فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۴۶۱ تا ۱٬۴۸۰ مورد از کل ۳٬۹۴۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
آرلیوساوگوستینوس[1]درسال354م.درتاگاست[2]متولد شدمحور افکارش تصوری است که از خدا دارد و آن ایمان به خدای قادر، عالم و خیر مطلق است. او خدای پسر را ظهور خدای پدر می داند. امام محمد غزالی در سال450 ه.ق در طابران متولد شد. او می گفت: خدا غیر قابل توصیف، علت العلل، منشاء هستی و نورالانوار است.او فراتر از معقولات عقلی، عالم و قادر است؛ بنابراین می توان گفت غزالی و اوگوستین منشأ عالم را خدا می دانند؛ خدایی کهنور الهی و تنها وجود حقیقی است و به همه چیز داناست. خدایی غیر قابل توصیف که با اراده مطلق و غیر قابل تغییر، جهان را آفریده است.
هدف این مقاله، این است که نشان دهد اگر چه تفاوت هایی از نظر مذهب و جامعه بین این دو وجود دارد، شباهت هایی نیز با یکدیگر دارند، که از نوعی رابطه روحی مشترک و اشتیاق درونی آنها ناشی شده و باعث شده است تا هر دو از فلسفه و عالم ظاهر به الهیات و عرفان کشیده شوند؛ بنابراین هدف، طرح مبانی اندیشه های این دو تن در زمینه خداشناسی است.[1]Aurelius Augustin.[2]- Tagaste.
تحلیل اخلاق مدارانه فضلیت مصاحبت در عرفان اسلامی؛ به ویژه در مثنوی (با نگاهی به حوزه انسان شناسی اجتماعی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین مقولات انسان شناسی، مقوله اخلاق است که موجبات تکوین شخصیت و تعالی انسان را فراهم می آورد. مطالعه در زمینه اخلاق، از دیرباز مورد توجه پژوهشگران عرصه های مختلف، به خصوص فلسفه و عرفان بوده است. یکی از حوزه های مطالعات مربوط به اخلاق، اخلاق کاربردی است که به تحلیل مقولاتی به عنوان فضیلت در عملکرد انسان می پردازد و به دلیل جایگاه آن در زوایای مختلف زندگی شخصی و اجتماعی، اهمیت می یابد. عمده ترین فضیلت اخلاقی در مقوله انسان شناسی(چه انسان شناسی اجتماعی و چه انسان شناسی الهی و عرفانی)، فضیلت اخلاقی مصاحبت و معاشرت است که در متون عرفان اسلامی، به ویژه در مثنوی، به عنوان یک اصل و قاعده کلی(جاذب و مجذوب) مطرح شده است. بنا بر این قاعده کلی، رابطه بین مصاحبان بر اساس کاربرد های فضیلت در اخلاق قابل تبیین است. نگارندگان مقاله حاضر می کوشند تا ابتدا به به تبیین مفاهیم کلی مرتبط با موضوع بپردازند. سپس ضمن ارائه تحلیلی نظریات مختلف اندیشمندان، فضیلت مصاحبت را از دیدگاه انسان شناسی اجتماعی و عرفان اسلامی، با نگاه عمیق تری به مثنوی معنوی مورد بررسی قرار دهند.
معرفت شناسی دینی در اندیشة مولوی: برداشتی روش شناسانه از اولین حکایت مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مثنوی معنوی اثری گران سنگ است. انسان متفکر می تواند با تعمق در این کتاب علاوه بر مفاهیم بلند عرفانی، منابع سرشاری از حکمت و فلسفه و جهان بینی های مترقی بشری را جستجو کند. یکی از زوایای پنهان اندیشة مـــولوی، توجه دقــیق او به روش شناسی است که یکی از شاخه های اصلی معرفت شناسی به شمار می آید. هدف این مقاله ورود به موضوع روش شناسی در اندیشة مولوی است که به نظر می رسد تاکنون به آن پرداخته نشده است. برای نیل به این مقصود، اولین حکایت مثنوی در دفتر اول، با نگاهی متفاوت مورد تحلیل قرار گرفته است. نتایج این بررسی مؤید یافته های پیش روست؛ نخست اینکه در نگاه مولوی، معرفت شناسی دینی از حیث روش جامع نگر است و تمامی شیوه های رایج شناخت را به رسمیت می شناسد. دوم اینکه، آنچه امروز شیوة علمی در روش شناسی نامیده می شــود، به دقت تمام در مثنوی معرفی و توصیف شده است. سوم، محدود کردن اعتبار روش های پژوهش در علوم انسانی به شیوة تجربی، نادرست بوده و راه صواب، به کارگیری روش عام و ترکیبی است. چهارم، رعایت اخلاق علمی در فرایند پژوهش یک ضـــرورت است. امانتداری و صداقت دو ویژگی مهم اخلاق علمی است و پنجم ایــنکه، اگرچه عقل و تجربه دو ابزار قدرتمند شناخت است و در نتیجه هر دو رویکرد خردگرایانه و علمی دارای جایگاهی رفیع و ارزشمند می باشد، امــــا درعین حال دارای محدودیـت های قابل تأملی در شناخت کامل انسان و جهان هستی است.
«خودشناسی» در مثنوی؛ مبانی و طرق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شناختِ «هویت» آدمی، یعنی «کیستی و چیستی خود» از دل مشغولی های اصلی اندیشمندان از گذشته تاکنون بوده است و آنها همواره کوشیده اند از زاویه های مختلف علمی و با رویکردهای متفاوت چارچوبی نظری برای این مسئله ترسیم کنند. در عرفان اسلامی این بحث زیر عنوانِ «معرفت نفس» یا «خودشناسی» مجال طرح یافته است.
نوشتار حاضر با رویکردی عرفانی، مبانی هستی شناسی و انسان شناسی مولوی را در مواجهه با مسئله «خود شناسی» بررسی می کند.
در نگاه مولوی، شناخت «خود» واقعی و اصیل انسان، از راه تجربه های عادی مقدور و میسور نیست؛ بلکه این امر تنها با نوعی تجربه عرفانی و از رهگذر شکستن چارچوب آگاهیِ کاذب و شاکله های مفهومی متعارف صورت می پذیرد. بر اساس این رهیافت، شناخت حقیقی «خود» تنها از رهگذر «نفی خود» امکان پذیر است؛ حالتی که در آن، همة تمایزات «فاعل شناسا و متعلق شناسایی» از میان برمی خیزد و اراده و شعور نفسانی و عقل انسان در وجودی برتر استحاله می یابد. از نظر مولوی انسان در این حالت به «خودشناسی» و «خداشناسی» می رسد که بنا بر اصطلاحات عرفانی آن را «فناء فی الله» می نامد.
ساینتولوژی دیانتیکس(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
ساینتولوژی یکی از عرفان واره های جدید است که بر پایه دانش بهداشت روان یا «دیانتیکس» شکل گرفته است. دیانتیکس عبارت است از کاوش در قسمتی از ذهن انسان به نام «ترااینکاگنیتا» که تا کنون ناشناخته بوده است. لافایت رونالد هابارد (1911 1986) نویسنده آمریکایی، این مکتب را بنا نهاد. اندیشه های هابارد و آموزه های این مکتب، عمدتاً از طریق آثار هابارد در سراسر جهان تبلیغ شد و به سرعت دروازه های بخش گسترده ای از جهان را در نوردید. هم اکنون در بیش از 50 کشور جهان، مذهب رسمی شمرده می شود. این آیین از جنجالی ترین عرفان های نوپدید در جهان است. از نظر این مکتب، «دیانتیکس» تنها راه درمان دردهای روحی و رسیدن به سعادت است. هابارد مدعی است که موفق به کشف قلمروی ناشناخته در ذهن انسان شده که تمام تجارب و حوادث عارض بر انسان در طول زندگی اش، در آن ذخیره شده است. قسمتی از «ترااینکاگنیتا» با عنوان «بانک انگرام» از یک سو ذخیره گاه تمام دردهای فیزیکی و عاطفی در طول زندگی است و هیچ چیزی در آن نه فراموش می شود و نه از بین می رود. از سوی دیگر، تمام این دردهای فیزیکی و عاطفی می توانند دوباره به شخص ضربه بزنند، مگر این که با روان درمانی «دیانتیکس» درمان شود و کنار گذاشته شوند. این مکتب مدعی است انگرام ها (درد ها و ناپاکی ها از دیدگاه ساینتولوژی) و حتی وجود یک انگرام در بانک انگرام، باعث آسیب های سایکوسوماتیک می شوند. ساینتولوژی مدعی است که راه های درمان این آلام را شناخته و انسان را به حالت آرامش می رساند و می تواند جایگزین برنامه های عملی و علمی سایر مکاتب دینی و غیردینی در این زمینه باشد.
این مکتب تا کنون توانسته با جذب شخصیت های علمی، نویسندگان، ستاره های مطرح سینما در سطح جهان، دامنه فعالیت ها و تأثیرگذاریش را وسعت بخشد. در پژوهش پیش رو، تلاش خواهد شد هرچند مختصر، به توضیح چگونگی شکل گیری و گسترش، مبانی، علل و عوامل محبوبیت اعضای آن در جهان و نقدهایی که متوجه آن است، پرداخته شود.
عوامل مؤثر بر دامنه اختیار، مطالعه موردی بر دومین داستان مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
درباب مسئله جبر و اختیار و همچنین تقریر دیدگاه مولوی در این مسئله مطالعات فراوانی صورت گرفته است. از مسائلی که مورد تحلیل این مطالعات قرار نگرفته، متغیرهای مؤثر بر دامنه اختیار نزد مولوی است. نویسنده در این مقاله می کوشد تا بر مبنای عوامل مؤثر بر دامنه اختیار، تصویر روشنی از این عوامل ارائه دهد. محور استنادات نگارنده، حکایت آن پادشاه جهود که نصرانیان را می کشت از دفتر نخست مثنوی است. هدف مقاله جلب توجه نمودن خوانندگان به مسئله دامنه اختیار، عوامل مؤثر بر دامنه اختیار، نحوه تأثیر این عوامل بر دامنه اختیار و اشاره به رهنمودهای مولوی برای رهایی از دام عوامل محدودکننده دامنه اختیار است. از این رهگذر نشانه های فردی که اختیار خود را به نهایت گستردگی رسانده است، به خوانندگان یادآوری می شود.
وجودشناسی و فروعات آن از منظر دو سلسله کبرویّه و سهروردیّه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
وجود و مباحث مربوط به آن در عرفان اسلامی از اهمیّت ویژه ای برخوردار است. در این میان، بزرگان دو سلسله کبرویّه و سهروردیّه نظرات چشمگیری ارائه داده اند. در نوشتار حاضر وجود و فروعات آن از جمله اسماء و صفات الهی، تجلّی و مشاهده از منظر هر دو سلسله مورد بحث و فحص قرار گرفته است. ازین رو سعی بر این است ابتدا به دیدگاه های مشایخ بزرگ این دو طریقت عرفانی اشاره و تفاوت و تشابهات موجود در آراء آنها ذکر شود. اکثر بزرگان این دو سلسله، وجود را با خداوند متعال یکی دانسته اند و بعضی از ایشان در رابطه ارتباط وجود با جهان هستی و انسان تأکید می کنند که وجود واقعی از آن خداوند است و سایر مخلوقات تجلّیّات او هستند. از جمله سعدالدّین حمویه و عزیز الدّین نسفی به کرّات اذعان می کنند که خداوند هستی نیست نمای و همه مخلوقات نیستی هستی نمای هستند.
لازم به ذکر است ارجاعات داخل متن از نوع نقل به مفهوم است نه نقل به عین.
بررسی تطبیقی نظرگاه های هجویری و غزالی در باب «رؤیت»(بر اساس دو متنِ کشف المحجوب و سوانح العشاق)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ابوالحسن علی بن عثمان هجویری (درگذشته حدود 470 ق) و احمد غزالی (درگذشته 520 ق) هر دو از یک دستگاه فکری برآمده و هر دو جزو خانواده اشاعره اند. اما خاستگاه معرفتی آن دو از یکدیگر متمایز شده است. از این رو، قلمرو دلالتِ معنا و کارکرد زبان در آثار ایشان- کشف المحجوب و سوانح العشاق- متفاوت است. «رؤیت» واژه ای کلامی و کلیدی در کشف المحجوب است که با ورود به گفتمان عرفانیِ غزالی در پوشش استعاری «جمال» در می آید و انتقال از واقعیت به استعاره و از تک معنایی به چند معنایی صورت می گیرد. هجویری آشکارا و عریان به بحث رؤیت می پردازد اما غزالی از کارکردهای استعاری رؤیت بهره می گیرد: جمال و خوشه های تصویری مرتبط با آن یعنی انسان، دل، آفتاب، آینه و جز آن. در این مقاله، به دیدگاه های این دو عارف در بابِ «رؤیت» و سبکِ بازتاب آن در دو متنِ کشف المحجوب و سوانح العشاق پرداخته می شود
فرایند ادراک شهودی و تبدیل آن به گزاره عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فلسفة عرفان نظری به مثابه یکی از شاخه های فلسفة عرفان از مسائل متعددی چون مبانی معرفت شناختی عرفان نظری سخن می گوید. از رده های این مبانی چگونگی رخداد شهود هنگام مواجهه مشاهِد با واقعیت ها و حقایق و چگونگی تبدیل آن شهود به گزاره هنگام گزارش از آن حقایق است. این مقاله با این هدف نوشته را در دو ساحت، یکی ساحت فرایند ادراک شهودی و دیگری ساحت فرایند تبدیل شهود به گزاره، سامان داده است. در ساحت اول، پس از تبیین دامنة ادراک شهودی، به شرط های تعلق شهودی یعنی سه اصل مناسبت، ارتباط و تأثیرگذاری می پردازد و در ساحت دوم نیز پس از سخن از شاهد، به تقسیم مدرک حصولی به تصور و تصدیق و تفسیر آن دو برپایه تفکر عرفانی می پردازد و از چگونگی تبدیل معرفت تصوری به معرفت تصدیقی نیز سخن می گوید. آنگاه به اقسام تصدیق های عرفانی توجه می کند و به گزاره های توصیفی، تبیینی، تفسیری، استنباطی و تطبیقی می پردازد و با ذکر نمونه درصدد تحلیل هریک برمی آید.
نظریة «وحدت متعالی ادیان» و ارزیابی انتساب آن به عرفان اسلامی
حوزههای تخصصی:
«وحدت متعالی ادیان» بر آن است که ادیان دارای دو بُعد ظاهری و باطنی اند و اگرچه در ظاهر متعددند، در باطن واحدند. اختلاف در ظاهر ادیان لازم و ضروری است، اما در باطن اختلافی نیست. ادیان زندة دنیا همگی از حقانیت برخوردارند و هر دینی تا زمانی که بدان عمل می شود نسخ نشده و راهی است به سوی حقیقت. قایلان به این نظریه، یعنی سنت گرایان، مدعی اند عارفان نیز بر همین عقیده اند و برای اثبات ادعای خود، شواهدی از گفته های آنان ارائه می کنند. نوشتار حاضر با رویکرد انتقادی نسبت به دیدگاه سنت گرایی، درصدد است با نگاهی جامع به مبانی و نظام فکری هر دو گروه، انتساب اندیشة «وحدت متعالی ادیان» به عارفان را ارزیابی نموده، دیدگاه عارفان را تبیین کند و تحلیل صحیحی از سوءبرداشت ها ارائه نماید.
امام خمینی و احادیث عرفانی؛ روایت و درایت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
وجهة عرفانی امام خمینی، تحت الشعاع وجهة سیاسی ممتاز و جایگاه فقهی برجستة ایشان، از نگاه اغلب مردم و گاه خواص و اهل معرفت مغفول مانده است. گرچه عرفان عملی و بعد معنوی، در سیرة سراسر پرماجرای آن حضرت بر آحاد دلدادگانش نمایان بود، به عرفان نظری و علمی او، و مبانی و اصول آن کم تر پرداخته شده است و البته این به معنای انکار تلاش های درخور و نکته بینی های اندیشه ورانی چند در این حوزة خطیر نیست. از آن جا که چشمه های ناب عرفان در نگاه امام جز از بلندای کوهسار قرآن و عترت (ع) نمی جوشد، در این نوشتار با تورقی گذرا در آثار گوناگون ایشان به اهتمام وی به احادیث معصومین (ع) به منزلة یکی از اصلی ترین مبانی عرفان الهی و اسلامی پرداخته و چگونگی روایت (نقل) و درایت (فهم) آن ها را در سخنان و آثار امام مورد بررسی قرار داده ایم
گزارشی تحلیلی از کتاب «شاخصه های عرفان ناب شیعی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آشنایی با برخی مباحث فلسفه عرفان، عرفان نظری و عرفان عملی و تنقیح صحیح آنها، به هدف معرفی شاخصه های عرفان شیعی، ضروری است؛ زیرا خطا در هریک از آنها می تواند لغزشگاهی در عرفان به شمار آید و موجبات انحراف را فراهم آورد. چیستی عرفان، و رابطه عرفان با دین و عقل از مباحث کلیدی فلسفه عرفان است که کتاب «شاخصه های عرفان ناب شیعی» به آنها می پردازد. مباحث دیگر کتاب، مشتمل بر بحث از نسبت عرفان و دین، عرفان نظری و عملی است.
بخش پایانی این نوشتار، به طور خاص به هدف اصلی مؤلف، یعنی شاخصه های عرفان شیعی اختصاص دارد. اعتقاد به توحید، نبوت، معاد، ولایت و سلوک براساس شریعت، از اهمّ ویژگی های عرفان راستین است و معنویت گرایی بدون خدا و بدون وحی و معاد (تناسخ گرایی) یا عرفان های شریعت گریز و عقل ستیز و سلوک بدون توجه به اخلاق و زندگی، از ساحت عرفان راستین دور است. بر این اساس، پایبندی به عقل، التزام به وحی و تهذیب نفس با سیر و سلوکی منتهی به شهود، سه ویژگی ممتاز عرفان شیعی است که از آن به هماهنگی عرفان، برهان و قرآن یاد می شود.
بررسی تطبیقی وحدت انسان و جهان در فیزیک و عرفان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از نظر عرفا «خلق» به معنای عرفی آن، وجود حقیقی ندارد و هر آن چه در عرصه گیتی مشاهده می شود، جز تجلی ذات احدی خداوند نیست. همه موجودات «نمود» ند و «بود» حقیقی منحصر در ذات الهی است. به تعبیر دینی هر آن چه در سرای وجود جلوه گری می کند «وجه الله» است. از دیگر سوی، انسان خلیفةالله است و به دلیل جامعیت اسماء الهی و تام بودن مظهریت حق، می تواند سلطه علمی و فعلی بر عالم هستی داشته باشد. از نگاه فیزیک نوین نیز، در بنیاد جهان، یکپارچگی شگفت انگیزی حاکم است و انسان به عنوان تنها ناظر آگاه وبا نگاهی عمیق تر یک «سهیم»، نقش کلیدی و تعیین کننده ای در تبیین و حتی تکوین جهان ایفا می کند، به گونه ای که تصور وجود جهان بدون انسان محال است. در این نوشتار وحدت بنیادین اجزاء جهان و رابطه انسان با جهان هستی در حوزه عرفان و فیزیک به گونه ای تطبیقی طرح و بررسی می شود.
بررسی و نقد جریان جبرگرایی عرفانی در دفاع از ابلیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش و تحقیق در خصوص مسئلة ابلیس همواره برای متفکران، اهمیت فوق العاده ای داشته است و در این میان، عارفان مسلمان با رویکرد تأویلی و برداشت هایی بر پایة معرفت ذوقی و شهودی و با بیانی رمزی و شطحی جایگاه منحصر به فردی را به خود اختصاص داده اند. رویکرد مبتنی بر قبول جبر و ارادة ازلی در شقاوت ابلیس و نافرمانی او در سجده بر آدم(ع)، رویکردی است که برخی عارفان اسلامی، به ویژه پیروان مکتب سُکر، به جهت توجیه نافرمانی وی، بدان پرداخته اند. از آنجاکه زایش اندیشه نمی تواند صرفاً مرهون تلاش خالص نظری باشد و همواره از مبادی و عوامل برون متنی نیز متأثر است، به نظر نویسنده دست کم می توان چهار مبدأ برای شکل گیری این نظریه در میان برخی عارفان اسلامی برشمرد که عبارت اند از: 1. اعتقاد به جبر اشعری، 2. اعتقاد به وحدت شخصیة وجود، 3. استفاده از ظواهر آیات، 4. تمسک به برخی اخبار و روایات. در این مقاله با بیان نمونه هایی از این رویکرد در آثار منثور و منظوم عارفانی چون منصور حلاج، احمد غزالی، عین القضات همدانی، رشیدالدین میبدی و عطار نیشابوری، به تبیین ریشه ها و مبادی یادشده و سپس به نقد و بررسی آنها می پردازیم.
تأویل عصیان و توبه آدم (ع) در اندیشه عرفای اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از دیدگاه عرفای اسلامی، پاک بودن از «گناه» و «عصیان» از آغاز آفرینش تا پایان آن، کار فرشتگان است و آلوده به معصیت بودن در همه عمر مختص شیطان و توبه و بازگشت از عصیان وگناه پیشه آدم (ع) و انسان هاست. گفتمان عصیان و توبه حضرت آدم نیز یکی از موضوعات خواندنی و پر رمز و راز عرفان اسلامی است وعرفا و شعرای بزرگ عارف مسلک با استناد به آیات و روایات و احادیث منقول از پیامبر و اقوال جانشینان و تابعین آن حضرت به تأویل عرفانی آن پرداخته اند. این موضوع در مکتب عرفان ذوقی جلوه های گوناگونی به خود گرفته است. عرفا حماسه عصیان و توبه آدم (ع) را از زمینه های نیل به کمال جویی انسان دانسته و با تعابیر شاعرانه و عارفانه در پی تأویل آن برآمده اند. از جمله مولانا عصیان و توبه آدم (ع) را در مسیرتکامل وی به طور خاص و عامل ترقی بشر به طور عام تعبیر کرده است. این مقاله در پی آن است که تعابیر این بزرگان را به پیشگاه قرآن ببرد و با سنجه این دفتر الهی و وحی نامه مصون و محفوظ آسمانی بسنجد.
«مایه های عرفانی در قصاید سعدی و مقایسه آن با مصیبت نامه عطّار»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از عرصه های شعری که شیخ سعدی در آن همچون بوستان، اثری ادبی تعلیمی خلق کرده، قصیده است. اگرچه قصاید سعدی چونان غزلیات او گسترده نیست و با ستایش شاهان زمانه آمیخته است، می توان روح تعالیم و آموزه های اخلاقی را در آن دید و با تأمل در بیت ها، حتی به مفاهیمی عرفانی دست یافت که اتفاقاً مورد ستایش و تأکید خود شاعر هم است. سعدی در ضمن مدح، گاه مستقیم و گاه غیرمستقیم، به مضامین و لوازم عرفان اشاره می کند و در بیشتر قصایدش، یک یا چند مفهوم عرفانی را بیان می دارد. او همانند شاعران عارف مَسلک، اصالت حقیقی را از آنِ معنی، و عزت را «در طریق حق بودن» می خواند. نیز، به مضامین و مفاهیمی توجه کرده است که در اثر عرفانی مصیبت نامه جزء عوامل محوری طریقت محسوب می شوند، مانند: جهد و عنایت، اصالت معنا دربرابر صورت، لزوم دردمندی کل کائنات در طلب معشوق الهی، پایداری بر سختی های راه عشق در مقام صبر، بی قراری در فراق معشوق در مقام بی صبری، تقابل عقل و دل، و نیز توجه به بار معنایی واژه «جان» به عنوان کلمه ای کلیدی در آثار عرفانی. در این مقاله، سعی شده است که جنبه های عرفانی قصاید سعدی در نگاهی تطبیقی با مصیبت نامه، به عنوان اثری سترگ در ادبیات عرفانی، تبیین و بررسی شود.
صورت بندی گفتمانیِ ابن جوزی برابر صوفیان در تلبیس ابلیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نگرش و درک انسان نسبت به جهان و پدیده ها متأثر از نظام گفتمان هاست. رویکرد تحلیل انتقادیِ گفتمان امکان دستیابی به مناسبات تأثیرگذار در خلق متون را فراهم می سازد و الگوهای مناسبی برای بررسی، رمزگشایی و تبیین روابط بین زبان، ایدئولوژی و قدرتِ سازنده گفتمان ها ارائه می دهد. مطالعات گفتمانی از این جهت که نسبتی روشمند بین متن و دیدگاه های اجتماعی، سیاسی و مذهبی منتقدان و چگونگیِ مواجهه آنان با گفتمان رقیب را آشکار می کند، حائز اهمیت است. این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی و با رویکرد تحلیل گفتمان، صورت بندی های گفتمانی که عبدالرحمن ابن جوزی در کتاب تلبیس ابلیس علیه صوفیان به کار گرفته است، تحلیل و تبیین می کند. بررسی گفتمان محور تلبیس ابلیس با مشخص کردن شبکه روابط معنابخش متن، امکان به چالش کشیدن گفتمان فراگیر حاکم بر اثر و تحول در نظام تثبیت شده مفاهیم آن را فراهم می سازد. بررسی گفتمانی باب دهم تلبیس ابلیس با سازوکارهای برجسته سازی، تقلیل، حاشیه رانی، سوء تشخیص، رژیم حقیقت و استراتژی های کلامی نشان می دهد که ابن جوزی با تعمیم، تسرّی و کلی گویی و با فضای فکری خصمانه که به طور پنهان، از جانب دو قطب قویِ مذهب و قدرت حاکم تقویت شده، حکم به کفرآمیز بودن و تسلط شیطان بر اندیشه ها، رفتار و گفتار صوفیان داده است.
سیمای عرفانی اسکندر در «آئینه اسکندری» امیرخسرو دهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
داستان اسکندر مقدونی و جهانگشایی او در تاریخ و سپس دگرگونی این چهره خون خوار به چهره ای آرمانی، از دیرباز نظر منتقدین زیادی را به خود جلب کرده است. نظامی از این داستان برای بیان اندیشه های حکمت آمیز خویش بهره برده است. امیرخسرو دهلوی به عنوان نخستین نظیره پرداز از خمسه نظامی، داستان اسکندر را در آئینه اسکندری به نظم کشید. پژوهش حاضر به شیوه توصیفی- تحلیلی جنبه های عرفانی داستان اسکندر را با توجه به دو چهرگی این شخصیت در تاریخ و افسانه مورد بررسی قرار داده است و در نهایت این نتیجه به دست آمد که امیرخسرو دهلوی بخش هایی از داستان را -که ظرفیت معنایی بیشتری برای پروراندن معانی عرفانی داشته است - با تفصیل بیشتری سروده است. چنانکه چهره منفی و جنگ طلب اسکندر در ابتدای داستان، نماد انسان مادّی است و جنگ او با خاقان مبارزه او با نفس است. اسکندر با گذر از منازل، به یاری سروش و خضر و الیاس -که نماد پیر راه شناس هستند به دریای معرفت می رسد. سفر اسکندر در خشکی و دریا -که از منطق الطیر عطار تأثیر پذیرفته است- هفت مرحله سلوک را نشان می دهد. اسکندر با گذر از وادی طلب و عشق در خشکی، در سفر دریایی استغنا و معرفت را پشت سرمی گذارد و به وادی حیرت می رسد و در نهایت با هدایت سروش به ژرف نگری در وجود متعالی خویش، به مرحله فنا هدایت می شود.
ولایت از دیدگاه حافظ برسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دیدگاه حافظ برسی درباره ولایت، ناشی از معرفت و توحید اشراقی بر پایه محبت و معرفت باطنی است. چرا که امامت و ولایت جامع بین توحید ونبوت است. و پیمان حکم ولایت در ازل گرفته شده و آن راهرولی به ولی دیگر، تا روز قیامت تسلیم می کند. بنابراین ولایت را، میزان بندگان می داند. و توجه و تمرکز خود را به طرح و اثبات این نکته معطوف نموده که امام دارای مرتبه ولایت مطلقه کلیه بوده و هدایتگر روحانی و باطنی خلق است. در این تحقیق سعی می شود موضوع و مبحث ولایت از دیدگاه این عارف گمنام قرن هشتم و نهم که هنوز جایگاه واقعی ایشان در بین علماء شیعه و حتی عرفا به وضوح مشخص و شناسایی نشده است، مورد بررسی قرار گیرد. او افکار و عقاید تازه ای را در باب ولایت و امامت آورده است که در تشیع کلاسیک و رسمی قابل طرح نبوده و مورد استقبال علماء و فقهاء شیعه قرار نگرفته و نمی گیرد. همین گمنامی و سرگشتگی ذهنی دست مایه اولیه طرح موضوع گشته و با رسیدن به این مطلب که نگاه بُرسی خارج از چهارچوب های تعیین شده برای این دیدگاه قرار دارد، پنجره تازه ای رو به سوی مفهوم ولایت گشوده شده و بازنگری می شود