فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۶٬۶۶۱ تا ۴۶٬۶۸۰ مورد از کل ۵۲٬۹۰۷ مورد.
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۱۶ پاییز ۱۳۹۰ شماره ۳
45 - 63
حوزههای تخصصی:
جورج برنارد شاو ایرلندی، یکی از نخستین نویسندگانی است که مقول? باز آفرینی تاریخی را به شکلی متفاوت از هم اندیشان معاصر و پیش از خود ، در درام های تاریخی قرن بیستم به تصویر می کشد و رویکرد چالش برانگیزتری نسبت به سنت دستیازی به تاریخ در راستای پردازش داستانی نمایشی ارائه می دهد. در این راستا نگاه شاو به فلسف? تاریخ در ده? 1920، با نمایشنام? ژان قدیس، به اوج بلوغ خود می رسد و شباهت نزدیکی با اندیش? فلسفی فردریش ویلهلم هگل، فیلسوف آلمانی قرن نوزدهم، و رویکرد او به روند تکاملی فلسف? تاریخ غرب پیدا می کند. در این مقاله تلاش شده است تا نمایشنام? ژان قدیس از منظر فلسف? تاریخ هگل که در فلسف? حق و فلسف? تاریخ او آمده، تحلیل شده و با استناد به متون نگارشی این دو نویسنده، همانندی های آنان در ارائ? نگاهی ایده آل گرایانه و پوزیتیویستی به مقول? تاریخ ارائه شود.
بررسی تطبیقی دو مفهوم جبر و اختیار با تأکید بر مثنوی معنوی مولانا و اشعار عطار(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲۵
239 - 271
حوزههای تخصصی:
دو مفهوم جبر و اختیار یکی از مهم ترین مفاهیم مطرح شده در فقه، فلسفه و ادبیات عرفانی است که گذشته از فلاسفه، شاعران بزرگی همچون: مولوی، سنایی، عطار، حافظ و سعدی و... در آثار نظم و نثر خود بدان پرداخته اند. این مسئله زمانی از اهمّیت والاتری برخوردار می گردد که در تاریخ اسلام دو مکتب معتزله و اشاعره برای دفاع از جبر و اختیار بنا نهاده و استدلالات متعدّدی برای پذیرش یا رد آنان مطرح کرده اند. بنابراین، این مقاله با هدف بررسی تطبیقی دو مفهوم جبر و اختیار با تأکید بر اشعار مولوی و عطار نگاشته شده است. فرضیه نویسندگان دلالت بر این موضوع دارد که مفهوم جبر و اختیار در اشعار مولوی عطار برجستگی خاصی دارد، یعنی هر دو شاعر به این دو مفهوم پرداخته و با دلایل خود به تحلیل آن ها مبادرت نموده اند. یافته های مقاله با استفاده از روش تطبیقی (روش تحقیق) نشان داد که بسامدسنجی مفهوم اختیار در آثار مولوی بسیار بالاتر از مفهوم جبر است در حالی که، بسامدسنجی جبرگرایی در آثار عطار بسیار وسیعتر از مفهوم اختیار است. بنابراین در سیر و سلوک عرفانی، اشعار مولوی نماینده اختیارگرایی و اشعار عطار نماینده جبرگرایی است.
Retour du Sujet, Théorie du Chaos et Intérêt Général dans Madame Bâ et Mali, ô Mali d’Erik Orsenna et La Découverte de l’Amérique de Rafaël Pividal(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Deux caractéristiques majeures de l’esthétique postmoderne, le retour du sujet et le chaos-monde, sont repérables à la lecture de Madame Bâ et Mali, ô Mali d’Orsenna et La Découverte de l’Amérique de Pividal. Ce sont des romans français postmodernes. Si le narrateur raconte à la première personne, il pervertit pourtant la théorie de l’individualisme, de l’atavisme et œuvre plutôt pour l’intérêt général. Par ailleurs, les romanciers déconstruisent l’ordre unitaire des savoirs modernes au profit du chaos-monde, de la théorie de l’imprédictibilité, une sorte de désordre naturel qui est la seule raison du monde. Rien n’est prévisible et imposant. Comment Erik Orsenna et Rafaël Pividal réécrivent-ils les systèmes de pensée modernes au profit d’un enchevêtrement des cultures ? En nous appuyant sur la pensée postcoloniale, nous allons résoudre cette question autour de deux axes : le retour du sujet et l’imprédictibilité des valeurs-monde.
تمثیل، محمل اندیشه های تعلیمی صائب(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
تمثیل قالب و صنعتی است که برای تبیین معنی و در خدمت ادبیات تعلیمی قرار می گیرد و تمثیل ابزاری است برای تجسم بخشیدن و به تصویر کشیدن مفاهیم انتزاعی تا هرچه کوبنده تر و دلنشین تر مضامین تعلیمی در جان خواننده بنشیند و لذا در بیان مفاهیم تعلیمی مذاهب، نقش بسزایی دارد. تمثیل از دیر باز با مفاهیم و اقسام و ویژگی های گوناگون که برای آن برشمرده اند، از زمان رودکی در شعر فارسی حضور داشته است و در قرن ششم و هفتم در آثار سنایی، عطار و مولانا و ... دیده می شود اما در دوران صفویه، بخصوص در اشعار صائب بیش از تمام ادوار از آن بهره گرفته شده است، صائب با شگرد تمثیل و تصویر سازی های دقیق و خیال انگیر توانسته مفاهیم اجتماعی، اخلاقی، حکمی، فلسفی، عرفانی و ... را هر چه زیباتر و حیرت انگیز تر تعلیم دهد و در جان مخاطب حکاکی کند، در این مقاله به سبب وفور تمثیل ها و مفاهیم تعلیمی فقط به ارائه برخی مضامین تعلیمی در غزلیات صائب می پردازیم تا افق تازه ای که وی با تصویرآفرینی و تمثیل با برانگیختن احساس در خواننده به نمایش گذارده، بیان نماییم.
بررسی مؤلفه های روایت پسامدرنیستی در رمان از چشم های شما می ترسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحلیل تقابل ها در اندیشه شمس تبریزی از منظر روان شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش زبان و ادبیات فارسی بهار ۱۳۹۹ شماره ۵۶
49-76
حوزههای تخصصی:
در فرایند رشد روانی هر سوژه انسانی و به منظور اجتماعی شدن او، ذهن، ناگزیر از آموختن مقوله بندی ها و دسته بندی هاست. سوژه اجتماعی یاد می گیرد که اشیا، پدیدارها و مفاهیم را در قالب تقابل ها و جفت های مخالف دسته بندی کند و این مقوله بندی، یکی از شرایط الزامی ورود به حیات اجتماعی و دنیای نشانه هاست. وجوب این مقوله بندی ها ضرورت پذیرش قواعد ساختارمندی را در پی دارد؛ تا جایی که می توان گفت: انسان برای مفهوم سازی، نخست باید جهان را ساختار ببخشد و ساختاربخشی جز در قالب جفت های متقابل ممکن نیست. این نکته، یکی از بنیان های اصلی ساختارگرایی و دیگر نحله های مشابه آن در حوزه زبان، ذهن و امر اجتماعی است. اما اگر روان را در حالتی اصیل و پیشافرهنگی بررسی کنیم، این تقابل ها نشان از تقلیل و ساده سازی دارد و فقط به جهت دهی نیروی لیبیدو در جریان اجتماعی شدن اشاره می کند. به دیگر سخن، نیروی روان در حالت پیشافرهنگی خود، امری همگن و وحدتمند و یکه است که در جریان اجتماعی شدن، شقاق را تجربه می کند. این میل بازگشت به جهان وحدت، در تفکر شهودی و در نظام معرفتی عارفان مسلمان ما در قالب اندیشه های وحدت وجودی ظهور و بروز داشته است. تصویر این جهان وحدتمند که عمده تقابل های آن در زیرساختشان رو به وحدت و یگانگی دارند، در قالب زبان که هستی یافته از تقابل هاست، سبب شده است تا برخی از متون عرفانی، خصلتی پارادوکسیکال یابد و امکانات شگرفی در آنها به وجود آید. از این نظر، مقالات شمس تبریزی، یکی از متون شاذ و برجسته است. در مقاله حاضر، بر پایه مفاهیم روان کاوانه یادشده، نشان داده ایم که در زیرساخت اندیشه شمس، تقابل های موجود در سطح امر خودآگاه و اجتماعی کنار گذاشته می شود و شمس در رویکرد معرفتی جدیدی، آنها را به مثابه امورِ ذاتاً هماهنگ می نگرد.
شور وطن خواهی درسروده های گل رخسار صفی آوا ، شاعر تاجیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
موضوع این مقاله تحلیلی و توصیفی، بررسی و تحلیل سروده های وطنی شاعر معروف تاجیک، «گل رخسار» است. وطن ستایی، در سده پیش و در کشورهای تازه استقلال یافته، پدیده ای عام بوده و نظر بسیاری از سخنگویان را به خود معطوف داشته است. در حقیقت پرداختن به مساله وطن، برای بسیاری از کشورها که استقلال خود را آسیب پذیر و در معرض خطر می بینند، یک ضرورت اجتماعی و سیاسی، به شمار می آید و از اهمیت ویژه ای برخوردار است. زیرا این ملّت ها، از هویت باختگی رنج می برند و ستایش میهن و تکیه بر تاریخ و پیشینه آن را، ابزاری برای رسیدن به هویت ملی خود می دانند. گل رخسار، برای دست یابی به این هویت از دست رفته، راهی جز تکیه کردن بر فرهنگ کهنسال قوم تاجیک که یک سره در معرض تهاجم بوده، نداشته است. از آن جا که تاجیکان قومی فارسی زبان و بخشی از پیکره فرهنگ بزرگ آریایی و سپس ایرانی- اسلامی به شمار می آیند، سایه این فرهنگ دیرینه سال آریایی بر وطن ستایی های گل رخسار احساس می شود. به هر روی این شاعر تاجیک، پس از مبارزات سخت با مخالفان تشکیل جمهوری تاجیکستان، با توجه به شرایط شکننده سیاسی کشورش، نه جنگ و ستیز؛ بلکه صلح و آشتی و گفتگو را موثرترین می داند و به همین دلیل تیرو کمانش را به قلم تبدیل می کند، تا بتواند صدای محرومیت و مظلومیت قوم خویش را به گوش جهانیان برساند. اطلاعات این مقاله به روش کتابخانه ای گرد آوری شده و سپس به روش تحلیلی توصیف شده است. مهمترین دست آورد این مقاله این است که گل رخسار وطن خویش را فراتر از مسائل سیاسی، عاشقانه دوست دارد و درک عاطفی خویش را از وطن و هم میهنانش، صادقانه بیان می کند.
ترجمه، مَرکبِ سفر به دیگر سو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۱۸ بهار و تابستان ۱۳۹۲ شماره ۱
113 - 127
حوزههای تخصصی:
محتسب شیخ شد و فسق خود از یاد ببرد (شگردهای تقابلی حافظ با شاه محتسب)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی بهار ۱۴۰۰ شماره ۸۷
274 - 296
حوزههای تخصصی:
حافظ نظریه پرداز و منتقدتیزبینی است که با شگردهای خاص هنری و به زبان طنز در مسائل مهم انسانی و اجتماعی ورود پیدا می کند و با تبیین و تحلیل آن ها، مدعیان و متولیان را به چالش می کشاند. یکی از این موارد، «حسبه و محتسب» است. او به عنوان شاعر منتقد و طنزپرداز با انواع کج روی ها و بدعت ها مبارزه می کند، اما آنچه در این میان وجه خاص به خود گرفته و حافظ را در مبارزه مصمم تر می کند؛ محتسب است، چراکه عملکرد بد او می تواند به اصل دین آسیب بزند. از این رو، حافظ با تمام توان هنری و قدرت شاعری طی دو مرحله ثبوتی و اثباتی و با هفت طریق: 1- نقد خود، 2- بیان گستردگی فسق، 3- تجاهل العارف، 4- حقیقت نمایی دینی، 5- رفتار متناقض، 6- مستی محتسب و 7- خونریزی محتسب به مقابله با این دشمن خطرناک که مستقیم دین را نشانه گرفته می رود تا با نقد و نظر صحیح، هم حقیقت زیبای دین را روشن سازد و هم چهره زشت مدعیان را. در این مقاله سعی شده است به روش توصیفی- تحلیلی و برمبنای تعقّلی- منطقی این نقد و نظر تبیین شود.
تمثیل ماهیان در جستجوی آب(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی از کابرد تمثیل، مثال زدن برای تبیین و فهماندن مطلب به مخاطب است. یکی از تمثیل هایی که تاکنون درباره آن تحقیقی صورت نگرفته، تمثیل ماهیان در جستجوی دریاست که به لحاظ شباهت با تمثیل سفر پرندگان برای یافتن پادشاه مهم است. تمثیل ماهیان در جستجوی دریا در یک مثنوی عاشقانه به نام فردوس خیال آمده است. این مثنوی خودزندگینامه شاعری به نام رضی است. مؤلّفان گفتار حاضر در هنگام تصحیح این مثنوی تلاش کردند تا این تمثیل را در دیگر آثار فارسی جستجو کنند. نتایج بررسی نشان داد که تمثیل ماهیان در جستجوی دریا بارها در آثار مختلف به کار رفته و هدف بیشتر مؤلّفان از درج این تمثیل بیان مفاهیم عرفانی بخصوص وحدت وجود است. بیشتر این مؤلّفان از شاگردان مکتب ابن عربی هستند. همچنین این تمثیل توسّط فرقه حلولیّه برای بیان مفاهیم اعتقادی ایشان به کار رفته است. رضی که در پایان عصر صفویه می زیسته است، این تمثیل را در بین یک روایت عاشقانه نقل کرده است.
برداشت های عرفانی مولوی از عناصر قصص قرآنی پیامبران اولوالعزم در مثنوی
حوزههای تخصصی:
بررسی و تحلیل خودکشی در متون حماسی بر اساس نظریه های قربانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال چهاردهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۳
105 - 128
حوزههای تخصصی:
باور داشتند با پیش کش کردن جان خود به خدایان، خدمت می کنند و مرگشان باعث بهره مندی و رفاه جامعه می شود یا با معشوق و ولی نعمت خود در جهان پس از مرگ، پیوند می یابند و به بهشت می روند. به همین دلیل با اعتماد قلبی و اشتیاق به استقبال مرگ می رفتند. این پژوهش می کوشد به روش توصیفی-تحلیلی به بررسی شیوه های خودکشی در متون حماسی (تا قرن هفتم) بپردازد. نتایجِ نشان می دهد: خودکُشی، عملی خودخواسته و یکی از مصادیق قربانی انسان است و مصادیق آن در شاهنامه و گرشاسپ نامه نسبت به سایر متون حماسی برجسته تر است. خودکشی در متون حماسی به پنج روشِ زَهر خوردن، خون ریختن (بریدن سَر و دریدن پهلو)، پایین انداختن خود از بارو (دژ)، خودسوزی، و امتناع از خوردن و آشامیدن (گرسنگی) انجام می شود و از این میان، خودکشی به شیوه خون ریختن نسبت به سایر شیوه های آن نمود بیش تری دارد و به نظر می رسد این امر، ریشه در اندیشه تأثیر خون در حاصل خیزی و باروری طبیعت دارد. در مورد بسامد و تفاوت مقاصد خودکشی در شاهنامه و گرشاسپ نامه نیز می توان گفت: موارد خودکشی در شاهنامه بسامد بیش تری نسبت به گرشاسپ نامه دارد؛ اما اهداف آن در گرشاسپ نامه نسبت به شاهنامه متنوع تر است؛ خودکشی در شاهنامه اغلب به منظور سوگواری فرزند و نزدیکان و دفع تهمت انجام می شود در حالی که این عمل در گرشاسپ نامه اغلب با هدف باروری و فراوانی طبیعت، رضایت بتان، پیش بینی حوادث آینده و جلبِ رضایت خداوند انجام می گیرد.
بررسی و تطبیق روایتگری در آثار غزاله علیزاده، با تکیه بر رمان های «خانه ادریسی ها»، «شب های تهران»(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ششم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱۹
202 - 234
حوزههای تخصصی:
روایت شناسی به عنوان علمی جدید، به بررسی ساختار حاکم بر روایت های داستانی می پردازد. با استفاده از شاخص های علم روایت شناسی، می توان به الگوی ساختاری روایت ها دست پیدا کرد. زبان شناسان متعددی به ارائه نظریات مبسوطی در این زمینه پرداخته اند و در این میان، مطالعات ژرار ژنت از وسعت فراوانی برخوردار است. او در مطالعه روایت های داستانی، بر سه شاخص کلی "زمان"، "حالت یا وجه" و "صدا و لحن" تکیه می کند. غزاله علیزاده، از نویسندگان معاصر ادبیات داستانی ایران به شمار می رود که آثارش از دیدگاه علم روایت شناسی، قابل تأمّل است. این نوشتار با تکیه بر نظر روایت شناسان به ویژه نظریه های ژرار ژنت، به بررسی سه مؤلفه مذکور در آثار این نویسنده پرداخته است. روایت در گذشته و، گذشته در گذشته، روایت زمان حال و عبور مکرّر از زمان حال به گذشته، ویژگی برجسته آثار مذکور از لحاظ زمانی است. بیش تر رویدادهای این آثار، روی خط مستقیم و متوالی روایت شده اند استفاده از شتاب منفی و مثبت، بسامد و انواع آن، کانون صفر و کانون درونی، روایت درون داستانی با زاویه دید اول شخص، تک گویی، حدیث نفس و من شاهد، روایت برون داستانی با زاویه دید سوم شخص، هم چنین روایت پسازمانی و همزمانی، از ویژگی های روایت در رمان های فوق الذکر است.
نفی انتساب عجایب الدنیا به ابوالمؤید بلخی بر اساس شواهد تاریخی و متنی
حوزههای تخصصی:
پژوهشگران دربارهٔ کتاب عجایب الدنیا دو نظر دارند، عده ای آن را بازنویسی کتاب عجایب بر و بحر از ابوالمؤید بلخی می دانند و عده ای دیگر آن را کتابی مستقل می دانند که یکی از منابعش کتابی از ابوالمؤید بلخی بوده است. باتوجه به اطلاعاتی که در صدر و مقدمهٔ سه نسخهٔ بازمانده از متن آمده، سبک نوشتاری متن، اطلاعاتی که در تاریخ سیستان دربارهٔ ابوالمؤید آمده، و نیز آنچه نویسندهٔ عجایب الدنیا در میان حکایات از خودش گفته، و درنهایت حکایات مشابهی که در این کتاب و گرشاسپ نامه آمده است، نشان داده شده که این کتاب بازنویسی کتاب ابوالمؤید نیست، بلکه عجایب الدنیا کتابی مستقل است و فقط یکی از منابع مؤلف آن، ابن محدث تبریزی، کتابی از ابوالمؤید، به اقرب احتمال کتاب گرشاسپ، بوده است و همان طور که مؤلف از ابوالمؤید نقل کرده از دیگرانی چون نجیب همدانی هم با ساختاری یکسان مطالبی را نقل کرده است. می توان احتمال داد که چون در طول زمان خطبهٔ نسخه از بین رفته، توضیحاتی که مؤلف در ابتدای اولین حکایت باقی مانده از متن دربارهٔ ابومطیع بلخی داده بوده، به اشتباه خطبهٔ کتاب فرض شده و بعدا به دلیل نقل مطالبی از ابوالمؤید در عجایب الدنیا و نیز شهرت او، کتاب به ابوالمؤید بلخی منسوب شده است. ذکر نام «ابوالمؤید ابومطیع بلخی» در یکی از نسخ شاهدی بر این ماجراست. دلایلی که دیگر پژوهشگران در انتساب اثر به ابوالمؤید ذکر کرده اند، همگی ضعف هایی دارند و کافی نیستند.
بررسی و تحلیل نقش دلاله در داستان زال و رودابه از شاهنامه فردوسی با رویکرد به مؤلفه های مددکاری فردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در متون حماسی، دلاله یا میانجی زنی است که شخصیت های اصلی را در برابر مشکلات راهنمایی می کند و موجب رشد و تعالی آن ها در ابعاد جسمانی و روانی می شود. در دنیای امروز، این نقش برای مددکاران در زندگی روزمره تعریف شده است. وجه اصلی شباهت دلاله و مددکار، یاری رسانی به افراد نیازمند است. در این تحقیق که با استفاده از منابع کتابخانه ای و روش توصیفی- تحلیلی پرداخته شده، نقش دلاله در داستان زال و رودابه از شاهنامه فردوسی، با رویکرد به شخصیت سیندخت و مبانی نظری مددکاری فردی کاویده شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که اصلی ترین رسالت سیندخت در داستان، تضمین پیوند میان زال و رودابه و فراهم آوردن بسترهای لازم برای زاده شدن رستم و جهت دهی به مسیر حماسه است. همچنین، او با شخصیت شناسی دقیق و آسیب شناسی مشکل و بحران پیش آمده، مانع از شکل گیری نبردی خونین میان ایرانیان و حکومت کابل شده است. در این داستان، بازخوانی خویشکاری های سیندخت، مبین حضور چشم گیر زنان در عرصه های سیاسی- اجتماعی (نقش فراجنسیتی و ورای هنجارهای موجود) و نیز، نقش آفرینی در مسائل عاشقانه (نقش سنتی) است. سیندخت نماینده زنی پویا و تأثیرگذار در بهبود مناسبات بینا فردی و اجتماعی است. افزون بر سیندخت، زن نامه رسان هم در آغاز داستان، زال و رودابه را به هم نزدیک کرده و دل آن ها را به هم پیوند زده است.
تعالی شخصیت انسان در اشعار سیمین بهبهانی بر پایه نظریه اریک فروم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی بهار ۱۴۰۱ شماره ۹۱
235 - 261
حوزههای تخصصی:
انسان در عصر حاضر به دلیل رشد صنعت و تکنولوژی از معیارها و ارزش های اخلاقی فاصله گرفته است، بنابراین، برای تعالی نیاز دارد از هر آنچه می تواند به تقویت این مهم یاری رساند، بهره بگیرد. اریک فروم روان شناسی را جدا از اصول اخلاقی نمی داند؛ از این رو، منش و شخصیت انسان در زندگی را ترکیبی از جهت گیری های غیربارور که شامل گیرنده، استثماری، بازاری و مال اندوز و جهت گیری بارور و خودانگیخته می داند. وی به گونه ای افراطی به ارزش و مقام انسان ارج می نهد، زیرا تحت تفکر اومانیسم به اصالت و محوریت انسان در زندگی معتقد است. انسان در اشعار بهبهانی جایگاه والایی دارد، زیرا وی به وجود واجب الوجود ایمان داشته و به آن به عنوان مرجع قدرتی فراتر از انسان معتقد است. هدف از این جستار تحلیل جهت گیری های شخصیت (بارور و غیربارور) در رویکرد روان شناختی- جامعه شناختی اریک فروم در اشعار سیمین بهبهانی برای شناخت هرچه بیشتر شخصیت و افکار اوست. روش تحقیق در این پژوهش تحلیلی- توصیفی است. بهبهانی و فروم جایگاه انسان در هستی، تکامل، سعادت و رسیدن او به خیر و تعالی را در نظر دارند، اما تفاوت بارز میان آن ها انسان محوربودن فروم و دین محور بودن بهبهانی است.
تحلیل تطبیقی شخصیت پردازی زنان در منظومه هفت پیکر نظامی و هشت بهشت امیرخسرو دهلوی
حوزههای تخصصی:
یکی از کانون های اصلی بلاغی و داستانی منظومه هفت پیکر و هشت بهشت در کیفیت شخصیت پردازی زنان است. کیفیت نگاه به زن و همچنین ابزاری که شاعر برای توصیف سیمای آنها به کار می برد نقشی اساسی در موفقیت منظومه ها دارد. در پژوهش حاضر شخصیت پردازی زنان از دیدگاه زیباشناسی و داستانی با توجه به هفت پیکر و هشت بهشت به صورت تطبیقی موردبررسی قرارگرفته است. نتایج نشان می دهد که زنان در هفت پیکر به دو گروه عمده تقسیم بندی می شوند. زنانی که عاقله، مستوره و جسور هستند و به راحتی تن به وصال هرکسی نمی دهند. این زنان هم از طبقه فرودین(کنیز) و هم از طبقه بالای جامعه حضور دارند. زنان دیگر هفت پیکر منفعل هستند و نظامی فقط برای تزیین کلام و نشان دادن توانایی توصیفی خود استفاده کرده است که می تواند از نقاط ضعف او نیز باشد. در مقابل، زنان در هشت بهشت اغلب هوسران و شهوت پرست هستند و تن به وصال هر خربنده و ساربان و غلام هندی می دهند. زنان هشت بهشت از هر طیف که باشند، از زن پادشاه تا کنیز، خیانت کارند و چندین حکایت از هفت داستان موجود در هشت بهشت پیرامون همین خیانت و هوسرانی است. زنان در هفت پیکر در خلوت ترین مکان ها نیز امنیت دارند و نظامی جز با صافی «شریعت» آنها را به وصال نمی رساند (مثلاً در داستان گنبد سپید)؛ درصورتی که زنان در هشت بهشت در قیدوبند هیچ آداب ورسوم و تابویی نیستند.
قافیه و صنعت مطابقه
حوزههای تخصصی:
در فایل اصل مقاله موجوداست
مدلول های شناور در شعر حافظ (با نگاهی به آراء عبدالقاهر جرجانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زبان شعر، زبان ارتباط ها و دلالت های پیدا و پنهان میان لفظ و معناست و ساخت شعری، بستری برای حرکت لفظ به سمت معنا در لایه ها و سطوح مختلف است. عبدالقاهر جرجانی به ساختِ شعری، به عنوان مجموعه ای از روابط و نشانه های زبانیِ معنادار توجه دارد. آنچه در نظریه نظم جرجانی برجسته است، دلالت، تالیف و پیوند کلمات با یکدیگر در ساختی منسجم، برای افاده معنا است. این پیوند، در شعرحافظ با حضور ترکیب های جدید و به کارگیریِ مدلول های شناور، زبانی تازه پدید آورده است. زبانی که معنا در آن موقوف و متوقف نیست و توجه به روابط و پیوند کلمات ضرورت دارد. در این پژوهش، با نگاهی به آراء جرجانی در تألیف کلمات و معنای حاصل از آن، و نظر به تعدد معنا در شعر حافظ که علاوه بر همنیشینیِ کلمات، در محورهای جانشینی به خصوص در حوزه های استعاری نیز قابل جست-وجوست، به شیوه استنادی- تحلیلی- توصیفی، شناور بودن مدلول ها (معانی) در شعر او بررسی می شود. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می-دهد معانی درشعر حافظ، در سطوح مختلف، از جمله مصراع، بیت و غزل، شناور است.
وجود، زمان و پدیدارشناسی وجودی در اشعار شمس لنگرودی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی سال ۱۹ بهار ۱۴۰۱ شماره ۷۵
103-77
حوزههای تخصصی:
آثار ادبی معاصر ایران، مفاهیم متعدد اگزیستانسیالیستی را بازتاب داده است. در این میان، رویکردها و مفاهیمی است که نشان از تأملات وجودی جدی شاعر دارد. می توان داشتن رویکرد پدیدار شناسانه و بارتاب مفاهیم مرتبط با موضوعات اصلی اگزیستاتسیالیستی مانند وجود و زمان را در نظر گرفت. در این مقاله بازتاب این مفاهیم در اشعار شمس لنگرودی بررسی شد. نتایج نشان می دهد که این سه مفهومِ عمده وجودی در اشعار پرتعدادی انعکاس یافته است. شاعر ضمن مراعات شعریت و منطق هنری با تمهیدات و فنون شاعری، دغدغه های اگزیستانسیالیستی خود را نیز منعکس ساخته است. از مفاهیم مرتبط دیگری که با محوریت این سه مفهوم در اشعار به چشم می خورد، این موارد را می توان نام برد: تقدم وجود بر ماهیت،جهان و در-جهان-بودن، زمانمندی، تاریخمندی، پرتاب شدگی، حیث التفاتی، دورِ هرمنوتیکی. با توجه به حضور مفاهیم بنیادی اگزیستانسیالیسم در اشعار شمس لنگرودی می توان با اطمینان، رویکرد اگزیستانسیالیستی را در اشعار وی ادعا کرد و بازتاب دیگر مفاهیم اصلی وجودی را نیز انتظار داشت.