فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۲۱ تا ۵۴۰ مورد از کل ۷٬۵۶۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
در دهه های اخیر، بسیاری از سازمان ها و نهادهای مدیریت و برنامه ریزی بر ترویج نوعی نگرش مشارکتی برای تشویق مدیریت و برنامه ریزی از"پائین به بالا" وتاکید بر اجتماعات محله ای به منظور توانمندسازی آنها و نظارت بر اقدامات توسعه ای تاکید داشته اند. مقاله حاضر که در پی تبیین نقش و جایگاه «رهیافت محله مبنا» به منظور استفاده از آن در نظام برنامه ریزی و مدیریت شهری است سعی دارد که ضمن توضیح اجمالی چگونگی تغییر و تحول در پارادایم شهرسازی؛ عوامل بروز و ظهور نگرش جدید به مدیریت و برنامه ریزی شهری را بررسی کرده، مشخصه های رویکرد جدید را تبیین کرده و ظرفیت های آن را در نظام مدیریت شهری ارائه نماید. بررسی نظریات، دیدگاه ها، مشخصات و مفهوم برنامه ریزی محله مبنا نشان داد که رویکرد مذکور در جستجوی تعامل اجتماعی بوده و مشارکت بازیگران محلی را در دستور کار قرار داده است، تسهیل کننده و هماهنگ کننده بوده و کمتر به مداخلات کالبدی فضائی پرداخته و بانگاه فرایندگرا به پایداری تصمیمات در سطوح مختلف خواهد انجامید.
تعریف معماری، گام اول آموزش (چالش ها و نتاقضات)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تدوین معیارهای ساختار محلات شهری پایدار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
محله از ارکان اصلی کالبد شهری بوده و تعادل زندگی اجتماعی در شهرها بستگی به حفظ محله ها دارد. در قرن بیستم، آرمان محله مسکونی در بسیاری از نظریه های نوین محور قرار گرفته و برای حل مشکلات گوناگون شهری مانند مدیریتی، روابط اجتماعی و انسانی، مسایل بهداشتی و رفاهی و ابعاد معنایی و هویتی، از این روش استقبال شده است. از سویی دیگر با مطرح شدن بحث های توسعه پایدار مقیاس های متفاوتی برای عملی ساختن آن در شهر مطرح شده است (مقیاس های بین المللی، ملی، منطقه ای-استانی، ناحیه ای، شهری، محله ای، واحدهای همسایگی، سایت و مقیاس معماری) که در این بین در دهه های اخیر مقوله توسعه شهری پایدار به عنوان یک موضوع مهم علمی در کلیه جوامع مطرح بوده و بخش وسیعی از ادبیات توسعه شهری را به خود اختصاص داده است. با وجود آنکه تعاریف بسیاری از مفهوم توسعه پایدار در مقیاس های کلان ارایه شده است اما مفهوم آن در مقیاس محلی هنوز به قطعیت روشن نشده است. این در حالی است که محلات شهری حایز اهمیت بسیار بوده و نقاط قوت یا ضعف آنها در ابعاد مختلف می تواند به کل شهر تسری پیدا کند و کارایی آن را تحت تأثیر قرار دهد.
دو مقوله پایداری و محلات شهری و پیوند دادن آنها در قالب یک موضوع بحث اصلی این مقاله است. در ابتدای تحقیق با مطرح ساختن سؤالاتی، فرضیه ای براساس آنها شکل گرفته و در نهایت مقاله در پی اثبات این فرضیه و یافتن پاسخ هایی شفاف برای سؤالات مطرح شده است. این پاسخ ها از استخراج معیارهای عمومی ساختار محلات شهری پایدار شکل می گیرند که منتج از مؤلفه های ایجاد یک محله پایدار است. در این راستا به منظور مشخص شدن مؤلفه های ذکر شده، از آراء و اندیشه های صاحب نظران و اندیشمندان خارجی استفاده شده و درنهایت هشت مؤلفه به عنوان پایه و اساس ایجاد محلات پایدار معرفی شده اند. در نهایت مرتبط با هر مؤلفه معیارهای عمومی ساختار محلات شهری پایدار شکل گرفته است.
تعیین شاخص های طراحی شهری مؤثر در جهت ارتقای تعاملات اجتماعی شهروندان در محورهای طبیعی شهری؛ مطالعه موردی: رودخانه زیارت گرگان
حوزههای تخصصی:
ایجاد فضاهای عمومی شهری در دهه های اخیر تلاشی در جهت رفع نیاز اجتماعی انسان به فضاهای عمومی بوده است. از این لحاظ شناسایی معیارهای ایجادکننده و ارتقاء دهنده اجتماع پذیری در فضاهای عمومی ضرورتی است در این جهت که مانع از خاموشی و از رونق افتادن فضاهای عمومی شهری مختلف باشد. سؤالات مطرح در این خصوص عبارتند از : 1) چه رابطه ای بین فضاهای باز شهری و سطح تعاملات اجتماعی شهروندان وجود دارد؟ 2) چه شاخص هایی از طراحی شهری می توانند موجب ارتقای سطح تعاملات اجتماعی شوند؟ هدف از تحقیق پیش رو تبیین شاخص های طراحی شهری مؤثر در ایجاد و ارتقاء تعاملات اجتماعی در فضاهای عمومی شهری می باشد که به عنوان نمونه شهرستان گرگان مورد بررسی قرار گرفته است. جهت پاسخگویی به هدف بیان شده ابتدا مفهوم طراحی شهری، فضاهای عمومی، اجتماع پذیری، اجتماع پذیری در فضاهای عمومی مورد مطالعه قرارگرفته است. جامعه آماری در این تحقیق شامل کلیه ی کاربران فضا یعنی گردشگران داخلی و خارجی شهر گرگان هستند که به صورت تصادفی 150 نفر به عنوان نمونه مورد پرسش قرار گرفتند. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات حاصل از پژوهش از روش های آماری توصیفی(جداول و نمودارها و...) و همچنین به منظور مطالعه عمیق و دستیابی به متغیرها و روابط موجود بین آنها، از روش آماره های استنباطی(تحلیل عاملی و آزمون های آماری"KMO" و آزمون بارتلت) در قالب نرم افزار spss و Excel در راستای سنجش معیارها و پاسخگویی به فرضیه و سؤالات تحقیق بوده است، بهره گرفته شده است. آنالیز انجام شده از طریق آماره های استنباطی نشان داده که بین متغیرهای طراحی شهری و تعاملات اجتماعی و بین مؤلفه های فردی و تعاملات اجتماعی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد به طوریکه با توجه کردن به معیارهای اجتماع پذیری و بالا بردن کیفیت های شهری در حین برنامه ریزی و طراحی فضاها موجب می شود آنها در کنار یکدیگر و در بخش های مختلف به حیات خود ادامه دهند و سبب افزایش هر چه بیشتر تعاملات اجتماعی بین شهروندان شوند.
فضا و زمان در معماری
تحلیل سامانه نورگیری و تهویه در کاخ های هخامنشی تخت جمشید با تاکید بر تالار صد ستون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از شواهد هنر معماری هخامنشیان در مرزهای کنونی ایران می توان کاخ های متعددی را برشمرد که در بخش هایی از استان های فارس و بوشهر پراکنده شده اند. در بیشتر پژوهش های باستان شناختی و معماری بر نحوه پراکندگی، ویژگی های ساختار معماری و نقوش برجسته تاکید ویژه ای شده اما توجه چندانی به رویکردهای مهندسی و طراحی معماری بخش های مختلف بنا های نشده است. در پژوهش حاضر تلاش بر این است که با رویکردی فنی و با تحلیل های مهندسی نحوه عملکرد سامانه تهویه و نورگیری بناهای تخت جمشید مورد بررسی قرار گیرد. در این راستا پس از مطالعات کتابخانه ای و بررسی پیشینه تحقیق ، با استفاده از نرم افزار 3DMAX و مدل های سه بعدی طراحی شده، به بررسی موضوع پرداخته ایم. نتایج حاصل از این تحقیق حاکی از آن است که سامانه نورگیری و تهویه در کاخ های صد ستون، عمارت خزانه و برخی کاخ های مشابه دیگر، برخلاف طرح های پیشین به صورت جانبی بوده است؛ بدین شکل که اختلاف ارتفاع حاصل از دیوارهای خارجی و داخلی این کاخ ها، شرایط مناسبی برای نورگیری از جناحین دیوارها با تعبیه پنجره هایی در بالای آن ها فراهم می نموده است.
جایگاه عقل در مفهوم پایداری شهر، نگاهی دیگر به مبانی نظری معماری و شهرسازی اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطابق با اصول و مبانی شناخت در اندیشه اسلامی، زاویه ای که از آن هر چیزی و از آن جمله مبانی معماری و شهرسازی اسلامی مورد مطالعه، تعریف و تحلیل قرار می گیرد، زاویه عقل و حکمت است. هنرمند، معمار و یا شهرساز مسلمان، از راه دل (از دریچه عقل و حکمت الهی)، ملکوت (یعنی جنبه باطنی و عقلانی)، هستی و موضوعات جاری درآن (از جمله حقیقت باطنی شهر) را مورد مطالعه قرار می دهد، و به دانشی شفاف، حقیقی و مطابق با واقع دست مییابد. براساس این بینش، شفافیت، خوانایی، پایداری و استحکام ساختار نظری و عملی هر چیزی، در پایداری و استحکام ذاتی عقل مایه به کار گرفته شده در آن است. تردیدآلود بودن و مشکوک بودن، ابهام و تزلزل پذیری در هر نظامی ( ازجمله نظام سازمانی یک شهر) نتیجه مستقیم جهل (یعنی عدم عقل محوری و یا عدم فعالیت عقل درآن) است. بهره مندی معمار و معماری (و یا شهرساز و شهرسازی) از اندیشه ای عقل مند و برهانی (و به عبارتی، دارای استدلالات منطقی)، آن ها را از انواع شک ها و تردیدهای ممکن می رهاند، و نوعی استحکام و استقلال و پایداری حقیقی و اصیل و تزلزل ناپذیر در مفهوم، ساختار انسانی و حتی کالبدی شهر به وجود می آورد. ذات عقل، «یکتایی» است. و میوه آن، وحدت و یگانگی است، و هرگز کثرت و تضاد و تزاحم در آن راه ندارد.
محمدکریم پیرنیا و دونالد ویلبر؛ تفاوت مقاصد و عناصر روایت سبکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تاریخ معماری ایران رشته ای است که هرچند پیشینه ای در سده اخیر دارد، مبانی و موضوعات آن هنوز محل بحث است. یکی از مهم ترین ابزارهای تاریخ نگاری معماری و هنر، سبک شناسی است. در این مقاله، به مقایسه مقاصد سبک شناسیِ دو تن از مهم ترین مورخان معماری ایرانی، یعنی محمدکریم پیرنیا و دونالد ویلبر می پردازیم. هدف مقاله تأمل در سبک شناسی معماری ایرانی و نشان دادن اثر مقاصد سبک شناختی بر تجربه تاریخ نگاری معماری است. مقاله به روش تحلیل مایگانی، مفاهیم را از تاریخ نامه اصلی هریک از دو نویسنده، یعنی کتاب های سبک شناسی معماری ایرانی و معماری اسلامی ایران در دوره ایلخانان استخراج می کند. سپس با استدلال منطقی، آن مفاهیم را در مقابل یکدیگر قرار می دهد. برای این منظور، ابتدا مقدماتی را مقایسه می کنیم که پیرنیا و ویلبر برای تدوین روایت های سبکی شان از تاریخ معماری فراهم کرده اند؛ سپس عناصر روایی و اهداف سبک شناسی ایشان را تطبیق می دهیم. در مقدمات، تفاوت های ایشان را در طبقه بندی سبکی و تحدید مکانی و زمانی آثار نشان می دهیم و در مقایسه عناصر روایت، تفاوت های ایشان را در پرداختن به منشأ سبک ها، مراحل سبک ها، و تحول سبک ها بررسی کرده ایم. عناصر فرعی تر روایت ازجمله ارتباط های سبک ها را با یکدیگر و همچنین مقاصد و تفاوت های تاریخ نامه های ایشان را برای معماران روشن کرده ایم. یافته های مقاله نشان می دهد رویکرد پیرنیا و ویلبر به سبک شناسی یکسان نیست. به نظر می رسد غایت های متفاوتی در پس تاریخ نویسی پیرنیا و ویلبر وجود داشته که باعث استخدام دو دستگاه متفاوت سبک شناسی شده است. در سبک شناسی پیرنیا، توجه به نقش مناطق در شکل گیری سبک های معماری، مشوق معماران است برای روی کردن به معماری بومی به هدف حرکت در مسیر معماری ایرانی. بااین حال از نظر پیرنیا هریک از سبک ها، قوت و ضعف هایی دارند و در مقام الگو هم ارز نیستند. او تحولات درونی معماری را عامل مهم تغییر سبک ها می داند. ویلبر قائل به نوعی پیوستگی در سبک های ایرانی است؛ چنان که گویی هر سبک از سبک قبلی خود زاده می شود. او قضاوت ارزشی درباره سبک ها نمی کند و تغییر سبک ها را بازتاب تحولاتی در بیرون از معماری می بیند. به این نحو، سبک شناسی پیرنیا را می توان معلمانه و درونی نامید و سبک شناسی ویلبر را مورخانه و بیرونی.
عملیاتی کردن شهرسازی مشارکتی در شرایط ایران ، نمونه قلعه آبکوه مشهد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در شرایط ایران شهرسازی مشارکتی با سوء تعبیرها و کژفهمی های گسترده ای روبه روست و عمدتاً طرح هایی که تنها پیش فروش واحدهای ساختمانی هستند، مشارکتی تلقّی می گردند. در این مقاله سعی شده ابعاد اصلی شهرسازی مشارکتی هماهنگ با شرایط ایران، شناسایی گردیده و به نحوی قابل اجرا در یک طرح شهری ارائه گردد. سپس به عنوان نمونه، برای بافت قلعه آبکوه مشهد که نوعی از اسکان غیررسمی محسوب می شود، نوع مداخله و راهبردهای اصلی ساماندهی با روش مشارکتی تعیین گردیده و ساختار تهیه طرح با توجه به محورهای شهرسازی مشارکتی پیشنهاد گردد. این مقاله می کوشد گام های نخست برای تدارک طرحی مشارکتی را - که شامل تشکیلات اجرایی طرح، شناسایی بهره وران، حقوق و تکالیف آن ها و نیز راهبردهای ساماندهی بوده- بردارد. فرایند طی شده برای تدوین طرحی مشارکتی در قلعه آبکوه با توجه به این که هماهنگ با شرایط ایران می باشد، برای بسیاری از بافت های شهری ایران قابل الگوبرداری است.
معرفی نورگیرهای گره چینی در معماری سنتی ایران
حوزههای تخصصی:
مرمت شهری و ارتقای سیمای شهری (مطالعه موردی: جلفای اصفهان)
منبع:
رهپویه هنر ۱۳۸۶ شماره ۳
حوزههای تخصصی:
تأثیر توسعه شهر تهران بر گسترش بافت های فرسوده (مشکلات و تنگناهای محله هفت چنار - بریانک از منظر گسترش بافت فرسوده)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عدم توجه به فرسودگی شهری منجر به توسعه برونزا و تهیشدن شهر میشود. شهر تهی، محل اسکان مهاجرین تازهوارد، فقر، محرومیت و آسیبهای اجتماعی میشود. بررسی تجارب کشورهای جهان حاکی از آن است که کلانشهرها با اتخاذ تدابیر مناسب شرایط درونی کشور خویش و استفاده از فرصتها و نقاط قوت خود فضاهای سرزنده و مناسب ایجاد کرده و از این طریق بر توسعه نابخردانه و ناآگاهانه شهر مسلط شدهاند. توسعه نااندیشیده شهر تهران در جهت احداث شهرهای اقماری، شهرکها و شهرهای جدید و سکونتگاههای خودرو منجر به بیتوجهی به بافتهای مرکزی شهر شده است، از طرفی جریان مهاجرتهای روستایی و حاشیه شهری با قدرت خرید پایین به سوی محلات مرکزی بر بسط و گسترش فرسودگی افزوده که در این راستا اتخاذ سیاست مناسب توسعه شهری که توأمان هم از درون و هم در حاشیه معضلات ناشی از نابسامانیهای توسعه شهری را برطرف کند لازم به نظر میرسد. در این راستا پژوهش حاضر سعی در رسیدن به اهداف خود در قالب شناخت توسعه فضایی (کالبدی، اجتماعی فرهنگی) در سطح کلانشهر تهران و تأثیر جریان توسعه بر محله هفتچنار و شناخت روند شکلگیری بافتهای فرسوده در این محله و شناخت تأثیر جریان مهاجرتها در شکلگیری و گسترش فرسودگی در آن محله دارد. فرض بر آن بوده که روند توسعه شهر تهران در ادوار گذشته منجر به ایجاد و گسترش بافتهای فرسوده در سطح شهر است و از طرفی جریانهای توسعه کلانشهر تهران بر محلههایی که در حاشیه ماندهاند (مانند محله هفتچنار) تأثیراتی منجر به فرسودگی داشته است. فرض دیگر اینکه جریانهای مهاجرت گروههای کمدرآمد و روستایی و حاشیهنشین به محله هفتچنار منجر به گسترش و دوام فرسودگی در این محله شده است. روش تجزیه و تحلیل در این پژوهش، کیفی با استفاده از روش ماتریس سوات swot، تعیین نقاط قوت و ضعف و فرصت و تهدید در خصوص توسعه کلانشهر و تأثیر آن بر گسترش بافتهای فرسوده در سطح شهر تهران و روش تجزیه و تحلیل جریانها و استفاده از دادههای آماری (در مواقع لزوم) است. نتایج حاصل از این پژوهش گویای این نکته است که انقلاب اسلامی عامل مهمی در ایجاد و تغییر و تحولات در محله هفتچنار بوده است. طی سالهای اولیه انقلاب، توسعه مناطق حاشیهای و گسترش ساخت و سازهای غیررسمی پیرامون شهر تهران به اوج رسید. گسترش تهران از برون منجر به بیتوجهی به محلات مرکزی از جمله هفتچنار شد و این موضوع محله را به سمت فرسودگی سوق داد. این موضوع منجر به اسکان سیل مهاجران تازهوارد حاشیه شهری و روستایی در محلات فرسوده مرکزی کلانشهر تهران و از آن جمله محله هفتچنار شد. تداوم و بسط فرسودگی این محله از دو مشکل اساسی منتج میشود : از طرفی مشکلات پایینبودن نرخ درآمد خانوارها که موجب پایینآمدن توان پرداخت هزینههای خدمات شهری، عدم مشارکت ساکنین در بهسازی محیط زندگی و افزایش مشکلات اقتصادی خانوارها شده است و از طرف دیگر وجود بافت مسکونی فشرده و فرسوده است به گونهای که این محله یکی از آسیبپذیرترین محلات منطقه 10 در برابر زلزله است. پایینبودن توان اقتصادی ساکنان محله مانع از نوسازی واحدهای مسکونی و یا مقاومسازی واحدهای مسکونی میشود.
راهکارهای افزایش تعاملات اجتماعی در مجتمع های مسکونی (مطالعه موردی: مجتمع مسکونی اکباتان، بهجت آباد و فرهنگیان تهران)
حوزههای تخصصی:
میزان موفقیت فضاهای معماری با میزان استفاده از آن فضا و حضور انسان در آن متناسب است. در واقع معماری باید به جای افتراق و جدایی در پی افزایش تعاملات اجتماعی و همبستگی انسان ها باشد. اما آنچه امروزه در اغلب فضاهای معماری با آن روبه رو هستیم کاهش روابط و مشارکت اجتماعی ساکنان در این فضاهاست. این تحقیق با توجه به پایین بودن سطح تعاملات اجتماعی در فضاهای معماری، سعی کرده به دنبال راه حل مناسب برای این مسئله با استفاده از روش های کتابخانه ای و مطالعات میدانی(پرسشنامه) باشد. هدف ازانجام این تحقیق تعیین رابطه میان ویژگی های کالبدی فضاهای معماری و تعاملات اجتماعی ساکنین در مجتمع های مسکونی می باشد. برای رسیدن به این هدف از روش همبستگی دو متغیره استفاده کرده ایم که در آن رابطه بین متغیرها براساس هدف تحقیق بررسی می شود. پرسش مطرح شده در این تحقیق این است که چه رابطه ای میان ویژگی های کالبدی فضاهای معماری و تعاملات اجتماعی ساکنین در مجتمع های مسکونی وجود دارد؟. جامعه آماری مورد نظر در این تحقیق کلیه ساکنین مجتمع های مسکونی می باشند که به دلیل بالا بودن تعداد مجتمع های مسکونی، سه مجتمع مسکونی اکباتان، بهجت آباد و فرهنگیان شهر تهران که به موضوع تحقیق نزدیکتر بود انتخاب گردید. نتایج حاصل از این تحقیق که به روش استنباطی و توصیفی و با کمک نرم افزار SPSS به دست آمده نشان می دهد که رابطه مستقیم و معنی داری بین ویژگی های کالبدی فضاهای معماری و تعاملات اجتماعی ساکنین مجتمع های مسکونی وجود دارد که با توجه به این نتایج یکسری راهکار برای افزایش تعاملات اجتماعی در مجتمع های مسکونی ارائه گردیده است.
سازگار کردن طراحی خانه های مسکونی تبریز و باکو با فرهنگ و اقلیم بومی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله با هدف بررسی دگرگونی ها و تحولات ساختار ساختمان های مسکونی شهر با تاثیرپذیری از فرهنگ و اقلیم بومی در محدوده مطالعاتی مورد انتخابی تدوین شده است. از آنجایی که طراحی خانه های مسکونی از عوامل مختلفی چون فرهنگ و اقلیم منطقه تاثیر می پذیرد؛ تشریح طراحی ساختمان های مسکونی جدید متناسب با فرهنگ و اقلیم در یک نگاه گذرا و در حد یک درآمد کوتاه امکان پذیر نیست، لذا توجه اصلی نوشته، به تاثیرپذیری این خانه ها از فرهنگ و اقلیم مقایسه با خانه های مورد مطالعه در سده گذشته معطوف شده است.
در فرایند گذار از خانه های تاریخی به خانه های معاصر، باید ببینیم که خانه های تاریخی چه ارزش هایی را از دست داده و چه نیروهای دیگری به غیر از دانش بومی، طبیعت گرایی و صرفه جویی در انرژی، بر شکل گیری خانه های معاصر تاثیر گذاشته است. همچنین باید نیازهای فرهنگی - اجتماعی ساکنان شهرهای تاریخی را مشخص کنیم که البته این کار خود مستلزم بررسی های لازم در زمینه روش های پیشرفته طراحی و تحلیل علمی صحیح خواهد بود.
دگرگونی هایی که در حین اجرای تغییرات و نوسازی در شهرهای تاریخی ایران و آذربایجان بوجود آمده، سبب تغییر فرم و سازه ساختمان های مسکونی شده است. در نتیجه لازم است که بعضی از قانونمندی های روش های طراحی متناسب با عامل تاثیرگذار فرهنگ و اقلیم در ساختمان های مسکونی جدید شهرهای تبریز و باکو مشخص و با در نظرگرفتن امکانات تکنولوژی جدید و ویژگی های معماری سنتی مدل های طراحی جدیدی پیشنهاد شود. پیشنهاد طرح هایی موافق با خواسته های فرهنگی - اجتماعی ساکنین و در نظرگرفتن فرآیند تاثیر اقلیم منطقه بر معماری خانه ها از اهمیت بارزی برخوردار است.
طراحی ساختمان های مسکونی، هنگامی مقبولیت و معقولیت خود را تثبیت می کند که از معیارهایی برخاسته از توان سرزمین و نیاز جامعه شکل بگیرد و با گذشت زمان، همچنان توان پاسخگویی خود را حفظ کند.
سبک سازی بام در ساختمان با مصالح بنائی
حوزههای تخصصی: