فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۶٬۳۲۱ تا ۲۶٬۳۴۰ مورد از کل ۴۹۹٬۰۲۴ مورد.
منبع:
جامعه شناسی فرهنگ و هنر دوره ۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
1 - 16
حوزههای تخصصی:
مفهوم سوژه گی و ورود آن به اندیشه فلسفی و اجتماعی یکی از تحولاتی است که رنسانس با خود به همراه آورد، تحولی که طی آن سوژه گی، به مثابه مبنای آگاهی و کنش به یکی از مسائل مورد مناقشه در بین نظریه پردازان فلسفه و علوم اجتماعی تبدیل شد. از این منظر، رویکردهای گوناگون به سوژه گی، از حیث پرداخت به موضوعاتی نظیر آزادی و اراده، آگاهی، انقیاد، ساخت خود، بودن، هستی، ایدئولوژی و ساخت اجتماعی، جزو مجادله برانگیز ترین نظریه های جامعه شناختی و انتقادی عصر حاضر بوده اند. روش این پژوهش از نوع توصیفی تحلیلی می باشد. گردآوری مطالب به شیوه اسنادی بوده است و در این راستا از کتب، مقالات و متون مختلف نظری استفاده شده است. مطالعه حاضر در پاسخ به مسئله مناقشه برانگیز سوژه گی انجام شده است. بر این مبنا می توان رویکردها و نظریه های مرتبط با سوژه گی را در قالب سه الگوی کلی طبقه بندی کرد: 1-الگوی کلاسیک و وجودی، 2-الگوی بودن و 3-الگوی تجویزی. بر اساس این سه الگو مبنای اقدامات و آگاهی سوژه در طیفی بین «منِ مطلق» تا «انقیاد و کنترل مطلق» قرار می گیرند. نظریه های کلاسیک و وجودگرا در سمت منِ مطلق قرار دارند. اما با ظهور هگل رویکردهای مرتبط با سوژه گی از منِ مطلق و سوژه مسئول فاصله می گیرند. در واقع، نظریه هگل به عنوان یک نظریه میان سوژه گی نقطه آغاز و زمینه ساز شکل گیری حرکت به سمت الگوهای بودن و تجویزی قرن بیستمی در ارتباط با سوژه گی است.
مطالعه کیفی فاصله گیری فرهنگ شنیداری موسیقی ایران از ریشه های اصیل خود در دوره پهلوی دوم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی فرهنگ و هنر دوره ۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
142 - 155
حوزههای تخصصی:
فرهنگ هر جامعه برآیند و بازتابگر ارزش ها، آداب و رسوم، نمادها و باورهایی است که تعامل های روزمره و تبادلات بین الذهانی کنشگران را جهت می بخشند و غالباً از بطن انواع تقابل ها و همیاری ها بر می خیزند. بخشی از این فرهنگ کلی بی تردید فرهنگ شنیداری است که سیر تکاملی خاص خود در تاریخ هر جامعه را دارد. هدف این پژوهش تحلیل زمینه های فاصله گرفتن فرهنگ شنیداری موسیقی از ریشه های اصیل خود در دوران پهلوی دوم است. این گسست از دوره ناصری با ورود موسیقی نظام به بدنه موسیقی ایرانی آغاز شد و عواملی چون تجددگرایی، مراسم مذهبی، حذف آموزش سازهای ایرانی و رواج آموزش نت محور آن را تشدید کردند. این فرایند بعدها نیز با تعمیق مدرنیته ایرانی در پهلوی دوم تداوم یافت و نهایتاً با رخداد انقلاب 1357 در مسیر دیگری افتاد. روش مورد استفاده از جنس کیفی و از نوع تاریخی و توصیفی- تحلیلی است و داده ها به شیوه اسنادی گردآوری شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که از دوره پهلوی دوم تا انقلاب 1357؛ رادیو و تلویزیون، سالن های اجرا و کافه ها، ضبط و پخش آثار موسیقی و مراکز فرهنگی بر علل قبلی افزوده شدند. هر چند تلاش هایی در جهت احیای موسیقی ایرانی صورت گرفت اما نتوانست در مقابل موجی که حامل موسیقی غیرایرانی بود مقاومت لازم را نشان دهد. لذا موسیقی ایرانی فقط در متن مواجهه با موسیقی غربی و در تقابل و تبادل با آن توانست به کار خود ادامه بدهد.
بازنمایی زن پوشی در سینمای پسا انقلاب ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زن پوشی به یک استراتژی فیلمسازی جهت نمایش زن تبدیل شده است. روند افزایشی استفاده از زن پوشی در سینما ایران، این سوال را مطرح نموده که هدف زن پوشی در سینمای ایران چیست و چگونه بازنمایی می شود. برای نیل به این هدف، ضمن اقتباس نظریاتی در حوزه مطالعات فمینیستی و بازنمایی، روش تحلیل روایت مورد استفاده قرار گرفته است و 18 فیلم که در طی سال های 1357 تا سال 1400 در سینمای پساانقلابی ایران ساخته شده با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده است. یافته ها نشان می دهد که برخلاف خوش بینی پژوهش های پیشین که این گونه شخصیت پردازی را نقص گفتمان حاکم قلمداد کرده اند، شخصیت زن پوش به دو شیوه زن رام و زن طناز بازنمایی شده است. این زنان با نحوه راه رفتن، استفاده از حرکات دست، خنده های ملیح و دست زدن مکرر به چهره و آرایش، به نحو اغراق آمیزی عشوه گری پیشه می کنند تا به مقاصد فریبکارانه خود دست یابند. انگیزه مردان از زن پوشی شامل پنهان سازی هویت و فرار از مخمصه، تحریک مردان، انتقام، منفعت طلبی و کجروی است. تمهیدات سینمایی نیز زن پوش را به ابژه جنسی فرو می کاهد. فیلم ها برای برانگیختن احساسات مخاطب و گریز از نمایش واقعیتهای خانوادگی و اجتماعی، به لباس پوشیدن متقابل روی می آورند.در نهایت، این بازنمایی به بازتولید کلیشه های جنسیتی در جامعه ایرانی یعنی دوگانه زن مدرن-سنتی منجر شده است.
تحلیل جامعه شناختی رمان «مرایا الجنرال» بر اساس نظریه ساختارگرایی تکوینی لوسین گلدمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقد جامعه شناسی از شیوه های نقد ادبی است و نقد ساختارگرایی تکوینی لوسین گلدمن یکی از زیر مجموعه های آن می باشد که به بررسی ارتباط و تشابه میان ساختار اثر ادبی و ساختار جامعه می پردازد. طارق بکاری، نویسنده مراکشی در رمان مرایا الجنرال با نگرشی تاریخی به مقوله های استعمار، ازخودبیگانگی فرهنگی و غرب زدگی و نفوذ نظام سرمایه داری در جهان عرب اشاره کرده است و اثرش ساختاری معنادار دارد. بنابراین پژوهش حاضر می کوشد بر اساس نظریه گلدمن، جهان بینی حاکم بر رمان مرایا الجنرال را بیان کند و تحولات سیاسی و اجتماعی بازنمایی شده مراکش را در متن این رمان نشان دهد. یافته های پژوهش حاکی از آن است که متن رمان مرایا الجنرال بازتابی از ساختار جامعه مراکش در دهه هفتاد تا نود میلادی است که جهان بینی پنهان آن، نگرش انتقادی طبقه ای از روشنفکران چپ گرا و سوسیالیست مراکشی است که با تکیه بر آگاهی طبقاتی خود برای رسیدن به آزادی، علیه نظام استبداد در مراکش می شورند، ولی استعمار غرب و نظام سرمایه داری با ازخودبیگانگی و تفرقه میان مراکشی ها مانع از تحقق آگاهی آرمانی این طبقه می شود. در سطح فرهنگی مراکشی ها به خاطر کپی برداری از فرهنگ غربی، دچار تعارضات فرهنگی و ازخودبیگانگی شده و سبب رواج فساد اخلاقی و توسعه نفوذ بیگانگان شدند و در سطح اجتماعی؛ خفقان و نبود آزادی بیان، مراکشی ها را مأیوس و سرخورده می کند و مردم در فرایند اداره کشور به حاشیه رانده می شوند و در سطح سیاسی نیز استعمار حوزه نفوذ خود را توسعه داده و با سرنگون کردن یک دیکتاتور، دیکتاتور دست نشانده دیگری را جایگزین او می کند.
خوانش نشانه شناسی در رمان«أدرکها النسیان» اثر سناء الشعلان بر اساس نظریه گریماس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نشانه شناسی یا نشانیک (Semiotics) مطالعه نشانه ها و نمادها است و تعبیر آنها از مهمترین اهداف ساختار گرایی در دوره معاصر ، تفسیر محورهای بنیادین یک اثر ادبی می باشد. درک نشانه های یک متن منجر به افزایش فهم ودرک آن می شود. گریماس با استفاده از ساختار نظریه نشانه شناسی پراپ، توانست الگوی کنشی را به وجود آورد تا به وسیله آن علت و معلول یک نشانه وکنش را بیان کند و به کنش پذیر بودن یک اثر پی ببرد. رمان«أدرکها النسیان» اثر «سناء الشعلان» یکی از رمان های دوره معاصر جهان عرب است که نویسنده به وسیله آن توانسته است معضلات و آسیب های اجتماعی مختلفی مانند فقر،فحشا، تن-فروشی و آوارگی موجود در کشورهای عربی به ویژه فلسطین را به نمایش گذاشته و نظر خود را به واسطه امور محسوس و نامحسوس به نمایش بگذارد؛به همین دلیل،استفاده از اشارات غیر مستقیم در این داستان از بسامد بالایی برخوردار می باشد.. جستار حاضر با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی و رویکرد نشانه شناسی گریماس به دنبال آن است تا ضمن معرفی کنش شخصیت های مختلف، به تحلیل مربع نشانه شناسی بپردازد و به میزان تطبیق الگوی کنشی گریماس با موضوعات و مفاهیم این رمان بپردازد. نتایج به دست آمده نشان می دهد استفاده از الگوی کنشی گریماس و مربع معناشناسی می تواند به تحلیل نشانه های موجود در رمان مرکز گریز «أدرکها النسیان»که با استفاده از تکنیک های پست مدرنیسم و موضوع اجتماعی نگاشته شده است کمک کند.به بیانی دیگر، تحلیل الگوی ساختار گرای گریماس به تحلیلگر اجازه ورود به ژرفای معانی نهفته در متن داستانی را می دهد وبا الگوی کنشی می تواند به کارکرد معکوس مفاهیم دست یابد.
کاربرد پیرنگ و شخصیت پردازی در دو رمان مرشد و مارگاریتا از بولگاکوف و کافکا در کرانه اثر موراکامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
615 - 641
حوزههای تخصصی:
بولگاکوف نویسنده روس «مرشد و مارگاریتا» را در سبک ادبی رﺋﺎﻟیﺴﻢ جادویی ﻧﮕﺎﺷﺘﻪ است که از لحاظ فرم اثر، ترکیب بندی و شیوه روایت، ساختاری مدرن دارد. از سوی دیگر، در حال حاضر موراکامی از مطرح ترین نویسندگان جهان است و «کافکا در کرانه» را در سبک سوررئالیسم نگاشته است. سؤال اصلی پژوهش این است که دو رمان مرشد و مارگاریتا و کافکا در کرانه، ﭼﮕﻮﻧﻪ و ﺗﺎ ﭼﻪ ﻣیﺰان ﺑﺎ ﺗﻌﺮیﻒ ﭘﺮاپ از روایﺖ ﻣﻄﺎﺑﻘﺖ دارند و اصلی ترین شخصیت ها برای تولید معنا در این دو اثر کدامند و به چه صورت با یکدیگر مطابقت دارند؟ نگارندگان مقاله، ضمن رجوع به آن دسته از منابعِ علمی-پژوهشی که درباره این آثار نگاشته شده است، از روش سندی، کتابخانه ای و فیش برداری از کتاب های دو نویسنده به همراه بررسی تحلیلی-توصیفی محتوای آثارشان نیز استفاده کرده اند. نگارندگان مقاله به این نتیجه رسیدند که هر دو اثر از چهارچوپ نظریه ریخت شناسی پراپ پیروی می کنند و بر یک ابرساختار پایه ریزی شده اند؛ همچنین در هر دو اثر به منظور نمایش سرنوشت انسان، نویسندگان با خلق شخصیت های پویا در کنار شخصیت های ایستا و به کارگیری موجودات فرازمینی در کنار انسان هایی با ویژگی های زمینی برای توصیف جامعه دوران خود به تولید معنا پرداخته اند.
عوامل مؤثر بر سلامت اجتماعی نوجوانان 13 تا 18 سال مقیم مراکز شبه خانواده تحت نظارت سازمان بهزیستی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عوامل طبیعی و غیرطبیعی موجب شده که تعداد کثیری از نوجوانان بی سرپرست و بدسرپرست در مراکز شبانه روزی زندگی و اقامت داشته باشند.این پژوهش با هدف شناسایی عوامل ساختاری و کارکردی موثر برسلامت اجتماعی نوجوانان 13تا 18 دختر و پسر مقیم مراکز شبه خانواده تحت نظارت سازمان بهزیستی در سال 1401 درشهر تهران انجام شده است. پژوهش حاضر به لحاظ ماهیت پژوهش در زمره تحقیقات اکتشافی،به لحاظ نوع پژوهش کاربردی و به لحاظ استراتژی دارای استراتژی استقرایی و به لحاظ ماهیت داده ها در زمره طرح پژوهش کیفی و از نوع نظریه داده بنیاد براساس مدل پارادایمی strauss&corbin (1990)می باشد.در این پژوهش برای رهیافت پژوهشی نظریه داده بنیاد، از مدل پارادایمی Corbin & Strauss (1990) که مبتنی بر شناسایی عناصر شش گانه: شرایط علّی، زمینه ای، مداخله ای، راهبردهای کنش/ واکنش، پیامد و پدیده محوری و ارتباط بین آنهاست؛ استفاده شد.جامعه آماری وحجم نمونه؛ تعداد24 نفر از کارشناسان عالی و ارشد و مسئولین وکارشناسان شاغل در این بخش هستند، به صورت هدفمند انتخاب گردیده اند.داده های کیفی با استفاده نرم افزار مکس کیو.دی ای (MAXQDA2020) ، موردتجزیه و تحلیل قرار گرفته است. یافته ها نشان می دهد مهمترین عوامل موثر بر سلامت اجتماعی در دو گروه اصلی؛عوامل ساختاری با سه زیرگروه؛ وضعیت فرهنگی،اجتماعی و اقتصادی قبل از ورود به شبه خانواده، کارکرد خانواده زیستی و ساختارهای موجود و عوامل کارکردی با زیرگروه کارکردهای قابل بهبود،حمایت اجتماعی،کارهای کاهش مشکلات نوجوانان،هماهنگی عوامل تربیتی، کارکردهای تربیتی و آموزشی،توجه به نقش آموزشی مربیان،کارکردهای اقتصادی و مالی شناسایی شدند
تبیین کاربست مفهوم شفافیت در فضای بناهای زیارتگاهی، گامی در مسیر شناخت الگوی پیشرفت معماری اسلامی ایرانی مطالعه موردی: سه نمونه (زیارتگاه علی ابن مهزیار اهوازی، امامزاده عبدالله شوشتر، بقعه شاه رکن الدین دزفول علیهم السلام)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مفهوم فضا یکی از مهم ترین موضوعات معماری است که همواره مورد توجه معماران، نظریه پردازان و پژوهشگران قرار گرفته است. این مقاله در راستای بررسی شفافیت ساختار فضایی معماری بناهای زیارتگاهی می باشد. هدف این پژوهش تبیین کاربست مفهوم شفافیت در ساختار فضایی بناهای زیارتگاهی بر مبنای الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی است، که بر این اساس زیارتگاهای علی ابن مهزیار اهوازی، امامزاده عبدالله شوشتر و بقعه شاه رکن الدین دزفول به عنوان شاخص ترین مکان های زیارتگاهی خوزستان، به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب گردید. روش گردآوری اطلاعات پژوهش، به لحاظ نوع نتایج توصیفی-تحلیلی و به لحاظ رهیافت تاریخی-تفسیری است که به شیوه تحلیل گونه شناختی و با شیوه گردآوری داده کتابخانه ای (اسنادی) و با ابزار نقشه خوانی، سندخوانی و فیش برداری به تبیین و دسته بندی انواع شفافیت در ساختار فضایی بناهای زیارتگاهی بر مبنای الگوی پیشرفت معماری اسلامی ایرانی پرداخته است. این پژوهش نشان دهنده متنوع بودن شفافیت فضایی در معماری زیارتگاه ها بر مبنای اصول معماری اسلامی ایرانی است که این کیفیت شفافیت، دارای چهار سطح کالبدی، بصری ادراکی، عملکردی و معنایی در فضای معماری تبیین نمود. در معماری بناهای زیارتگاهی شفافیت معنایی و مفهومی نمود بیشتری دارتد، در شفافیت بصری و ادراکی انسان همواره فضا را تعریف شده، ولی بی پایان احساس می کند، و این شفافیت علاوه بر عملکرد خود سبب تداوم بصری، نورانیت و درک همزمان درون و بیرون فضا می شود.
ارائه الگوی تاثیرگذاری سرمایه گذاری خارجی بر سرریز فناوری حوزه انرژی های تجدید پذیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه هدف اصلی بسیاری از سیاست های اقتصادی، دستیابی به نرخ های رشد و رفاه اقتصادی بالاتر می باشد، مخاطرات زیست محیطی ناشی از فعالیت های اقتصادی به یک موضوع بحث برانگیز تبدیل شده است. نگرانی در مورد امنیت انرژی، افزایش جمعیت و مسائل مربوط به تغییرات آب و هوا نگرش ها را به سمت استفاده از انرژی های تجدیدپذیر سوق داده است. پژوهش حاضر با ارائه الگوی تاثیرگذاری سرمایه گذاری خارجی بر سرریز فناوری حوزه انرژی های تجدید پذیر به اجرا درآمد. این پژوهش از نظر ماهیت و محتوا از نوع توصیفی می باشد. در این تحقیق اطلاعات مربوط به 16 نفر از خبرگان که مدیران میانی و مدیران صنعت است که نمونه آماری را تشکیل. نتایج این تحقیق نشان داد که 11 عامل اصلی بر بر سرریز فناوری حوزه انرژی های تجدید پذیر از طریق کانال سرمایه گذاری تاثیر دارد همچنین روش تحلیل ساختار متقابل نشان داد عامل سیاست گذاری های اقتصادی و عوامل تشویقی و حمایتی و عامل رشد اقتصادی به ترتیب برابر 483 ، 436 و 303 و بیشترین تاثیر گذاری غیر مستقیم را بین عوامل دارند
بازاندیشی معنای فرزند از دیدگاه زنان متأهل (دارای فرزند و بدون فرزند) ساکن در شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم اجتماعی (علامه طباطبایی) بهار ۱۴۰۲ شماره ۱۰۰
1 - 44
حوزههای تخصصی:
در سال های اخیر، بسیاری از مفاهیم خانواده دستخوش تغییرات معنایی شده است. ازآنجاکه فرزند کانون اصلی خانواده است، درک والدین و زنان از این مفهوم، تعیین کننده بسیاری از تصمیمات در حوزه باروری خواهد بود. لذا واکاوی «معنای فرزند» و بررسی درک زنان از این مفهوم ضروری است. این پژوهش با رویکرد کیفی به توصیف فهم کنشگر از معنای فرزند می پردازد. داده ها از طریق مصاحبه عمیق با بیست زن متأهل دارای فرزند و بدون فرزند در شهر تهران با نمونه گیری هدفمند جمع آوری و با استفاده از تکنیک شش مرحله ای اسمیت تحلیل شد. مضمون اصلی پژوهش نشان داد فرزند مفهومی است پویا، دینامیک و تأثیرگذار. در نگاه عاطفی مضامین «حس خوب»، «پرکننده صحنه زندگی» و «سختی و شیرینی» و در نگاه حمایتی مضامین «حمایت نسلی»، «حمایت سالمندی» و «حمایت معنوی» از یافته ها پدیدار گشت. فرزند به معنای شمشیر دو لبه است بدین معنا که هم مانعی است برای رشد و هم عاملی است برای خودشکوفایی و بالندگی. رشد و توسعه در حوزه فردی و زناشویی از مهم ترین معانی فرزند است. فرزند ظرفی است برای پُر کردن عاطفه که با تزریق حس خوب به ثبات و تداوم زناشویی کمک می کند. یافته های این مطالعه توانست به زعم خود تصویر روشنی از معنای فرزند ارائه دهد.
پیش بینی جمعیت و تحلیل پویا از تحولات ساختار جمعیتی در ایران (سال 1355 الی 1455)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
راهبرد اجتماعی فرهنگی سال ۱۲ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۹
1251 - 1282
حوزههای تخصصی:
پیروی از سیاست کنترل جمعیت سازمان های بین المللی که در چند دهه اخیر در ایران اجرایی شد، امروزه باعث تحول عظیمی در ساختارهای سنی جمعیتی گردیده و جمعیت کشور را به طرف ازدیاد نرخ سالمندی سوق داده و باعث شده تا نرخ وابستگی در آینده جزء چالش های اساسی سیاست گذاران باشد. هدف پژوهش حاضر پیش بینی، شبیه سازی و تحلیل پویا از تحولات ساختاری جمعیت کشور ایران و آثار و تبعات آن در نرخ وابستگی جمعیتی دهه های آتی با توجه به تحولات نامتوازن جمعیتی طی دوره 1355 الی 1455 می باشد. نتایج شبیه سازی با روش مدل سازی سیستم های پویا نشان داد که جمعیت کشور با متوسط سالانه نرخ باروری 6/1 در سال 1426 به 94132000 میلیون نفر می رسد. پس از آن روند نزولی به خود گرفته و در سال 1455 به 86416400 نفر خواهد رسید. همچنین روند رشد گروه سنی زیر 15 سال از سال 1370 به بعد سیر روند نزولی داشته و جمعیت سالخورده در طی این دوره، رشد فزاینده ای خواهد داشت؛ به طوری که در پایان دوره به 29 درصد از کل جمعیت خواهد رسید. یافته های پژوهش بر اساس رشد نامتوازن جمعیتی کشور در سه دهه 60،50 و70 و افزایش امید زندگی از 54 سال به 76 سال، نشان می دهد در دهه های آتی ساختار جمعیت کشور یک ساختار پیر خواهد بود و افزایش نرخ وابستگی جمعیت کشور، پیامدهای اقتصادی آسیب زایی را به دنبال خواهد داشت.
راهبردهای تدریس موثر در آموزش تاریخ با تأکید بر تدریس فعال و کار گروهی
حوزههای تخصصی:
تغییرات بنیادی در نظام آموزش و پرورش، از ضروریات یک نظام پویا و در حال رشد است. یکی از تغییرات در این زمینه، به کارگیری روش های تدریس نوین در فرایند آموزشی کشور است. روش های تدریسی که علاوه بر عملکرد معلمان، فعالیت دانش آموزان را هم به عنوان یکی از مهم ترین هدف خود مد نظر قرار داده است. یکی از روش های موفق که در پیشرفت تحصیلی تأثیر زیادی دارد یادگیری به شیوه همیاری یا کار گروهی است که زمینه دانشی و عاطفی و اجتماعی به هم پیوند می خورند و جنبه های گوناگون شخصیت فراگیرندگان مورد تأیید قرار می گیرند. معلم باید فعالیت های یادگیری از طریق همیاری را به گونه ای سازمان دهد که دانش آموزان احساس حقیقی وابسته بودن به یکدیگر را داشته باشند و بدانند که هیچ یک از اعضای گروه نمی توانند موفق باشند مگر این که تمام اعضا موفق شوند. این جستار با روش توصیفی تحلیلی و با استناد به منابع و مأخذ کتابخانه ای درصدد است دریابد که چگونه می توان با استفاده از روش های تدریس فعال و تعامل و مشارکت گروهی، برای آموزش بهتر و افزایش انگیزه و علاقه دانش آموزان در درس تاریخ استفاده کرد. یافته های این تحقیق نشان می دهد که استفاده از روش های تدریس فعال و تعامل گروهی هر چند نه با یک میزان اهمیت می تواند نقش بسزایی در آموزش بهتر و ارتقا یادگیری دانش آموزان در درس تاریخ داشته باشد.
تدوین الگوی مشروطی تحصیلی مبتنی بر تجارب زیسته دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی تربیتی سال ۱۹ بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۷
102 - 138
حوزههای تخصصی:
استفاده از روش ها و تکنیک های مختلف در جهت رسیدن به بهترین نتایج و ایجاد هم افزایی بین آن ها می تواند در بسیاری از مسائل راهگشا و کمک کننده باشد. داده کاوی آموزشی یکی از حوزه های نسبتاً جدیدی است که می توان به کمک آن در حل مسائل آموزشی و به ویژه مسائل حوزه سنجش و اندازه گیری اقدام کرد؛ اما قبل از استفاده از این روش ها باید تا حد امکان با آن آشنا شده و مشکلات و معایب و مزایای آن موردبررسی قرار گیرد. در این پژوهش نیز هدف بررسی تکنیک طبقه بندی ماتریس ها نامنفی و چگونگی تعیین تعداد خوشه ها قبل از اجرای مدل است. روش اجرای پژوهش از نوع توصیفی و جامعه موردمطالعه تمامی حاضرین جلسه کنکور رشته علوم ریاضی و فنی در سال 1398 بود که از این تعداد 5000 نفر به صورت تصادفی توسط سازمان سنجش و آموزش کشور انتخاب و در اختیار پژوهشگر قرار گرفت. ابزار پژوهش سؤالات حسابان و هندسه کنکور بود. نتایج این تحلیل نشان داد که در برآورد تعداد خوشه های سؤالات حسابان اختلاف وجود دارد ولی در مورد سؤالات هندسه نتایج تمامی روش ها یکسان بود. با توجه به اختلاف مشاهده شده پیشنهاد می شود که در پژوهش های آتی با کمک شبیه سازی داده به بررسی دقیق-تر این مسئله پرداخته شود.
اثربخشی آموزش صلح بر روابط بین فردی و انگیزه تحصیلی دانش آموزان دختر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی تربیتی سال ۱۹ بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۷
192 - 215
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف، تعیین اثربخشی آموزش صلح، بر روابط بین فردی و انگیزه تحصیلی دانش آموزان، به روش نیمه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با در نظر گرفتن گروه کنترل و پیگیری یک ماهه انجام شد. جامعه آماری پژوهش، کلیه دانش آموزان دختر دوره اول متوسطه منطقه 19، آموزش وپرورش شهر تهران، در سال تحصیلی 99-98، به تعداد بالغ بر 5901 نفر بود. حجم نمونه آماری پژوهش، 40 نفر دانش آموز دوره اول متوسطه بود که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده اند. ابزار گردآوری داده ها، بخش ارزیابی روابط بین فردی و انگیزه تحصیلی از پرسشنامه شایستگی تحصیلی (ACES)، الیوت ودیپرنا (1999) بود. پس از اجرای پیش آزمون، گروه آزمایش طی 8 جلسه 90 دقیقه ای به صورت پی درپی، بر اساس پروتکل آموزش صلح محقق ساخته، تحت آموزش صلح قرارگرفته و گروه کنترل، هیچ گونه آموزشی در این زمینه دریافت نکردند. در انتها، هردو گروه در معرض آزمون ارزیابی روابط بین فردی و انگیزه تحصیلی قرار گرفتند (پس آزمون). پس از گذشت یک ماه مجدداً هر دو گروه در معرض همان آزمون قرار گرفتند (پیگیری). داده ها به روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی تحلیل شد. تحلیل واریانس نشان داد که آموزش صلح 57 درصد تغییرات واریانس نمرات مهارت های بین فردی و 1/46 درصد تغییرات واریانس نمرات انگیزه تحصیلی را تبیین می کند؛ بنابراین می توان گفت آموزش صلح در افزایش مهارت های بین فردی و انگیزه تحصیلی دانش آموزان مؤثر بوده است؛ و این تأثیر پس از مرحله پیگیری پایدار مانده است (01/0 p<). نتایج این پژوهش حاکی از ضرورت یادگیری چگونه باهم زیستن است. آموزش صلح با تأثیرگذاری مثبت بر روابط بین فردی و انگیزه تحصیلی دانش-آموزان، موجب بهبود روابط بین فردی دانش آموزان در مدرسه و افزایش انگیزه به تحصیل در آنان می گردد.
مقایسه اثربخشی آموزش عاطفی- اجتماعی همکارانه و آموزش ذهن آگاهی در بهبود مهارت های حل مسئله اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی تربیتی سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۶۹
6 - 31
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی آموزش اجتماعی – عاطفی همکارانه و آموزش ذهن آگاهی بر بهبود مهارت حل مسئله اجتماعی در دانش آموزان دختر پایه اول دوره اول متوسطه شهر زنجان بود. این پژوهش از نوع آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری در این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دختر دوره اول متوسطه شهر زنجان بود که در سال تحصیلی 96- 95 در مدارس شهر زنجان مشغول به تحصیل بودند. 339 دانش آموز به روش تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب و پرسشنامه فرم کوتاه حل مسئله اجتماعی را تکمیل کردند. از بین این دانش آموزان، 45 نفر انتخاب و بطور تصادفی در یک گروه کنترل و دو گروه آزمایشی گمارده شدند. گروه آزمایش اول، 12 جلسه 1.5 ساعته تحت آموزش اجتماعی – عاطفی قرار گرفت و در مورد گروه دوم آزمایش، 8 جلسه 2 ساعته آموزش ذهن آگاهی ارائه شد. سپس دانش آموزان گروه آزمایش و گروه کنترل پرسشنامه حل مسئله اجتماعی را پس از اجرای مداخله و پس از گذشت یک ماه از مداخله تکمیل کردند. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از روش آماری طرح ترکیبی دو راهه استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که هر دو متغیر مستقل (آموزش اجتماعی – عاطفی همکارانه و آموزش ذهن آگاهی) نمرات جهت گیری مثبت نسبت به مسئله را افزایش و نمرات جهت گیری منفی نسبت به مسئله و سبک اجتنابی حل مسئله را در مقایسه با گروه کنترل کاهش داد، اما تفاوت معنی داری بین آنها وجود نداشت. اجرای متغیرهای مستقل، منجر به تغییر معناداری در مؤلفه حل منطقی مسئله نشد. در رابطه با سبک تکانشی/ بی دقتی، آموزش عاطفی - اجتماعی در مقایسه با گروه کنترل منجر به کاهش معنادار میانگین شد اما آموزش ذهن آگاهی تأثیری بر آن نداشت. نتایج پیگیری نشان داد که اثر متغیرها در طول زمان تداوم داشت. پس می توان نتیجه گرفت که، آموزش ذهن آگاهی و آموزش اجتماعی- عاطفی بر بهبود مهارت حل مسئله اجتماعی اثر داشته است.
باورهای شایستگی تحصیلی درس علوم: سنجش میزان تأثیرپذیری از پیشایندها و تأثیرگذاری بر پیامدهای آموزشی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی تربیتی سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۶۹
134 - 162
حوزههای تخصصی:
خودپنداره و خودکارآمدی، مهم ترین باورهای شایستگی تحصیلی هستند که البته آگاهی اندکی در مورد نقش این باورها در درس علوم وجود دارد و تا کنون روابط ساختاری جداگانه بین این باورها و پیشایندها و پیامدهای آموزشی در درس علوم در ایران موردبررسی قرار نگرفته است. پژوهش حاضر این روابط ساختاری را با استفاده از رگرسیون متغیرهای مکنون، در مجموعه داده های مربوط به 920 دانش آموز ایرانی موردبررسی قرار داده است. نتایج نشان داد که همبستگی بین خودکارآمدی تحصیلی و خودپنداره تحصیلی در درس علوم 47/0= ρ است، که نشان از مجزا بودن عوامل ساختاری باورهای شایستگی تحصیلی در درس علوم دارد، خودکارآمدی تحصیلی علوم در مقایسه با خودپنداره تحت تأثیر شدیدتر پیشایند فرصت های یادگیری مبتنی بر کاوشگری قرار داشت. خودپنداره تحصیلی علوم، پیش بینی کننده بهتری برای انگیزه آینده نگرانه و ایجاد آرزوی شغلی بود، این در حالی است که خودکارآمدی، پیش بینی کننده بهتری در مورد توانایی های کنونی شاگردان در درس علوم است. برنامه های آموزشی مبتنی بر کاوشگری، بازخورد مثبت و فردی ارائه شده توسط معلمان علوم، ایجاد فرصت هایی برای دانش آموزان به منظور مشارکت در تجربه های آزمایشگاهی، می توانند به تقویت باورهای شایستگی تحصیلی درس علوم کمک کنند. پیشنهاد ما طراحی آموزشی درس علوم مبتنی بر سازنده گرایی، توسعه کارهای دست ورزی در مدارس، و طراحی فعالیت های کلاسی مبتنی بر مشارکت توسط معلمان علوم، به منظور تقویت خودپنداره و خودکارآمدی تحصیلی شاگردان است، این تقویت، پیامدهایی از قبیل پیشرفت سواد علمی و ایجاد آرزوها و انگیزه های مثبت شغلی را در پی خواهد داشت.
بررسی رابطه ی اهداف پیشرفت با عملکرد حافظه ی فعال: نقش واسطه ای عواطف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی تربیتی سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۶۹
222 - 248
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه ای عواطف در رابطه بین اهداف پیشرفت و عملکرد حافظه ی فعال انجام شده است. روش پژوهش، توصیفی مبتنی بر مدل همبستگی از نوع تحلیل مسیر بود. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان دانشگاه یاسوج در سال تحصیلی 1401-1400 بود که از این جامعه، ۳6۰ نفر، با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای، انتخاب و به پرسشنامه ی حافظه ی فعال Daneman and Carpenter (1980)، پرسشنامه ی اهداف پیشرفت Midgley et al. (1988)، و مقیاس عواطف Watson et al. (1988)، پاسخ دادند. ارزیابی مدل پیشنهادی از طریق تحلیل مسیر و روابط واسطه ای در مدل پیشنهادی با استفاده از روش بوت استراپ بررسی شد. یافته های مربوط به اثرات مستقیم اهداف پیشرفت بر عملکرد حافظه فعال نشان داد اهداف تبحری بر عملکرد حافظه اثر مستقیم و معنی دار دارند (۲۵/۰=ß، ۰۰۱/۰p=) و اثرات مستقیم اهداف عملکردی و اهداف اجتنابی بر عملکرد حافظه ی فعال معنی دار نبود. همچنین یافته ها نشان دادند عاطفه منفی بر عملکرد حافظه اثر مستقیم و معنادار دارد (۱۴/۰-=ß، ۰۱/۰p=) اما اثر مستقیم عاطفه مثبت بر عملکرد حافظه معنادار نبود. یافته های مربوط به روابط غیرمستقیم نیز نشان داد اهداف تبحری و اهداف اجتنابی از طریق عواطف مثبت و منفی بر عملکرد حافظه ی اثر غیرمستقیم معنی دار دارند اما اثر غیرمستقیم اهداف عملکردی از طریق عواطف مثبت و منفی بر عملکرد حافظه ی معنی دار نبود. درنهایت نتایج نشان داد مدل پیشنهادی با داده ها برازش دارد؛ بنابراین اهداف تبحری و اجتنابی باواسطه ی عواطف بر عملکرد حافظه ی فعال اثر غیرمستقیم دارند و با توجه به نقش میانجی عواطف در رابطه بین اهداف پیشرفت و عملکرد حافظه فعال، پیشنهاد می شود برای بهبود عملکرد حافظه فعال، به نوع هدفی که افراد برمی گزینند و عواطف متأثر از آن، توجه بیشتری معطوف شود.
عوامل روان شناختی تسهیل کننده بهبودی بیماران پیوند مغز استخوان: مرور سیستماتیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال ۱۲ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۴۸)
83 - 100
حوزههای تخصصی:
مقدمه: تعیین عوامل روان شناختی تسهیل کننده بهبودی بیماران پیوند مغز استخوان برای سیاست گذاری های مناسب در جهت شناسایی مشکلات احتمالی و توسعه مداخلات مناسب در بهره مندی بهتر و افزایش موفقیت در پیوند مغز استخوان، بسیار حائز اهمیت است. هدف این مطالعه مرور عوامل روان شناختی تسهیل کننده بهبودی بیماران پیوند مغز استخوان بود.
روش: در مرور سیستماتیک حاضر از موارد گزارش ترجیحی برای بررسی های سیستماتیک و متاآنالیز (پریزما) و همچنین پیامدهای احتمالی آن برای خطر سوگیری استفاده شد. در همین راستا، اطلاعات موردنیاز از از پایگاه های science Direct, Scopus, PubMed برای انتخاب مقالات لاتین و پایگاه های مقالات فارسی، ISC با محدود کردن سال برای انتخاب مقالات انگلیسی به 2009 تا 2022 و سال های 1390-1401 جهت انتخاب مقاله های فارسی برداشته شدند که بر اساس معیارهای موردنظر محدود شدند. واژه هایی همچون پیوند سلول های بنیادی خون ساز، عوامل روان شناختی، تسهیل کننده، بهبودی مورد جستجو قرار گرفتند. برای ترکیب داده ها از روش سنتز روایتی استفاده شد.
یافته ها: در این مطالعه، کیفیت 37 مقاله تأیید شد و عوامل روان شناختی تأثیرگذار بر بهبودی بیماران پیوند مغز استخوان شناسایی شدند. پریشانی جسمی، کاهش کیفیت زندگی بیماران، احتمال افزایش علائم اضطراب و افسردگی، از بزرگترین جالش های پیش روی بیماران بود. معنویت ورزی، سواد سلامتی، مداخلات ورزشی و روان شناختی در جهت پذیرش بیماری و افزایش بهزیستی روان شناختی در ارتقای نتایج سلامت روان شناختی و پزشکی تاثیر معنادار دارد.
نتیجه گیری: شناسایی عوامل روان شناختی تأثیرگذار بر بهبودی بیماران پیوند مغز استخوان از جمله؛ سواد سلامتی، برنامه های ورزشی، خوش بینی، جنسیت، حمایت اجتماعی، سلامت روانی، عوامل سبک زندگی، درک پیوند و پیگیری در تنظیم پروتکل هایی جهت افزایش بهداشت روانی بیماران تحت پیوند موثر هستند.
هخامنشیان در مصر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ایران باستان دوره ۲ بهار ۱۴۰۲ شماره ۵
101 - 107
حوزههای تخصصی:
کمبوجیه سیاست کورش را مبنی بر استحکام پایه ها و توسعه سرزمینی هخامنشیان ادامه داد. ازجمله برنامه های توسعه سرزمینی، لشکرکشی به مصر بود که مقدمات آن در زمان کورش فراهم شده بود که کمبوجیه آن را عملیاتی کرد و مصر به سرزمین های زیر فرمان هخامنشی ضمیمه شد. برای درک بهتر از تأثیرات فرهنگی هخامنشیان و مصر باید شواهد باستان شناسی باقیمانده از آن دوران که توسط باستان شناسان پژوهشگران مختلف کشف و بررسی شده اند به دقت بررسی و مطالعه کرد که ازجمله شواهد باستان شناختی باقیمانده می توان به کتیبه های هخامنشی در حمامات و کانال سوئز، کتیبه و آثار معماری جزیره الفانتین و نقش برجسته های هخامنشی در معبد هیبیس و سایر شواهد فرهنگی و باستان شناختی که در مصر یافت شده، اشاره کرد. این مقاله بر آن است تا کتاب هخامنشیان در مصر (براساس شواهد باستان شناسی) را نقد و بررسی کند.
Revision of the History of Smelting and Mining of Copper in the Center of the Iranian Plateau Based on the Evidence and Petrographic Tests of the Slag of Gazanak Zarandieh Tepe(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ایران باستان دوره ۲ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶
35 - 49
حوزههای تخصصی:
In a survey carried out in the Sadrabad area of Zarandieh in June 2020, in addition to the whole village of Sadrabad, its satellite areas were also examined and identified, which led to remarkable results in the archaeological studies of the Iranian plateau, which in addition to other archaeological survey, metal slags were also studied and analyzed there. Slag is the residue of minerals from the smelting, which occurs naturally as a molten silicate or as a mixture of several silicate minerals with compounds of oxides, sulfides, and metals. To detect metal minerals in slag, it is necessary to prepare a polished section from the samples in order to identify its type . The silicate minerals in the slag are studied with passing light using a thin section. Gazanak Zarandieh Tepe is located 85 km from Tehran and 75 km from Saveh in Sadrabad Vilage in Zarandieh city of Markazi province. The oldest settlement phase identified in this area is Neolithic (or Pre-pottery Neolithic) and the newest period identified is related to the Safavid era. In this survey, we obtained evidence of smelting and processing of copper, which included pure native copper and slag from smelting of this metal, which by integrating them for laboratory studies, especially the petrographic elemental analysis, which resulted in amazing results. The purpose of petrographic testing on study samples is to identify the components of the slag, the type of material extracted and, if possible, the host rock mineral. Since the study area lacks Chalcolithic age, and the abundance of plum ware, which appeared in the context of Cheshmeh Ali pottery and the transition period according to the speculation of the 2021 season, led us to the question that melting and extraction copper metal in the center of the Iranian plateau has an older history than the dates presented in this article.