فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۶۴۱ تا ۱٬۶۶۰ مورد از کل ۱۷٬۶۸۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
مالیات یکی از اصلی ترین ابزارهای دولت در اقتصاد و تحقق اهداف اقتصادی و اجتماعی است. پژوهش حاضر به منظور شناسایی بسترهای اجتماعی پرداخت مالیات انجام شده است. این پژوهش با رویکرد کیفی و روش نظریه زمینه ای انجام شد. جامعه هدف پژوهش، مدیران مالی شرکت های تولیدی بزرگ در شهر یزد بود که با مصاحبه 13 نفر از آنان، اطلاعات جمع آوری شد. بعد از گردآوری و تجزیه و تحلیل داده ها طی سه مرحله کدگذاری باز، محوری و گزینشی، یک مقوله هسته با عنوان «وارونگی ارزشی مالیات دهی» برساخت شده است؛ بدین معنا که در برهم کنش با شرایط ساختاری اجتماع، اقتصاد و فرهنگ، مالیات دهی ارزش و معنای خودش را از دست داده و به ضد ارزش تبدیل شده که پیامدهایی چون قانون گریزی جمعی / ملی، بازتولید بی اعتمادی آنومیک، توسعه نسبی سیستم های مالیاتی را به همراه داشته است.
تعیین گرهای اجتماعی و روان شناختی گرایش به ارتکاب جرم (مورد مطالعه: جوانان 18 تا 29 سال شهر اهواز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در هر جامعه ای، جوانان مهم ترین سرمایه های جامعه هستند. افزایش گرایش به ارتکاب جرم بین آنان، سرمایه های انسانی و اجتماعی جامعه را به فرسایش می کشاند و باعث افزایش احساس ناامنی و تنزل شاخص های توسعه در سطوح مختلف می شود. گرایش به ارتکاب جرم در بین جوانان متأثر از عوامل عدیده ای است که در این پژوهش به نقش متغیرهای آنومی اجتماعی، سرمایه ی روان شناختی و سرمایه ی فرهنگی پرداخته شده است. بر این اساس، هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی تأثیر متغیرهای سرمایه ی روان شناختی، سرمایه ی فرهنگی و آنومی اجتماعی بر گرایش به جرم جوانان 18 تا 29 سال شهر اهواز است. روش تحقیق از نظر هدف کاربردی و به لحاظ نحوه ی گردآوری داده ها، پیمایشی است. در تحقیق حاضر، از روش نمونه گیری تصادفی ساده استفاده شده و ابزار گردآوری داده ها پرسش نامه می باشد. جامعه ی آماری تحقیق حاضر جوانان 18 تا 29 سال شهرستان اهواز به تعداد 262313 نفر بوده که از این تعداد 383 نفر با استفاده از فرمول کوکران به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند. نتایج توصیفی تحقیق حاکی از آن است که میزان گرایش به ارتکاب جرم در بین جوانان شهر اهواز در حد متوسط به پایین است. همچنین، یافته های پژوهش حاضر نشان داد که بین متغیرهای سرمایه ی روان شناختی، سرمایه ی فرهنگی، آنومی اجتماعی و گرایش به ارتکاب جرم رابطه ی معنی داری وجود دارد. طبق نتایج تحلیل رگرسیونی، 21 درصد تغییرات متغیر گرایش به ارتکاب جرم متأثر از سازه ی سرمایه ی فرهنگی و بعد خوش بینی سازه ی روان شناختی است.
Designing and Validation of the Epistemological Model in Blended Learning(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Purpose: Epistemology as one of the philosophical foundations in the field of education can play an important role in blended learning, ie using more than one method, strategy and technique for learning. Therefore, the present study was conducted with the aim of designing and validation the epistemological model in blended learning Methodology: The present study was applied from type of qualitative-quantitative. The population of the qualitative section was the documents related to epistemology and blended learning in the years 1990 to 2020 which 80 books, 60 dissertations and 60 articles were selected by purposive sampling method and in addition, included experts in the field of philosophy of education and distance learning which based on the principle of theoretical saturation number of 10 people of them were selected by purposive sampling method. The population of the quantitative section were faculty members and doctoral students of the department of philosophy of education and distance learning of Payame Noor University in 2020-2021 years which based on Krejcie and Morgan's table number of 200 people of them were selected by stratified random sampling method with using the teacher and student ratio. The tool of the qualitative section was the recording of books, dissertations and articles and interviews with experts, and the tool of the quantitative section was a researcher-made questionnaire whose psychometric indicators were confirmed. Data were analyzed by coding method in MAXQDA software and exploratory factor analysis and one-sample t-test in SPSS software. Findings: Findings showed that the epistemological model in blended learning had 60 subcategories in 9 categories including purpose, evaluation, educational correction, content, teaching method, teacher, learner, media and cognitive presence that its model was drawn. Also, validation of model indicated that the factor load of all 6 questions related to validation of model was higher than 0.30, their validity was higher than 0.50 and their reliability was higher than 0.70. In addition, the mean of all 6 questions was higher than the hypothetical mean of the population (P<0.001). Conclusion: The findings showed that the designed model for epistemology in blended learning had good validity. Therefore, curriculum specialists and planners can use this model along with other models to improve blended learning
الگویابی خرد جمعی در سطح نظری و ارائه یک مدل تحلیلی-تلفیقی برای آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی ایران سال ۲۳ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
25 - 53
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این مقاله الگویابی نظری برای خرد جمعی و تلفیق نظریه های مختلف در چارچوبی تحلیلی و منسجم است. خرد جمعی مفهومی محوری و ایده ای نسبتاً نو است که با وجود نظریه های منفرد و متعدد و مفهوم پردازی های متفاوت در رشته هایی نظیر علوم سیاسی، روانشناسی، اقتصاد و فلسفه و نظایر آن ها و به رغم آن که جنس آن اجتماعی است، اما جامعه شناسان کمتر به آن پرداخته اند و به بررسی شرایط و روند تحقق آن و نیز پیامدهای آن در زندگی اجتماعی توجه چندانی نشان نداده اند. علاوه بر این، خرد جمعی هم تابع علل گوناگونی است و هم کم وکیف آن پیامدهای خاصی را برای دیگر پدیده های جامعه در برخواهد داشت. لذا این مقاله با تأسی از تفکر سیستمی درصدد ارائه صورت بندی جامعی از مفهوم خرد جمعی با نگاه جامعه شناسانه و ارائه الگویی تلفیقی و چارچوبی ترکیبی برای تبیین آن در جامعه است. چنین تحلیلی منجر به در نظرگرفتن خرد جمعی به صورت مفهومی پویا شده و برآیی و تقویت آن را در جامعه تبیین می کند. این چارچوب قابلیت شناسایی عوامل و سازوکارهای علّی موثر بر خرد جمعی در حوزه های چهارگانه اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را داشته و خواص این حوزه ها را در ارتباط با هم در تقویت خرد جمعی تبیین می کند.
مسئله اعتماد اجتماعی در میان دانشجویان (مورد مطالعه: دانشجویان دانشگاه پیام نور تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اعتماد اجتماعی از عناصر مهم سرمایه اجتماعی و از پیش نیازهای اساسی توسعه و حرکت به سوی مدرنیته است. نهاد دانشگاه بمثابه نهاد توسعه گرا و دموکراتیک میتواند جهت دهنده سیر پیشرفت و تحول جامعه باشد و نگرش ها و ارزش های هر یک از ارکان آن به ویژه دانشجویان که هم از لحاظ پویایی و هم از لحاظ تعداد نسبت به دو رکن دیگر نهاد دانشگاه یعنی اساتید و یاوران علمی اغلب جوانتر و پویاتر و به تعداد بیشترند؛ اهمیت قابل توجهی پیدا میکند. به دلیل همین اهمیت؛ در تحقیق حاضر به سنجش اعتماد اجتماعی و آزمون رابطه آن با سرمایه جمعی و دسترسی و پاسخگویی نهادی بر اساس نظریه زتومکا در میان دانشجویان دانشگاه پیام نور با روش پیمایش در جامعه آماری 12000 نفری (دانشگاه پیام تور مرکز غرب) و با حجم نمونه 372 نفر پرداخته ایم. یافته های تحقیق رابطه بین متغیرهای عاملیتی (سرمایه جمعی) و ساختاری (ارزیابی دسترسی و پاسخگویی نهادی) با اعتماد اجتماعی که منطبق با نظریه رتومکا است؛ را اثبات می کنند. یافته قابل تأمل تحقیق سطح پائین اعتماد اجتماعی دانشجویان است به طوریکه 1/97 درصد دانشجویان اعتماد اجتماعی متوسط رو به پائین و تنها 9/2 درصد دانشجویان از اعتماد اجتماعی بالایی برخوردارند که به نظر میرسد از جو اجتماعی پرتنش و بحران زده کشور تأثیر میپذیرد. با توجه به مسائل ناشی از روند رو به گسترش کاهش اعتماد اجتماعی، جای نگرانی است که دستگاههای سیاستگذار در دهه های اخیر توجه برنامه ریزی شده و عملیاتی چندانی به این مهم نشان نداده اند. بیم آن می رود که بحران های اجتماعی گریبانگر جامعه از سویی و فساد اداری دهشتناک جاری در نظام اجتماعی و مدیریتی کشور به نهادینه سازی بی اعتمادی و فاصله گیری هر چه بیشتر از الزامات زندگی مدرن و به سخن دیگر توسعه گریزی دانشجویان که در واقع حاملان اصلی توسعه باید باشند، منجر شود.
بررسی نقش اعلام ثبت وقایع حیاتی در برنامه ریزی های سطح کلان؛ مطالعه موردی در استان کردستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
برنامه ریزی رفاه و توسعه اجتماعی پاییز ۱۴۰۱ شماره ۵۲
239 - 273
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش، شناخت نقش اعلام ثبت وقایع حیاتی در برنامه ریزی ها و سیاست گذاری های سطح کلان استان کردستان است. پژوهش در مرکز استان و در سال 1399 با تکیه بر روش پیمایشی انجام گرفت، و داده ها از طریق پرسشنامه محقق ساخته به صورت خوداظهاری جمع آوری شد. جامعه آماری شامل تمامی متخصصان، مدیران کل، معاونان و کارشناسان حوزه برنامه ریزی و توسعه شاغل در سازمان ها و ادارات استان کردستان بوده که 354 نفر از آنان به روش طبقه ای نامتناسب و در دسترس انتخاب شدند، و اطلاعات در بسته نرم افزاری SPSS مورد تحلیل قرار گرفت. پژوهش ضمن به تصویر کشیدن سودمندی آمارهای وقایع حیاتی در برنامه ریزی ها و سیاست گذاری ها، با اتکا بر نتایج آزمون تی یک نمونه ای نشان داد که میانگین مشاهده شده در مؤلفه های افزایش برابری، افزایش هماهنگی در سیاست گذاری ها و ارتقای برنامه های سیاست گذاری از لحاظ آماری معنادار بوده است (Sig=0.000). به عبارت دیگر، دستگاه های متولی برنامه ریزی در استان کردستان کمتر از حد مورد انتظار از آمارهای وقایع حیاتی به منظور برنامه ریزی های تحت اختیار خود بهره گرفته اند. همچنین نتایج حاصل از آزمون فریدمن، خلاء استفاده از ظرفیت این آمارها در برنامه ریزی های دستگاه ها و سازمان های متولی به ویژه در زمینه کاهش نابرابری در جامعه و وجود هماهنگی در برنامه ریزی ها را تأیید کرده است. پژوهش لزوم توجه جدی و استفاده از وقایع و آمارهای حیاتی ثبت شده را از طرف مسئولان در راستای برنامه ریزی ها و سیاست گذاری های منظم و دقیق تر در موارد مختلف گوشزد می کند.
فقر، کودکی و جنسیت: تجربه کودکانه فقر از نگاه دختران و پسران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
برنامه ریزی رفاه و توسعه اجتماعی بهار ۱۴۰۱ شماره ۵۰
49 - 84
حوزههای تخصصی:
هرچند فقر پدیدهای عام است اما هیچ گروهی به اندازه کودکان از آثار منفی فقر رنج نمی برد. پرسش اصلی مقاله این است که آیا تجربه فقر در دختران و پسران متفاوت است؟ در این مقاله از روش قوم نگاری برای گردآوری اطلاعات از ۳۰ کودک(۱۶ دختر و ۱۴ پسر) ۱۰ تا ۱۷ ساله که زندگی توامان با فقر را تجربه کرده اند، استفاده و تجزیه ی و تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل محتوای کیفی عرفی انجام شده است. یافته ها نشان می دهد کودکان فقر را در سه بعد محرومیت مادی، محرومیت اجتماعی و محرومیت عاطفی درک می کنند و دختران و پسران هم زمان تجربه های مشابه و متفاوتی از ابعاد فقر دارند. درحالی که محرومیت مادی به طور یکسان و مشابه در دختران و پسران تجربه می شود، محرومیت اجتماعی و ارتباطات اجتماعی دختران نسبت به پسران محدودتر است. در بعد محرومیت عاطفی دختران و پسران در مقوله ناامیدی از آینده و مشکلات جسمی و عصبانیت درک و تجربه مشابه داشته اند. نگرانی برای والدین و خواهران و براداران کوچکتر و پناه بردن به تنهایی، از سوی دختران درک شده است. بدین ترتیب بیشترین شباهت در درک و تجربه محرومیت اقتصادی و بیشترین تفاوت در درک و تجربه محرومیت اجتماعی در بین دختران و پسران دیده میشود. تقسیم جنسیتی دسترسی به فضا در این باره بسیار موثر است.
تحلیل گفتمان انتقادی بازنمایی سلبریتی ها در صداوسیما: مطالعه موردی گزارش های خبری اخبار 20:30(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی فرهنگ و هنر دوره چهارم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳
102 - 124
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش، تحلیل گفتمان انتقادی شیوه بازنمایی سلبریتی ها در گزارش های خبری 20:30 شبکه دو صداوسیما است. صداوسیما، اصلی ترین رسانه مرتبط با حاکمیت سیاسی جمهوری اسلامی ایران برای ترویج و تثبیت ایدئولوژی است. سلبریتی ها با فعالیت هایی مانند اظهار نظرات سیاسی، فعالیت های خیرخواهانه و نمایش سبک زندگی در بسیاری از مواقع در تعارض با ایدئولوژی حاکمیت قرار می گیرند. خبر 20:30 به عنوان یکی از برنامه های خبری صداوسیما در گزارش های مختلف به این تعارض ها پرداخته و اقدامات بسیاری از سلبریتی ها را بازنمایی کرده است. این برنامه در نهان بازنمایی ها، به دنبال تعریف «سلبریتی» بوده که از برخی جهات علمی، به عنوان مسئله این تحقیق، دارای تناقض است. در این پژوهش، سه گزارش خبری 20:30 بر اساس روش تحلیل گفتمان فرکلاف در سه سطح توصیف، تفسیر و تبیین، تحلیل شدند. نتایج نشان می دهد که گزارش های 20:30 هیچ تعریف ثابت و مشخصی از سلبریتی نداشته و بیشتر به صورت ایدئولوژیک، در زمان ها و شرایط گوناگون، تعاریف متفاوتی از آن ها ارائه داده است. این گزارش ها اغلب با بازنمایی «برساخت گرا» به دنبال تعمیق قطب بندی خود از «ما» (سلبریتی های موافق) و «دیگری» (سلبریتی های مخالف) است. بر این اساس می توان به دوخوانش کارکردگرایانه و انتقادی اشاره کرد که باید خوانش این گزارش های 20:30 را خوانش «کارکردی» دانست تا خوانش «انتقادی». از تبعات اصلی این خوانش، افزایش توجه و شهرت برخی از سلبریتی هاست که مشروعیت خود را با حمایت از نظام سیاسی حاکم کسب می کند که دارای آثار و پیامدهای منفی فرهنگی، اجتماعی و سیاسی زیاد و گسترده ای است.
Promoting the Accountability of Secondary School Principals of Hormozgan Province: Analysis of Dimensions and Components with a Qualitative Approach(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Purpose: The efficiency of various organizations, especially educational organizations, depends to a large extent on the accountability of their principals. Therefore, the aim of the present research was to analyze the dimensions and components of promoting the accountability of secondary school principals. Methodology: This was an applied qualitative study. The study population included academic experts in educational management and educational sciences of Hormozgan province in 2020-2021. According to the principle of theoretical saturation, the sample size was estimated to be 10 individuals who were selected by purposive sampling method. The data collection instrument included a semi-structured interview. The validity of the above instrument was confirmed by the triangulation method and its reliability was calculated 0.85 using intercoder agreement coefficient. Finally, data analysis was carried out by open, axial and selective coding method in MAXQDA ver. 2018. Findings: The results of the present research showed that promoting the accountability of secondary school principals consisted of 32 indices, 9 components and 3 dimensions as follows: social accountability with two components of commitment to others and justification of an action to others, organizational accountability with four components of monitoring mechanisms, reporting, downward accountability and internal accountability, and functional accountability with three components of individual accountability, transparency and participation. Finally, the model of promoting the accountability of secondary school principals was drawn. Conclusion: According to the results of the current research, in order to promote the accountability of secondary school principals, it is necessary to promote social, organizational, and functional accountability dimension and their indices and components.
Providing a Model of Promoting Theorizing Chairs in Universities and Higher Education Centers(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Purpose: Theorizing chairs play an important role in improving theories and the position of the university in compared to other universities. Therefore, the present study was conducted with the aim of providing a model of promoting theorizing chairs in universities and higher education centers. Methodology: This research in terms of purpose was applied and in terms of implementation method was mixed (qualitative and quantitative). The research population in the qualitative part was the university experts of the theorizing chairs in Tehran province and in the quantitative part were the faculty members of Tehran province. The research sample in the qualitative part were 17 people who according to the theoretical saturation principle were selected by purposive sampling method and in the quantitative part were 343 people who according to Cochran's formula were selected by multi-stage cluster sampling method. The research instrument in the qualitative part was a semi-structured interview and in the quantitative part was a researcher-made questionnaire (32 items), whose psychometric indices were confirmed. Data were analyzed with using methods of coding in MAXQDA software and exploratory factor analysis and structural equation modeling in SPSS and AMOS software. Findings: The results showed that for the promoting theorizing chairs 32 indicators, 9 components and 3 categories were identified. The leadership factors category were included six components of open-mindedness, rationality, driving force, religious debates, specialized debates and moderation, administrative category were included one component of administrative and university category were included two components of innovation and productivity. Also, the factor load of all components on the relevant categories and categories on the model of promoting theorizing chairs was significant. In addition, the fit indices of the mentioned model indicate the appropriate fit of the model and the component on the relevant categories and the categories on the model of the present study had a significant effect (P <0.05). Conclusion: Considering the approval of the model of promoting theorizing chairs in both qualitative and quantitative parts, planning seems necessary for the implementation of theorizing chairs in universities and higher education centers.
ساخت مقیاس تجاری سازی دانش برای دانشگاه ها و اعتباریابی آن در دانشگاه گیلان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش عالی ایران سال چهاردهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
۹۰-۶۶
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف ساخت مقیاس تجاری سازی دانش برای دانشگاه ها و اعتباریابی آن در دانشگاه گیلان انجام شده است. مواد و روش ها: پژوهش حاضر با راهبرد ترکیبی از نوع اکتشافی انجام شد. مشارکت کنندگان در پژوهش رؤسا، مدیران گروه و استادان دانشگاه، متخصصان مراکز رشد دانشگاهی و پارک علم و فناوری در استان گیلان بودند. برای انجام پژوهش، در مرحله کیفی 30 نفر با استفاده از نمونه گیری هدفمند و در مرحله کمی، 230 نفر با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. در مرحله کیفی، با نمونه ها مصاحبه عمیق تا دستیابی به اشباع نظری موضوع انجام شد و در مرحله کمی، از مشارکت کنندگان درخواست شد تا به پرسشنامه پژوهش پاسخ دهند. برای تحلیل اطلاعات مرحله کیفی از روش تئوری داده بنیاد و برای تحلیل داده های کمی از آمار توصیفی و استنباطی و نرم افزار SPSS و AMOS استفاده شد. جهت آزمون اعتبار پرسش نامه با بهره گیری از تحلیل عاملی اکتشافی و تحلیل عاملی تائیدی، روایی (سازه، همگرا، واگرا) و پایایی (ضریب آلفای کرونباخ، پایایی ترکیبی) ابزار موردبررسی قرار گرفت. بحث و نتیجه گیری: در مرحله کیفی، با استفاده از تحلیل محتوای استقرایی مصاحبه ها و رویکرد سیستمی اشتراوس و کوربین در طی سه مرحله کدگذاری باز، محوری و انتخابی، 146 مفهوم اولیه، 23 مفهوم ثانویه و 9 مقوله عمده (سرمایه فکری، بهره وری دانشگاهی، سیاست ها و قابلیت های سازمانی، نهادینه کردن تجاری سازی، بسترسازی، شبکه سازی (شبکه گرایی)، خلق دانش، دستیابی به توان رقابتی، قابلیت تجاری سازی دانش) استخراج گردید که در مرحله کدگذاری محوری، مفاهیم به دست آمده از مرحله کدگذاری باز در قالب: شرایط علی، پدیده محوری، عوامل زمینه ای، عوامل مداخله گر، راهبردها و پیامدها به هم مرتبط گردید. درنهایت به عنوان نتیجه، فرم نهایی پرسشنامه بدین صورت تنظیم گردید: عوامل علی از طریق 22 گویه، پدیده محوری یا مؤلفه های تجاری سازی دانش از طریق 6 گویه، عامل شرایط زمینه ای (بستر و زمینه مناسب) جهت اجرای تجاری سازی دانش از طریق 32 گویه، عوامل مداخله گر و بازدارنده از طریق 10 گویه، عامل راهبردهای تجاری سازی دانش از طریق 15 گویه و عامل پیامدهای اجرای تجاری سازی دانش از طریق 15 گویه سنجیده شدند. نتایج تحلیل عاملی نشان از برازش مطلوب هریک از گویه ها با عوامل داشت و نشان داد هریک از عوامل دارای بار عاملی مناسبی جهت پیش بینی ابعاد اصلی پرسشنامه هستند و در نتیجه ابزار طراحی شده از اعتبار و روایی بالایی برخوردار است و توان اندازه گیری تجاری سازی دانش دانشگاه ها را دارد. با توجه به نبود ابزار اندازه گیری بومی برای تجاری سازی دانش، به نظر می رسد پرسشنامه طراحی شده بتواند این خلأ را برطرف نماید، بنابراین در پژوهش هایی که ازاین پس پیرامون تجاری سازی دانش، مطالعه و بررسی آن در دانشگاه ها انجام بشود می توان از این پرسشنامه استفاده نمود.
Providing a Suitable Model to Promoting Teachers' Motivation for the Education Process
حوزههای تخصصی:
Purpose: Considering the role of teachers' motivation in improving the teaching, educating and learning processes, the present study was conducted with the aim of providing a suitable model to promoting teachers' motivation for the education process. Methodology: The present study in terms of purpose was applied and in terms of implementation method was mixed (qualitative and quantitative). The research population in the qualitative part was the academic experts of Tehran city in 2020 year, which number of 15 people of them were selected as a sample according to the principle of theoretical saturation and by purposive sampling method. The research population in the quantitative part was the high school teachers of Tehran city in 2020 year, which number of 316 people of them were selected as a sample according to the Cochran's formula and by simple random sampling method. The research tool in the qualitative part was semi-structured interview and in the quantitative part was researcher-made questionnaire, which the validity and reliability of them were confirmed. The data in the qualitative part were analyzed by coding method based on grounded theory in MAXQDA software and data in the quantitative part were analyzed by exploratory factor analysis and structural equation modeling in SPSS and LISREL software. Findings: The results of the qualitative part showed that the central category included promoting teachers' motivation for the education process, causal factors included work environment, cultural and social context, teaching level, individual characteristics and demographic factors, intervention factors included psychological-attitudinal factors, individual-motivational factors, facility-welfare factors, managerial and structural factors and negation of work, contextual factors included financial rewards, school physical facilities and job enrichment and job development, strategies included planning to improve quality and academic level, behavior, attitude and policy educational of managers, teacher empowerment and encouragement active teacher and outcomes included trustworthy, academic competence, good social relations and understanding of circumstances and duties. Also, the results of the quantitative part showed that the factor load of all components was appropriate and work environment, cultural and social context, teaching level, individual characteristics and demographic factors on causal factors, psychological-attitudinal factors, individual-motivational factors, facility-welfare factors, managerial and structural factors and negation of work on intervention factors, financial rewards, school physical facilities and job enrichment and job development on contextual factors, planning to improve quality and academic level, behavior, attitude and policy educational of managers, teacher empowerment and encouragement active teacher and on strategies and trustworthy, academic competence, good social relations and understanding of circumstances and duties on outcomes had a significant effect on outcomes (P<0.05). Conclusion: According to the results of the present study, to promoting teachers' motivation for the education process can be action through the identified components in the present study.
بررسی زندگی زنان و کودکان قالیباف در سفرنامه های دوره قاجار بر اساس رویکرد ادوارد پالمر تامپسون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در مطالعات فرش ایرانی عمدتاً توجه به جنبه های «اقتصادی» و «هنری»، غالب بوده و به تاریخ اجتماعی فرش کمتر توجه شده است. هدف مقاله حاضر، شناخت برخی ابعاد، مشخصات و جلوه های فرودستی زنان و کودکان در کارگاه های قالیبافی قاجار است. این بررسی از جنبه نظری و روش شناسی باتوجه به دیدگاه ادوارد پالمر تامپسون و استفاده از رویکرد نگاه از پایین به تاریخ فرش ایران صورت گرفت. محدوده بررسی، دوره قاجار و داده های مورد نیاز از سفرنامه های این دوره استخراج شد. بدین ترتیب بررسی حاضر با رویکرد کیفی و روش تاریخی انجام شد.نتایج نشان داد که قالیبافی زنان و کودکان در خانه های شهری، روستایی و عشایری مناطق مختلف امری رایج بود و پرداخت دستمزد به زنان و کودکان در بخش خانگی بافی حذف می شد. از جنبه سنی و جنسی، بیشتر بافندگان، زنان و یا دختران خردسال بودند. اشتغال زنان و کودکان، سهمی در تأمین هزینه ای معیشتی خانواده داشته است. همچنین داده های بررسی حاضر نشان داد که بافندگان در کارگاه های قالیبافی به دلیل نامناسب بودن شرایط سازه و همچنین مهیا نبودن شرایط سالم و بهداشتی دچار آسیب های جسمانی نظیر تغییر شکل استخوان ها می شدند و ابتلا به برخی از بیماری ها میان بافندگان مشترک بوده است. این صدمه ها ناشی از ساعات کار بسیار طولانی در ازای دستمزدهای ناچیز بود که کفاف زندگی روزمره را نمی داد.
جست وجوی جوامع مادرسالار در پیش از تاریخ، با تکیه بر یافته های محوطه های تدفینی در جنوب غرب آسیا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی تاریخی سال ۱۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
۲۸۴-۲۵۷
حوزههای تخصصی:
امروزه برخی پژوهشگران بر این باورند که در یک ساختار مادرسالار، جانشینیِ ارثی در یک خطِ مادرتباری ردیابی می شود. محل سکونت، مادرمکانی است و همه موارد ضروری در دست زنان است.ولی ما امروزه در جوامعی با ساختار پدرسالار و مردمحور زندگی می کنیم. برخی از پژوهشگران فمینیست بر این باورند که اگر جامعه مادرسالاری در پیش از تاریخ وجود داشته باشد، چه بسا بتوان به پایان یافتنِ ساختار پدرسالار امروزین نیز امیدوار بود.2 برای جست وجوی زنان، چگونگیِ زیست و جایگاه آنان در گذشته، می توان از مواد و انباشته های گوناگونی همچون داده های اسکلتی و کالاهای گور بهره برد. با کمک پژوهش هایی درباره خاک سپاری زنان و چگونگی آن در یک محوطه تدفینی و با کمک یافته های گورها، می توان انگاره هایی برای بود یا نبودِ یک ساختار مادرسالار در آن جامعه ارائه کرد. در این نوشته با کمک پژوهش های کتابخانه ای پیشینه ای کوتاه از پدیداری انگاره جوامع مادرسالار و برخی ویژگی های آن می گوییم. سپس با روشی توصیفی تحلیلی و با بهره مندی از پژوهش های میدانی انجام شده به بیان تفسیرهای برآمده از یافته ها در برخی از محوطه های تدفینی در جنوب غرب آسیا می پردازیم. دریافت ها نشان از آن دارد که نباید تنها یک نوع ساختار برای همه جوامع پیش از تاریخ این پهنه درنظر گرفت، و از سویی با همه پژوهش های انجام گرفته در این زمینه، هنوز یافته های محکم و قطعی درباره حضور جوامع مادرسالار در گستره پیش از تاریخ جنوب غرب آسیا وجود ندارد.
وضعیت اقتصادی، الگوهای غیرسالم غذایی و چاقی؛ نظریه ای زمینه ای در شهر یزد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اضافه وزن و چاقی یکی از مشکلات جامعه جهانی می باشد که همه افراد را در هر سنی درگیر خودکرده است؛ که عوامل مهمی باعث بروز این پدیده می گردند اما وضعیت اقتصادی جوامع نیز می تواند الگوهای تغذیه ای افراد را تحت تأثیر قرار داده و باعث بروز پدیده چاقی شود. هدف پژوهش حاضر واکاوی وضعیت اقتصادی، الگوهای غیرسالم غذایی و چاقی شهروندان شهر یزد بود. داده ها با 20 نفر از آنان از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته جمع آوری گردید و با روش نظریه زمینه ای مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که عواملی مانند، ضعف سواد تغذیه ای و ظاهر محوری در تغذیه باعث می شود که شهروندان به سمت الگوهای نامناسب تغذیه، غذاهای پرکالری و چاقی کشیده شوند. همچنین مشکلات اقتصادی، فرهنگ غلط غذایی و راحت طلبی بستر و زمینه ورود مردم به سمت انتخاب الگوهای تغذیه ای نامناسب را فراهم می کند که متعاقب آن بروز پدیده چاقی می باشد. عواملی مانند گذار اجتماعی-فرهنگی، سوگیری رسانه ای و جایگزین سازی تغذیه ای نیز به صورت غیرمستقیم بر چاقی مداخله می کنند. استراتژی های این افراد نیز برای مقابله با چاقی تقویت آگاهی تغذیه ای خویش و مقابله با وضعیت اقتصادی با چندشغله کردن خود می باشد. پیامدهای این شرایط برای آنان ایجاد چاقی مفرط، سوءتغذیه پنهان، بیماری های جسمانی و مشکلات روحی-روانی است. مقوله نهایی تحت عنوان"اضطراب اقتصادی- اجتماعی" استخراج شد بدین معنی که شرایط اقتصادی علاوه بر ایجاد اضطراب اقتصادی، باعث می شوند که فرد نوعی اضطراب اجتماعی را نیز در زمینه های مختلف تجربه کند. پیشنهاد می شود، رفع مشکلات اقتصادی، گفتمان تندرستی و تغذیه مناسب توسط خانواده ها و نهادهای اجتماعی و فرهنگی جامعه ازجمله آموزش وپرورش و رسانه ها و ... در جامعه شکل بگیرد.
Antecedents of Destructive Organizational and Administrative Behaviors and the management model to reduce such behaviors based on Social Exchange Theory by Meta-Synthesis Method(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Purpose: Organizational and administrative destructive behaviors cause many direct and indirect costs on organizations and reduce organizational progress. Therefore, the objective of this study was to identify antecedents of destructive organizational and administrative behaviors based on social exchange theory by meta-synthesis method. Methodology: This study was developmental in terms of objective, cross-sectional in terms of time, and qualitative in terms of data collection. The field of research included 582 articles on destructive organizational and administrative behaviors during 2000-2022. The research sample included 55 articles selected by purposive sampling method and according to inclusion criteria. The data were collected by note-taking (validity was confirmed by the triangulation method and reliability was estimated to be 0.89 by the Cohen's kappa coefficient) and analyzed by content analysis using the seven-step meta-synthesis method of Sandelowski and Barroso (2007). Findings: The results showed that the antecedents of destructive organizational and administrative behaviors based on social exchange theory had two main categories and six subcategories. Each of the two categories of facilitating antecedents and inhibiting antecedents included three subcategories of behavioral factors, structural factors, and contextual factors. Finally, given the categories and subcategories, a model of the antecedents of destructive organizational and administrative behaviors based on social exchange theory was drawn. Conclusion: The model of antecedents of organizational and administrative destructive behaviors based on social exchange theory designed in the present study can be used as a tool for strategic planning in the field of organizational and administrative destructive behaviors.
برآمدن طبقه ی متوسط جدید در ایران (با تمرکز بر حوزه های معماری و ادبیات)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی ایران سال ۲۳ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴
95 - 117
حوزههای تخصصی:
مسئله اصلی پژوهش حاضر توصیف و تحلیل چگونگی برآمدن طبقه ی متوسط جدید در ایران از طریق مطالعه و بررسی شاخص ها و مولفه های مرتبط با سبک زندگی مانند معماری، اوقات فراغت، روابط اجتماعی و ... در بازه ی زمانی سالهای 1300-1320ه.ش و دستیابی به جهان بینی، معانی، ارزش ها و اندیشه های اعضای این طبقه در دوره زمانی ذکر شده است. در پژوهش حاضر به منظور دستیابی به هدف های تحقیق از روش تاریخی با رویکرد کیفی و روش تحلیل محتوای کیفی استفاده شده است.
بر اساس یافته های این پژوهش، تحولات معماری و شهرسازی در دوره ی پهلوی اول و بازخوانی و تحلیل رمان های نوشته شده از سوی نویسندگان شاخص این دوره از چگونگی ظهور تمایزهای طبقاتی، شکل گیری طبقه متوسط جدید و سبک زندگی متناظر با آن خبر می دهد. در این راستا، اتکا به معیارهای جدید معماری در بنای ساختمان های عمومی و خصوصی و امکانات و فضاهای جدید شهری مانند سینما ها، کافه ها و مغازه ها در کنار برجسته شدن موضوع هایی مانند حضور زنان در زندگی اجتماعی، تحصیل و اشتغال زنان، عشق و ازدواج به سبک جدید و پدید آمدن مشکل های خانوادگی و مسائل اجتماعی نوظهور نشان دهنده چگونگی ظهور این طبقه و سبک زندگی اعضای آن است. بررسی ها و تحلیل های صورت گرفته در این پژوهش نشان می دهد که جهان بینی و ارزش های اعضای طبقه ی متوسط جدید را می توان در حول مولفه هایی مانند فردگرایی، ناسیونالیسم و تجددگرایی مشخص نمود.
جهانی سازی و انقراض زبان های محلی (مورد شهر صحنه استان کرمانشاه)(مقاله علمی وزارت علوم)
مسأله مرکزی مکتوب حاضر مطالعه ی علل کمرنگ شدن زبان مادری در شهر صحنه در استان کرمانشاه است. مسأله زبان فراتر از گویش آدمیان و امری مربوط به شکل زندگی و لذا مناسبات کلان اقتصادی و سیاسی است. از این منظر شکل زندگی و زبانِ ملازم با آن، پراکسیس اعضای جامعه را توضیح می دهد. روش مناسب بررسی مسأله باید توجیه عاملان از وضعیت شان را تحلیل کند به همین دلیل نظریه ی زمینه ای به عنوان روش این تحقیق انتخاب و برای تجزیه و تحلیل داده ها از استدلال استفهامی بهره گرفته شد.
نتایج تحلیل، مقولات جهانی سازی، مدرنیزاسیون، کاربردزدایی از زبان محلی، ضرورت اقتصادی و دولت را از مهمترین عوامل کمرنگ شدن زبان محلی معرفی کرد. منظور از جهانی سازی، جهانی سازیِ نوع خاصی از فرایندی اقتصادی است که سایر مقولات و نقش آن ها در فرایند انقراض زبان ها را توضیح می دهد.
استفاده از مفهوم آپاراتوس برای مطالعه عقلانیت حکومت مندی در تولید سوژه کنکوری (مطالعه موردی مؤسسات کنکور)(مقاله علمی وزارت علوم)
این تک نگاری نقش مؤسسات کنکور را در گسترش و توسعه اندیشه نو لیبرال در حوزه زندگی روزمره دانش آموزان مورد واکاوی و تحلیل قرار می دهد. علاوه بر این توجه خاصی به مطالعه تبارشناسانه برآمدن نو لیبرالیسم و به تبع آن گسترش مؤسسات کنکور در ایران پساجنگ و فراگیر شدن منطق بازاری به هنجارشده به مثابه بنیانی برای تصمیم گیری و کردارها، نموده است. هدف مقاله توصیف این امر است که چگونه نظم جدید فرهنگی-اقتصادی (نو لیبرالیسم) یک «سناریوی جدیدی از سوبژکتیویته» (سوژه کنکوری) که قبلاً وجود نداشته است را خلق می کند این سناریوی جدید در نسبت با برآمدن نو لیبرالیسم در ایران و در نسبت با هژمون شدن گفتمان موفقیت فردی شکل گرفته است. یافته های این پژوهش با استفاده از روش تبارشناسی نشان می دهد که پیوند خاصی بین عقلانیت حکومت مندی نو لیبرال، سوبژکتیویته و رؤیت پذیرشدن شدن جمعیت دانش آموزی کنکوری وجود دارد. این همایندی و پیوند مبتنی است بر مطالعه موردی «مؤسسات کنکور»، مؤسساتی که سبب ظهور جمعیت و نسلی جدیدی به نام «سوژه کنکوری» در جامعه شده است که شیوه زندگی خاص خود را دارد. این مؤسسات پس از خاتمه جنگ هویت جدیدی پیدا نموده و مکانیسمی از جامعه پذیری جدید با عنوان آپاراتوس های سوژه ساز را ارائه داده اند. این مؤسسات با کمک انواعی از آپاراتوس های جدید، سوژه های را جعل و چارچوبی را بوجود آورده اند که متضمن اقدامات «موسسه محور» بوده و در راستای ترغیب و تشویق دانش آموزان به درونی کردن ارزش ها و باورهای نظام نو لیبرالیسم است.
پایانِ داستان ها «پیوستار سکون در رمان فارسی دهه چهل»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ژانر رمان در پیوند با زمان معاصر همواره خلق کننده جهانی نو و رو به آینده است که مفهوم حرکت و نامتنهای بودن را توأمان در درون خود نهفته دارد. در چنین چشم اندازی نمی توان رمان را صرفاً به بازتابی از شرایط خاص اجتماعی- تاریخی دورانی مشخص، یا به خدمت ایده و رسالتی خاص تقلیل داد. ژانر رمان و جهان داستانی اش مخلوق رابطه ای پیچیده و درهم تنیده از عناصر گوناگون متباین از جمله: جهان واقعی به مثابه منبع بازنمایی، جهان بازنموده اثر ادبی، مؤلف و مخاطب در زمان ها و مکان های متفاوت است که می توان از آن ها به مثابه پیوستار رمان نام برد. بر اساس این نگاه، رمان و به صورت خاص پایان بندی آن به مثابه آستانه یا مرزی در رابطه با دیگر عناصر پیوستارِ رمان ترسیم شده است که با توجه به چگونگی بسته شدن آن یعنی: سخن فرجامین داستان یا گفتار راوی و قهرمانان داستان درباره خویش و جهان شان، گرایش آن داستان را در نسبت با حرکت یا سکون و ایستایی اش به صورت خاص، و ژانر رمان به صورت کلی مد نظر قرار گرفته است. این نگاه با تکیه بر مفاهیم ژانر رمان، حماسه، آستانه، پیوستار زمانی-مکانی«کرونوتوپ» از نگاه باختین صورتبندی شده است. بر این اساس در پایان رمان شوهر آهو خانم، حرکت سیدمیران که از خیابان شروع و به گاراژ رسیده بود در بازگشتی ایستا به خانه منتهی می شود؛ در سووشون یوسف به مثابه دیگری زری کشته و حذف می شود؛ و حرکت خالد در رمان همسایه ها از خانه ای محصور آغاز می شود، در خیابان تداوم می یابد و به زندان ختم می شود.