فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۹۸۱ تا ۱٬۰۰۰ مورد از کل ۱٬۲۷۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
از مباحث کلیدی و مهم در حوزه هنرهای سنتی، درک نسبت هنر با عرفان و آموزه های دینی است. برخی فلاسفه در ارتباط با دین و عرفان اساس رسیدن به عرفان را از رهگذار دین برمی شمارند؛ این در حالی است که برخی از هنرمندان چنان غرق در خلق اثر هنری خویش اند؛ که گویی چندان توجهی به ارتباط علمی و عملی بین حوزه عرفان و خلق اثر هنری ندارند، اما گروهی از هنرمندان به ویژه در حوزه هنرهای سنتی با آموزه های دینی پیوندی عمیق دارند؛ ایشان از ناخودآگاه خویش قدم در خودآگاهی و خدا آگاهی می گذارند. برخی فلاسفه و اهل دانش، عرفان را عین دین برمی شمارند و دسته ای آن را جزئی از اجزای دین بشمار می آورند. شناخت عرفان و دین و ارتباط این دو با هنرهای سنتی جز با کشف ماهیت هر یک و تأثیر و تأثر آن ها بر دیگری و محیط پیرامون امکان پذیر نیست. ازاین رو پژوهش حاضر با تبیین و مکاشفه ارتباط فطری انسان با دین، عرفان و هنر می کوشد به این نکته دست یابد که عرفان به عنوان باطن دین و باطن آثار هنری خصوصاً هنرهای سنتی چگونه انسان را به حقیقت خویش رهنمون می سازد؟ پژوهش حاضر به شیوه توصیفی- تحلیلی با رویکردی تطبیقی صورت گفته است. تا بتواند با معیاری روشن به دریافت نسبت دین، عرفان و هنرهای سنتی و درک چیستی آن ها، بپردازد. تا درک بهتر و روشن تری از معیار تشخیص هنر دینی و اصیل، بر مبنای عرفان و هنرهای اسلامی به دست دهد؛ که عرفان و مذهب در پی رسیدن به حقیقت عالم اند، اما در دنیا هیچ نمی یابند و اساساً یافته های این دو اخروی است؛ اما هنر در پی آشکار ساخت این حقیقت برای نسل بشر در دنیا است.
بررسی سیر تحول معراج نگاری عثمانی در قرن های 9-11ه.ق
حوزههای تخصصی:
معراج به عنوان یکی از مهم ترین روایات مذهبی، در تاریخ هنر اسلامی بر اساس رویکردهای تاریخی و فرهنگی متفاوت، تصویرسازی شده است. ازجمله موضوعاتی که در تصویرگری نسخه های ادبی و مذهبی در هنر عثمانی بدان توجه شده است، زندگی پیامبر و حادثه ی معراج ایشان است. نسخه ی اسکندرنامه ی آماسیا مربوط به سال 798ه.ق ازجمله نسخه های اولیه ای است که دارای صحنه ی معراج است. از نسخه های دیگری که بعد از اسکندر نامه ی آماسیا، در فاصله ی قرن های 11-9 ه.ق تصویرسازی شده و دارای صحنه ی معراج پیامبر می باشند، می توان به نسخه های اسکندرنامه ی احمدی به تاریخ 843-854 ه.ق، زبده التواریخ به سال991ه.ق و سیرالنبی به تاریخ 1003ه.ق اشاره کرد. این مقاله با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و با گردآوری اطلاعات به روش کتابخانه ای، در راستای بررسی سیر تحول تصویرسازی پیامبر و معراج نگاری در هنر عثمانی، به معرفی معراج نگاری این سه نسخه متأخر پرداخته و سیر تحول نگاره های معراج و نشانه های بصری آن، در این نسخه ها را موردبررسی و تحلیل قرار می دهد. بررسی نتایج حاصله نشان می دهد که نگارگری عثمانی واجد عناصر مشترک تصویری در تمام معراجیه ها است. بااین حال در برخی نگاره ها، عناصر بصری و نشانه های خاصی نیز تصویر شده که این عناصر گاه از احادیث و قرآن نشات گرفته و گاه برخاسته از سنت تصویرسازی دینی در کشورهای اسلامی همسایه، ازجمله ایران، است.
تحلیل معنای قالیچۀ تصویری بختیاری با روش آیکونولوژی پانوفسکی
حوزههای تخصصی:
خوانش آثار بصری هنری، به خصوص وقتی اطلاعاتی دربارۀ معنای پنهان آن ها موجود نیست، مسئله ای است که باید به طریقی نظام مند و روش مند در جست وجوی حل آن برآمد. گذر از تصویر به معنا، فرایندی است که همواره و به طور ناخودآگاه در ذهن همۀ مخاطبان آثار هنری با شیوه های کم و بیش متفاوت صورت می گیرد. تعیین نظام مند چنین گذری در زمینۀ خوانش نقادانۀ آثار هنری، به صورت روش های نقد هنری متفاوت خواهد بود. در این پژوهش با کاربست آن روی تصویر یک تخته قالیچۀ بختیاری از منطقۀ هینه گان، که از جمله قالیچه های تصویری برجستۀ ایران است و اطلاعاتی از معنای آن موجود نبود، قابلیتش در رسیدن از تصویر محض به معنا را نشان داد. قالیچه ای که در این پژوهش بررسی شد، دربردارندۀ تصاویری بود که اولا در میان قالیچه های عشایری همتایی از آن مشاهده نشد و در مرتبۀ بعدی، نقوش آن دلالت بر مذهبی بودن مضمون آن داشت، اما ماوقع تصویرشده در قالیچه با هیچ یک از روایات مذهبی هم خوان نبود. پس از مطالعۀ این قالیچه به روش توصیفی تحلیلی و با شیوۀ پانوفسکی، مشخص شد که سه گروه نقش مایه هایی که در نگاه اول هیچ ارتباطی با یکدیگر ندارند، با استفاده از روش پانوفسکی و بهره گیری از کوچکترین جزئیات بصریشان می توانند شبکه ای از معانی پنهان متصل به هم را به وجود بیاورند که نشان دهندۀ آن است که هنرمند طراح یا بافندۀ این قالیچه، به صورت ناخودآگاه و با قرار دادن دو بخش خاص از زندگی پیامبر (ص) که از نظر او اهمیت ویژه ای داشته، از نیاز بنیادین انسان برای رسیدن به تکامل از طریق صعود و نزول مداوم سخن به میان آورده است.
تحلیل نقوش خامک دوزی هرات از دیدگاه هندسه ی فرکتال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقش و نقوش هندسی ترکیبی از ذهن معنوی و عرفانی انسانی است که هستی را زیبا می بیند و بینشش یک تمدن تاریخی را نقاشی می کند. نقوش هندسی بیان از داشته های ریتمیک و متعادل بشر است، زمانی که بشر می خواهد فراتر از حال تصور کند و جهان مملو از عشق را همسان بیافریند؛ تنها نقش ها که بن مایه های آثار هنری اند می توانند برای اثر هنری ابهت و والایی بخشد. در این مقاله تلاش شده تا در راستای خامک دوزی های هراتی با رویکرد هندسه فرکتال، مباحثی کنار هم چیده شده و تحلیل گردد تا باشد تأثیرگذاری و تأثیرپذیری مشخص شود. خامک دوزی نوعیتی از نقوش هندسی است که مزین کننده ی لباس های مردانه و زنانه ی مردمان افغانستان به ویژه هرات است و هندسه ی فرکتال یا برخال؛ اشکال هندسی نا اقلیدسی نامتعارف که مهم ترین ویژگی آن ها خود متشابهی آن هاست. پرسش عمده ِکه در این مقاله ذکر گردیده است عبارت از: چه رابطه ای میان نقوش خامک-دوزی های هرات و نقوش هندسه ی فرکتال وجود دارد؟ روش پژوهش در این مقاله تحلیلی و تطبیقی است و با استناد بر رویکرد هندسه فرکتالی برای جمع نمودن داده ها تلاش صورت گرفته است. جمع آوری مطالب در این نوشتار میدانی(مصاحبوی) و کتابخانه ای بوده است. بعد از به دست آوردن نتایج به دست آمده روشن شد؛ نقوش خامک دوزی هرات دارای شباهت ها و افتراقاتی با نقوش هندسه ی فرکتال می باشند لکن شباهت های آن به مراتب بیشتر از تفاوت های آن است، در کل می توان بیان نمود که این نقوش با داشتن ویژگی های همچون: تشکیل از راه تکرار، خود متشابهی، خاصیت بزرگ نمایی تا بی نهایت؛ جزء از اشکال هندسه -ی فرکتال محسوب می شود.
بررسی محتوای فیلم سینمایی «فرش ایرانی» از منظر جامعه شناسی هنر
منبع:
رج شمار دوره دوم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱
5 - 22
حوزههای تخصصی:
جامعه شناسی هنر با نگاه بیرونی به آثار ، ابعاد مهمی از دنیای هنر را بر ما آشکار می سازد. در آثار سینمایی، بازتاب بسیاری از موضوعات فرهنگی و اجتماعی را می توان مورد مطالعه دقیق قرار داد. هدف این مقاله بررسی نحوه بازنمایی ابعاد جامعه شناختی فرش دستباف در فیلم "فرش ایران" است که در سال 1385 بصورت یک مجموعه 15 فیلم کوتاه توسط 15 تن از فیلمسازان برجسته ایرانی ساخته شده است. هدف اصلی تحقیق شناخت میزان و ترکیبی است که از ابعاد جامعه شناختی فرش دستباف ایرانی در فیلم « فرش ایرانی» به عنوان یک فیلم شاخص در این زمینه، بازتاب یافته است. نوع تحقیق توصیفی تحلیلی و روش تحلیل کیفی بوده است. شیوه جمع آوری اطلاعات، مشاهده فیلم ، کتابخانه ای و جستجوی اینترنتی بوده است. نتایج به دست نشان داد که: ابعاد جامعه شناختی فرش دستباف، در فیلم بازتاب متناسبی نداشته است و فقط در چهارمورد از پانزده فیلم تمرکز خوبی بر این زمینه مشاهده شد. در مقابل ، توجه به زیبایی و اهمیت هویتی فرش دستباف و بعد فرهنگی آن در فیلم زیاد وجود دارد. در 4 فیلم با محوریت مسائل جامعه شناختی، در عین حال که به همه عناصر چهارگانه تولید، میانجی گری و توزیع توجه خوبی شده، توجه به حیطه تولید و میانجی گری بیشتر و توجه به حیطه توزیع و مصرف کمتر مشاهده شد که در مصرف نیز بیشتر توجه به مصرف جهانی مشاهده شد.
تبیین تأثیرات نظام قدرت بر منسوجات دوره قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از نمودهای فعالیت های هنری، تولیدِ منسوجات و متعلقات وابسته به آن مانند پوشاک و پارچه های زینتی و ملزومات کاربردی است که در هر دوره به فراخور زمان دارای تغییراتی بوده، که از آن جمله می توان به بازه زمانی قاجار اشاره کرد. در این دوره بسیاری از هنرها از جمله طراحی پارچه تحت تأثیر عوامل بسیاری چون تحولات سیاسی و اجتماعی وقت قرار گرفته است. ازاین رو می بایست به رویکرد های گفتمانی اشاره کرد که بسیاری از ساختار های اجتماعیِ قدرت را تغییر و تحول داده است. رویکرد تحلیل گفتمان، ابزار و کارکردهای شبکه قدرت را روشی می داند که با سازوکارهای تعیین شده، به تأثیر در شکلِ ساختاری آن نظام اجتماعی می پردازد و کشف معنا و درک اعمالی را میسر می سازد که به صورت نظام مند در چشم بسیاری نا معلوم است. حال این سؤال مطرح است که ساختار قدرت حاکم در دوره قاجار چه تأثیری بر منسوجات این دوره داشته است. پژوهش حاضر به صورت کیفی (توصیفی تحلیلی) و چهارچوب نظری تحقیق بر اساس رویکرد تحلیل گفتمان شکل گرفته است. در این پژوهش با بهره گیری از ابزار مشاهده و روش نمونه گیری هدفمند، ۱۲ نمونه پارچه های موجود در موزه ها که بیشترین تأثیرات دریافتی را از قدرت حاکم در رنگ، جنس و بافت داشته اند، به شیوه تحلیل گفتمان بررسی شده است. این مطالعه با بیان بازنمود تأثیرات و تحولات اقتصادی و اجتماعی متأثر از قدرت حاکم، پارچه های دوره قاجار را مورد خوانش قرار داده است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که شکل بندی نظامی سیاسی و اجتماعی حاکمان وقت در دوره قاجار بر روند تولیدِ منسوجات این دوره مؤثر بوده و نظام تولید و مصرف منسوجات در پی تأثیرات دریافتی از گفتمان قدرت حاکم بر جامعه تغییرات ویژه ای داشته است.
مطالعه تطبیقی ساختار بصری نگاره "آوردن سر ایرج نزد فریدون" در مکاتب دوره صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نگاره هایی با موضوع ادبیات فارسی و به ویژه داستان های شاهنامه فردوسی از مهم ترین آثار تصویری با مضمون حماسی در تاریخ نگارگری ایران می باشند. نگارگری ایرانی همانند شعر و ادبیات فارسی سنت ها و قوانین خاص خود را داراست، به طوری که نگارگر در تصویرسازی آثار ادبی بیش از آنکه به متن وفادار باشد، قوانین، ویژگی ها و سنت های خاص نگارگری دوره خود را در نظر می گیرد. پژوهش حاضر با عنوان" مطالعه تطبیقی ساختار بصری نگاره " آوردن سر ایرج نزد فریدون" در مکاتب دوره صفوی" نگاهی دارد به بررسی مضامین تصویری و عناصر بصری و ترکیب بندی نگاره هایی با موضوع مشترک" آوردن سر ایرج نزد فریدون" که در دوره صفوی در کارگاه های تبریز، شیراز، قزوین و اصفهان تصویر شده اند. بر این اساس پس از جستجوی 34 نگاره با موضوع یادشده، با در نظر گرفتن تاریخ و مشخصات نگاره ها تعداد11 عدد از آن ها مربوط به دوران صفوی تشخیص داده شده. نظر به موجود نبودن همه نگاره ها، جامعه آماری به 7 نگاره از مکاتب مختلف دوره صفوی محدود شد. نگاره ها به ترتیب دوره زمانی و به لحاظ عناصر تصویری(مضمون و موضوع) در سه وجه واقعی، بیانی و نمادین توصیف و از منظر تمهیدات تجسمی شامل عناصر بصری(خط، رنگ، بافت) و ترکیب بندی(مارپیچ طلایی، مربع شاخص، مستطیل طلایی و خطوط رهنمون گر) مورد تحلیل قرار گرفت. این پژوهش بر اساس روش توصیفی- تحلیلی و با رویکرد تطبیقی با استفاده از مطالعات کتابخانه ای و مشاهده آثار به شناسایی وجوه تفاوت و شباهت بین نگاره ها پرداخته است. در نگاره های ذکرشده به دلیل داشتن موضوع مشترک، مضامین تصویری واحدی بکار گرفته شده است؛ اما به لحاظ تمهیدات تجسمی از ویژگی های ساختاری کارگاه هنری زمان خود پیروی نموده اند. یافته ها نشان می دهد گرچه نگاره های مکاتب گوناگون دوره صفوی ویژگی های متفاوتی دارند، اما در ساختار بصری متأثر از یکدیگر بوده و هر کارگاه متناسب با میزان دسترسی به نسخه های قبل، از آن ها تأثیر پذیرفته است. این تأثیر منجر به کم شدن ارتباط نگاره با متن اصلی شاهنامه شده است.
سیر تحول در طراحی و ساخت صندوق قبرهای چوبی قرن 9 هجری قمری مرعشیان مازندران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حکومت محلی مرعشیان (مرعشیه) که شیعه مذهب بودند از سال 760 الی 906 هجری قمری در خطه تبرستان (مازندران کنونی) حکمرانی کردند. در این دوره ساخت بقاع آرامگاهی سادات، امامزادگان و بزرگان مرعشی رونق می گیرد که اغلب آن ها دارای مصنوعات چوبی نظیر صندوق قبر چوبی به جای ضریح های فلزی امروزی بوده اند. در حال حاضر تعداد کثیری از این آثار به دلایل مختلفی از بین رفته و یا مورد سرقت قرارگرفته است، که ضرورت پرداختن به آن ها را دوچندان می نمایاند. این صندوق ها اغلب دارای تزئینات به همراه کتیبه هستند. به نظر نحوه تزیین و نقوش به کار گرفته شده بر روی آن ها به تناوب متفاوت از یکدیگر هستند. بر این مبنا پرسش اصلی تحقیق بدین گونه قابل طرح است که، چه سیر تحولی درزمینه تزئینات، ساخت و کتیبه نگاری بر روی صندوق قبور چوبی قرن 9 هجری قمری در مازندران مشاهده می شود؟ در این راستا هدف اصلی، بررسی روند تغییر و تحولات در ساخت صندوق قبور چوبی قرن 9 هجری قمری مازندران با تکیه بر مؤلفه هایی نظیر: تکنیک های تزیین، نوع قاب بندی، ترکیب بندی ها، نقوش و کتیبه ها است. بر مبنای دسترسی و تاریخ دار بودن صندوق قبر، تعداد 15 نمونه از شهرهای مختلف استان به عنوان جامعه آماری تحقیق، مدنظر است. نتیجتاً، به نظر می رسد رواج مذهب تشیع توسط مرعشیان و پاسداشت آن ها از چهره های مذهبی و سیاسی در قالب ساخت برج مقبره را می توان از اصلی ترین دلایل تعدد صندوق قبرهای چوبی باشد. مجموعاً در تمامی موارد بررسی شده از قبیل: ابعاد و فرم کلی، قاب بندی ها، ترکیب و نوع ترسیم نقوش گیاهی و هندسی، ساختار کتیبه ها همچنین مواردی تکنیکالی همچون روسازی، بافت زمینه و نقاشی روی چوب، شاهد یک سیر رو به رشد و صعودی هستیم به نوعی که در نمونه های متأخر آثار در تمامی موارد نجاران به بلوغ و کمال قابل توجهی در ساخت و تزئین صندوق قبور چوبی دست یافتند.
جایگاه حضرت یونس(ع) در مجموعه آثار محمود فرشچیان با رویکرد نظریه «تک اسطوره» جوزف کمبل
حوزههای تخصصی:
نقد اسطوره ای آثار ادبی و هنری و به ویژه نظریه «تک اسطوره» جوزف کمبل، به دلیل قابلیت و کارایی ویژه آن، همواره مورد ارجاع و استناد ادیبان و زبان شناسان، اسطوره پژوهان و به ویژه هنرمندان بوده است. از سوی دیگر، داستان و نگاره های حضرت یونس (ع) در فرهنگ و هنر ایرانی- اسلامی، دارای اهمیت قابل توجهی بوده است. نگارنده در این نوشتار کوشید که نگاره های محمود فرشچیان، نگارگر صاحب سبک معاصر، با موضوع حضرت یونس(ع) را با نظریه و رویکرد «اسطوره ای» مورد تطبیق و تحلیل قرار دهد. مسئله این پژوهش، علاوه بر تبیین اهمیت جایگاه اسطوره، نظریات اسطوره ای و به ویژه نظریه «تک اسطوره»کمبل؛ نخست روشن شدن جایگاه موضوعات اساطیری و تاریخی و به ویژه نگاره های یونس(ع) در آثار محمود فرشچیان، سپس، مشخص شدن منبع روایت هنرمند از داستان یونس(ع) و سرانجام، تطبیق و تبیین نگاره «یونس(ع)» فرشچیان با رویکرد و نظریه «تک اسطوره» (قهرمان)جوزف کمبل بوده است. هدف این مقاله نیز که با روش توصیفی- تحلیلی انجام پذیرفته است، اثبات اهمیت جایگاه مضامین اسطوره ای و تاریخی و به ویژه یونس(ع) در آثار هنرمند و در گام بعد، مشخص شدن منبع روایت فرشچیان و سرانجام، تطبیق نگاره یاد شده با رویکرد «تک اسطوره» (قهرمان)جوزف کمبل بوده است. نتیجه نیز بر اساس یافته های کمی و کیفی، این بوده است که موضوعات اساطیری و تاریخی و به ویژه نگاره های حضرت یونس(ع) در آثار هنرمند، دارای جایگاهی برجسته و قابل تامل است. همچنین، پیش متن و منبع روایت هنرمند از این نگاره ها، به سه دلیل، قرآن مجید بوده است که با رویکرد و نظریه «تک اسطوره» جوزف کمبل نیز دارای اشتراک و انطباق بوده است.
جایگاه ادبیات فارسی در مجموعه آثار استاد محمود فرشچیان با تأکید بر نگاره «حافظ»
حوزههای تخصصی:
ادبیات فارسی از غنی ترین و تأثیرگذارترین مؤلفه های فرهنگی ایران و جهان بوده که شاهکار های آن همواره در شرق و غرب مورد ستایش بوده است. از دیرباز، نقاشی ایرانی با ادبیات فارسی دارای روابطی بنیادین و ریشه دار بوده است و هر یک سبب غنای دیگری بوده است. مسئله یا پرسش اصلی این پژوهش این بوده که استاد محمود فرشچیان تا چه میزان از ادبیات فارسی بهره مند بوده است؟ همچنین هنرمند چرا و چگونه از ادبیات بهره مند بوده و به طور کلی رویکرد هنرمند به قلمرو ادبیات فارسی چطور بوده است؟ هدف این پژوهش نخست، تبیین میزان بهره مندی هنرمند از ادبیات فارسی و سپس، تحلیل چرایی، چگونگی و رویکرد استاد فرشچیان به ادبیات فارسی بوده است. این پژوهش از نوع نظری و با روش توصیفی تحلیلی آثار و با رویکردی تأویلی و ترکیبی انجام گرفته است. روش گردآوری اطلاعات نیز کتابخانه ای و میدانی و روش تجزیه و تحلیل اطلاعات نیز کمی و کیفی بوده است. نتیجه این بوده است که علاوه بر اهمیت اساسی جایگاه ادبیات فارسی و چرایی و چگونگی بهره مندی هنرمند از ادبیات فارسی که بدان پرداخته شد، به طور کلی، نگرش استاد فرشچیان به مقوله ادبیات فارسی، دارای سیری هدفمند و البته تدریجی از وابستگی به ادبیات تا استقلال از ادبیات بوده است. او در آغاز تحت سیطره شاعران بزرگ ایرانی و درصدد بازتاب جهان آفاقی و روایت تصویری اندیشه شاعران زبان فارسی است. اما در طول زندگی حرفه ای و به تدریج، با چرخشی معنادار به سمت روایت جهان انفسی و درونی خود گام برداشته است.
کالا شدگی به مثابه خشونت علیه هنر (مطالعه موردی: تابلو فرش)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نادیده گرفتن ارزش و جایگاه اثر هنری و تقلیل ارزش آن صرفاً به عامل انتقال هنجارها و ارزش های جامعه به عنوان یک کانال جامعه پذیری افراد، به منزله خشونت علیه هنر بوده و به مرور زمان باعث از بین رفتن اثر هنری و تبدیل آن به یک کالا می شود. هدف اصلی این تحقیق مطالعه مصادیق خشونت علیه هنر و پیامدهای آن است؛ در خشونت علیه هنر بحث کالایی شدن و استفاده ابزاری از هنر یا بحث سیطره بعد مادی هنر بر بعد معنوی آن قابل شناسایی است. در این پژوهش ضمن مطالعه موضوع خشونت علیه هنر، به مطالعه آسیب های ناشی از آن در زمینه کالای هنری تابلو فرش پرداخته شده است. نگارندگان در این پژوهش در پی پاسخ دهی به این سوالات هستند که چه مواردی را می توان خشونت علیه هنر تلقی کرد؟ آیا در مورد تابلو فرش می توان ثابت کرد که خشونت علیه آن اتفاق می افتد؟ یافته های تحقیق نشان می دهد در عصر حاضر خشونت علیه هنر در عرصه های مختلف رخ داده است. هنر برای لذت بردن و ارزش معنوی آن همواره مد نظر بوده و هنر برای هنر در طول سالیان مورد توجه واقع شده ولی امروزه در اثر برخورد مادی با آن ارزش هنر نادیده انگاشته شده و به نوعی مورد خشونت واقع شده است. ست کردن تابلو فرش ها با سایر لوازم منزل و داشتن دید سرمایه ای به آن و کالایی شدن آن از مصادیق خشونت علیه هنر است که منجر به تحولات معنادار در حوزه مصرف تابلو فرش شده است. به مرور بعد هنری در زمینه تابلو فرش کمرنگ شده و تقدم کالاشدگی بر جنبه فرهنگی تابلو فرش دیده می شود.
بازسازی افق انتظار صراحی در عصر صفوی
حوزههای تخصصی:
صراحی یکی از پرتعدادترین آثار موزه ای دوران اسلامی ایران و همچنین یکی از پردریافت ترین ظروف در متون ادب فارسی به شمار می آید. این در حالی است که برای معرفی این شیء موزه ای، فقط به کاربرد و ویژگی های ظاهری آن اشاره شده است. در لغتنامه های فارسی نیز به چیزی فراتر از برخی ویژگی ها و کاربرد اصلی آن اشاره نشده است. حال در این پژوهش توسعه ای، با روش تحلیل محتوا به شیوۀ کتابخانه ای (اسنادی تاریخی) برای تکمیل اطلاعات این ظرف در عصر صفوی، اقدام شده است. لازم است بیان شود روش عمده برای گردآوری اطلاعات در این پژوهش، روش بازسازی افق انتظار هانس روبرت یاوس است. افق انتظار در تفکر هانس روبرت یاوس، به معیاری گفته می شود که مردمان هر عصر برای تأویل، تفسیر و ارزیابی آثار ادبی عصر خود به کار می برند. وی معتقد است با دستورالعملی سه مرحله ای می توان افق انتظار مردمان هر دوران را دربارۀ یک اثر بازسازی کرد. از آراء یاوس برای بررسی آثار هنری هم استفاده شده است ولی بدون داشتن سندی از دریافت مخاطب، فقط می توان به حدس هایی از چگونگی افق انتظار مخاطبان بسنده کرد. در این پژوهش افق انتظار صراحی در عصر صفوی به استناد دریافت های فراوان و متنوعی که از آن در متون ادب فارسی وجود دارد، بازسازی شد. نتیجه نشان می دهد که با روش بازسازی افق انتظار صراحی به استناد متون ادبی معاصر آن، می توان روحی تازه به این اثر دمید و از این رهیافت به درکی بهتر از دریافت های این ظرف در متون ادبی و برخی آثار هنری (به خصوص تصاویر فرشتگان صراحی در دست) نائل گردید.
گونه شناسی شباک معرق در معماری گنبدخانه مساجد (مقایسه تطبیقی شباک در گنبدخانه مساجد تیموری یزد و صفوی اصفهان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سیر تحول شباک ها و شیوه نوررسانی به گنبدخانه ها، همواره یکی از دغدغه های مهم معماران بوده و واکاوی آن از حیث سیر تحول و تکنیک، در زمره پژوهش هایی است که به رغم اهمیت، مغفول مانده است. این پژوهش به دنبال پاسخ به این پرسش است که با توجه به ارتقاء فناوری ساخت گنبد در دوره های تیموری و صفوی، از منظر فرم، تکنیک و روش اجرا، نوررسانی به فضای گنبدخانه از طریق شباک ها چگونه انجام می شده است؟ شیوه گردآوری اطلاعات این تحقیق کیفی، بر پایه مطالعات کتابخانه ای و میدانی است. در بخش مطالعات میدانی، سیر تحول شباک معرق در گنبدخانه مساجد از منظر نقوش، فرم، تعداد و ابعاد در دو دوره مهم تاریخ معماری ایران (تیموری و صفوی)، در شهرهای یزد و اصفهان مطالعه شده است. یافته ها مبین آن است که موقعیت نورگیرها در دو دوره مطالعاتی، به یک چهارم پایین گنبد (محدوده پاکار) منتقل شده است. در این بخش، به دلیل ازدیاد ضخامت گنبد، امکان ایجاد نورگیر، بیش تر وجود دارد. علاوه بر این، اندازه قاب معرق مشبک ها نیز افزایش یافته و فرم ساده و مستطیل شکل تیموری به قوس جناغی تبدیل شده است؛ اما از ظرافت نقوش نسبت به معرق مشبک های تیموری کاسته شده و به دلیل استحکام بیش تر معرق مشبک ها، از معرق های دوبندی و درشت تر استفاده شده است؛ هم چنین اضافه شدن حمیل به حاشیه نقوش نورگیرها، باعث بهتر دیده شدن آن ها از فاصله دور و تشخیص بهتر متن و حاشیه شده است. ترکیب رنگ از مباحث مهم در تنظیم میزان نور بوده و این ترکیب از دوره تیموری به رنگ های درخشان تبدیل شده و به دلیل پیشرفت های فنی در پخت لعاب در دوره صفوی، رنگ آبی متمایل به سبز به ترکیبات رنگی شباک ها اضافه شده است. در معرق مشبک های مساجد یزد، نقوش هندسی غالب است و نورگیرها مستقل از تزیینات گنبد و بسیار ساده طراحی شده اند. در معرق مشبک های مساجد اصفهان، نقوش اسلیمی و ختایی به شکل یک دوم متن به صورت آیینه ای در کل متن تکرار شده اند و به صورت قرینه در یک قاب قرار گرفته اند.
بررسی نقش و شیوه بافت در تون بافی خراسان جنوبی (مطالعه موردی روستاهای خشک، خراشاد، گورید بالا و شورستان)
منبع:
رج شمار دوره اول پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲
95 - 113
حوزههای تخصصی:
پارچه بافی یکی از صنایع دستی ارزشمند خطه خراسان جنوبی است که از دیرباز بسیار مورد توجه مردم این منطقه بوده است. این هنر سنتی که در منطقه به نام "تون بافی" یا "توبافی" شناخته شده است، در حد وسیع در روستاهای خراسان جنوبی مرسوم بوده و نقش مهمی در اشتغال زایی و خودکفایی مردم داشته است. اگرچه امروزه پیشرفت های زیادی در زمینه تولید انواع پارچه صورت گرفته است، اما بدون شک صیانت از این هنر- صنعت سنتی به عنوان بخش مهمی از فرهنگ، تاریخ، و هویت این منطقه بسیار حائز اهمیت است. در این پژوهش با هدف شناساندن نقوش و طرح های اصیل، و شیوه بافت، به بررسی تون بافی منطقه خراسان جنوبی، به ویژه روستاهای خشک، خراشاد، گورید بالا و شورستان، از توابع این استان، پرداخته شده است. در این راستا به این سؤالات پاسخ داده خواهد شد که چه نقوشی در تون بافی مناطق مورد مطالعه رایج بوده و وجه تسمیه و شیوه بافت آن ها چه بوده است. روش تحقیق تحلیلی- توصیفی و شیوه گردآوری اطلاعات به صورت میدانی و کتابخانه ای است. یافته های پژوهش نشان می دهد که محصول تون بافی پارچه ای است که به وسیله دستگاه های بافندگی چوبی از نوع دو وردی و چهار وردی تولید می شود. مواد اولیه مصرفی برای تون بافی در گذشته نخ پنبه ای و ابریشمی بوده است و امروزه از نخ های ویسکوز (برق) برای این منظور استفاده می گردد. چپرباف، گنتی، و خشتی از رایج ترین نقوشی هستند که در اکثر مناطق مورد مطالعه جهت تون بافی مورد توجه بوده است. این عناصر برگرفته از طبیعت اطراف در ذهن بافنده نقش بسته است.
بررسی فرم ظروف مفرغی و سفالین هزاره اول ق.م محفوظ در مجموعه سماوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در پی تلاش های جواد سماوی (1333-1394 ش.) مجموعه ای از ظروف و آثار پیش از تاریخ و دوره اسلامی گردآوری شده است که دارای تنوع شیشه، نقره، برنز، سنگ، سفال و مفرغ می باشند. هدف از پژوهش حاضر، بررسی و طبقه بندی ظروف کاربردی سفالین و مفرغی هزاره اول ق.م موجود در این مجموعه و پاسخ به این سوال است که ظروف مفرغی و سفالی موجود در مجموعه سماوی، از لحاظ فرم و کاربرد چه ویژگی هایی دارند؟ روش تحقیق در این پژوهش از حیث هدف کاربردی و از حیث ماهیت، توصیفی- تطبیقی است. به منظور پاسخ به سوال تحقیق، پس از بازدید از مجموعه خصوصی سماوی، ظروف کاربردی مفرغی و سفالی موجود در این مجموعه، به طور وضعی انتخاب و مورد بررسی قرار گرفته اند. روش گرد آوری داده ها، کتابخانه ای و میدانی است. تجزیه و تحلیل اطلاعات، با ترکیبی از روش های کیفی و کمّی انجام شده است. نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد ظروف کاربردی و مفرغین هزاره اول ق.م این مجموعه به تعداد 144 ظرف و دارای 77 فرم متفاوت هستند. ظروف سفالین هزاره اول ق.م این مجموعه نیز به تعداد 324 ظرف و دارای 130 فرم متفاوت می باشند. 11 فرم ظروف مفرغین مورد بررسی، شامل بشقاب بزرگ صفحه ای ستاره شکل، پارچ کوچک دسته دار، کاسه منقوش سوزنی شکل، جام پایه دار، دیزی کوچک، سرقلیان، دیگ با لوله شیاردار و دسته و پایه، قوری لوله دار، فنجان منقاری شکل، هاونگ و دسته هاونگ هستند. هم چنین، 15 فرم ظروف سفالی مورد بررسی، مشتمل بر کوزه آبخوری دسته دار، ظرف سفالی لوله دار، ظرف پایه دار، لیوان، کاسه پایه دار، ظرف سوراخ دار، سبو، تنگ کوچک دسته دار، تنگ دسته دار، عطردان گردن بلند، ظرف سفالی، ظرف سفالی لوله دار و کاسه با طرح بادامی شکل است.
شیشه گری قبل از انقلاب صنعتی به روایت اسناد تصویری
حوزههای تخصصی:
مطالعه چگونگی شیوه های ساخت شیشه قبل از انقلاب صنعتی توسط آثار موجود که اغلب به دلیل حفاری های غیرقانونی چندان مورد استناد نیست، میسر نمی گردد. در حفاری های باستان شناسان نیز، با توجه به فرآیند نگهداری کوره های شیشه -که در طول زمان تخریب و مجدداً ساخته می شد- اطلاعات دقیقی در دست نیست. منابع تصویری جزء ارزنده ترین مستندات در خصوص مطالعات تاریخی به شمار می آید که در این پژوهش به بررسی شیوه های ساخت شیشه نظیر شیوه کار، کوره ها، چیدمان کارگاه، ابزار بر اساس مستندات تصویری پرداخته می شود. این پژوهش درصدد پاسخ به این سؤال شکل گرفته است که شرایط حاکم بر کارگاه های شیشه گری قبل از انقلاب صنعتی بر اساس روش های ساخت و امکانات و نیروهای انسانی به چه صورت بوده است؟ در این پژوهش که از نوع پژوهش های تاریخی-تحلیلی است، از روش گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای بر اساس منابع موجود بهره گرفته شده است. در نتایج حاصل از این پژوهش مشخص می شود که تصاویر موجود متعلق به قبل از انقلاب صنعتی حاوی اطلاعات ارزشمندی در خصوص نحوه چیدمان کارگاه های شیشه گری نظیر انواع کوره ها، شکل کوره ها، نحوه قرارگیری آن ها، سوخت به کاررفته، ابزار است. شیشه گر قبل از انقلاب صنعتی به صورت نشسته و انفرادی فعالیت ساخت شیشه را انجام می داد. درگذر زمان شیشه گری به صورت ایستاده و با ابزارها و قالب های متنوع و با استفاده از کوره های پیشرفته صورت گرفته است.
گونه شناسی موجودات عجیب در نسخه عجایب المخلوقات طوسی (قرن6ه.ق)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نسخه ی معروف عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات (شگفتی های آفرینش) که توسط شمس الدین محمد بن محمود بن احمد طوسی (قرن 6 ه .ق) تألیف شده، شهرتی جهانی یافته است. نگار ه های موجود در این نسخه به لحاظ اینکه با محوریت موجودات عجیب تصویر شده است، مورد مناسبی برای مطالعه گونه شناسی این موجودات است. هدف از این تحقیق، ابتدا معرفی نسخه عجایب المخلوقات طوسی (قرن 6ه.ق) و سپس دسته بندی گونه های مختلف موجودات در نگاره های این نسخه بوده است. به علت تخیل به کار گرفته شده در عناصر تصویری موجود در نسخه مورد نظر، نگاره ها دارای دقایق و ظرایف ویژه ای هستند، که آن ها را، نیازمند توجه و تحلیل دقیق کرده است. از این رو در این پژوهش، پس از معرفی نسخه و نگاره های آن، تلاش شده، براساس نوع عناصر تصویری، گونه های مختلف نگاره ها دسته بندی شده و در جدولی معرفی شوند. بر همین مبنا، این مقاله به دنبال بررسی این موضوع بوده است که آیا نگاره های این نسخه، قابلیت گونه شناسی دارند؟ و در پی پاسخ به این سؤال است: در نسخه عجایب المخلوقات طوسی (قرن6 ه.ق)، چندگونه از موجودات عجیب وجود دارد؟ روش تحقیق، توصیفی - تحلیلی و شیوه گردآوری اطلاعات کتابخانه ای- اسنادی است. روش تجزیه و تحلیل آثار بر مبنای مطالعات کیفی و از حیث هدف، بنیادین است. نتایج کلی تحقیق بر این امر اذعان دارندکه تصاویر موجود در این نسخه در 6 گونه ی موجودات عجیب تقسیم بندی شده است. یافته های آن موجودات عجیب در دو شاخه ترکیبی و تلفیقی قرار می گیرند. موجودات ترکیبی دارای چهار گونه است. شامل : 1- پیکرگردانی انسانی 2- پیکرگردانی حیوانی 3- گیاهی 4- صور افلاک است که البته این دسته بندی ها خود به دسته بندی جزئی تری تقسیم شده است. همچنین موجودات تلفیقی شامل دوگونه 1- قصص قرآنی و روایات الهی 2-موجودات عجیب و غرب (تلفیقی) اژدها، سیمرغ، دیو و فرشته تقسیم بندی شده است.
مطالعه ویژگی ها و ثبات رنگی نخ پشمی رنگرزی شده با برخی از مواد رنگزای زرد طبیعی
منبع:
رج شمار دوره اول بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱
51 - 63
حوزههای تخصصی:
مواد رنگزای طبیعی فراوانی مانند اسپرک، برگ مو، جاشیر، زرد چوبه، زعفران، سماق، پوست پیاز، اکالیپتوس، گلرنگ، گل بابونه، گل جعفری و بسیاری دیگر از گل های موجود در طبیعت وجود دارند که میتوان برای کسب رنگ زرد با درجات مختلف استفاده نمود. در این تحقیق از 10 رنگینه زرد طبیعی رایج در رنگرزی سنتی برای رنگرزی کلاف نخ پشمی استفاده شد. ابتدا، کلاف های نخ پشمی با سه غلظت مختلف از دندانه کلرید قلع (1، 2 و 3 درصد وزنی) به روش پیش دندانه عمل شد و بعد از آن با درصد های مختلف از ماده رنگزا (10%، 30% و 60%) در حضور اسید استیک رنگرزی شدند. طیف های انعکاسی نمونه های رنگرزی شده مورد بررسی و قدرت رنگی آنها محاسبه گردید. با توجه به قدرت رنگی نمونه های رنگرزی شده می توان بیان نمود که ماده رنگزای پوست پیاز و سماق به ترتیب دارای بیشترین و کمترین قدرت رنگی می باشند. نمونه کلاف نخ رنگرزی شده با ماده رنگزای زردچوبه نسبت به سایر نمونه ها دارای ثبات نوری کمتری می باشد.
بررسی انتساب زمانی، مکانی و هویت هنرمند یک هلالی ستون دار مزین به کاشی هفت رنگ
حوزههای تخصصی:
کاشی های هفت رنگ قاجاری نمود بارزی از هویت تصویری هنر این دوره را به نمایش می گذارد که از نظر سبک و سیاق هنری تفاوت های عمده ای با دوران قبل از خود دارد. کاشی نگاران شیرازی در این دوره مطابق با فرهنگ عامیانه، کاشی هایی با ویژگی های خاص تولید کردند و مکتب کاشی نگاری شیراز را بنا نهادند . این مقاله به بررسی یک هلالی ستون دار مزین به کاشی نگاره کتیبه دار در حراجی بونامز لندن می پردازد و می کوشد با توجه به اسناد موجود و نیز مقایسه و تطبیق ویژگی های مشترک این اثر با آثار مشابه هم دوره در کاشی نگاره های شیراز از جمله درمانگاه نمازی، خانه صالحی و خانه عطروش مسئله انتساب زمانی، مکانی و هویت کاشی نگار آن را روشن سازد . تحقیق حاضر به روش تحقیق تحلیلی و تطبیقی با گردآوری اطلاعات بر پایه مطالعات میدانی و کتابخانه ای انجام یافته است . نتایج به دست آمده از یافته های پژوهش حاضر بیانگر این است که اثر مورد بررسی به لحاظ موضوعات، نقش مایه ها، رنگ بندی و شیوه رنگ گذاری ویژگی های معناداری با کاشی نگاره های مکان های مذکور دارد که مبین تعلق آن به مکتب کاشی نگاری شیراز در اواخر دوره قاجار است. همچنین بررسی کتیبه های این اثر و کتیبه های موجود دراین مکان ها روشن می سازد که هنرمند این اثر استاد ابراهیم کاشی نگاری بوده است که در شیراز فعالیت داشته و دوران حیات وی معاصر با میرزا عبدالرزاق؛ مهم ترین کاشی پز مکتب کاشی نگاری شیراز در اواخر دوره قاجار بوده است .
بازشناسی قالی های عثمانی با تاکید بر عوامل تاثیرگذار هنر ایرانی بر شکل یابی و گسترش آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قالی عثمانی دارای گستره وسیعی از طرح و نقش، رنگ و بافت بوده که در تاریخ قالیبافی جهان اهمیت خاصی دارد. در مدت حکومت عثمانیها (1299-1922م) تولید قالی نسبت به دوره پیشین توسعه بیشتری پیدا کرد به گونه ای که قرن شانزدهم و نیمه اول قرن هفدهم میلادی باشکوه ترین این دوره تلقی می شود. با بررسی قالی های عثمانی میتوان ردپای هنر ایران را ملاحظه کرد. نفوذ هنر ایران در قالی عثمانی بعد از فتح استانبول (1453م) شدت بیشتری میگیرد و آثار آن، در تغییر طرح و نقش و بافت قالی ها دیده می شود. به همین منظور، میتوان قالی عثمانی را در دو گروه، دسته بندی کرد. هدف این مقاله، بازشناسی قالی های دوره عثمانی و عوامل تاثیرگذاری هنر ایران، در شکل گیری قالی های گروه دوم این دوره است. براین اساس پرسش های مقاله حاضر این است؛ چه قالیهایی از گروه دوم قالی های دوره عثمانی تحت تاثیر نفوذ هنر ایران بافته شده است؟ چه عواملی زمینه ساز تاثیر هنر ایران بر شکل دهی به قالی های عثمانی شدند؟ روش تحقیق توصیفی تحلیلی تطبیقی است، گردآوری اطلاعات کتابخانه ای و بخشی از تصاویر از طریق جستجو در موزه ها تهیه شده است. یافته های تحقیق نشان میدهد که نفوذ فرهنگ و هنر ایرانی از طریق مهاجرت اجباری و اختیاری هنرمندان به دربار عثمانی، هدایای پادشاهان، غارت و چپاول آثار هنری ایران توسط عثمانی در زمان اشغال، صادرات قالی ایران به عثمانی از عوامل تاثیرگذار بر هنر قالیبافی عثمانی بوده است.