فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵٬۶۰۱ تا ۵٬۶۲۰ مورد از کل ۵۲٬۵۲۲ مورد.
منبع:
ویژه نامه نامه فرهنگستان (فرهنگ نویسی) ۱۳۹۹ شماره ۱۶
101-116
حوزههای تخصصی:
درباره واژه طاس / تاس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقد و بررسی فرهنگ فارسی آموز دهخدا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ویژه نامه نامه فرهنگستان (فرهنگ نویسی) ۱۳۹۹ شماره ۱۷
159-173
حوزههای تخصصی:
بررسی تطبیقی نظام عروضی در زبان های فارسی و انگلیسی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال چهارم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۱۳
76 - 93
حوزههای تخصصی:
در نظام شناختی یک شعر، برخی ویژگی ها مبتنی بر جوهره شعر است مثل عنصر کلیدی عاطفه و برخی مربوط به دانش شعر مثل وزن، آهنگ، قافیه و صورخیال که هر یک از این ویژگی ها به نوعی باعث شناخت هویّت شعر می شوند. علم عروض یکی از دانش های ادبی است که درباره چگونگی ایجاد وزن و انواع آن و نیز شگردهای ویژه آهنگ شعر سخن می گوید. بدنه اصلی این پژوهش را توصیف نظام عروضی در زبان های فارسی و انگلیسی تشکیل می دهد که در آن به روش کتابخانه ای و مطالعه موردی و براساس مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی به بررسی مقایسه ای علم عروض در زبان های فارسی و انگلیسی پرداخته شده است و در پایان این نتیجه حاصل می شود که این دو زبان در برخی تعاریف اصطلاحی مانند وزن، عروض و تقطیع مشابه یکدیگرند و برخی از اختیارات شاعری در عروض دو زبان را با وجود نام گذاری های متفاوت می توان معادل یکدیگر قرار داد، امّا از وجوه تمایز آن ها باید به توجّه منظم و دقیق مبحث عروض در فارسی و آشفنگی آن در انگلیسی، نوع وزن شعر در دو زبان (فارسی کمّی امتدادی و انگلیسی ضربی امتدادی)، وجود سه هجای کوتاه، بلند و کشیده در فارسی و دو هجای تکیه دار و بی تکیه در انگلیسی به خصوص تفاوت در الگوی مصوّر این هجاها، تعداد وزن های انشعابی و خوش آهنگ تر بودن اوزان فارسی نسبت به اوزان انگلیسی اشاره کرد.
تحلیل ساختاری غزل نخست دیوان حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر می کوشد غزل نخست دیوان اشعار حافظ را از دیدگاه نقد فرمالیستی و ساختارگرایانه مورد ارزیابی قرار دهد. مقصود آن است که با استفاده از روش تحلیلی - توصیفی و مبانی زبان شناسی نشان دهیم که چگونه عناصر و اجزای به هم پیوسته یک غزل در القای معنی و در حاضر نمودن عناصر غایب تأثیرگذارند. در این نوشتار با نگاه فرمالیستی به اصل توازن، یعنی تکرارهای آوایی، هجایی، و واژگانی توجه شده است تا خواننده دریابد که چگونه می توان از طریق شناخت موسیقی آوایی و معنوی غزل، دریچه های روشنی را به سوی معنی و مضمون گشود. در بررسی ساختاری نیز ضمن توجه به بحث تقابل ها، بر حضور عناصر غایب در متن ادبی و نقش خواننده به عنوان آفرینشگر ثانوی تمرکز شده است. بر اساس یافته های این پژوهش، متونی قابلیت بررسی فرمالیستی و ساختاری دارند که خالق اثر از نقش فرازبانی و ادبی زبان بهره برده باشد. بررسی غزل حافظ از دریچه صورت و ساختار، ضمن اینکه ما را به قلمرو زیباشناختی شعر او نزدیک می کند، از کلی گویی های بدون استدلال نیز دور می سازد.
درنگی در معنای چند واژه و تعبیر در تذکره الأولیاء(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
انجام گرفتن تصحیحی جدید از هر کتاب به شرطِ رعایت اسلوب ها و معیارهای علمی مسیر را برای پژوهش های بعدی هموارتر می کند. خوشبختانه در سال های اخیر، تصحیح استاد شفیعی کدکنی از تذکره الأولیای عطار این امکان را برای پژوهشگران فراهم کرد تا به افق های جدیدی از این کتاب دست یابند. آشنایی مصحّح با اسلوب ها و معیارهای علمیِ فنّ تصحیح، توانمندی او در تأویل و تفسیرِ زبان بزرگان عرفان، انجام گرفتنِ تصحیح در بازه زمانی طولانی و نگارش تعلیقاتی ارزشمند ازجمله ویژگی هایی است که این تصحیح را معتبرترین کار انجام گرفته درباره تذکرهالأولیاء معرفی می کند. نویسنده این پژوهش با استفاده از منابع کتابخانه ای و به شیوه توصیفی تحلیلی می کوشد درباره معنای چند واژه و تعبیر که شفیعی کدکنی در تعلیقات بدان ها پرداخته است، توضیحات بیشتری ارائه کنند. ضرورت پژوهشْ اهمیتِ پرداختن به واژگان و تعبیرات به کاررفته در آثار عطار نیشابوری است که نتیجه آن، آسان کردنِ فهم متن برای مخاطبان خواهد بود. در این مقاله، واژگانی مانندِ «سکیل» و «پاشِش» و تعبیراتی مثل «صفراکردن»، «به سخن راست نهادن»، «راهِ کسی انجام گرفتن»، «بر یک خشت گشتن» و «سر ازسوی کسی افتادن» بررسی شده است. نتیجه پژوهش نشان می دهد مفاهیم سیّالِ واژگان زبان فارسی، کم کاربرد بودن برخی کلمات و تعبیرات، عدول از شکل کتابتیِ واژگان در نسخه اساس و همچنین خوگرشدن مصحّح با یک شکل یا یک مفهوم خاص از واژه یا تعبیر، از مهم ترین عواملی است که کاستی هایی در درک مفهوم واژگان و تعبیرات تذکره الأولیاء ایجاد کرده و موجب توضیحاتی نارسا درباره برخی عبارات شده است.
همسانی های محتوایی در شعر علیرضا قزوه و سمیح القاسم با تأکید بر سه مفهوم عشق، اعتراض و طنز
حوزههای تخصصی:
این مقاله با توجه به مکتب امریکایی ادبیات تطبیقی به همسانیهای محتوایی اشعار علیرضا قزوه (تولد1342) و سمیح القاسم(2014-1939) دو شاعر معاصر ایرانی و فلسطینی در سه حوزه عشق؛ اعتراض و طنز پرداخته است و نشان می دهد به رغم تفاوتهایی که در دیدگاه های این دو شاعر هست، به دلیل تجربه شرایطی همگون چون درگیر بودن وطن آنها با جنگ و برخی از مصائب آن، نگاهشان به عشق، اعتراض و طنز قابل توجه و تأمل است؛ چنانکه این نگاه در عشق به دگردیسی معشوق از معشوق شعر غنایی به معشوقی که شهید و مبارز است تحول می یابد؛ در اعتراض به اعتراض به خود و همنوعان و در سطح بالاتر به مجامع حقوق بشری متمایل می شود و در طنز از طنزی گزنده و عمیق در سه سطح واژگانی، جمله یا بند، و کلیت شعر بهره می برد.
بررسی تطبیقی اغراض رجز در رزمنامه رستم و اسفندیار و اشعار حماسی عمروبن کلثوم
حوزههای تخصصی:
این پژوهش، که به روش اسنادی- تحلیلی با مطالعه کتابخانه ای به انجام رسیده است، درپی این آن است تا با بررسی رجزهای حماسی در شاهنامه (داستان رستم و اسفندیار) و شعر حماسی عمروبن کلثوم تغلبی به وجوه اشتراک و افتراق محتوایی و زبانی دو شاعر در زمینه رجز بپردازد. عمروبن کلثوم صاحب یکی از معلقات عصر جاهلی است؛ همان ﻣﻌﻠﻘﺎتی کﻪ ﺑﺎﺯﮔﻮکﻨﻨﺪه ﺁﺩﺍﺏ ﻭ ﺳّﻨﻦ کﻬﻦ ﻣﻠی ﺍﻋﺮﺍﺏ و ﺁﻣیﺰﻩﺍی است ﺍﺯ ﺣکﺎیﺖ، ﺗﺎﺭیﺦ، ﻋﺸﻖ ﻭ ﺣﻤﺎﺳﻪ. ﺩﺭ ﻣﻌﻠﻘﺎﺕ ﻋﻼﻭﻩﺑﺮ ﻭﺻﻒ، ﻓﺨﺮ ﻭ ﺣﻤﺎﺳﻪ، ﻣیﺗﻮﺍﻥ ﺍﻃﻼﻋﺎﺗی ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺟﻨگهای ﻣﺸﻬﻮﺭ ﻋﺮﺏ یافت که مبتنی بود بر جنگها و یورشهای قبیله ای. مسئله محوری پژوهش این است که از چه جهت یا جهاتی این دو شاعر در رجزگویی به هم نزدیکند؛ چه عنصر یا عناصری در رجزهای آن دو حضور دارد و بوم و اقلیم در کیفیت رجز آنها تا چه اندازه مؤثر است. پس از بررسی دریافتیم که زبان دو شاعر بویژه فردوسی در گزارش رجزهای رستم از جهت ادبی اُفت محسوسی دارد و جنبه بلاغی کمی در زبان او دیده می شود. از جهت بلاغی «کنایه» محور مشترک دو شاعر است؛ اما عناصر بومی و اقلیمی در کیفیت رجز آنان مؤثر بوده است؛ چنانکه چشم انداز وسیع محیطی و جغرافیایی که از ویژگیهای ذاتی حماسه است در شعر عمروبن کلثوم دیده نمی شود. از یازده مورد اغراض رجزی که بررسی شد، دو شاعر در هفت موردِ برمنشی، بیان قدرت و شرح رفتار پهلوانی، نازش به نژاد و خاندان، دغدغه ننگ و نام، تحقیر و بیان کهتری رقیب، تضعیف روحیه و تهدید و ارعاب با هم مشترکند و در چهار موردِ پند و اندر، مرگ ناهراسی، سازش ناپذیری و ستم ستیزی و تفاخر به خیل با هم اختلاف دارند.
تحلیل عناصر مفهومی هنر در سروده های شاعران قرن ششم هجری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش زبان و ادبیات فارسی زمستان ۱۳۹۹ شماره ۵۹
93-126
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش نویسنده با یاری گرفتن از مبانی معنی شناسی مفهومی به استخراج مؤلّفه های معنایی نشان دار شده برای مفهوم هنر در شعر قرن ششم پرداخته و با نگاهی انتقادی و ویرایشی به سازه های شناسانده شده برای معنی-شناسی مفهومی، به بازبینی این سازه ها و کاربرد شناسی آنها در پژوهش های زبانی و ادبی روی آورده است. پس از دسته بندی مؤلّفه های معنایی در حوزه های هم بسته با هر مؤلّفه، پانزده حوزه معنایی گوناگون برای مفهوم هنر در سروده-های شاعران قرن ششم به دست آمده است. حوزه های معنایی زبان ادبی، حکمت عملی، مدح، زیبایی شناسی، صناعت، اخلاق و خُلق و خوی، نقد اجتماعی، جنگ، انسان شناسی، جانور شناسی، دین، کیهان شناسی، زیست بوم شناسی، عرفان و عشق حوزه هایی هستند که به ترتیبِ گستردگیِ دامنه، مؤلّفه های معنایی مفهوم هنر را دربرگرفته اند. در حوزه زبان ادبی، پدیدار های متنوّع هستی شناختی با ابزار های تشبیه و استعاره کِنایی کارمایه تصویر سازی شاعرانه قرار گرفته اند. در حوزه معنایی مدح، هنر ویژگی ممدوح، بازبسته وی و نا توان در برابر وی گزارش شده است. مؤلّفه های گِرد آمده در حوزه زیبایی شناسی نشان می دهد شعر قرن ششم زمینه ساز گفتمان زیبایی شناسی بوده است. حوزه معنایی صناعت نیز از فنون و حرفه های گوناگونی برساخته شده است. خصایل فردی و اجتماعی در حوزه معنایی اخلاق و خُلق وخوی گِرد آمده اند. نا کامروایی شاعران قرن ششم از هنر خویش، حوزه معنایی نقد اجتماعی را مفهوم گذاری-کرده است. جنگاوری و ویژگی ابزار جنگی نیز برای مفهوم هنر نشانه گذاری شده است. هنر همچنین در حوزه انسان شناسی مَلَکه ای انسانی برشمرده شده و با وجود این، ویژگی جانوران گوناگون نیز دانسته شده است. خدا شناسی و دین و لازمه نشان داریِ دین نیز برای هنر مفهوم گذاری شده است. سرانجام هنر ویژگی جهان و اجرام کیهانی گزارش شده و با مؤلّفه های متفرّدی از زیست بوم شناسی، عرفان و عشق مفهوم دار شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد هنر در چهارچوب مطالعاتی اشاره شده، مفهومی بسیار فراگیر و خلاف پنداشت های متعارَف امروز دارد.
نقش و کارکرد شخصیّت های دینی – تاریخی در قصّه های عامیانه ی ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
افسانه ها و قصّه ها به عنوان شاخه ای از ادبیّات عامّه، پیوند خود را با تاریخ و دین حفظ کرده اند و بستری مناسب برای بازآفرینی شخصیّت های تاریخی و دینی فراهم آورده اند. این نوشتار مجموعه ی چهار جلدی قصّه های ایرانی را به شیوه ی توصیفی- تحلیلی مطالعه نموده و به بررسی شخصیّت های تاریخی-دینی به کاررفته در این قصّه ها پرداخته است. یافته های پژوهش نشان می دهد که این شخصیّت ها در سی ونه داستان از مجموعه ی قصّه های ایرانی انجوی شیرازی، نمود یافته اند. اشخاص و اعلام تاریخی و دینی مد نظر ما به ترتیب بسامد عبارتند از: حضرت سلیمان(ع)، حضرت علی(ع)، شیطان، اسکندر، حضرت خضر(ع)، پیامبر اسلام(ص)، حضرت عبّاس(ع) و حضرت زکریّا(ع). پیامبران، ائمّه و اولیای خدا یکی از جلوه های بارز شخصیّت های یاریگر قهرمانان قصّه اند. اغلب، این شخصیّت ها در تقابل نیروی خیر و شر ظاهر می شوند و در چالش هایی که ضدّقهرمان برای قهرمان ایجاد کرده است، قهرمان را یاری می دهند. در این بین، حضرت سلیمان(ع) به سبب ارتباط با موجودهای فراواقعی و سوررئال که پیوسته حضوری پررنگ در قصّه ها دارند، و اشیای منسوب به او از پربسامدترین نیروهای یاریگر قهرمانان قصّه ها هستند. داستان هایی نظیر شهادت حضرت زکریّا(ع) یا شخصیّت اسکندر در ماجراهایی نظیر طلب آب حیات مطابق با بینش و پسند عامّه بازآفرینی شده اند. ط افسانه ها و قصّه ها به عنوان شاخه ای از ادبیّات عامّه، پیوند خود را با تاریخ و دین حفظ کرده اند و بستری مناسب برای بازآفرینی شخصیّت های تاریخی و دینی فراهم آورده اند. این نوشتار مجموعه ی چهار جلدی قصّه های ایرانی را به شیوه ی توصیفی- تحلیلی مطالعه نموده و به بررسی شخصیّت های تاریخی-دینی به کاررفته در این قصّه ها پرداخته است. یافته های پژوهش نشان می دهد که این شخصیّت ها در سی ونه داستان از مجموعه ی قصّه های ایرانی انجوی شیرازی، نمود یافته اند. اشخاص و اعلام تاریخی و دینی مد نظر ما به ترتیب بسامد عبارتند از: حضرت سلیمان(ع)، حضرت علی(ع)، شیطان، اسکندر، حضرت خضر(ع)، پیامبر اسلام(ص)، حضرت عبّاس(ع) و حضرت زکریّا(ع). پیامبران، ائمّه و اولیای خدا یکی از جلوه های بارز شخصیّت های یاریگر قهرمانان قصّه اند. اغلب، این شخصیّت ها در تقابل نیروی خیر و شر ظاهر می شوند و در چالش هایی که ضدّقهرمان برای قهرمان ایجاد کرده است، قهرمان را یاری می دهند. در این بین، حضرت سلیمان(ع) به سبب ارتباط با موجودهای فراواقعی و سوررئال که پیوسته حضوری پررنگ در قصّه ها دارند، و اشیای منسوب به او از پربسامدترین نیروهای یاریگر قهرمانان قصّه ها هستند. داستان هایی نظیر شهادت حضرت زکریّا(ع) یا شخصیّت اسکندر در ماجراهایی نظیر طلب آب حیات مطابق با بینش و پسند عامّه بازآفرینی شده اند. واژه های کلیدی: شخصیّت های تاریخی، شخصیّت های دینی، ضدّقهرمان، قصّه های عامیانه ی ایرانی، قهرمان.
مقایسه ویژگی های شاه در شاهنامه فردوسی با رئیس مدینه فاضله فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تصوّر ایجاد جامعه ای آرمانی و تبدیل موقعیت موجود به شرایط مطلوب در ادوار گوناگون، توجه اندیشمندان مختلف را به خود جلب کرده است. رویای ساخت اجتماعی فارغ از هر عیب و نقص، در آثار بزرگانی چون افلاطون و فارابی به چشم می خورد. هدایت چنین جامعه ای از منظر افلاطون بر عهده فیلسوفان و از دیدگاه فارابی بر عهده حکیمی است که بین شریعت و حکمت پیوند ایجاد کرده باشد. فارابی برای رئیس مدینه خود هفت ویژگی برمی شمرد که مهمترین آنها ارتباط با عالم معنا و دریافت وحی است. در میان شعرا نیز گاه کسانی چون فردوسی و نظامی به چشم می خورند که چنین دغدغه های آرمان گرایانه ای داشته و اندیشه های خود در این باره را در شعرشان بازتاب داده اند. فردوسی آنچنان که از شاهنامه برمی آید شاهان آرمانی ایران باستان را به عنوان الگویی شایان توجه برای حاکمان عصر خود مطرح نموده است. مقایسه این خصوصیات با رئیس مدینه فاضله فارابی، نشان می دهد که ویژگی های مشترک والبته وجوه افتراقی بین شاه و رئیس مدینه وجود دارد. نویسندگان در این مقاله، سعی در نمایاندن این وجوه اشتراک و افتراق دارند.
مسأله لحن در ترجمه آثار ادبی کودک و نوجوان (موردپژوهی: شازده کوچولو با ترجمه های محمد قاضی و احمد شاملو)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
بسیاری بر این باورند که ترجمه آثار ادبی کودک و نوجوان، کاری بس سهل است که تنها با جایگزین کردن کلمات و رعایت نسبی ساختار جمله بندی ها می توان ترجمه ا ی خوب از آثار کودک و نوجوان ارائه کرد. اما این امر درست نیست چرا که ترجمه فرآیندی بسیار پیچیده و متاثر از عوامل بسیاری از قبیل نوع و شیوه بیان متن اصلی، قابلیت مترجم در انتقال مفهوم و از همه مهم تر لحن است. از اینرو، در پژوهش حاضر سعی شده است تا با مقایسه ترجمه های کتاب «شازده کوچولو» با قلم محمد قاضی و احمد شاملو، مسأله لحن در ترجمه آثار کودک و نوجوان بررسی شود. نتایج نشان می دهد که مترجمان در انتخابِ لحنِ مناسب برای مخاطبِ کودک و نوجوان، دچار ضعف بوده اند. چرا که در اکثر جمله ها قاضی از جملات بسیار رسمی و مناسب رده سنی بزرگسال استفاده کرده است. از طرف دیگر، شاملو از جملات شکسته و زبان محاوره استفاده کرده است که مناسب رده سنی کودک و نوجوان نیست.
قلماش، قلماشی، قلماشیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ویژه نامه نامه فرهنگستان (فرهنگ نویسی) ۱۳۹۹ شماره ۱۵
195-203
حوزههای تخصصی:
شخصیّت ویس با نگاه به نظریه عقده حقارت آلفرد آدلر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ویس و رامین اثر فخرالدّین اسعد گرگانی از منظومه های غنایی است که با پرداخت درست و دقّت در توصیف شخصیّت ها و جزرومدّهای روحی آن ها، از آثار قابل بررسی با نقد روان کاوانه است.این نوع نقد در میان انواع نقد و بررسی های آثار ادبی که از ابتدای قرن بیستم شکل گرفت؛ متأثر از روشی است که توسط فروید بنا نهاده شد. در این شیوه به متن به مثابه یک رؤیا می نگرند و منتقد به تاویل آن می پردازد تا به لایه های نهفته آن پی ببرد. سوال اصلی تحقیق این است که چه عواملی در شکل گیری عقده حقارت در شخصیت ویس نقش داشته اند؟ تحقیق حاضر با روش توصیفی-تحلیلی شخصیّت ویس در منظومه فخرالدین اسعد گرگانی را از دیدگاه نظریّه عقده حقارت آلفردآدلر، پزشک اتریشی، مورد نقد و بررسی قرار می دهد. نتایج تحقیق نشان می دهدکه ویس به سبب نادیده گرفته شدن ، شکست در عشق ویرو و از دست دادن پدر، دچار عقده کهتر انگاری شده است. وی این عقده را با جانشین سازی(انتقال به موبد)، به عقده برتری جویی تبدیل کرده وآن را به شکل تناقض در رفتار، حس برتری جویی، رشک وحسد و... نمایان ساخته است.
بررسی آیین قربانی در رمان بیوه کشی (با تکیه بر رویکرد میرچا الیاده)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مفهوم قربانی از محوری ترین مباحث رمان بیوه کشی است که به انسجام و توالی روایت، کمک شایانی می کند. اسطوره شناسان مختلفی به بررسی موضوع قربانی در فرهنگ اقوام مختلف پرداخته اند که از آن جمله می توان به میرچا الیاده اشاره کرد که قربانی کردن را برابر با فعل آفرینش و لازمه حیات می داند. وی معتقد است هیچ چیز بدون فدا شدن یا قربانی کردن، آفریده نمی شود. داستان بیوه کشی را می توان نمونه ای معاصر از آیین قربانی به شمار آورد. در بیوه کشی، توالی قربانی شدن هفت پسر حضرت قلی و قربانی کردن بره به جای دختر باکره، نمونه ای از تفکر اسطوره ای آیین قربانی را تداعی می کند. در بررسی حاضر، نگارندگان با رویکرد تحلیلی تطبیقی ابتدا به جمع آوری و تنظیم نظریات عمده میرچا الیاده درباره مفاهیمی چون اسطوره آفرینش، قربانی و کمال آغازین پرداخته اند و سپس عناصر آیین قربانی در روایت بیوه کشی را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده اند تا ضمن تبیین نظرات الیاده، میزان انطباق آن با روایت بیوه کشی را نیز مورد ارزیابی قرار دهند. نتیجه بدست آمده در این پژوهش به روشن شدن این موضوع انجامید، که روایت بیوه کشی تجّلی جدال میان اسطوره های آفرینش و باروری است.
واقع نمایی حکایات کرامات؛ تعلیل کرامات و ادله واقع نمایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
درونمایه بیشتر حکایات صوفیه، کرامات مشایخ است. حجم عظیمی از تذکره ها و مناقب نامه های عرفانی و برخی دیگر از متون صوفیانه را می توان تحت عنوان «حکایات کرامات» گنجاند. حکایات کرامات همواره عرصه رد و قبولِ گروه های گوناگون بوده است. منکران کرامات نمی توانند دلایل عقلی و نقلی و انبوه گزارش های موجود از وقوع کرامات را در این حکایات، نادیده بگیرند. مثبِتان نیز نباید به دلایل عقلی و اقناعی اکتفا کرده، باید به فکر پذیرش و باورپذیریِ این پدیده ها از سوی مخاطبانی باشند که خود اهل سلوک و کرامات عرفانی نیستند. یکی از مهم ترین مباحث حول موضوع حکایات کرامات، واقعیت موجود در این حکایات است که ثمرات مهمی را در ارائه یک نوع واقع گرایی خاص و بومی در عرصه هنر و ادبیات در پی خواهد داشت. در این پژوهش پس از تعلیل کرامات، ثابت می شود که این پدیده ها قابلیت واقع نمایی را دارند و راه برای واقع نمایی چنین پدیده هایی هموار است. نظرات صوفیه در تعلیل کرامات بیان شده، مراد از واقع نمایی مشخص گشته، ادله برون متنی و درون متنیِ واقع نماییِ این حکایات بررسی شده است. اثبات امکان واقع نمایی کرامات، به پذیرشِ وجودِ سطحی از واقعیت در حکایات کرامات می انجامد هرچند این واقعیت عرفانی به خوبی تبیین نشده، به ظاهر در تضاد با واقعیت های مادی باشد.
تخیل عرفانی، و محرک الگوی «عروج» در عبهرالعاشقینِ روزبهان شیرازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تصویر درعالم عرفان هویتی متعالی می یابد. در همین راستا ژیلبرت دوران Gilbert Durand ادیب واسطوره شناس فرانسوی، معتقد است تصویر مقدم بر فکر است و هر تعقّلی بر پایه تخیّل زاییده و پرورده می شود. در ادبیات عرفانی، تصاویر حقیقی و حاصل «تخیّل فعال» و زائیده عالم مثال اند. در این مقاله، نگاه تحلیلی به صور خیال در عبهرالعاشقین، اثر روزبهان بقلی شیرازی، با رویکرد «الگوشناسی تخیل» ژیلبرت دوران، و در سایه نظرات هستی شناختی سهروردی پیرامون عالم مثال، شناختی جدید از برخی مفاهیم نزد عارف مذکور بدست داده است: نشان داده ایم چگونه در عبهرالعاشقین، محرک الگوهایی همچون «عروج» در قالب نمادهایی آمده اند که در آن ها ترس از زمانِ ماندگی تلطیف شده، و «محرکه های وضعیتیِ» تخیل جای خود را به «محرکه های حرکت رو به پایین» و یا «ریتم دار» داده اند، بگونه ای که ترس از مرگ در فنائی عاشقانه پنهان گردیده، و یا اصولاً از ترس خالی شده است. رژیم روزانه تخیل با ارزشگذاری مثبت به سمت رژیم شبانه تخیل گذر کرده و ساختار دوقطبی آن به ساختاری ترکیبی رسیده است و اینچنین دوگانگی وجودی عروج انسانی، از عالم ماده به عالم ماورایی با حسی از خوف (ترس از گذر زمان) و رجاء (آرامش مهار زمان) آمیخته شده است.
ویژگی های قصه های شاه عباس و خاستگاه آن ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال هشتم مهر و آبان ۱۳۹۹ شماره ۳۴
253-281
حوزههای تخصصی:
در بین پادشاهان ایران زمین، شاه عباس اول صفوی چهره ای شاخص است که در قصه های عامه راه یافته است. در قصه های منسوب به او، ویژگی های برجسته ای یافت می شود که به دلیل بسامد بیشتر، نظر محققان را به خود جلب کرده است. هدف نگارندگان این مقاله، تحلیل ویژگی های برجسته مندرج در قصه های شاه عباس اول و تبیین خاستگاه این ویژگی هاست . روش پژوهش حاضر، از نظر هدف، تحلیلی توصیفی و از نظر گردآوری اطلاعات بر پایه مطالعات کتابخانه ای بوده است. نگارندگان با مراجعه به کتابخانه و جست وجو در میان منابع معتبر، تمامی قصه های موجود درمورد شاه عباسِ اول را گردآوری کرده و سپس ویژگی های برجسته و خاستگاه آن ها را یافته و مورد تجزیه و تحلیل قرار داده اند. یافته های تحقیق نشان می دهد که این ویژگی ها یا منشأ تاریخی دارند و یا از اندیشه پدیدآورندگان قصه ها، سرچشمه گرفته اند. برخی از این ویژگی ها، مختص شاه عباس و برخی دیگر خصلت های عمومی پادشاهان هستند. احساس ندای غیبی، درویش مسلکی، شبگردی، ساده پوشی، دانایی و زیرکی، علاقه به هنر، نغزگویی، برآوردن آرزوها، حل کردن مشکلات، ازدواج با فقرا و پذیرش خواری، از ویژگی های مختص به این پادشاه هستند و قدرتمندی، عدالت و انصاف، پذیرفتن قضا و قدر، دلسوزی و ترحم، مجازات ظالمان و بخشش (عطا و بخشش، و بخشیدن مالیات)، از ویژگی های مشترک بین این پادشاه و دیگر پادشاهان است. در این مقاله تلاش شده است که ویژگی های برجسته مندرج در قصه های شاه عباس، جمع آوری شود و بر پایه خاستگاه آن ها، مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. بر این اساس، خواننده به اهداف و زوایای پنهان این ویژگی ها پی می برد و با پدیدآورندگان آن ها آشنا می شود.
تأثیر مبانی فکری ابوالعلاء معری و خیّام بر سبک زندگی متعارض آن ها (با رویکرد فلسفه و اسطوره شناسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال شانزدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۶۱
281 - 311
حوزههای تخصصی:
ابوالعلاء معری و عمر خیام از شاعران برجسته زبان و ادبیات عربی و فارسی هستند که زمینه های تشابه فکری این دو شاعر نامی، بستر پژوهش های بسیاری بوده است. در این مقاله از تأثیر فلسفه، شعر و اسطوره بر سبک زندگی و زیست متعارض ابوالعلاء معری و عمر خیام سخن رفته است. پژوهش حاضر با روش تحلیلی تطبیقی ، در پی پاسخ به این پرسش است که با توجه به اشتراکات فراوان میان معری و خیام، چرا این دو شاعر سبک زیست کاملاً متفاوتی را برگزیده اند؟ علت و یا علل این تفاوت سبک زندگی در چیست؟ آیا می توان گفت این تفاوت برایند تغذیه تفکر این دو شاعر از خاستگاه و آبشخورهای متمایز فکری ایشان است؟ همچنین تلاش شده است تا با استناد به نظر افلاطون و کاسیرر، خاستگاه بدبینی های معری و خوش بینی های خیام بررسی شود. حاصل نتایج به دست آمده حاکی از آن است که به رغم اشتراکات فراوان میان معری و خیام، بدبینی و ناشاد زیستن معری، برخاسته از هویت شاعرانه و تفکر اسطوره ای این شاعر است؛ در حالی که منشأ خوش بینی، زندگی شاد و امیدوارانه عمر خیام نشأت گرفته از جهان بینی فلسفی و حکیمانه وی می باشد.
تحلیل و بررسی طنز موقعیّت در مجموعه داستان کوتاه «آبشوران» از درویشیان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۸۶
5 - 28
حوزههای تخصصی:
طنز موقعیّت با واژگون کردن حقیقت موقعیّت ها و چیدن موقعیّت های متناقض در کنار هم ایجاد می شود و صحنه ای را می آفریند که تصوّر آن خنده دار است. در میان داستان نویسان معاصر، علی اشرف درویشیان در آثار خود از ساخت موقعیّت های طنزآمیز برای بیان مشکلات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی سود جسته است. از این رو، در پژوهش حاضر تلاش می شود تا انواع موقعیّت های طنزآمیز در یکی از مجموعه داستان های کوتاه درویشیان، با عنوان مجموعه داستان آبشوران که دربرگیرنده یازده داستان کوتاه است، بررسی شود. در جستار پیش رو، با بهره گیری از روش توصیفی تحلیلی و آماری، در پی پاسخ به این سه پرسش هستیم: اوّل آنکه بر اساس نظریّه طنز موقعیّت، درویشیان با چه ابزاری موقعیّت های طنزآمیز را در داستان های کوتاه خود ایجاد کرده است؟ دیگر آنکه کدام مؤلّفه طنز موقعیّت را می توان به عنوان شاخص سبکی درویشیان در این مجموعه داستان کوتاه در نظر گرفت؟ همچنین، نویسنده با بهره گیری از موقعیت های طنز در پی دستیابی به چه اهدافی بوده است؟ نتایج تحقیق حاکی از آن است که درویشیان به کمک چهار شگرد «شخصیّت پردازی، پیرنگ، رفتار، صحنه» و چند خُردشگرد، موقعیّت های طنزآمیز را در داستان هایش آفریده و مقصودِ او از ایجاد طنز موقعیّت، بیان مشکلات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادیِ (معیشتی) مردم روستای آبشوران به طور خاص و مردم ایران به طور عام بوده است. همچنین، عامل اصلی ایجاد موقعیّت های طنزآمیز، مؤلّفه «رفتار» به ویژه در کاربست خردشگردهایی همچون «تکرار یک کنش، غافلگیری، ناسازگاری رفتار با موقعیّت و حرکات مضحک» است. بنابراین، می توان آن را به عنوان شاخص اصلیِ سبک نویسندگی درویشیان به شمار آورد.