فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۳۰۱ تا ۱٬۳۲۰ مورد از کل ۳٬۲۲۲ مورد.
منبع:
رواق اندیشه ۱۳۸۴شماره ۴۲
حوزههای تخصصی:
باتوجه به جایگاه بلند قرآن و اهمیت فرهنگ در اسلام، شناسایى عوامل، مظاهر و بازدارندههاى انحطاط فرهنگى، از منظر قرآن داراى اهمیت بسزایى است. حضور جدى قرآن و اجراى اهداف آن، در عصر حاضر جامعههاى اسلامى را از تهاجم فرهنگى در امان مىدارد.
پژوهش حاضر در راستاى ریشهیابى انحطاط جوامع بشرى و مصادیق آن و چگونى درمان چنین دردى از دیدگاه قرآن، تدوین شده است. بىشک تصویر جامعههایى که در گذشته، مسیر انحطاط فرهنگى را پیمودهاند و به سرانجام شوم آن دچار شدهاند به منظور عبرتآموزى پیروان وحى الهى، صورت گرفته است.
این نوشتار با بررسى آیات، در چند مرحله تصویر جامعه انحطاط یافته، ریشههاى انحطاط زندگى و مظاهر و بازدارندههاى آن به این نتیجه نایل مىشود که بهترین و زیباترین راه براى مقابله با تهاجم فرهنگى و جلوگیرى از انحطاط فرهنگى جامعه، اجراى کامل و صحیح دستورهاى قرآن در اجتماع بشرى است.
اخلاق و علم
بررسی نظریه شناخت فارابی و دلالت های آن در تعلیم و تربیت (با تاکید بر برنامه درسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت اسلامی کلیات فلسفه تعلیم و تربیت
هدف اساسی تحقیق حاضر آن است که با واکاوی نظریة شناخت فارابی، بتوان دلالت هایی برای تعلیم و تربیت، با تأکید بر برنامه درسی استخراج کرد. این تحقیق از نوع توصیفی- تحلیلی و روش تجزیه و تحلیل آن نیز تفسیری - استنباطی است. بر این اساس، ابتدا روش شناسی فارابی و آنگاه نظریة شناخت وی معرفی شده، سپس بر اساس دو مؤلفه پیش گفته، نظام برنامه درسی فارابی احصاء و بیان شده است. نتایج نشان می دهد که می توان برای فارابی نظامی از برنامه درسی را متصور شد . این برنامه درسی در سه بخش محتوا ( علوم ) ، روش های تدریس و یادگیری ، و معلم و شاگرد، قابل صورت بندی است . در بخش پایانی تحقیق، پیشنهادهایی برای استفاده از اندیشه های تربیتی فارابی (برنامه درسی وی) در نظام برنامه ریزی درسی کشور ارائه شده است.
معضل مفهومی مدارا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«مدارا» یکی از فضیلت های محوری در اغلب ادیان و فرهنگ هاست که در چند صد سال اخیر بیش از پیش کانون بررسی شده است. با وجود تلاش های بسیاری که در ایضاح مفهومی آن صورت گرفته، به نظر می رسد تاکنون به سرانجام مطلوبی رهنمون نشده است. به کارگیری این اصطلاح در سخن از روش ها، اندیشه ها،مکاتب فکری، رویکردها و اشخاص و کاربست آن در قلمروهای علمی گوناگون از جمله فلسفه، اخلاق، ادیان ،علوم اجتماعی سیاست، روانشناسی و تاریخ از یک سو و به کارگیری بی ضابطه و غیردقیق آن در زبان فارسی در قالب های مشترک لفظی و معنوی از سوی دیگر، سبب ایهام در معنا شده و کار مفاهمه را دشوارتر کرده است، به گونه ای که برخی ازمتناقض نما بودن آن سخن گفته اند. این در حالی است که مفهوم «مدارا» به عنوان یک کلان مفهوم بیانگر طیفی از شیوه های رفتار در برابر اندیشه مخالف است که از تحمل آغاز و به رواداری در حوزه معرفت ختم می شود و در تعبیر دقیق تر می توان به لحاظ منطقی در رابطه اش با مفهوم «رواداری» از نسبت عام و خاص سخن گفت، نه تساوی و تباین.
این پژوهش که به روش تحلیلی ارائه می شود، بعد ازگذر کوتاهی به معنای لغوی، با ایضاح مفهومی و اصطلاحی آن به بررسی آسیب موجود در این پدیده می پردازد و ریشه آن را در بیرون از مرزهای زبان فارسی جست وجو می کند و در ادامه با بیان تفاوت گفتمان «مدارا» و «رواداری» به نتایج این دو گفتمان در قلمرو معنا اشاره می کند.
رهاورد دین پژوهانه این پژوهش، ایضاح مفهومی این دو اصطلاح و آشنایی با شرایط و آسیب های موجود در این دو گفتمان در دو پارادایم ""سنتی"" و"" مدرن"" است. چنانکه بسترسازی برای طبقه و تقسیم بندی میان آموزه های «مدارامحور» و «روادارمحور» در عرفان اسلامی به عنوان تنها زبان مشترک این دو گفتمان، از دیگر نتایج خواهد بود.
چگونگی ارتباط میان بایدهای اخلاقی واست های علمی و فلسفی از دیدگاه اندیشمندان معاصر و علامه طباطبـایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در اروپا، پیرامون گونه ارتباط میان علم و دین و به تبع آن چگونگی ارتباط علم با اخلاق و خاستگاه باید و نبایدهای اخلاقی گرایشی به وجود آمد که از هیوم فیلسوف اسکاتلندی آغاز شد. جدا انگاری حوزه های علم و اخلاق بسامد داعیه هایی بازنگرانه نسبت به رابطه خداوند با جهان است که گزاره های دینی و اخلاقی را برخاسته از احساسات درونی انسان به شمار می آورد و جدا افکنی آن از واقعیات عینی و خارجی را پی گیری می کند . از این نظرگاه عقل در کشف گزاره های اخلاقی ورود ندارد. زیرا منطقی نبوده و مسئول صحیح و غلط نیستند . هر چند این گرایش مورد پذیرش اندکی از اندیشمندان مسلمان نیز واقع شده است، اغلب نزدیک به اتفاق اندیشمندان مسلمان با این تفکر مخالفت ورزیده اند و در نادرستی آن به استدلال پرداخته اند . این گروه بر این باورند که هر چند اخلاق از علم و فلسفه زایش منطقی نمی یابد . اما اصولا ارائه یک گزاره اخلاقی بدون پشتوانه حقیقت عینی امکان پذیر نیست . از نظر اندیشمندان مسلمان میان بایدهای اخلاقی و هست های علمی و فلسفی ارتباط تقدمی و تاخری وجود دارد ؛ به این معنا که انسان پس از آگاهی نسبت به حقیقت علمی و نفس الامری به کمک عقل نظری، راه رسیدن به آن حقیقت عینی را در عالم واقع با استمداد از عقل عملی کشف می کند . آن گاه در قالب گزاره های توصیه ای و بایدهای اخلاقی بیان می کند .این گروه در حقیقت تولید ارزش از دانش را نه به معنای تولید منطقی که مبتنی بر دو گزاره ی یکی علمی و دیگری اخلاقی دانسته اند . از منظر آنها عقل عملی به عنوان یک ابزار پسینی از نیروی عقل نظری به عنوان ابزار پیشینی استمداد می جوید و به توصیه های اخلاقی دست می یابد و در قالب بایدها و نبایدها ارائه می دهد و این همان ارتباطی است که میان علم و فلسفه با اخلاق وجود دارد. چرا که عقل عملی بدون علم و اندیشه نمی تواند حکمی را اعتبار و صادرنماید. .
آنارشیسم فرهنگى در اینترنت و تهدیدات اخلاقى،اجتماعى آن
حوزههای تخصصی:
تکریم مهمان و جلوة آن در ساختار فضایی خانه های سنتی ایران(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
تکریم مهمان یکی از مؤلفه های اخلاق اسلامی بوده و در بسیاری از کتب اندیشمندان، آیات و روایات اسلامی بر آن تأکید شده است. با نگاهی عمیق به ساختار فضایی خانه های سنتی ایران، می توان توجه به تکریم و بزرگداشت مهمان را در آن به شکل ملموسی مشاهده کرد. هدف این پژوهش، تحلیل و بررسی جلوة یکی از مؤلفه های اخلاق اسلامی یعنی تکریم مهمان در ساختار فضایی خانه های سنتی ایران می باشد. روش تحقیق از نوع توصیفی- تحلیلی می باشد. ابتدا از طریق شیوه های تحقیق کتابخانه ای، مفهوم تکریم مهمان از کتب برخی صاحب نظران، اندیشمندان و آیات و روایات اسلامی استخراج شده، سپس جلوة تکریم مهمان در ساختار فضایی خانه های سنتی ایران مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
هشدارهاى اجتماعى (8)
ادیان بزرگ، قاعده زرّین و «دیگری»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر، تحلیلی محتوایی از نگاه هفت دین زنده جهان (یهودیت، مسیحیت، اسلام، بودا، هندو، کنفسیوس و زرتشت) به قاعده زرّین است. این قاعده در نگاه ادیان، شامل مؤلفه هایی چون «خود»، «دیگری» و «پسندیدن» است که با نگاه به روابط بین شخصی، از متدینان به هر یک از ادیان، عمل به آن مطالبه شده است. نگرش مطلوب ادیان، خود را در وضعیت وجودیِ دیگری دیدن یا از منظر دیگری به رفتار خود نگریستن بوده است. توجه به مؤلفه های مختلف این قاعده در گزارش ادیان، به ویژه مؤلفه «دیگری»، نشان می دهد که از منظر ادیان، مراعات قاعده زرّین صرفاً در برابر هم کیشان نیست و این قاعده در تراز یک قاعده همگانی و جهان شمول و صرف نظر از کیش و آئین خاصی، از سوی ادیان توصیه شده است.
تأثیر خوش گمانی به خداوند در سعادت دنیا و آخرت(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
این مقاله به روش توصیفی تحلیلی و با بررسی، تنظیم و جمع بندی آیات و روایات و بعضاً مراجعه به تفاسیر، به بررسی نقش و تأثیر «خوش گمانی به خداوند»، در سعادت انسان پرداخته است؛ موضوعی که علی رغم اهمیت آن از منظر آیات و روایات، در برخی از آثار اخلاقی، آنچنان که باید و شاید، مورد توجه و عنایت قرار نگرفته است. نشانه ها و آثار حسن ظن و نشانه ها و عواقب سوء ظن، از جمله مسائلی است که این مقاله به آنها پرداخته است. در آیات و روایات، تنها به خدا امید بستن و تنها از گناه خود ترسیدن، از جمله نشانه های حسن ظن و بالارفتن توانایی بر تحمل مشکلات، رسیدن به آرزوها در دنیا و آخرت، نجات از عذاب الهی، قرار گرفتن در زمره صدیقان و هم درجه پیامبران الهی شدن در بهشت، از جمله آثار حسن ظن شمرده شده است. در مقابل، اموری همچون ترک ازدواج از ترس فقر، فال بد زدن و رذائلی همچون بخل، ترس و حرص، از جمله لوازم و نشانه های سوء ظن به خداوند و بدبختی در دنیا و گرفتار شدن به عذاب الهی در آخرت نیز از جمله پیامدهای سوء ظن به خداوند از منظر آیات و روایات است.
شأن اخلاقی در آثار آیت الله جوادی آملی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
شأن اخلاقی موجودات، بحثی مهم در فلسفهٴ اخلاق است که امروزه از جنبه های مختلفی بدان توجه می شود. شأن اخلاقی در اصطلاح، همان جایگاه مسؤولیت آفرین موجودات است که در حدود، ثغور و معیار آن، نظریه های متعددی عرضه شده است. اهم نظریات مرتبط با این بحث، عبارت است از:
نظریهٴ انسانیت ژنتیکی، با معیار «وجود انسانی»؛ نظریهٴ فاعلیت اخلاقی، با معیار «فاعل اخلاقی»؛ نظریهٴ احساس محور، با معیار «موجود مدرک»؛ نظریهٴ حیات ارگانیک، با معیار «موجود زنده»؛ نظریهٴ بوم شناسی عمیق، با معیار «موجودات زیست کره»؛ و نظریهٴ رابطه بنیاد، با معیار«موجود دارای روابط اجتماعی یا اکوسیستمی».
این نوشتار با توجه به نظریه های موجود، می کوشد بر اساس آثار و آرای استاد جوادی آملی، معیار «وجود» را حد نصاب شأن اخلاقی موجودات معرفی کند و بر اساس تشکیک در وجود، از تشکیکی بودن شأن اخلاقی موجودات بحث و نتیجه گیری نماید. به نظر می رسد محدودهٴ شأن اخلاقی در این نگاه، بسیار گسترده است؛ از یک سو انسان، و در جانب برتر خدا و ملکوتیان را در بر می گیرد و از سوی دیگر در جانب فروتر حیوانات و حتی گیاهان و در تفسیر عرفانی، همهٴ موجودات را شامل می شود.
شوکران، اما حیاتزا (2)
رمزی از آن خوش حالها
تلاقی های منطق و اخلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی منطق کلیات فلسفه منطق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
در این جستار با اشاره به برخی قلمروهای تلاقی منطق و اخلاق، به مشکلات و راه حل ها و عرصه های جدید و بدیع پژوهش که ثمره این تلاقی ها بوده، پرداخته می شود. از میان مباحث و مسائل بسیار، در این مجال، این چند مناقشه منطقی فلسفی را گزارش و بررسی می کنیم: شکاف «است باید» (مسأله هیوم) و طرح برخی راه حل های طرح شده در مقابل آن و پارادکس های منطقِ تکلیف، اصل منطقی اخلاقی «بایستن مستلزم توانستن است» و تحلیل منطقی آن، مغالطه طببیعی انگارانه (و در ذیل آن استدلال از راه پرسش گشوده)، مسائل و مناقشات ناظر به استدلال و قیاس عملی و اخلاقی (در قالب نقش اصول در استدلال اخلاقی و مسأله ضعف اراده). این مسائل و مناقشات در طی تاریخ فلسفه جدید، باعث ایجاد ادبیات و آثار و موضوعات جدید بسیاری در هر دو قلمرو منطق و اخلاق شده است؛ سیری که همچنان ادامه دارد. این ها مباحثی است که خود طرح کنندگان اولیه به آن ها التفات و توجه نداشته اند.