فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۰۱ تا ۳۲۰ مورد از کل ۵۲٬۹۰۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
رمان های پست مدرن «یومیات مطلقه» هیفاء بیطار و «وانهاده» سیمون دوبووار به شیوه اول شخص روایتگر زندگی روزمره ی دو زن مطلقه به عنوان قهرمان رمان های یاد شده هستند. اهمیت این پژوهش از آن جهت است که شخصیت روان رنجور هر دو رمان این امکان را فراهم می سازد که با دیدی روان کاوانه به قهرمان دو رمان نگریسته و به بررسی طرحواره های ناسازگار اولیه جفری یانگ در شخصیت آن ها با روشی تطبیقی پرداخته شود. این پژوهش، بر شیوه ی توصیفی- تحلیلی استوار است. این پژوهش برآن است تا نگرش ملموس به جامعه سوریه و فرانسه داشته و از عوامل مؤثر در شکل گیری این طرحواره ها در قهرمان دو رمان پرده برداشته و با شاهد مثال آن ها را مورد تدقیق نظر قرار دهد. نتایج پژوهش حاکی از آن است که قهرمان این دو رمان هر دو توسط شوهرشان وانهاده شده و از طرحواره های ناسازگار اولیه یکسانی رنج می برند. هر دو قهرمان رمان از میان انواع طرحواره های ناسازگار اولیه از طرحواره های وابستگی/ بی کفایتی، نقص/ شرم و رهاشدگی/ بی ثباتی (ترک شدن) رنج می برند، که به ترتیب خاستگاه آن ها، طرحواره ی وابستگی/ بی کفایتی در آنها ناشی از استمداد از پدر در انجام تمامی وظایف روزمره حتی انجام تکالیف به ویژه در سن نوجوانی که مرحله رسیدن به استقلال و خودکفایی است. افزون بر این، طرحواره نقص/ شرم برخاسته از وانهادن آنان توسط همسرانشان و طلاق دادن آنان توسط ایشان، و نیز طرحواره طرد شدگی/ بی ثباتی ناشی از روابط متزلزل آنان است.
ایران به مثابه دیگری؛ خوانشی متفاوت از منظومه خسرو و شیرین نظامی در نمایش نامه فرهاد و شیرینِ صمد وورغون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
صمد وورغون شاعر و نویسنده آذربایجانی در نمایش نامه فرهاد و شیرین، منظومه خسرو و شیرین را به گونه ای برخلاف نیّت نظامی گنجوی به سخن درآورده و درصدد برساخت یک خودی/ دیگری بوده است. او در این اثر ایرانیان را دشمن تهدیدکننده سرزمین های ماورای ارس جلوه داده و خصومتی فصل ناپذیر را میان آنها متصور شده است. وورغون، هم صدا با سیاستمداران کمونیست، در پی آن بوده که هویتی مستقل برای جمهوری تازه تأسیس آذربایجان تدارک ببیند؛ به نحوی که با اشتراکات فرهنگی ایران و عثمانی هم پوشانی نداشته باشد. پژوهش حاضر با استفاده از شیوه توصیفی تحلیلی می کوشد به این سؤال پاسخ دهد که وورغون خودی و دیگری را چگونه توصیف کرده و از چه راه کارهایی برای تعیین و تثبیت هویت فرهنگی قفقاز بهره برده است. نویسنده این نمایش نامه، ایرانیان را با جنبه های منفی، مانند تجاوز، آدم ربایی، والدین کُشی، دروغگویی و جز اینها توصیف کرده و درعوض، همه صفات مثبت را به مردم اقلیم بردع نسبت داده است. از جانب دیگر، معرفی شیرین و فرهاد به منزله عشاقی برخاسته از آذربایجان و نیز خلق شخصیتی با نام آذربابا بخشی از راه کارهای وورغون برای تبلیغ هویت جدید قفقاز بوده است.
نقدی لکانی بر «داستان تصویر» بیدل دهلوی: سیری از خود شناسی به بیگانگی و تخریب نمادین خود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر در تلاش است تا یکی از اسرارآمیزترین و زیباترین حکایت های بیدل دهلوی را، که شرح حال زندگی خود او است، از منظر نظریه های ژاک لکان، روان کاو فرانسوی پیرو مکتب فروید، بررسی کند. هدف اصلی، بررسی سیر تحول شخصیت اصلی داستان برمبنای سه الگوی مهم از ناخودآگاه لکانی، مرحله آینه ای، مرحله نمادین و ساحت واقع است. علاوه برآن، تفصیل و توضیح حالت های روانی شخصیت اصلی داستان در پرتو نظریه های فانتزی، دیگری، فقدان، ابژه کوچک و نظریه اختگی بازتاب روشنی می یابد. سوژه لکانی در داستان بیدل با خلئی عظیم مواجه است که برای پر کردن این حفره در وجود خویش، به دنبال همسان سازی خود با دیگری یا همان تصویری است که انوب نقاشی کرده است. سوژه چند پاره، خود را در قاب تصویر هماهنگ و بی نقص می یابد و می کوشد که هویت ازدست رفته اش را در تصویر کامل بجوید، غافل از اینکه با ورود به مرحله نمادین دچار انفصال و خط خوردگی می شود. او با توسل به فانتزی سعی در زنده نگه داشتن توهم تکامل خود دارد، گرچه با ورود به امر واقع و رویارویی با ترومای این ساحت و عدم امکان برای نمادینه کردن دردهایش، دست به خودکشی نمادین می زند و به زنجیره دال های متواتر نظم نمادین پایان می دهد. یافته ها نشان داد که بیدل در گذر از مرحله آینه ای، با شناختی خیالی از خود، به بیگانگی مرحله نمادین نزدیک می شود و در امر واقع به عنوان سوژه ای روان پریش، مابین خیال و واقعیت مردد می شود و به مرگی نمادین روی می آورد.
آئین عاشقی در آیینه آثار احمد عزیزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عشق، یکی از مهم ترین مسائل عرفان و تصوف است. برخی از صاحبنظران عشق را راهی برای رسیدن به عرفان و برخی دیگر آن را مرحله ای پس از درک عرفان می دانند. عزیزی به پیروی از عارفان کهن، بسیاری از مفاهیم و مضامین عالی عرفانی را در قالب شطح بیان کرده است . او سیر الی الله را با همراهی عشق میسر می داند. بررسی دیدگاه وی با عنوان آئین عاشقی در آئینه آثار احمد عزیزی در حقیقت بررسی روش سلوک عاشقانه عرفانی است. آثار منظوم و منثور عزیزی از جمله یک «لیوان شطح داغ، ملکوت تکلم، ترجمه زخم، شرجی آواز ،قوس غزل» و... محدوده این بررسی است. هدف از این مطالعه، بررسی ﭼارﭼوب فکری و جایگاه عشق و روش عاشقی را در ذهنیت احمد عزیزی و تبیین رویکرد او در سلوک است. در این راستا پاسخ به این سؤال ضروری است که انواع عشق و آداب آن در آثار عزیزی کدام است؟ و در این مسیر از سلوک کدام عارفان تتبع کرده است؟در پایان دریافتیم که عزیزی به اتحاد عشق و معرفت باور دارد و آن دو را جدا از یکدیگر ندیده است. وی در روش عاشقی به روزبهان و در انتخاب قالب بیانی خود به مولوی نظر داشته است.
Re-reading the Position of Women in Islamic-Iranian Mystical Texts (With Reference to Attar and Rumi’s Works)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Contrary to the traditional disciple-making efforts presented by commentators of mystical works, which aim to consolidate a fanatical attitude towards mysticism and hide any epistemological defects, these works have their own disadvantages, similar to any other knowledge system. One of these disadvantages is the categorization of "women," which, due to the continuation of the patriarchal worldview and the Mithraic origin of Iranian-Islamic mysticism, has been approached with a dogmatic and gender-oriented perspective. Therefore, within the mystical tradition, despite occasional praises given to women in Sufi works, they are generally regarded as symbols of evil passion, and the love for them is seen as figurative and lustful. In these instances, the mystical texts acknowledge their own stance, and, often in contrast to the efforts of their fanatical admirers, provide an opportunity for so-called "destructive" analyses. The present article examines the contradictions within the works of two renowned mystical poets, Attar and Rumi, specifically regarding their portrayal of "woman". By adopting a deconstructive approach, often utilizing textual evidence, it aims to highlight their patriarchal attitude. Consequently, it concludes that while researchers of mystical works have often attempted to absolve the mystic poets of their patriarchal or misogynistic gender-oriented views, the mystics themselves have not done so.
بررسی و تحلیل «بافت زبانی» و «ساخت جمله» در غزلیات مولوی با رویکرد به آراء پالمر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۲۹
126 - 151
حوزههای تخصصی:
معناشناسی در جستجوی کشف و پیدایی معناهایی است که در سخن گوینده وجود دارد. برای رسیدن به این معنا و مفهوم، لایه های گوناگونی مورد نظر قرار می گیرد که در این بین، واژه، جمله و بافت زبانی از اهمیت بالایی برخوردار است. مولوی در غزلیات شمس، معانی بسیاری را در سروده های خود انعکاس داده است. با بهره گیری از ظرفیت های معناشناسی می توان این معناها را استخراج کرد و اصلی ترین شگردهای مولوی در تشریح معنا را مورد بررسی قرار داد. این پژوهش با استناد به منابع کنابخانه ای و روش توصیفی- تحلیلی نوشته شده است. برای ارائه تحلیل های دقیق تر از غزلیات مولوی، از نظریه معناشناسی با تأکید بر آراء پالمر استفاده شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که معنا در غزلیات شمس در حوزه جمله، مؤلفه های «قواعد ترکیب پذیری معنایی؛ منطق گزاره ای؛ واقعیت تحلیلی و ترکیبی» در غزلیات شاعر برجسته بوده است. همچنین مشخص شد که واقعیت از نگاه مولوی، از نوع ترکیبی بوده و این امر با توجه به رویکردهای او در غزلیات مبنی بر ستایش افراطی معشوق، بدیهی به نظر می رسد. از دید بافت زبانی، مقوله همنشینی و باهم آیی واژه ها در غزلیات بررسی از مؤلفه های دیگر برجسته تر بوده است.
بررسی آیین کشورداری از دیدگاه شاهنامه (بر مبنای اندرزنامه ها ،قبل و بعد از اسلام)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شاهنامه فردوسی بزرگ ترین اثر حماسی زبان فارسی و درکنار حماسه های ملل دیگر، نظیر ایلیاد و ادیسه، جزو معدود حماسه های مشهور جهان است. فردوسی، شاهنامه را در یکی از بدترین شرایط اجتماعی مردم ایران، یعنی زمانی که هویت ملی آنان از جانب اقوام بیگانه مورد تهاجم قرار گرفته بود، سرود و به تعبیر خود «عجم» را با این «پارسی» زنده کرد. شاهنامه افسانه و ساخته و پرداخته ذهن فردوسی نیست؛ بلکه تاریخ اساطیری ایران است که پیش از او در «خدای نامک» ها ثبت شده بود. متناسب با موضوع مقاله حاضر. فردوسی در خلال معرفی اسطوره ها و حماسه های ایرانی، آیین کشورداری و راه و رسم زندگی معنی دار را به مردم می آموزد. گذشته از خداینامک ها، با رویکردی بینامت نی، ردّپای پندنامه ها هم در این اثر پیداست و دیده می شود که فردوسی، به مثابه انسانی بخرد، فرصت بهره گیری از تجربه هایی را که در اندرزنامه ها، در عباراتی گزیده و به صورت گزینه گویی فشرده شده، از دست نمی دهد و بدین ترتیب بر غنای شاهنامه می افزاید. در این مقاله برآنیم که شیوه های حکم رانی را از دید فردوسی و با تکیه بر تاثیرپذیری اش از پند نامه ها، که اینک بسیاری از آن ها در دست نیست، به اقتصار بررسی کنیم. در این مقاله داده های تحقیق با روش کتاب خانه ای به دست آمده و با استفاده از روش تحلیل توصیف شده است. و حاصل کار نشان می دهد که فردوسی به نگه داشت پیوند میان گذشته های درخشان ایران با روزگار تباه عصر خویش و رهایی مردم از بی هویتی سخت پای بند بوده است.
تحلیل بینامتنی روایت اسطوره ای رمان چاه بابل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بینامتنیت اصطلاحی مهم در نظریه های ادبی معاصر است که در آن به روابط بین متون اشاره می شود؛ بنابر، این نظریه متون ادبی در انزوا شکل نمی گیرند و نمی توان آن ها را بدون ارتباط با یکدیگر خواند و تفسیر کرد. بینامتنیت در آثار پست مدرن با دیگر ویژگی های این متون همچون گسست زمانی، روایت غیرخطی، دور باطل و... پیوندی جدانشدنی دارد. در این مقاله با استفاده از روش توصیفی تحلیلی و بهره گیری از نظریه بینامتنیت، اثرپذیری روایت چاه بابل از اسطوره هاروت و ماروت بررسی و تحلیل شده است. نتایج این بررسی نشان می دهد شخصیت ها، کنش ها و حوادث داستان چاه بابل هم در صورت و هم در مضمون مشابهت های فراوانی با روایت اسطوره ای هاروت و ماروت دارند و استفاده از عناصر اسطوره ای همچون بن مایه ها، شخصیت ها و نمادها، چاه بابل را به روایتی اسطوره ای تبدیل کرده که از اهمیت تحلیل بینامتنی برخوردار است. در این داستان سیال بودن ذهن راوی رمان در بینامتن های اسطوره ای، روایتی پسامدرن از دنیای پر از رنج و عذاب شخصیت ها آفریده است. هدف این پژوهش بررسی و بازنمایی نقش بینامتنیت در روایت پسا مدرن و رابطه آن با دیگر مؤلفه های این نوع متون در رمان چاه بابل است.
نقش آفرینی رویا در اندیشه ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ابن عربی، تأثیرگذارترین نظریه پرداز عرفانی در اندیشه اسلامی است. او با نوشته های خود که حجم عظیمی از مواریث عرفانی را تشکیل می دهد، تقریبا به تمام مسایل درونی و عرفانی پرداخته است. یکی از مسایلی که در آثار او نظر مخاطب را به خود جلب می کند، توجه خاص او به رویا و واقعه است. وی از طریق این رویاها راز ارتباط خویش با غیب را آشکار می سازد و نشان می دهد که علم حقیقی ازنظراوعلم حضوری یاعلم بی واسطه است که بالاترین مرتبه آن را در خضر دیده است. ارتباط با جهان غیب سبب شده است که از طریق «حدیث نفس» بر رفتار حیوانات اثر بگذارد و با شخصیتی اساطیری و مرموز که او را از لحاظ علم برتر از موسی می داند، دیدار کند و عشق خویش را چنان پاک نگه دارد که به جای معشوق با رویای او دیدار و گفت وگو کند و مدعی شود که کلمه به کلمه آثارش به او القا شده و او از خود چیزی ننوشته است. در این مقاله نویسندگان با روش توصیفی-تحلیلی و کتابخانه ای درصدد هستند احوال روحی و عرفانی ابن عربی را در رویاهای وی مورد بررسی قرار دهند. مطالعه در این مبحث آشکار می سازد که ابن عربی در رویابینی چهره ای شگرف است و بخشی از دانسته هایش را در رویا آموخته و از طریق رویا به مخاطب منتقل کرده است. این عارف بزرگ وادی عرفان بسیاری از آثارش را موهبت های الهی می داند و مدعی است به واسطه الهامات غیبی و الهی آنچه به وی کلمه به کلمه دیکته شده است به نگارش در آورده است.
بررسی تطبیقی ساختار تقابلی شعر «پادشاه فتح» از نیما یوشیج و «اسطوره آفرینش» بر پایه نظریه لوی استروس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۹
222-241
حوزههای تخصصی:
تقابل های دو گانه، ساده ترین و در عین حال مهم ترین رابطه میان واژه هاست که در علم ساختارگرایی مورد بررسی قرار می گیرد. اعتقاد به ستیز دو بُن مایه خیر و شرّ، در ساختار نظام خلقت که با اسطوره آفرینش آغاز می شود؛ در شعر نیما یوشیج به عنوان شاعری اسطوره ساز، جایگاه ویژه ای دارد. این پژوهش با هدف بررسی و تحلیل تقابل های به کار رفته در شعر پادشاه فتح نیما یوشیج و تطبیق آن با ساختار تقابلی اسطوره آفرینش، نوشته شده است. از آنجا که مشهورترین نظریه پرداز تقابل های دوگانه در اسطوره، لوی استروس، قوم شناس فرانسوی است؛ کوشیده شده تا این تقابل ها بر پایه نظریه او ارائه گردد. یافته های این پزوهش نشان دهنده آن است که در ساختار اسطوره آفرینش، تقابل های دو گانه، جایگاه نخست را به خود اختصاص داده است و نیما یوشیج با الگوپذیری از ساختار تقابلی این اسطوره، علاوه بر کاربرد انواع تقابل ها در شعر پادشاه فتح، کوشیده است تا با بازآفرینی این اسطوره در قالب شعر، نارضایتی خود را از اوضاع سیاسی و اجتماعی نشان دهد.
بررسی تطبیقی سیر تطور بث الشکوی در متون نثر فارسی قرن هفتم و هشتم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۸ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۰
193 - 208
حوزههای تخصصی:
قرن هفتم و هشتم با توجه به حادثه مهم این دوران یعنی حمله ویرانگر مغول، در تاریخ ایران بسیار با اهمیت است. در این دوره شاهد تغیییرات فراوانی در عرصه های مختلف اجتماعی، فرهنگی و هنری تحت تاثیر حاکمان مغول در ایران هستیم. شعر و نثر نیز در این دوره به عنوان کی از شاخه ها اصلی از هنر، از این تغیرات مستثنی نبوده و دچار تغییرات و تحولات فراوانی شدند. شکواییه از آغاز شکل گیری شعر فارسی در آثار شاعران و نویسندگان وجود داشته است. به طوری که می توان شکواییه را یکی از انواع مهم ادبی از زیر شاخه های ادب غنایی به حساب آورد. شاعر یا نویسنده در شکواییه به بیان ناملایمات زندگی می پردازد و از روزگار، بخت و اقبال، پیری و ناتوانی، معشوق، نابسامانی های اجتماعی و سیاسی و... شکایت می کند. . در این مقاله با بررسی متون نثر قرن هفتم و هشتم به بررسی نحوه بیان شکواییه و میزان تطبیق شرح شکواییه در قرن هفتم و هشتم پرداخته است. آنچه در طی این مطالعه بدست آمد حاکی از آن بود که شکواییه شخصی در قرن هفتم و هشتم، از بسامد بیشتری برخوردار بوده است و بیشترین شکواییه ها در طی این دو قرن، در شکایت از فلک و قضا و تقدیر بیان شده اند.
بررسی تطبیقی اشعار نزار قبّانی و منوچهر آتشی از منظر کهن الگو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۸ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۲
243 - 267
حوزههای تخصصی:
در ادبیات ملل گوناگون کهن الگوها به صورت مشترک وجود دارند و به وسیله ی آن، تمام تجربیات بشر از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود. لایه ی جمعی ناخودآگاه، شامل زمان قبل از کودکی یعنی مضامین بازمانده از حیات اجدادی ست. بسیاری از کهن الگوها برخاسته از مناطق جغرافیایی خاصی هستند، که با باورهای عامیانه و تصاویر بومی گره خورده اند. در اشعار نزار قبانی و منوچهر آتشی نمادهای ازلی مانند آنیما، وطن، رنگ، عشق و مرگ، باغ و درخت، نقاب، سایه، خود مثالی به طور مشترک وجود دارد و تصاویر تیره و روشن ذهن این دو شاعر، حاصل تأثیر جنبه های مثبت و منفی کهن الگوهاست. نقد اشعار نزار قبانی و منوچهر آتشی با رویکرد کهن الگویی، در واقع راهی برای دستیابی به عقاید و ایدئولوژی، حالات روحی و عاطفی، نوع دیدگاه به دنیای پیرامون، غم و شادی و رنگ و بوی زندگی این دو شاعر است. کهن الگو در شعرهای هر دو شاعر برخاسته از باورهایی ست که در مواقعی با تلفیق اسطوره، شیوه ی زندگی، اقلیم جغرافیایی و زیستگاه شاعر را به مخاطبان عرضه می کند.
حافظ و ارزش ها و ضد ارزش های اجتماعی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
در این تحقیق به روش تحلیل محتوا به پیروی از نظریه مارکس وبر، به بررسی ضد ارزش ها در جامعه عصر حافظ پرداخته شده است. هدف از این تحقیق شناخت نگرش اجتماعی حافظ و مسائل اجتماعی و فرهنگی شرایط سیاسی جامعه آن عصر است. برای دستیابی به این هدف، به بررسی آن دسته از غزلیاتی پرداختیم که در آن به ارزش ها و ضد ارزش های جامعه او اشاره شده است. یافته ها نشان داد که حافظ نسبت به ناهنجاری های موجود در جامعه خود واکنش نشان داده و منتقد ضد ارزش هایی است که پایه های جامعه آرمانی ساخته شده در ذهن صلح جوی او را متزلزل ساخته است. شاعر شیرین سخن ما، مخاطرات بی شماری را به جان خریده و با لحنی تند و گزنده از صوفی و محتسب و شیخ و مفتی و واعظ لب به سخن گشوده و در نکوهش ضد ارزش هایی چون ریا، فساد، فرصت طلبی، حرام خواری و مانند آن سخن سرایی کرده است تا رسالت اجتماعی خود را به تمام و کمال به سوی یک مبارزه سیاسی سوق دهد. او با کلام شیوا و شیرینش کوشیده تا همبستگی و هویت ملی را در میان اعضای جامعه قوام بخشد و با اتکا به نگاه ژرف خود، طرحی نو از انسان، آزادی، دین و دنیا دراندازد.
بررسی تطبیقی اسطوره در ادبیات کودک ایران و ترکیه با تکیه بر داستان «مهمانان ناخوانده» و آثار کوزیک اوغلو
منبع:
مطالعات زبان فارسی (شفای دل) سال ۷ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۸
26 - 47
حوزههای تخصصی:
کودکان با دنیای حیوانات و عناصر طبیعت، ارتباط تنگاتنگی دارند، ادبیات کودک، از این مهم، سود برده و بسیاری از شخصیت ها و فضای داستانی را از میان حیوانات و عناصر طبیعت انتخاب می کتد. از سوی دیگر، آنیمیسم، شاخص برجسته اسطوره پردازی است که با جاندارانگاری حیوانات، عناصر طبیعت و پدیده های تولید شده توسط انسان، اسطوره را وارد عرصه ادبیات کودک می کند. این مقاله به شیوه تحلیلی- توصیفی، به بررسی و مقایسه چگونگی بازتاب اساطیر در آثار کوزیک اوغلو و فریده فرجام پرداخته است. نتایج پژوهش نشان می دهد که هر دو نویسنده با جاندارانگاری حیوانات و عناصر طبیعت در آثارشان، اسطوره پردازی کرده اند و در این شیوه، ملهم از ادبیات شرق بوده اند. افعال انسانی و احساسات آدمی دو ویژگی هستند که شخصیت های حیوانی داستان ها از آن ها برخوردار هستند و بدین وسیله به مرز اساطیر نزدیک شده اند. آب و باران نیز از عناصر برجسته طبیعت هستند که به ترتیب در آثار کوزیک اوغلو و فریده فرجام در قالب اسطوره مطرح شده اند. شباهت اساطیر در حوزه ادبیات کودک ایران و ترکیه، بیانگر تأثیر و تأثر نویسندگان در پرداخت اسطوره ها در آثار داستانی کودکان در سراسر جهان است.
نقد روانشناختی داستان زال و رودابه براساس نظریه یونگ
منبع:
نقد، تحلیل و زیبایی شناسی متون سال ۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۲۲
41 - 62
حوزههای تخصصی:
بررسی و تحلیل آثار ادبی بر بنیاد دیدگاه های جدید باعث فهم جنبه های ناشناخته اثر ادبی می شود. داستان زال و رودابه، که در آن با مهارتی خاص لطافت عاشقانه با صلابت حماسه درهم آمیخته ،ترکیبی نوآیین و شگفت به وجود آمده، تاکنون از چشم انداز نقد روان کاوانه مورد تحلیل واقع نشده است. بررسی روانکاوانهاین داستان بر اساس دیدگاه یونگ و تحلیل کهن الگوهای آن، می تواند دریچه های تازهای از معانی نهفته در شاهنامه را بر روی مخاطبان بگشاید. در این جستار ابتدا مبانی نظری دیدگاه یونگ و کهن الگوهای مورد نظر او باختصار معرفی شده اند. آنگاه کهن الگوهای آنیما و آنیموس، نقاب، سایه، پیر فرزانه و در نهایت فرایند فردیت در داستان زال و رودابه به روش کتابخانه ای مورد تحلیل واقع شده اند. نتایج تحقیق نشان می دهد که زال، برای آنکه بتواند پدر جهان پهلوان شاهنامه، رستم، باشد، به نوعی خرد ملکوتی دست می یابد از سنگینی زمین و ماده رها می شود تابه خودیابی(فردانیت) برسد.با توجه به مطالعات انجام شده زال و رودابه پس از رسیدن به مرحله خودآگاهی و با استفاده از خود ناخودآگاه خود توانستند به مرحله ای رسیدند که، با رسیدن او به این مرحله، زمینه برای آمیزشی روحانی فراهم می شود و نتیجه این پیوند، جهان پهلوان شاهنامه است.
بررسی جلوه های طبیعت در غزلیات سلمان ساوجی
منبع:
نقد، تحلیل و زیبایی شناسی متون سال ۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۲۲
63 - 78
حوزههای تخصصی:
توصیف طبیعت یکی از بارزترین مضامین مورد استفاده ی بسیاری از شاعران پارسی گو بوده است و آن ها از گذشته های دور با جلوه های طبیعت، انس و الفت فراوانی داشته اند. تأثیر و بازتاب این جلوه ها، با توجه به نوع نگرش و طرز تفکر شاعران، تنوع وسیعی از تصاویر شعری را به نمایش می گذارد. طرز تلقی آن ها از طبیعت، نشان دهنده ی افکار، اندیشه ها و احساسات آن ها است. مسأله ی اصلی در این مقاله، بررسی جلوه های طبیعت در غزلیات سلمان ساوجی است. بدین منظور ابتدا غزلیات وی مورد مطالعه قرار گرفته و بیت هایی که بیانگر پدیده های طبیعت بوده، استخراج گردیده و سپس به تحلیل و بررسی آن ها پرداخته شده است. بسامد جلوه های طبیعت در غزلیات ساوجی، بسیار چشمگیر است. در مجموع می توان گفت که وی، شاعری طبیعت گرا با طبعی لطیف و ذوقی سرشار است. این ویژگی ها باعث شده در توصیف مناظر ، بسیار ماهر باشد و بخشی از ذوق شاعری خود را در این عرصه نشان دهد.
بررسی سطوح کارکردی ارتباطات غیرکلامی زبان بدن؛ با تکیه بر کتاب ثَلاثَهُ العَرایِس وَ لِذَّهُ النَفایِس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۸
220 - 251
حوزههای تخصصی:
یکی از جنبه های مشترک داستان ها و روایات، کمیّت و کیفیّت روابط میان شخصیت های داستان است که به دو شیوه کلامی و غیرکلامی آشکار می شود؛ اما میزان بهره بردن از این دو نوع ارتباط و چگونگی ترکیب آن ها در روایت، با توجه به اهداف نویسنده و نوع مخاطب تغییر می کند. نسخه خطی ثَلاثَهُ العَرایِس وَ لِذَّهُ النَفایِس، اثر حاجی علی بن حاجی الله وردی کاشی ساز مشهدی، یکی از نویسندگان گمنام عصر صفوی در قرن دوازدهم هجری قمری است. این اثر، کتابی مهم و ارزشمند در زمینه داستان نویسی و رمان است که با قلم توانمند خود نویسنده به کتابت و نگارش درآمده است. موضوع کتاب، افسانه و حکایاتی است که مؤلف، آن را از جرح و تعدیل و تحریف و تغییر وقایع معروف تاریخی، فراهم آورده و با سود جستن از اشعار فردوسی و دیگر شاعرانی همچون سعدی، حافظ و مولانا و ضرب المثل های گوناگون، روح حماسی و ادبی در آن دمیده است. نویسنده در این پژوهش درصدد آن است تا به شیوه توصیفی- تحلیلی و ابزار کتابخانه ای به بررسی عناصر ارتباطات غیرکلامی و تأثیر آن بر عناصر داستانی ثَلاثَهُ العَرایِس وَ لِذَّهُ النَفایِس بررسی و تحلیل کند. نتایج پژوهش بیانگر آن است که نویسنده با توجه به زمان و مکان قرارگرفتن افراد از روابط غیرکلامی خاص همان شرایط استفاده کرده و در میان فرآیندهای ارتباطات غیرکلامی، از حرکات و اشارات مختص چهره، دست و پا و چشم، بیشتر استفاده نموده است به گونه ای که نقش به سزایی در جریان انتقال مفاهیم و پیام ها داشته اند.
تأملی انتقادی بر تصحیح حبیب یغمایی از گرشاسب نامه ی اسدی طوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال ۱۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۶۱)
1 - 22
حوزههای تخصصی:
اگر آوازه و محبوبیّت شاهنامه ی فردوسی را اوّلین و مهم ّترین عامل ناشناختگی و کتابخانه نشینی گرشاسب نامه بدانیم، بی شک دوّمین عامل این گمنامی را باید مربوط به تنها تصحیح موجود این اثر ادبی دانست. نخستین بار گرشاسب نامه به طورکامل به اهتمام حبیب یغمایی در سال 1317 تصحیح و منتشر شد. این تصحیح اشکالات متعدّدی دارد. نگارندگان درصددند تا با مقابله ی نُسخه هایی که یغمایی برای تصحیح در اختیار داشته و نسخه های نویافته و با ذکر مصادیق و شواهد تا آنجا که در حوصله ی این جستار می گنجد، شیوه و حاصل تصحیح یغمایی را به بوته ی نقد بگذارند و تصحیحات پیشنهادی ارائه دهند. یافته های تحقیق حاکی از آن است که مصحّح بارها از شیوه ی تصحیح مصرَّح خود عدول کرده، نسخه بدل ها را در مواردی ذکر نکرده و در مواضعی ناقص آورده است. همچنین نقلِ نسخه ی اساس و نسخه بدل ها نیز در بین متن و حاشیه، در مواردی نامستدّل و ناموجّه می نماید. علاوه براین تصحیح فاقد تعلیقات فراگیر، مفید، راهگشا و راهنماست.
مقاله ی کوتاه: پیوند واژگانی و معنایی بیتی از حافظ با آیین مهرپرستی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال ۱۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۶۱)
147 - 154
حوزههای تخصصی:
هرچند در قلمرو شعر حافظ، پژوهش های فراوانی انجام شده است، هنوز می توان از زاویه های مختلف به آن پرداخت و مطالب تازه ای در پیوند با آن ارائه کرد. در این مقاله یک بیت از غزل حافظ، یعنی: «ز دوستان تو آموخت در طریقت مهر/ سپیده دم که هوا چاک زد شعار سیاه»، به منظور نشان دادن پیوند میان آن با آیین مهرپرستی موردتوجه و تحلیل قرار گرفته است. شیوه ی رسیدن به هدف مورداشاره، ازطریق مشخص کردن ضبط دقیق واژه های بیت و خوانش درست تر آن، نقد نظر چند تن از حافظ شناسان درباره ی آن و اثبات پیوند میان واژه های کلیدی و مهم بیت با نمادهای مطرح در آیین مهرپرستی به کمک نشانه های درون متنی و برون متنی صورت گرفته است. دستاورد عمده ی این پژوهش، تقویت نظریه ی توجه و رویکرد حافظ به آیین میتراییسم یا مهرپرستی و روشن تر از پیش نمودن فضای نیمه تاریک مسئله است.
بررسی تطبیقی مناقشه «جنسیّت» و «فرودستی» در دو رمانِ«جای خالی سُلوچ» محمود دولت آبادی و «کوچه مَدَق» نجیب محفوظ (با تأکید بر آرای پسااستعماری گایاتری اسپیواک)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال ۱۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳شماره ۳۰
1 - 31
حوزههای تخصصی:
ادبیات پسااستعماری یکی از رویکردهای نو و البتّه پویا در حوزه ادبیّات تطبیقی و مطالعات فرهنگی است. این رویکرد، مؤلفه های پسااستعماری را در متون ادبی شناسایی، ارزیابی و مورد تحلیل قرار می دهد. اسپیواک یکی از متفکّران پسااستعماری، معتقد است که صدای فرودستان جامعه هرگز شنیده نمی شود. «جنسیّت» و «فرودستی» از کلیدواژه های مورد تأکید اوست. دولت آبادی و نجیب محفوظ از نویسندگان برجسته ایرانی و مصری هستند که در دو رمان جای خالی سُلوچ و کوچه مَدَق صدای اقشار «فرودست» جوامع خود را بازتاب داده اند. پیش فرض این است که دولت آبادی آگاهانه و متأثر از فرهنگ مردسالاری، در رمان جای خالی سُلوچ، تلاش کرده است تا شخصیّتِ زنِ فرودست را صاحب عاملیّت و صدا معرّفی کند؛ این در حالی است که نجیب محفوظ متأثر از تجربه و تأثیر مستقیم استعمار، هم به زنان و هم به مردان فرودست، صدا می بخشد. این دو نویسنده، نگاه شیء انگارانه، ابزاری و البتّه جنسی به زنان را در نظام مردسالار و استعمارزده، به تصویر کشیده اند. فرهنگ استعماری و مردسالاری با ابزار فرهنگی و بیانی، می تواند وضعیّت هایی بنیادین را بر زنان و مردان اِعمال کند تا به این ترتیب بتواند ماهیّتی جنسیّتی با استانداردهای خاص را تحمیل کند. پژوهش حاضر با روش توصیف و تحلیلِ کیفی و با تأکید بر آرای اسپیواک، به بررسی موضوع «جنسیّت» و «فرودستی»، در دو رمان مذکور، پرداخته است.