فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۱ تا ۶۰ مورد از کل ۱٬۱۶۲ مورد.
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی سال ۱۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۰
186 - 209
حوزههای تخصصی:
طرح هویت مکانی و تأثیراتی که این مؤلفه در تحلیل الگوهای پراکندگی پدیده های طبیعی و انسانی و چیدمان آن ها دارد افق های تازه ای در دانش ژئومورفولوژی گشوده است. در این مقاله با اتکا به تکنیک های ترسیمی، ارتباط بنیان های نظری و معرفتی هویت مکانی دریاچه در سطح و مقیاس خاصی تبیین می گردد. به این منظور شواهد ژئومورفیک احصاءشده و نقش آن ها در هویت سازی دریاچه اُوان مورد کنکاش قرار می گیرد. زمین لغزش عمدتاً براثر تعامل بردارهای مختلف رخ می دهد. برای پاسخ گویی به این مسئله علاوه بر پیمایش میدانی، از داده های مدل رقومی ارتفاعی (DEM) 30 متری سنجنده SRTM، استفاده شد. داده های جمع آوری شده بعد از ارزیابی و تصحیح هندسی وارد نرم افزار Arc GIS و Global Mapper گردید و در ارتباط با لیتولوژی، اقلیم و توپوگرافی محل تجزیه وتحلیل گردید. نتایج دال براین است که در شکل گیری دریاچه اوان، تعامل چنین بردارهایی نقش داشته اند: 1- لیتولوژی متفاوت حوضه، 2- شرایط اقلیم معتدل و نیمه مرطوب، 3- همجواری و اتصال لیتولوژی های مختلف براثر گسل، 4- تغییر سطح اساس شاهرود و رود جنه، 5- وجود آب تحت فشار (آرتزین)، 6- تغییر ضخامت و سیمان کنگلومرای اندج در مجاورت دریاچه اُوان، 7- تغییر شرایط توپوگرافی و هیدرولوژی به صورت محلی، بر اثر وقوع زمین لغزش های کوچک.
اثرگذاری نوسانات تراز دریای مازندران بر کاربری اراضی ساحلی با نگاهی به پیاده سازی حریم دریا (مطالعه موردی: شهر بابلسر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شهر بابلسر در مصب رودخانه بابلرود در کرانه جنوبی دریای مازندران استقرار دارد که سیمای کلی آن شامل دریای مازندران در شمال، رودخانه های بابلرود در مرکز و شازده رود در شرق، بافت مسکونی به همراه فضاهای باز و سبز و زمین های کشاورزی در جنوب شهر می باشد. پژوهش حاضر به رویکردی توصیفی- تحلیلی از نوع میدانی و با استفاده از داده های مکانی مرتبط با مسأله تحقیق در پی بررسی تأثیر نوسانات تراز آب دریا بر روی تغییرات کاربری اراضی در منطقه ساحلی شهر بابلسر است. به منظور استخراج خطوط ساحلی متناظر با پایین ترین و بالاترین تراز آب که به ترتیب در سال های 1356 (5/28- متر) و 1372 (24/25- متر)، و نیز پایین ترین سطح طی سه ده اخیر (31/27- متر) که در سال 1398 رخ داده است، تصاویر ماهواره ای و روش های فیلترگذاری و آستانه هیستوگرام استفاده شد. برای استخراج خط ساحل سال 1356 به عنوان پایین ترین تراز، تصویر ماهواره Landsat سنجنده MSS به کار گرفته شد. تصویر سنجنده TM ماهواره Landsat برای استخراج خط ساحل تیر ماه 1374 و تصویر ماهواره Sentinel-2 هم برای استخراج خط ساحل آبان 1398 استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد خط ساحل سال 1356 متناظر با پایین ترین تراز آب ثبت شده، در موقعیت پسروی نسبت به خط ساحل دوره بعدی قرار دارد. پس از این سال و با بالا آمدن تراز آب دریا، موقعیت خط ساحل به سمت خشکی پیشروی داشته که در سال 1374 به بیش ترین حد پیشروی خود رسیده است. بررسی مقدار اراضی ساحلی زیر آب رفته بر اثر بالا آمدن تراز آب دریای مازندران در طول حدود 10 کیلومتر از نوار ساحلی شهر بابلسر حاکی از آن است که 118 هکتار از این اراضی زیر آب رفته است. از سال 1374 به بعد و در نتیجه ساخت موج شکن های بندر، وضعیت فرسایش و رسوب گذاری در اثر تغییرات تراز آب دریا از وضعیت بکر و طبیعی خارج شده است. اگرچه عدم رعایت حریم دریای مازندران و نیز پهنه اراضی مستحدث با بالا آوردن تراز ارتفاعی زمین های نوار ساحلی همراه بوده است، اما اگر تراز آب دریا دوباره بالا بیاید، تخریب این تأسیسات مسکونی و تفریحی، به زیر آب رفتن آن ها، تهدید محدوده شهری از نظر تخلیه فاضلاب و افزایش سفره آب زیرزمینی که خود پیامدهای خطرناک بهداشتی و عمرانی را در پی دارد، دور از انتظار نخواهد بود. تعداد زیادی از هتل های نوار ساحلی از جمله هتل ها و اماکن اقامتی بابلسر در محدوده حریم دریای مازندران واقع شده اند.
تحلیلی بر نقش عوامل طبیعی اثرگذار در توسعه آینده شهر اهواز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: امروزه رشد جمعیت و گسترش فیزیکی در شهرهای ایران به خصوص شهر اهواز روندی رو به افزایش دارد. الگوی گسترش شهری در شهر اهواز نیز به تبع جریان سریع شهرنشینی در ایران در چندین سال گذشته تحت تأثیر روند شهرنشینی، گسترش جمعیت و افزایش مهاجرت به سمت و سویی جدید رفته به گونه ای که طرح جامع نتوانسته است الگویی مناسب برای گسترش این شهر ارائه دهد. بنابراین یکی از مهم ترین مسائلی که در برابر توسعه این شهر قرار دارد، مکان توسعه آتی آن است و در این راستا پارامترهای طبیعی از عوامل اصلی و تعیین کننده جهات توسعه ی فیزیکی شهر اهواز محسوب می شوند. هدف: هدف این پژوهش، تحلیل نقش عوامل طبیعی اثرگذار در توسعه آینده شهر اهواز و ارائه مکان مناسب با توجه به این عوامل جهت توسعه آتی این شهر است.. روش شناسی تحقیق: پژوهش حاضر از نظ ر ه دف ک اربردی و از لحاظ روش شناسی، توصیفی- تحلیلی است. قلمرو پژوهش حاضر نیز شهر اهواز است. در این پژوهش ابتدا با استفاده از نرم افزار GIS به بررسی وضعیت توسعه کالبدی شهر اهواز پرداخته شده، سپس جهات گسترش شهر از دید عوامل ژئومورفولوژیکی و طبیعی در محیط ARC GIS با استفاده FUZZY OVERLAY و عملگر GAMMA مورد بررسی قرار گرفته است. قلمرو جغرافیایی پژوهش: قلمرو جغرافیایی این پژوهش، شهر اهواز می باشد. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که در برنامه ریزی برای توسعه شهر اهواز قابلیت و مخاطرات طبیعی نادیده گرفته شده اند و توسعه فیزیکی این شهر بدون توجه به محدودیت های ژئومورفولوژی به وقوع پیوسته است. نتایج: بر اساس نقشه نهایی وضعیت مناطق مستعد توسعه از لحاظ ژئوموفولوژیکی، بخش قابل توجهی از قسمت شمالی شهر اهواز در وضعیت نامناسب، در غرب وضعیت بیشتر نامناسب، در شرق وضعیت متوسط و در جنوب نیز وضعیت مناسب را نشان می دهد. بنابراین مناطق جنوبی شهر اهواز برای توسعه آتی این شهر مناسب تر است.
ضد شکنندگی، چارچوبی جدید برای مدیریت سیستم اکولوژیکی اجتماعی آب های زیرزمینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال ۱۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۳۹
61 - 74
حوزههای تخصصی:
مدیریت آب زیرزمینی برای پایداری خدمات آب از اهمیت بالایی برخوردار است. روش های بسیاری برای مدیریت آب های زیرزمینی استفاده شده است. تاکنون هیچ مطالعه ای در مورد ضد شکنندگی سیستم اجتماعی-اکولوژیکی (SES) آب های زیرزمینی انجام نشده است. ضد شکنندگی سیستم به فرآیندی اطلاق می شود که سیستم از پویایی ها و رویدادهای داخلی و خارجی خوشش می آید زیرا از اختلالات بهره می برد و خدمات خود را بهبود می بخشد. بنابراین هدف پژوهش حاضر ارائه یک چارچوب مفهومی برای مدیریت اجتماعی-اکولوژیکی آب های زیرزمینی است. روش تحقیق بدین شرح است: ابتدا سیستم اجتماعی اکولوژیکی حفاظت از آبهای زیرزمینی و شکنندگی بر اساس اصول موجود تعریف شد. سپس دو مدل ضد شکنندگی و بوم شناسی اجتماعی طالب با استفاده از مفهوم انتقال به هم ارتباط داده شدند. نتایج بحث در مورد رابطه بین دو مدل، نقاط ضعف مرتبط با عدم افشای دقیق افزونگی ضد شکنندگی آب های زیرزمینی را در برابر اختلالات برجسته کرد. در نهایت، یک مدل سازگار اجتماعی-اکولوژیکی ضدشکننده با یک هدف، سه گونه و سه مرحله در سیستم آب زیرزمینی ساخته شد. هدف شامل: حذف اثرات منفی اختلالات و خطرات در سیستم آب زیرزمینی، از جمله روش ها. مراحل انتقال انرژی، انتقال عملکرد و طراحی عنصر شامل: (1) تعیین اثرات اختلال به جای خود اختلال و خطرات، (2) تدوین خط مشی انتقال، و (3) اجرای خط مشی. این مقاله نه تنها ادبیات مدیریت آب های زیرزمینی را گسترش می دهد، بلکه چارچوب مناسبی را برای سیاست گذاران و مدیران آب فراهم می کند و می تواند در برنامه ریزی و مدیریت آب های زیرزمینی مفید باشد.
تحلیل تغییر غلظت آلاینده ها در دوره همه گیری کووید-19 و ارائه الگوی مبتنی بر یادگیری ماشین جهت پیش بینی آلودگی هوا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی سال ۱۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۵۱
310 - 338
حوزههای تخصصی:
در پاسخ به همه گیری کووید-19، دولت ها در سراسر دنیا به دنبال ارائه راهکاری در راستای مدیریت بحران برای کاهش انتشار آلاینده ها ناشی از منابع ترافیکی بودند. ازاین رو، تصمیم بر آن شد که تغییرات آلاینده های هوا و حجم ترافیک به عنوان یکی از زیرمجموعه های شاخص زیست محیطی توسعه پایدار شهری در زمان همه گیری کووید -19 و مقایسه آن با دوره قبل از همه گیری در بازه زمانی 01/11/1396 تا 29/12/1400 موردبررسی قرار گیرد. هدف از این پژوهش، مقایسه غلظت آلاینده ها در دوره همه گیری با دوره قبل از آن و همچنین ارائه الگو برای پیش بینی شاخص کیفیت هوا در کلان شهرهای ایران است. ابتدا داده های جمع آوری شده آلاینده ها از کلان شهرهای ایران پردازش و پاکسازی شدند. بعد از انتخاب ویژگی ها با الگوریتم بهینه سازی ازدحام ذرات، روش های یادگیری ماشین اعمال شد. نتایج نشان می دهد الگوی افزایشی و یا کاهشی یکسانی در غلظت آلاینده ها در دوران کووید-19 نسبت به قبل از آن، در تمامی کلان شهرها دیده نمی شود و تأثیر محدودیت ها بر روی غلظت آلاینده ها در شهرهای مختلف، متفاوت است؛ بنابراین لازم است جهت مدیریت این بحران و همچنین بحران آلودگی هوا که می تواند در انتشار بیماری نقش چشمگیری داشته باشد، برای هر موقعیت شهری، الگوی محدودیت های ترافیکی مختص آن موقعیت تهیه گردد. همچنین نتایج بیانگر این است شاخص کیفیت هوا در اکثر کلان شهرهای ایران نه تنها کاهش نداشته، بلکه افزایش یافته است؛ بنابراین می بایست تدابیر دقیقی برای مدیریت هرگونه بحران مشابه در آینده در جهت کاهش غلظت آلاینده ها و بهبود شاخص کیفیت هوا با توجه به موقعیت مکانی و جغرافیایی هر شهر در نظر گرفته شود.
ارزیابی خسارت های زیست محیطی و اقتصادی معدن زغال سنگ سنگ دَرکا-آمل بر خاک، پوشش گیاهی و درختان جنگلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال ۱۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴۱
151 - 168
حوزههای تخصصی:
استخراج معادن زغال سنگ در هر نقطه از جهان همواره صدمات هنگفتی برای چشم اندازهای طبیعی و جوامع بیولوژیکی فون و فلور به همراه داشته است. مطالعه حاضر با هدف بررسی خسارت های زیست محیطی و اقتصادی ناشی از فعالیت معدن زغال سنگ سنگ درکا آمل انجام شد. برای ثبت خصوصیات درختان در خارج از محدوده معدن، ترانسکت هایی در چهار جهت اصلی پیاده شد و بر روی آنها پلات های دایره ای 1000 متر مربعی در فواصل 50، 100، 150، 200 و 250 متری اندازه گیری و با قطعات نمونه شاهد مقایسه شد. جهت اندازه گیری شاخص های تنوع زیستی پوشش علفی، تعداد 3 پلات مربعی 5/1×5/1 متر در هر یک از فواصل 5 گانه در هر جهت جغرافیایی اندازه گیری و با قطعات نمونه شاهد مقایسه شد. نتایج نشان داد که شاخص های تنوع زیستی و غنای گونه ای پوشش علفی در فواصل 50، 100 و 150 متری از حاشیه معدن دارای وضعیت نامساعدتری نسبت به فواصل 200 و 250 متری بودند. فراوانی، سطح مقطع و ارزش تجاری درختان سرپا در فواصل 50 و 100 متری از حاشیه معدن دارای کمترین مقدار بود. وضعیت تنوع زیستی گونه های علفی و تراکم و ترکیب درختان جنگلی به دلیل حضور گونه های اصلی و کلیماکس جنگل در فواصل 250 متری و بیشتر، بهتر شده بود. در فواصل 50 و 100 متر از محدوده معدن غالبیت گونه های علفی شدیداً نورپسند و فرصت طلبی همچون تمشک، کارکس، سرخس عقابی و گزنه به واسطه افزایش شدت نور و کاهش تراکم تاج پوشش درختان سرپا مشاهده شد؛ در حالی که با فاصله گرفتن از حاشیه معدن به دلیل افزایش تراکم درختان سرپا و افزایش درصد تاج پوشش، غالبیت گونه های سایه پسند علفی النا، بنفشه، فرفیون، سیکلمن و حتی پامچال بیشتر شد. با توجه به حجم عملیات خاک برداری و خاک ریزی میزان خسارت ایجادشده در این معدن با طول مسیر 7/1 کیلومتر و عرض تخریب 50 متر (مساحت 5/8 هکتار) برابر 000/960/989/1 ریال بوده است. خسارت اقتصادی قطع کامل 1700 اصله درخت جنگلی برابر 000/000/960/6 ریال برآورد شد. مجموع خسارات تخریب خاک و درختان جنگلی در این معدن 000/960/949/8 ریال برآورد گردید. با توجه به نتایج، پیشنهاد می گردد رویکرد جدیدی نسبت به عدم صدور پروانه بهره برداری برای معادن کم بازده در جنگل هایی با ارزش چشم انداز، تنوع زیستی و تفرجی بسیار بالا همچون جنگل های هیرکانی اتخاذ گردد و زغال سنگ موردنیاز کشور از سایر ذخایر معدنی موجود در استان های خارج از محدوده جنگل های هیرکانی تأمین گردد.
ارزیابی نرخ فرسایش ورقه ای با استفاده از دندروژئومورفولوژی (مطالعه موردی: دربادام قوچان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی سال ۱۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۰
22 - 44
حوزههای تخصصی:
فرسایش خاک، عامل اصلی روند تخریب زمین است که طی دوران های مختلف، در بسیاری از اکوسیستم های جهان اثرات قابل توجهی را بر جای گذاشته است. 75 درصد اراضی ایران در معرض فرسایش قرار دارد که حوضه آبریز دربادام در شمال شرق ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست. در این پژوهش با هدف برآورد نرخ فرسایش ورقه ای از تکنیک دندروژئومورفولوژی بر روی ریشه های بیرون زده درختان ارس استفاده شده است. با استفاده از روش نمونه برداری انتخابی تعداد 28 نمونه دیسکی از ریشه درختان ارس برداشته شد. سپس با آنالیز ماکروسکوپی و میکروسکوپی ریشه ها در آزمایشگاه به طور دقیق سال بیرون زدگی ریشه از خاک بر اثر فرسایش ورقه ای مشخص شد. در آنالیز ماکروسکوپی شاخص تغییرات ناگهانی در عرض حلقه رشد و در آنالیز میکروسکوپی شاخص های تغییرات اندازه، تعداد و جهت گیری آوندها، اندازه لومن سلول ها و اندازه فیبرها اندازه گیری نشان از بیرون زدگی ریشه از خاک داشتند. نتایج نشان داد میزان فرسایش سالیانه کمتر از 1/0 میلی متر در سال بوده و میانگین فرسایش سالیانه در نمونه های تهیه شده از درختان با سن کم تر از 50 سال 52/0 میلی متر و برای درختان با عمر بین 50 تا 100 سال 33/0 میلی متر است که نشان دهنده تأثیر مثبت ریشه های درختان در نگهداشت خاک دارد. بیش ترین نرخ فرسایش سالانه در مراتع با پوشش فقیر و کم ترین میزان در جنگل با تاج پوشش کم ثبت شد. هم چنین نتایج نشان داد میان درجه شیب و میزان فرسایش ورقه ای رابطه مثبت وجود دارد. درنهایت مشخص شد تکنیک دندروژئوومورفولوژی روشی مناسب، کم هزینه و آسان برای برآورد نرخ فرسایش در مناطق دارای گونه درختی ارس است.
شبیه سازی و پیش بینی برخی متغیرهای اقلیمی توسط مدل چندگانه خطی SDSM و سناریوهای RCP در حوضه آبخیز حاجیلر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی سال ۱۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۵۲
244 - 268
حوزههای تخصصی:
مدل های ریزمقیاس نمایی به منظور تولید مقادیر بارش واقعی در یک محدوده محیطی از طریق شبیه سازی مجموعه داده های اتمسفری مورداستفاده قرار می گیرند. هدف از این پژوهش پیش بینی مقادیر عناصر اقلیمی دما و بارش ایستگاه سینوپتیک اهر با مدل ریزمقیاس نمایی SDSM و با استفاده از خروجی مدل تغییر اقلیمی CanESM2 تحت سه سناریو 2.6 RCP، 4.5 RCP و 8.5 RCP ریزمقیاس و برای چهار دوره 18 ساله برای دوره های آینده 2020-2040،2039-2060،2059-2079 و 2080- 2099 بوده است. همچنین از شاخص های آماری میانگین جذر خطا مربع (RMSE) و میانگین خطای مطلق و (MAE) استفاده شده و بررسی روند سالانه این تغییرات با استفاده از آزمون کولموگروف اسمیرنوف و شاپیرو-ویلک است. نتایج پیش بینی ها نشان داد در سناریوهای 2.6 RCP و 4.5 در فصل بهار کاهش بارش به میزان 14 تا 5 میلی متر در ایستگاه سینوپتیک اهر رخ می دهد همچنین متوسط دمای حداکثر از 1/0 تا 56/1 درجه سانتی گراد، متوسط دمای حداقل از 4/0 تا 54/1 درجه سانتی گراد در هر سه سناریو در خلال دوره های زمانی افزایش خواهد یافت. از نظر روند تغییرات بارش فصلی در تمام سناریوها در فصول بارشی کاهش و در ماه های سرد افزایش داشته و در مورد عنصرهای دما در تمام سال این روند معنادار و افزایشی خواهد بود.
ارزیابی اثرات زیست محیطی ناشی از اسیدی و مردابی شدن اکوسیستم خشکی در دو منطقه جغرافیایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال ۱۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴۰
23 - 40
حوزههای تخصصی:
امروزه به دنبال توسعه کشاورزی، نگرانی هایی در مورد پیامدهای نامطلوب زیست محیطی مانند آلودگی آب، خاک، هوا، کاهش حاصلخیزی، فرسایش خاک و تخلیه منابع بر پایه استفاده از نهاده های غیرقابل تجدید بوجود آمده است که نیازمند چاره اندیشی در این باره است. این پژوهش به منظور ارزیابی اثرات زیست محیطی ناشی از اسیدی و مردابی شدن اکوسیستم خشکی و تخلیه منابع، طی سال زراعی 99-1398 در دو شهرستان گرگان و زاهدان انجام شد. در این پژوهش مصرف آب، کود ورمی کمپوست، مصرف نانو کلات کود نیتروژن، نانو کلات کود فسفر و نانو کلات کود پتاسیم، و مصرف کامل کود شیمیایی (از منبع اوره، سوپر فسفات تریپل و سولفات پتاسیم) به عنوان نهاده های ورودی مستعد آسیب به محیط زیست در نظر گرفته شدند. به طور کلی به ازای تولید یک تن علوفه خرفه، شهرستان گرگان به دلیل مصرف کمتر نهاده ها در تمامی بخش های اثر بارهای محیطی کمتری نسبت به شهرستان زاهدان ایجاد می کند. بر اساس نتایج شاخص نهایی می توان نتیجه گرفت که بیشترین پتانسیل آسیب زیست محیطی در شهرستان زاهدان مربوط به گروه تاثیر تخلیه منابع آب به میزان 18/3 متر مکعب و در شهرستان گرگان مربوط به گروه تاثیر اسیدی شدن اکوسیستم خشکی با مقدار 608/1 کیلوگرم معادل کیلوگرم SO2 در تولید یک تن علوفه خرفه بوده است، همچنین کمترین پتانسیل آسیب زیست محیطی در هر دو شهرستان زاهدان و گرگان مربوط به گروه های تأثیر تخلیه منابع فسفات و پتاسیم با مقادیر بسیار ناچیز می باشد. بر اساس نتایج ارزیابی شاخص زیست محیطی (Eco-X) و شاخص تخلیه منابع (RDI) به ازای تولید یک تن علوفه خرفه، شهرستان زاهدان شاخص زیست محیطی (387/3 = Eco-X) بالاتری را نسبت به شهرستان گرگان (899/2 = Eco-X) نشان داد و فشارهای محیطی بیشتری ایجاد کرد. اما شاخص تخلیه منابع (RDI) برای شهرستان زاهدان به میزان (188/3 = RDI) و برای شهرستان گرگان به میزان (456/1 = RDI) محاسبه گردید.
ارزیابی تغییرات مکانی-زمانی کاربری اراضی بر اساس شاخص های کیفی اکولوژیکی (مطالعه موردی: حوضه دریاچه زریبار)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی سال ۱۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۵۲
269 - 290
حوزههای تخصصی:
فناوری سنجش ازدور می تواند به طور عینی و کمی تغییرات مکانی-زمانی کیفیت محیط زیست را ارزیابی کند. پی بردن به کیفیت محیط زیست منطقه ای و تغییرات اکولوژیکی برای نظارت و مدیریت محیط زیست و برنامه ریزی ساخت وساز شهری بسیار مهم است. به منظور ارزیابی تغییرات مکانی-زمانی کیفیت محیط زیست در حوضه دریاچه زریبار از تصاویر لندست سال های 1998، 2010 و 2022 جهت استخراج چهار شاخص پوشش گیاهی، رطوبت، گرما و خشکی استفاده شد. سپس شاخص اکولوژیکی سنجش ازدور با تجزیه وتحلیل مؤلفه های اصلی به دست آمد. ناهمگنی فضایی شاخص اکولوژیکی سنجش ازدور در دوره موردمطالعه توسط شاخص موران ارزیابی شد. یافته ها نشان داد که اثر بازدارندگی NDBSI و LST به طور قابل توجهی بیشتر از اثر ترویجی NDVI و LSM بر محیط زیست محدوده موردمطالعه است. بر اساس نتایج RSEI مساحت طبقه با کیفیت محیط زیست ضعیف در سال های 1998، 2010 و 2022 به ترتیب 36/59، 49/65 و 02/56 درصد به دست آمد. منطقه با سطوح عالی و خوب RSEI عمدتاً متعلق به اراضی جنگلی و نیزار بود. مقادیر میانگین RSEI حاکی از کاهش کیفیت محیط زیست در حوضه دریاچه زریبار بود. نتایج نمودارهای پراکندگی شاخص جهانی موران، در سال های 1998، 2010 و 2022 به ترتیب 86/0، 85/0 و 71/0 تعیین شد که حاکی از کاهش همگنی در این دوره بود. محیط زیست محیطی پیچیده است، بنابراین با استفاده از چهار شاخص RSEI می توان وضعیت آن را تخمین زد. در مطالعات آینده می توان از داده های مکانی متنوع تری مانند بهره وری خالص اولیه و ذرات معلق در هوا استفاده شود.
بررسی اثر نسبی متغیرهای هواشناسی بر تبخیر-تعرّق پتانسیل گیاه مرجع در نواحی البرز جنوبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مطالعه تبخیر- تعرّق پتانسیل گیاه مرجع (ET0) با روش پنمن- مانتیث (فائو 56) برای پنج ایستگاه منتخب در دامنه های جنوبی کوه البرز محاسبه شد.ابتدا روند تغییرات ET0 سالانه ایستگاه ها با آزمون ناپارامتری من-کندال تحلیل گردید وسپس تجزیه به عامل ها برای تعیین اثر نسبی متغیرهای اقلیمی روی ET0 هر ایستگاه انجام شد. از ماتریس همبستگی هفت متغیر اقلیمی به عنوان ماتریس مشابهت استفاده شد. برای هر ایستگاه دو عامل اول انتخاب و ضرایب عامل ها محاسبه شد. نتایج نشان داد که کمترین مقدار ET0 سالانه در ایستگاه اردبیل (800 تا 1100 میلیمتر) و بیشترین آن درایستگاه سبزوار (1200 تا 1700 میلیمتر) بود. می باشد. بیشترین آماره Z در ET0 سالانه ایستگاه تهران برابر با 46/4 بود. ایستگاه قزوین با داشتن آمارهZ معادل با 24/4 در ردیف دوم قرار داشت. شیب خط روند ET0در همه ایستگاه ها (به جز زنجان) صعودی و تند ترین آن ها متعلق به ایستگاه های سمنان و تهران به ترتیب با شیب های 31/5 و 27/5 بود. تجزیه به عامل ها نشان داد که دو مولفه نخست واریانسی در اغلب ایستگاه ها واریانس قابل توجهی از داده ها را در بر دارد. درایستگاه تهران 65/86 درصد واریانس با دو عامل نخست توجیه می شود. بیشترین ضریب عامل اول در همه ایستگاه ها (به جز سمنان) حداکثر درجه حرارت هوا، و بیشترین ضریب عامل دوم، سرعت باد در ارتفاع ده متری است. براساس ضریب عامل اول، در اکثر ایستگاه ها، متغیرهای مهم تاثیر گذار روی ET0 شامل حداکثر درجه حرارت هوا، حداقل درجه حرارت هوا و ساعات آفتابی می باشند. براساس ضریب عامل دوم، سرعت باد مهم ترین متغیر موثر بر ET0در اکثر ایستگاه ها بوده است.
واکاوی پیوند میان ضخامت جو با شمار روزهای برف پوشان در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال ۱۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴۱
85 - 102
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش واکاوی ارتباط و پیوند میان تغییرات ضخامت جو با شمار روزهای برف پوشان در ایران است. برای این منظور داده های مقادیر ارتفاع ژئوپتانسیل ترازهای 850، 700، 600 و 500 هکتوپاسکال از پایگاه (ECMWF) به صورت روزانه و در تفکیک مکانی 25/0 × 25/0 درجه ی طول و عرض جغرافیایی برای بازه ی زمانی 1399-1379 دریافت گردید. مقادیر ضخامت جو متغیّری است که نماینده ی دمای لایه ی هواست و هرچه مقادیر ضخامت جو کم تر باشد نشان دهنده ی این مسئله است که دمای لایه ی هوا نیز سردتر است و هرچه مقادیر ضخامت جو نیز بیشتر باشد دمای لایه ی هوا نیز گرم تر است. همچنین داده های پوشش برف سنجنده ی مودیس تررا و مودیس آکوا به صورت روزانه برای دوره ی زمانی 1399-1379 و در تفکیک مکانی500 × 500 متر از تارنمای ناسا برداشت شد. با توجه به عدم تفکیکِ مکانیِ یکسان داده های ضخامت جو و پوشش برف به کمک عملیات های برنامه نویسی و روش نزدیک ترین همسایه، تفکیک مکانی داده های پوشش برف به 25/0 × 25/0 درجه ی طول و عرض جغرافیایی تبدیل شد. یافته ها نشان می دهد بیشترین مقادیر ضریب همبستگی در فصل زمستان قابل مشاهده است، به گونه ای که در بخش های زیادی از ارتفاعات در ایران مقادیر ضریب همبستگی معنادار به کم تر از 7/0- نیز می رسد و گویای این مسئله است که هرچه مقادیر ضخامت جو کمتر باشد شمار روزهای برف پوشان نیز بیشتر خواهد بود. همچنین در فصول بهار و پاییز شمار یاخته هایی که دارای همبستگی معنادار هستند نسبت به فصل زمستان کمتر است که این مسئله به سبب کمتر بودن تعداد روزهای برف پوشان در مقایسه با فصل زمستان است. با توجه به افزایش مقادیر ضخامت جو طی سال های گذشته در نیم کره ی شمالی و ایران که به نوعی بازتاب دهنده ی افزایش دما در لایه های جو است، این مسئله می تواند برای پایداری انباره های برفی به ویژه در ارتفاعات تهدیدی جدی به حساب آید.
ارزیابی عملکرد و پیوستگی بوم شناختی سیمای سرزمین در جنگل های مانگرو خمیر- قشم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی سال ۱۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۰
45 - 64
حوزههای تخصصی:
پیوستگی عملکرد بوم شناختی به دلیل فراهم کردن اتصالات بوم شناختی از مهم ترین انواع اتصالات زیستی در بین زیستگاه ها و اکوسیستم های طبیعی محسوب می شود. ازهم گسیختگی زیستگاه ها و به دنبال آن افول کاهش پیوستگی بوم شناختی سیمای سرزمین، از دلایل اصلی نابودی تنوع زیستی است. بر این اساس در مطالعه حاضر با بهره گیری از رویکرد بوم شناسی سیمای سرزمین به ارزیابی عملکرد و پیوستگی بوم شناختی سیمای سرزمین در جنگل های مانگرو خمیر-قشم پرداخته شد. بدین ترتیب با شناسایی هم زمان عملکرد های بوم شناختی و اولویت بندی اثر موانع، وضعیت پیوستگی بوم شناختی در این منطقه در طی سال های 1989-2021، موردبررسی و تحلیل قرار گرفت. همان طور که نتایج نشان داد، در این منطقه بیشترین پراکندگی عملکردهای بوم شناختی در اراضی بایر و در مقابل بیشترین موانع در پهنه های جزر و مدی قابل مشاهده است. با توجه به عملکردهای بوم شناختی و موانع موجود، بیشترین وسعت از جنگل های مانگرو خمیر-قشم تحت تأثیر موانع بوم شناختی می باشند که از دلایل آن می توان به توسعه فعالیت های انسانی، کاهش اراضی جنگلی و پیشروی پهنه های آبی و جزر و مدی در منطقه اشاره نمود. همچنین نتایج حاکی از روند کاهشی در عملکرد و پیوستگی بوم شناختی منطقه و در مقابل افزایش روند اثر موانع است. ازاین رو عملکردها و پیوستگی بوم شناختی با میزان تراکم جنگل های مانگرو رابطه ای مستقیم دارد، بدین معنا که با کاهش رویشگاه های جنگلی تحت تأثیر مخاطرات محیطی و انسانی، میزان عملکرد و پیوستگی بوم شناختی نیز کاهش یافته است. با توجه به نتایج به دست آمده در این مطالعه، ارزیابی عملکرد و پیوستگی بوم شناختی می تواند امکان تحلیل اصولی از فعالیت های توسعه ای برای افزایش رفاه انسانی را از طریق حفظ پیوستگی زیستگاه و افزایش پایداری اکوسیستم ها فراهم نماید. همچنین نتایج این مطالعه به عنوان یک راهکار مدیریتی می تواند به حفاظت و برنامه ریزی صحیح در راستای توسعه فعالیت های انسانی و به دنبال آن مخاطرات و پیامدهای محیطی کمک کند.
تأثیر تأخیر فرایند تملک املاک و مستغلات برای احداث بزرگراه ها بر محله ها درکلان شهر تهران (مورد مطالعه: بزرگراه شوش در محله طیب در منطقه 15 شهرداری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از سیاست های حل مشکلات حمل و نقل و ترافیک شهرها، گسترش شبکه بزرگراهی است. فرایند ساخت این معابر به دلایل مختلف، ازجمله به دلیل عدم تملک به موقع املاک و مستغلات مورد نیاز، با تأخیر طولانی و پیامدهای نامطلوب ناشی از آن مواجه می شود. هدف این مقاله، شناخت تأثیر تأخیر در فرایند تملک املاک و مستغلات در ساخت بزرگراه شوش در محدوده محله طیب در منطقه 15 شهرداری تهران است. جامعه آماری شامل 253 قطعه زمین و 1139 نفر جمعیت ساکن در محدوده اجرای این پروژه و مدیران مرتبط به آن در شهرداری این منطقه است. حجم نمونه ساکنین محدوده اجرای این پروژه، 281 نفر است که با استفاده از فرمول کوکران و با خطای 5% محاسبه شد. داده و اطلاعات به دو روش کتابخانه ای و پیمایشی و در 5 معیار اجتماعی، اقتصادی، کالبدی، ترافیکی و محیط زیستی و 13 گویه مرتبط به آن ها به دست آمده است. در مطالعات پیمایشی، از جامعه نمونه ساکنین محدوده اجرای این پروژه پرسشگری به عمل آمد. نمونه گیری این جامعه به روش تصادفی ساده منظم انجام شد. با مدیران مرتبط به این پروژه مصاحبه نیمه ساختاریافته به عمل آمد. تعداد مصاحبه ها به روش اشباع نظری و با آغاز از شهردار ناحیه 1 شهرداری منطقه 15 انجام شد. برای پردازش و تحلیل داده و اطلاعات از نرم افزارهای SPSS و GIS و آزمون آماری T-Test استفاده شد. براساس یافته ها، از ابتدای اجرای این پروژه، ارائه خدمات عمومی به ساکنین، امکان گذران اوقات فراغت، ارزش زمین و مسکن و تعداد مشاغل در محدوده اجرای این پروژه کاهش پیدا کرد.
بررسی و پایش آلایندهای جوی بر روی ایران با استفاده از ماهواره سنتینل 5(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آلودگی هوا می تواند اثرات منفی جدی بر سلامت انسان از جمله بیماری های قلبی عروقی و تنفسی داشته باشد. پایش و کنترل آلاینده های هوا برای حفاظت از سلامت عمومی و محیط زیست بسیار مهم است. کشور ایران مانند بسیاری از کشورهای در حال توسعه با آلودگی هوا به ویژه در کلان شهرها و شهرهای صنعتی خود مواجه است. یکی از ابزارهای قدرتمند در پایش آلودگی هوا، روش های مبتنی بر سنجش از دور می باشد.هدف این مطالعه استفاده از داده های ماهواره ای با وضوح نسبتاً بالا برای پایش کیفیت هواو میزان آلودگی هوا با استفاده از تصاویر سنجنده سنتینل-5(Sentinel-5P)است.در این مطالعه، پایشی جامع براساس مقادیر برخی از مهمترین آلاینده های هوا (از جمله AI،O3،NO2،SO2,CH4وCO)، با استفاده از تصویرهای ماهواره سنتینل-5 برای کشور ایران در سالهای 2019 -2023 صورت گرفته است. نتایج این تحقیق نشان داد ، که انتشار گاز های مونو اکسید کربن و دی اکسید گوگرد روند کاهشی(در ماه های ژوئن بعنوان نمونه ماه مورد بررسی) داشته ، اما گاز دی اکسید نیتروژن،گاز متان، گاز ازن و آئروسلها روند افزایشی را طی ماه های ژوئن 2021 تا 2023 داشته اند. به طور کلی، آلودگی هوا در بخش های شمالی کشور، به ویژه در شهرهای بزرگ و چند تجمع بزرگ شهری بسیار جدی تر است، در مطالعه حاضر ، بررسی شد که چگونه سطح شش آلاینده هوا در کشور ایران در ماه های ژوئن 2019 تا 2023 متغیر و متفاوت هستند. از دیگر نتایج مهم این تحقیق این است که در مجموع میزان آلودگی هوا در سالهای 2020-2023 در مقایسه با سال 2019 با روندی افزایشی مواجه شده است. همچنین پایش صورت گرفته بوسیله تصویرهای ماهواره سنتینل-۵ نشان می دهد که در سال های اخیر، تهران آلوده ترین هوا را به لحاظ مجموع گازهای مونوکسید کربن، دی اکسید نیتروژن، دی اکسید گوگرد و ذرات معلق (گرد و غبار) داشته است. همچنین تغییرات غلظت آلاینده ها از الگوی خاصی تبعیت نمی کند. همچنین مشخص شد سامانه GEE قادر است حجم زیادی از داده ها را در زمان بسیار اندک با دقت بالا پردازش کند.
ارزیابی خسارات ناشی از زلزله در مناطق شمال شهر تبریز (مناطق 1، 5 و 10)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال ۱۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴۰
1 - 22
حوزههای تخصصی:
در پژوهش حاضر آسیب پذیری لرزه ای مناطق شمالی شهر تبریز (مناطق 1، 5 و 10) مورد ارزیابی قرار گرفته است. ارزیابی آسیب پذیری لرزه ای در طی پنج مرحله شامل: ارزیابی مکانی معیارهای موثر بر آسیب پذیری، فازی سازی معیارهای ارزیابی، استخراج وزن معیارها با استفاده از مدل AHP، روی هم گذاری و ترکیب معیارها و در نهایت محاسبه ضریب آسیب پذیری لرزه ای شهر به انجام رسید. نتایج حاصل از مدل AHP نشان داد که معیارهای فاصله از گسل و تراکم مسکونی هر دو با ضریب وزنی 229/0 و معیار تراکم جمعیت با ضریب وزنی 162/0 مهم ترین معیارهای موثر بر آسیب پذیری لرزه ای مناطق شمالی شهر تبریز می باشند. پهنه بندی آسیب پذیری لرزه ای نشان داد که تقریبا تمامی مناطق شمالی شهر نسبت به مخاطره زلزله از آسیب پذیری بالا تا بسیار بالایی برخوردارند. در حالت تطبیقی بالغ بر 6/16 درصد از فضاهای شهری مناطق مطالعاتی در کلاس با آسیب پذیری لرزه ای زیاد و 6/5 درصد در کلاس با آسیب پذیری لرزه ای بسیار زیاد واقع شده اند. این فضاها عمدتا شامل کاربری های مسکونی واقع در محلات غربی منطقه 1 و محلات مرکزی منطقه 10 می باشند. بر اساس ضریب آسیب پذیری لرزه ای برای زلزله ای با شدت 10 مرکالی حجم تخریب در این محلات بین 65 تا 100 درصد خواهد بود. از دلایل آسیب پذیری لرزه ای بسیار بالای بخش های غربی منطقه 1 و بخش های مرکزی منطقه 10 می توان به مجاورت با گسل بزرگ تبریز، تراکم بالای جمعیتی و مسکونی، فقدان یا محدودیت شدید فضاهای باز شهری، ریزدانه بودن بخش قابل توجهی از ساختمان ها، وجود بافت فرسوده و حاشیه نشینی اشاره نمود.
تحلیل فضایی تاب آوری مناطق شهری در برابر زلزله (مطالعه موردی: شهر کرمانشاه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی بهار ۱۴۰۳ شماره ۴۹
109 - 132
حوزههای تخصصی:
گسترش جمعیت شهرنشینی به بیش از دو سوم جمعیت جهان تا سال ۲۰۵۰ ازیک طرف و پیش بینی رشد ریسک مخاطرات طبیعی در آینده از طرف دیگر، لزوم توجه مدیران، برنامه ریزان و سیاست گذاران شهری را به مسئله تاب آوری بیشتر جوامع در مواجهه با مخاطرات طبیعی به نمایش می گذارد. ازاین رو هدف پژوهش حاضر، تحلیل فضایی تاب آوری مناطق شهری در برابر زلزله در شهر کرمانشاه است. پژوهش حاضر از نوع کاربردی و به لحاظ روش انجام توصیفی - تحلیلی است. جامعه آماری پژوهش شهروندان شهر کرمانشاه است که با استفاده از فرمول کوکران 385 نفر به عنوان نمونه آماری انتخاب گردید. جمع آوری داده ها با استفاده از پرسشنامه صورت گرفته است و از روش های توصیف فراوانی ابعاد و گویه ها و آزمون های تی تک نمونه ای، فریدمن و کروسکال والیس و روش CV جهت تحلیل داده ها استفاده شده است. یافته های نشان می دهد؛ تاب آوری شهر کرمانشاه در همه شاخص ها (آگاهی، دانش، مهارت، نگرش و سرمایه اجتماعی ) در حد متوسط است ، همچنین شاخص نگرش بیشترین اهمیت را در تاب آوری داشته است و شاخص های؛ آگاهی، سرمایه اجتماعی، دانش و مهارت در رتبه های بعدی قرار دارند. نتایج آزمون کروسکال والیس هم نشان می دهد، تفاوت معنادار بین مناطق هشت گانه در کلانشهر کرمانشاه از لحاظ کل شاخص های تاب آوری وجود دارد و اینکه وضعیت مناطق هشت گانه در یک سطح نمی باشند. در بین شاخص ها بیشترین نابرابری مربوط به شاخص آگاهی و کمترین مربوط به شاخص سرمایه اجتماعی است. در کل تحلیل فضایی تاب آوری در شهر کرمانشاه در حد متوسط و در بین مناطق تفاوت وجود دارد.
تحلیل مکانی و زمانی زمین لرزه های ایران در طی سال های 1907 تا 2023(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی سال ۱۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۵۲
222 - 243
حوزههای تخصصی:
موقعیت زمین ساختی ایران سبب شده است تا این کشور پتانسیل لرزه خیزی بالایی داشته باشد. با توجه به اینکه زمین لرزه با خسارات جانی و مالی زیادی همراه است و مطالعه در این زمینه دارای اهمیت بالایی است، در این پژوهش به تحلیل مکانی و زمانی زمین لرزه های رخ داده در ایران پرداخته شده است. این پژوهش بر مبنای روش های کمی است. مهم ترین داده های پژوهش، لایه رقومی ارتفاعی 30 متر SRTM، لایه رقومی گسل های ایران و همچنین اطلاعات مربوط به کانون زمین لرزه های ثبت شده در ایران در طی سال های 1907 تا 2023 (1402-1286) است که از سایت USGS تهیه شده است. مهم ترین ابزارهای پژوهش ArcGIS و SPSS بوده است. با توجه به اهداف مورد نظر، در این پژوهش ابتدا به آنالیز مکانی و سپس آنالیز زمانی زمین لرزه های رخ داده پرداخته شده است. بر اساس نتایج حاصله، در طی دوره زمانی موردمطالعه، 7139 زمین لرزه با بزرگای بیش از 3 ریشتر در ایران ثبت شده است که 12 زمین لرزه بیش از 7 ریشتر بزرگا داشته اند (بر این اساس حدوداً هر 10 سال یک بار شاهد یک زمین لرزه بیش از 7 ریشتری در ایران بوده ایم). نتایج آنالیز مکانی و تحلیل فضایی زمین لرزه های رخ داده نشان داده است که از نظر کمی و تعداد کانون های زمین لرزه، مناطق جنوب غربی کشور دارای بیش ترین پتانسیل لرزه خیزی هستند ولی از نظر زمین لرزه های با بزرگای بالای 7 ریشتر، مناطق شرقی و شمال غربی کشور دارای پتانسیل بالاتری هستند. همچنین مناطق مرکزی کشور، خصوصاً مناطق مجاور شهر اصفهان، دارای کم ترین پتانسیل لرزه خیزی هستند. نتایج آنالیز زمانی زمین لرزه های رخ داده نیز نشان داده است که بیش ترین تعداد زمین لرزه های رخ داده مربوط به ماه های فروردین و اردیبهشت و ساعات اولیه بامداد بوده است.
ارزیابی خدمات اکوسیستمی تولید آب بر اساس کاربری و پوشش اراضی در اکوسیستم های منطقه سیستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی سال ۱۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۵۲
27 - 47
حوزههای تخصصی:
تولید آب یکی از مهم ترین خدمات اکوسیستمی تولیدی است که تحت تأثیر ویژگی های کاربری اراضی تغییر می کند. این پژوهش با هدف ارزیابی تولید آب در منطقه سیستان و ارزیابی همبستگی مکانی آن با ویژگی های کاربری اراضی بر مبنای سنجه های تراکم و تعداد لکه، بزرگ ترین لکه، شکل سیمای سرزمین و تراکم لبه انجام شد. مدل اینوست برای ارزیابی تولید آب و رگرسیون وزنی مکانی (GWR) برای بررسی همبستگی مکانی بین تولید آب و سنجه های سیمای سرزمین استفاده شد. مجموع تولید سالیانه آب در منطقه حدود 71 میلیون مترمکعب (به طور میانگین 43 مترمکعب در هکتار) برآورد گردید که بیشترین میزان آن در مناطق غربی و کمترین میزان آن در بخش های شرقی مشاهده شد. اراضی بایر و ساخته شده ها به ترتیب با 65 و 4 مترمکعب در هکتار دارای بیشترین و کمترین میزان تولید آب بودند. نتایج GWR مشخص کرد بین تولید آب با سنجه های موردنظر همبستگی مکانی معناداری وجود دارد (0.95<R2<0.98, p-value<0.01) که بیانگر اثر ویژگی های کاربری اراضی بر فراهم سازی خدمات اکوسیستمی تولید آب است. این مطالعه اطلاعات مفیدی در رابطه با میزان تولید آب و ارتباط آن با ویژگی های مختلف کاربری های اراضی در منطقه مطالعاتی ارائه داده است که می تواند در راستای اتخاذ راهبردهای مناسب برای حفظ منابع آبی مورداستفاده قرار گیرند.
بررسی غلظت عناصر سنگین موجود در گردوغبار و ارزیابی ریسک سلامت انسانی (مطالعه موردی: شهرستان بیرجند، استان خراسان جنوبی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال ۱۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۳۹
93 - 108
حوزههای تخصصی:
گردوغبار شهری یکی از شاخص های آلودگی به فلزات سنگین در محیط زندگی است. حضور فلزات سنگین در خاک های آلوده چالشی برای محیط زیست محسوب می شود و با ورود به بدن موجودات زنده، می تواند عوارض جبران ناپذیری ایجاد کند؛ بنابراین شناخت مواد آلاینده و چگونگی انتقال، عملکرد و دسترس پذیری آن ها از اهمیت بالایی برخوردار بوده و تأثیرات آن ها بر سلامت انسان و دیگر جانداران به وضوح قابل توجه است. لذا مطالعه حاضر به منظور بررسی تأثیر فلزات سنگین (شامل سرب (Pb)، روی (Zn)، کروم (Cr) و آرسنیک (As)) در گردوغبار شهر بیرجند بر سلامت شهروندان انجام شده است. برای دستیابی به این هدف، 50 نمونه گردوغبار از مرکز شهر بیرجند جمع آوری شدند و با استفاده از روش طیف سنجی جفت شده پلاسمای القایی (ICP-OES) تحلیل شدند. با توجه به نتایج تحقیق میانگین غلظت فلزات مورد مطالعه به ترتیب Pb (93/16)، Zn (55/5)، Cr (04/1) و As (11/6) µg/m³ برآورد گردید. بر اساس میانگین مقادیر RI، فلزات کروم و روی دارای پتانسیل ریسک اکولوژیکی کم هستند و سرب ریسک متوسط و آرسنیک دارای پتانسیل ریسک اکولوژیکی زیاد است. خطر غیر سرطان زایی فلزات سنگین در شهر بیرجند بدون ریسک است؛ اما خطر غیر سرطان زایی برای دو عنصر کروم و آرسنیک برای کودکان بیشتر از بزرگ سالان است. مقادیر CR در کودکان بیشتر از بزرگ سالان است. این مقدار در کودکان برای کروم (4-10×58 /5)، آرسنیک (5-10×98 /5) و سرب (6-10×09 /9) و در بزرگ سالان کروم (4-10×18 /1) و آرسنیک (5-10×27 /1) می باشد که بیشتر از 6-10×1 می باشد. خطرپذیری سرطان برای کودکان تحت شرایط کنترل و نظارت وجود دارد؛ اما ریسک سرطان ناشی از این فلز در گردوغبار برای بزرگ سالان می تواند نادیده گرفته شود.