فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۰۱ تا ۵۲۰ مورد از کل ۱٬۷۵۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش، ارزیابی اثر بخشی تمرینات منظم ترکیبی حین دیالیز بر فاکتورهای خطر مداخله گر در بیماری های قلبی عروقی بود. بدین منظور، 45 بیمار همودیالیزی (با میانگین سنی 9/02± 61 سال و وزن 11/25± 69 کیلوگرم) به طور تصادفی در دو گروه تمرین (24 نفر) و کنترل (21 نفر) جای گرفتند. گروه تمرین در یک دوره برنامه تمرین ترکیبی 16 هفته ای شرکت نمود که تمرینات آن ها شامل: رکاب زدن به وسیله ارگومتر و تمرینات مقاومتی پا با استفاده از وزنه در طول سه جلسه هفتگی دیالیز بود. پیش از شروع تمرینات و پس از پایان دوره تمرینی، پارامترهای مرتبط با بیماری قلبی عروقی (فتوئین A و پروتئین واکنشگر C) و فاکتورهای مرتبط با عملکرد کلیه و کیفیت زندگی اندازه گیری گردید. نتایج نشان می دهند که چهار ماه تمرین ترکیبی فزاینده موجب بهبود کیفیت زندگی و عملکرد بدنی بیماران دیالیزی می شود. براساس نتایج، تغییر معنا داری در مقدار فتوئین A و پروتئین واکنشگر C در اثر تمرین مشاهده نمی شود (P>0.05)، اما تغییر در برخی فاکتورهای مرتبط با کلسیفیکاسیون عروقی و نیز بهبود کیفیت زندگی، نشان دهنده اثر مثبت فعالیت بر این بیماران می باشد. با توجه به این که سطح اولیه پروتئین واکنشگر C در این بیماران بالا بوده و مقدار سطح پایه و اولیه فتوئین A در آن ها بسیار پایین تر از افراد عادی می باشد، تأثیرات غیرالتهابی معنا دار تمرین ورزشی که در جمعیت عادی دیده می شود ممکن است در بیماران دارای التهاب گسترده مانند بیماران دیالیزی کافی نباشد.
تأثیر 12 هفته تمرین هوازی با شدت بیشینه اکسیداسیون چربی و محدودیت کالری بر سطوح آپلین 36 پلاسما و مقاومت به انسولین در مردان دارای اضافه وزن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر هم زمان محدودیت کالری و تمرین هوازی بر سطح آپلین36 پلاسما و مقاومت به انسولین می باشد. بدین منظور، 20 مرد داوطلب دارای اضافه وزن (با میانگین سنی 3/6 ± 5/31 سال، قد 4/4 ± 5/179 سانتی متر، وزن 13 ± 7/97 کیلوگرم، درصد چربی 9/3 ± 5/36 درصد و شاخص توده بدن 7/3 ± 3/30)به طور تصادفی به دو گروه محدودیت کالری (8=n) و ترکیب محدودیت کالری و تمرین هوازی (12=n) تقسیم شدند. کسر کالری در گروه محدودیت کالری، 500 و در گروه ترکیبی، 350 کیلو کالری در روز بود. تمرین هوازی به مدت 12 هفته و سه روز در هفته با شدت 65 60 درصد اوج اکسیژن مصرفی اجرا شد. ترکیب بدن، غلظت آپلین36 پلاسما، انسولین و قند خون ناشتا و TNF-α پیش از مداخله و 72 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین اندازه گیری گردید. سطح معناداری نیز (PP)، توده چربی شکمی، انسولین ناشتا و آپلین 36 (0.05>P)در هر دو گروه می باشد. با این وجود، درصد چربی (0.001>P)، غلظت TNF-α پلاسما (0.005≥P) و شاخص مقاومت به انسولین (0.002≥P)، تنها در گروه ترکیبی کاهش یافته است. علاوه بر این، نتایج آزمون تی مستقل حاکی از این است که میزان کاهش درصد چربی، توده چربی شکمی، TNF-α، انسولین ناشتا، گلوکز ناشتا و شاخص مقاومت به انسولین در گروه ترکیبی، بیشتر از گروه محدودیت کالری است. قابل ذکر است که کاهش آپلین 36 در هر دو گروه مشابه می باشد. به طور کلی، یافته ها بیانگر این است که ترکیب تمرین هوازی و محدودیت کالری، روش مؤثرتری برای بهبود مقاومت به انسولین و کاهش التهاب سیستمیک می باشد، اما تأثیر آن بر آپلین 36، مشابه با محدودیت کالری تنها است.
سهم نسبی بلوغ جنسی، رشد جسمانی و عوامل آنتروپومتریک بر توسعه توان بی-هوازی پسران 10 تا 18 ساله شهر ماهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، تعیین سهم نسبی عوامل آنتروپومتریک، رشد جسمانی و بلوغ جنسی در توسعه توان بی هوازی پسران 11 تا 18 ساله بود. بدین منظور، 170 آزمودنی (27 16 نفر از رده های سنی 18 11 سال) در دو جلسه مجزا در پژوهش شرکت کردند. جلسه اول شامل اندازه گیری های تن سنجی و سنجش بلوغ جنسی با استفاده از مقیاس تانر بود. در جلسه دوم نیز جمع آوری بزاق جهت تعیین تستوسترون بزاقی و اندازه گیری توان بی هوازی با استفاده از آزمون وینگیت انجام شد. همچنین، تفاوت توان بی هوازی بین رده های سنی مختلف با استفاده از آزمون آنوا، ارتباط هر عامل با توان بی هوازی به وسیلههم بستگی نیمه تفکیکی درجه دوم و تعیین سهم نسبی هر عامل در توسعه توان بی هوازی با استفاده از رگرسیون چندگانه انجام شد. نتایج آزمون آماری آنوا نشان می دهد که توان اوج و توان میانگین نسبی بین رده های سنی مختلف تفاوت معنا داری دارد و این تفاوت از رده سنی 15 سال به بعد شروع می شود (0.01> P).علاوه براین، هم بستگی معناداری بین سطوح تستوسترون بزاقی (r=0.38) و توده بدون چربی (r=0.38) با توان بی هوازی اوج به دست آمد. بین سطوح تستوسترون بزاقی (r=0.42) و توده بدون چربی (r=0.38) با توان بی هوازی میانگین نیز ارتباط معناداری مشاهده شد. شایان ذکر است که 47 درصد از تغییرات واریانس توان بی هوازی توسط تستوسترون بزاقی و توده بدون چربی قابل پیش بینی بود. به طور کلی، بلوغ جنسی نقش مهمی در افزایش چشمگیر توان بی هوازی پس از 15 سالگی دارد؛ لذا، بهترین زمان برای اعمال تمرینات بی هوازی درکودکان، بعد از وقوع بلوغ جنسی است.
بررسی تأثیر ده هفته تمرین مقاومتی بر HSP70 و مقاومت به انسولین زنان دیابتی نوع 2(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش بررسی تأثیر ده هفته تمرین مقاومتی بر سطوح سرمی پروتئین شوک حرارتی 70 (HSP70) و مقاومت به انسولین زنان دیابتی نوع دو بود. روش : 20 زن مبتلا به دیابت نوع دو به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه تجربی (10 نفر، میانگین سنی 27/6±13/47 سال و شاخص توده بدنی 32/3±45/28 کیلوگرم بر متر مربع) و گروه کنترل (10 نفر، میانگین سنی 97/9±30/50 سال و شاخص توده بدنی 45/2±78/28 کیلوگرم بر متر مربع) تقسیم شدند. برنامه تمرینی شامل ده هفته تمرین مقاومتی، هر هفته سه جلسه به مدت 90 دقیقه در هشت ایستگاه با شدت 30 تا 80 درصد یک تکرار بیشینه (1RM)بود. خون گیری پس از 12 ساعت ناشتایی، 48 ساعت قبل از شروع پژوهش و 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی انجام گرفت. داده ها با استفاده از آزمون های شاپیرو- ویلک، t مستقل و وابسته با نرم افزار spss نسخه 21 در سطح معناداری 05/0>α تجزیه وتحلیل شد. نتایج نشان داد ده هفته تمرین مقاومتی در گروه تجربی، سبب کاهش معناداری در سطوح HSP70، گلوکز و مقاومت به انسولین شد (05/0>P)، درحالی که سطوح انسولین تغییر معنا داری نکرد (05/0<P). تغییرات پیش تا پس آزمون HSP70 و گلوکز در گروه تجربی در مقایسه با گروه کنترل معنا دار بود (05/0>P) بنابراین، به نظر می رسد شیوه تمرینات مقاومتی سبب کاهش گلوکز خون ناشتا و مقاومت به انسولین و افزایش سطوح HSP70 در بیماران دیابتی نوع دو می شود، در نتیجه این تمرینات به عنوان درمان کمکی در این بیماران توصیه می شود.
مقایسه اثر تمرینات پلایومتریک شتابی، پلایومتریک مقاومتی و پلایومتریک معمولی بر عملکرد توان، قدرت و هایپرتروفی عضلانی مردان فعال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش، مقایسه تأثیر تمرینات پلایومتریک شتابی، پلایومتریک مقاومتی و پلایومتریک معمولی بر عملکرد توان، قدرت و هایپرتروفی عضلانی در مردان فعال بود. 30 مرد فعال (با میانگین سنی 12/1±67/20 سال، قد 69/4±83/174 سانتی متر و وزن 51/7±45/63 کیلوگرم) به صورت دواطلبانه در این پژوهش شرکت کردند و به شکل تصادفی به سه گروه تقسیم شدند و بر حسب میزان فعالیت در هفته و قدرت بیشینه، همسان سازی گردیدند. برنامه تمرینی به مدت چهار هفته و سه جلسه در هفته انجام شد. همچنین، پس آزمون بعد از 48 ساعت از آخرین جلسه تمرین انجام گرفت و اختلاف بین گروه ها توسط آزمون تحلیل عاملی کوواریانس وآزمون تعقیبی محاسبه گردید و اختلاف درون گروهی نیز با استفاده از آزمون تی زوجی تحلیل گشت. یافته ها نشان می دهد که هر سه تمرین پلایومتریک شتابی، پلایومتریک مقاومتی و پلایومتریک معمولی باعث بهبود معنا دار ارتفاع پرش اسکات، پرش عمودی و پرش عمقی، حداکثر و میانگین توان در پرش عمودی، قدرت بیشینه و سطح مقطع عضلات ران نسبت به پیش آزمون شده است. تمرین پلایومتریک مقاومتی نیز منجر به بهبود معنا دار ارتفاع پرش عمقی نسبت به تمرینات پلایومتریک شتابی و پلایومتریک معمولی گردیده است. علاوه بر این، نتایج نشان می دهند که تمرینات پلایومتریک شتابی و پلایومتریک مقاومتی، بهبود معنا داری را در قدرت بیشینه نسبت به تمرین پلایومتریک معمولی ایجاد کرده اند. با توجه به نتایج و درصد تغییرات به نظر می رسد که استفاده از کش در تمرینات پلایومتریک (شتابی و مقاومتی)، مفیدتر از تمرینات پلایومتریک معمولی می باشد. همچنین، تمرین پلایومتریک شتابی، کارایی بیشتری در بهبود توان و قدرت عضلانی نسبت به پلایومتریک مقاومتی و معمولی دارد.
مقایسه اثر یک دوره تمرینات مقاومتی- پاروزنی با تمرینات پاروزنی بر برخی ویژگی های فیزیولوژیکی و عملکردی پاروزنان زن نخبه دارگون بت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
افزایش همزمان قدرت و استقامت از عوامل اساسی رسیدن پاروزنان به اوج عملکرد است. هدف اصلی این تحقیق مقایسه اثر هشت هفته تمرین مقاومتی- پاروزنی با تمرینات پاروزنی بر برخی ویژگی های فیزیولوژیکی و عملکردی پاروزنان بود. بدین منظور شانزده نفر از پاروزنان دختر دراگون بت به صورت هدفمند انتخاب و به دو گروه تمرینات مقاومتی- پاروزنی (9 n=) و تمرینات پاروزنی (7n=) تقسیم شدند. پاروزنان گروه ترکیبی به مدت هشت هفته و هر هفته سه جلسه و هر جلسه 120- 90 دقیقه در تمرینات پاروزنی به همراه تمرینات مقاومتی شرکت کردند. گروه پاروزنی در همین زمان فقط به تمرینات پاروزنی پرداختند. توان بی هوازی بالاتنه، حداکثر اکسیژن مصرفی، قدرت پنجه، یک تکرار بیشینه حرکات پرس سینه و پارو و عملکرد پاروزنی ۵۰۰ متر قبل و پس از دوره تمرینی اندازه گیری شد. به منظور مقایسه تغییرات بین دو گروه از روش آماری کوواریانس استفاده شد. سطح معناداری برابر با 05/0 در نظر گرفته شد. حداکثر توان بی هوازی بالاتنه و حداکثر اکسیژن مصرفی (به ترتیب 40 و 23 درصد) در گروه ترکیبی افزایش نشان داد که نسبت به گروه کنترل معنادار بود )001/0 = (P. قدرت پنجه در گروه ترکیبی نسبت به گروه کنترل تغییر معناداری نیافت )1/0 = (P. در مقادیر یک تکرار بیشینه حرکات پرس سینه و پارو در گروه ترکیبی (به ترتیب 36 و 16 درصد) افزایش و بهبود شایان ملاحظه ای در زمان پاروزنی 500 متر در گروه ترکیبی (5 /17 درصد ) نسبت به گروه پاروزنی حاصل شد )02/0 = (P. به نظر می رسد شرکت در تمرینات مقاومتی به همراه تمرینات پاروزنی می تواند با افزایش توان هوازی، توان بی هوازی و قدرت پاروزنان، سبب بهبود عملکرد شود.
اثر تمرین شنا بر درد نوروپاتی القا شده به روش CCI در موش های صحرایی نر بالغ : مطالعه رفتاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در پژوهش حاضر اثر تمرین شنا بر آسیب ناشی از فشردگی مزمن (CCI) عصب سیاتیک در موش های صحرایی نر بالغ مورد بررسی قرار گرفت. بدین منظور، 40 سر موش صحرایی نژاد ویستار هشت هفته ای به پنج گروه تقسیم شدند که عبارت هستند از: گروه القای نوروپاتی با مدل CCI و تمرین شنا (CCIST)، گروه القای نوروپاتی با مدل CCI بدون تمرین شنا (CCI)، گروه سالم با تمرین شنا (ST)، گروه کنترل سالم بدون تمرین شنا و گروه شم جراحی CCI (Sham CCI). گروه های CCIST و CCI توسط زدن چهار گره شل بر روی عصب سیاتیک، با آسیب عصبی محیطی مواجه شدند. شایان ذکر است که پروتکل تمرینی شنا به مدت دو هفته (5 روز در هفته به مدت 30 تا60 دقیقه) به طول انجامید. علاوه براین، آزمون های رفتاری شامل: مطالعه هایپرآلجیزیا و آلودینیای مکانیکی و حرارتی بود که هر هفته انجام می شد . یافته های آماری نشان می دهد که هایپرآلجیزیای مکانیکی (به ترتیب P=0.023 و P=0.013) و هایپرآلجیزیای حرارتی (به ترتیب P=0.013 و P<0.001) در هفته های اول و دوم در گروه CCIST نسبت به گروه CCI اختلاف معناداری داشته اند، اما دو هفته تمرین، تأثیر معناداری بر آلودینیای مکانیکی و سرمایشی نداشته است. درمجموع، یافته های پژوهش حاضر حاکی از آن است که انجام فعالیت ورزشی مناسب، به صورت مستقیم بر هایپرآلجیزیا اثر می گذارد و باید به عنوان یک درمان مهم توان بخشی مورد توجه قرار گیرد.
نقش تمرین هوازی و دریافت مکمل امگا سه بر سطح پروتئین فسفریله تاو در هیپوکامپ موش های آلزایمری شده با هوموسیستئین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثر هشت هفته تمرین هوازی و دریافت مکمل امگا سه بر سطح پروتئین فسفریله تاو در هیپوکامپ موش های آلزایمری شده با هوموسیستئین می باشد. بدین منظور، 60 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار (سن 12 هفته و میانگین وزن 91/11±31/222 گرم) به شش گروه مساوی آلزایمری + امگا سه، آلزایمری + تمرین، آلزایمری + تمرین + امگا سه، کنترل سالم، شم و کنترل آلزایمری تقسیم شدند. شایان ذکر است که برای القای آلزایمر از تزریق هوموسیستئین با دوز 6/0 مولار به درون بطن مغز استفاده شد و تمرین با سرعت 20 متر در دقیقه (60 دقیقه در هر جلسه، پنج روز در هفته روی نوار گردان) اعمال گردید. گروه های مکمل در مدت هشت هفته، روزانه 800 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن، مکمل امگا سه دریافت کردند. لازم به ذکر است که سطح پروتئین فسفریله تاو به روش الایزا اندازه گیری گشت. تحلیل داده ها نیز با استفاده از آزمون آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی انجام شد (P<0.05). نتایج نشان می دهد که سطح پروتئین فسفریله تاو هیپوکامپ در گروه های آلزایمری + تمرین، آلزایمری + مکمل امگا سه و کنترل سالم نسبت به گروه کنترل آلزایمری به صورت معناداری پایین تر بود (مقادیر P به ترتیب 03/0، 01/0 و 003/0). درمقابل، سطح پروتئین فسفریله تاو هیپوکامپ در گروه آلزایمری + تمرین + مکمل امگا سه نسبت به گروه کنترل آلزایمری تفاوت معناداری نداشت (P=0.34). به نظر می رسد تمرین هوازی و مصرف امگا سه به طور مستقل می توانند باعث کاهش پروتئین فسفریله تاو در هیپوکامپ موش های آلزایمری گردند و نیز این که استفاده هم زمان از دو شیوه باعث تعدیل اثر هر یک از این مداخلات می شود.
تأثیر مصرف خوراکی اسانس نعناع در بهبود علائم کوفتگی عضلانی تأخیری پس از انجام پروتکل تمرینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف مطالعه حاضر، بررسی تأثیرات مصرف خوراکی اسانس نعناع در بهبود علائم DOMS بود. بدین منظور 20 داوطلب دانشجوی مرد سالم دانشگاه محقق اردبیلی (سن 7/1±37/21 سال) به طور تصادفی به دو گروه تجربی (10 نفر) و کنترل (10 نفر) تقسیم شدند. گروه تجربی روزانه 50 میکرولیتر اسانس نعناع در 500 میلی لیتر آب معدنی به مدت 10 روز و گروه کنترل، به همان میزان آب معدنی (دارونما) مصرف کردند. 7 روز پس از مصرف، پروتکل تمرینی با دستگاه پرس پا و وزنه معادل 80 درصد حداکثر نیروی ایزوتونیک در چهار نوبت و هر نوبت تا واماندگی اجرا شد. در فاصله زمانی قبل، 1، 24، 48 و 72 ساعت پس از انجام پروتکل تمرینی، متغیرهای مورد نظر اندازه گیری شدند. از آزمون آنالیز واریانس با اندازه گیری های مکرر برای مقایسه تفاوت درون گروهی و از آزمون تی مستقل برای مقایسه تفاوت بین گروهی در سطح معنا داری 05/0>P و از آزمون Cohen’s d برای برآورد اندازه اثر استفاده شد. یافته ها نشان داد که مصرف 10 روز اسانس نعناع مانع بروز علائم DOMS نشد. اما کاهش معنا داری در غلظت آنزیم CPK، LDH، (001/0P=) هورمون کورتیزول (01/0P=) و میزان درد و التهاب (001/0P=) در گروه نعناع نسبت به گروه کنترل مشاهده شد. حداکثر نیروی ایزوتونیک در گروه تجربی در مقایسه با گروه کنترل کاهش معنا داری را نشان داد (001/0P=). دامنه حرکتی مفصل زانوی گروه تجربی در مقایسه با گروه کنترل التهاب کمتری را نشان داد (05/0P=). به طور کلی نتایج نشان داد که مصرف 10 روزه اسانس نعناع نمی تواند از بروز علائم شیمیایی، عملکردی و ظاهری کوفتگی عضلانی تأخیری جلوگیری کند. اما در دوره بازگشت به حالت اولیه می تواند تأثیرات مفیدی داشته باشد.
اثر یک جلسه تمرین مقاومتی با انسداد عروق و بدون انسداد عروق بر لاکتات دهیدروژناز و کراتین کیناز سرمی در دختران جوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش، مقایسه تأثیر تمرینات قدرتی با انسداد عروق و بدون انسداد عروق بر شاخص های فشار مکانیکی متابولیکی ناشی از ورزش دختران جوان می باشد. در این پژوهش که با روش نیمه تجربی و طرح متقاطع انجام شد، 14 دختر جوان (با میانگین سنی 2/1±21 سال و شاخص توده بدنی 9/3 ± 23 کیلوگرم بر متر مربع) به فاصله یک هفته و به صورت تصادفی در سه حالت کنترل، تمرینات قدرتی با انسداد عروق و تمرین مقاومتی بدون انسداد قرار گرفتند. تمرین شامل یک جلسه تمرین مقاومتی پایین تنه در سه نوبت تا حد خستگی بود. در گروه با انسداد عروق، قسمت نزدیک به تنه ران توسط تورنیکت هنگام تمرین بسته می شد. شدت در تمرین با انسداد عروق 20 تا 30 درصد یک تکرار بیشینه بود و درگروه بدون انسداد، همین تمرینات با شدت 70 تا 80 درصد یک تکرار بیشینه، اما بدون محدودیت جریان خون انجام شد. نمونه های خونی قبل، بلافاصله و نیم ساعت بعد از تمرین حاد به منظور تعیین غلظت کراتین کیناز (CK) و لاکتات دهیدروژناز LDH)) گرفته شد. همچنین، جهت تحلیل داده ها از آنالیز واریانس با اندازه گیری مکرر در سطح معنا داری 0.05>P استفاده گردید. برمبنای یافته ها، تفاوتی در مقادیر کراتین کیناز و لاکتات دهیدروژناز دو گروه تمرینی در هیچ یک از زمان ها مشاهده نمی شود؛ بنابراین،به نظر می رسد تمرینات مقاومتی با انسداد عروق، شاخص های فشار مکانیکی متابولیکی ناشی از ورزش مانند کراتین کیناز و لاکتات دهیدروژناز را حداقل در کوتاه مدت افزایش نمی دهد و احتمالاً، این تمرینات از منظر فشار مکانیکی متابولیکی ناشی از ورزش برای دختران جوان ایمن می باشند.
تأثیر تمرین استقامتی و مقاومتی بر اینترلوکین- 6 و فاکتور نکروزدهنده تومور- آلفا در زنان جوان دارای اضافه وزن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثر تمرینات استقامتی و مقاومتی بر برخی سایتوکاین های التهابی در زنان جوان دارای اضافه وزن بود. بدین منظور 30 زن جوان دارای اضافه وزن (25 BMI ≥ ) انتخاب و به طور تصادفی به سه گروه تمرین استقامتی، مقاومتی و کنترل تقسیم شدند. برنامه های تمرینی به مدت دوازده هفته و هر هفته سه جلسه بود. تمرین استقامتی با شدت 60 تا 75 درصد ضربان قلب هدف و با مسافت 1600 تا 3200 متر و تمرین مقاومتی50 تا 60 درصد یک تکرار بیشینه با 12 تکرار و 4 ست بود. پیش و پس از دوازده هفته تمرین، اینترلوکین- 6 (IL- 6)، فاکتور نکروزدهنده تومور- آلفا (TNF-α)، وزن بدن، درصد چربی، شاخص توده بدن (BMI) و حداکثر اکسیژن مصرفی اندازه گیری (VO2max) شد. نتایج نشان داد که تمرینات استقامتی و مقاومتی بر وزن بدن، درصد چربی بدن، VO2max، IL-6 و TNF-α تأثیر معناداری داشت (05/0≥ P)، ولی بر BMI تأثیر معنادار نداشت. همچنین بین اثر تمرینات استقامتی و مقاومتی تفاوت معنا داری مشاهده نشد. به نظر می رسد که تمرینات استقامتی و مقاومتی با کاهش معنادار سایتوکاین های التهابی سبب کاهش خطر بیماری های غیرمسری در زنان جوان دارای اضافه وزن شود.
تأثیر مکمل یاری امگا-3 بر سطوح سرمی عامل نروتروفیک مشتق از مغز (BDNF) و استرس اکسایشی مردان فعال به دنبال یک دوره تمرین پلیومتریک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این تحقیق بررسی تأثیر مکمل یاری امگا-3 همراه با چهار هفته تمرین پلیومتریک بر تغییرات سرمی BDNF و استرس اکسایشی مردان فعال و ارتباط بین آنها بود. 28 دانشجوی پسر رشته تربیت بدنی (سن 98/1±21/23 سال، قد 34/5±25/174 سانتی متر، وزن 49/7±83/66 کیلوگرم و شاخص توده بدنی 25/2±03/20 کیلوگرم بر متر مربع) به طور تصادفی به چهار گروه (مکمل+تمرین، مکمل، تمرین و کنترل)، تقسیم شدند. آزمودنی های گروه های ترکیبی و تمرین به مدت چهار هفته برنامه تمرینات منتخب پلیومتریک را در دو یا سه دوره و با شش تا دوازده تکرار اجرا کردند. همچنین روزانه دو گرم مکمل امگا-3 و یک گرم نشاسته به صورت کپسول سه بار در روز پس از هر وعده غذا توسط آزمودنی های گروه های ترکیبی و مکمل طی دوره تحقیق مصرف شد. کپسول های دارونما با همان مقدار حاوی نشاسته همراه زعفران به مقدار ناچیز جهت رنگ دهی با هدف یکسان سازی ظاهر و مزه با کپسول امگا-3 به گروه تمرین داده شد. از آزمون ANOVA برای بررسی تفاوت بین گروه ها و آزمون ضریب همبستگی پیرسون برای بررسی وجود ارتباط بین متغیرها استفاده شد. افزایش معناداری در سطوح سرمی BDNF گروه های مکمل و ترکیب در مقایسه با گروه کنترل مشاهده شد (به ترتیب 001/0 P= و 004/0 P=). سطوح سرمی MDAگروه مصرف کننده مکمل در مقایسه با گروه کنترل، کاهش معناداری یافت (002/0= P). همچنین سطوح سرمی SOD گروه تمرین به طور معناداری در مقایسه با گروه کنترل افزایش یافت (042/0 P=). به علاوه در بررسی ارتباط بین متغیرها، تنها بین مقادیر MDA و SOD گروه مکمل رابطه همبستگی مشاهده شد (759/0 r= ، 048/0P=). مصرف منظم مکمل امگا-3 و ترکیب آن با تمرینات پلیومتریک موجب افزایش BDNF و کاهش MDA می شود. در نتیجه می توان از آن برای افزایش سلامت دستگاه عصبی و مقابله با استرس اکسایشی ناشی از تمرینات ورزشی استفاده کرد.
تأثیر پیش آماده سازی و فراپیش آماده سازی ناشی از ایسکمی- تزریق مجدد بر تولید نیروی زیربیشینه ایستا و پویا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بهینه کردن نتایج تمرین و بهبود پاسخ، نیازمند انتخاب محرک مناسب و از اهداف هر برنامه تمرینی است. به نظر می رسد پیش آماده سازی ناشی از ایسکمی و تزریق مجدد (IRPC) می تواند محرکی مناسب برای افزایش پاسخ های انقباضی زیربیشینه باشد. ازاین رو این پژوهش در نظر دارد تأثیر پیش آماده سازی و فراپیش آماده سازی ناشی از ایسکمی و تزریق مجدد (IRRPC) را بر نیروی زیربیشینه ایستا و پویای مردان جوان بررسی کند. بدین منظور 20 مرد جوان دانشجوی دانشگاه شهید رجایی تهران به صورت تصادفی انتخاب شدند و در دو گروه کنترل (با میانگین سن 42/1±20 سال، قد 66/5±34/174 سانتی متر و وزن 12/6±1/71 کیلوگرم) و آزمایش (با میانگین سن33/1±5/20 سال، قد 88/4±2/176 سانتی متر و وزن 09/7±45/74کیلوگرم) جای گرفتند. شرکت کنندگان حرکت جلوبازو دمبل لاری تک دست با وزنه 8 کیلوگرمی با بیشترین تکرار ممکن را برای حرکت پویا و بیشترین زمان نگهداری انقباض در زاویه 90 درجه را برای حرکت ایستا انجام می دادند. رکوردهای پیش آزمون و پس آزمون برای دو دست جمع آوری شد. در گروه آزمایش قبل از پس آزمون، دست برتر فرد به مدت 3 دقیقه تحت محدودیت نسبی جریان خون (BFR) قرار می گرفت و بعد از 1 دقیقه تزریق مجدد، حرکت اجرا می شد. برای بررسی تفاوت های بین دو گروه از آزمون تحلیل واریانس یکراهه استفاده شد. طبیعی بودن توزیع داده ها نیز از طریق آزمون کولموگروف- اسمیرنوف مشخص و سطح معنا داری آماری 05/0P ≤ تعیین شد. نتایج نشان داد IRPC افزایش معنا داری (001/0=P و 071/14=F) در رکورد ایستای فرد ایجاد کرد، ولی IRRPC تأثیر معنا داری نداشت. این افزایش ممکن است نتیجه پیش جبرانی نسبی ایسکمی موقت ناشی از انقباض های ایستا باشد. از طرفی IRPC و IRRPC در مقدار پاسخ های انقباضی پویا، تفاوت معنا داری ایجاد نکرد. ازاین رو پیشنهاد می شود برای افزایش نیرو و تعویق خستگی در انقباض های زیربیشینه ایستا از IRPC استفاده شود.
پاسخ آنزیم های کراتین کیناز و لاکتات دهیدروژناز نسبت به فاصله استراحتی بین ست ها طی فعالیت مقاومتی در مردان تمرین نکرده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی پاسخ آنزیم های کراتین کیناز و لاکتات دهیدروژناز نسبت به فواصل استراحتی بین نوبت ها طی فعالیت مقاومتی بود. به همین منظور، تعداد 20 دانشجوی مرد تمرین نکرده ( با میانگین سنی6/1±5/22 سال، قد 4/3±174 سانتی متر و وزن 5/3±2/73 کیلوگرم) به طور داوطلبانه در پژوهش شرکت کردند و به طور تصادفی در یکی از دو گروه فعالیت مقاومتی با فاصله استراحتی 90 ثانیه و 180 ثانیه قرار گرفتند. فعالیت مقاومتی با شدت حداکثر شش تکرار بیشینه در چهار نوبت انجام شد. همچنین، نمونه گیری پیش از شروع پروتکل فعالیت، بلافاصله پس از اتمام آن و در شش، 24 و 48 ساعت بعد از آن نیز دنبال شد. نتایج نشان می دهد آنزیم های کراتین کیناز و لاکتات دهیدروژناز 24 ساعت پس از فعالیت در هر دو گروه افزایش معنا داری یافته و این افزایش تا 48 ساعت پس از فعالیت نسبت به استراحت تداوم داشته است(≤ 0.0001 P). بااین وجود ، در نوع فعالیت مقاومتی × زمان در کراتین کیناز و لاکتات دهیدروژناز تفاوت معناداری بین دو فعالیت مقاومتی دیده نمی شود (P>0.05)؛ بنابراین، فاصله استراحتی بر تغییرات دو آنزیم مذکور تأثیری نداشته است. نتیجه گیری می شود که فاصله استراحتی بین نوبت ها در فعالیت مقاومت نمی تواند متغیر تأثیر گذار مهمی بر میزان آسیب سلولی باشد.
تأثیر 12 هفته تمرینات هوازی شدت متوسط بر تراکم استخوانی و شاخص های سرمی استخوان در زنان یائسة کم تحرک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر 12 هفته ای تمرین هوازی با شدت متوسط بر تراکم مواد معدنی استخوانی مهره های کمری و گردن ران و نیز سطوح سرمی کلسیم و فسفر در زنان یائسة کم تحرک بود. جامعة آماری این پژوهش را زنان یائسة سالم و کم تحرک 55 تا 70 ساله شهرستان ارومیه تشکیل دادند. جهت انجام پژوهش، 20 زن یائسة سالم و کم تحرک داوطلب و واجد شرایط (با میانگین سنی 12/2±60 سال، قد 17/6±71/156 سانتی متر، وزن 28/10±47/72 کیلوگرم و شاخص تودة بدن 24/3±46/29 کیلوگرم بر مترمربع) به صورت تصادفی در دو گروه فعالیت ورزشی (11 زن) و کنترل (نه زن) قرار گرفتند. گروه فعالیت ورزشی به مدت 12 هفته، هر هفته سه جلسه و در هر جلسه به مدت 50 تا 60 دقیقه تمرین هوازی پیاده روی و دوی سبک با شدت 65 الی 70 درصد حداکثر ضربان قلب را در نوبت صبح اجرا کرد، اما گروه کنترل در هیچ مداخله ای شرکت نداشت. شایان ذکر است که 24 ساعت قبل و نیز پس از 12 هفته برنامة تمرینی، به منظور اندازه گیری تراکم استخوانی و شاخص های سرمی، به ترتیب دانسیتومتری و نمونه گیری خون از گروه فعالیت ورزشی و کنترل به عمل آمد. همچنین، ارزیابی تراکم استخوانی مهره های کمری و گردن ران با دستگاه دگزا انجام شد و ارزیابی سطوح سرمی کلسیم و فسفر به ترتیب با دستگاه های اتوآنالایزر و بیوتکنیکال این استرومنت ایتالیا صورت گرفت. علاوه براین، اطلاعات مربوطه با به کارگیری روش آماری توصیفی و استنباطی آنکوا در سطح معناداری (0.05≥P) و با استفاده از نرم افزار اس. پی. اس. اس نسخة 23 تجزیه و تحلیل گردید. نتایج نشان می دهد که در گروه فعالیت ورزشی در مقایسه با گروه کنترل پس از 12 هفته تمرین هوازی شدت متوسط، تفاوت معناداری در تراکم استخوانی مهره های کمری و گردن ران، تی اسکور مهره های کمری و گردن ران و نیز سطوح سرمی کلسیم و فسفر مشاهده نمی شود (P>0.05). نتایج درون گروهی نیز تفاوت معناداری را در هیچ یک از متغیرها نشان نمی دهد (P>0.05). به طورکلی، یافته ها بیانگر آن است که 12 هفته برنامة فعالیتورزشی هوازی با شدت متوسط مانند پیاده روی و دوی سبک، تأثیری بر تراکم استخوانی و سطوح سرمی کلسیم و فسفر ندارد.
تأثیر تمرین تناوبی شدید بر سطوح عامل نکروز تومور آلفا در بافت چربی زیرپوستی و احشایی و مقاومت به انسولین در موش های صحرایی نر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثر پنج هفته تمرین تناوبی شدید بر سطوح عامل نکروز تومور آلفا در بافت چربی زیرپوستی و احشایی موش های صحرایی نر بود. بدین منظور، 20 سر موش صحرایی (با میانگین سنی هشت هفته و میانگین توده بدنی 10±190 گرم) به صورت تصادفی به دو گروه تمرین تناوبی شدید و گروه کنترل تقسیم شدند. برنامه تمرین تناوبی شدید به صورت پنج جلسه در هفته و به مدت پنج هفته اجرا گردید. حیوانات در هفته اول با سرعت 37 متر بر دقیقه، شش وهله دو دقیقه ای را با یک دقیقه استراحت فعالیت نمودند. در هفته دوم، سوم، چهارم و پنجم تعداد وهله ها به ترتیب به 7، 9،10 و 12 مرحله رسید و سرعت نیز به 40،43،49 و 52 متر بر دقیقه افزایش یافت. همچنین، 72 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین و در حالت ناشتایی، حیوانات با استفاده از زایلازین و کتامین بیهوش شدند و بافت چربی احشایی و زیرپوستی آن ها استخراج گشت. همچنین، جهت سنجش عامل نکروز تومور آلفا، گلوکز و انسولین از روش الایزا استفاده شد و مقادیر گلوکز نیز به روش رنگ سنجی آنزیماتیک مورد اندازه گیری قرار گرفت. علاوه براین، به منظور تجزیه و تحلیل داده ها، آزمون تی مستقل مورداستفاده قرار گرفت و سطح معناداری (05/0) در نظر گرفته شد. نتایج نشان می دهد که پنج هفته تمرین تناوبی شدید باعث کاهش معنادار سطوح عامل نکروز تومور آلفا در بافت چربی احشایی و زیر پوستی و انسولین پلاسمایی (P≤0.001) و نیز مقاومت به انسولین (P≤0.01) شده است. بااین حال، تغییرات در گلوکز پلاسما معنادار نمی باشد (P=0.752). درمجموع، نتایج حاصل از این پژوهش بیانگر این است که تمرین تناوبی شدید می تواند باعث کاهش سطوح عامل نکروز تومور آلفا در بافت چربی احشایی و زیرپوستی و نیز انسولین پلاسمایی شود. همچنین، این روش تمرینی می تواند در کاهش مقاومت به انسولین نیز نقش داشته باشد.
تأثیر هشت هفته تمرین مقاومتی بر غلظت سرمی SFRP5 در مردان چاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: پروتیئنِ 5 مرتبط با مجعدِ ترشحی (SFRP5)، همانند آدیپونکتین، به عنوان آدیپوکینی جدید با ویژگی های ضدالتهابی و افزایش حساسیت انسولینی محسوب می شود. هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر هشت هفته تمرین مقاومتی بر سطوح سرمی SFRP5 در مردان چاق می باشد.
روش شناسی: بیست و چهار مرد چاق با میانگین سن 5/8 ± 9/36 سال، وزن 7/10 ± 8/94 کیلوگرم و شاخص توده ی بدن 4/2 ± 7/31 کلیوگرم بر مترمربع به طور داوطلبانه در این تحقیق شرکت کرده و به دو گروه کنترل و تمرین مقاومتی (تعداد = 12) تقسیم شدند. آزمودنی های گروه تمرین 8 هفته تمرین مقاومتی دایره ای با شدت 50 تا 85 درصد یک تکرار بیشینه را 3 روز در هفته انجام دادند. شاخص های پیکرسنجی و غلظت ناشتای گلوکز، انسولین و SFRP5 سرمی همراه با شاخص مقاومت به انسولین (HOMA-IR) در ابتدا و پایان مطالعه اندازه گیری شد.
یافته ها: تمرین مقاومتی موجب کاهش معنادار وزن بدن، BMI، درصد چربی بدن، دور کمر و دور باسن شد (05/0>P ). هم چنین کاهش معنادار غلظت سرمی انسولین و مقادیر HOMA-IR در مقایسه با گروه کنترل مشاهده شد (05/0>P ). هشت هفته تمرین مقاومتی موجب تغییر معناداری در غلظت سرمی SFRP5 گروه تمرین نشد. با این وجود کاهش معنادار آن در گروه کنترل مشاهده شد (05/0>P ). نتایج آزمون آنالیزکوواریانس نشان دهنده تفاوت معنادار در تغییرات غلظت سرمی SFRP5 بین دو گروه بود (05/0>P ).
بحث و نتیج ه گیری: به نظر می رسد برنامه ی تمرین مقاومتی می تواند دستِ کم با جلوگیری از کاهش سطوح سرمی SFRP5 در بهبود شرایط متابولیکی اثرگذار باشد.
اثر ترکیب تمرین مقاومتی ویژه و معمول شنا بر عملکرد و عوامل ضربه ای شنای کرال سینه نوجوانان پسر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: تمرین مقاومتی ویژه کارایی بیشتری دارد. هدف از این تحقیق تعیین اثر ترکیب تمرین مقاومتی ویژه و معمول شنا بر عملکرد و عوامل ضربه ای شنای کرال سینه نوجوانان پسر بود.
روش شناسی: 17 شناگر برتر پسر رقابت کننده در سطح استان و کشور (سن؛ 77/2 ± 15/13 سال، سابقه تمرین؛ 44/0± 34/2 سال) به دو گروه ترکیب تمرین مقاومتی ویژه و معمول (8n=) وگروه تمرینات معمول (9n=) تقسیم شدند. پیش آزمون و پس آزمون شامل رکورد 100،25 متر کرال سینه، عوامل ضربه ای (طول ضربه و تواتر ضربه)، حداکثر نیروی پیشران و قدرت عضلات پنجه دست بود. هر جلسه بعد از گرم کردن، گروه ترکیب تمرین مقاومتی ویژه و معمول با یدک شناور 8 تکرار 25 متری را با حداکثر سرعت شنا می کرد و گروه تمرینات معمول همین کار را بدون یدک انجام می داد. پس از این مرحله، تمرینات دو گروه کاملاً یکسان انجام می شد. طول دوره تمرین 4 هفته بود. از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیری برای بررسی تفاوت های بین گروهی استفاده شد.
یافته ها: یافته ها نشان داد که در گروه ترکیب تمرین مقاومتی ویژه و معمول افزایش معنی داری در عملکرد 100 متر، تواتر ضربه در فاصله های 5 تا 20 متر و 80 تا 95 متر وکاهش معنی داری در طول ضربه در فاصله 80 تا 95 متر نسبت به گروه تمرینات معمول مشاهده گردید (05/0 p ≤). اما تفاوت معنا داری در سایر موارد دیده نشد (0/05 p ≥).
بحث و نتیجه گیری: این یافته ها نشان داد که ترکیب تمرین مقاومتی ویژه و معمول با وسیله طراحی شده باعث افزایش عملکرد در مسافت های طولانی تر می شود و این افزایش با تغییراتی از جمله افزایش تواتر ضربه و کاهش طول ضربه در فواصل پایانی شنا همراه است.
تأثیر دوره های آماده سازی و مسابقه بر سطوح استراحتی شاخص های پلاکتی، فیبرینوژن و پروتئین واکنشگر C در بازیکنان حرفه ای فوتبال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر دوره تمرین (دوره های آماده سازی و مسابقه فوتبال) بر شاخص های پلاکتی، فیبرینوژن و CRP در بازیکنان حرفه ای می باشد. بدین منظور، 10 نفر از بازیکنان تیم فوتبال صنعت نفت آبادان (با میانگین سنی 7/2±5/22 سال، وزن 4±71 کیلوگرم، قد 5/4±5/178 سانتی متر و شاخص توده بدن 4/0±2/22 کیلوگرم بر مترمربع) در این پژوهش شرکت نمودند و یک فصل دوره های آماده سازی و مسابقه فوتبال (که حدوداً 10 ماه بود) را اجرا کردند. شایان ذکر است که نمونه های خونی به منظور اندازه گیری شاخص های پلاکتی، فیبرینوژن و CRP در چهار مرحله قبل و بعد از دوره آماده سازی، نیم فصل و پایان فصل مسابقات گرفته شد. جهت مقایسه میانگین پارامترها نیز از تحلیل واریانس مکرر استفاده گردید. نتایج نشان می دهد که دوره تمرین باعث ایجاد تغییر معنادار در سطوح استراحتی تعداد پلاکت ها، متوسط حجم پلاکتی و درصد پلاکتی شده است، اما در سطوح استراحتی پهنای توزیع پلاکتی، فیبرینوژن و CRP تغییری ایجاد نکرده است. به طورکلی، می توان گفت که دوره تمرین باعث کاهش تشکیل ترومبوز و نیز کاهش احتمال وقوع حمله قلبی در فوتبالیست های حرفه ای می شود.
بررسی نیمرخ فیزیولوژیک و آنتروپومتریک ژیمناست های مرد حرفه ای دو استان کرمان و گیلان و مقایسه آنها با هنجار موجود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این تحقیق، مقایسه نیمرخ فیزیولوژیک و آنتروپومتریک ژیمناست های مرد حرفه ای دو استان کرمان و گیلان و مقایسه آنها با هنجار بود. آزمودنی ها شامل20 ژیمناست مرد حرفه ای از دو استان کرمان و گیلان با میانگین سنی 2/2±2/15 سال، وزن 24/13±35/51 کیلو گرم و قد 36/11±80/161 سانتی متر بودند. داده ها با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی (t استیودنت) در سطح معناداری 05/0>P بررسی شدند. یافته ها نشان داد ژیمناست های استان گیلان در انعطاف پذیری و ژیمناست های استان کرمان در سرعت و استقامت عضلات کمربند شانه ای نسبت به دیگری برتری داشتند (05/0>P). در بخش فیزیولوژیک، میانگین های دو استان به طور معناداری پایین تر از هنجار بود و در بخش آنتروپومتریک، ژیمناست ها در قسمت چربی زیرپوستی و طول اندام های فوقانی و تحتانی اختلاف معناداری با هنجار داشتند (05/0>P). براساس نتایج، ژیمناست های این تحقیق در بخش فیزیولوژیک، در سطح پایین تری از هنجار قرار دارند که این امر لزوم توجه هرچه بیشتر مربیان به برنامه های افزایش آمادگی جسمانی و فیزیولوژیک ژیمناست ها را آشکار می کند.