فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۰۱ تا ۸۲۰ مورد از کل ۱٬۹۹۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
این مطالعه با هدف بررسی نگرش نسبت به پایبندی به شیوه های ازدواج سنتی در بین دانشجویان روستایی و شهری و نقش عوامل فرد ـ محیطی بر آن انجام شده است. در این میان، رابطه متغیرهای محیط جغرافیایی (شهری یا روستایی بودن) و همچنین، نقش عوامل فردی مانند جنس، تحصیلات، پایبندی به اعتقادات مذهبی و میزان استفاده از رسانه ماهواره با پایبندی به آداب و رسوم سنتی ازدواج سنجیده شده است. در این مطالعه، روش شنا سی پژوهش، کمی ـ پیمایشی بوده و از ابزار پرسشنامه برای گردآوری اطلاعات در بین دانشجویان کلیه دانشگاه های شهر سنندج در سال تحصیلی 88-87 استفاده شده است. تعیین حجم نمونه بر اساس فرمول کوکران صورت گرفت و حجم نمونه مورد بررسی 378 نفر برآورد شد. سؤال مطرح در مقاله حاضر این است که آیا محل زندگی در تعیین طرز تفکر افراد نسبت به ازدواج و مسائل مرتبط با آن نقش دارد یا خیر؟ برای جهت دادن به این سؤال ، از نظریه تغییرات ارزشی اینگلهارت استفاده شد و برای پاسخ به آن پرسشنامه ای استاندارد شده به دو گروه از دانشجویان (روستایی و شهری) ارایه و نتایج آن تجزیه و شد. نتایج آزمون فرضیات نشان می دهد که هم در محیط روستایی و هم شهری مذهب نقش مثبتی در پایبندی به ازدواج داشته است. در محیط روستایی در مقایسه با شهر همرنگی و یکنواختی زیادی بین نگرش زن و مرد نسبت به ازدواج وجود دارد، اما میزان تحصیلات در هر دو محیط تأثیر ی در نگرش به ازدواج ندارد. در مورد تأثیر ماهواره (شبکه های خارجی) بر ازدواج نیز نقش منفی استفاده از ماهواره در نگرش به ازدواج در میان روستاییان تأیید شد. به طور کلی، نتایج از تفاوت های محیط جغرافیایی شهری با روستایی حکایت دارد.
مطالعه ی تطبیقی نگرش مردان و زنان به تعداد فرزندانِ دلخواه (مطالعه ی موردی افراد در شرف ازدواج مراجعه کننده به مراکز بهداشتی منتخب شهر کرمانشاه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در جمعیت شناسی باروری مهمترین تعیین کننده میزان رشد جمعیت به شمار می رود. هدف از بررسی حاضر مطالعه ی عوامل مؤثر در تعداد فرزندان دلخواه زنان و مردانی بود که برای انجام آزمایشات پزشکی قبل از ازدواج به مراکز بهداشتی منتخب شهر کرمانشاه مراجعه می کردند. روش تحقیق این بررسی پیمایش و نمونه مورد بررسی 400 نفر از افراد مذکور می باشد. یافته ها نشان داد که الگوی دو فرزندی الگوی مسلطِ فرزندخواهی در بین زنان و مردان مورد مطالعه است و گرایش به جنس پسر در بین زنان و مردان بیشتر از دختر است. نتایج آزمون فرضیات نشان داد که سن ازدواج زنان، سطح تحصیلات مردان و نیز وجود ترجیح جنسی در بین مردان در متغیر وابسته اثر معنادار دارد، اما در آزمون چند متغیره و با کنترل سایر متغیرها مشخص شد که فقط سن ازدواج زنان در تعداد فرزندان دلخواه اثر معناداری دارد. در مجموع می توان نتیجه گرفت که بین نگرش افراد با ویژگی های اقتصادی و اجتماعی مختلف به باروری، تفاوت معناداری وجود ندارد. داشتن دو فرزند درون این جامعه اشاعه یافته است و به یک هنجار تبدیل شده است.
تبیین هنجارهای اسلامی خانواده در المیزان(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
در پی تعرض به احکام اسلامی زنان و خانواده، علّامه طباطبائی این هنجارها را تبیین کرد. این مقاله فرایند پیدایش بخشی از هنجارهای خانواده را طبق دیدگاه علّامه مطرح می کند. روش کار، تحلیل متن است. مهم ترین یافتة پژوهش حاضر اثبات کارکردهای هنجارهای اسلامی خانواده است، که نشان می دهد هنجارهای اسلامی خانواده، سبب شکل دادن به مبادلة برابر بین بانو و شوهر و ایجاد شفافیت نسب است. اختصاصی شدن رابطة جنسی یک زن به یک مرد، تملک زن توسط مرد نیست و مستلزم نابهنجار تلقی کردن تعدد زوجات به طور عام نخواهد بود و تکفل نفقة بانو توسط شوهر بر اساس ناتوانی زن در تأمین معاش نیست؛ تحقیر زن نیز نیست. نظارت شوهر بر تعاملات بانو و اقتدار شوهر در این امر از مفاد قرارداد نکاح است و بدون آن نقض غرض خواهد شد و شفافیت نسب و احرازپدری یک مرد مشخص بر فرزندان معین نزد او و همة اعضا اجتماع حاصل نمی شود.
بررسی اثربخشی امیددرمانی گروهی بر کیفیت زندگی اعضای خانواده بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده پژوهی سال دهم پاییز ۱۳۹۳ شماره ۳۹
345-356
حوزههای تخصصی:
ادبیات پژوهش بیانگر این است که اعضای خانواده بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا کیفیت زندگی پایینی را گزارش می دهند. کمبود دانش در مورد نحوه مواجهه با شرایط بیمار و مهارت های حل مسئله ناکافی برای حل مشکلات ناشی از شرایط بیمار با سطح پایین تر کیفیت زندگی مراقبان در ارتباط است. پژوهش حاضر سعی داشت با استفاده از امیددرمانی مهارت های مقابله ای و مهارت های حل مسئله مراقبان و انگیزه آنان برای حل مشکلات شان را افزایش دهد. سی عضو خانواده بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا در پژوهش حاضر شرکت کردند. امیددرمانی شامل 8 جلسه (4 هفته) بود. هر جلسه حدود 2 ساعت طول می کشید. از شرکت کنندگان در گروه امیددرمانی خواسته شد که به پرسش نامه هایی در زمینه کیفیت زندگی و امید پیش از شروع نخستین جلسه و پس از آخرین جلسه پاسخ دهند. علاوه بر این، شرکت کنندگان گروه کنترل به همان ابزارها در دو نوبت و با فاصله زمانی 4 هفته پاسخ دادند. نتایج نشان داد که دو گروه شرکت کنندگان تفاوت معناداری با یکدیگر در نمرات پایه کیفیت زندگی و امید نداشتند. تحلیل کواریانس نشان داد که شرکت کنندگان گروه امیددرمانی پس از پایان جلسات در مقایسه با گروه کنترل نمرات بالاتری در خرده مقیاس های سرزندگی (0/001=p)، سلامت روانی (0/024=p)، عملکرد اجتماعی (006/0=p) و سلامت عمومی (0/001=p) داشتند. سایر یافته ها معنادار نبود. نتایج نشان داد که امیددرمانی گروهی درمانی مؤثر برای افزایش کیفیت زندگی مراقبان است، به خصوص در بعد های روان شناختی.
پیش بینی رضایت زناشویی براساس سبک های عشق ورزی (صمیمیت، میل، تعهد) و اضطراب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده پژوهی سال دهم زمستان ۱۳۹۳ شماره ۴۰
511-527
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین عوامل تعیین کننده رضایتمندی در رابطه زناشویی، وجود عشق و برخورداری از سلامت روان می باشد. هدف از پژوهش حاضر، تعیین سهم اضطراب کل، اضطراب آشکار و پنهان و سبک های عشق ورزی (صمیمیت، میل/ شور و شوق و تعهد) در رضایت زناشویی بود. این پژوهش از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش در برگیرنده کلیه پرسنل متأهل شرکت خودروسازی سایپا در سال 1392 1391 بود. بدین منظور 200 نفر پرسنل زن مرد متأهل، به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. به منظور جمع آوری داده ها، آزمون های مقیاس عشق سه وجهی استرنبرگ، مقیاس اضطراب (آشکار و پنهان) اشپیل برگر و فرم کوتاه رضایت زناشویی انریچ به کار گرفته شد. داده های به دست آمده با استفاده از روش رگرسیون سلسله مراتبی تحلیل شد. نتایج این پژوهش نشان داد که از میان عشق و سبک های آن مولفه های صمیمیت و تعهد بیشترین سهم را در رضایت زناشویی داشتند اما متغیر میل(شور و شوق) پیش بین معناداری برای رضایت زناشویی نبود. اضطراب کل و پنهان پیش بینی کننده های مناسبی برای رضایت زناشویی بودند. حال آن که، اضطراب آشکار پیش بین معناداری برای رضایت زناشویی نبود.
بررسی عوامل اجتماعی فرهنگی مؤثر بر گسترش پیاده روی مردان متأهل در معابر شهر مشهد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله، بررسی عوامل اجتماعی و فرهنگی مؤثر بر میزان پیاده روی مردان متأهل و تعیین سهم هر یک از این عوامل بر میزان پیاده روی است. این پژوهش با روش پیمایشی و نمونه گیری تصادفی از مناطق مختلف شهر مشهد با حجم نمونه 360 نفر انجام شده است. نتایج نشان داده است که: بین طبقه اجتماعی، امنیت معابر، میزان اوقات فراغت و آگاهی دینی، با میزان پیاده روی رابطه معنی دار مثبتی وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون چند متغیره نشان داد که متغیرهای زیر به ترتیب بیشترین تأثیر مثبت را بر میزان پیاده روی مردان متأهل دارند: میزان اوقات فراغت، امنیت معابر، تشویق دیگران، طبقه اجتماعی و در نهایت، آگاهی دینی از سودمندی ورزش. مقدار ضریب همبستگی نیز (427/0) است، همچنین در تحلیل مسیر بین متغیر طبقه اجتماعی و اوقات فراغت رابطه غیر مستقیم مشاهده شده است.
بررسی تغییرات باروری زنان بر حسب موقعیت های اجتماعی- اقتصادی زوجین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کاهش باروری در ایران مباحث زیادی پیرامون وضعیت جمعیت مطرح کرده است.در این مقاله تغییرات رفتار باروری زنان برحسب وضعیت اجتماعی- اقتصادی زوجین بررسی شده است. با روش تحقیق پیمایش، اطلاعات مورد نیاز از 410 زن همسردار 15 الی 50 سال هی شهر تبریز به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای به دست آمده است. تحلیل های دو متغیره و چند متغیره نشان می دهد سطح تحصیلات زنان مه مترین عامل مؤثر در تعداد فرزند، تعداد فرزند ایده آل، سن ازدواج، به کارگیری نوع وسیله ی پیشگیری از بارداری و داشتن ترجیح جنسی فرزند است. بی سواد بودن زنان و نیز داشتن تحصیلات ابتدایی که بیشتر آنها را در پایگاه اجتماعی پایین قرار می دهد، زمینه های سن ازدواج پایین و در نتیجه باروری بالا را برای آنها فراهم نموده است. در کنار تحصیلات زنان، مرتبه ی شغلی زن و همسرش، میزان درآمد و هزینه ی خانواده و نیز میزان پایگاه اجتماعی- اقتصادی محاسبه شده برای زوجین، در تغییر نگرش به نوگرایی و در نتیجه در رفتار باروری زنان از جمله سن ازدواج آنان مؤثرند. همه ی زنان بررسی شده با سطوح اجتماعی و اقتصادی مختلف، تمایلی برای بالا بردن فرزندآوری از طریق سیاست های تشویقی افزایش موالید ندارند. عقیده ی آنها به ویژه زنان برخوردار از پایگاه اجتماعی- اقتصادی بالا این است که بسته های تشویقی بلندمدت نبوده و نمی تواند تضمینی برای بهتر شدن وضعیت زندگی فرزندانشان در آینده باشد.
بررسی وضعیت ازدواج و طلاق در استان ایلام طی سال های 1385-1392(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بالا رفتن سن ازدواج و میزان طلاق، سبب شده است که مسئله ی ازدواج و طلاق، موردتوجه گروه زیادی از کارشناسان، قرار گیرد. بررسی این مسئله در جامعه به منظور برنامه ریزی، وامدارِ آگاهی یافتن از شاخص های ازدواج و طلاق است؛بر این اساس مقاله ی حاضر در راستای مطالعه ی شاخص های ازدواج و طلاق در استان ایلام، طی سال های 1385 تا 1392 و مقایسه ی آنها با شاخص های کشوری، نگاشته شده است. روش تحقیق از نوع توصیفی اسنادی و با تکیه بر تحلیل ثانویه بوده که از طریق آن به بررسی چگونگی وقایع ازدواج و طلاق در استان، پرداختهشده است. نتایج به دست آمده، گواه این است که: میانگین سن ازدواج برای زوج ها در اولین ازدواج، نزدیک به 28 سال است که به طور متوسط 5 سال با زوجه اختلاف دارند(23 سال در مقابل 28 سال). در استان ایلام نسبت طلاق به ازدواج در مقایسه با متوسط کشوری، پایین تر است. به طوری که در اکثر آمارگیری ها این نسبت در کشور، بیش از دو برابر استان ایلام بوده است. در سال 1392 مقدار این نسبت برای استان ایلام و کل کشور به ترتیب برابر با 4/9 و 1/20 بوده است. سن طلاق در بین زنان، پایین تر از مردان است. میانگین سن طلاق برای زنان، نزدیک به 27 سال و برای مردان 34 سال است. در اکثر طلاق های صورت گرفته، سن زوج بیشتر از سن زوجه است که نمای آن، مربوط به چهار سال اختلاف سن زوج نسبت به سن زوجه است. در اکثر موارد، اختلاف سن زوج به زوجه در زمان طلاق، کمتر از 4 سال بوده است؛ البته مقایسه ی میزان دوام زندگی مشترک در استان ایلام با میانگین کشوری، نشان می دهد که در سال 1392 در استان ایلام 7/54 درصد طلاق ها مربوط به زوج هایی بوده است که کمتر از 4 سال زندگی مشترک داشته اند؛ اما متوسط کشوری در سال مذکور، برابر با 8/42 درصد بوده است؛ درواقع می توان چنین بیان کرد که در استان ایلام، میزان دوام زندگی مشترک، کمتر از متوسط کشوری است. در سال 1392 به طور متوسط، طول مدت زندگی مشترک در کشور 9/7 سال بوده است که استان های اردبیل و ایلام به ترتیببا میانگین 5/5 و 6/5، کمترین طول مدت دوام زندگی را در بین استان های کشور، دارا بوده اند. میانگین سن طلاق در بین دختران، پایین تر از پسران است که در استان ایلام، طی سال های موردبررسی، روندی کاهشی داشته و پایین تر از میانگین کشوری بوده است.
فرهنگ پوشش زنانه نزد بانوان دانشکده روان شناسی و علوم اجتماعی (چادر غیرساده ملی، عربی، قجری...)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پوشش زنان در طول تاریخ دچار تغییر و تحولات بسیاری شده است. در بین پوشش زنان، چادر از اهمیت ویژه ای برخوردار است. تحولاتی که در شکل و نحوة استفاده کردن از این پوشش پدید آمده، همواره مورد توجه منتقدان و پژوهشگران بوده است. این پوشش در بسیاری موارد معرف شخصیت اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و دینی فرد بوده و از این رو وجود یا عدم آن مورد بحث مداوم پژوهشگران میادین علوم اجتماعی قرار گرفته است.
در این نوشتار به بررسی و تحلیل دلایل تغییر شکل این پوشش، خصوصاً در دهه اخیر، پرداخته و تحول و تغییر آن را از چادر سنتی به اشکال و الگوهای جدید و طرح های امروزی مورد توجه قرار داده ایم.
پژوهش حاضر در یک محیط دانشگاهی (دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز) صورت گرفته و گروه مورد مطالعه آن از دانشجویان بین سنین 20 تا 35 سال انتخاب شده اند. با بهره گیری از روش کیفی و ژرفانگر (مردم شناسی) و با مشاهده مستقیم مشارکتی در زمینه تحقیق و با استفاده از منابع بیرونی (اسناد و مدارک کتابخانه ای) و ابزار تحقیق (دوربین عکاسی و فیلمبرداری و ضبط صوت و...) پژوهش به سرانجام رسیده است.
نتایج این نگاه مردم شناسی و پژوهش میدانی نشان می دهد که طی دهه اخیر، با تغییر شکل الگوهای چادر از سنتی به جدید، تفکرات جدیدی نسبت به چادر پیدا شده و با تغییر در شکل و اندازه چادرها با برخی از لایه های پنهانی در افکار دختران و زنان امروز روبرو می شویم، که در برخی از آنان موجب تاسف و در بعضی دیگر موجب بالندگی نسبت به زن بودنشان در جامعه مورد مطالعه شده است.
هر چند که مردم شناسی مقید به دادن راهکار یا پیشنهادات ویژه ازطرف پژوهشگران خود نیست و قضاوت در این امر و انجام امور بعد از پژوهش را از عمده کارهای برنامه ریزان فرهنگی می داند، ولی غافل از نتایج یافته های این پژوهش نیستیم که نتیجه آراء زنان و دخترانی است که از دور بر این داستان پر قیل و قال چادر یا حجاب اسلامی نظارت دارند.
نکته آخر اینکه در این نوشتار در یک چارچوب نظری از اندیشه های بزرگان مکتب کارکردگرایی به ویژه از بانی روش تحقیق میدانی یعنی برانیسلاو مالینوفسکی بهره ها برده ایم.
با وجود تغییرات و تحولات صورت گرفته در پوشش اسلامی، باز می توان گفت که زنان خود عاملان اصلی این تغییر و تحول هستند.
مطالعه تغییرات زمانی ارزش فرزند در ایران (مطالعه زنان شهر زنجان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فرزند و فرزندآوری از مهم ترین ارزش های خانواده در ایران است. نسل های مختلف زنان در ایران، براساس تجارب و حوادث تاریخی و تجربه زندگی مشترک، نگرش و برداشت متفاوت و گاه متضاد از معنا و مفهوم فرزند دارند. با تکیه بر دو دسته از نظریه های غربی شامل تغییرات فرهنگی، گذار جمعیتی دوم، تضاد نسلی و ساختاری و نظریه های جوامع پیرامون مانند نظریه جهان محلی شدن، الگوی پژوهش ساخته شد.
روش پژوهش، پیمایشی است. جمعیت آماری، پنج نسل از زنان شهر زنجان با توجه به شرایط تاریخی انتخاب شده اند: متولدین قبل از سال 42، متولدین سال های 57-1342، متولدین سال های 67-1358، متولدین سال های 70-1367 و متولدین سال های 74-1370. از هر نسل 100 نفر و درمجموع 500 نفر حجم نمونه این پژوهش را تشکیل داده اند. روش نمونه گیری خوشه ای دومرحله ای به شیوه PPS است.
براساس یافته های پژوهش، تفاوت میانگین ارزش بین نسل های بررسی شده به لحاظ آماری معنادار است؛ پایین ترین سطح ارزش فرزند متعلق به نسل زنان متولد سال های 74-1371 و بالاترین سطح مربوط به نسل زنان متولد سال های قبل از 42 است. فردگرایی با ارزش فرزند ارتباط منفی و دینداری با ارزش فرزند ارتباط مثبت دارد. تأثیر تجربه جهانی شدن بر ارزش فرزند، در نسل متولدین 67-1358 شدیدتر از سایر نسل ها است.
مقایسه رابطه با خانواده همسر در دو گروه افراد راضی و ناراضی از ارتباط مذکور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده پژوهی سال دهم زمستان ۱۳۹۳ شماره ۴۰
451-474
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر مقایسه ابعاد مختلف رابطه با خانواده همسر در افراد راضی و ناراضی از ارتباط با خانواده همسر بود. نمونه گیری به شیوه در دسترس از 6 شهر بزرگ ایران صورت گرفت. تعداد 735 نفر به پرسش نامه ارتباط با خانواده همسر پاسخ دادند. پس از بررسی نمره رضایت افراد از رابط ه با خانواده همسر، نم رات ص دک 80 و 20 تعیین و افراد دارای نمرات بالاتر و پایین تر از این نمرات به عنوان افراد راضی و ناراضی از ارتباط مشخص شدند. در نهایت 167 نفر به عنوان افراد راضی و 166 نفر به عنوان افراد ناراضی از رابطه با خانواده همسر مشخص شدند و پاسخ های آن ها به پرسش نامه رابطه با خانواده همسر مقایسه شد. بر اساس نتایج، زنان از رابطه با خانواده همسر ناراضی تر از مردان بودند. هم چنین ساکنین شهرهای تهران و کرج میزان رضایت کمتری از رابطه با خانواده همسر در مقایسه با ساکنین سایر شهرها گزارش کرده بودند. از طرفی افرادی که شهر محل سکونت خود، خانواده اصلی شان و خانواده همسرشان مشابه بود میزان رضایت بیشتری را به نسبت سایرین نشان دادند. هم چنین یافته ها حاکی از وجود تفاوت هایی در دو گروه راضی و ناراضی از رابطه با خانواده همسر در موارد دیگری همچون روند تحول رابطه با خانواده همسر، علل ایجاد تعارضات با خانواده همسر، موضوعات تعارض با خانواده همسر، نحوه واکنش به تعارضات با خانواده همسر، میزان سهم خانواده همسر در تعارضات زناشویی و میزان دریافت و ارائه کمک های مالی و غیرمالی بین زوج و خانواده همسر بود. بر اساس یافته ها مشخص شد که عوامل چندی با میزان رضایت از رابطه با خانواده همسر مرتبط هستند. این عوامل به سه دسته اصلی کنش ها و واکنش ها در فرد، خانواده همسر و همسر تقسیم می شوند. کنش ها و واکنش های این سه جزء و تعاملات بین آن ها می تواند میزان رضایت از رابطه با خانواده همسر را رقم بزند.
هویت جمعی جوانان و برساخت جامعه پذیری جنسیتی، خانوادگی و طبقاتی (مطالعه موردی: جوانان 29-15 ساله استان گلستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین برجستگی ابعاد فروملی (جنسیتی، خانوادگی و طبقاتی) هویت جمعی در مقایسه با ابعاد ملی و فراملی، تعیین برجستگی هر یک از ابعاد فروملی در مقایسه با یکدیگر، تعیین برجستگی جنبه های شناختی، احساسی و رفتاری تشکیل دهندة هر یک از ابعاد فروملی و نیز تعیین میزان تأثیر کارگزاران جامعه پذیری در ساخت ابعاد فروملی هویت جمعی و تبیین مناسبات میان آنها بر 380 نفر از جوانان 29-15 ساله استان گلستان در سال 1391 به انجام رسید. یافته ها نشان داد: ابعاد فروملی هویت جمعی در هر سه جنبة شناختی، احساسی و رفتاری از برجستگی بالاتری نسبت به ابعاد ملی و فراملی برخوردار بودند. خانواده سازوکار اصلی جامعه پذیری در شکل دهی به ابعاد فروملی هویت جمعی است، سپس برنامه های ماهواره ای، نظام آموزشی و در نهایت، برنامه های صدا و سیما قرار دارند.
مالّیت و قابلیت انتقال رویان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده پژوهی سال دهم بهار ۱۳۹۳ شماره ۳۷
47-63
حوزههای تخصصی:
با تصویب قانون نحوه اهدای جنین به زوجین نابارور به تاریخ 24 آذرماه 1382، اصطلاح «اهدای جنین» رسماً وارد ادبیات حقوقی کشورمان شده و قانون، یکی از روش های مرسوم تلقیح مصنوعی یعنی انتقال رویان (Embryo) را مشروعیت بخشیده است. این مقاله بر آن است تا با بررسی شرایط قابلیت انتقال اموال از منظر فقهی و قانونی، مشروعیت انتقال حقوقی رویان، که در لسان قانونگذار جنین نامیده شده را مورد تحقیق قرار دهد. در توجیه ضرورت این مطالعه همین بس که اگر ماهیت آن چه در لسان عرف و حتی نزد حقوق دانان و قانون گذار، «اهدای جنین» نامیده می شود. حقیقتاً هبه باشد، باید شرایط عمومی انتقال مورد معامله در خصوص رویان نیز صدق کند. چه آن که هبه به صراحت قانون مدنی و نظر بسیاری از فقیهان یک عقد است و جز مقرراتی که بنا به صراحت شریعت مختص هبه قرار داده شده، این عقد در سایر احکام، تابع قواعد عمومی قرار داده است. یکی از این قواعد عمومی مورد اجماع، ضرورت مالیت داشتن و قابلیت انتقال مورد معامله است. شیئی را می توان به موجب یکی از عقود منتقل نمود که اولاً مالیت داشته باشد و ثانیاً دارای اوصافی باشد که مانع از امکان انتقال حقوقی آن نشود. باور به مال بودن و قابلیت انتقال رویان آثاری فراتر از تصحیح عمل اهدای جنین به همراه دارد و می تواند مشکل تجاری سازی تلقیح مصنوعی را نیز مرتفع سازد. اما باید دید آیا واقعاً می توان موجودی که قابلیت تبدیل به نوع انسانی را دارد، به استناد وضعیت فعلی اش مال دانست و اساساً پیامدهای چنین تحلیلی تا چه حد می تواند اخلاقی و در نتیجه مورد تأیید قانون باشد؟ آیا نمی توان با قول به «حاکمیت قانون» در مشروعیت بخشی به انتقال رویان، از چالش های غیرقابل حل عقد دانستن این عمل گریخت و در عین حال از مزایای مشروعیت انتقال رایگان رویان بهره مند ماند؟ این مقاله تلاش می کند به پاسخی درخور به این پرسش ها دست یابد.
مطالعه پدیدارشناسانه نگرانی مردان از ابژه سازی و خود- ابژه سازی زنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله با اتکا به رویکردی پدیدارشناسانه، استقرایی و اکتشافی، به دنبال کشف فهم مردان از «غیرت ناموسی» و همچنین کشف موقعیت ها و لحظاتی از زندگی روزمره بوده ایم که مردان در آن غیرتمندانه احساس و رفتار می کنند. بدین منظور از نظریه مبنایی به عنوان روش پژوهش کیفی بهره گرفته ایم. داده های پژوهش نیز به وسیله مصاحبه و مشاهده مستقیم جمع آوری شده اند. جمعیت مورد مطالعه شامل مردان 20 تا 40 ساله تهرانی است و نمونه ها شامل 25 مرد و 5 زن بوده اند که طبق روش نمونه گیری نظری انتخاب شده اند. طبق نتایج این پژوهش، غیرت ناموسی نگرانی و تشویش مردان ایرانی از ابژه سازی و خود_ابژه سازی نوامیس خود و کنش های متناظر با آن است. منظور از ابژه سازی تقلیل کلیت وجودی زن به جنسیت اش و تعامل با او به عنوان یک شی جنسی از سوی اجتماع مردانه و از طریق نگاه، کلام، تماس های بدنی، روابط عاطفی، معاشرت های اجتماعی و روابط جنسی است. خود_ابژه سازی نیز به نقش ارادی یا غیرارادی اما فعال زن در چنین تجربیاتی اشاره دارد. بر اساس یافته ها مردان درجات متغیری از نگرانی را در برابر سطوح مختلف ابژه سازی و خود_ابژه سازی تجربه می کنند. ترکیب ادراک مرد از فضای تعامل، وضعیت سایر مردان و وضعیت زن، نقش برجسته ای در برانگیختن عواطف غیرتمندانه یا غیرغیرتمندانه و واکنش های متناظر با آن ها دارد. از این رو در بیش تر موارد غیرت بیش از آن که عاطفه ای درونی باشد، عاطفه ای فرهنگی و موقعیت مند به نظر می رسد.
تحلیل کیفی پیوند حمایت اجتماعی و تغذیه با شیر مادر در بین مادران شاغل شهر اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله سعی شده فرهنگ شیردهی مادران بر اساس تجارب آنها و با تأکید بر مفهوم حمایت اجتماعی مورد کاوش قرار گیرد. این پژوهش، با بهره گیری از روش کیفی، مصاحبه های عمیق نیمه ساختاریافته با 37 نفر از پرسنل بهداشتی و مادران صورت گرفت. این افراد با استفاده از شیوه نمونه گیری هدفمند ترکیبی انتخاب شدند و یافته های حاصل از مصاحبه با آنها توصیف و با استفاده از روش کدگذاری تجزیه و تحلیل شد. سه سنخ حمایت اجتماعی در فرهنگ شیردهی نمونه مورد مطالعه است. بر این اساس مقولات «وجود روابط محبت آمیز بین زوجین» و «درک نیازها و کمک همسر، خانواده و دوستان» سازنده حمایت عاطفی، «لزوم آموزش شیردهی در دوران بارداری و پس از زایمان» و «کسب اطلاعات از مراکز بهداشت، پزشکان و مشاوره شیردهی»، سازنده حمایت اطلاعاتی، «رعایت قوانین شیردهی» و «تأمین نیازهای مالی مادران شاغل» سازنده حمایت ابزاری هستند.
صورت بندی مطالعات زنان در المیزان(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
هدف نهایی این مقاله تبیین نظام فکری علّامه طباطبائی در موضوع «مطالعات زنان» به منزلة یک رشتة میان رشته ای قابل مقایسه با رشته های رایج علمی است. این کار باید در قالب پارادایمی مقایسه پذیر با پارادایم های رایج رشته های علمی صورت پذیرد تا امکان داوری و گزینش را فراهم سازد. تهافت مبنایی در پارادایم های رایج الهیاتی (وحی محور) با پارادایم های رایج دانشگاهی (عقل تجربه محور) از یک سو و لزوم فراگیر بودن الگو و ساختار ارائه شده برای همة موضوعات مطرح در آن علم به گونه ای که با مبانی پارادایمی ارتباطی منسجم و قابل دفاع برقرار کند، خبر از صعوبت چنین الگویی می دهد. علّامه بر اساس یک الگوی چهاروجهی که دربرگیرندة مباحث تاریخی و جامعه شناسانه، هستی شناسانه، ارزش شناسانه و آسیب شناسانه است، شاکلة اصلی این رشتة میان رشته ای را صورت بندی کرده و با مدد از برخی از مفاهیم و سازه های بنیادین فلسفی به دفاع از این ساختار می پردازد.