلام الهی و فهم معجزه جاودانه پیامبر اکرم بوده اند تا مسیر سعادت را به سلامت طی نمایند و در این راستا از مباحثی چون تناسب، سیاق و قرائن موجود در کلام استفاده کرده اند. حکمت آمیز بودن وجود کلمات و عبارات یکی از موضوعاتی است که از دیرباز مورد توجه قرآن پژوهان بوده است. از طرفی نیاز روزافزون جامعه اسلامی به درک و فهم عمیق و نیز موشکافی کلمات و عبارات قرآنی ضرورت بررسی دقیق واژه های قرآنی را دو چندان می کند. صفات مذکور در پایان آیات نیز از این اصل پیروی می کنند. بررسی ارتباط صفات پایان آیات با محتوای آنها در داستان حضرت موسی (ع) در سوره شعراء موضوع اصلی این تحقیق است که به روش توصیفی – تحلیلی تدوین شده است. از یافته های این پژوهش استنباط می شود که ارتباط و تناسب صفات پایانی با آیات ممکن است به چند صورت بروز یافته باشد که عبارتند از: ارتباط با واژه پیشین، هماهنگی با محتوای همان آیه، تناسب و ارتباط با آیه قبل و بعد، پیوند با محتوای چند آیه با محتوای کلی سوره. در ارتباط صفات با محتوای خود آیه ممکن است پیوند با صدر، میانه و یا ذیل آیه باشد.</span>
بررسی تطبیقی مضامین همگون و ناهمگون بهاریه سرایی (در شعر سپهری و جبران خلیل جبران به صورت موردی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال یازدهم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۴۴
175 - 193
حوزههای تخصصی:
طبیعت و مظاهر آن، از دیرباز در آثار ادبی و هنری، ظهور و حضوری گرم و پرنشاط داشته است، و از روزگاران قدیم مورد توجه شاعران فارسی زبان و عرب زبان بوده است. در شعر معاصر فارسی و عربی مضامین مشترک فراوانی در ادب دو شاعر نامدار، سپهری و جبران خلیل جبران مشاهده شده است. مقاله حاضر سعی بر آن دارد تا به روش کتابخانه ای و شیوه توصیفی- تحلیلی، به بررسی علل و اسباب وجود مضامین مشترک و همگونی و ناهمگونی بهاریه سرایی در اشعار این دو شاعر بپردازد. از علل و اسباب وجود این مضامین می توان به مواردی همچون الهام پذیری از مکتب رمانتیک، عرفان شرق دور، تأثیرپذیری از اندیشه های عارفانه و صوفیانه، وضعیت نابسامان اجتماع، نقش محیط زندگی بر دوره کودکی و تأثیرپذیری از مکاتب هنری اشاره کرد.
تقابل و تعامل «خود» و «دیگری» در رُمان «مادرم دو بارگریست» از ابراهیم یونسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تقابل مطلق میان «خودی» و «دیگری» از ویژگی های جهان بینی سنتی است و تعامل و گفتگو، مفاهیمی مدرن اند. متون ادبی کلاسیک بستر تقابل «دوگانه » هاست. اما رمان به معنای واقعی کلمه، محصول تعامل است. رمان های ابراهیم یونسی به سبب رئالیستی بودن، رسمیّت وجود وحقوق «دیگری» ها را مورد توجه قرار داده است. او در رمان «مادرم دو بار گریست» زندگی جوانی کُرد را توصیف می کند که از دیار «خود» آواره می گردد. نویسنده برخورد شخصیّت او را در پیوند با «دیگری» به صورت ویژه ای بازنمایی می کند. درک «دیگری» از منظر یک تبعیدی به مثابة یک «خود» مستقل و نیز «تقابل و تعامل» او با آن دیگری، مسأله اساسی رمان و همچنین مقالة حاضر است. در این پژوهش چگونگی رفتار شخصیّت های رمان با هویّت های مختلف و با تکیه بر نظریة «دیگربودگی باختین» در دو طیف «خودی» و «دیگری» از حیث تقابلی و تعاملی بودن بررسی شده است. نتیجة بررسی نشان می دهد کنش ارتباطی «خود» با دیگری به مثابة «عرب» و «حکومت پهلوی» در این رمان تقابلی و غیرگفتگویی است. اما «خودی» های دیگر با وجود نداشتن شناخت کافی از «دیگری»، توانسته اند به سبب همزیستی ناخواسته و دست یابی به شناختی نسبی از «دیگری»، با یکدیگر کنش ارتباطی غیرتقابلی و مبتنی بر گفتگو و تعامل داشته باشند.
آیین های زایش در فرهنگ عامه مردم منطقه لارستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله تلاش شده است با تمرکز بر آداب و رسوم منطقة لارستان آیین های زایش در این خطه، از جوانب مختلف بررسی و مطالعه شود تا ضمن آشکار شدن و شناسایی عقاید و باورهای مربوط به طب عامه، بینش و جهان-بینی عامیانة مردم نیز بیان شود. هر یک از آیین های مربوط به زایمان، تولد و نامگذاری به نوعی موضوع گذار یا تشرف را نیز تداعی می کنند. در واقع با پشت سر گذاردن هر مرحله و پاگشودن به مرحلة جدیدی در زندگی، شاهد هویت یابی تازه ای هستیم که روند اجتماع پذیری انسان را شکل می دهد. در این پژوهش بررسی مردم شناختی اعتقادات مربوط به باروری، بارداری و زایمان و سنت های آیینی مربوط به تولد نوزاد در منطقة لارستان تشریح شده و در قالب نظریة تشرف ون جنپ مورد بررسی قرار گرفته است. مردم شناسی اعتقادات مربوط به زایش و تولد و آداب و مناسک پایدار کنندة آن، ما را با بخش های مهمی از حیات فرهنگی یک فرد در روند جامعه پذیری آشنا می-کند. بر اساس این پژوهش ما با چگونگی استحاله فرد در جریان مهم ترین وقایع زندگی اش آشنا می شویم و روند فرهنگی شدن شرایط زیستی و طبیعی همچون زایش و تولد مورد واکاوی قرار می گیرد. از آنجا که با توسعة روند مدرنیته بسیاری از باورهای سنتی و آداب و مناسک آنها رو به زوال و خاموشی است بازنمایی این آیین ها جهت شناخت گذشتة فرهنگی مردم مناطق مختلف ایران ضروری است . *دانشجوی دکتری دپارتمان ایران شناسی دانشگاه دولتی ایروان
بررسی ویژگی های نیوکلاسیک و رومانتیک در اشعار توماس گری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیات در طول سده ۱۸ میلادی بازتابی از جهان بینی عصر روشنگری بود: عصری که با رویکردی عقلایی و علمی به مسایل دینی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی مروج نگاهی سکولارگرایانه به جهان و احساس پیشرفت و کمال گرایی بوده است. توماس گری(TomasGray ) از شاعران برجسته دو مکتب نیوکلاسیسم و رومانتیسم اروپا است و در قصاید مشهورش برشی عقلایی بین این دو مکتب زده است. پژوهش حاضر می تواند به شناخت بیشتر این شاعر و شناخت غیرمستقیم این دو مکتب در شعر معاصر انگلستان کمک کند. در این مقاله سعی شده است تا با بررسی ویژگی های نیوکلاسیک و رومانتیک در سه قصیده انتخابی از وی به بررسی عناصر ادبی موجود و بازخوانی آنها پرداخته شود. روش تحقیق به شیوه تحلیل محتوا و توصیفی با استفاده از منابع کتابخانه ای و نیز بیان ویژگی های نیوکلاسیسم و رومانتیسم است. برآیند تحقیق نشان می دهد که خصوصیاتی مانند اخلاق گرایی، بیان حزن در قالب قصیده در اشعار سده 18 انگلیس، مساله انسانیت و نیز بیان احساس رقیق و بی آلایش از زندگی و مرگ از نکات برجسته در قصاید توماس گری است.
De la littérature comparée à l’unicité de la pensée humaine(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
La littérature comparée, en tant que discipline universitaire, existe à partir de la deuxième moitié du XIXe siècle, il s'agit donc d'une discipline relativement jeune par rapport à des branches des sciences humaines comme la philosophie, la sociologie, la littérature générale, etc. Mais elle est encore plus jeune dans notre pays, car, comme tout pays oriental, on n'est guère allés à la découverte d'autres pays dans le but de connaître leurs littératures, leurs cultures, etc. Ce qui n'était pas le cas de certains autres pays, surtout les pays européens qui sont venus vers nous et non pas toujours dans un but dépourvu de la volonté de domination. Après la création des départements de langues et littératures étrangères dans l'Université iranienne, le besoin de faire des recherches dans le domaine du comparatisme littéraire se fait de plus en plus sentir car les chercheurs iraniens d'une part, sentent qu'ils connaissent bien leur propre littérature et de l'autre, qu'ils disposent de plus en plus de sources sur celle-ci et qu'ils peuvent l'exploiter à côté de la littérature étrangère de leur discipline. Élaborer un aperçu de la genèse, de l'évolution et des approches de cette discipline aidera les chercheurs, tant comparatistes que s'intéressant occasionnellement au cours de leurs travaux à cette discipline, à mieux exploiter ce domaine et à contribuer plus efficacement à son développement en Iran.
واکاوی مؤلفه های رئالیسم در آثار داستانی جمال زاده و آل احمد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
محمدعلی جمال زاده نخستین نویسنده ایرانی است که سنت های کهن داستان سرایی را با فنون داستان نویسی اروپایی تلفیق کرد و اولین داستان کوتاه فارسی را پدید آورد. اولین مجموعه داستان او با عنوان «یکی بود یکی نبود» را سرآغاز ادبیات واقع گرای ایران دانسته اند. از سوی دیگر، آثار داستانی جلال آل احمد تصویرگر زندگی سنتی و محیط مذهبی بخش هایی از جامعه است که در معرض مدنیت و تجدد قرار گرفته اند. آل احمد در آثار داستانی خود کوشید واقعیت های زن دگی اج تماعی را با ن ظری انتقادی ارائه کند و در این راه واقعیت و بیان آن را فدای تصویرسازی هنری نکرد. رسالت داستان نویسی از نظر او در وهله نخست انعکاس منتقدانه واقعیت بود. بر این اساس، مقالة حاضر با روش توصیفی - تحلیلی سعی دارد تا با بررسی مؤلفه های رئالیسم در آثار داستانی جمال زاده و آل احمد که به عنوان نویسندگان برجستة ادبیات داستانی ایران شناخته می شوند و مقایسة مولفه های رئالیسم در آثار آنها، علاوه بر کمک به تحلیل دقیق سبک شخصی هر یک، در تبیین علمی ادبیات داستانی ایران تأثیرگذار باشد. هر دو نویسنده به شخصیت های داستانی ویژگی هایی می دهند که برگرفته از فردی خاص یا ترکیبی از مختصات خود نویسنده باشد. جمال زاده و آل احمد برای به دست دادن تصویر و رونوشتی از واقعیت از نثر به عنوان ابزاری کارآمد بهره برده اند و داستان را با زبانی ساده و شفاف و عاری از پیچیدگی و صناعت ادبی روایت کرده و برای روایت داستان از اصطلاحات، تعابیر و ضرب المثل های عامیانه بهره برده اند. زبان در نثر هر دو نویسنده کارکردی ارجاعی دارد و فصاحت زبانی جای خود را به شفافیت در زبان داده است.
تحلیل معناشناختی بافتِ متنی «خلود» در قرآن کریم
حوزههای تخصصی:
در بافت متنی قرآن کریم، ریشه«خلد/ خلود» در توصیفی دقیق به عنوان برابرنهاده ی «جاودانگیِ بشر در پیوستار زمان-فضایِ آن جهانی» به کار رفته است. پیرامون واژگان کانونی و مرکزی بافت متنی قرآن تا کنون، جستارهای بسیار ارزشمندی پدید آمده است امّا نظر به عدم وجود پژوهشی مستقل پیرامون«خلود»، در این جستار، نگارنده کوشیده است تا با واکاوی رابطه های معنایی این واژه با واژگانی مانند «تقوا» و «ایمان»، «حیات» و «موت»، «دوام» و «ابد» و «جنّه» و «جحیم» خلود را به عنوان واژه ای کانونی در بافت قرآن کریم، مورد بررسی معناشناختی قرار دهد و با بازخوانی شبکه معنایی «خلود» در بافت متنی قرآن، رابطه های معنایی این واژه و مدلول های مکانی و زمانی آن را شناسایی نماید. برآیند نهایی جستار پیش رو در درجه نخست، نشانگر وجود تصویر سه گونه از «خلود» در قرآن کریم است که عبارتنداز: خلود مشروط، خلود نامشروط و خلود جسمانی توراتی. بررسی شبکه معنایی خلود در قرآن کریم، حکایت از وجود رابطه معنایی هم نشینی و جانشینی میان «خلود» با دو واژه «دوام» و «أبَد» به عنوان مدلول زمانی خلود، رابطه معنایی هم نشینی میان «خلود» با «ایمان»، «تقوا» و نیز «حیات» داشت. از سوی دیگر میان واژگانی مانند «جنّه»، «فردوس»، «جنّات عدن»، «جنّات النعیم» و..به عنوان مدلول مکانی بهشت با خلود ایجابی و نیز میان واژگانی از دسته «جهنّم»، «جحیم»، «نار»، «حطمه»، «سعیر» و...به عنوان مدلول مکانی دوزخ با خلود سلبی رابطه هم نشینی و ترادف برقرار است چنان که هرکدام از این دو شبکه معناییِ وابسته به بهشت یا دوزخ با گروه متقابل خود دارای رابطه معنایی تضاد نیز می باشند
Этнонимия как зеркало этнической карты региона(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Базовым положением предлагаемого исследования является то, что каждый человек осознает сам себя как часть определенного этноса, а также идентифицирует других людей по признаку этничности. Немаловажную роль в этом процессе играет категория этничности, под которой автор статьи понимает такую языковую универсалию, посредством которой человек определяет принадлежность себя и других к тому или иному этносу. В статье на материале этнонимии Пермского края рассматривается функционирование этнонимов в разных типах дискурса. Анализируется этнонимикон делового, научного, диалектного, художественного текста, рассматриваются этноантропонимы и этнотопонимы, являющиеся зеркалом этноисторических процессов, происходивших на территории региона. В заключение делается вывод о том, что рассмотрение функционирования этнонимов в разных типах дискурса отражает этнический фрагмент региональной картины мира, позволяет делать выводы о межэтнических контактах этносов исследуемой местности, репрезентирует этнические стереотипы и ассоциации, связанные с представителями разных культур.
بررسی عاطفه حماسی در شعر محمّدرضا شفیعی کدکنی (م. سرشک)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عاطفه یا احساس، عکس العمل غیر ارادی و احساسی انسان در برابر رویدادهای عالم بیرون است. گاه این عواطف به شکلی توفنده بروز می یابند که این امر ارتباط مستقیم با روان آدمی و اتّفاقات پیرامونی او دارد. شفیعی کدکنی از شاعران برجسته معاصر است که در شعر خویش عاطفه حماسی را با وسواس و اندیشه متعالی پرورش داده است. با توجّه به دوره زندگی شاعر که عصر جریانات مهم اجتماعی- سیاسی در ایران است، شعر م. سرشک، محمل عواطف ویژه ای شده است که به علت نگرش خاص شاعر به مسائل اجتماع، این عواطف به شکلی پویا، هیجان آفرین، توفنده بیان شده اند. مضامینی همچون: دعوت مردم به بیداری و رهایی از رخوت، تحریک مخاطبان به از جان گذشتگی و شهادت در راه آزادی، ایجاد حسّاسیّت برای شاعران همعصر در قبال وقایع اجتماعی و سیاسی جامعه، امید به آینده و نوید آزادی از مهم ترین نمودهای بیرونی عاطفه حماسی در شعر شفیعی قلمداد می شوند که در این مقاله به تشریح آن پرداخته ایم.
نخستین تصحیح چاپی دیوان حافظ (تصحیح میرزاابوطالب خان و ریچارد جانسن)، کلکته هندوستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحلیل پدیدارشناسانه ادبیّات مقاوت با تکیه بر رمان پل معلّق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به نقد و تحلیل پل معلّق،یکی از برجسته ترین رمان های مقاومت ایران، اثر محمدرضا بایرامی می پردازد. تحلیل پدیدارشناختی قصد دارد با نگاهی نوئماتیک (noematic) به رمان، به حقیقت هنری نهفته در آن دست یابد و با نفوذ در ژرف ساخت های ذهن نویسنده، که در قالب مضامین و انگاره های متن و گفت وگوها و حوادث و صحنه های به دقّت چینش یافته نمودار است، جهان زیسته او و مناسبات پدیدارشناختی من نویسنده یا ذهن شناسا و جهان به مثابه شیء پدیداری را آشکار کند؛ بدین منظور، ابتدا مبانی و نظریات گوناگون مطرح در این حوزه ارائه شده است. سپس روش تحقیق، یعنی توصیف معناشناختی پدیده ها و رفتارها و عواطف بر مبنای روی آورد و محتوای هر یک از آنها شرح گردیده و در ادامه، عناصر هریک از فرایندها استخراج و جایگاه آنها در تقویم معنا تحلیل و دسته بندی شده است. بنابر یافته ها، فرایند معنایی به تدریج در تعامل بین سوژه و پدیده ها در مقام دیگرسوژه ها اتّفاق می افتد و زبان نیز نقشی ویژه دارد. همچنین زیربنای اصلی عواطف منفی تردید و ابهام است، و فرآیند رهایی از این تردید در سفر و مواجهه با روی دادها و افراد دیگر رخ می دهد و رفته رفته بنیان شناختی و بار ارزشی منفی آنها دگرگون شده به سمت حالات طبیعی می رود. تحلیل بدین شیوه، نه تنها جایگاه داستان ها را در ادبیّات مقاومت از لحاظ معنابخشی مشخّص می کند؛ بلکه دست یابی به نتایجی دور از خطا و تا حد زیادی نزدیک به افق نویسنده را میسر می سازد.
بررسی نام جایِ «رودابد» در شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهندگان شاهنامه آن گونه که باید تحقیقات چندانی دربارة مکان های شاهنامه انجام نداده اند، علاوه براین ضبط برخی از این مکان ها در نسخه های خطی وچاپ های شاهنامه نادرست وپریشان است؛ نسخه نویسان شاهنامه هم تلاش چندانی برای ضبط صحیح این نام ها انجام نداده وگاه به عمد آن ها را با نام ها وکلمات مأنوس در روزگار خود جایگزین کرده اند.آنچه در این مقاله به آن پرداخته شده است، بررسی و روشن کردن یک جای نام وطرح دو احتمال در مورد جای نام دیگری در شاهنامه است که از حیث جغرافیایی با جای نام مورد بحث کاملاً انطباق دارد. فردوسی در شاهنامه دو جا به ذکر «رودآبد» پرداخته که از نظر شاهنامه پژوهان شناخته شده نیست و ناشناختگی نام این شهر مایة برآشفتگی بسیار شده است. در این مقاله سعی شده ، به بررسی مکان این بوم و همسانی نام این شهر با «زورابد» شهری در نزدیکی سرخس با قدمت تاریخی پرداخته شود.نتیجه پژوهش حاضر، پیشنهاد این نکته است که«رودآبد» شاهنامه همان شهر «زورآبد»یا «زورآباد» تربت جام است که با نام جدید صالح آباد به پویایی و قدمت تاریخی خود ادامه حیات می دهد.