فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۷۰۱ تا ۱٬۷۲۰ مورد از کل ۱۴٬۵۸۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
از مقومات مفهومی انواع طبیعی، بویژه در نسبت با موجودات زنده، ایده ذات گرایی بوده است. نظریه تکامل اما با طرح تلقی تازه ای از گونه های زیستی ذات گرایی را در دامنه زیست شناسی عمیقا به چالش کشید. در این مقاله با هدف تحلیل نسبت انواع طبیعی و ذات گرایی به سراغ ریشه های رجوع فیلسوفان به ایده انواع طبیعی خواهم رفت و نشان خواهم داد خاستگاه طرح این ایده اساسا خاستگاهی معرفتی، یعنی حل مشکلات استقرا، بوده است. در این تحلیل، ذات گرایی در شکل قوی آن شرطی اضافی برای انواع طبیعی خواهد بود، زیرا برای اینکه یک استقرا معتبر باشد نیازی به درونی بودن ویژگیهای پایه استقرا نیست. با این حال ذات گرایی در معنایی ضعیفتر همچنان لازم است، یعنی باید ویژگیهای پایه استقرا در تمام افراد نوع مشترک باشند تا تعمیم استقرایی را تضمین کنند. ثمره تضعیف ذات گرایی امکان به دست دادن مفهومی یکپارچه از انواع طبیعی برای علوم مختلف -زیستی و غیر زیستی- است.
بازخوانی مسأله مواجهه با مرگ در نگاه اپیکوریان در عصر مدرن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال دوازدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۷
387 - 409
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین مسائل فلسفی که همیشه همراه انسان بوده، مواجهه انسان با مرگ است. سنت های مهم فلسفی، همواره به طور جدی به این موضوع مهم پرداخته اند و تلاش کرده اند تا مرگ را به عنوان جدی ترین دغدغه انسان، مورد تحلیل قرار دهند. اپیکوریان، به عنوان یکی از مهم ترین سنت های فلسفی باستان، در صددند تا آموزه های خود در مسأله مرگ را با اتکا به خرد انسانی حل کنند. در عین حال مرگ از دوران سنگ تا عصر مدرن، دچار دگردیسی در بافت اجتماعی شده است؛ به طوری که در عصر مدرن، ترس از مرگ به عنوان جدی ترین مسأله مورد توجه فیلسوفان و روان شناسان قرار گرفته است. به ویژه تغییر مفهوم مرگ که به نوعی در عصر مدرن کاملاً شرم آور تلقی می شود. در حالی که پیش از دوران مدرن، مرگ به عنوان یک سفر این جهانی یا آن جهانی تلقی می شد اما اکنون به یک معضل اجتماعی با عارضه های بی شمار تبدیل شده است. در مقاله حاضر، سعی شده است که نشان داده شود چگونه آموزه های اپیکوریان را می توان در عصر مدرن بازخوانی کرد. این بازخوانی، بر این فرض استوار است که استدلال درمانی توان مواجهه مناسب با مرگ را در عصر مدرن دارا است.
بررسی روش فراتاریخی ایزوتسو در مطالعات تطبیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پروفسور توشیهیکو ایزوتسو فیلسوف، زبان شناس، شرق شناس و قرآن پژوه، چندین اثر تطبیقی از خود برجا گذاشته است. او از معدود متفکرانی بود که علاوه بر تطبیق فلسفه ها به فلسفه تطبیق و مباحث روش شناسی در مطالعات تطبیقی نیز نظر داشت و به درستی و با بینشی عمیق به این نکته توجه یافت که مهم ترین و اصلی ترین علت ناکامی تلاش های تطبیقی دوران اخیر فقر روش شناختی در انجام چنین مطالعاتی بوده است. در این مقاله برآنیم تا علاوه بر ارائه توصیفی از روش تطبیقی پیشنهادی ایشان، کاستی ها و نقاط قوت احتمالی آن را بیان کنیم. ایزوتسو با روش فراتاریخی تلاش کرده بر این مشکل فائق آید. دو مشکل دیگر هم بر سر راه تطبیق وجود دارد که باید قبل از مشکل پیش گفته مطرح گردد: یکی مشکل زبان و دیگری مشکل تکثر فلسفه های شرقی است که اولی با فراگفت وگو یا همدلی وجودی و دومی از طریق دستیابی به فرافلسفه فلسفه های شرقی قابل حل است. ایزوتسو در فرایند تطبیق فلسفه های شرقی با فلسفه های غربی در پاره ای از موارد برای کشف مفاهیم کلیدی و کانونی فلسفه های شرقی و نیل به یک فرافلسفه فلسفه های شرقی به روش سمنتیکی روی آورده است. ارتباط روش فراتاریخی با روش سمنتیکی در زمانی مبتنی بر تاریخ از جمله موضوعاتی است که باید بدان پرداخت.
نقش عوامل مؤثر در شکل گیری معرفت بر اساس دیدگاه ابن خلدون و استاد مطهری(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۴۰۰ شماره ۸۵
حوزههای تخصصی:
عوامل غیر معرفتی اموری هستند که از سنخ معرفت نیستند؛ ولی در معرفت تأثیرگذارند. در این پژوهش در صدد تبیین عوامل غیر معرفتی از دیدگاه ابن خلدون و استاد مطهری هستیم. روش تحقیق در این مقاله توصیفی- تحلیلی و با مراجعه به آثار این دو متفکر و مقایسه دیدگاه آنهاست. مسئله اصلی پژوهش آن است که مهم ترین عوامل غیر معرفتی مؤثر در معرفت از دید آنها چیست و چه تفاوتی بین نگاه آنها به این مسئله وجود دارد؟ هر یک از این دور دانشمند، عواملی نظیر راحت طلبی و آسان گزینی، تعصب، جمود و تقلید و... را مؤثر در اندیشه و باور انسان می دانند و معتقدند این عوامل سهم اساسی در جهت گیری باورها و اندیشه های افراد و دانشمندان داشته است. نحوه مواجهه هر یک از این دو دانشمند با این عوامل متفاوت است. استاد مطهری به جنبه سلبی این عوامل توجه دارد و ابن خلدون به اصل تأثیر این عوامل اهمیت می دهد. استاد مطهری رویکرد انسان شناختی به این عوامل دارد؛ ولی ابن خلدون این عوامل را در بستر اجتماعی تبیین می کند.
بررسی و نقد استدلال غیر اخلاقی بودن ازدواج: عشق قوام بخش ازدواج(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال ششم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۱۲
171 - 190
حوزههای تخصصی:
ازدواج، نهادی ماندگار و پویاست که نقشی قابل توجه و انکارناپذیر در توسعه و تکامل جوامع بشری داشته است. تاریخ، بیانگر الگوهایی بسیار متنوع از ازدواج در ادوار مختلف است. بحث های تاریخی و تحولات ازدواج، زمینه ساز تفاوت رویکردهای فیلسوفان اخلاق به مسئله ازدواج می باشد. در دوران معاصر برخی فیلسوفان در مخالفت با اخلاقی بودن ازدواج، استدلال های مختلفی اقامه کرده اند. دن مولر ازدواج را مشروط به عشق می داند و معتقد است اینکه زوجین قول می دهند که به یکدیگر عشق بورزند، تعهد و قول دادن به چیزی خارج از اراده انسان است. او پس از تبیین شیوه های مختلف پیمان ازدواج، استدلال می کند که هیچ یک از پیمان های ازدواج ماندگار نیستند و اغلب آنها شکست خورده و به طلاق ختم می شوند، در نتیجه، ازدواج عملی غیراخلاقی و نادرست است. در این مقاله، استدلال مولر به روش تحلیل عقلی نقد و بررسی می شود. اشکالات متعددی به استدلال مولر وارد است از جمله؛ ارادی و اختیاری بودن زمینه های بروز احساسات، نادیده گرفتن ارزش روزهای خوش زندگی افراد متأهل، ضروری نبودن عشق برای ازدواج در ادوار مختلف و بومی بودن استدلال. همچنین نویسندگان تعریفی از عشق بر اساس فضائل اخلاقی ارائه می کنند که بر اساس آن، عشق در واقع عشق به فضایل و خوبی ها است و زمانی از بین می رود که معشوق، خوبی ها و فضایل خود را از دست بدهد. در نتیجه، استمرار عشق منوط به آن است که زوجین، خوبی ها و کمالات خود را تقویت کنند. بنابراین شرط ازدواج، رشد فضایل اخلاقی و تکریم متقابل زوجین است.
نظریۀ توالد علمی جامعۀ دینی (بررسی امکان، ضرورت و چگونگی علم دینی در منظومۀ فکری شهید سیدمحمدباقر صدر)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و ششم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱۰۱
5 - 28
حوزههای تخصصی:
شهید صدر به عنوان یکی از پیشگامان عرصۀ تولید علم دینی، نظریه ای متقن در این باب در نظر داشته که مطابق آن سعی کرده است اقتصاد اسلامی را پایه گذاری کند؛ نظریه ای که قابلیت تعمیم به سایر علوم انسانی دارد و در این پژوهش از آن به «نظریۀ توالد علمی جامعۀ دینی» تعبیر می شود. بر اساس این نظریه صدر معتقد است علوم انسانی همواره وابسته و در چهارچوب مکتبی هستند که جامعۀ مورد مطالعۀ دانشمندان، آن را پذیرفته است. این وابستگی و ارتباط میان علم و مکتب، محور نظریۀ صدر در باب علم دینی قرار گرفته و بر اساس آن امکان تولید چنین علمی و همچنین ضرورت آن تبیین می شود. فرایند تولید علم دینی از نگاه صدر نیز چنین تقریر می شود که ابتدا فقیه به کمک بینش ها و احکام دینی با روش اجتهادی و استفاده از رویکرد انسجام گرایی، از روبنای شریعت به نظریه های زیربنایی و اصولی مکتب دست می یابد. سپس در صورت اجراشدن این مکتب در جامعه و قرارگرفتن رویدادهای جامعۀ اسلامی به عنوان داده های روش تجربی، علوم دینی توسط دانشمندان علوم مختلف انسانی از دل جامعۀ دینی متولد می شوند.
تاملی بر منطق های چند ارزشی گزاره ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در اوایل قرن بیستم، ایده هایی مبنی بر تخطی از «اصل دو ارزشی» منطق ارسطویی شکل گرفت. البته خود ارسطو نیز با اشاره به مسئله صدق یا کذبِ جملاتی که در مورد آینده اطلاعی می دهند، به این موضوع که بعضی جملات نه ارزش «راست» و نه ارزش «دروغ» دارند اشاره کرده بود. اما این مسئله تقریباً تا دوره رنسانس بطور کلی فراموش شد و از دوره رنسانس تا اوایل قرن بیستم، بعضی مبانی فلسفی برای آن بیان شد. تخطی از «اصل دو ارزشی» پای منطق های مختلفی از جمله منطق های چندارزشی را به حوزه منطق باز کرد. در این مقاله، پس از مرور مختصر سیر تکاملی ایده های مربوط به منطق های چند ارزشی در قرن بیستم و بررسی اهدافی که بعضاً این منطق ها بدنبال آن هستند، با مداقه روی مجموعه ارزش های درستی و عملگرهای مختلفی که نقش تعابیر رابط های منطقی را بازی می کنند، سعی می کنیم دید جامع تری نسبت به منطق های چند ارزشی کسب کنیم.
فلسفه میان فرهنگی از دیدگاه رام ادهرمال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال هفدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۶۵)
31 - 58
حوزههای تخصصی:
مسئله این پژوهش، بررسی چیستی فلسفه میان فرهنگی با رویکردی توصیفی-تحلیلی از دیدگاه رام ادهرمال است که با پیشینه ای هندی به غرب سفر کرده و انجمن فلسفه میان فرهنگی را در آلمان تاسیس کرده است.وی با اتکا بر مبانی ای نظیر نسبت فلسفه و فرهنگ،دیگری فرهنگی، هم پوشانی ها، حقیقت، کثرت گرایی و تساهل، به بسط فلسفه میان فرهنگی با خوانشی شرقی پرداخته است که البتّه در عین آن که بر آمده از یک دارمای هندی به عنوان یک حقیقت و اسامی مختلف است؛ اما به فراروی از مکانمندی خود پرداخته است و کوشیده تا با نقد مرکزیت گرایی اروپایی و قوم گرایانه معکوس شرقی، از فلسفه سفیدی سخن گوید که ذاتاً فاقد رنگ و زبان و نژاد خاصی است و به تعداد فرهنگ های مختلف، ریشه های متنوّعی دارد که در هرمنوتیک چهار وجهی بین اروپائیان و غیر اروپائیان به تصویر کشیده می شود. بدین سان،فلسفه میان فرهنگی یک نگرش یا تعهّد اخلاقی است و منجر به یک سبک زندگی نیز می شود. روش او با تکیه بر منطق چند ارزشی جینیزمی، هرمنوتیک تناسبی و پدیدار شناسانه است که بر اساس ساختارهای مشترک و هم پوشان فرهنگها به تمایزات آنها نیز می پردازد و با طرح فلسفه رهایی بخش، به سمت یک گفتمان چند صدایی در جهان و بدون خود مطلق پنداری حرکت می کند و می کوشد تا با به بازخوانی فلسفه هندی در گفتمان جهانی بپردازد و همچنین، یک جامعه و جهان میان فرهنگی با وحدت بدون همسانی را جستجو می کند.
هنر و زیبایی شناسی در پدیدارشناسی هوسرل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال سیزدهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۱
1 - 18
حوزههای تخصصی:
در این نوشتار تأملات هوسرل دربارۀ هنر و زیبایی شناسی ذیل چهار مبحث مطرح شده است. نخست، مقایسۀ رویکرد پدیدارشناختی و زیبایی شناختی است که تعلیق وجود عالم خارج و بی علاقگی وجودی در کانون آن قرار دارد. دوم، آرای هوسرل دربارۀ تصویر آگاهی است که در درک اثر هنری به عنوان اثر هنری نقش ایفا می کند و نیز تفاوت آن با سایر انواع آگاهی و ماهیت سه لایۀ آن یعنی حامل فیزیکی، ابژۀ تصویر و موضوع تصویر. سوم، تقسیم بندی انواع هنر به هنر رئالیستی، ایدئالیستی و فلسفی است. مبحث چهارم به قابلیت های نهفته در پدیدارشناسی هوسرل برای طرح یک نظریۀ پدیدارشناختیِ هنر اختصاص دارد. مفهوم عالم هنر و زیست جهان به عنوان یک پیش زمینه و بستر دراین باره نقش مهمی ایفا می کند. در این نوشتار سعی شده است باتوجه به مؤلفه های اساسی پدیدارشناسی نظیر مخالفت با تحویل گرایی، تحقیق بدون پیش فرض، مخالفت با روان شناسی گرایی و طبیعت گرایی، روش توصیفی و «بازگشت به خود اشیا»، به برخی از قابلیت های طرح یک زیبایی شناسی پدیدارشناختی براساس پدیدارشناسی هوسرل اشاره شود. این زیبایی شناسی پدیدارشناختی، بیش از هر چیزی بر روی آورندگی آگاهی زیبایی شناختی، نسبت های بین سوژه های عالم هنر، جست وجوی بنیاد هنر و اثر هنری در این روی آورندگی ها و نسبت ها تأکید می کند و می تواند به عنوان مبنا و چهارچوبی برای سامان دهی نظریه های متعارف زیبایی شناختی به کار آید.
درون گروی ناظر به توجیه و برون گروی ناظر به معرفت به مثابه دستاورد نگرش دوگانه انگار آئودی در معرفت شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۲
43 - 62
حوزههای تخصصی:
از حدود نیم قرن پیش، دوگانگی درون گروی و برون گروی در خصوص توجیه و معرفت بحثی چالش برانگیز بوده و گرایش به یکی از آن دو، به مثابه مشخِّصه ی دیدگاه معرفتی معرفت شناسان معاصر تلقی می شده است. درون گروی، مبتنی بر ضرورت درونی بودن همه ی عوامل توجیه و معرفت، و برون گروی در نقطه ی مقابل و مبتنی بر سلب ضرورت یادشده است. رابرت آئودی، در خصوص توجیه و معرفت نظریه ای ترکیبی دارد؛ «درون گروی ناظر به توجیه و برون گروی ناظر به معرفت». پرسش محوری این نوشتار این است که از دیدگاه آئودی دیدگاه ترکیبی در مورد توجیه و معرفت چگونه ممکن است، منشأ آن چیست و چگونه متمایز می شود؟ آئودی مانند گتیه تعریف سه جزئی معرفت را قابل انتقاد می داند، از تفاوت شالوده توجیه و معرفت سخن می گوید و معرفت را به خاطر وابستگی به صدق مانند توجیه دسترس پذیر نمی داند. ترکیبی بودن نظریه و تفصیل آن در خصوص توجیه و معرفت، مبتنی بر دیدگاه دوگانه انگار او به موضوع معرفت شناسی و اعتقاد او به تفاوت در قابلیت دسترسی به دو موضوع موازی معرفت شناسی یعنی توجیه و معرفت است؛ او توجیه را درونی و معرفت را بیرونی می داند. نظریه آئودی تنها نظریه تفصیلی و ترکیبی مشهور در باب ماهیت توجیه و معرفت است.
مبانی دین شناختی شناخت درمانی و نقد آن براساس اندیشه اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال هجدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۷۱)
91-110
حوزههای تخصصی:
شناخت درمانی با استفاده از مجموعه ای از تکنیک ها، برای بسیاری از مشکلات روان شناختی و گستره وسیعی از اختلالات روان شناختی به کار می رود. اما شناخت درمانی به مجموعه ای از تکنیک ها محدود نمی شود، بلکه نظریه ای مبتنی بر مبانی فلسفی سازگار با روش های علمی می باشد. پیشگامان و محققان شناخت درمانی با صراحت از همه بنیان های فکری شناخت درمانی سخن به میان نیاورده اند، اما سیری در مباحث شناخت درمانگران گویای تاثیر مبانی دین شناختی می باشد. براین اساس، پژوهش حاضر با هدف بررسی مبانی دین شناختی در شناخت درمانی و نقد این مبانی براساس اندیشه اسلامی با تأکید بر دیدگاه های آیت الله مصباح صورت گرفته است. پژوهش حاضر از نوع اسنادی تحلیلی است. یافته های پژوهش حاکی از این است که عدم قداست دین، غیرمنطقی بودن گزاره های دینی، قابل اثبات نبودن وجود خدا، توهم بودن خداباوری، نسبی بودن گزاره های دینی، پنداشتن دین و دینداری عامل بیماری روانی، توجه به معنویتِ بدون خدا و تکثرگرایی دینی از جمله مبانی دین شناختی است که پیشگامان شناخت درمانی بدان پرداخته اند. شناخت درمانی مبتنی بر چنین دین شناسی، با پاسخ گویی به این چرایی ها و چالش های ذهنی، نشان از درمانی دارد که در چارچوب فکری و اعتقادی نامتناسب با رویکرد اسلامی می باشد. ازاین رو مبانی چنین درمانی با مبانی اسلامی که حاصل یک پارادایم الهی است ناسازگارست و انسان را به سوی حقیقت وجود خود فرانمی خواند.
چگونگی مواجهه هایدگر با هنر مدرن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال سیزدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۲
155 - 171
حوزههای تخصصی:
محور تحلیل های هایدگر از هنر در کتاب سرآغاز اثر هنری، هنر بزرگ است که شأنی غیراستتیکی دارد و محل رخداد حقیقت وجود است. در این کتاب، هنر مدرن نمایان گر غلبه تلقی استتیکی از هنر و دارای شأنی نیست انگارانه به حساب می آید که درنهایت، به مرگ هنر بزرگ منجر می شود.دیدگاه هایدگر پس از آشنایی با آثار برخی از هنرمندان مدرن، به ویژه نقاشی های سزان و کله و نیز شعر ریلکه و همچنین تحت تأثیر اشعار هولدرلین، تغییر کرد و موجب شد او از منظری نو به هنر مدرن بنگرد و آن را تحلیل کند. درنهایت، هایدگر به این نتیجه می رسد که برخی از آثار هنری مدرن این قابلیت را دارد که بتواند امکان سکنی گزیدن آدمی را در قرب وجود فراهم کند و برای بی خانمانی انسان معاصر چاره ای بجوید؛ پس می توان برخی از این آثار را در زمره هنر بزرگ به حساب آورد.مقاله حاضر بر آن است که چگونگی مواجهه هایدگر را با آثار برخی از هنرمندان مدرن چون ریلکه، سزان و کله بررسی کند و پیامدهای ناشی از این مواجهه را در تغییر نگاه وی به هنر در دوران مدرن، آشکار سازد و نشان دهد این چرخش در اندیشه هایدگر موجب شد وی بپذیرد که هنر مدرن نیز قابلیت و توان ایفای نقش و کارکرد هنر بزرگ را در آشکارگی حقیقت دارد.
بررسی و نقد راه حل ویلیام استوگر در مسئله فعل الهی بر مبنای حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و ششم بهار ۱۴۰۰ شماره ۹۹
113 - 139
حوزههای تخصصی:
این مقاله با این پرسش آغاز می شود که «آیا می توان به فهمی از فعل الهی در جهان دست یافت که در عین حفظ حضور فعالانه و مستمر خداوند در عالم، نیازمند دست شستن از پذیرش قانونمندی موجبیتی جهان نباشیم؟». در این مسیر، پس از بررسی مهم ترین نقاط موجود در سیر تحول مفهوم خدا و فعل او، از گذشته تاکنون، نخست به توضیح امیدبخش ترین نظرات مطروحه در دوره معاصر، یعنی ایده راسل و پوکینگهورن، پرداخته و سپس با بررسی ظرفیت موجود در ایده استوگر به نقد این نظرات و بررسی قوت ها و کاستی های آنها می نشینیم. در ادامه با فهمی که قرائت علامه طباطبایی از حکمت متعالیه از حضور و نحوه فاعلیت خدا در جهان به ما می دهد در عین حفظ بصیرت ها و نکات کارآمد ایده استوگر به نقد آن پرداخته و از خلال این گفتگوها نظریه مختار خود را - که سعی بر تجمیع ویژگی های مثبت نظرات پیشین دارد- بر می گزینیم. در این نظریه، خداوند فاعلی است که از سویی جهان را بر اساس قانونمندی حاکم بر آن آفریده و همه ویژگی ها و روابط و قوانین موجود در آن را همزمان با فعلِ هستی بخشیِ خویش بدان داده و از طرف دیگر به سبب هستیِ عین ربطی و سراسر فقر جهان و وجودبخشی آن به آنِ خداوند، حضور مستمر و دائمی در ادامه حیات آن داشته و این فاعلیت فقط به لحظه خلقت محدود نمی گردد. با طرح و پذیرش این نگرش، امکان رهایی از دام اشکالات دئیستی وارد بر برخی نظرات پیشین از جمله فیزیک کلاسیک نیوتن نیز منتفی خواهد شد.
پدیدارشناسی معنای زندگی در اندیشه هوسرل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادموند هوسرل، فیلسوف سرشناس معاصر، با تکیه بر حیث التفاتی آگاهی، روش نوین پدیدارشناسی استعلایی را در فلسفه غرب مطرح کرد. طبق این روش، بر خلاف تجربه باوران، حقیقت نه ریشه در تجربه های حسی از جهان فیزیکی دارد، نه از عناصر متافیزیکی برمی خیزد، بلکه امری است که پیشاروی آگاهی قرار گرفته و متعلَّق آن به حساب می آید. در این فرایند، جهان فیزیکی به تعلیق درمی آید و آنچه باقی می ماند آگاهی و تجربه التفاتی و ایدئال از ذات اشیاء است. از این رو، جهان آن گونه که بر آگاهی پدیدار می شود معیار حقیقت خواهد بود. از نظر او، تنها راه تبدیل شدن فلسفه به علمی متقن و به تبع آن رهایی از بحران جهان معاصر و دست یابی به عالم زندگیِ مطلوب به کارگیری روش پدیدارشناسی استعلایی است. هوسرل پرسش از معنای زندگی را به شکل مستقیم مورد بررسی قرار نداده، اما چشم انداز نوینی را برای عالم زندگی تصویر کرده است. طبق این نگرش نوین، که در پژوهش حاضر تحلیل خواهد شد، زندگی آن گونه که بر ما پدیدار شده و شهود بی واسطه از آن داریم، حقیقتی استعلایی است که بر بستر عقلانیت می تواند افق نوینی را برایمان بگشاید.
کاربرد و کارآمدی منطق سیستم ها در اجتهاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و ششم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۱۰۲
103 - 126
حوزههای تخصصی:
اگر استنباط (اجتهاد در اصطلاح فقهی) تلاش معرفتی روشمند برای کشف موجّه «حُکم» در مورد «فعل مکلف» باشد و اگر «حکم» جهت دهی به «فعل مکلف» باشد که تعیین نوع رفتار فرد یا جامعه بر اساس نظر شارع است و اگر این جهت دهی برای تحقق رفتار خاصی در مکلف، نیازمند تعیین چگونگی باشد و اگر تعیین «چگونگی» نیازمند تعیین کمیت، کیفیت، زمان، مکان، زمینه، شرایط، نقطه شروع، جهت، مراحل، نقطه پایان، موارد بحران و اختلال، موارد تقویت و تشدید، جایگزین های احتمالی و...، در اجزا و روابط شکل دهنده موضوع باشد، آن گاه به نظر می رسد نیاز به قاعده و قانونی برای دست یابی به این «چگونگی» است، به طوری که جامع و مانع باشد. از سوی دیگر اگر «منطق طراحی سیستم ها» عبارت باشد از «قواعد ترکیب میان مؤلفه های ورودی در یک سیستم به طوری که با تعیین مناسب ترین زمان، مکان، کمیت، کیفیت، زمینه، شرایط، نقطه شروع، جهت، مراحل و...، منجر به خروجی کارآمد شود (اثری که سبب حل مشکل و رفع نیاز باشد با کمترین زحمت و بیشترین اثرگذاری)، آن گاه به نظر می رسد منطق طراحی سیستم ها می تواند گزینه مناسبی برای تجزیه تحلیل و ترکیب ادله مرتبط با افعال مکلفان باشد، به طوری که منجر به تعیین جامع و مانع چگونگی امتثال امر شارع شود. نقد مشهور «خلط امور ماهوی با اعتباری» و عدم جریان قواعد امور واقعی در اعتباریات نیز با توجه به اینکه اعتبارات شرعی، اعتبارات محضه نیستند، بلکه اعتبارات دارای منشأ واقعی هستند و قواعد جاری بر منشأ آنها بر آنها هم جاری می شود، پاسخ داده شده است. در نهایت نیز منطق سیستم ها به عنوان ابزار اصلی برای «جمع دلالی» در اجتهاد (اعم از جمع میان مُثبتات و جمع عرفی و ترجیحات) عرضه گردیده است.
نقد قاعده الواحد با تکیه بر آراء ابن سینا(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال ششم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱۱
171 - 190
حوزههای تخصصی:
قاعده الواحد یکی از قواعدی است که از دیرباز موردتوجه فلاسفه بوده به نحوی که می توان اشاراتی از مفادّ این قاعده را در آثار فلوطین یافت، ولی به نظر می رسد ابن سینا نخستین فردی است که در صدد اثبات منطقی قاعده الواحد برآمده است. اگرچه به نظر می رسد، نظریات او در آثار مختلفش برای توجیه صدور کثرت از وحدت، دچار اختلافاتی است، در مجموع وی را می توان جزء مدافعین این قاعده با مفادّی که مورد نظر فلاسفه است، برشمرد. هدف نگارندگان جستار پیش رو آن است که با مراجعه به آثار ابن سینا، ضمن استخراج موارد اختلاف در بیان او درباره صدور کثیر از واحد، به نقد ادله ای که در تأیید قاعده الواحد اقامه نموده، بپردازیم. هرچند تا به حال نقدهایی بر آراء ابن سینا (درباره این موضوع) نگاشته شده و عده ای نیز درصدد پاسخ برآمده اند، ما در این مقاله با تحلیل و بررسی خودِ کلام ابن سینا به مواردی دست یافته ایم که بیشتر آنها جزء موارد مطرح شده از جانب ناقدان نبوده و ازاین رو تحلیلی جدید به حساب می آید. از جمله می توان گفت اولاً اثبات قاعده الواحد به لحاظ منطقی موجبِ دور است و ثانیاً دیگر مبانی پذیرفته شده از جانب ابن سینا، نشان می دهد صدور کثیر از واحد بسیط امکان پذیر است و موجب ترکّب در ذات، نخواهد شد.
Libertarian Free Will, Naturalism, and Science(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
If we have libertarian free will, then it is plausible to believe that the occurrences of certain physical events have irreducible and ineliminable mental explanations. According to a strong version of (metaphysical) naturalism, everything in the physical world is in principle explicable in nonmental terms. Therefore, the truth of naturalism implies that libertarian choices cannot explain the occurrences of any physical events. In this paper, I example a methodological argument for the truth of naturalism and conclude that the argument fails. I then consider additional concerns raised against the reality of libertarian freedom. First, I examine the claim that if a physical event E is not causally determined to occur by another physical event, then there is no way to account for the difference between E’s occurring randomly and E’s being causally determined to occur by a mental event. Second, I consider the assertion that the affirmation of libertarianism is a mind-of-the-gaps version of the God-of-the-gaps objection to a divine explanation of a physical event. Third, I take up the question of whether the inability of libertarians (or anyone else) to pinpoint precisely where the initial physical effects of libertarian choices occur is a good reason for rejecting libertarianism. Fourth, I examine the claim that belief in the existence of the soul or immaterial mind is the result of an explanatory hypothesis to account for how libertarian free choices can causally produce physical effects. Fifth, I look at the traditional objection to substance dualism from the impossibility of causal interaction between a soul and its body.
مابعدالطبیعه تعریف: مسائل تعریف در کتاب زتا و اتای مابعدالطبیعه ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله بازسازی مسائل و پاسخ هایی است که ارسطو در زتا و اتا از مابعدالطبیعه درباره ی تعریف مطرح می کند. پیشفرض اساسی ارسطو در این جا اجزاء داشتن تعریف و تناظر آن با ذات یا صورت است. همین پیشفرض به مسائل اصلی مطرح شده در زتا و اتا می انجامد. این مسائل مترتب بر یکدیگر هستند و پاسخ به هر یک به مسأله ی دیگر می انجامد. مطابق بازسازی این مقاله، ارسطو با چهار مسأله ی اصلی امور برهم نهاده، وحدت تعریف، ماده به عنوان جزئی از تعریف و کلیت تعریف رو به روست. اگر تعریف باید دارای اجزاء باشد، میان اجزاء نیز وحدت نیاز است. این اجزاء داشتن و در عین حال وحدت را چه چیزی تضمین می کند؟ پاسخ ارسطو ماده است. حال ارسطو با مسأله ی توجیه ورود ماده به تعریف رویاروست، چراکه ماده نامعقول است. برای حل این معضل، باید ماده را به نحو کلی شده و نامتعین لحاظ کنیم و این خود به آخرین مسأله، یعنی کلیت تعریف، می انجامد.
کوته نظری و فعالیت دانشگاهی: پژوهشی از منظر معرفت شناسی فضیلت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کوته نظری رذیلتی فکری است که موجب تنزل فکری و عملیِ افراد می شود. فعالیت دانشگاهی، به طور خاص، نیازمند ذهنِ گشوده و پذیرای گفت وگوی نقادانه است، یعنی همان فضیلت ها و مهارت هایی که در نقطه ی مقابل کوته نظری قرار دارند. بنابراین، اگر کوته نظری رذیلتی است که عموم افراد باید از آن بپرهیزند، برای دانشگاهیان، به طور خاص، عیب و ایرادی ویرانگر است که کارکردهای متفاوتِ فعالیت هایشان را تباه می کند. در این مقاله، پس از طرح چارچوبی که مجال بحث درباره ی اهمیت و تأثیر فضیلت ها و رذیلت های اخلاقی و فکری را بر فعالیت دانشگاهی فراهم می کند، به ویژگی های عمده ی کوته نظری و آنچه آن را رذیلتی فکری می سازد می پردازیم. سپس، نشان می دهیم که این رذیلت چگونه کارکردهای سه گانه ی فعالیت دانشگاهی را به بیراهه می برد و موجب تنزل آن ها می شود در حالی که در نقطه ی مقابل، گشودگی ذهنی به این کارکردها غنا می بخشد و به تحقق آن ها به بهترین شکل کمک می کند.
محافظه گرایی پدیداری: توجیه معرفتی از طریق به نظر رسیدن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
محافظه گرایی پدیداری، رویکردی در توجیه معرفت شناساسانه است که با تکیه بر «به نظر رسیدن» و «پدیدار»، تلاش دارد نظریه ای برای توجیه درونی و غیراستباطیِ حداقل برخی از باورهای انسان را فراهم آورد. بر این اساس توجیه و عدم توجیه، رابطه ای مستقیم با وضعیت ذهنی عامل معرفتی دارد. ایده ی مرکزی این نظریه این است که اگر چیزی برای یک عامل معرفتی صادق به نظر بیاید، و هیچ دلیلی نیز وجود نداشته باشد که آن چیز آنگونه که به نظر می آید نیست، آن عامل معرفتی در باور به آن امر، حداقل به میزانی، دارای توجیه و عقلانیت است. ما در این مقاله، با نگرشی همدلانه، این دیدگاه نوین را تقریر کرده و تلاش خواهیم کرد علاوه بر تبیین مولفه های اصلی آن، که مهم ترین آن تبیین «به نظر رسیدن» به عنوان یک وضعیت ذهنی التفاتی دارای ویژگی پدیداری خاص است، مهم ترین نقدهای وارد شده بر محافظه گرایی پدیداری را پاسخ دهیم و نشان دهیم که این دیدگاه، دیدگاهی قابل توجه در توجیه و عقلانیت باورهای معرفتی به شمار می آید.