فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷۴۱ تا ۷۶۰ مورد از کل ۱٬۷۱۶ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف از اجرای این تحقیق بررسی تاثیر یک دوره برنامه تمرینی منتخب بر عملکرد قلبی و عروقی بزرگسالان سندرم داون بود. جامعه آماری این تحقیق نیمه تجربی شامل بیماران سندرم داون بود. این بیماران از یکی از مراکز توانبخشی افراد کم توان ذهنی انتخاب شدند. پس از مطالعه ی پرونده ی پزشکی و روان شناسی مددجویان حاضر در این مرکز 19 بیمار سندرم داون (با بهره هوشی بین 69-35) با میانگین سن 014/4 ± 684/25 سال به صورت تصادفی به دو گروه تجربی (10 نفر) و کنترل (9 نفر) تقسیم شدند. گروه تجربی در معرض یک دوره برنامه منتخب تمرینی 12 هفته ای (ترکیبی از تمرینات قدرتی، استقامتی، تعادلی و هوازی) قرار گرفتند. قبل و بعد از دوره ی تمرینی عملکرد قلبی (16 متغیر) افراد گروه نمونه به وسیله روش ایمپدانس کاردیوگرافی با دستگاه کاردیو اسکرین اندازه گیری شد. مقایسه داده های پیش و پس آزمون در هر گروه توسط آزمون تی وابسته انجام شد. نتایج این تحقیق نشان داد اعضا نمونه تحقیق در هشت متغیر از 16 متغیر اندازه گیری شده دارای مقادیر غیر طبیعی بودند. اما دوره ی تمرینی منتخب ارائه شده در این تحقیق توانست تاثیر معناداری بر بهبود سلامت قلبی عروقی با تاکید بر پنج متغیر محتوای مایعات سینه ای، برون ده قلبی، میانگین فشار خون سرخرگی، مقاومت منظم عروقی و شاخص مقاومت منظم عروقی در گروه تجربی ایجاد کند(P<0.05). با توجه به اینکه هیچ متغیری پس از سه ماه در گروه کنترل تغییر معنادار نکرد (P>0.05) لذا می توان چنین نتیجه گیری نمود که فعالیت ورزشی ترکیبی ارائه شده در این تحقیق توانسته است باعث بهبود معنادار عملکرد قلبی و عروقی این بیماران سندرم داون شود.
تأثیر پیاده روی، آرام سازی و روش ترکیبی بر تغییرات فشار خون بیماران مبتلا به پرفشاری خون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پرفشاری خون، بیماری شایع و بدون علامتی است که در صورت عدم درمان به عوارض مرگ بار منتهی می شود. به-علت طولانی بودن دوره درمان این بیماری، اغلب بیماران پس از مدتی، مصرف دارو را ترک کرده و ترجیح می دهند از روش های غیردارویی برای درمان خود استفاده کنند. هدف این پژوهش بررسی تأثیر پیاده روی، آرام سازی و روش ترکیبی بر تغییرات فشار خون بیماران مبتلا به پرفشاری خون بوده است. در این پژوهش، 30 مرد مبتلا به بیماری پرفشاری خون با دامنه سنی 45 تا 65 سال، به طور تصادفی به سه گروه 10 نفره تقسیم شدند. گروه اول روزانه 30 دقیقه به پیاده روی، گروه دوم روزانه 30 دقیقه به آرام سازی و گروه سوم به طور ترکیبی روزانه 15 دقیقه به آرام سازی و 15 دقیقه به پیاده روی پرداختند. طول دوره اجرای برنامه تمرینی دو هفته بود.. فشار خون پیش و پس از اجرای متغیر مستقل به وسیله فشارسنج جیوه ای استاندارد سنجیده شد. نتایج با استفاده از آزمون تی وابسته و تحلیل واریانس یک طرفه آزمایش شدند. بر پایه نتایج، پیاده روی باعث کاهش معنادار فشار خون سیستولیک شد اما بر فشار دیاستولیک تاثیر معناداری نداشت. آرام سازی بر کاهش فشار خون سیستولیک و دیاستولیک تاثیرمعناداری داشت. روش ترکیبی تأثیری بر فشار خون سیستولیک نداشت اما باعث کاهش معنادار فشار خون دیاستولیک شد. تفاوت معناداری میان سه برنامه تمرینی در تأثیرگذاری بر فشار خون سیستولیک و دیاستولیک آزمودنی ها مشاهده نشد. نتایج نشان داد که 30 دقیقه تمرین آرام سازی و یا پیاده روی می-تواند در کاهش فشار خون بیماران مبتلا به پرفشاری خون سودمند باشد. یافته های این پژوهش بر نقش مؤثر تکنیک آرام سازی در کاهش فشار خون سیستولیک و دیاستولیک تأکید کرده و استفاده از این روش را به عنوان یک روش درمانی مکمل و بدون عوارض برای بیماران مبتلا به پرفشاری خون توصیه می کند.
اثر تمرین مقاومتی بر برخی عوامل آمادگی جسمانی و نشانگرهای التهابی در مردان دارای اضافه وزن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش بررسی اثر دوازده هفته برنامه تمرینی مقاومتی بر برخی عوامل آمادگی جسمانی و نشانگرهای التهابی در مردان دچار اضافه وزن بود. در یک کار آزمایی نیمه تجربی 25 مرد جوان (دامنه سنی 96/1±9/20 سال و قد 39/7±34/170سانتی متر) به صورت هدفمند در دسترس انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه تمرین مقاومتی (15 نفر) و کنترل (10 نفر) قرار گرفتند. گروه تمرین مقاومتی به مدت دوازده هفته و سه جلسه در هفته با شدت های متفاوت به تمرین پرداختند. تمرینات مقاومتی شامل شش حرکت ایستگاهی به صورت دایره ای بود. پنج میلی لیتر خون وریدی قبل از تمرین و 24 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین در وضعیت ناشتا به منظور تعیین برخی نشانگرهای التهابی جمع آوری شد. با استفاده از آزمون t مستقل و زوجی شده وزن و شاخص توده بدنی آزمودنی ها پس از دوازده هفته تمرین تغییر معناداری نداشت (05/0P>). اما برخی عوامل آمادگی جسمانی (,VO2peak یک تکرار بیشینه پرس ساق و پرس سینه) افزایش و برخی ویژگی های آنتروپومتریکی (نسبت محیط کمر به لگن و درصد چربی بدن) آزمودنی ها بعد از دوازده هفته، کاهش معناداری یافتند (05/0P<). همچنین گروه تمرینی کاهش معناداری در مقاومت به انسولین، سطوح لپتین و TNF-α از خود نشان دادند (05/0P<). ضریب همبستگی پیرسون رابطه معناداری را بین TNF-α با BMI، W/H، درصد چربی بدن و انسولین نشان داد (05/0P<). نتایج به دست آمده نشان داد که دوازده هفته تمرین مقاومتی در مردان جوان غیر فعال دارای اضافه می تواند برخی عوامل آمادگی جسمانی و آنتروپومتریک و همچنین نشانگرهای التهابی را بهبود بخشد.
طراحی آزمون توان بیهوازی ویژه بالاتنه برای کشتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این تحقیق به منظور طراحی آزمونی ویژه جهت سنجش توان بیهوازی بالاتنه کشتیگیران و ارزیابی اعتبار،
پایایی و عینیت این آزمون برای اندازهگیری توان بیهوازی کشتیگیران آزادکار برمبنای آزمون وینگیت دست
انجام شد. این تحقیق با 22 نفر از کشتیگیران آزادکار 3/ )سن 22 ± 6/ 23/02 سال، قد 79 ± 193/11 سانتیمتر،
13/ وزن 11 ± 3/ 90/55 کیلوگرم، شاخص توده بدنی 12 ± 20/92 کیلوگرم بر متر مربع و درصد
3/ چربی 72 ± 13/57 ( منتخب استان تهران )با سابقه قهرمانی آسیا و جهان که در دو سال اخیر نیز به تیم ملی
دعوت شده بودند( انجام گرفت. جهت طراحی آزمون ویژه )بالارفتن از طناب( از الگوی حرکتی کشتی و
زمان اجرا منطبق با آزمون وینگیت استفاده شد. پس از اجرای آزمون وینگیت دست و آزمون طراحیشده،
حداکثر، میانگین و حداقل توان بیهوازی و شاخص خستگی محاسبه گردید. همچنین میزان لاکتات خون
بعد از گذشت 2 دقیقه و ضربان قلب بلافاصله پس از اجرای آزمونها اندازهگیری شد. برای بررسی میزان
همبستگی بین شاخصهای توان و شاخصهای فیزیولوژیکی )لاکتات خون و ضربان قلب( دو آزمون از
=2/ آزمون همبستگی پیرسون استفاده شد. نتایج نشان داد که بین حداکثر ) 937 r >2/21 P(، میانگین
=22/692( r >2/21 P =2/ ( و حداقل توان ) 652 r >2/21 P =2/ ( و شاخص خستگی ) 612 r >2/21 P( به
دست آمده از آزمون طراحیشده و آزمون وینگیت دست همبستگی معنیداری وجود دارد. همچنین بین
=2/ ضربان قلب بلافاصله بعد از اجرای دو آزمون همبستگی معنیداری ) 925 r >2/21 P ( وجود داشت، ولی
=2/ در میزان لاکتات خون در زمان 2 دقیقه پس از اجرای آزمونها ) 353 r =2/129 ، P ( همبستگی معنیداری
مشاهده نشد. همچنین بین میزان لاکتات 2 دقیقه پس از اجرای آزمونها تفاوت معناداری مشاهده نشد. در
=2/ بررسی پایایی آزمون طراحیشده بین حداکثر ) 102 r >2/21 P =2/ (، میانگین ) 161 r >2/21 P(، حداقل
= 2/ توان ) 132 r >2/21 P =2/ ( و شاخص خستگی ) 992 r >2/21، P( بعد از دومرتبه اجرای آن توسط
=2/ آزمودنیها همبستگی معنیداری مشاهده شد. در بررسی عینیت آزمون طراحیشده بین حداکثر ) 132 r ،>2/21 P =2/ (، میانگین ) 151 r > 2/21 P =2/ (، حداقل توان ) 125 r >2/21 P =2/ ( و شاخص خستگی ) 132 r
>2/21 ، P ( توسط دو گروه آزمونگیرنده نیز ارتباط معنیداری مشاهده شد. بنابراین آزمون طراحیشده با
ملاک قراردادن آزمون وینگیت دست دارای اعتبار، پایایی و عینیت است و بهعنوان آزمونی ویژه و کمهزینه
جهت اندازهگیری توانبیهوازی در کشتیگیران توصیه میشود
مقایسه تاثیر تمرینات تناوبی و تداومی بر عملکرد محور هورمون رشد/ فاکتور رشد شبه انسولینی 1 در زنان چاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش، بررسی مقایسه اثر دو شیوه تمرین تناوبی و تداومی بر عملکرد محور هورمون رشد و فاکتور رشد شبه انسولین یک می باشد.
روش شناسی: 36 آزمودنی چاق غیرفعال به طور تصادفی به سه گروه 12 نفره، تمرین تناوبی (با میانگین سن 27/2±58/23 سال، شاخص توده بدنی 33/0±60/30 کیلوگرم متر مربع، درصد چربی 33/0±59/35 درصد) و گروه تداومی (با میانگین سنی 84/2±41/25 سال، شاخص توده بدنی 55/0±51/30 کیلوگرم متر مربع، درصد چربی 47/0± 54/35 درصد) و گروه کنترل (با میانگین سن 4/2±22سال، شاخص توده بدنی 51/0±54/30 کیلوگرم متر مربع، درصد چربی 64/0±49/35 درصد) تقسیم شدند. برنامه تمرین تناوبی و تداومی شامل دویدن باشدت 75-60 درصد ضربان قلب بیشینه به مدت 8 هفته وهر هفته 3 جلسه بود. تجزیه و تحلیل آماری داده ها با استفاده از آزمون t- زوجی و واریانس یک طرفه، در سطح معناداری 05/0P < انجام گرفت.
یافته ها: این پژوهش نشان داد که در گروه تناوبی و تداومی سطوح GH و IGF-1 سرمی به طور معنی داری افزایش یافت. همچنین میزان درصد چربی بدن در هر دو گروه به طور معنی داری کاهش یافت (05/0P < ). تغییرات سطوح GH و BMI و درصد چربی بدن در پس آزمون گروه های تناوبی، تداومی و کنترل معنی دار بود (05/0P < )، ولی سطوح IGF-1 در پس آزمون گروه ها معنی دار نبود.
بحث و نتیجه گیری: نتایج تحقیق حاضر نشان داد که تمرین تداومی باعث افزایش بیشتر سطح هورمون رشد شده و به تنظیم تعادل وزن منجر می شود.
واژه های کلیدی: هورمون رشد، فاکتور رشد شبه انسولینی1، تمرین تناوبی، تمرین تداومی
اثر شدت های مختلف تمرینی بر اسپرماتوژنز و هورمون های تولید مثلی در موش های چاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چاقی از طریق عدم تعادل هورمونی بر کیفیت مایع سیمن تأثیر می گذارد. بنابراین هدف از این پژوهش بررسی اثر تمرین هوازی ملایم و شدید بر کارکرد تولید مثلی موش های نر چاق بود. 30 سر موش نر چاق به گروه های تمرین ملایم (10 سر)، تمرین شدید (10 سر) و کنترل (10 سر) اختصاص داده شدند. یک گروه تطبیق یافته از موش های با وزن طبیعی (10 سر) نیز برای مقایسه در سطح پایه فراخوانده شد. برنامة تمرین ملایم (60 دقیقه در روز شنا، 3 روز در هفته) و شدید (150 دقیقه در روز شنا، 5 روز در هفته) به مدت 8 هفته اجرا شد. بعد از 8 هفته برنامة تمرینی موش ها بیهوش شدند و نیمرخ هورمونی و
سیمن شناسی ارزیابی شد. در سطح پایه موش های با وزن طبیعی به طور معنی دار از سطح تستوسترون (02/0P<) و کیفیت اسپرماتوژنز (03/0P<) بالاتری نسبت به موش های چاق برخوردار بودند. بعد از تمرین هوازی ملایم، وزن بدن (001/0P<) و کیفیت اسپرماتوژنز (04/0P<) به طور معنی داری بهبود یافت. در مقابل، کیفیت اسپرماتوژنز (03/0P<) و سطح تستوسترون (03/0P<) بعد از برنامه تمرین هوازی شدید به طور معنی دار کاهش یافت. نتایج حاضر نشان می دهد که تمرین ملایم شنا ممکن است به بهبود کیفیت اسپرماتوژنز در موش های چاق منجر شود، در حالی که تمرین شدید اثر منفی بر کیفیت اسپرماتوژنز دارد.
تأثیرتمرین هوازی بر سطوح استراحتی چمرین و لیپیدهای پلاسما در زنان دارای اضافه وزن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چکیده زمینه و هدف: از پیامدهای پاتولوژیکی چاقی سندرم متابولیک می باشد. چمرین آدیپوکین جدیدی است که با چاقی و سندرم متابولیک ارتباط دارد. اطلاعات اندکی در مورد تأثیر تمرین ورزشی منظم به ویژه تمرین هوازی بر غلظت سرمی چمرین وجود دارد. از این رو هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر تمرین هوازی بر سطوح استراحتی چمرین و لیپیدهای پلاسما در زنان دارای اضافه وزن می باشد. روش کار: 20 زن دارای اضافه وزن (سن= 55/5±64/35 سال و شاخص توده بدنی= 3±93/27کیلوگرم) به طور تصادفی به 2 گروه هوازی (تعداد= 12 نفر) و کنترل (تعداد= 8 نفر) تقسیم شدند. آزمودنی های گروه تمرین هوازی، 4 روز در هفته و کلا به مدت 8 هفته تمرین کردند. نمونه های خون آزمودنی ها در حالت ناشتا جمع آوری و به منظور بررسی تغییرات سطوح پلاسمایی چمرین و نیمرخ لیپیدی در قبل و پس از 2 ماه تمرین مورد استفاده قرار گرفت. یافته ها: پس از 8 هفته تمرین هوازی سطوح استراحتی چمرین در گروه تمرین هوازی در مقایسه با گروه کنترل به طور معناداری کاهش یافت (05/0P<)، به طور همزمان سطوح HDL-c کاهش معناداری را نشان داد. در حالی که سطوح کلسترول، تری گلیسرید، LDL-c تغییر معنا داری را نشان ندادند (05/0
اثر یک جلسه تمرین مقاومتی بر سطوح پروتئین NT-4/5 در عضله خم کننده بلند شست و نعلی موش های نر ویستار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تصور می شود که نوروتروفین های مشتق از عضله در سازگاری عضلات اسکلتی به ورزش نقش دارند. NT-4/5 یکی از اعضای خانواده نوروتروفین ها ست که ناشناخته تر باقی مانده است. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر یک جلسه تمرین مقاومتی بر سطوح پروتئین NT-4/5 عضلات خم کننده بلند شست (FHL)و نعلی (SOL)در دو نقطه زمانی 24 و 48 ساعت بعد از تمرین در رت های نر نژاد ویستار است. 24 موش صحرایی (g20±230) به طور تصادفی به دو گروه کنترل (8=n) و یک جلسه تمرین (16=n) تقسیم شدند. در جلسه تمرین (3 ست، 5 تکرار) حیوانات با 30 درصد وزن از نردبان بالا رفتند. 24 و 48 ساعت بعد از جلسه تمرینی حیوانات گروه تمرینی قربانی شدند و عضله نعلی و FHL آنها خارج شد. داده های آماری با استفاده از تحلیل واریانس یکطرفه و T مستقل آنالیز شد. یافته های تحقیق افزایش معناداری را در پروتئین NT-4/5 عضله نعلی در نقطه زمانی 24 و 48 ساعت بعد از تمرین نشان داد، درحالی که یک جلسه تمرین مقاومتی تأثیر معناداری بر پروتئین NT-4/5 در عضله FHL ندارد. تحقیق حاضر نشان داد که یک جلسه تمرین مقاومتی موجب تغییر سطوح پروتئین NT-4/5 می شود و احتمالاً مدل مناسبی برای تحریک پاسخ نروتروفین های مشتق از عضله به ویژه در عضله کندانقباض است.
تأثیر هشت هفته برنامه تمرین هوازی ناپیوسته (10×3 دقیقه) بر نشانگرهای زیستی خطرزای قلبی ـ عروقی در زنان چاق غیرفعال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در بیشتر تحقیقات انجام گرفته از تمرینات هوازی پیوسته استفاده شده است و درمورد تأثیر تمرین هوازی ناپیوسته بر نشانگرهای زیستی خطر بیماری قلبی ـ عروقی اطلاعات کاملی وجود ندارد. از این رو، هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر 8 هفته برنامه تمرین هوازی ناپیوسته (10×3 دقیقه) بر نشانگرهای زیستی خطرزای قلبی ـ عروقی در زنان چاق غیر فعال بود.20 زن چاق غیر فعال با Kg/m230 BMI ≥ انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه 10 نفری تمرین هوازی ناپیوسته و کنترل داوطلب شرکت در پژوهش تقسیم شدند. برنامه تمرینی به مدت 8 هفته، هفته ای سه جلسه، هر جلسه 3 بار، هر بار به مدت 10 دقیقه و با فاصله استراحتی 5 دقیقه میان هر وهله با60 تا 65 درصد ضربان قلب بیشینه اجرا شد. از گروه تمرین هوازی ناپیوسته و کنترل قبل و بعد از اتمام برنامه تمرینی در شرایط ناشتا برای سنجش مقادیر متغیرهای پژوهشی با استفاده از روش آزمایشگاهی آنزیم ایموانسی (ELISA) نمونه گیری خونی به عمل آمد. داده های پژوهش با استفاده از آزمون آماریt همبسته و t مستقل در سطح معناداری (05/0P<) تجزیه وتحلیل شدند. نتایج تحلیل آماری نشان داد برنامه تمرین هوازی ناپیوسته به طور معناداری مقدار HCY، FIB،TNFα، IL-6 وCRP زنان چاق را کاهش می دهد (05/0P<). نتایج آزمون t مستقل نیز نشان داد، بین دو گروه تمرین هوازی ناپیوسته و کنترل در متغیرهای پژوهشی تفاوت معناداری وجود دارد (05/0P<). یافته ها نشان داد تمرین هوازی ناپیوسته موجب کاهش پلاسمایی مقادیر نشانگرهای زیستی خطر بیماری قلبی ـ عروقی در زنان چاق می شود، چنانکه این کاهش می تواند در پیشگیری، کنترل و کاهش بروز بیماری قلبی ـ عروقی مؤثر واقع شود.
اثر هشت هفته تمرین مقاومتی شدید بر سطوح پلاسمایی کمرین و انسولین در موش های نر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: کمرین کموکاینی است که در توسعه التهاب و مقاومت به انسولین شرکت دارد. تحقیق حاضر اثر هشت هفته تمرین مقاومتی شدید بر سطوح پلاسمایی کمرین و انسولین در موش های نر را موردارزیابی قرار داد.
روش شناسی: 24 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار (میانگین وزن 23±161 گرم وسن 5 هفته) به طور تصادفی به 3 گروه 8 تایی (کنترل سالم- کنترل مقاوم به انسولین - تمرین مقاوم به انسولین ) تقسیم شدند. یک برنامه تمر ین مقاومتی شامل بالا رفتن از نردبان با وزنه های متصل به دم را ( 3 روز در هفته، برای 8 هفته) انجام دادند. بعد از 8 هفته تمرین مقاومتی موشها بیهوش و نمونه گیری انجام شد. غلظت پلاسمایی کمرین، انسولین، گلوکز و نیمرخ چربی خون با استفاده از کیت و به روش الایزا اندازه گیری شد.
یافته ها: یافته ها نشان داد تمرین مقاومتی منجر به کاهش معناداری در سطوح کمرین ( 01/ 0= P)، گلوکز (001/0=P)، انسولین (001/0=P) و سطوح LDL پلاسما (007/0=P) و افزایش معناداری در سطوح HDLپلاسما (03/0=P) در گروه مقاوم به انسولین گردید.
بحث و نتیجه گیری: به نظر می رسد، تمرین مقاومتی با شدت بالا، می تواند به عنوان رویکردی پیشگیرانه در بهبود مقاومت به انسولین مورد توجه قرار بگیرد.
واژه های کلیدی: کمرین- مقاوم به انسولین- تمرین مقاومتی- موش صحرایی
تأثیر دوازه هفته تمرین هوازی بر بیان ژن ABCG1 زنان چاق کم تحرک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: پروتیین انتقال دهنده غشایی ABCG1 ATP Binding Cassette transporter G1)) به عنوان یک واسطه کلیدی در تحویل کلسترول از ماکروفاژهای غنی از لیپید به آپو لیپوپروتیین A است که یکی از مراحل انتقال معکوس کلسترول در بدن و مرحله قطعی در جلوگیری از آترواسکلروز می باشد. افزایش بیان ABCG1 ممکن است مانع از تشکیل ماکروفاژهای غنی از لیپید شود و به دنبال آن خطر بروز آترواسکلروز کاهش یابد. نتایج مطالعات به روشنی نشان می دهد که انتقال دهندهABCG1 مسئول ساخت و فرم دهی ذرات HDL-C بوده و به همین دلیل در جلوگیری از گسترش بیماری قلبی عروقی نقش دارد. هدف از تحقیق حاظر بررسی اثر دوازده هفته تمرین منظم ورزشی بر بیان ژنی ABCG1 در زنان چاق کم تحرک می باشد.
روش شناسی: 36 زن سالم در تحقیق شرکت کردند و بطور تصادفی در دو گروه شاهد (18 نفر) و گروه تجربی ( 18 نفر) با (دامنه سنی 35-30 و شاخص توده بدنی بزرگتر از 30(کیلوگرم بر متر مربع)) ، تقسیم شدند. برنامه تمرین ورزشی 12 هفته با شدت 75-65 درصد ضربان قلب ذخیره بود این تمرینات سه جلسه در هفته و هر جلسه به مدت 60-55 دقیقه اجرا شد. از تمامی آزمودنی ها در 48 ساعت قبل و بعد از انجام برنامه تمرینی خون گیری به عمل آمد. بررسی بیان mRNAژن ABCG1 آزمودنی ها با استفاده از روش Semi-quantitative-RT-PCR انجام شد. و اطلاعات به وسیله آزمون تی تجزیه و تحلیل شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که گروه تجربی، در نتیجه تمرین افزایش معنی داری در بیان mRNA ژن ABCG1 در مقایسه با گروه شاهد تجربه کردند.
بحث و نتیجه گیری: بر اساس یافته های تحقیق حاضر می توان چنین نتیجه گیری کرد که تمرین هوازی می تواند با افزایش در بیان mRNA ژن ABCG1 زنان چاق نقش مؤثری در پیشگیری از بیماری های قلب و عروق داشته باشد.
واژه های کلیدی: ژن ABCG1 ، زنان چاق، تمرینات هوازی
بررسی تغییرات سطوح پلاسمایی FABP5 پس از یک دوره تمرینات هوازی با شدت فزاینده در زنان دارای وزن طبیعی و اضافه وزن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: اختلال در سوخت و ساز سلول های چربی در چاقی ممکن است با افزایش غلظت اسیدهای چرب در گردش همراه باشد. متابولیسم اسیدهای چرب توسط پروتئین متصل به اسید چرب اپیدرمال (FABP5) تحت تاثیر قرار می گیرد. هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر هشت هفته تمرین هوازی بر سطوح FABP5 پلاسمایی زنان با شاخص توده بدنی متفاوت بود.
روش شناسی: 13 زن سالم دارای وزن طبیعی (9/24≥ BMI کیلوگرم/متر مربع و میانگین سنی 8/1±08/31 سال) و 12 زن دارای اضافه وزن (25< BMI کیلوگرم/متر مربع و میانگین سنی 8/1±3/32 سال) در این پژوهش شرکت کردند. برنامه تمرین هوازی 8 هفته و هر هفته 3 جلسه با شدت 40 تا 80% حداکثر ضربان قلب ذخیره بود که به مدت 25 دقیقه در هفته اول اجرا شد و در هفته هشتم به 45 دقیقه رسید. سطوح پلاسمایی FABP5، نیم رخ لیپیدی خون شامل HDL، LDL، کلسترول، تری گلیسیرید و شاخص های ترکیب بدنی قبل و 48 ساعت پس از پایان تمرینات اندازه گیری شدند.
یافته ها: نتایج حاصل از آزمون t نشان داد که هشت هفته تمرین هوازی بر سطوح پلاسمایی FABP5، وزن و شاخص توده بدن اثر معناداری نداشته است. سطوح کلسترول در هر دو گروه و LDL نیز در گروه وزن طبیعی به طور معناداری افزایش پیدا کرد (05/0>P). در حالی که تغییرات HDL و تری گلیسیرید در دو گروه نسبت به قبل از تمرین معنادار نبود.
بحث و نتیجه گیری: نتایج تحقیق حاضر نشان داد، 8 هفته فعالیت ورزشی هوازی با شدت فزاینده بر تغییرات FABP5 پلاسمایی زنان دارای وزن طبیعی و یا دارای اضافه وزن اثر بخش نیست.
واژه های کلیدی: FABP5، تمرین هوازی، زنان، وزن طبیعی، اضافه وزن
تأثیر برنامة تمرین قدرتی و سرعتی با وزنه بر قدرت انقباض کانسنتریک یکطرفه، دوطرفه و نقصان دوطرفه در فلکشن آرنج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هنگام اعمال قدرت بیشینه، کل نیروهای اعمال شده از طریق عضلات مشابه به طور دوطرفه کمتر از کل نیروهای اعمال شده از طریق همان عضلات به طور یکطرفه است. این پدیده نقصان دوطرفه[1] نام دارد. هدف از این تحقیق، تعیین تأثیر برنامة تمرین قدرتی و سرعتی با وزنه بر قدرت انقباض کانسنتریک یکطرفه، دوطرفه و نقصان در فلکشن آرنج بود. 50 مرد غیرورزشکار با میانگین سنی 1/91 ±21/57 ، وزن 14/31 ±72/22 کیلوگرم و قد 3/31 ±175/61 سانتی متر به طور داوطلبانه در این پژوهش شرکت کردند. این آزمودنی ها به طور تصادفی در یک گروه کنترل (10 نفری) و در یکی از چهار گروه تمرین با وزنه (10 نفری) قرار گرفتند که تمرین جلو بازو را به صورت 1) قدرتی یکطرفه، 2) قدرتی دوطرفه، 3) سرعتی یکطرفه یا 4) سرعتی دوطرفه انجام دادند. دو تمرین در هفته به مدت هشت هفته انجام گرفت. گروه قدرتی با شدت 80 تا 100 درصد یک تکرار بیشینه در سه نوبت 1 تا تکراری و گروه سرعتی با شدت 50 تا 80 درصد یک تکرار بیشینه در چهار نوبت 10 تکراری تمرین کردند. گروه کنترل بدون تمرین در جلسات شرکت کردند. قبل و پس از اعمال برنامه های تمرینی، از گروه ها آزمون های قدرت کانسنتریک بیشینة فلکشن آرنج راست (RL1RM)[2] ، آرنج چپ (LL1RM)[3] و جفت آرنج (BL1RM)[4] گرفته شد. تجزیه و تحلیل یافته ها با استفاده از آمار استنباطی MANOVA و آزمون تعقیبی LSD در سطح معناداری 05/0P< نشان داد که بین تمرین قدرتی دوطرفه و یکطرفه، همچنین بین تمرین سرعتی دوطرفه و یکطرفه در متغیرهای قدرت عضلات فلکسور آرنج راست، چپ و جفت تفاوت معناداری وجود ندارد. دو گروه تمرین قدرتی در مقایسه با دو گروه تمرین سرعتی و هر چهار گروه تجربی نیز در مقایسه با گروه کنترل عملکرد بهتری داشتند. گروه های تمرینات دوطرفه در مقایسه با گروه های تمرینات یکطرفه و کنترل در تسهیل نقصان دوطرفه فلکشن آرنج عملکرد بهتری داشتند. بنابراین، برای جبران نقصان دوطرفه در ورزش هایی که با دو دست انجام می گیرد، اجرای تمرینات قدرتی و سرعتی با وزنه به صورت دوطرفه توصیه می شود.
تأثیر ده روز مصرف خوراکی زعفران بر علائم بیو شیمیایی و عملکردی کوفتگی عضلانی تأخیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: کوفتگی عضلانی تأخیری، معمولاً پس از انجام فعالیت غیر معمول برونگرا روی می دهد و باعث کاهش کارایی و عملکرد ورزشی می شود. درمان های متعددی جهت پیشگیری و درمان این عارضه شایع در ورزش پیشنهاد شده ولی تاکنون روش موثری یافت نشده است. این مطالعه با هدف بررسی اثرات مصرف خوراکی زعفران در طی ده روز برای پیشگیری از علائم بیو شیمیایی و نشانه های عملکردی کوفتگی عضلانی تأخیری متعاقب یک جلسه فعالیت عضلانی اکسنتریک انجام شد. روش پژوهش: تعداد 24 دانشجوی پسر غیر فعال سالم و فاقد علائم کوفتگی عضلانی دانشگاه محقق اردبیلی با دامنه سنی (14/1±6/19سال) به طور تصادفی به دو گروه تجربی (12 نفر) و شاهد (12 نفر) تقسیم شدند. دستگاه پرس پا به دو سنسور ایزومتریک متصل به دستگاه نیروسنج کامپیوتری برای تعیین حداکثر قدرت ایزومتریک مجهز شد. ده روز قبل و نیز پس از 24، 48 و 72 ساعت از انجام پروتکل ایجاد کوفتگی عضلانی، نیروی بیشینه ایزومتریک و ایزوتونیک با انجام آزمون پرس پا تعیین و غلظت آنزیم های کراتین کیناز (CK) و لاکتات دهیدروژناز (LDH) پلاسما اندازه گیری شد. پروتکل ایجاد کوفتگی عضلانی با 80 درصد قدرت ایزوتونیک بیشینه در چهار نوبت و هر نوبت با 20 تکرار و 3 دقیقه استراحت بین هر نوبت اجرا شد. از آزمون های تحلیل واریانس یک عاملی با اندازه گیری های مکرر و تصحیح بونفرونی برای مقایسه تاثیر زعفران در نوبتهای مختلف استفاده شد. از آزمون تی غیر وابسته برای مقایسه نتایج دو گروه در هر مرحله زمانی استفاده شد. یافته ها: نتایج تحقیق نشان داد که مصرف روزانه 300 میلی گرم سرگل زعفران بمدت ده روز موجب کاهش قابل ملاحظه و معنی داری در غلظت آنزیم CK و LDH شد (001/0p<). حداکثر قدرت ایزوتونیک و ایزومتریک گروه تجربی نسبت به پیش آزمون کاهش نداشت ولی حداکثر قدرت ایزومتریک و ایزوتونیک گروه شاهد نسبت به پیش آزمون کاهش شدید و معنی داری را نشان داد (001/0p<). نتیجه گیری: نتایج این تحقیق بدیع نشان می دهد که ده روز مصرف زعفران اثرات قوی پیشگیری کنندگی از کوفتگی عضلانی تاخیری را دارد.
اثر شدت فعالیت هوازی بر انرژی دریافتی، اشتها و هورمون های تنظیم کننده انرژی در مردان جوان غیر فعال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحقیق حاضر با هدف بررسی آثار فعالیت هوازی با شدت کم و زیاد بر انرژی دریافتی، اشتها و هورمون های تنظیم کننده انرژی انجام شد. شانزده مرد سالم غیر فعال (سن44/1 ±09/ 22 سال، قد 33/6±55/172 سانتیمتر، وزن 90/8±55/70 کیلوگرم، درصد چربی بدن 30/4±95/17) به صورت تصادفی به دو گروه فعالیت با شدت کم (55 درصد حداکثر ضربان قلب ذخیره به مدت 45 دقیقه) و فعالیت با شدت زیاد (75 درصد حداکثر ضربان قلب ذخیره به مدت 30 دقیقه) تقسیم شدند. آزمودنی ها به صورت تقاطعی متعادل، دو شرایط آزمایشی 5 روز کنترل (بدون فعالیت ورزشی) و 5 روز فعالیت را پشت سر گذاشتند. آزمودنی ها غذای مصرفی خود را در طول هر پنج روز وزن کرده و در برگه روزانه ثبت کردند. اشتهای آزمودنی ها هر روز صبح با مقیاس دیداری (VAS) ثبت شد. غلظت هورمون گرلین، لپتین، انسولین و گلوکز در صبح روز ششم در حالت ناشتا پس از شرایط کنترل و فعالیت اندازه گیری شد. تغییر معناداری در انرژی دریافتی مطلق، اشتها، غلظت هورمون گرلین و لپتین در هیچ یک از گروه ها مشاهده نشد (05/0P>)؛ اما انرژی دریافتی نسبی به طور معناداری در گروه با شدت کم کاهش یافت (018/0P=). همچنین کاهش معناداری در غلظت انسولین (041/0P=) و گلوکز (022/0P=) در گروه با شدت زیاد مشاهده شد. چنین می توان نتیجه گیری کرد که فعالیت هوازی با شدت کم در ایجاد تعادل منفی موثرتر از فعالیت هوازی با شدت زیاد عمل می کند. همچنین فعالیت هوازی با شدت زیاد در کاهش غلظت انسولین و گلوکز بهتر از فعالیت هوازی با شدت کم عمل می کند.
تأثیر دو نوع برنامة تمرین مقاومتی و استقامتی بر سطوح BDNF و کورتیزول موش های صحرایی نر جوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با افزایش نسبت افراد میانسال در جامعه و به موازات آن اختلال های شناختی و زوال عقلی ناشی از فشارهای زندگی، فعالیت ورزشی، یکی از راه حل های مناسب برای جلوگیری از اختلال در سیستم عصبی مرکزی محسوب می شود، به همین دلیل هدف پژوهش حاضر مقایسة دو نوع فعالیت ورزشی استقامتی و مقاومتی به مدت 8 هفته بر BDNF بود. به این منظور 150 سر موش صحرایی در تمرینات استقامتی (دویدن با سرعت m/min 25 – 10) و تمرینات مقاومتی (بالا بردن وزنه از نردبان مخصوص با شدت 104 تا 126 درصد وزن بدن حیوان) شرکت کردند. نمونه ها در آغاز دورة تمرینی، 24 ساعت پس از آخرین جلسة تمرین در هفتة چهارم و 24 ساعت، 3 و 5 روز پس از آخرین جلسة تمرین در هفتة هشتم جمع آوری شدند. به-منظور جمع آوری خون سرخرگی، خونگیری مستقیم از بطن چپ انجام گرفت. سپس خون گرفته شده در لوله های آزمایش حاوی آپروتینین ریخته شد و پس از 10 دقیقه قرار گرفتن در محیط آزمایشگاه به کمک سانتریفیوژ، سرم ها جدا شده و بلافاصله در دمای 80- درجة سانتی گراد به منظور انجام آزمایش های بعدی نگهداری شد. از آزمون های آماری کلموگروف – اسمیرنف، آنالیز واریانس مکرر چندعاملی و آنالیز واریانس یک عاملی برای مقایسة میانگین ها و برای بررسی ارتباط بین BDNF و کورتیزول از آزمون همبستگی پیرسون استفاده شد. در هفته های چهارم و هشتم BDNF به طور معناداری در گروه مقاومتی افزایش یافت (به-ترتیب 014 /0 = P و 047 /0 = P) ، این افزایش در گروه استقامتی معنادار نبود (05 /0P>).ودرفواصل سه وپنج روز بعداز آخرین جلسه تمرین BDNF درگروه مقاومتی کاهش غیرمعنادارنسبت به گروه کنترل نشان داد (05 /0P>)، ولی در گروه استقامتی نسبت به گروه کنترل افزایش معنادار به دست آمد (به ترتیب 032 /0 = P و 023 /0 = P) . در هفتة هشتم، سه و پنج روز پس از آخرین جلسة تمرین سطوح کورتیزول به طور معناداری در گروه تمرین استقامتی افزایش یافت (به ترتیب 046 /0 = P و 02 /0 = P و 044 /0 = P) . در تمامی مراحل نمونه گیری ارتباط معناداری بین BDNF و کورتیزول مشاهده نشد. باتوجه به نتایج پژوهش حاضر، به نظر می رسد که شدت و مدت اجرای برنامة تمرینی بر میزان سطوح BDNF تأثیر می گذارد و تمرین با شدت متوسط منجر به بالا رفتن سطوح BDNF می شود ولی تمرینات شدید بنا به دلایلی که شاید افزایش سطوح کورتیزول یکی از آنها باشد، افزایش سطوح BDNF را مهار می کند. از طرفی در طول دورة تمرینی، تمرینات مقاومتی نسبت به تمرینات استقامتی موجب افزایش بیشتر سطوح BDNF می شوند.
مطالعة هزینه های مالی آسیب در اندام های مختلف فوتبالیست های لیگ برتر ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از تحقیق حاضر، مطالعة هزینههای مالی آسیبهای ورزشی در اندامهای مختلف در فوتبالیستهای حرفهای حاضر در لیگ 89 – 88 بود. تمامی بازیکنان آسیب دیده 6 باشگاه از مجموع 18 باشگاه حاضر در لیگ برتر که به طور تصادفی و به صورت گذشتهنگر، مورد بررسی قرار گرفتند. در مجموع 69 نفر (انحراف استاندارد میانگین: سن 2/5 ± 24/6، سابقة بازی رسمی 45/2 ± 26/7) دچار آسیب منجر به صرف نوعی از هزینه شده بودند و به عنوان نمونههای تحقیق ارزیابی شدند. اطلاعات مورد نیاز با استفاده از پرسشنامة اصلاح شدة هاوکینز و فولر مربوط به عوامل خطرآفرین داخلی و خارجی آسیب، فرم تکمیل شدة گزارش آسیب و چک لیست محقق ساخت برای جمعآوری و ثبت ریز هزینههای مالی، جمعآوری شد. هزینهها در دو بخش هزینههای مستقیم و هزینههای غیرمستقیم محاسبه گردید. از آزمونهای همبستگی پیرسون و ANOVA برای آنالیز دادهها استفاده شد (05/0=P). نتایج این تحقیق نشان داد اندام تحتانی با میزان آسیب (7/85 درصد) بیشترین هزینه را به خود اختصاص داد (در مجموع 867/1 میلیارد تومان) که در این بین هزینههای مربوط به آسیب زانو، با میزان آسیب 39 درصد به طور قابل ملاحظهای بیشتر بود (410/1 میلیارد تومان)، 68 درصد هزینهها (390/1 میلیارد تومان) برای آسیبهای برخوردی گزارش شد و تقریباً تمام موقعیتهای غیربرخوردی که بقیة هزینهها را شامل میشود، برای زانو و به طور مشخص مربوط به آسیب ACL و مینیسکها گزارش شده است. نتایج آزمون رابطة معناداری بین هزینة آسیب با شدت آسیب (806/0 = r) و نیز تفاوت هزینه در نواحی مختلف بدن را نشان داد (01/0 = P). بسیاری از آسیبهای بازیکنان به ویژه در مفصل زانو با مدیریت صحیح قابل شناسایی، پیشگیری و حذف از صحنة آسیب میباشند. تأکید بر استراتژیهای پیشگیرانه در بروز آسیب کلید کاهش هزینههای مالی در صنعت فوتبال است که در این تحقیق بر آن تأکید شده است.