فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۰۶۱ تا ۲٬۰۸۰ مورد از کل ۲۹٬۴۳۱ مورد.
حوزههای تخصصی:
کودکان کم توان ذهنی به واسطه تفاوت در ویژگی های جسمانی، عقلانی، رفتاری و اجتماعی تمایز بسیار چشم گیری با سایر کودکان دارند. ازآنجایی که این قبیل از اختلالات، منجر به بروز مشکلات عدیده ای در زمینه رشد فردی و اجتماعی این کودکان می شود، در سال های اخیر، طراحی معماری فضاهای آموزشی به عنوان یکی از اصلی ترین و تأثیرگذارترین فضاها در بهره وری حداکثری از توانایی این کودکان محور توجه بسیاری از معماران قرار گرفته است. این پژوهش با هدف شناخت و ارائه راهکارهایی در راستای بهبود کیفیت فضاهای آموزشی کودکان کم توان ذهنی جامعه با تکیه بر دانش روانشناسی محیط سعی در ارتقاء رشد انگیزشی این کودکان دارد. بدین ترتیب پژوهش حاضر در راستای شناخت و پاسخگویی به این پرسش بوده که «در فرآیند بهبود حالات و اختلالات کودکان کم توان ذهنی چه مؤلفه ها و راهکارهایی در زمینه روانشناسی محیطی فضاهای آموزشی می تواند منجر به ارتقاء رشد انگیزشی این کودکان شود؟». روش تحقیق حاضر دارای ماهیت کیفی و وابسته به راهبرد توصیفی-تحلیلی است. پردازش این موضوع در ابتدا بر پایه مطالعات اسنادی و کتابخانه ای در راستای شناخت و تحلیل مولفه های محیطی مؤثر بر روان این کودکان بوده و در ادامه از بررسی های میدانی و مشاهده جهت تقویت روایی تحقیق بهره برده است. نتایج نشان می دهد که کودکان کم توان ذهنی به جهت برخورداری از ذهنی مضطرب و آشفته تر نسبت به سایر کودکان حساسیت بیشتری در برخورد با محیط های گوناگون از خود بروز می دهند. در این راستا بهره گیری از عناصر معماری نظیر رنگ و فرم مناسب، جنس مصالح و تناسبات و همچنین ایجاد فضاهای اجتماع پذیر و فعالیت های مشارکتی در کنار بازی سازی های مطلوب در فضای آموزشی، تأثیر به سزایی در بهبود عملکرد ذهنی آنان داشته و منجر به افزایش آرامش ذهنی، استقلال فردی، ارتباطات اجتماعی و درنهایت ارتقاء رشد انگیزشی این کودکان در فضاهای آموزشی می گردد.
گزاره های پرتکرار در مفهوم دیالکتیک فضا در معماری
حوزههای تخصصی:
اصطلاح «دیالکتیک فضا» در معماری به تضادها و تقابل هایی اشاره دارد که در فضاها وجود دارد. این تضادها می توانند شامل مواردی مانند روشنایی و تاریکی، فشردگی و فضایی بودن، جنبه های متقابل مثل داخلی و خارجی و... باشند. این مفهوم در معماری، بیشتر به طراحی فضاها و نحوه تأثیرگذاری آن ها بر رفتار و احساسات انسان ها می پردازد. یکی از مهم ترین گزاره های پرتکرار در مفهوم دیالکتیک فضا، تعادل میان تضادها است. در طراحی فضاها، تلاش برای ایجاد تعادل بین عناصر مختلفی مانند روشنایی و تاریکی، فضای باز و بسته، فضای داخلی و خارجی و... به عنوان یکی از اصول اساسی در نظر گرفته می شود. این تعادل می تواند به تعادل در روحیه و احساسات افراد کمک کند و فضا را برای استفاده بهینه از آنان فراهم کند. یکی دیگر از گزاره های مهم دیالکتیک فضا، تداخل و تعامل بین عناصر مختلف است. فضاها با ایجاد تداخل و تعامل بین مؤلفه های مختلف می توانند جذابیت بیشتری داشته باشند. به عبارت دیگر، فضاها با تنوع و تعدد عوامل، بیشترین تأثیر را بر رفتار و احساسات افراد دارند و این تعامل ها می تواند به وجود آورنده جوانب جذاب و پویایی در فضاها باشد. یکی از دیگر گزاره های پرتکرار، پیوند با محیط است. فضاها باید قادر باشند با محیط اطراف خود پیوند برقرار کنند و ارتباط مثبتی با آن داشته باشند. این ارتباط می تواند از طریق استفاده از مناظر طبیعی، ارتباط با فضاهای مجاور یا حتی ادغام با فضاهای شهری انجام شود. با توجه به این گزاره های پرتکرار، طراحان معماری می توانند فضاهایی را ایجاد کنند که تأثیرگذاری بیشتری بر رفتار و احساسات ساکنان داشته باشند و فضاهایی دارای جذابیت و تنوع بیشتری باشند. این اصول به طراحان کمک می کند تا فضاهایی باکیفیت و مناسب برای زندگی و کار انسان ها ایجاد کنند.
واکاوی نظام های عملکردی و کالبدی بازارهای تاریخی اسلامی بر مبنای احکام و مفاهیم دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از زمان ظهور دین مبین اسلام، بازارها یکی از ارکان اصلی شکل دهند ه شالوده ی شهرهای اسلامی و مرکز حیات اجتماعی آن بوده اند؛ لیکن امروزه، جایگاه برخی از این بازارها، در رویارویی با نیازهای نوین جوامع و به تبع آن، نظام های توسعه شهری نامشخص بوده و آن ها را به پهنه ناکارآمدی و فرسایش کشانده است. این در حالی است که میان احکام تجارت در اسلام و سازوکارهای اقتصادی، اجتماعی- فرهنگی، خدماتی، مدیریتی، ویژگی های شهری و فضاهای وابسته به آن در بازارهای اسلامی، روابط معناداری وجود دارد. در این رهگذر، اگرچه جایگاه محوری بازار در خاور نزدیک، موردتوجه پژوهشگران در حوزه های گوناگون بوده است، لیکن، تاکنون مفهوم بازار بر پایه جهان بینی اسلامی و تأثیر آن بر این قسم از فضاهای عمومی شهری، کمتر مورد بررسی قرار گرفته است. بر همین اساس، پژوهش حاضر در تلاش است آن را با بهره گیری از روش پژوهش توصیفی- تحلیلی، مورد واکاوی قرار دهد. پژوهش ها نشان می دهند، بازارهای اسلامی اگرچه در امتداد سنت های کهن سرزمین های مفتوحه شکل گرفته اند، لیکن به مرورزمان آنچه نیازمندی های جامعه اسلامی بود به آن ها افزوده گردید و ماهیتی ویژه یافتند. تبلور این امر، در طیف وسیعی از نظام های عملکردی و کالبدی بازارها و تأثیر آن بر ساختار شهری قابل شناسایی است؛ به قسمی که در بازارهای اسلامی پایبندی به اصولی همچون الزام به فراگیری فقه در جهت کسب دانش و تخصص در پرداخت و تنظیم شیوه معاملات، رونق تولید و بهبود کیفیت کالا، تقویت معنویت، اخلاق مداری، ایجاد ارتباط سالم بین بازاریان و تأمین امنیت و ساماندهی فعالیت ها موجب اصالت معنایی و پایداری آن ها در ادوار گوناگون شده است و متناظر با هر یک از این احکام، نظام کالبدی ویژه ای در ساختار پدید آمده و تکامل یافته است. اصول یاد شده از توان تعامل با عناصر اصلی دستورالعمل های نوین مدیریت میراث جهانی (چهارچوب حقوقی، نهادی و منابع) برخوردار هستند و می توان از آن ها در روند «حفاظت کالبدی»، با توجه به رسالت وجودی و نقش هر کدام از اجزای بازارهای تاریخی اسلامی بهره گرفت و زمینه حفاظت پویا از این قسم از دارایی های میراثی شهرهای اسلامی و ترمیم فعالیت ها و فضاهای اصیل آن ها را فراهم نمود و مفاهیم و ارزش های غنی مستتر آن ها را به نسل کنونی و آینده انتقال داد.
بررسی ارائه راهکارهای مبتنی بر مدیریت بحران در بازار تاریخی تبریز با بهره مندی از مولفه های سرمایه اجتماعی با استفاده از روش تحقیق آمیخته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ازآنجایی که حوادث رخ داده در بافت تاریخی، از نوع آنی بوده و بر این اساس، تصمیم گیری ها و سیاست گذاری های مربوط به عملیات طراحی و اجرا تحت تأثیر قرار می گیرد، بنابراین نیاز جدی و مبرم به دانشی به نام «مدیریت بحران» دوچندان می شود. هدف از مقاله حاضر، بررسی ارائه راهکارهای مبتنی بر مدیریت بحران در بازار تاریخی تبریز با بهره مندی از مؤلفه های سرمایه اجتماعی است. تحقیق در قسمت کیفی از نوع توصیفی تحلیلی است و جهت جمع آوری اطلاعات موردنیاز از بررسی های کتابخانه ای و مطالعات میدانی استفاده شده است. در بخش کمی ابتدا با استفاده از نظرات کارشناسان، اقدام به وزن دهی عوامل کالبدی با استفاده از روش سلسله مراتبی (AHP) گردید. در ادامه، مطالعات حاصل از مبانی نظری منجر به استخراج متغیرهای سرمایه اجتماعی شده که مؤلفه های اثرگذار با توجه به پرسشنامه تدوین شده در نرم افزار SPSS موردسنجش واقع شد و درنهایت برای جمع بندی و ارائه راهکارهای مؤثر، از مصاحبه و کدگذاری آنها استفاده شده که در نرم افزار MAXQDA این خروجی ها تحلیل گردید. نتایج تحلیل سلسله مراتبی نشان می دهد که به ترتیب زلزله، تخریب عمدی، آتش سوزی و درنهایت سیل می توانند بیشترین مخاطرات را ایجاد کنند. نتایج تحلیلی بخش آزمون های آماری نشان می دهد که بیشترین تأثیر مثبت در حل مسائل مدیریت بحران، مؤلفه «حس مکان و تعلق خاطر» است. مؤلفه «باورهای اعتقادی» نیز رتبه دوم را بین این پنج مؤلفه برای خود کسب کرده است. خروجی های بخش کیفی مقاله نشان می دهد که می توان به مواردی همچون «آگاهی از وضعیت مطلوب»، «حل مشکلات مربوط به زیرساخت های بازار» و «تأمین گرمایش و سرمایش به نحو مطلوب» و «رضایتمندی بازاریان» به عنوان راهکار افزایش مشارکت در حل معضلات کالبدی (به خصوص چهار آسیب اصلی) پرداخت.
تبیین جایگاه مفهوم زیبایی شناسی زندگی روزمره در «نقد قوه حکم» کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش هنر سال ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۵
65 - 76
حوزههای تخصصی:
آرای کانت درخصوص امر زیبا در کتاب «نقد قوه حکم» آورده شده است. کانت در این کتاب به جای تمرکز مستقیم بر تجربه زیبایی شناختی، بر احکام زیبایی شناختی زیبایی تکیه کرده است. وی احکامی را که به آن ها می پردازد، گزاره هایی می داند که زیبایی را به چیزها نسبت می دهند و بحث خود را درباره آن ها به چهار دقیقه کمیت، کیفیت، نسبت و جهت تقسیم می کند. مسئله نوشتار حاضر نیز بررسی دقایق چهارگانه امر زیبای کانتی و امکان استفاده از آن ها برای غنا بخشیدن به مفاهیم مطرح شده در زیبایی شناسی زندگی روزمره است، به این صورت که در این مقاله به این چهار دقیقه و همچنین رابطه میان آن ها و زیبایی شناسی زندگی روزمره پرداخته شده است. درواقع پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفی تحلیلی درصدد پاسخ گویی به این سؤال است که میان احکام ناظر به زیبایی در دیدگاه کانت و مفاهیم مطرح شده در زیبایی شناسی زندگی روزمره، چه نسبتی وجود دارد؟ در دیدگاه کانت احکام ذوقی نه به ابژه ای متعین یا خاصیتی از آن، بلکه به حالت خود ضمیر که ناشی از بازی آزاد قوای متخیله و فاهمه و آگاهی سوبژکتیو از آن است ارجاع دارد. این واکنش را به عنوان احساسی سوبژکتیو می توان با یکی از مهم ترین مأموریت های زیبایی شناسی زندگی روزمره، یعنی کشف پتانسیل های پنهان در پشت نمای معمولی زندگی روزانه، مرتبط دانست. پرورش ظرفیت و حساسیت برای روشن کردن چیزهای بسیار آشنا، توانایی به دست آوردن یک تجربه زیباشناختی تازه و غنی سازی زندگی فردی از این طریق، یکی از نقش های مهم زیبایی شناسی زندگی روزمره است.
سیر تحول کالبدی، عملکردی و ادراکی فضا در گونه شناسی مساجد تاریخی قزوین (دوره های اوایل اسلام، سلجوقی، صفوی و قاجار)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش هنر سال ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۵
91 - 109
حوزههای تخصصی:
تاریخ پیدایش مساجد مترادف است با تاریخ ظهور اسلام، و گسترش آن، تابع توسعه و نفوذ این بنای مقدس در جوامع مختلف بوده است. بی شک در طول تاریخ ترکیب مساجد با فنون، فرهنگ ها و نگرش های غنی جوامع گوناگون، معماری آن را به عنوان نماد معماری اسلامی رقم می زند، به گونه ای که می توان ادعا کرد تحول در سایر بناهای اسلامی به تبعیت از تطور معماری مساجد آغاز شده است. در اینجا پرسش اصلی این است که آیا در پژوهش حاضر، با توجه به اهمیت معماری مساجد شهر تاریخی قزوین چه به لحاظ ویژگی های کالبدی و چه به لحاظ دگردیسی های تاریخی، می توان به قواعد و چهارچوب هایی دست یافت که منتج به سیر تحول گونه های فضایی مساجد این شهر از منظر کالبدی، عملکردی و ادراکی شود؟ براین اساس، مطالعه حاضر عواملی چون فهم چیستی و چگونگی ساخت و توجه به مفاهیم اخذشده در نمونه های موردمطالعه در دوره های اوایل اسلام، سلجوقی، صفوی و قاجارِ شهر تاریخی قزوین را نیز در بر می گیرد. روش پژوهش کیفی است که به کمک روش های تفسیری تاریخی نگاشته و اطلاعات آن به صورت میدانی و اسنادی گردآوری شده است. درواقع، این پژوهش به بازخوانی سیر تحول در یازده گونه برقرار و ارزشمند در دوره های مذکور در شهر قزوین می پردازد و چگونگی سازماندهی فضایی و نحوه ارتباط فضای نیایشی و شیوه های تعریف فضای باز و بسته را در الگوی فضایی این مساجد از منظر کالبدی، عملکردی و ادراکی مورد بررسی قرار می دهد. نتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان می دهد سیر تحول مساجد موردپژوهش در دوره های فوق در شهر تاریخی قزوین بیان کننده اشتراکات و تمایزات مختلف و دگرسانی در چگونگی سازماندهی فضایی و نحوه ارتباط فضای نیایشی و شیوه های تعریف فضای باز و بسته در الگوی فضایی این مساجد بوده و در هر دوره قابل شهود است.
طراحی الگوی زنجیره تأمین گردشگری مذهبی ایران با رویکرد مدل سازی ساختاری تفسیری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۰
118 - 146
حوزههای تخصصی:
امروزه گردشگری مذهبی به عنوان یکی از روبه رشدترین گونه های گردشگری در سطح جهان و ایران مطرح است. این گردشگری به عنوان ابزاری مناسب در راستای توسعه مقصدهای برخوردار از قابلیت گردشگری مذهبی مورد توجه است. بنابراین ضرورت شناسایی عوامل اثرگذار در توسعه این گونه گردشگری مطرح می شود. هدف پژوهش حاضر طراحی الگوی زنجیره تأمین گردشگری مذهبی ایران با رویکرد ساختاری تفسیری بوده است که از لحاظ هدف کاربردی و از حیث روش اجرا توصیفی - پیمایشی و از نوع همبستگی است. در این پژوهش ابتدا از مطالعه نسبتاً گسترده ادبیات مرتبط، مهم ترین عوامل زنجیره تأمین گردشگری مذهبی استخراج شد. سپس براساس نظر خبرگان 98 مؤلفه در قالب ده بُعد اصلی شناسایی شد. در گام بعدی به منظور برقراری ارتباط و توالی بین ابعاد و ارائه مدل ساختاری شان از روش مدل سازی ساختاری تفسیری بهره گرفته شده است. در این روش براساس دیدگاه نظرات خبرگان و تجزیه وتحلیل های صورت گرفته، زنجیره تأمین گردشگری مذهبی ایران احصا و گردآوری گردید. نتایج نشان دادند سه بُعد مراکز پذیرایی، فروشگاه ها و آژانس های مسافرتی و تورها در سطح اول و دو بِعد اقامتی و زیست محیطی و انرژی در سطح دوم و مراکز بازدید در سطح سوم و دو بُعد مدیریتی و اقتصادی، اطلاعات و ارتباطات در سطح چهارم و حمل ونقل در سطح پنجم و در نهایت امنیت و ایمنی در سطح ششم قرار دارند. اهداف پژوهش: شناسایی ابعاد مؤلفه های زنجیره تأمین در صنعت گردشگری مذهبی در ایران.سطح بندی مؤثر بر مؤلفه های زنجیره تأمین در صنعت گردشگری مذهبی ایران.سؤالات پژوهش:ابعاد و مؤلفه های زنجیره تأمین در صنعت گردشگری مذهبی در ایران کدامند؟سطح بندی مؤثر بر مؤلفه های زنجیره تأمین در صنعت گردشگری مذهبی ایران با روش LSM چگونه است؟
رمز گشایی نقوش تزیینی ظرف سفالی عصر سامانی محفوظ در موزه هنر شیکاگو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۰
147 - 160
حوزههای تخصصی:
نیشابور در عصر سامانیان یکی از مراکز بزرگ صنعت سفالگری محسوب می شد. تولیدات این منطقه در قرون سوم و چهارم از نظر تزئینات متنوع روی سفال دارای اهمیت می باشند. پژوهش حاضر در صدد بررسی و مطالعه تزئینات یک سفال نادر منقوش دوره سامانی از نیشابور است که هم اکنون در مؤسسه هنر شیکاگو نگهداری می شود. این پژوهش از نظر ماهیت کیفی است. داده ها با استفاده از منابع کتابخانه ای گردآوری شده اند و تحلیل آن ها به شیوه توصیفی و تحلیلی می باشد. بر این اساس، ابتدا توصیف ویژگی های صوری تصاویر صورت گرفت و سپس با اتخاذ رویکرد شمایل شناسانه و با هدف آشکارسازی مضمون اصلی سفالینه منقوش موردنظر، به مطالعه برخی از بارزترین ویژگی های فرهنگی عصر سامانیان پرداخته شد. نتایج حاکی از آن است که پهنه سفال مورد پژوهش به نمایش زوجی در حال اجرای موسیقی و شعرخوانی اختصاص پیدا کرده است. اشعار بزمی در عصر سامانیان میان مردم عادی رواج داشت و مضمون اصلی نقوش این سفالینه الهام گرفته از پدیده ای اجتماعی و مردم پسند در عصر خود می باشد. در آن عصر شاعران بزمی و خنیاگران با تلفیق شعر و موسیقی به میدان داری و مجلس گردانی در میان مردم مشغول بوده اند. از طرفی باتوجه به رونق تجارت سفال در عصر سامانیان، انتخاب موضوعات عامه پسند جهت فروش سفالینه های تولیدشده می توانست در اقبال سفارش دهندگان و مخاطبان به این محصولات، تأثیر به سزایی داشته باشد. در نهایت می توان استنباط کرد که برخی جنبه ها و گرایش های فرهنگی جامعه آن روزگار در انتخاب مضامین سفالینه های منقوش نیشابور در عصر سامانیان دخیل بوده است.اهداف پژوهش:معرفی و بررسی تزئینات یک سفال نادر منقوش دوره سامانی از منطقه نیشابور.تبیین مضمون نقوش ظرف مذکور و جایگاه آن در انعکاس محیط فرهنگی عصر سامانی با کاربست روش شمایل شناسیسؤالات پژوهش:ویژگی های صوری و مضمونی تزئینات سفال مذکور چیست؟جایگاه نقوش این سفال در انعکاس گوشه هایی از محیط فرهنگی مردمان عصر سامانی چگونه است؟
تبیین نقش صوت و مکان در دیالکتیک مخاطب و تعلق به مکان بر ساکنان سازه های معماری معاصر (نمونه موردی: الگوی حیاط مرکزی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۰
238 - 253
حوزههای تخصصی:
معماری آمیزه ای از دانش و خلاقیت است و محصول آن ایجاد «دیالکتیک بین مخاطب و مکان» است. انسان براساس ارزش های فرهنگی خودش به فضا و محیط پیرامونش معنا می بخشد و رفتارش را متناسب با آن تنظیم می کند. پژوهش در زمینه مفهوم «حس تعلق به مکان» در کنار عناصر زندگی مدرن ثابت می کند که این شاخص به عنوان مفهومی مرتبط با دلبستگی به مکان می تواند منجر به تجربه حضور در مکان شود که شکل دهنده حس مکان است. روش انجام این پژوهش کیفی بوده و از نظر هدف نیز کاربردی به شمار می آید. در خانه های معاصر، تراکم جمعیت، تغییرات در سرانه زمین، روابط فضایی و ساختاری، تغییرات در فعالیت های روزانه و سبک زندگی منجر به تغییراتی در ریخت شناسی و معنای مسکن شده است. نیازهای زندگی مدرن، طراحان را به حذف فیزیکی یا معنایی برخی عناصر اجتماعی در مسکن، همچون حیاط در خانه های قدیمی سوق می دهد؛ درحالی که انسان سنتی در خانه ای مجتمع می زیست و حس اجتماع در او پررنگ تر بود. در نتیجه، فرم و صوت در این خانه ها افزایش حس تعلق به مکان را به دنبال داشت اما امروزه تغییرات در نوع روابط میان انسان و محیط موجب کاهش حس تعلق به مکان، تغییرات در فرم فضایی، عدم تطابق با نیازها، تکرار و کمبود وقایع خاطره انگیز، تخریب اعتبار فضایی شده است.. اهداف پژوهش:مقایسه تطبیقی معماری سنتی ایران با معماری نوین غربی در ایجاد حس تعلق به مکان.نقش صوت در تداعی تصاویر ذهنی انسان در خانه های سنتی و آپارتمان های امروزی.سؤالات پژوهش:تفاوت معماری سنتی ایران با معماری نوین غربی در موضوع کیفیت ارتباط بین مخاطب و مکان چیست؟صوت چگونه می تواند بر تصاویر ذهنی انسان تأثیر بگذارد و حس تعلق به مکان را ایجاد کند؟
تبیین و ارزیابی مؤلفه های کیفی فضاهای عمومی به صورت کمّی با استفاده از روش چیدمان فضا (مطالعه موردی: باغ فردوس تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال بیستم آبان ۱۴۰۲ شماره ۱۲۵
43 - 54
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: محققین حوزه شهری جهت افزایش راندمان عملکرد اجتماعی فضای عمومی مؤلفه های فراوانی را در مدل های مفهومی گوناگون برشمرده اند. به نظرمی رسد می توان این ویژگی های کیفی را جهت همگرایی مفاهیم در ذیل خصوصیات شکلی فضا در دسته بندی کلان تری قرارداده و آن ها را به صورت کمّی مورد سنجش و ارزیابی قرار داد.
هدف پژوهش: بین عوامل کیفی که در توانایی و قابلیت یک فضا برای شکل دهی به زندگی عمومی شهری تأثیرگذار هستند روابط علت و معلولی برقرار است. این عوامل از طریق روش های کمی و کیفی قابل ارزیابی هستند. این پژوهش سعی دارد تا بتواند از طریق تلفیق روش های فوق، فاکتورهای لازم جهت افزایش کیفیت فضا را در دسته بندی جامع تری قرارداده و به ارزیابی آن ها بپردازد.
روش تحقیق: پژوهش حاضر از نظر نوع هدف کاربردی و از نظر شیوه مطالعه برحسب روش و ماهیت توصیفی-تحلیلی است. ابتدا متغیرهای کیفی مؤثر در ساخت و شکل گیری فضای عمومی با مرور در ادبیات موضوع شناسایی و دسته بندی شدند. عامل دسترسی پذیری به عنوان عامل مشترک که تمامی نظریه پردازان به آن تأکید داشته اند، به عنوان مبنای استفاده از روش چیدمان فضا قرار گرفت. روش چیدمان فضا ارزیابی کمی ویژگی های کیفی فضا را در سطح کلان ارزیابی کرد. سپس نتایج حاصله با استفاده از استدلال منطقی مورد بحث قرار گرفتند.
نتیجه گیری: یافته های پژوهش نشان داد می توان تحلیل کیفیات فضایی را در یک پروسه دومرحله ای تعریف کرد. ابتدا در ارزیابی اولیه فضای عمومی از طریق نقشه های خطی برمبنای میزان دسترسی پذیری و قابلیت تحرک، که اساس، پایه و مبنای سایر کیفیات فضایی را تشکیل می دهد، در سطح کلان مورد تحلیل اولیه قرار می گیرد. در مرحله دوم جهت سنجش این که در واقعیت فضا به چه صورت توسط کاربران تجربه می شود، با استناد به تکنیک های تحلیلی از قبیل پرسش نامه، نقشه برداری، نظرسنجی و غیره، در مقیاس خرد به بررسی در خود سایت پرداخته شود.
تأملی بر چالش «معماری اسلامی» و «معماری مسلمان ها»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال بیستم دی ۱۴۰۲ شماره ۱۲۷
49 - 60
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: تاکنون بر روی موضوع معماری اسلامی پژوهش های متعددی انجام گرفته، اما این نوشتار با هدف به چالش کشیدن «معماری اسلامی» و «معماری مسلمان ها» و مشخص شدن تمایز میان این دو شکل گرفته است. موضوعی که تاکنون به آن پرداخته نشده، تعریف این دو اصطلاح مرتبط با دین در بستر دین است.
در این راستا پرسش های زیر مطرح می شود: معماری اسلامی چیست؟ معماری مسلمان ها چیست؟ تمایز میان معماری اسلامی و معماری مسلمان ها چیست؟آیا در دوران معاصر، معماری اسلامی قابل حصول است؟
هدف پژوهش: فهم حقیقت معماری اسلامی و معماری مسلمان ها و تمایز میان این دو از اهداف پژوهش است که برای پژوهش های آتی در این خصوص ضروری است.
روش پژوهش: در این نوشتار موضوع معماری اسلامی از لحاظ نوع ارتباط معماری به عنوان یک علم با اسلام بررسی شده است. در این راستا ابتدا آرای صاحب نظران در خصوص چیستی معماری اسلامی با مستندات موجود کتابخانه ای مورد مطالعه قرار گرفت و در طبقه بندی انجام شده، این تعاریف در سه گروه کالبدی، معنایی و رفتاری دسته بندی شده اند. از آن جایی که دین الزامات و حدود رفتاری مسلمانان را معین می کند و محدودیت کالبدی برای معماری در نظر نگرفته، فهم حقیقت معماری اسلامی ضروری است. برای فهم این حقیقت، مطالعاتی با روش استدلال استقرایی و با استفاده از منابع شیعی انجام گرفت که تعریف جدیدی از «معماری اسلامی» به عنوان معماری منتج از اجرای شکل صحیح و بی کم و کاست دستورات دین شکل گرفت. طبق این تعریف، نمونه بناهای طراحی شده برای مسلمان ها، در پژوهش حاضر با عنوان «معماری مسلمان ها» معرفی شده است.
نتیجه گیری: معماری مسلمان ها معماری برآمده از تفاسیر، تعابیر و تلاش های ناقص مسلمان ها از دستورات است که با سلایق و برداشت های شخصی، قوانین تجویز شده و با ناآگاهی ها همراه شده و فاصله ای نسبت به معماری اسلامی یافته است. با آسیب شناسی و کنکاش در علل این فاصله، می توان معماری مسلمان ها را به معماری اسلامی نزدیک تر کرد. برای وضوح بیش تر این فاصله و علل آن، تمایز میان دو مفهوم معماری اسلامی و معماری مسلمان ها به بحث گذاشته شده است.
نقش عناصر معماری در باغ ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۵
6 - 19
حوزههای تخصصی:
باغ ایرانی محصولی برآمده از فرهنگ ایرانی و دارای عناصر مصنوع و طبیعی است و در عین حال که اصولی ثابت و مشخص دارد، دارای تنوع زیادی است. به دنبال این تنوع، طراحی های مختلف برای عناصر باغ ایرانی مشاهده می شود. این پژوهش تنها به عناصر معماری باغ ایرانی می پردازد. اینکه یک عنصر معماری چرا به این شکل درآمده می تواند دلایل مختلفی داشته باشد و این دلایل از فلسفه و مبانی نظری آنها نشأت می گیرد. تاکنون مطالعات زیادی روی عناصر معماری باغ ایرانی انجام شده و به آنها از جوانب مختلف نگریسته شده است. اما عناصر معماری باغ ایرانی چه نقشی در طرح کلی باغ ایرانی ایفا می کنند؟ این عناصر بر اساس دلایل عملکردی، اقلیمی یا شکلی ظهور یافته یا عوامل دیگری در ظهور آنها دخیل بوده اند؟ یافتن پاسخ این قبیل پرسش ها می تواند یاریگر شناخت و چرایی تنوع در ظهور عناصر معماری در باغ ایرانی باشد. برای این منظور ده باغ منتخب در اقلیم های مختلف و با قدمت های متفاوت انتخاب شده تا عناصر معماری آنها بررسی شود. در بررسی دلایل مختلف شکل گیری هر یک از عناصر معماری در باغ های منتخب از ارزش گذاری کیفی و روش تحلیلی- توصیفی استفاده شده است. فراوانی نقش ها در بررسی هر یک از عناصر مشخص می کند که آن عنصر عمدتاً چه نقش غالبی در باغ دارد یا هر باغ عمدتاً دارای چه نقشی از عناصر معماری است. نتایج نشان می دهد که «دیوار» در باغ ایرانی دارای نقش عمدتاً عملکردی- اقلیمی، «ورودی» دارای نقش عمدتاً معناگرا و «کوشک» دارای نقش عمدتاً فضاگراست. به این ترتیب عناصر معماری در باغ ایرانی خیلی خودنمایی نکرده و بیشتر توجه مخاطب را به باغ و طبیعت معطوف می کنند.
تحلیل و بررسی عناصر خیر و شر در نگاره های حمزه نامه با رویکرد آیکونولوژی پانوفسکی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگارینه هنر اسلامی سال ۱۰ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۵
116 - 137
حوزههای تخصصی:
مجموعه حمزه نامه برگرفته از داستان های دوره اسلامی هند در پرتو هنر دوره گورکانی در زمان پادشاهی اکبرشاه به منصه ظهور رسیده است، و به کوشش نگارگران ایرانی و هندی در قالب یک اثر با شاخصه های هنر هند-ایرانی به اجرا در آمده است. نگاره های این مجموعه توسط دو هنرمند ایرانی که در دوره صفوی پرورش یافته اند، با نام های میرسیدعلی و خواجه عبدالصمد، تصویرگری و نظارت شده اند. نگارگر با به تصویر کشیدن این اثر ادبی- هنری، دایره دلالت های معنایی را گسترش داده و لایه های معنایی تازه ای بر آن افزوده است. هدف پژوهش حاضر بررسی مفاهیم نمادهای خیر و شر و عناصر تصویری مرتبط با رمزگان اسطوره ای است و در پی پاسخ به این پرسش اساسی است که: چه لایه های معنایی در عناصر خیر و شر نگاره هایی اسلامی وجود دارند و جایگاه آنها در عناصر تصویری حمزه نامه چیست؟ روش پژوهش توصیفی-تحلیلی بوده است و نگاره های حمزه نامه را طبق مراحل سه گانه ی آیکونولوژی که توسط اروین پانوفسکی ارائه شده است مورد خوانش و بررسی قرار می دهد تا از این طریق لایه های معنایی عناصر خیر و شر را آشکار سازد. نتایج پژوهش حاکی از آن است که مضامین نگارگری ایران در سنت نگارگری هند نفوذ کرده و با کارکرد حماسه و اسطوره تغذیه می شود. لایه های معنایی پنهان در نگاره ها نمایانگر مفهوم خیر و شر است که همگی پیرو رمزهای اسطوره ای بوده اند.
پیدایش مساجد در یزد؛ بازشناسی معماری مساجد سده های نخستین منطقه یزد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سیر تاریخی معماری مسجد در یزد را، مانند هر منطقه دیگری باید از سده های نخست هجری پی گرفت. در این بازه زمانی· آثار معماری اندکی در منطقه یزد به جا مانده است و متون تاریخی هم اشارات درخوری در این باره ندارند، از این رو گفتگو درباره این آثار، ازجمله مساجد، گام برداشتن در تاریکی محسوب می شود. در متون جغرافیای تاریخی سده سوم و چهارم هجری از چهار مکان دارای منبر در یزد نام برده شده است. شناخته-شده ترین مساجد سده های نخست هجری· مسجد جامع فهرج در حوالی شهر یزد است، اما درباره دیگر مساجد از این دست کم تر گفتگو شده یا آگاهی و اسنادی چندانی در دسترس نیست. پرسش پژوهش این است که، مساجد نخستین یزد کدامند، چه زمانی بنیاد یافته و از چه الگوی مکانی و معماری برخوردار بوده اند؟ روش پژوهش از گونه «تاریخی تحلیلی» است که با استناد به متون معتبر تاریخی، احضار شواهد موجود و تحلیل آن ها پیش خواهد رفت. مقصود این است که به پیدایش گونه بنای مسجد در منطقه یزد پرداخته و قواعد حاکم بر معماری این بناها بازشناخته شود. نتیجه این پژوهش نشان داد که در شهرها و قرای معتبری که در یزد وجود داشته، با فاصله دست کم دو سده از ورود مسلمانان، مساجدی در قامت یک اندام شهری یا روستایی ساخته شد. شواهد مساجد نخستین در کثه (یزد)، فهرج، خویدک، میبد، نایین و ابرکوه وجود دارد این مساجد از گونه شبستانی و مبتنی بر جرز و دیوار باربر اند، نه بناهای ستون داری که در دیگر مناطق شناخته می شوند. این بناها که ابعاد بزرگی ندارند، ویژگی های مشترک فضایی و فناوری ساخت دارند و همگی با ساخت مایه خشت و گِل بنا شده اند.
تأثیر بازیابی محیط در محتوا و شیوه اجرای اثر هنری (مورد تطبیقی: مکتب نگارگری استرآباد با مکتب تبریز 2)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنر و تمدن شرق سال یازدهم زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۲
6 - 17
حوزههای تخصصی:
در سایه توجه شاهان صفوی مکاتب هنری مختلفی در نقاشی ایرانی شکل گرفت؛ نخستین مکتب نگارگری این دوران در تبریز با پیش زمینه ای که از هرات داشت، منجر به خلق نسخ مصور زیادی از جمله شاهنامه شاه طهماسب شد. شهر استرآباد نیز در پرتو امنیت و توجه حکومت شاه عباس رو به بالندگی و آبادی نهاد و گرچه هرگز نتوانست به موقعیت برجسته مکاتب هنری شهرهای مهم آن روزگار دست یابد، اما ارباب هنر توجه کرده است و صاحب سبک و مکتب نقاشی خاص خود شد. در مکتب استرآباد آثار قابل توجهی از نگارگری شناسایی شده که بیشترین آنها در موزه های بریتانیا، موزه توپقاپوسرای ترکیه، موزه هند و البته 15 نگاره از یک نسخه شاهنامه نیز در موزه ملک تهران یافت شده که تاکنون شناسایی و پژوهش نشده است. این پژوهش با هدف شناسایی و بررسی نگاره های فوق، علاوه بر شناسایی و معرفی عناصر محیطی در نگاره های مکتب استرآباد، نمونه هایی چند از آن با نگاره های مکتب تبریز صفوی سنجیده و نمادشناسی تطبیقی شده است. این پژوهش پیشِ رو با روش کیفی و نمونه گیری انتخابی و به شیوه توصیفی و تحلیلی انجام شده است. این پژوهش به دنبال پاسخ به این پرسش است که چه عوامل محیطی در شکل گیری مکتب استرآباد نقش داشته است؟ نمونه های انتخابی شامل پنج نگاره از 15 نگاره موجود در موزه ملک تهران است که با نگاره های هم موضوع با شاهنامه طهماسبی بررسی و تطبیق شدند. نتایج حاکی از آن است که مکتب استرآباد ضمن وفاداری به تجربه ها و سنت های تباری پیش از خود رشد کرده و در کنار تفاوت های منحصربه فرد با دیگر مکاتب هنری دوران، گرایش های فکری صفوی را در نشان دادن شکوه، قدرت، عظمت و برخورداری از موهبت های طبیعی نشان می دهد. عناصر محیطی عمده ای در مکتب استرآباد است که آن را از مکتب تبریز صفوی متمایز کرده و دارای شاخصه های متمایز خاص خود است.
استعاره های مفهومی در حوزه عرفان و هنر با تأکید بر ترکیبات گروه اسمی و عناصر نمادین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال ۱۹ بهار ۱۴۰۲ شماره ۴۹
706 - 727
حوزههای تخصصی:
زبان عرفانی همواره از مفاهیم انتزاعی سخن می گوید و بدین جهت برای قابل درک شدن، پیوسته از استعاره های مفهومی که خود زنجیروار به هم پیوسته اند، بهره می گیرد. کاربرد استعاره های مفهومی در هر هنر و متنی، نشان از بینش گوینده و تجربه زیسته است که او دارد. تجربه های زیسته عارف که از برخورد با امور غیبی به دست می آید، به کمک زبان رمزی و استعاری، در انتقال مفاهیم به کار گرفته می شوند. در ترکیبات زبان عرفانی، بدون استفاده از استعارهای مفهومی، درک مفاهیم عرفانی آسان نخواهد بود. این پژوهش در چارچوب زبان شناسی شناختی و با تکیه بر نظریه استعاره مفهومی، به معرفی برخی ترکیبات نو در عرفان پرداخته است. برای انجام این پژوهش، از سه فرهنگ دهخدا، سخن و عرفان، تعدادی از واژه های ترکیبی که به فارسی امروز نزدیک هستند، انتخاب و بررسی شده اند. پژوهش حاضر به روش توصیفی-تحلیلی و کتابخانه ای است. آنچه از دستاوردهای این پژوهش حاصل گردید بیانگر این امر است که استعاره ساختاری پربسامدترین نوع استعاره مفهومی در اصطلاحات عرفانی است و عارفان تمایل بیشتری به کاربرد معانی استعاری برای تولید و درک اسم های مرکب در حوزه عرفان دارند. استعاره توانمندترین ابزار زبانی در بیان شناخت عارفانه از هستی است که برای بیان معانی پیچیده، مبهم، عمیق و گاه ناگفتنی به کار گرفته می شود. در هنر اسلامی نیز نمادپردازی و کاربرد استعاره های مفهومی جایگاه مهمی دارد.اهداف پژوهش:تعیین فرایندهای شناختی دخیل در شکل گیری اسم های مرکب زبان فارسی (استعاره) در حوزه عرفان هنر.مشخص کردن میزان خلاقیت فرایند ترکیب باتوجه به چارچوب نظری بنسز.سؤالات پژوهش:فرایندهای شناختی دخیل در شکل گیری اسم های مرکب زبان فارسی (استعاره) در حوزه عرفان و هنر اسلامی کدام اند؟میزان خلاقیت فرایند ترکیب باتوجه به چارچوب نظری بنسز چگونه است؟
فرم و نشانه: مجاورت و برهمنهش واحدهای نشانه شناسانه زمانی در قطعه کادو اثر فرانکو دُناتُنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله بررسی شالوده فرم موسیقایی از منظر حرکت و نیرو و تحلیل فرمال قطعه کادو، اثر فرانکو دناتنی با نوعی روش نشانه شناسانه است. ابتدا ماهیت نشانه موسیقایی مورد واکاوی قرار گرفته و مفهوم تداعی حرکت و نیرو (سینتیک) در موسیقی به عنوان نوعی نشانه در مثلث نشانه گان چارلز سَندرز پیرس بررسی می شود. مطابق روش نشانه شناسی پیرس، عناصری در موسیقی که تداعی حرکت و نیرو می کنند می توانند به نوعی معنادار تلقی شوند. در ادامه، ۱۹ واحد زمانیِ نمایه ای (تی–اس-یو) که توسط دلالند و همکارانش تدوین شده است، مبنای تحلیل فرمِ قطعه کادو قرار گرفته که آن را تحلیل سینتیکی نامیده ایم. این مقاله نشان می دهد که دناتنی با تکنیک برهمنهش به معنای همزمانی عمودی و مجاورت به معنای کنار هم گذاردن افقی، سه تی-اس-یوی زمان نامحدود «سنگینی»، «قصد شروع» و «وسواسگونه» را به عنوان مضامین اصلی حرکتی در فرم اثر خود القا می کند. آهنگساز بر اساس تفکر ریزومی، با مجاورت و برهمنهش این سه الگوواره، نوعی فرم غیر خطی می آفریند. همچنین لزوم کاربرد نشانه های سینتیکی به عنوان ابزاری در تحلیل فرمال آثار موسیقایی تبیین و در نهایت وجه تمایز مفهوم تکرار در موسیقی دناتنی از منظر پدیدارشناسانه تدقیق شده است.
قدرت نگاه خیره: سینما به مثابه ساز و کار نظارتی مدرن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهپویه هنرهای نمایشی دوره ۳ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱۰
77 - 92
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به تحلیل آپاراتوس سینمایی به مثابه یک تکنولوژی نظارتی پرداخته و نقش آن در شکل دهی، بازتولید و نقد مناسبات قدرت در جوامع مدرن را مورد بررسی قرار میدهد. این مطالعه با الهام از نظریات میشل فوکو، به ویژه مفهوم «سراسربین» و به روش ساختارشکنانه وی انجام گرفته است و بدین ترتیب، ماهیت نظارتیِ ساختار زیبایی شناختیِ کلاسیک سینما را از مسیر بررسی جایگاه دوربین، تکنیک های تدوین، روابط تماشاگر-پرده و تهیه کننده-تماشاگر، افشا می کند. یافته های تحقیق نشان می دهند که سینما از ابتدا با الگوهای نظارتی مدرن همسو بوده و با ایجاد لذت بصری و ارضای میل نظارتی مخاطب، نظارت را از یک امر تهدیدآمیز به تجربه ای لذت بخش تبدیل کرده است. اما از سوی دیگر، سینمای آگاه به ماهیت نظارتی سینما، تحت عنوان سینمای نظارت، با بهره گیری از ساختار نظارتی سینما، به نقد ابعاد مختلف نظارت در جوامع خود می پردازد. این پژوهش نشان می دهد که سینما و فناوری های نظارتی مدرن رابطه ای تعاملی دارند؛ به طوری که زبان سینمایی الهام بخش طراحی تکنولوژی های نظارتی شده و هم زمان پیشرفت این فناوری ها بر شکل گیری ژانرهای جدید و بازنمایی پیچیده تر نظارت در سینما تأثیر گذاشته است. تحلیل های ارائه شده، علاوه بر تبیین پیوند سینما با نظارت، نشان دهنده اهمیت تجربه گسترده سینمایی توسط توده ها، در سیطره و پذیرش نظارت در جوامع مدرن است. از طرف دیگر، به توانایی بالقوه سینما در نقد و افشای پیامدهای اجتماعی، روان شناختی و سیاسی نظارت، پرداخته شده است. در پایان، پیشنهاد می شود مطالعات آینده به بررسی سینمای ایران در ارتباط با الگوهای نظارتی رایج در این جامعه بپردازند.
موقعیت مند بودن انتخاب ابزار ترسیم در فرایند طراحی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
توسعه کاربرد رایانه در حوزه طراحی مفهومی، شبهات و در عین حال نگرانی هایی را در مورد حفظ جایگاه مهم دست نگاره در فرایند طراحی به همراه داشته است. هدف تحقیق پاسخ به این پرسش است که کدام یک از دو ابزار دست یا دیجیتال برای مسئله گشایی اوایل طراحی مناسب تر است. با بررسی مطالعات گذشته و تحلیل متون، ابتدا با استفاده از جداول تحلیل محتوای استقرایی، گزاره ها کدگذاری و شباهت های محتوایی مقوله سازی گردید و معیار«قابلیت ارتقای سطوح شناختی ابزار در مرحله طراحی مفهومی» به عنوان معیار مقایسه دو ابزار تعیین گردید. سپس با استفاده از جداول تحلیل محتوای قیاسی این نتیجه کلی استنباط گردید که انتخاب نوع ابزار ترسیم در مراحل ابتدای طراحی صرفا وابسته به توانایی ابزار در ارتقای سطوح شناختی (مفهوم سازی و بصری سازی) نیست بلکه مرتبط با شبکه ای از قیود تاثیرگذار بر موقعیت است. بر این اساس طرحواره ای از تاثیر قیود مداخله گر بر موقعیت طراحی و ارتباط آن با سطوح شناخت مطرح شد. این فرضیه پیشنهاد شد که انتخاب ابزار ترسیم در فرایند طراحی تصمیمی هوشمندانه و موقعیت مند است و نمی توان دستورالعمل مطلقی برای انتخاب نوع ابزار مسئله گشایی تجویز نمود. چنین فرضیه ای می تواند رویکرد مطالعات بعدی طراحی پژوهی را جهت دهی نماید.
تبیین و ارزیابی سطوح سلسله مراتبی و قلاع کانونی قرون میانی اسلامی(قرن 6 تا 8 ه.ق) در قهستان قدیم، شرق ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قهستان به دلیل موقعیت سوق الجیشی و قرارگیری در مسیرهای ارتباطی، بافتار جغرافیایی کوهستانی، دوری از دستگاه خلافت و منابع معدنی غنی آن همواره در بازه زمانی قرون میانی اسلامی مورد توجه گروه های مختلف سیاسی-مذهبی مثل فرقه اسماعیلیه، بوده است. در این منطقه 48 قلعه از این دوران شناسایی شده که بیشتر آنها روی ارتفاعات و قله کوه ها ساخته شده اند. ساختار این گونه قلعه ها بر اساس محدوده و چشم انداز جغرافیایی کوه ها و قله ها شکل گرفته و به نظر می رسد که عوامل جغرافیایی در ایجاد این آثار تأثیر داشته است. روش گردآوری اطلاعات این پژوهش، از طریق کتابخانه ای بوده و از روش پژوهش توصیفی از نوع پس رویدادی استفاده شده است. هدف از این مقاله تحلیل سطوح سلسله مراتبی و مکان مرکزی قلعه های قرون میانی اسلامی قهستان، با توجه به عوامل محیطی و جغرافیایی و با استفاده از نرم افزار Arc GIS و تحلیل خوشه ای از نرم افزار SPSS است. در این تحلیل از عوامل محیطی مانند فاصله از منابع آب و جاده ها، نوع کاربری اراضی، ارتفاع از سطح دریا، ارتفاع قلعه ها از سطح زمین های اطراف، محل قرارگیری قلعه ها نسبت به درجه شیب و جهت، نوع خاک، بارش و نوع اقلیم استفاده شد. با توجه به تحلیل های آماری با روش خوشه ای چنین مشخص گردید که یک الگوی سه رتبه ای با مرکزیت قلعه کل حسن صباح، قلعه کهن دژ نهبندان و کوه قلعه فردوس در میان قلعه های این دوران قهستان وجود دارد و متون و منابع تاریخی نیز تا حدودی آن را تائید می کنند؛ اما بیشتر قلعه های این دوران منطقه در رتبه دوم قرار دارند. در نهایت در پایین ترین رتبه نیز تنها یک قلعه با نام قلعه زری قرار گرفته است که در واقع این قلعه از نظر موقعیت قرارگیری آن در چشم انداز محیطی با دیگر قلعه های منطقه متفاوت است.