فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۹٬۱۸۱ تا ۹٬۲۰۰ مورد از کل ۵۲٬۵۲۲ مورد.
تمثیل عرفانی در شعر فولکلور معاصر، بر محور «به علی گفت مادرش روزی»، اثر فروغ فرخزاد(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
تحقیقات تمثیلی در زبان و ادب فارسی دوره ۱۰ تابستان ۱۳۹۷ شماره ۳۶
143 - 163
حوزههای تخصصی:
از دیرباز، به دلایل مختلف، شاعران ترجیح داده اند که مطلب، و بویژه مسأله عرفانی مورد نظر خویش را به صورت غیر مستقیم و گاه رمزی بیان کنند. یکی از روش های بیان غیرمستقیم این گونه مطالب، استفاده از حکایت های تمثیلی است. در چنین اشعاری که معمولاً حاوی روایت هستند، کشف معنای باطنی شعر در گرو رمزگشایی از داستان است. در گذشته ادب فارسی حکایت های حاوی تمثیل عرفانی به وفور ملاحظه می شود. با وجود این، در شعر معاصر نیز گاهی می توان چنین آثاری را یافت. همچنین، تمثیل های عرفانی قدیم با زبان رسمی و فاخر بیان شده اند، حال آنکه نمونه ای از این گونه حکایات، شعر فروغ فرخزاد، «روزی به علی گفت به مادرش» است که دارای ویژگی های فولکلور است. در این تحقیق خوانشی عرفانی از شعر مذکور ارائه و تلاش شده است تا اثر مزبور بر مبنای چنین نگرشی رمزگشایی شود. بر مبنای یافته های پژوهش حاضر معلوم شد که به رغم خوانش رایج اجتماعی از شعر مورد نظر و نیز، افشای نیت مؤلف توسط خود او، مبنی بر طرح مسائل اجتماعی در این اثر، می توان مبتنی بر نظریات هرمنوتیک، خوانشی عرفانی از حکایت تمثیلی شعر مزبور به دست داد که با مؤلفه های ساختاری و محتوایی اثر سازگار باشد. اندیشه ها و مفاهیمی همچون بی ارزشی دنیا، اهمیت طلب، شجاعت و عشق عرفانی از جمله مسائلی است که از طریق تأویل خاص در این شعر ملاحظه می شود.
نگاهی به باستان گرایی در شعر شاملو
حوزههای تخصصی:
باستانگرایی از مهمترین ابزار آشنایی زدایی در کلام ادبی محسوب می شود. کاربرد زبان آرکائیک یا گریز شاعر از گونه زبان هنجار و به کارگیری ساخت زبانی گذشته که امروز در زبان معیار کاربردی ندارد، باستانگرایی نامیده می شود. این پژوهش بر آن است تا باستانگرایی را در شعر شاملو به روش توصیفی- تحلیلی مورد بحث و مداقّه قرار دهد. برای این منظور، پس از مباحث مقدماتی، مبحث اصلی در پنج مشخصه باستانگرایی آوایی (شامل تخفیف، تشدید، ابدال، اضافه و ساکن)، باستانگرایی واژگانی (شامل اسم، صفت و قید)، باستانگرایی فعلی (اعم از فعل های ساده، پیشوندی و مرکب)، باستانگرایی نحوی (باستانگرایی در کابرد حروف مانند معانی حرف را و ...) با ذکر نمونه هایی از شعر شاملو مطرح شده است. نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که شاملو ذاتاً ابتذال ناپذیر و ابتذال گریز است و تلاش و جسارت خاصی در خروج از معیار زبانی برای رهایی از قید و بند محدودیت های شعری انجام داده است. وی با استفاده از به کارگیری توانمندی زبانی گذشته ادبی ایران پدید آورنده سبک خاص خود گشت و از این راه تشخص ویژه به شعر خود داده و در سروده های خود علاوه بر شاخصه های زبان روزمره خود، از نحو و ساختار گذشته ادبی در تمام جنبه ها بهره مند گشته است. این امر به معنی این است که شاملو در جست وجوی راهی است تا بتواند همچنان زبان و سبک برجسته خود را حفظ کند و از دغدغه فراموشی سبک و زبان خود از سوی خوانندگان رهایی پیدا کند.
تحلیل مرثیه غنایی فارسی (بر مبنای نظریه ارتباط کلامی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شعر غنایی در یکی از مهم ترین مفاهیم خودش شعری است که بیانگر احساسات و عواطف شاعر یا یک شخصیت شعری باشد. یکی از انواع مختلف احساسات که همواره در شعر مورد استفاده قرار گرفته احساس غم گوینده در سوگ از دست دادن کسی است؛ به این نوع شعر مرثیه می گویند. در این مقاله این نوع شعر از دیدگاه نظریه ارتباط کلامی بررسی شده است. بررسی مرثیه فارسی از این منظر نشانگر این است که در صمیمی ترین و عاطفی ترین این نوع اشعار اغلب جهت گیری پیام به سوی گوینده است؛ بنابراین خواننده با کارکرد عاطفی زبان مواجه می شود. زبان، ساده و عامه فهم است. جملات و ساخت های نحوی تکرار می شوند و در متن از استعاره هایی استفاده می شود که ژرف ساخت آن قلمرو عاطفی گوینده است. همچنین شاعر از شبه جمله های عاطفی زیاد بهره می گیرد. در این گونه شعری رابطه گوینده با متوفی اغلب یک رابطه خانوادگی است از این رو خواننده با گزاره های عاطفی مواجه می شود. این مقاله به روش توصیفی – تحلیلی پرداخته شده است و اهمیت آن در این است که مرثیه کلاسیک فارسی را از منظر نظریه ادبی نوین واکاوی می کند و تلاش می کند آن را حتی الامکان بدون توجه به عوامل برون متنی تحلیل کند.
ترسیم ساختار دانش در پژوهش های عرفانی: تحلیل هم واژگانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با استفاده از تحلیل هم واژگانی می توان ساختار دانش را در یک حوزه پژوهشی، شناسایی و خوشه های موضوعی زیر مجموعه آن را بیان کرد. در این پژوهش سعی بر آن است تا با کاربرد این روش و استفاده از رویکردهای تحلیل شبکه و دیداری سازی علم، ساختار دانش در پژوهش های حوزه عرفان بررسی شود. مجموعه اصلی رکوردهای تحت مطالعه، 1931 مقالله چاپ شده در حوزه عرفان است که در پایگاه استنادی جهان اسلام نمایه شده اند. در این پژوهش که به روش کتاب سنجی و تحلیل شبکه های اجتماعی انجام شده پس از بازیابی رکوردها و یکپارچه سازی فایل داده ها، اطلاعات به دست آمده با استفاده از نرم افزارهای مختص علم سنجی و همچنین spss مورد تحلیل قرار گرفته است. تحلیل خوشه های واژگانی، مهم ترین موضوعات مرتبط با پژوهش های عرفانی را در یازده خوشه، هر یک را تحت عنوانی مجزا نشان می دهد. بر اساس نقشه مقیاس چند بعدی، این یازده خوشه به هشت خوشه با موضوعاتی کلی تر و پیوستگی و شباهت بیشتر تقلیل یافت. بررسی مرکزیت و تراکم هر یک از این خوشه ها که بیانگر میزان بلوغ و توسعه هر موضوع بر مبنای کلیدواژه های آن است در نمودار راهبردی نشان می دهد که موضوع حکمت یا عرفان نظری، به ویژه در دیدگاه ابن عربی علاوه بر داشتن قابلیت توسعه، دارای بیشترین مرکزیت در میان دیگر موضوعات است.
نشانگرهای جنسیتی در رمان أعشَقُنی و پرنده من بر مبنای الگوی رابین لیکاف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله با هدف کشف ارتباط میان متغیّر اجتماعی جنس و ویژگی های زبانی داستان نویسان زن، تلاش می کند با تکیه بر روش توصیفی- تحلیلی و براساس الگوی لیکاف، نشانگرهای جنسیتی را در دو رمان أعشَقُنی از سناء شعلان (بهترین رمان زنانه اردن در سال 2013م) و پرنده من از فریبا وفی ( بهترین رمان زنانه فارسی در سال 2002م ) بررسی کند. نتایج پژوهش نشان می دهد که در رمان أعشَقُنی نزدیک به یک چهارم از واژه های رمان از ویژگی زبانی زنانه برخوردار است و زبان زنان در بیش از یک چهارم از واژه های رمان پرنده من نشا ندهنده گوینده مؤنّث است. از آنجا که در هر دو رمان نویسنده، زنی است که درباره زنان می نویسد، بسامد استفاده از واژگان مخصوص زنان در نوشته آنها زیاد است. از دیگر ویژگیهای زبان زنان در این رمانها استفاده از تصویرگری دقیق و جزئی نگر و بهره گیری از رنگ واژه های متعدد است. زنهای هر دو رمان به دلیل اعتماد به نفس کمی که حاصل زیستن در جامعه هایی مردسالار است از تردیدنماها، تشدیدکننده ها و تقریب نماهای بیشتری استفاده می کنند و از طریق پرهیز از به کارگیری دُشواژه ها و استفاده از درخواستهای غیرمستقیم، زبانی مؤدبانه را برای گفتگوهای خویش برمی گزینند که نشانگر ساختارهای زبانی گویندگانی محتاط و فرودست است.
انتساب طریق التّحقیق به حکیم سنایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۱۹ بهار ۱۳۹۷ شماره ۳۶
63 - 87
حوزههای تخصصی:
حکیم سنایی غزنوی(529- 467 ه ) بدون تردید از استادان مسلّم شعر فارسی در قرن های گذشته است. او اوّلین شاعری است که به صورت جدّی مباحث کلامی، حکمی و عرفانی را وارد شعر فارسی کرد. هم محتوای مثنوی را دگرگون کرد، هم محتوای قصیده و غزل را. شاید این گفته اغراق نباشد که در تاریخ شعر فارسی تا به امروز شاعران اندکی چون او توفیق این تغییر سبک را داشته اند. همین مسئله باعث شد که آثار او، بویژه: حدیقه الحقیقه ، قصاید و غزلیاتش، هم از لحاظ زبانی و هم از لحاظ فکری و محتوایی مورد استقبال و پیروی بسیاری از شاعران مطرح ادب فارسی، چون: نظامی، خاقانی، سعدی، عطّار و مولوی قرار بگیرد. با وجود پژوهش های فراوانی که بر روی آثار سنایی صورت گرفته، هنوز ابهاماتی در زندگی، آثار و حوادث تاریخی حیات او وجود دارد. آثاری به او نسبت داده شده که در صحّت آنها تردیدهای جدّی مطرح است. یکی از آثار منتسب به سنایی، مثنوی طریق التّحقیق است. فرضیه نگارندگان مقاله این است که این منظومه از آنِ سنایی نیست. با توجّه به دلایل گوناگون، از جمله منابع کتابخانه ای و دلایل سبک شناسی، دلایل کلامی، وجود تناقض در ابیات آخر منظومه، چون مطرح شدن سال سرودن منظومه به صراحت براساس حساب جمل، مجرّد بودن سنایی و تأهّل صاحب طریق التّحقیق، نتیجه ای که از این پژوهش حاصل آمده گویای این نکته است که مثنوی طریق التّحقیق به هیچ وجه نمی تواند از آنِ سنایی باشد. و البتّه بدیهی است که نویسندگان این مقاله هیچ اظهار نظری درباره سراینده اصلی مثنوی طریق التّحقیق نمی کنند؛ زیرا این کار، مستلزم پژوهشِ مستقلِّ دیگری است.
برساخت گفتمانیِ پیرنگ در گزارش های تذکره ایِ عرفانی: روایت های حلاج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گزارش های تذکره ای شکلی از روایت پردازی عرفانی است که با قصد مشروعیت بخشی یا مشروعیت زدایی، سوژه ها را فراخوانده؛ واقعیت یا واقعیت هایی را به نفع یا علیه آنها سامان می دهد؛ درک بهتر این واقعیت هایِ برساخته، نیازمند تبیین شیوه های پیرنگ سازیِ گزارش های مذکور از منظر گفتمانی است. در این نوشتار برساخت گفتمانی پیرنگ در باب حلاج به مثابه نمونه ای شاخص در دو سطح مشروعیت بخشی و مشروعیت زدایی درگزارش تذکره ای شانزده کتاب عرفانی طبقه بندی و تحلیل شده است. برای دلالت یابی و تفسیر در سطح مشروعیت بخشی به برخی از مفاهیم ماکس وبر و تئو ون لیوون و در سطح مشروعیت زدایی به بعضی از سخنان فوکو و مری داگلاس استناد شده است. نتیجه نشان می دهد که دسته ای با گرایش عاشقانه- قلندری سعی کرده اند تا با انتساب اشکالی از اقتدار به همراه ارزیابی اخلاقی مثبت و اسطوره سازی به حلاج مشروعیت ببخشند. دسته ای دیگر با تمایلات زهدانه- شریعت محور و ذکر نمونه هایی از نظم شکنی دینی-شرعی و فرهنگی-عرفی منتسب به حلاج یا بازنمایی مبتنی بر حذف و پوشیده گویی در خدمت گفتمان طرد و مشروعیت زدایی از وی قرار گرفته اند. دسته ای هم در مقامی بینابین، با اینکه اغلب از حلاج دفاع کرده؛ در مواردی هم برخی از ابعاد منفی زندگی وی را بدون دفاع از وی مطرح کرده اند. با نگاهی به موضع گیری های مذکور می توان چنین پنداشت که نوع موضع گیری ها مبتنی بر جهان معرفتی- ایدئولوژیک گزارش نویسان بوده؛ از طرفی دیگر ضمن غلبه گفتمان قبول بر گفتمان طرد در باب حلاج؛ طرد مذکور بنا به جهت و شدت موضع گیری ها به معنای مصطحِ طرد نیست.
بررسی تطبیقی سبک زبانی و ادبی کلیله و دمنه نصرالله منشی و واعظ کاشفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ترکیب و اشتقاق در دستور زبان فارسی و عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برای واژه سازی، راه های متعددی وجود دارد، اما ادیبان و زبان شناسان، «ترکیب» و «اشتقاق» را از اصلی ترین فرایندهای ساخت واژه برشمرده اند. از این رو، زبان فارسی به دلیل اینکه از خانواده زبان های «هندواروپایی» است و در این خانواده، فرآیند واژه سازی عمدتاً از طریق «ترکیب» صورت می گیرد، در زمره «زبان های ترکیبی» قرار گرفته و در مقابل، زبان عربی، هم نژاد با زبان های «سامی» است که به دلیل اهمیت «اشتقاق» در فرایند واژه سازی این زبان ها، در ردیف «زبان های اشتقاقی» معرفی شده است. در این مقاله سعی بر آن است تا با کندوکاوی عمیق تر، دو فرایند «ترکیب و اشتقاق» در دو زبان «فارسی و عربی» بررسی گردد و از این چشم انداز، به بررسی تطبیقی بین این دو زبان پرداخته شود. نتایج این تحقیق نشان می دهد که هرچند فرایندهای «ترکیب و اشتقاق» در هر دو زبان «فارسی و عربی» وجود دارد، مفهوم و درصد به کارگیری هر فرایند، در این دو زبان، یکسان نیست
جلوه های درد سترونی در مجموعه داستان به کی سلام کنم؟(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی) سال بیست و ششم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲۹ (پیاپی ۸۴)
31-51
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین جنبه های بررسی و تحلیل متون ادبی توجه به انعکاس اندیشه ها، آرزوها، اندوه ها و حسرت های نویسنده درقالب سازوکارهای دفاعی است. در بررسی بازتاب ناخودآگاه نویسنده در آثارش معمولاً از روش های نقد روان کاوانه یا روان شناختی استفاده می شود و منتقد می کوشد با استفاده از قاعده های روان کاوی یا روان شناختی، تأثیر دغدغه های ذهنی مؤلف را در بخش های پنهان اثر آشکار کند یا گره های متن را بگشاید. در این مقاله، نگارندگان کوشیده اند بازتاب یکی از مهم ترین اضطراب های روانی سیمین دانشور، یعنی «درد سترونی»، را در مجموعه داستان کوتاه به کی سلام کنم؟ بررسی کنند، دردی که البته به شیوه جلال آل احمد در اثری مستقل منعکس نشده است، اما در جای جای داستان های دانشور به گونه های مختلف ظهور کرده و مجموعه به کی سلام کنم را به روایتی زنانه از سنگی بر گوری جلال بدل کرده است. موضوع اغلب داستان های این مجموعه درد سترونی است که با استفاده از بن مایه هایی چون فرزند، فرزندخوانده و نوه درقالب بن مایه های آزاد یا وابسته اثر به نمایش گذاشته می شود. دانشور در گسترش ناخودآگاه مسیله ناباروری از نمادهایی مانند پیرزنان نیز استفاده می کند. واکنش های شخصیت های داستان دربرابر سترونی را می توان ذیل سازوکار های دفاعی همچون فرافکنی، والایش و برون افکنی قرار داد. البته، در جریان بحث، به مناسبت، موضوع از جنبه های دیگری چون نقد اسطوره ای نیز بررسی خواهد شد.
جلوه های معنایی نماد «خضر» در اشعار حزین لاهیجی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حزین لاهیجی، شاعر برجسته سبک هندی، از شعر برای بیان احساسات و باورهای صوفیانه خود بهره برده است. از شگردهای این شاعر عرفان مشرب، ابراز عواطف ناب عارفانه به پشتوانه شخصیت های صوفی مسلک بوده است که در تبیین جهان بینی او اهمیّت بسزایی دارد. از بن مایه های نمادین شعر لاهیجی در این حوزه، می توان به «خضر» اشاره کرد که به سبب برخورداری از ویژگی انعطاف معنایی یا تأویل پذیری مفهومی، کارکردهای متنوع و گاه متناقض به خود گرفته است. در این پژوهش، مبنای کار نگارندگانْ پردازش توصیفی تحلیلی آن بخش از سروده های حزین است که با دگردیسی شخصیت خضر، قاموس واژگانی این کهن الگوی نمادین را با متغیرهای معناییِ متنوع گسترش داده است. یافته های تحقیق گویای آن است که کاربردهای نمادین خضر ماهیت دینی خود را حفظ کرده است؛ اما وقتی با افکار عاشقانه حزین درمی آمیزد، با جهش محسوس، از حدود متعارفِ باورهای مخاطب درمی گذرد و جلوه های گریز از معانی عُرفی را به نمایش می گذارد.
از میراث مشترک ادب عربی، ترکی و فارسی حماسه منثور بطّال نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر برای نخستین بار در ایران، به معرّفی حماسه های دینی سه گانه ادب ترکی پرداخته است و از این میان، تکیه گفتار به معرّفی ترجمه فارسی حماسه منثور بطّال نامه و برخی از مهم ترین ویژگی های آن معطوف شده است. بر این اساس، ابتدا به اصالت و آبشخور عربی این حماسه و حضور پُررنگ پهلوان تازی تبار آن در ادب ترکی اشاره شده است و پس از توصیف صلتیخ نامه و دانش مندنامه، هویّت تاریخی و شخصیّت محوری حماسه بطّال نامه، یعنی جعفربن حسین ملقّب به سیّد بطّال غازی معرّفی شده است و در پایان، به ارتباط او با صوفیّه، عیاران و حضورش در حماسه فارسی مسیّب نامه اشاره شده است.
نقد انگاره بی بهرگی فرشته از عشق در شعر حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال دهم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱۸
133 - 162
حوزههای تخصصی:
معنای انگاره فرشته در اندیشه حافظ، در تطبیق اثر با سایر متون صوفیه، دستخوش تحولی جدی شده است. غالب حافظ پژوهان بر این باورند که حافظ عشق را همان بار امانت الهی تلقی می کند که منحصراً به انسان سپرده شده است و در مقابل، فرشتگان را از عشق بی نصیب می داند. با وجود این، مقایسه نشانگان موجود در شعر حافظ، با صورت بندی های مفهومی موجود در تألیفات سایر صوفیه، صحت این گزاره را مورد تردید قرار می دهد. ادعای حافظ مبنی بر بی بهرگی فرشتگان از عشق، از آنجا که با رویکرد کلی عرفای اسلامی یعنی سیطره عام عشق در جهان خلقت تضاد دارد، شایسته بازنگری است. به نظر می رسد که حافظ در این میانه بیش از همه از عطار نیشابوری تأثیر پذیرفته و با وجود اعتقاد به سیطره عام عشق در جهان خلقت، نقطه کمال عشق را که همان دَرد عشق است، مخصوص انسان می داند. این در حالی است که حافظ پژوهان عمدتاً این دیدگاه حافظ را به گونه دیگری تفسیر کرده اند. در خلال این تفاسیر، بسیاری از مفاهیم و مضامین شعر حافظ از دسترس فهم مخاطب خارج خواهد شد. این مقاله با تبیین یکی از استعاره های بنیادین موجود در متون تصوف، یعنی «دُردی دَرد»، و مقایسه گزاره های مرتبط با آن در شعر حافظ و سایر تألیفات اهل تصوف به بازخوانی انگاره فرشته و بهره آنان از عشق در متن اندیشه حافظ می پردازد.
بررسی سمبولیسم عرفانی و اجتماعی در اشعار تقی پورنامداریان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پورنامداریان از منتقدان و پژوهشگران برجسته جامعه ادبی کشور به حساب می آید که جنبه شاعری وی کمتر مورد توجه واقع شده است. وی تحت تأثیر افکار نیما و پیروان او، همچنین مطالعات و پژوهش های خود در زمینه عرفان و داستان های رمزی آن، در اشعارش گرایش خاصی به بیان رمزی و سمبولیک دارد. بسیاری از این رمزها و نمادها را می توان در دو حوزه غالب عرفانی و اجتماعی یا حماسی جای داد. با توجه به همین مطلب، این جستار کوشیده است تا سمبولیسم عرفانی و اجتماعی موجود در شعر پورنامداریان را با توجه به زمینه های مطالعات عرفانی شاعر و پژوهش های دقیق او در این زمینه و همچنین شرایط سیاسی و اجتماعی حاکم در زمان سرایش آثارش، مورد تحلیل و بررسی قرار دهد. نتایج نشان می دهد که مطالعات و تأملات شاعر در زمینه عرفان و دقت و تفکر در احوالات عارفان، در خلق سمبل های عرفانی اشعارش بسیار مؤثر بوده است. همچنین نتایج بیانگر این است که شاعر بنابر شرایط خاص سیاسی و اجتماعی دوران شاهنشاهی و استبداد حاکم بر آن، به ناچار به زبان سمبولیک روی آورده است و با بیانی نمادین، جامعه بحران زده عصر خویش را به تصویر کشیده است.
تفسیر و تحلیل نگرشی تطبیقی به ریشه های سه جنبش حرکه الاحیاء، کلاسیسم و بازگشت ادبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در ادبیات غرب از آغاز قرن شانزدهم تا هفدهم، نهضت کلاسیسم یا سنت گرایی پیدا می شود و شاعران و نویسندگانی چون مولیر، راسین و ... از آثار بزرگ ادبی یونان و لاتین، تقلید می کنند. در ادبیات عرب هم چیزی شبیه به این جریان تحت عنوان حرکه الاحیاء یا جنبش بازآفرینی وجود دارد. دوره بازگشت در ایران نیز خلاصه ای از همه سبک ها و جریانات مهم ادبی دوره قبل است. گویی ادبیات این سه دوره به مروری همه جانبه در میراث خود احتیاج داشته است. در این جستار با نگاهی تطبیقی به اصول و قواعد ریشه های این سه جریان و همچنین بررسی ویژگی های مشترک موجود در این آثار اثبات خواهیم کرد که در ریشه های شعر این سه دوره، از نظر اصول و قواعد فکری و هنری و کاربرد تکنیک های بلاغی، مشابهت های فراوانی وجود دارد؛ همچنین با ریزبینی و مداقه در عناصر شاعری به کار رفته در آثار این دوران، به آشکارسازی این دقیقه پرداخته می شود که دلایل مشترک روی آوردن شعرای سه دوره بازگشت، حرکه الاحیاء و کلاسیسم به گذشته و دوختن نگاهشان به شکوه ادبیات قدمای خود چه چیز بوده است.
نقدی بر مقالۀ «قرآن درست کردن (تأملی بر بیتی از سعدی شیرازی)»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نوشته حاضر، نقدی است بر مقاله «قرآن درست کردن» (تأملی بر بیتی از سعدی شیرازی) به قلم آقای دکتر مجتبی مجرد، که در مجلۀ جستارهای ادبی شمارۀ 201 تابستان 1397 به چاپ رسیده است.
خوانش رمزگان های اجتماعی در دو قطعه «سگ ها و گرگ ها» و «الطیور» (با رویکرد نشانه شناسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال هشتم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۳۰
155-180
حوزههای تخصصی:
دو منظومه روایی «سگ ها و گرگ ها» اخوان ثالث و «الطیور» امل دنقل منظومه هایی تمثیلی هستند؛ تمثیلی از جامعه ای که برخی علی رغم نابسامانی های موجود، سکوت پیشه کرده و برای تکه استخوانی، دم می جنبانند و در عوض آزادگانی هستند که سرما و گرسنگی و آوارگی را تحمل می کنند؛ زیرا به آزادگی ایمان دارند و نمی خواهند زیر یوغ اربابان بروند. اگر در دو قطعه شعری- روایی نامبرده دقیق شویم، می توانیم به کنه این معنی راه یابیم که «اخوان» و «دنقل» در روایت قصه گونه خود، مقصودی فراتر از روایت ساده یک قصه داشته اند. آنها کوشیده اند تا با عناصر قصه و روایت، دریافت خود را از مسایل اجتماعی و سیاسی به صورت نمادین نشان دهند. از دید نشانه شناسی، متن روایی چیزی جز یک نشانه نیست. از این رو، اگر بخواهیم از دید نشانه شناسی نگاه کنیم، می بینیم که روایت های دو شاعر از قصه، مانند زنجیری به هم بافته شده و از طریق راوی به ذهن خواننده منتقل می شود و خواننده بر اساس افق انتظار خاص خویش به تأویل یا تفسیر این رمز ها می پردازد و بدین ترتیب رابطه ای بین شاعر راوی و خواننده روایت شکل می گیرد. عکس العمل خواننده از روایت، زمانی به خوبی شکل می گیرد که به راستی به معناهای رمزی راوی در روایت قصه ها پی برده باشد. لذا نگارندگان مقاله حاضر، با تکیه بر تاریخ سیاسی ایران و مصر در عصر دو شاعر و با رویکردی «نشانه شناسی» به کشف رمزگان های دو قطعه شعری مذکور پرداخته اند. ».
دوره بندی شعر معاصر تاجیک: از روشنگری تا استقلال (1870-2015م)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ماوارءالنهر درمقام نخستین وطن اقوام آریایی نژاد پیوسته در تاریخ ادب فارسی حضوری برجسته داشته است. پس از تشکیل دولت صفویه در ایران و ازبکان شیبانی در بخارا در سده پانزدهم میلادی، سرنوشت سیاسی دو منطقه از یکدیگر جدا شد؛ اما تا اشغال این منطقه از سوی تزار روسیه در سده نوزدهم، روابط فرهنگی مردمان دو سوی جیحون کمابیش ادامه داشت. نهضت بیداری با حضور روسیه و اشغال منطقه زبانه کشید و بعدتر در قامت تجددگرایان شعله ور شد. تجددگرایان با پیروزی احزاب کمونیسم، برای رسیدن به آرمان های خود به دامان آن خزیدند. با تشکیل پنج جمهوری شورایی از دل ویرانی های خانات منطقه، تاجیکان در سال 1924 صاحب حکومت شدند. آنها طی نزدیک به هفت دهه در بستر ادبیات شورایی به آفرینش ادبی دست یازیدند؛ اما با استقلال در سال 1991 بار دیگر به آغوش مام وطن تاریخی بازگشتند. مسئله اصلی این پژوهش بررسی دوره بندی تحولات شعری تاجیکان از شروع نهضت بیداری تا استقلال منطقه در بستر نظریه تاریخ ادبیات است. پس از بررسی دوره بندی های صورت پذیرفته و نقد مبانی فکری آنها الگوی نگارنده در این زمینه پیشنهاد شده است. به نظر می رسد این الگو تأثیر مستقیمی در نگارش جریان شناسی شعر معاصر تاجیک داشته باشد و بتواند در معرفی میراث آن به فارسی زبانان جهان نقش مؤثری ایفا کند.
گروه کارکرد تمثیل در اشعار سبک خراسانی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
تحقیقات تمثیلی در زبان و ادب فارسی دوره ۱۰ بهار ۱۳۹۷ شماره ۳۵
135 - 160
حوزههای تخصصی:
در بلاغت فارسی اصطلاح تمثیل حوزه معنایی گسترده ای را در بر می گیرد که تشبیه مرکب، ضرب المثل، اسلوب معادله، حکایت اخلاقی و روایت های داستانی و قصه های رمزی را شامل می شود. تمثیل ریشه در عقلانیت و اندیشه دارد، از این رو رابطه ی آن با متون خردگرا یک رابطه ی مستقیم است. در تاریخ ادب فارسی، شاعران سبک خراسانی از مضامین تمثیلی بسته به میزان تعلیمی بودن سروده هایشان در جهت بیان مقاصد خویش بهره برده اند. در این مقاله میزان گرایش چند تن از سرایندگان این دوره به استفاده از تمثیل با خواندن سی درصد از ابیات هر شاعر و جمع آوری یافته ها و شواهد به مدد معیارهای سبک شناسی، بسامدگیری و با رسم نمودار، مستندسازی شده است. نخستین شاعران این دوره عمدتاً از تشبیهات تمثیلی و ارسال المثل استفاده کرده اند و با گذر زمان انواع دیگر تمثیل در سروده های شاعران متأخر این دوره نمود می یابد و با روش آگاهانه برای پوشیده گویی و بیان غیرمستقیم اندیشه خود به تمثیل روی می آورند.