فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۰۶۱ تا ۱٬۰۸۰ مورد از کل ۱٬۹۱۱ مورد.
حوزههای تخصصی:
بی شک حماسه عاشورا و قیام سیدالشهدا(ع)، مهم ترین رخدادی بوده که باعث تحوّل مضمونی و معنایی در ادبیات فارسی و عربی شده است. با این حال، در طول تاریخ، نگاه به این واقعه، همیشه یکسان نبوده و در این میان، شرایط سیاسی حاکم بر جوامع تأثیر چشمگیری در زاویه دید شاعران نسبت به جریان عاشورا داشته است. بُعد فردی و اجتماعی شخصیت امام(ع) و میزان رویکرد شاعران به هر یک از آن ها، از مسائل قابل بررسی در اشعار عاشورایی فارسی و عربی است. همچنین تعابیر به کار گرفته شده بوسیله آنان، حکایت از حضور ادبیات بُکایی و حماسی در هر دو زبان فارسی و عربی دارد، امری که ناشی از اختلاف در نوع نگاه به عاشورا به عنوان یک تراژدی و یا یک انقلاب و نهضت حیات بخش است. ورای این اشتراکات، اختلافاتی نیز وجود دارد، از جمله آن ها میزان توجّه فراوان شاعران عرب به ذکر نسب و مدح خاندان آن حضرت و بیان صفات مختلف امام حسین(ع) است. نوع صفات انتخابی برای امام حسین(ع) نیز مؤید این مطلب است که آنان، به دنبال یک الگوی مبارز و برتر در جامعه خویش بوده اند و به نظر می آید حضور رهبران دینی در نهضت مشروطه و پس از آن، باعث شده این مسأله، کمتر مورد توجّه شاعران ایرانی قرار گیرد.قیام عاشورا که از ابتدا پشتوانه فکری انقلاب اسلامی بود، بارزترین الگوی مبارزه شد و امام خمینی (ره) برای ملّت، یادآور امام حسین (ع) بود و عاشورا که تا پیش از انقلاب، به عنوان یک سوگ بزرگ به آن نگریسته می شد، در سروده های دفاع مقدّس به عنوان یک حماسه مطرح شد که در تاریخچه شعر عاشورایی، فصل تازه ای گشود. پژوهش مذکور، با رویکردی توصیفی- تحلیلی، مسائل مذکور را مورد بررسی قرار داده است.
انسان در شعر غنایی ابوالقاسم الشابی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ابوالقاسم شابی(1909-1934م) یکی از شاعران برجسته معاصر تونس در ادب عربی به شمار می آید که شعر و اندیشه اش را در خدمت انسان و ارزش های انسانی قرار داده است. یافته های این پژوهش توصیفی تحلیلی بیانگر این است که شعر او توانسته است به عنوان الگوی دیگر شاعران معاصر عرب در مسیر انسانیّت حرکت نماید. وی برآن بود تا در چارچوب هنر شعری ، تجسّم کننده آرزوها و رؤیاهای ناب انسانی باشد.شابی برای رسیدن به چنین هدفی،درون مایه های اساسی شعر خویش را انسان و فضیلت های انسانی همچون؛ بیان ارزش های والای انسانی و اسلامی، تحلیل دردها و رنج های انسان معاصر، فراخوانی انسان به دانش و آگاهی و بیداری و... . قرار داده و پیوسته زمزمه کننده خصلت های ناب انسانی باشد.تعصّب شابی نسبت به وطن و مردم ، خشم و غضب او از بی عدالتی ها ، دعوت به مبارزه با استبداد و استعمار ، فراخوانی به بیداری و تحریک همتها و اراده های انسانی و به حرکت در آوردن اجتماع خفته در تباهی و فساد ،حرکت در مسیرآزادی و عدالت و شجاعت و عشق و ایثار و...از ارجمندترین خصلت های ناب انسانی هستند که شابی در بیشتر شعرهایش، زیبایی آنها را ستوده است.اهمّیت و ضرورت این جستار در این است که چنین پژوهش های می تواند پژوهشگران و ادیبان را به سمت اهداف والای انسانی رهنمون نماید.
دراسة آراء عبد القاهر الجرجانی مقارنة مع بعض اللسانیین المحدثین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یعدّ عبد القاهر الجرجانی من أبرز المجددین فی مناهج الدراسة اللغویة والأدبیة وقد استقل عن معاصریه فی متابعة نظریة النظم التی أصبح بمرور الزمن رائدها الأول بلا منازع، فالجرجانی اهتدى إلى البنیویة بمفهومها المعاصر قبل أن یهتدی إلیها أی عالم ونظریة النظم عنده تشهد له بعبقریة لغویة منقطعة النظیر. تصبو هذه الدراسة فی جزء یسیر مما یمکن درسه إلى إلقاء الضوء على آراء الجرجانی مقارنة مع الآراء اللسانیة الأخرى خاصة آراء سوسیر وتشومسکی. یقوم منهج البحث على المنهج الوصفی الذی یحاول إبراز وجوه التشابه بین عبد القاهر الجرجانی وبین سوسیر وتشومسکی، بحیث یبین أن آراء عبد القاهر تقترب من المحدثین بل تکاد تتفق معهم فی نواح کثیرة من دراسته. کما نظرته إلى اللغة بأنّها بناء ونظام ونسق من العلامات وتأکیده على اعتباطیة العلاقة بین الدال والمدلول وإیمانه بأن المفردة تکسب قیمتها الدلالیة والجمالیة داخل السیاق کلها تدخل فی صلب نظریة البنیویة.
بررسی زیبایی شناسی جزء 30 قرآن کریم بر اساس نظریه نظم عبد القاهر جرجانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظریه نظم از نظریات بنیادین بلاغی است که از دو کتاب ارزشمند عبدالقاهر جرجانی؛ دلائل الاعجاز و اسرار البلاغه بر آمده است مؤلفه های معنا شناسی تأمل برانگیزی با تکیه بر این نظریه در زمینه های علوم قرآنی و ادبیات و شعر پدیدار گشته است. این جستار می کوشد به پرسش هایی نظیر: جرجانی چگونه توانسته با پیوند میان لفظ و معنا و تاکید ویژه بر ساختار درونی کلام چنین نظریه ای را در این گستره مطرح سازد؟ریشه های اصلی این نظریه را در کجا می توان جستجو کرد؟ و این نظریه چه تاثیری بر دیدگاه زبان شناسان جدید بر جای نهاده است؟باسخ دهد. دراین جستار پس از بررسی زیبایی شناسی و ابعاد و موضوعات وابسته به آن ، ارتباط زیبایی شناسی قرآن کریم در مقوله های اعجاز آن با نظریه نظم مورد بحث و کنکاش قرار خواهد گرفت و آیاتی از سوره های جزء 30 در بافت و ساختار بیانی طبق این نظریه مورد واکاوی قرار می گیرد. در ادامه زیبایی شناسی قرآنی ابعاد آوایی، موضوعی، محتوایی موسیقی و غیره بر پایه دیدگاه جرجانی مورد ارزیابی قرار خواهد گرفت. از آن جایی که جرجانی رویکردهای اساسی عناصر مذکور را تنها در بافت و سیاق درونی کلام کارآمد می داند نه در مؤلفه های روساخت بلاغی، بنابراین زیبایی آیات جزء 30 بر اساس این نظریه از بافت کلامی و تناسب سیاق چینش حروف و کلمات حاصل می گردد.
دراسة قصیدة «من مذکرات المتنبّی فی مصر» من منظور أسلوبیّ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إن الأسلوبیة منهج نقدی لسانیّ تقوم على دراسة النصّ الأدبی دراسة لغویة وفکریة، لاستخلاص أهم العناصر المکونة لأدبیّة النّصّ؛ إذ تجعل النّصّ الأدبی منطلقها الأصلیّ. ولخطورة هذا النّهج فی استکناه المفاهیم المکنونة وراء الشکل تستهدف هذه الدراسة إلى تطبیق الأسلوبیة بمشوار المنهج الوصفی التحلیلی على قصیدة «من مذکرات المتنبّی فی مصر» للشاعر المصریّ المعاصر أمل دنقل؛ باعتبار الشاعر من أبرز أقطاب الحرکة الأدبیة فی مصر وواحد من الشعراء العرب المعاصرین الّذین اتّجهوا إلى الإبداع فی المعانی واللغة الشعریّة تزامناً مع حرکة الحداثة، حیث نراه یلفت أنظار النقّاد بترکیزه على لغته الشعریّة جنب اهتمامه بالمضمون والمفهوم، غیر أنّه یحرص على إخراج نصّه الشعریّ عن مألوف الکلام وعمّا هو معیار بحیث یؤدّی ما ینبغی له أن یتّصف به من تفرّد وإبداع وقوّة جذب.
ومن أهمّ ما ینتج البحث أنّ أمل دنقل حاول أن یجسّد هواجسه السیاسیّة والاجتماعیّة فی خلد المتلقّی عبر التقنیات المختلفة. والقصیدة بمجملها تحتوی على التوازی والتماثل بین ما أراد وما قاله الشاعر. ودنقل یجعل المکافحین والثوریین رموزاً فی قضیة التشبّث بتراب الوطن، فی حین یهجم على الذین یستحوذ علیهم الذّل والخوف. وهکذا أخذ یقدّم تجاربه المعاصرة للمتلقّی بشکل رمزی لیصبح صوتاً صارخاً فی الحثّ على الثورة والمقاومة تجاه جمیع ألوان الظلم والاستبداد.
بررسی مبانی وجود گرایی بر اساس پوچی قهرمانان در رمان «الحی اللّاتینی» سهیل إدریس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با آنکه فلسفه وجودگرایی در برگیرنده برخی اصول مثبت نظیر آزادی، اختیار، مسؤولیت پذیری و تعهد است، ولی این فلسفه با تکیه بر برخی مسائل چون انکار خداوند و عقاید و معیارهای متعارف، درافکندگی انسان، غربت و سرگردانی او، و نگاه منفی اش نسبت به مرگ، با نوعی دلهره و پوچی و نومیدی عجین گشته است. سهیل ادریس به عنوان یکی از پیشگامان ترویج وجودگرایی در دنیای عرب، تلاش کرده است با توجه به فضای حاکم بر جهان عرب، با انتخاب گزینشی اصول مثبت این فلسفه، تصویری خوشبینانه و نجات بخش از آن به جامعه خود ارائه دهد. مقاله حاضر در نظر دارد با تکیه بر روش توصیفی- تحلیلی، مبتنی بر تحلیل متن به واکاوی نمود مبانی وجودگرایی در رمان الحی اللاتینی بپردازد. این رمان نویس برای کارآمد جلوه دادن این فلسفه، با تکیه بر تقابل شخصیت قهرمانان، قهرمان عربی خود را از همان ابتدا فردی پوچ و گمگشته به تصویر می کشد که اصول وجودگرایی همچون آزادی، اختیار، مسؤولیت و تعهد، رهایی بخش او از این گمگشتگی هستند. درحالی که قهرمان زن با فاصله گرفتن از اصول وجودگرایی به تباهی کشیده می شود و به آزادی نامسؤولانه – که برداشتی ناصحیح از مفهوم آزادی مطلق در این فلسفه است- تن در می دهد.
عوالم السرد الفانتازیّ فی روایة «امرأة القارورة» لسلیم مطر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إن الفانتازیّة تطلق علی شکل أدبی یمیل إلی القطیعة مع العالم والتقالید المألوفة والخرق المستمر للمنطق والنوامیس الطبیعیة. تشکّل هذه الظاهرة معلماً بارزاً فی الروایة العربیة ویتجلّی من خلالها اهتمام الروائی العربی بتجاوزه لحدود التقلید الروائی القدیم. تعتمد روایة «امرأة القارورة» للروائی العراقی سلیم مطر (1956م) علی استخدام معطیات الأدب الفانتازیّ والتغییر الفانتازیّ للعناصر السردیة من العنوان والشخصیة والأحداث والزمن.
جاءت هذه الدراسة معتمدةً علی المنهج الوصفی-التحلیلی للبحث عن مستویات حضور الفانتازیّ فی هذه الروایة بهدف الکشف عن دور العناصر الفانتازیّة فی بنیة النص الروائی. وأهم ما تناوله البحثُ هو رصدٌ لفانتازیة لغةً واصطلاحا ومن ثمّ عرض الروایة والبحث عن وجوه الفانتازیة فی عناصرها السردیة. تدلّ نتائج البحث علی أنّ الکاتب قداستطاع أن یصوّر عناصر سرده تصویراً فانتازیّاً یناسب سمات الأدب الفانتازیّ، فلتحقیق هذا الهدف اعتمد فی بناء عنوان «امرأة القارورة» وشخوصها وزمنها وأحداثها –بما فیها ظواهر فانتازیّة کالتحوّل والمسخ والرحلة- علی رؤیة تخییلیّة تتواتر بین العجیب وخرق العادة، وتجاوز الواقع إلی اللاواقع وصوّرَه بطریقة فانتازیّة علی المستوی الدلالی.
إطلالة أسلوبیِّة علی رسائل رسول الله (ص) الدعویِّة(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
وجَّه الرَّسول(ص) رسائله الدَّعویِّة بعدما رجع من الحدیبیِّة إلی ملِک الفُرس والرُّوم والحبشة والبحرین ومصر والبلقاء فآمن البعضُ بها ولم یؤمن آخرون وانتشر الإسلام عبر الدَّعوة والجهاد. تعالج هذه الورقة البحثیِّة بعض رسائل رسول الله (ص) الدّعویِّة وفق المستویات الأربعة الأُسلوبیَّة لتحلیل النّصوص وهی المستوی الصَّرفی والتَّرکیبی والصَّوتی والدَّلالی. إذ بها نکشف جلیّاً أنَّ مکوِّنات هذه الرّسائل جاءت علی نظام دقیق أُسلوبی من حیث الدِّقة فی اختیار الکلمات وحُسنِ تجاورِها وصیاغة التَّراکیب والجمل مع مراعاة الامتدادات الصَّوتیَّة، حیث أَضفت جمالاً موسیقیاً ظاهریا فضلاً عن وجود المعانی المقتبسة من القرآن الکریم. رکزَّت هذه الورقة علی کشف أَنواع الأَسَالیب الدّعویَّة وما تضمَّنتها من تحلیل للمفرداتِ المنتقاة ودورها التَّرکیبیِّ والصَّوتیِّ والدَّلالیِّ لیصل من یدرسُها إِلی درجة الإِمتاع والإِقناع. ونظراً للمکوِّنات الَّتی تحتویها رسائل رسول الله(ص) الدّعویِّة توصلَّنا إلی ما یلی: مزجَ رسول الله(ص) فی دعواته أرقّ التَّعابیر موجزة لا متصنعاً ولا مُتکلِّفاً فأبان عن مقاصده بدقّة ووضوح مقتبساً أسالیبه ومعانیه من کتاب الله العزیز. تنقسم هذه الأسالیب بین الإرشاد والشَّفقة والنَّهی والتَّحذیر وبینَ الرِّقة والجدِّ وبین التَّبشیر والتَّرهیب والوعد والوعید. والرَّسائل تُقدِّم مجموعة من القیم الدَّلالیَّة والجمالیَّة والتَّعبیریَّة فی ضوء المستویات الأربعة أعلاه من الدَّراسة الأُسلوبیِّة. تتعهد هذه الورقة بالتَّرکیز علی کشف ارتباط التَّراکیب فی ما بینها وتحلیل الدَّلالات والموسیقی الظَّاهریِّة وإیقاعات المفردات وأصواتها.
الفکاهة السیاسیّة فی أشعار أحمد فؤاد نجم دراسة وتحلیل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یُعدّ الشاعر السیاسی أحمد فؤاد نجم من أبرز شعراء الفکاهة فی مصر. اکتست فکاهته ثوباً سیاسیاً واجتماعیاً حیث وظفّها کبوقٍ أعلن من خلاله عن مواقفه الصارمة والصلبة حیال الأنظمة العربیة الفاشلة بنبرة صارخة حتّى اشتهر فى الأوساط الأدبیة بشاعر السیاسة. تمتاز فکاهة أحمد فؤاد نجم اللّاذعة بمیزتین أساسیتین: أوّلاً من حیث الدلالة أنّها تحمل فی طیاتها معانی ثوریة تندّد بالأنظمة السیاسیّة والاجتماعیة فی العالم العربی. ثانیاً ومن حیث الصیاغة فإنّها صیغت بلغة ناریة ولهجة شدیدة عارمة تنقضّ على الأنظمة التی خانت قضایا الشعوب العربیّة کالصاعقة. إنّ الموضوعات الّتی تناولتها سخریة أحمد فؤاد هی: نقد الأوضاع الاجتماعیة والحکومات العربیة وعمّالها ورجال الحکم والسیاسة وذمّ التدخل الأجنبی فی الشؤون العربیة ونقد الظروف السیاسیة والاقتصادیة المتردیّة والحثّ على مقارعة الظلم ومکافحة الظّالمین. یرمی هذا المقال إلی دراسة وتحلیل الفکاهة السیاسیة للشاعر المصری أحمد فؤاد نجم بالاعتماد على منهج الوصفی _ التحلیلی مستخدماً الأسالیب العلمیة ومناهج البحث المتّبعة فی الموضوعات الأدبیة. ومن أهمّ النتائج التی تفیدها هذه الدراسة هی أنّ أحمد فؤاد نجم وظّف الفکاهة لنقد الأوضاع السیاسیة والاجتماعیة التی تحکم الساحة المصریة وتستهدف تحسین ظروف حیاة الشعب المصری ونیل الحقوق والحریات المدنیة فی ظلّ دولة دیمقراطیة تحترم حقوق الأفراد والشعب ولذلک سمّی بشاعر السیاسة والفکاهة المریرة.
تحلیل انتقادی کتاب المذاهب الأدبیه و النقدیه عند العرب و الغربیین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه نقد ادب عربی دوره ششم بهار و تالستان ۱۳۹۵ شماره ۱۲ (پیاپی ۷۰)
158-175 صفحه
حوزههای تخصصی:
نوشته حاضر به معرفی و بررسی ساختاری و محتوایی کتاب « المذاهب الأدبیه و النقدیه عند العرب و الغربیین» اثر دکتر محمد شکری عیاد می پردازد و این اثر را با توجه به مؤلفه های تعریف شده یعنی عنوان، انسجام منطقی، اصالت موضوع، استنادها و ارجاعات و رعایت بی طرفی علمی نتوانسته خوب عمل کند و ضعف های زیادی در آن دیده می شود. کتاب آقای دکتر محمد شکری عیاد همچنانکه خود مولف نیز در مقدمه اشاره می کند نمی توان به عنوان یک کتاب تطبیقی که به معرفی مکاتب نقدی وادبی عربی و غربی پرداخته آن را در نظر گرفت، بلکه این کتاب نوعی رهیافت مولف و حتی می توان گفت نوعی «تفسیر به رای» در مورد مکاتب ادبی و نه نقدی و در بین مکاتب نقدی تنها به کلاسیک و رومانتیک و واقع گرایی پرداخته و نه همه ی مکاتب، چه اینکه مولف در مقدمه اشاره می کند که در این کتاب به جنبه های فلسفه این سه مکتب مذکور به صورت تحلیل پرداخته است و از مهمترین نتایج دست یافته عدم انسجام و نظم منطقی و عدم همخوانی محتوا با بخشها و فصول کتاب است . از ضرورتهای پرداختن به این کتاب، می توان توجه به جنبه های تحلیل و فلسفی مکاتب ادبی که کمتر ذکر آن رفته اشاره کرد و ازاهداف این مقاله آشنایی محققان با کتاب مذکور و رهیافتهای مؤلف در این زمینه است
تحلیل المقوّمات الأسلوبیّة لقصیدة «سرحان لا یتسلّم مفاتیح القدس» للشّاعر أمل دنقل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إنّ الأسلوب یحدث للأدیب من خلال ممارسته لمنهج خاصّ حیث یمکن اعتبار ذلک المنهج خاصّاً به یمیّزه عن غیره. والدّراسة الأسلوبیة هی من أهمّ مجالات البحث الأدبی المعاصر الذی استرعی انتباه النّقاد المعاصرین؛ إذ یعتمد هذا المنهج فی دراسته للنصّ على الکشف عن الجمالیّات الکامنة فی الأسالیب من خلال تحلیل الظواهر اللغویة، وتبیان علاقتها بالحالة الشعوریة والتأثیر الفنی الأدبی المفهوم من خلال ذلک. وعلی ضوء أهمّیة المسألة یقوم هذا البحث بدراسة أسلوبیة لقصیدة «سرحان لا یتسلّم مفاتیح القدس» للشاعر المصریّ المعاصر أمل دنقل (1940- 1983م) علی أساس المنهج الوصفی- التحلیلی مع الترکیز علی ثلاثة مستویات أسلوبیّة هی المستوی الفکری،الأدبی-الدلالی واللغوی-الترکیبی.
ومن أهم ما وصل إلیه البحث الحالی من النتائج هو أنّ توظیف التقنیّات العدیدة ک التّناصّ والطّعن والانزیاح والحوار والحکایة والرّمز والترّکیز علی الإیقاع والموسیقی جعل من الشاعر صاحب أسلوب مرموق فی عملیّة نقل ما فی باله إلی المتلقّی؛ فأسلوبیّة النّصّ تشهد علی أنّه حضر فی القصیدة کشاعر فنّی ینهال علی الذین باعوا القدس وانصرفوا لملذّاتهم باللّوم والطّعن ویؤکّد رمزیّاً علی خیار المقاومة والنّضال لتعود للوطن العربی کرامته ویستردّ الحقوق الضائعة للمواطنین. وعناصر القصیدة تتساند کی تعبّر عن مدی نجاح الشاعر فی تحقیق آماله وتبدید آلامه؛ من توظیفه لشخصیة سرحان الرمزیة إلی اختیار بحر الرجز الملائم لهذه الغایة واستخدام الکلمات الفخمة وتغلیب الجمل الإخباریة علی الإنشائیة والأفعال المضارعة علی بقیّة أنواعها، بجانب الاستمداد من الأصوات المجهورة الموحیّة. فکل ذلک أعطی شعر الشاعر حیویّاً واستمراریّاً وتعدّدیاً فی المتلقی وجعله کشاعر ذی أسلوب خاصّ خارج نطاق التقلید.
الشنفرى من خلال الثنائیات الضدیة فی لامیّة العرب (دراسة على ضوء القراءة الأنثروبولوجیة)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إنّ الحیاة کلّها توازن وتقابل وتضاد ویعود قسمٌ کبیر من تفکیر الإنسان إلی الجمع بین المتضادات. مِن هذا المنطلق وعلى أساس فکرة أنّ ""کلّ شیء فی الوجود یحمل معه نقیضه"" اهتمّ باحثون کثیرون بدراسة الثنائیات. وإنّ لامیةَ العرب المنسوبة إلى الشنفری تُعدّ من الأشعار التراثیة الغنیة بالتقابلات. لذلک فقد عمدنا إلى دراسة الثنائیات المتقابلة فیها فی مستویات النص المختلفة، حیث قمنا بدراسة النُّظم اللغویة والمفردات والمعانی، قاصدین البحث عمّا فی هذه القصیدة من تقابلات فی ضوء الأنثروبولوجیا الثقافیة التی تعدّ فرعاً من الفروع الکثیرة للأنثروبولوجیا (علم الإنسان)، محاولین الکشف عن هذه الثنائیات أولاً ثمّ البحث عن طوایا معانیها مستنجدین بنظرة أعمق إلى شخصیة الشاعر وبیئته، مربئین بأنفسنا عن الخوض فی معارک النقّاد حول قضیة نحل لامیة العرب على الشنفرى. وقد وجدنا أنّ من أهمّ الثنائیات المنطویة تحت هذه التقابلات هی ثنائیة الفصل والوصل، والإباء والهوان، والجوع والشبع، والرقة والشدة، والجلد والفزع وغیرها ممّا تناولناها لوحةً بعد لوحة. وخلاصة القول أنّ الثنائیات الضدیة التی توجد فی لامیة العرب تشکل منظومة دلالیة تکشف فی کثیر من الأحیان عن الثّنائیة الذاتیة المنطویة فی نفسیة الشاعر، وهی ثنائیة الإیجاب - السلب المتجسدة فی تقابل الخیر - الشر، والتی یستخدمها الصعلوک غالباً لإبراز مواقفه الفکریة حیال الکون والحیاة.
مقامات بدیع الزّمان و الحریری بین القوّة و الضّعف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یتناول هذا البحث المقامات کفنّ من الفنون الأدبیة التی ظهرت فی القرن الرابع الهجریّ ویقوّمها برؤیةٍ تحلیلیّة لتتبیّن قیمتها الحقیقیّة ویرکّز علی نقاط قوّتها وضعفها لتتّضح جِدّة الموضوع. والحدیث عن المقامات هو حدیث عن لون أدبیّ متفاوت الألوان. وهذه الهجانة فیها هی الباعث علی دراستها وتحلیلها. فالجدید فی البحث هو بیان محاسن المقامات ومساوئها بأُسلوب تحلیلیّ منصف یستضئ بنصوصها فی الدرجة الأُولی. کما أنّ الرؤیة التقویمیّة العادلة فیها معلم آخر علی بَداعة الموضوع. والحافز علی اختیار هذا البحث هو ما جمعته المقامات من نقاط مُثیرة وما اشتملت علیه من براعة فائقة تتطلّب دراستها. والهدف منه هو إظهار مهارتها، وتبیان حقیقتها عبر ما ورد فی ثنایاها، وتموین عالم الأدب بمقوِّم آخر من مقوّماته. علماً أنّ المادّة الأساسیّة للبحث هی مقامات بدیع الزمان الهمذانیّ (۳۵۸ ۳۹۸ ه )، والقاسم بن علیّ الحریریّ (۴۶۶ ۵۱۶ه ).
مظاهر المفارقة فی قصیدة ""لمن نغنّی؟!"" لأحمد عبدالمعطی حجازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إنّ المفارقة هی لغة اتصال سرّی بین الکاتب والقارئ، ومن جمالیاتها هی: الإیجاز والتغریب وازدواجیة المعنی، وهی من أفضل وسائل التعبیر بأسلوب غیر مباشر، لإصلاح مثالب المجتمع؛ أمّا البحث فتناول المفارقة لغةً واصطلاحًا معتمدًا علی أهمّ المؤلفات فی المفارقة، یلی ذلک عناصر المفارقة وأهدافها، مرکزا علی دراسة تجلیات المفارقة فی قصیدة ""لمن نغنّی؟!"" للشاعر المصری المعاصر أحمد عبدالمعطی حجازی. (1950-)
والبحث اعتمد على المنهج الوصفی - التحلیلی، ویبرز ذلک من خلال تتبع أجزاء المفارقة وعناصرها، وتحلیل تجلیات المفارقة فی القصیدة المختارة وهی ""لمن نغنّی؟!""، ومحاولة استنطاقها لبیان الدور الذی أدّته فی تجربة الشاعر.
توصل البحث إلى أنّ القصیدة المدروسة هی کمسرحیة تعتمد فیها المفارقة علی الغموض، واتّسم صاحبها بالسذاجة والغفلة أحیانا؛ إنّ الشاعر استخدم شتّی أنواع المفارقة من اللفظیة، والدرامیة، والنغمیة کأسلوب غیر مباشر؛ لإظهار الظروف السائدة فی مسقط رأسه مصر الّتی کبت فیها صوت الحریة، متمنیا إصلاح المجتمع.
دراسة تناسب السیاق فی التقابلات الدلالیة فی الجزء الثلاثین من القرآن الکریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یتناول هذا المقال موضوع التقابل الدلالی فی الجزء الثلاثین من القرآن الکریم من خلال أبعاده الوظیفیة، وتناسبه مع السیاقات المختلفة التی أحاطت به؛ بما أنّ القرآن الکریم منزل من الله لهدایة الناس، وأنّ الهدایة تتطلب تنویع الخطاب، واستخدام الأسالیب البیانیة، وفقاً لمقتضیات أحوال المخاطبین، والظروف الزمکانیة.ولما کان اسلوب التقابل الدلالی نوعاً من الأسالیب البیانیة، وله القدح الأوفى فی التأثیر على المتلقی، والدور الفعّال فی عرض المفاهیم؛ تعویلاً على قول المحققین «الأشیاء تُعرف بأضدادها» ونظراً لاستخدامه فی أغلب السور المبارکة جاء هذا البحث لیکشف عن مدى استخدامه فی الجزء الثلاثین، وتناسبه مع السیاقات التی اشتملت علیه؛ وللإجابة على الأسئلة المتعلقة بأنواعه المستخدمة، وتناسبه السیاقی، ومعطیاته الدلالیة. ومن النتائج التی أفرزها البحث: أنّ هذا الجزء المبارک، قد اشتمل على التقابل الدلالی، و احتوى على عدد من أنواعه، کما خلّص إلى أنّ جمال التقابل الدلالی لا یقف علی الصورة اللفظیة بل له قیمته المعنویة فی النص و أنّ هذا الأسلوب یتناسب مع حاجة الإنسان إلى معرفة الحقائق بأجلى صورها، لأن التقابل الدلالی یعرض الأمر بصورتین مختلفتین أمام البصر والبصیرة ، وکان للتناسب السیاقی سهم وافر فی ذلک.أیضا تشیر نتائج هذا البحث أنّ التقابل لیس فنا تجریدیا لذاته وإنما جزء من بناء النص له أهدافه و دلالاته و فاعلیته و لا سیّما فی النص القرآنی حیث وظّف لخلق الصور و الموسیقی و تداعی المعانی و اغراء المتلقی.
الرابط فی الجمل الاسمیة العربیة(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بعض الجمل فی اللغة العربیة لیس لها فعل خلافاً لکثیر من اللغات الحیة فی العالم، وقد سماها النحاة الجملة الاسمیة، وهی مکوّنة من المسند إلیه والمسند. والمسند یمکن أن یکون على أحد الوجوه الخمسة التالیة: الاسم، الجارّ والمجرور، الظرف، الجملة الاسمیة التی خبرها اسم أو جارّ ومجرور أو ظرف وأخیراً الفعل المؤول إلى المصدر. ویصعب فهم جمل کهذه وتعلمها للذین یعرفون الجملة عادة بفعلها ولو کان مقدراً، وفقاً للغتهم الأم غیر العربیة. والنحاة الأوائل الذین کان غالبهم من أصول فارسیة اعتبروا فعلا محذوفا أو اسما مقدرا أو مذکورا لهذا النوع من الجمل کرابط بین المبتدإ والخبر.
ویتخلص المؤلف بعد دراسة واسعة واستقصاء شامل لهذا النوع من الجمل فی القرآن البالغ عددها أکثر من خمسة آلاف جملة، وکذلک بدراستها فی النصوص العربیة وتنویع جملها من حیث البنیة النحویة یتخلص بأن فکرة وجود الرابط بین المبتدإ والخبر هی من صنع النحاة الذین إما کانوا متأثرین ببنیة اللغات غیر العربیة کالفارسیة أو متأثرین بتقسیمات المنطق الیونانی، والحال أن هذه الجمل لا تحتاج إلى رابط مقدراً کان أو مذکوراً لأن العرب الذین لا یتقنون النحو یمیزون بین هذه الجمل والبنیه النحویة الأخرى بالنظر إلى البنیة النحویة الخاصة للجمل الاسمیة، لا على أساس فکرة وجود رابط لم یجد ولا یوجد فی لغتهم ، کما اختلقها النحاة.
بررسی و نقد کتاب البلاغه و تحلیل الخطاب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه نقد ادب عربی دوره ششم بهار و تالستان ۱۳۹۵ شماره ۱۲ (پیاپی ۷۰)
87-108 صفحه
حوزههای تخصصی:
ظهور دانش هرمنوتیک یا تأویل متن در دو سده اخیر باز بودن قرآن کریم را در برابر تفسیرهای نو بیش از پیش به میدان بحث آورده و چالش میان محافظه کاران و اصلاح طلبان را در فهم اسرار آن دو چندان کرده است. از دستاوردهای این تحقیق، گذار از جمله محوری در تحلیل استعاره های زبانی و گشودن چشم انداز متن در فضای استعاره و مجاز است. این دستاورد نتیجه ژرف نگری دوره معاصر در پژوهش های زبان شناختی با رویکرد متن محوری است. همچنین، بر اساس نتایج به دست آمده، استعاره نه فقط آرایه ای ادبی، بلکه فرایندی است که تمام ابعاد زندگی بشر را فرا گرفته و آدمی در استعاره به زندگی خود ادامه می دهد و به آن معنا می بخشد. فکر، رؤیا، بازی و ... همه استعاره اند و با استعاره است که موجودیت آدمی معنا پیدا می کند. کتاب البلاغه وتحلیل الخطاب اثر حسین خالفی، که در این کتاب در صدد بررسی و نقد آن هستیم،در تلاش است، با استفاده از شگرد گفتمان کاوی، عدم تقابل مجاز با حقیقت را اثبات کند و دیدگاه تأویلی را در خدمت فهم بهتر قرآن کریم و سایر متون مقدس قرار دهد.
سیمیائیة اللون فی شعر الماغوط(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جسّد محمّد الماغوط أحاسیسه بالألوان، ورسم بها کلماته القاسیة، کما حدد علاقته الشّعریة معها، وأخرجها عن مألوفها، وطبیعتها؛ لیوقظها وهجاً ناریّاً یجعل اللون یلسع البصر والبصیرة، کما هی صوره الشّعریّة. ولاشکّ فی أنّ للألوان والأضواء فی الأدب دوراً إبداعیاً فنیاً؛ توضّح المعانی وتجسمّها، وتضفی علیها بالوصف الضّوئی واللونی حرکة وحیاة، تقرّبها من النّفس والرّوح، وتهدیها إلى الإدراک مصوغة أجمل صیاغة، مشکلة منمّقة، واضحة المعالم، بیّنة التّفاصیل، بل قد یضفی اللفظ الأدبی على معانی الأضواء والألوان غموضاً محبباً ش فیفاً، وسحراً خلاباً؛ إذ یموّه المعانی فی رمزیة لطیفة إن احتاج الهدف إلى تمویه.
لقد شکل اللون هاجساً ذاتیاً عمیقاً عند الشاعر محمّد الماغوط، فوظّفه فی أشعاره، کاشفاً دلالاته المعرفیة والجمالیة، فاللون - إضافة إلى کونه مظهراً من مظاهر الواقعیة فی الصورة الشعریة - کان حاملة إرث ثقافی؛ إذ توضّعت فی الألوان جملة من البنى الأسطوریة والحضاریة المؤسسة لثقافات الشعوب، فکانت ذات دلالات جمالیة.
رمزیّة مفردة النار ودلالاتها فی دیوان أغانی مهیار الدمشقی لأدونیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
استخدم الشاعر السوری علی أحمد سعید المشهور بأدونیس الکثیر من الرموز والمفردات المنزاحة عن دلالاتها المعجمیّة فی نصوصه الشّعریة للتعبیر عن أفکاره ورؤاه الفنیّة، وقد اعتمد علی هذه اللغة الرمزیّة بسبب الظروف السیاسیّة والاجتماعیّة المتفشّیة فی المجتمع. وقد رکز الشاعر فی رمزیته على عناصر طبیعیّة متعدّدة کالشمس والبحر والمطر والقمر والحجر والسماء والریح والنار. وإنّنا فی هذا المجال نرید أن نعالج رمزیّة النار ودلالاتها فی دیوان أغانی مهیار الدمشقی. فهذه المفردة تحمل فی طیّاتها شحنات دلالیّة بامکانها أن تساهم فی توجیه النصّ ودینامیکیّته.
هدفنا فی هذا البحث هو الحصول على رمزیّة مفردة النار ودلالاتها عند أدونیس، وکذلک استیعاب رؤیة الشاعر الفنیّة فی توظیف هذه المفردة سلباً وإیجاباً، وقد اعتمدنا علی المنهج الوصفی – التحلیلی. تشیر النتائج علی أنّ دلالات النار عند أدونیس تُقسّم إلى دلالتین أساسیتین: أولاً الدلالات الإیجابیّة وهی تدلّ علی الخصب والانبعاث، فالنار فی أکثر الدیانات والثقافات ترمز إلی الطهارة والإشراق والعنایة بالتعالی والتقدّم. ثانیّاً الدلالات السلبیّة وهی تشی بالعدمیّة، والهدم، والسقوط، وهذه الدلالات تعود إلی أسباب عدیدة کالظروف السیاسیّة والحرب والتشرّد والغربة وموت أبی الشاعر محترقاً.