فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۲۰۱ تا ۱٬۲۲۰ مورد از کل ۱٬۹۱۱ مورد.
منبع:
پژوهش های زبان شناختی قرآن (کاوشی نو در معارف قرآنی) سال سوم پاییز و زمستان ۱۳۹۳ شماره ۲ (پیاپی ۶)
حوزههای تخصصی:
اسلوب اشتغال از دیرباز (در متون جاهلی، قرآن کریم و حدیث) تاکنون مورد استفاده عرب زبانان بوده است و به عنوان یکی از مهم ترین بحث های اختلافی همراه با تأویل و تقدیرهای مفصل، در بین یک یا چند مکتب نحوی نظیر کوفی و بصری به شمار می رود که بررسی این اختلافات و بیان دیدگاه های مختلف با هدف سهولت تعلیم، حفظ ساختار زبان، فهم بهتر، پرهیز از استعمال قواعد غیرمستعمل و حذف آن از نحو عربی است. در این مقاله نویسندگان ضمن بررسی مهم ترین کتب نحوی، به کاربرد این اسلوب، جایگاه و حالات متفاوت آن در دوره های مختلف و نقش مستقیم آن در بیان معنای دقیق و مفهوم مراد اشاره دارند. همچنین ضمن مقایسه اختلافات و آراء موجود در زمینه تعریف، وجوه اعرابی و گونه های متنوع این اسلوب از معنا تا بلاغت، مناسب ترین و نزدیک ترین حکم به قواعد اساسی زبان و ادبیات عرب استخراج و ارائه می گردد و در این میان استناد و استشهاد به آیات قرآن کریم و شناخت مواضع گسترده آن در باب اعجاز لغوی مورد پژوهش و واکاوی قرار گرفته است.
رئالیسم جادویی و مؤلفه های آن در بررسی داستان لیالی ألف لیله نجیب محفوظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ریالیسم جادویی از سبک های نوین داستان نویسی است که در آن نویسنده، عناصر «سحر و جادو» و «وهم و خیال» را با رخدادهای واقعی درهم می آمیزد، به گونه ای که اتفاقات و شخصیت های جهان واقعی و فراواقعی برای خواننده کاملاً طبیعی و باورپذیر جلوه می نماید. نجیب محفوظ یکی از بزرگ ترین رمان نویسان معاصر عرب از این شیوه در برخی آثار خود بهره جسته است. داستان لیالی ألف لیله یکی از برجسته ترین آنها است که در این مقاله تلاش شده پس از معرفی و بیان مؤلفه های ریالیسم جادویی، این عناصر و شاخصه ها در داستان لیالی ألف لیله شناسایی و بررسی شوند تا از ره آورد آن وجود مؤلفه های ریالیسم جادویی در این داستان و چگونگی و میزان استفاده نجیب محفوظ از آنها تبیین شود؛ علاوه بر «سحر و جادو» و «وهم و خیال»، می توان به وجود عناصر دیگری همچون «اسطوره و نماد»، «دوگانگی»، «تصوف و صوفی گری»، «رویکرد انتقادی»، «آشنایی زدایی»، «درون مایه مهم اجتماعی» و «بی طرفی نویسنده» نیز به عنوان دیگر مؤلفه های ریالیسم جادویی در داستان لیالی ألف لیله اشاره کرد. به طوری که می توان این داستان را از نمونه های برجسته ریالیسم جادویی در ادبیات داستانی عربی به شمارآورد
زیبایی شناسی تکرار در شعر توفیق زیاد شاعر مقاومت (پژوهشی در سبک شناسی آوایی)(مقاله علمی وزارت علوم)
استعاره های مفهومی در حوزه شرم با استناد به شواهدی از شعر کلاسیک فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر تحلیلی از استعاره های مفهومی شرم، با استناد به اشعار کلاسیک فارسی قرن ششم تا دهم قمری، به دست می دهد. چهارچوب نظری این پژوهش، کتاب استعاره و عواطف: تأثیر زبان، فرهنگ و بدن در احساس نوشتة زولتان کووچش (2010) است. سؤال اصلی مقاله این است که در زبان فارسی استعاره های مفهومی شرم بر مبنای کدام حوزه های مبدأ ساخته می شوند؟ هدف از پاسخ گویی به این سؤال، یافتن مفهوم کانونیِ شرم در زبان فارسی با استناد به شواهدی از شعر کلاسیک فارسی است. به این منظور، ابتدا، دُرج 3 (کتاب خانه الکترونیک شعر فارسی)، «پیکره زبانی گروه فرهنگ نویسی فرهنگستان زبان و ادب فارسی»، و تارنمای گنجور (آثار سخن سرایان پارسی گو) با کلیدواژه های «شرم» و «حیا» جست وجو شد. در نتیجه این جست وجو ابیاتی که در آن ها مفهوم شرم در قالب استعاره مفهومی دریافت می شد گردآوری گردید. بر اساس روشی که توضیح داده شد، 220 شاهد به دست آمد. در مرحله بعد، با تحلیل استعاره های مفهومی حوزه های مبدأ استخراج شد. در نتیجه این بررسی، ده اسم نگاشت برای استعاره مفهومیِ شرم به دست آمد که در قالب یک شبکه با هم در ارتباط اند و مفهوم شرم را در زبان فارسی می سازند.
القهر فی الشعر الجاهلیّ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هذه الدراسهُ محاولهٌ لتتبّع بعض صور القهر فی الشعر الجاهلیّ، والکشف عن أبعادها ودلالاتها فی نفوس مبدعیها من شعراء الجاهلیّه، أولئک الذین عکّر الإحساس بالقهر صفو عیشهم، فعبّروا عن ذلک بأشعارهم التی جاءت مثقلهً بالحزن والأسى والإشفاق على ضعف الإنسان فی واقع یُعلی من شأن القوّه والأقویاء، إلى حدٍّ تغدو معه القوّه الشرط الأوّل لحیاهٍ تلیق بإنسانیّه الإنسان.
تتعدّد صور القهر فی الشعر الجاهلیّ، وتتلوّن بألوان أسبابها ومشاعر أصحابها، ولکنّها تکشف مجتمعهً عن معاناه الإنسان فی مواجهه واقعٍ یعجز عن الانتصار علیه، واقع قاسٍ یکشف للإنسان ضعفه، فیکشف له بذلک زیف أحلامه وبطلان أمانیه.
دراسة تحلیلیّة لظاهرة المفارقات اللفظیّة والمعنویة عند أدونیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
المفارقة تناقضٌ ظاهریٌ أدبیّ قدیمٌ قِدَم التذَوُّق الشعریّ والنثریّ للإنسان وإبداعه الفنیّ کما هی ظاهرة فنیة یستخدمها الشاعر المعاصر للتعبیر عن المعانی والألفاظ المتناقضة. وهی إثبات لقولٍ یتناقض معَ الرأی الشائع فی موضوعٍ ما بالاستنادِ إلی اعتبار خفیّ علی الرأی العامّ. المفارقة فی الاستخدام تعالج أهداف الأدیب أو الشاعر وتفتح له الطریق لیفصح عمّا یدور فی ذهنه ویعبّر عمّا یرید إلقاءه للمتلقّی باستعمالها. وهی تُستعمل من زمنٍ مدیدٍ فی الأدب لکن لا بصورة مضبوطة کاتّخاذها بعنوان فنّ مستقلّ فی العصر الحاضر. إنّ المفارقة توجد فی شعر أدونیس واضحةً ویصفها أدونیس مع أنواعها ویستعین بها لإبراز أفکاره و عواطفه. یسعی هذا البحث إلی تبیین المفارقة، أو البارادوکس اللفظیّ والمعنویّ، وتبیین مواضعها فی شعر أدونیس، الشاعر العربی المعاصر، کما یسعى إلى تحلیل شعره ویناقش کیّفیّة استعمال هذه الظاهرة عنده. وبعبارة أخری، یسعی هذا البحث إلی رصد وإضاءة السیاقات المفارقیّة فی نوعیها اللفظیّ والمعنویّ فی شعر أدونیس. وقد اتّضح لنا خلال هذه الدراسة أنَّ المفارقة ترکیب أساسیّ موضوعه مبنیّ علی الضدّیّة؛ ونتائج المفارقة عملیّة مشترکة بین المبدع ومحیطه فی البدء. وأدونیس کلّما استخدم هذه الظاهرة أراد بنوعٍ ما أن یرسم التراکیب والمعانی الّتی تدور فی ذهنه بأسلوب یختلف عن الأسالیب الّتی اتّخذها من سبقوه. لقد استخدم أدونیس المفارقة بنوعیها المعنویّة (کالتشاؤم والتفاؤل) واللفظیّة، واستطاع أن یکون متمایزاً کما هو.
معنا شناسی مدّ در قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از ابعاد اعجاز قرآن کریم اعجاز بیانی است. موسیقی بر آمده از عبارت های قرآن به نحوی است که معانی را در چشم خواننده مجسّم می نماید. این پژوهش مبتنی بر این پرسش است که با توجّه به این حقیقت که چینش و نظم آهنگ واژه های قرآن کریم در خدمت اعجاز بیانی است، آیا می توان پدیده ی مدّ را که در بسیاری از عبارت های قرآنی خود نمایی می کند جزئی از اعجاز بیانی قرآن به حساب آورد؟ آیا می توان مقوله ی مدّ را از زاویه و رویکرد جدیدی مورد مطالعه قرار داد و آن را عاملی مؤثر برای القای معانی و به تصویر کشیدن ظرافت های قرآن کریم دانست؟
نتیجه این پژوهش که فقط به قرآن اختصاص دارد نشان می دهد کشش موسیقایی حاصل از مدّ یا به تعبیر دیگر کلماتی که در آنها خصوصاً مدّ متصل واجب و مدّ لازم وجود دارد این کارکرد را می تواند داشته باشد که علاوه بر معنای اصلی کلمه یکی از معانی (مدّ): کثرت، وسعت، فزونی و غیره را در عبارت های قرآنی به منصه ی ظهور برساند و به مخاطب القا کند. همچنین یکی از مسائلی که ترادف واژه ها را به معنای واقعی در قرآن کریم نفی می کند، وجود موسیقی و کشش صوت یا عدم آن در میان کلمات مترداف است.
توظیف التراث الحکائی فی قصص حیدر حیدر الومض، إغواء أنموذجاً(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یشغل توظیف التراث الحکائی حیزاً مهماً فی إنتاج حیدر حیدر القصصی؛ إذ اهتمَّ بتوظیفه أسلوباً وخطاباً ومادهً، وسعى إلى إنتاج دلالات جدیده عبر إسقاطه مفردات التراث الحکائی (تقنیه الحکواتی، السرد الحکائی، منطق الحکایه) على الواقع الحاضر، وقراءه کل منهما فی ضوء الآخر، بلغه قصصیّه متمیزه تستقرىء الجوهر المضمونی لذلک التراث، وتعید صیاغته بفنیّه قصصیّه مبتکره تواکب رکائز الفن القصصی، ومقوماته وأسسه الحدیثه. وقد أقام الراوی بنیه حکائیه تتکىء على الماضی وتتقاطع معه، من دون أن تعید نسخه، إنما تنتج سرداً جدیداً، وتقدّم رؤیه سوداویه لمجتمعٍ توارث الظلم، وعبّر عن أزمات شخصیاته القصصیه قدیماً وحدیثاً.
بازخوانی قاعده بلاغی «تقدیم ما حقه التأخیر یفید الحصر»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین قاعده های بلاغت عربی، قاعده ای است که از آن با عنوان «تقدیم ما حقه التأخیر یفید الحصر» یاد می شود. بر پایه این قاعده، چنانچه واژه ای در یک جمله از مکان «ب» به مکان «الف» نقل داده شود، در سیاق حصر قرار گرفته و به اصطلاح، «مقصور علیه» به شمارمی آید. این قاعده بلاغی در دانش هایی چون تفسیر، فقه و کلام کاربرد دارد و نیز نقش مهمی در شکل گیری فهم خواننده از متن ایفا می کند. وجود این قاعده بلاغی گاه این تصور را به ذهن مخاطب القا می کند که هر گاه کلمه ای که در رتبه «ب» جای داشته باشد، به جایی پیشتر از جایگاه خود آورده شود، می توان بی درنگ معنی حصر از آن برداشت کرد؛ اما آیا به راستی چنین است؟ چرا که این روش قصر روشی مبتنی بر ذوق و وجود قراین کلام بوده و نیز با سبک و سیاق کلام درارتباط است؛ زیرا گاهی ممکن است ضرورت شعری یا حفظ موسیقی لفظی کلام، موجب تقدیم شود؛ بنابراین با در نظر گرفتن جایگاه قاعده یادشده در علوم اسلامی و تأثیر آن بر فهم درست از متن، شایسته است مطالعه دقیقی درباره مفاد و شرایط به کارگیری آن صورت گیرد.این مقاله برآن است تا با روش وصفی تحلیلی میزان اعتبار و صدق این قاعده را در امهات کتب نحو و بلاغت و تفسیر، مانند الکتاب، مغنی اللبیب، مفتاح العلوم، الإیضاح، الکشاف و ... بررسی کرده، شرایط به کار گیری آن را از دید منطق زبانی مطالعه کند. به نظر می رسد بر خلاف رویکرد قالب به قاعده تقدیم و با وجود کاربرد آن در علوم اسلامی، این قاعده در رساندن معنی حصر کلیت ندارد و نمی توان از آن به طور مطلق استفاده کرد.
دور ظاهرة التکرار فی تشکیل صورة الحرب فی الشعر الفارسی والعربی فی الربع الأخیر من القرن العشرین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یُعدّ التکرار من أهم الظواهر التی تتجلی فی النصوص الشعریة وتحدیداً الخاصة بالحرب؛ والتی تخلق داخل النص الشعری أبعاداً متعددة أهمها البعد الجمالی و البعد النفسی. وعلیه، قمنا فی الدراسة الحالیة بدراسة مقارنة لتوظیف التکرار فی نماذج من القصائد العربیة والفارسیة فی الربع الأخیر من القرن العشرین ودور هذه الظاهرة فی تشکیل صورة الحرب. ویهدف البحث إلی الإجابة علی السؤال الآتی: ما الدور الذی تلعبه تقنیة التکرار فی تشکیل صورة الحرب فی الأشعار الفارسیة والعربیة؟
واتبعنا فی هذه الدراسة التقسیم الدلالی الذی اقترحته الشاعرة ""نازک الملائکة"" فی عرضها لأقسام التکرار من الناحیة الدلالیة، والجمالیة، ویعتمد هذا التقسیم على ثلاثة أقسام؛ هی التکرار البیانی، وتکرار التقسیم، والتکرار اللاشعوری.
وتبین من الدراسة أن استخدام شعراء الفارسیة والعربیة تقنیة التکرار تجلی فی جمیع أنماط التکرار (التکرار البیانی، وتکرار التقسیم، والتکرار اللاشعوری) ولم یستخدم التکرار من قبل الشعراء علی أنه زخرفة فحسب؛ بل استُخدم علی أنه عنصر أساسی من عناصر القصیدة، وتجلی التکرار البیانی والتکرار اللاشعوری فی النصوص الفارسیة أکثر من النصوص العربیة إلا أن شعراء العربیة کانوا أکثر اقتداراً ومرونةً واستغلالاً لکل سمات تکرار التقسیم من شعراء الفارسیة الذین اقتصر توظیفهم فی أغلب القصائد علی جعل بنیة التکرار بدایة للمقاطع ونقطة انطلاق لها. کما تبین لنا أن أغلب مواضع التکرار البیانی وتکرار التقسیم جاءت داخل النصوص الشعریة سواء الفارسیة أو العربیة معتمدة على التوزیع الرأسی، وهذه الطریقة ساعدت فی بروز التکرار بشکل أوضح.
التعالیم الإسلامیة وتوظیفها فی الشعر البحرینی المعاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إنّ التطورات التی أحدثت فی المنطقة فی السنوات الأخیرة تدلّ على الوعی الإسلامی للشعوب إلّا أنّ هناک من لایخضع لدور التعالیم الإسلامیة فی هذا الوعی ویرى للثورات فی المنطقة أسبابا أخرى غیر إسلامیة.
وممّا لاشکّ فیه أنّ الصحوة الإسلامیة فی المنطقة بدأت باحتلال فلسطین، واستمرت بعدها بالصراعات الفکریة ثمّ المیدانیة بین النزعات المختلفة التی تمیل بعضها إلى الغرب وأخرى إلى التراث الدینی الوطنی دون ثقة بالغرب.
وهذه الصحوة واضحة فی الأدب العربی کما هی واضحة فی الأدب البحرینی الذی نحن ندرسه فی هذا المقال حیث نواجه الألفاظ التی توحی بتعالیم الدین الإسلامی مثل ""النبی، والقرآن، والربّ، والمعراج، والشهید"". ثمّ لانجد تقریبا شاعرا لم یتناول الاحتلال الصهیونی لفلسطین. إضافة إلى أنّ استخدام ""شاورن"" رمزا للقتل و الدمار، ورفض سیطرة الشرکات الغربیة لاسیما الأمریکیة للبلاد، ومجابهة الاستبداد ورفض ذلّة الحکام أمام القوى المستکبرة العالمیة کلّها تدلّ على البواعث الإسلامیة لثورات المنطقة.
سبک شناسی گفته های داستانی در رمان الصبار سحر خلیفه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«گفته های داستانی» ابزار بیان سخنان و اندیشه ها و بستری مناسب برای پیشبرد حوادث داستان است که بخش گستردة هر داستان را تشکیل میدهد؛ «راویتگر» باید بهگونهای آنها را در داستان بازنمایی کند که خواننده عمیقاٌ با داستان آشنا شود؛ از اینرو سبکشناسی بازنمایی گفتههای داستانی برای درک بهتر داستان ضروری مینماید. شیوههای بازنمایی گفتههای داستانی که از رابطة راویت گر با شخصیتهای داستانی به دست میآید، به پنج گونة مستقیم، غیر مستقیم، مستقیم آزاد، غیر مستقیم آزاد و گزارش روایتی تقسیم میشود.
مقالة پیشرو، به شیوة توصیفی ـ تحلیلی و ضمن ارائة جامعة کامل آماری از گفتههای داستانی، به تحلیل رمان الصبار (1976) میپردازد. یافتهها، نشان میدهد که شیوههای بازنمایی گفتة مستقیم، گزارش روایتی و گفتة مستقیم آزاد، به ترتیب بیشترین بسامد کاربرد را در رمان دارند؛ روایت گر، با استفاده از شیوههای گفتة مستقیم و مستقیم آزاد به شخصیتها اجازه داده تا به طور مستقیم با خوانندگان ارتباط برقرار کرده و آنها را با دغدغههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خود آشنا نمایند؛ گاهی نیز خود زمام حوادث داستان را به دست گرفته و با شیوة گزارش روایتی، حوادث داستان را به پیش میبرد. هدف از پژوهش حاضر، بررسی شیوههای بازنمایی سخنان در رمان الصبار و تعیین بسامد کاربرد هر یک از شیوهها میباشد.
دراسه سوسیونصیه فی روایه «ذاکره الجسد» ل «أحلام مستغانمی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إنّ البناء الدلالی للروایه فی نسقه اللغوی یحتوی علی الأنساق السردیه والخطابیه إلى جانب الأنساق الفکریه. فالنقد السوسیونصی یدرس البناء الدلالی للنص من المنظور السوسیولوجی اکتفاء بالنص دون الرجوع إلی خارجه. وتتجلی العلاقات الحواریه القائمه فی البناء الاجتماعی للروایه من الناحیه الجمالیه فی إطار هذا الاتجاه النقدی، إمّا بدیموقراطیه الأصوات فی الروایه البولیفونیه، وإمّا بهیمنه إیدیولوجیه واحده فی الروایه المونولوجیه. ومن هذا المنظار النقدی، اتخذت الراوئیه الجزائریه الشهیره، أحلام مستغانمی، فی روایتها ذاکره الجسد اتجاها متمیزا لإقامه العلاقات الحواریه فی بناء النص الذی لا یمکن الحکم علیه بسهوله.
قامت هذه المقاله بدراسه البناء الداخلی لهذه المدونه السردیه النسائیه، بأسلوب وصفی تحلیلی، فی ثلاثه مستویات: الأسالیب الکلامیه، ونوعیه الراوی والضمائر السردیه، والمنظور الآیدیولوجی، لکشف أسلوب الروایه فی إقامه العلاقات الحواریه بین الأصوات فی مجتمع النص حسب النقد السوسیونصی. وتشیر النتائج إلی أنّ هذه الکاتبه لا تختار الحیاد ولا الانحیاز السردی فی إعلاء صوت الشخصیات بل تستخدم الأسلوب الوسط فی تشخیص الأسالیب الکلامیه للشخصیات، وذلک بتلاعبها بالضمائر السردیه. کذلک تطرح الروایهُ الآیدیولوجیات المختلفه فی البناء الاجتماعی للنص فی قضیتی المرأه والوطن؛ حیث یتمّ المنظور الآیدیولوجی النهائی للروایه حسب خصائص الروایات المتعدده الأصوات محاولهً ترسیم الدیموقراطیه فی بناء النص. کذلک إمکانیه التأویل لدی المتلقی فی الخطاب المفتوح النهایه تسم هذه الروایه النسویه بخصائص تعددیه -الأصوات، خلافاً لمن لا یعتبر الکتابات النسویه سوى روایات مونولوجیه.
الترجیح النحوی فی مسائل متعلقة بالعطف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
أسهمت مظاهرُ اختلاف الآراء وتعدّد الأوجه الإعرابیة فی ولادة ظاهرة الترجیح فی النحو العربیّ، وقد عزّزها المنطقُ السائد بین النُّحَاة من أنّ أقوالهم النحویّة لیست قواعدَ ثابتةً لا تتغیرُ، وأنّ الکلام یخضع إلى سیاقه ومقامه بالدرجة الأولى، وتتحکّم به شبکةٌ قویةٌ من العلاقات اللفظیة والمعنویة تَصْهَر أبعادَه الدلالیة فی صنعتِه النحویّةِ.
هذا البحث یتناول، بحلّةٍ جدیدةٍ، بعضَ مسائل العطف التی تداولتها کتب النُّحَاة القدامى، مرکّزاً على دوافع النُّحَاة للترجیح بین الأوجه المحتملة لتراکیب العطف، وانتقاء الوجه الأقرب إلى الصواب دون الإضرار بالمعنى، أو الإخلال بمعاییر أحکام النحو وقواعده وفصاحته.
وقد انطلق فی اتجاهین: اتجاهٌ توصیفیٌّ؛ شَرَحَ مصطلح الترجیح فی إطاره اللغوی والاصطلاحی مبیّناً مفرداته فی کتب النُّحَاة القدامى، واتجاهٌ تطبیقیٌّ؛ بَسَطَ مسائلَ العطف المُشْکلة، وعَرَضَ الأوجهَ الإعرابیة التی قِیلت فیها والأدلّة والشواهد التی سِیقتْ فی برهانها والاحتجاج علیها، مرجّحاً الوجه الذی رآه مناسباً للمعنى والقصد.
ثم خلص البحثُ إلى نتائجَ تؤکّد أهمیةَ أنْ یُوظّف الترجیحُ النحوی فی مسائل النحو التی اکتَسَتْ طابعَ الخلاف وضرورةَ أنْ یراعیَ مستویاتِ النصِّ اللغویةَ وسیاقَه الدّلالی.
وظائف الدّلاله المجازیّه لحقل الدّین فی شعر السّیّاب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یعدّ ""القرآن الکریم"" و""الکتاب المقدّس"" مصدرین رئیسین احتفى بهما الشّعراء المعاصرون للتّعبیرعن رؤاهم وتطلّعاتهم. ولعلّ السّیّاب من الرّوّاد الأوائل فی هذا المجال، فقد کان ثاقب النّظر فی استثمار المواقف الأصیله والقیم المتباینه والرّموز الموحیه؛ لتحمل معه عبء تجربته الشّخصیّه من جهه، وفی الوقت نفسه تحمل وجهها الشّمولیّ فی التّعبیر عن التّجربه الإنسانیّه العامّه من جهه أخرى. فبإسقاطه رموز العصیان والعدوان والفساد على شخصیّات وأماکن ومجموعات فی عالم الیوم، جسّد واقعاً تتّسع فیه ثغرات الخراب، ویخنقه القلق والتّبرّم والشّکوى. وبتوظیفه رمز المثل الرّائد، وتمثّله رمز المؤمن الصّابر، والبطل الفادی، رسم صوره الانبعاث الحضاریّ المنطلق من المغرب العربیّ ومشرقه، برؤیا أعمق استبصاراً وأکثر تأثیراً ممّا قد تقدّمه لنا القراءات الإیدیولوجیّه المختلفه.
بازخوانی انتقادی استشهاد به شعر در نحو عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در نوشتار پیش رو تلاش شده تا شعر به عنوان یکی از منابع مورد استشهاد نحویان برای توجیه حالت های دستوری، بازخوانی و میزان اعتبار الگوهای مورد استشهاد سنجیده شود. محوری ترین نکته مورد بحث این است که تمایز میان ساختار شعر و نثر به ویژه آنجا که مسیله مربوط به دستور زبان می شود اهمیت می یابد. نثر به دلیل رعایت هنجارهای زبان از اعتبار بیشتری نسبت به شعر برخوردار است و شعر به جهت ویژگی های خاصی که از لحاظ ترکیبی دارد نمی تواند الگوی مناسبی برای استشهاد و استخراج قاعده نحوی باشد. آنچه زبان شعر را تعین ویژه می بخشد هنجارگریزی های ساختاری و معنایی در شعر است. ادبی بودن یک متن بر پایه ساز و کارهایی است که از نگاه فرمالیست ها بر بیگانه سازی زبان رایج استوار گشته است. بیگانه سازی در سطح فرم، زبان عادی را به زبان ادبی اعتلا می بخشد. مکانیزم هایی مانند: کاربرد وزن و قافیه، ایجاد تقدیم و تاخیر، حذف، افزایش، ابدال و مواردی نظیر آن از جمله ساز و کارهای بیگانه سازی در شعر است که در گفتمان نحو عربی در ذیل مقوله ضرورت های شعری طرح شده است. زبان شعر به علت قاعده گریزی های مکرر و ضرورت هایی که با آن مواجه است، نمی تواند الگوی مناسبی را برای استخراج قاعده ارایه دهد. ازاین رو می بایست مقوله شعر را جدا از نثر و گفتار فصیح در نظر گرفت. عدم تفکیک درست میان این دو سطح از زبان در نحو عربی باعث گسترده شدن دامنه موارد استثناء بر اصل قاعده شده است. این مسیله در نهایت به پیچید ه ترشدن نحو عربی و ناکارآمدی آن در نظام آموزشی زبان عربی منتهی شده است.
اللهجه التی نزل بها القرآن الکریم: قراءه جدیده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اختار الباری تعالى اللغه العربیه لتکون وعاءً لمعجزاته وإطاراً لکراماته عن حکمه وتقدیر ودرایه وتدبیر. وقد اختلفت آراء الباحثین فی اللهجه التی نزل بها القرآن الکریم وذلک لتعدد لهجات العرب وقت نزوله. فمنهم من اعتبرها لهجه قریش لکون الرسول (ص) من قریش، ومنهم من اعتبرها لغه مشترکه بین مجموعه من القبائل، ومنهم من اعتبرها لغه مشترکه بین العرب جمیعاً.
یبدأ البحث بذکر شیء حول مکانه مکه المکرمه وأسواقها قبل الإسلام ثمّ یوضّح بعض المصطلحات الضروریه، وهی: اللغه، واللهجه، واللغه المشترکه، واللهجه النواه، واللغه الموحَّده، واللغه العامه، واللغه الأدبیه، ثم یعرض للآراء المطروحه، حول مسأله نزول القرآن بلهجه قریش محاولاً مناقشه المسأله من زاویه مختلفه.
وقد أثبت البحث أنّ اللهجه التی نزل بها القرآن لم تکن لهجه خاصه، لا بقریش ولا بغیرها، بل کانت لغه عامه، أو بالأحرى، هی اللغه الفصحى التی یتحدث بها العرب إلى یومنا هذا بعد إسقاط بعض التغیّرات التی طرأت علیها على مرّ التاریخ، وأنّ کافه الأدله التی سیقت على سیاده لهجه قریش هی أدله غیر صحیحه تفتقر إلى الدقه ولا تستند إلى وثائق ومستندات قویه. کما أنّ التسلیم بوجود اللغه العامه ینفی وجود المسمّیات الأخرى بالنسبه للغه العربیه؛ فلا لغه مشترکه ولا لغه نواه ولا لغه أدبیه ولا غیر ذلک، بل لغه واحده تستجیب لکلّ الظروف وتلبّی کافه الحاجات. کماأنّنا نستطیع، إن سلّمنا باللغه العامه، تفسیر کافه الظواهر اللغویه التی حیّرت الدارسین لعربیه ما قبل الإسلام، کالتشابه الموجود فی الشعر الجاهلی والنصوص الأدبیه الأخرى وغیر ذلک.
آخر الفنان الکردی فی شعر عبدالوهاب البیاتی؛ دراسة صورولوجیة فی الأدب المقارن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تعتبر الصورولوجیا أو علم الصورة فرعٌ من فروع الأدب المقارن وهو البحث عن صورة الآخر الأجنبی فی النصِّ الأدبی. یتیحُ لنا علم الصورة معرفة الإنسان للإنسان وعبر هذه المعرفة یبرز لنا الجوهر المشترک للإنسانیة. وعند ذاک ننطلق إلی عالم الأخوة التی تجمع الأنا بالآخر. ولو تأملنا هذا الجوهر لوجدناه لا یتبلور إلّا بالتفاعل مع الآخرین؛ من هنا تبرز أهمیة الدراسات الأدبیة المقارنة التی تقوِّم علاقاتنا مع الآخر. عبدالوهاب البیاتی یکون من عملاقة الشعراء فی الشعر العربی المعاصر الذی اختص قصائداً کثیرةً فی دیوانه إلی عرض صورة الآخر وفی کم کبیر من هذه القصائد یعرض صورة الفنانین الآخرین وفی ضمن هذه القصائد أنشد ثلاث قصائد فی وصف الفنانین الکردیین: عبدالله کوران، ویاشار کمال، وایلماز غونیه. مناخ التعایش السلمی الذی بدأ یظهر فی العالم، یبرهن لنا أهمیة الدراسات الصورولوجیة إذ لوحظ ان الصور التی تقدمها الآداب القومیة للشعوب الأخرى تشکل مصدراً أساسیاً من مصادر سوء التفاهم بین الأمم والثقافات سلباً وإیجاباً کما قد تمثّل الأنا العربی فی شعر البیاتی منظومة علاقات مع آخر الفنان الکردی فی إطار کلُّه صداقةٌ وودٌّ وتمجیدٌ. تحاول هذه المقالة من خلال المنهج الوصفی – التحلیلی وفی ضوء النقد المقارنی أن تتوقف عند مواقع تصویر البیاتی عن آخر الفنان الکردی المتمثِّلِ فی عبدالله کوران، ویاشار کمال، ویلماز غونیه. والنتائج تدلُّ علی أنَّ الشاعر قد عرض صورة آخر الفنان الکردی فی صورة التسامح؛ وهذا النوع من قرءاة الآخر یُعتبر من أجمل صور قرائته، والحالة الوحیدة للتبادل الحقیقی التی تسود علیها روح الموضوعیة.