فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۱۴۱ تا ۱٬۱۶۰ مورد از کل ۱۰٬۶۲۶ مورد.
حوزههای تخصصی:
مدیریت روستایی در ایران پس از طی نمودن فراز و فرودهای بسیار، با تصویب قانون شوراها و شکل گیری شوراهای اسلامی در آبادی های بالای 20 خانوار و در ادامه با تصویب قانون تاسیس دهیاری های خودکفا در روستاهای کشور (14 تیرماه 1377) و استقرار نهاد دهیاری به عنوان بازوی اجرایی شورای اسلامی، تجربه جدیدی را آغاز نمود. اکنون که حدود دو دهه از آغاز فعالیت مدیریت روستایی کشور در الگوی نوین خود می گذرد، در راستای تحقق مدیریت روستایی مطلوب و توسعه پایدار روستایی، بازبینی فرآیندها، اصلاح رویه های جاری و ارتقای مطلوبیت عملکرد این نهاد بسیار حایز اهمیت است. تحقیق حاضر که با هدف ارزیابی و تحلیل عوامل موثر بر بازآرایی الگوی مدیریت خدمات روستایی انجام شده است، از لحاظ ماهیّت توصیفی- تحلیلی و از نظر هدف کاربردی می باشد. داده ها به دو روش میدانی و کتابخانه¬ای جمع آوری شده اند. جامعه آماری آن مشتمل برتمامی شهرستان های استان قزوین می باشد. در ادامه به صورت خوشه ای بخش ها، دهستان ها و روستاهای هدف انتخاب شده اند. در مجموع تعداد 427 پرسشنامه از اهالی 40 روستای منتخب استان قزوین تکمیل شده است. براساس نتایج تحقیق در بعد محیطی- کالبدی، مولفه هایی همچون؛ اتخاذ رویکرد پهنه ای به جای نقطه ای، پیوند فضایی و ویژگی های جغرافیایی منطقه و پوشش حداکثری خدمات، در بعد ساختاری-نهادی مولفه های؛ اصلاح قوانین و مقررات، ایجاد سازمان های عمرانی و خدماتی مشترک، افزایش ساعات فعالیت دهیار و امکان ارایه خدمت به روستاهای همجوار، در بعد اجتماعی- فرهنگی مولفه های؛ توزیع عادلانه خدمات، پاسخگویی، شفافیت عملکرد، افزایش تعاملات و توجه به اقشارآسیب پذیر، در بعد اقتصادی نیز مولفه های؛ رعایت صرفه و صلاح اقتصادی، کاهش هزینه خدمات، افزایش بهره وری، منابع درآمدی پایدار، خدمات اشتراکی و نهایتا در بعد انسانی نیز مولفه هایی همچون؛ مشارکت مردم، بخش خصوصی و تعاونی، اصلاح فرآیند انتخاب دهیار و آموزش شهروندی، از نظر پاسخگویان بیشترین نقش را در فرآیند بازآرایی الگوی مدیریت خدمات روستایی داشته اند.
Evaluation and Analysis of Resilience of Rural Tourism and Identification of Key Drivers Affecting It in The Face of The Covid-19 Pandemic in Iran(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش و برنامه ریزی روستایی سال یازدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳۹
99 - 116
حوزههای تخصصی:
Purpose- Owramanat County in Kermanshah province with 14 tourism regions, is one of the best tourist destinations of Kermanshah province, in which the tourism activists have faced challenges during the period of the outbreak of the Covid-19 pandemic. The purpose of the present study is to evaluate and analyze the resilience of rural tourism and identify the key drivers affecting it in the face of Covid-19 pandemic in Owramanat County. Design/methodology/approach- the present applied, quantitative study has been conducted with a combined approach (combination of descriptive-analytical and exploratory methods). The questionnaire method was used for data collection and its validity and reliability have been confirmed by observing scientific principles. In order to achieve the purposes of the study, the opinions of 150 people from the local community active in the field of tourism were used to evaluate the resilience, and the opinions of 30 experts were used to identify the primary factors affecting the resilience and also the views of 25 experts were taken into consideration in order to identify the key drivers affecting the resilience of rural tourism. The SPSS and MICMAC software were used to analyze the collected data. Findings- The research findings showed that, the average of four variables including local government budget, environmental knowledge, community welfare, and social support system as the main components of the resilience of rural tourism were 1.757, 2.358, 1.808, and 2.295 respectively and have been significantly lower than the base average. The overall assessment results showed that the calculated average with a value of 2.014 has been significantly lower than the medium level. The results also showed that, among 17 factors affecting the resilience of tourism, 5 factors of government financial support, financial capital, sanitary equipment, infrastructural facilities and disease control are the most effective key drivers on resilience. Originality/ value- Evaluation and analysis of the resilience of rural tourism in the face of Covid-19 pandemic with an approach of presenting the key indicators and variables in this field and also identification of key drivers affecting the resilience of rural tourism have received less attention from researchers and this proves the originality of the present study.
واکاوی نقش ظرفیت های اقلیمی در توسعه گردشگری با تاکید بر جریان باد، مورد مطالعه: شهر منجیل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر ظرفیت های اقلیمی در توسعه گردشگری شهر منجیل با تأکید بر جریان باد اجرا گردید. این تحقیق با استفاده از شاخص های اقلیم گردشگری برپایه داده های دما، باد، بارش، رطوبت، ابرناکی و فشار بخار آب در دوره زمانی 1993-2014 و استفاده از مدل های تابع چگالی احتمال سرعت حداکثر باد ماهانه در دوره زمانی 1993-2016، به روش توصیفی و تحلیلی انجام شد. داده های اقلیمی از ایستگاه همدید منجیل اخذ گردید. بررسی ظرفیت های اقلیمی و باد در تنظیم تقویم گردشگری شهری منجیل نوآوری تحقیق محسوب می شود. نتایج تحقیق نشان داد ماه های می، ژوئن و سپتامبر بر اساس تمام مدل های اقلیم گردشگری، برای گردشگری مناسب می باشند که می تواند برای علاقمندان ورزش های آبی مانند موج سواری، اسکی، کایت سواری و قایقرانی استفاده شود. ماه های آوریل، ژوئن، اگوست و سپتامبر برای ورزش های آبی-بادی و ماه های مارس، آوریل و می برای توریسم ماجراجویانه و تجربه توفان های بسیار شدید مناسب می باشند. استیلای باد منجیل در بیش از 310 روز از سال سبب برخورداری این شهر از هوای سالم گردیده که برای توریسم سلامتی اهمیت دارد. دره سفید رود، تونل باد منجیل، دریاچه سد سفیدرود و درختان بی قرینه زیتون که برخی علت و برخی معلول باد منجیل می باشند، از نظر اکوتوریسم و ژئوتوریسم مورد توجه می باشند.
تدوین الگوی تحقق پذیری توسعه پایدار برمبنای شاخص های شکوفایی شهری (نمونه موردی: شهر جدید عالیشهر)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و آمایش شهری - منطقه ای سال دوازدهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴۵
189 - 204
حوزههای تخصصی:
شکوفایی شهری، رویکردی نوین و اساسی برای تبیین چشم انداز و مسیر تحقق توسعه و نمونه خاص تر آن، یعنی پایداری در شهرهای امروزی محسوب می شود که با مشکلات عدیده ای در ابعاد مختلف روبه رو هستند. از طرفی مفهوم این رویکرد ارتقادهنده یک الگو یا مدل جدید از طراحی شهری برمبنای نظریات جهانی و درعین حال تطابق پذیر با شرایط، ماهیت و پویایی های زمینه ای و محلی است. با توجه به اهمیت برنامه ریزی و طراحی شهرهای امروزی برمبنای شاخص های شکوفایی شهری، تحقیق حاضر با هدف تدوین الگوی تحقق پذیری توسعه پایدار برمبنای شاخص های شکوفایی در شهر جدید عالیشهر نگارش شده است. در این راستا، روش تحقیق آمیخته (ترکیبی از رویکردهای کمّی-کیفی) با هدف کاربردی و ماهیت تحلیلی-توسعه ای است. جامعه آماری تحقیق شامل کارشناسان و مسئولان شهری عالیشهر بوده که با توجه به مشخص نبودن تعداد جامعه آماری از فرمول کوهن در سطح اطمینان 95 درصد برای تعیین حجم نمونه استفاده شده و حجم نمونه 90 نفر برآورد شده است. به منظور تجزیه وتحلیل داده ها و اطلاعات نیز از روش مدل سازی معادلات ساختاری در نرم افزار AMOS استفاده شده است. یافته های تحقیق نشان می دهد که مهم ترین متغیرهای تأثیرگذار بر تحقق پذیری شهر شکوفا در شهر جدید عالیشهر به ترتیب عبارت اند از: زیرساخت ها، بهره وری، کیفیت زندگی، برابری و مشارکت و پایداری محیط زیست که به ترتیب میزان تأثیرگذاری آن ها برمبنای مدل ساختاری 79/0، 67/0، 58/0، 56/0 و 51/0 است. همچنین مؤلفه های تأکید بر هوشمندسازی عملکردهای مختلف، تنوع در کسب وکارها، ارتقای مهارت های شهروندی، سرزندگی فضاهای شهری و دسترسی مناسب به انواع امکانات و خدمات شهری از مؤلفه های تأثیرگذار بر تحقق پذیری شهر شکوفا در عالیشهر هستند.
ارزیابی عوامل موثر بر حس تعلق شهروندان به فضاهای شهری، مطالعه موردی: میدان انقلاب بندر بوشهر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بدون شک حس تعلق و دلبستگی به محیط طبیعی و مصنوع به شکل پر رنگی خودنمایی خواهد نمود. بنابراین نقش حس تعلق در افزایش کیفیت های محیطی در شهرهای امروزین که مورد بی توجهی و عدم مشارکت فعال و تأثیرگذار شهروندان قرار گرفته است، بسیار حائز اهمیت می باشد. آنچه مورد نظر این پژوهش می باشد ارزیابی عوامل موثر در حس تعلق شهروندان به فضاهای شهری و تعیین شاخص های موثر در تقویت حس تعلق فضاهای شهری و میزان تحقق این شاخص ها در میدان انقلاب است. نوع تحقیق با توجه به ماهیت کاربردی و بر اساس روش تحقیق توصیفی پیمایشی می باشد و مکان پژوهش نیز میدان انقلاب ، از قدیمی ترین میادین بوشهر است. ابزار گردآوری داده ها در تحقیق حاضر پرسشنامه می باشد که پایایی و اعتبار آن سنجیده شد. سپس با استفاده از روش تحلیل عامل اکتشافی شاخص ها ارزیابی گردیده اند. نتایج پژوهش نشانگر آن است که 20 شاخص مکانی تأثیرگذار بر عوامل موثر در حس تعلق شهروندان به فضاهای شهری به 6 عامل «خاطره انگیزی/تعلق مکانی»، «دسترسی و خوانایی»، «زیبایی بصری و تنوع فضایی»، «تامین فعالیت ها»، «همه شمولی» و «تعامل پذیری / حضورپذیری» دسته بندی می گردد. در نهایت راهکارهایی مانند باز طراحی مبلمان و فضای میدان انقلاب (ششم بهمن)، اختصاص دادن غرفه های محصولات بومی و محلی به صورت فصلی در جهت افزایش فعالیت هایی برای جذب هر چه بیشتر افراد، گسترش جشن های بومی منطقه و اجراهای خیابانی و همچنین استفاده از المان های بومی و سنتی متناسب با بافت قدیم بوشهر که می تواند حس مکان و هویت مکان در میدان انقلاب ( ارتقا دهد، ارائه گردیده است.
تحلیل اولویت های گردشگری و دلالت های راهبردی آن در توسعه شهری مشهد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله سعی در بررسی این سوال دارد که از منظر اقتصاد سیاسی، شهری که دارای ظرفیت های چندگانه گردشگری است بر اساس چه ملاحظاتی مدل راهبردی توسعه خود در حوزه گردشگری را تدوین نماید؟ در مدل سه سطحی راهبردی توسعه شهریِ گردشگری محور، جایگاه دولت، تنظیم نقش و کارکرد مقصد گردشگری و ترسیم قواعد و قوانین است. این مقاله به لحاظ روش شناختی، جز روش های ترکیبی است. به طوریکه در گام اول مبتنی بر مطالعه مروری سیستماتیک و درگام دوم نظریات مستخرج بریک مورد مطالعه میدانی تطبیق داده شده است. توسعه بهینه شهری مشهد در حوزه گردشگری واز منظر اقتصاد سیاسی، مستلزم شناسایی کارکرد و نقش سیاسی شهرمشهد در سطح ملی، شناسایی گروههای ذینفع رسمی و غیر رسمی و وفاق جمعی در سطح گروه ها است. بر همین اساس با استفاده از تکنیک ویکور، برنامه های توسعه چندجانبه گردشگری در شهر مشهد با استفاده از ملاحظات اجرای برنامه ها و گروه های درگیر مورد رتبه بندی قرار گرفت. نتایج نشان داد که در هر دوی این موارد، توسعه گردشگری سلامت و گسترش پروژه های تفریحی در شهر مشهد و اطراف آن در رتبه های برتر قرار دارند.به طوریکه گردشگری سلامت با معیار«گروه های درگیر با ذیربط با برنامه» دارای رتبه یکم با شاخص ویکور صفر و توسعه و گسترش پروژه های تفریحی در شهر مشهد و اطراف آن دارای رتبه دوم با شاخص ویکور 5/0 است .
اولویت بندی روستاهای هدف بوم گردی روستایی در منطقه جنگلی حوزه آبخیز بابلکرود(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روستا و توسعه سال بیست و پنجم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳
139 - 166
حوزههای تخصصی:
بوم گردی روستایی بر اساس اصول و معیارها علمی از رویکردهای ضروری در فرآیند نیل به توسعه پایدار و جلوگیری از هدررفت وقت و سرمایه است. روش تحقیق این پژوهش توصیفی- تحلیلی و هدف آن اولویت بندی روستاهای هدف بوم گردی روستایی در منطقه جنگلی حوزه آبخیز بابلکرود از توابع استان مازندران است. در این تحقیق، از روش دلفی به منظور شناسایی معیارهای بوم گردی روستایی، تکنیک Entropy برای تعیین وزن آنها و از مدل های تصمیم گیری چند معیاره TOPSIS، ElECTER و VIKOR برای اولویت بندی روستاهای منطقه جنگلی حوزه آبخیز بابلکرود از نظر توان بوم گردی روستایی در سال 1399 استفاده شد. یافته های این تحقیق، چهار معیار زیست محیطی، اقتصادی، اجتماعی و فنی و 44 شاخص را جهت ارزیابی بوم-گردی روستایی شناسایی و در منطقه مورد مطالعه بومی سازی نمود. نتایج اولویت بندی 17 روستای منطقه جنگلی حوزه آبخیز بابلکرود نشان داد به ترتیب روستاهای خلیل کلا، خرکاک، آری، کالیکلا و فیروزجاه با کسب بیشترین میانگین نهایی جزء پنج روستای با توان بالا جهت بوم گردی روستایی هستند. همچنین نتایج نشان می دهد به کارگیری مدل های گوناگون چندمعیاره به رتبه بندی متفاوتی از گزینه های رقیب منجر می شود، بنابراین جهت حصول به اجماع و نیز رتبه بندی جامع تر گزینه ها، روش ادغام سه گانه استفاده شده است. نتایج این روش نشان داد مدل ویکور در قیاس با سایر مدل ها نتایج مناسبتری برای اولویت بندی روستاهای منطقه از نظر توان بوم گردی روستایی ارائه می دهد. لذا، پیشنهاد می شود روستاهای هدف بومگردی در این مطالعه در برنامه های مدیریتی و اجرای پروژه های بوم گردی روستایی در استان مازندران، شهرستان سوادکوه بیشتر مد نظر قرار گیرد.
تجویز سیاست به منظور سازماندهی فضایی محلات بافت قدیم شهر آمل
حوزههای تخصصی:
پیدایش مفهوم محله دارای تاریخچه ای طولانی در نظام شهرنشینی ایران و جهان است و ریشه در زندگی جمعی مردم و ارتباطات اجتماعی آن ها دارد و مطالعات بسیاری درباره اهمیت و نقش محله های سنتی انجام شده است. بدین روی با توجه به مطالب مطروحه، پژوهش حاضر با هدف تجویز سیاست به منظور سازماندهی فضایی محلات بافت قدیم شهر آمل مطرح می گردد. که به منظور دستیابی به هدف مورد نظر سازماندهی فضایی محلات بافت قدیم شهر آمل مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت. روش تحقیق مقاله حاضر روش توصیفی-تحلیلی و نوع آن کاربردی است. از لحاظ نوآوری نیز باید عنوان نمود که پژوهش حاضر به منظور سازماندهی فضایی محلات بافت قدیم به صورت یک کل در شهر آمل مورد بررسی قرار می دهد. از نتایج این پژوهش می توان به تقویت و شکل گیری مراکز فرعی در سطح محلات با اولویت قرارگیری فضاهای اجتماعی کوچک نظیر پارک و فعالیت های مرتفع کننده نیازهای روزانه و شکل گیری و ترکیب فعالیت ها با اولویت فعالیت های روزانه و هفتگی در مراکز محلات متناسب با نیازهای روز جامعه و فشردگی کالبدی آن ها اشاره کرد.
سنجش جدایی گزینی مسکونی شهر اردبیل با استفاده از شاخص اندازه گیری چندگروهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و آمایش شهری - منطقه ای سال دوازدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴۴
145 - 170
حوزههای تخصصی:
جدایی گزینی شهری، در اکثر شهرهای جهان موضوع درخور توجهی است؛ زیرا در بسیاری از شهرها این جدایی، اگر نه پدیدآورنده، بلکه تشدیدکننده برخی مسائل اجتماعی بوده است و بسیاری از مسائل اجتماعی و اقتصادیِ این گونه جوامع، از وجود جدایی گزینی مسکونی ناشی می شود که تبدیل به چالش مهمی در سیاست گذاری شهری و سیاست گذاری مسکونی در شهرها شده است؛ بناﺑﺮاﯾﻦ ﻫﺪف پژوهش حاضر ﺳﻨﺠﺶ ﺟﺪاﯾﯽﮔﺰﯾﻨﯽ مسکونی شهر اردبیل با استفاده از شاخص اندازه گیری چندگروهی است. روش تحقیق کمّی بوده و رویکرد آن توصیفی-تحلیلی است. جامعه آماری این تحقیق محدوده قانونی شهر اردبیل در سال 1395 و حجم نمونه نیز همه بلوک های آماری سال مذکور است. داده های مورد نیاز در قالب نقشه با استفاده از سیستم اطلاعات جغرافیایی، نرم افزار GeoDa و تحلیل جدایی گزینی فضایی مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. به همین منظور ابتدا به سنجش میزان جدایی گزینی چندگروهی بین طبقه های بالا، متوسط و پایین شهر پرداخته شد. نتایج نشان داد که میان قشرهای موجود در شهر جدایی گزینی متوسط وجود دارد. براساس نتایج به دست آمده از روش های آمار فضایی مشخص شد که از بین 6738 بلوک شهری در سال 1395، شهر اردبیل از یک ساختار متمرکز و خوشه ای برخوردار است. در ﯾﮏ ﺟﻤﻊﺑﻨﺪی ﮐﻠﯽ از ﻧﺘﺎﯾﺞ ﺑﻪ دﺳﺖ آﻣﺪه ﺑ ﺮ ﻣﺒﻨﺎی ﺷﺎﺧﺺﻫﺎی ﻣﻮرد اﺳﺘﻔﺎده ﻣﯽﺗ ﻮان ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺳﺎﺧﺘﺎر ﻓﻀﺎﯾﯽ ﺷﻬﺮ اردبیل دارای اﻟﮕﻮﯾﯽ ﻣﺘﻤﺮﮐﺰ اﺳﺖ و پهنه هایی که از بالاترین میزان محرومیت شهری برخوردارند، در بخش های شمال غربی و جنوب شرقی قرار گرفته اند و عمدتاً شامل پهنه های اسکان غیررسمی، پهنه هایی با بافت نابسامان میانی و بافت هایی با پیشینه روستایی هستند.
نقش سازماندهی فضایی بر افزایش اجتماع پذیری فضاهای باز مجتمع های مسکونی؛ نمونه مورد مطالعه: مجتمع های مسکونی شهر شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شهری دوره یازدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴۳
27 - 40
حوزههای تخصصی:
تحقیقات مختلف نشان می دهد که عوامل متعددی از جمله عامل اجتماعی، کالبدی و اقتصادی بر میزان اجتماع پذیری یک محیط تأثیر گذارند. در این ارتباط نقش سازماندهی فضایی به عنوان نمونه ای از عوامل کالبدی مؤثر بر اجتماع پذیری فضاهای باز مجتمع های مسکونی، موضوعی قابل تأمل است که پژوهش حاضر به آن پرداخته است. بنابراین چهار الگوی سازماندهی فضایی در مجتمع های گفته شده شامل الگوی خطی، مجموعه ای، مرکزی تک عنصری و مختلط در چهار مجتمع مسکونی شهر شیراز به عنوان نمونه موردی انتخاب شده اند. ابزار تحلیل در پژوهش جاری تئوری نحو فضاست که با استفاده از روابط ریاضی و آنالیزهای نرم افزاری در محیط نرم افزارDepthmap ، به تجزیه و تحلیل ساختار کالبدی نمونه های مورد نظر پرداخته است. بر این اساس از شاخص های سلسله مراتب، دسترسی پذیری، جانمایی فضایی، شفافیت، تنوع فضایی و درصد فضاهای باز و بسته، در این پژوهش بهره گیری شده است. مقاله پیش رو علاوه بر روش نحو فضا از مشاهدات میدانی و نیز بررسی اسناد طرح در قالب نقشه ها و پروفیل ها نیز بهره برده است. در نهایت نتایج تحقیق حاکی از آنست که ساماندهی فضایی در مجتمع های مسکونی، نقش بارزی در افزایش یا کاهش اجتماع پذیری فضای باز یک مجتمع دارد. همچنین فضاهای باز با چیدمان مرکزی و مختلط نسبت به سایر الگوها اجتماع پذیرتر هستند و جانمایی نادرست عملکردهای مختلف در فضای باز یک مجتمع مسکونی، باعث کاهش اجتماع پذیری در فضای مورد نظر خواهد شد. این مهم می تواند توسط طراحان در تهیه لکه گذاری های اولیه طراحی فضاهای باز مجتمع های مسکونی، مد نظر قرار گیرد.
تحلیل آمایش نواحی مرزی از منظر جغرافیای سیاسی مرز، مطالعه موردی: نواحی مرزی استان کردستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیای انسانی دوره ۵۴ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۱۲۱)
1189 - 1209
حوزههای تخصصی:
آمایش نواحی مرزی در بعد امنیت و توسعه یکی از راهبردهای هر کشوری محسوب می شود. هر کشوری که اهمیت این موضوع را خوب درک کند و با توجه به پارامترهای مؤثر در نواحی مرزی بر اساس اصول کارشناسی و علمی مرزها را مدیریت کند، نتیجه آن امنیت پایدار برای کشور و توسعه در ابعاد مختلف خواهد بود. مرزها محل تولید تهدید و فرصت های متعدّدی محسوب می شوند. کشور ایران با عنایت به مرزهای طولانی اعم از دریایی، خشکی و رودخانه ای با همسایگان مختلف در این مورد یک استثنا است. یکی از مرزهای حسّاس و استراتژیک ایران با توجه به محل زیست قوم کُرد با گرایش های قومی مذهبی متفاوت با هسته کشور و دارای عقبه جغرافیایی در کشور عراق، مرزهای استان کردستان محسوب می شوند. داده های مقاله حاضر، ماهیتی توصیفی تحلیلی دارد و با جمع آوری داده های میدانی و تحلیل آماری داده ها گردآوری شده است. در روش میدانی به وسیله نظرسنجی از 384 نفر از کارشناسان و نخبگان بومی و با استفاده از نرم افزار spss به تبیین شاخص های اثرگذار در تقدّم امنیت بر توسعه در آمایش نواحی مرزی استان کردستان و سپس اولویت بندی شاخص ها پرداخته شده است. نتایج پژوهش با توجه به آزمون t با سطح اطمینان 95 درصد و نتایج حاصل از پرسش نامه نشان می دهد که ترتیب اولویت اثرگذاری عوامل مؤثر بر تقدّم امنیت بر توسعه در آمایش نواحی مرزی استان کردستان به ترتیب شاخص های سیاسی ژئوپلیتیکی، ژئوکالچر، ژئواستراتژیکی و در نهایت شاخص ژئواکونومیکی است که هر یک از این شاخص ها به زیر شاخص های مختلفی تقسیم بندی و سپس اولویت بندی شده اند.
بازدارنده های کلیدی رشد و تحول اقتصاد فضا (با تأکید بر روستاهای خراسان جنوبی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
توسعه فضاهای جغرافیایی نیازمند درک واقعی و برنامه ریزی هوشمندانه است. تدبیر چالش ها و مسائل روستایی و به ویژه اقتصاد آن، یک گام راهبردی در توسعه اقتصاد فضا است. استان خراسان جنوبی به عنوان یکی از نواحی جغرافیایی شرق کشور که از ظرفیت ها و توان های قابل توجهی برای توسعه برخوردار است، با این وجود معمای کم رشدی و عقب ماندن از توسعه در مقایسه با سایر استان های کشور، حل نشده باقی مانده است. از این رو، در این تحقیق سعی گردیده ضمن درک موانع رشد و تحول اقتصاد، به الگویابی ساختار اثرگذاری این چالش ها در فضاهای روستایی خراسان جنوبی پرداخته شود. این تحقیق به لحاظ هدف کاربردی و از حیث ماهیت و روش، توصیفی-تحلیلی است. داده ها با مطالعات اسنادی و دریافت نظرات نخبگان (محلی و منطقه ای) گردآوری شده است. شناخت و تعیین وزن موانع رشد اقتصاد فضا از ترکیب روش طوفان مغزی و تحلیل سلسله مراتبی AHP انجام شده است. به منظور شناسایی الگوی روابط میان ابعاد (مقوله های شناسایی شده) از روش دیمتل استفاده گردید. داده های اولیه با انجام مصاحبه با اعضای شورای اشتغال و توسعه اقتصادی در سطح شهرستان ها و استان خراسان جنوبی استخراج گردید. یافته ها نشان داد 103 عامل دارای نقش بازدارنده ی رشد اقتصاد فضا به ویژه در عرصه های روستایی استان خراسان جنوبی بوده است. موانع مذکور، در هفت گروه "فنی"، "انسانی و اجتماعی"، "نهادی"، "مالی و تجاری"، "محیط طبیعی"، "زیرساختی" و "جغرافیایی (مکانی)" تقسیم بندی شده است. به لحاظ میزان تأثیرگذاری متغیرها، موانع بُعد جغرافیایی از بیشترین اثرگذاری برخودار بوده است. همچنین از حیث میزان تأثیرپذیری متغیرها نیز بُعد فنی از بیشترین تأثیرپذیری برخوردار است. به لحاظ شاخص "تعامل با سایر ابعاد شناسایی شده"، بررسی ها موید این بوده است که عوامل بُعد انسانی- اجتماعی در بیشترین سطح تعامل با دیگر ابعاد قرار داشته است. از حیث علت و معلول بودن ابعاد شناخته شده نیز، خروجی روش دیمتل نشان داد که ابعاد محیط طبیعی، جغرافیایی و نهادی "علّی" بوده و ابعاد انسانی-اجتماعی، زیرساختی، فنی و مالی و تجاری "معلول" به شمار می آید. در نهایت اینکه، در خراسان جنوبی تنوع چالش ها و موانع بر سر راه رشد و توسعه اقتصاد روستایی بسیار است هر چند که وزن اثرگذاری عوامل چالش زا، از موقعیت جغرافیایی تبعیت می کند؛ با این وجود گستردگی "موضوعی" و "مکانی" موانع پیش روی رشد و توسعه اقتصادی روستاها و همچنین اثرات فزاینده این عوامل بر یکدیگر سبب شده تا بافت اقتصادی روستاها را مختلف و به زوال بکشاند.
پدیدارشناسی تجربه زیسته سازندگان شهر تهران در نظام مدیریت ساخت و ساز شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شهری دوره یازدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴۴
31 - 46
حوزههای تخصصی:
«ساخت وساز شهری»، عمل ایجاد فضای کالبدی برای پیش برد عملکردهای شهری است؛ و سازمان فضایی شهر در همبستگی با استمرار آن شکل می گیرد. در این راستا مدیریت توسعه فضایی_کالبدی شهر، یکی از مأموریت های مدیریت شهری است؛ که با رد گسست میان محتوا و فرم، می توان تجربه زیسته افراد از مواجهه با این سازمان عمومی را به عنوان یکی از ابعاد واقعیت برای «توضیح و تأویل پیرامون چگونگی نظام مدیریت ساخت وساز شهری تهران» تلقی کرد. از این رو هدف این پژوهش ارائه «تبیینی تفسیری از وضع موجود نظام مدیریت ساخت وساز شهری تهران در تجربه زیسته سازندگان شهر تهران» است. جامعه مورد مطالعه این پژوهش متشکل از سازندگان شهر تهران است که به صورت هدفمند نمونه گیری شدند. در نهایت با استفاده از راهبرد پدیدارشناسی ذیل روش کیفی و پارادایم تفسیری، هشت مصاحبه عمیق با ایشان ترتیب داده شد. در این راستا پژوهشگر ضمن رعایت اصول اپوخه(امتناع) در تمام مراحل پژوهش، به خوشه بندی و در نهایت ترکیب تجربیات زیسته، برای رسیدن به توصیفی غنی اقدام کرد. یافته های این پژوهش نشان داد، در تجربه زیسته سازندگان، چهار دسته مضمون فراگیر، شامل «مفروضات اساسی ساخت وساز شهری تهران»، «عوامل توانمندساز سازندگان»، «ناکارآمدی های تحمیلی از سوی نظام مدیریت ساخت وساز» و در نهایت «نقش ذی نفعان مختلف در ساخت وساز شهری تهران و پیامد آن» قابل شناسایی است. نتیجه این پژوهش را می توان به صورت خلاصه چنین بیان کرد که نظام مدیریت ساخت وساز شهری تهران، در پی «تثبیت جایگاه و اعمال قدرت» و برای «انجام آن دسته از مأموریت هایی است که تبعات تخطی از آنها، هزینه و پیگرد قانونی دارد» به پیگیری «تحقق درآمد های مورد نیاز خود» از ساخت وساز مشغول بوده؛ و این مسیر را با اتکا به «عوامل توانمندساز سازندگان(مهارت ها، امکانات، انگیزه ها و نوآوری ها)»، به وسیله «فرآیندها و محتواهای ناکارآمد خود» و به قیمت «کالایی شدن فضای شهری» طی می کند.
شناسایی مؤلفه های مؤثر بر ارتقاء کیفیت فضاهای عمومی شهری برای کودکان، بر مبنای مدل مفهومی حق به شهر، نمونه مورد مطالعه: شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شهری دوره یازدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴۴
115 - 130
حوزههای تخصصی:
حق به شهر،مسئله ای با ماهیت اجتماعی، سیاسی و حقوقی است که با تکیه بر مفهوم حق شهروندی، مجموعه حقوقی را برای استفاده همه ساکنین شهر از بستر زندگی شهری، به صورت شفاف و عادلانه مطالبه می کند. در شهرها، کودکان به لحاظ شرایط سنی، جسمی و روانی ویژه با مشکلات بسیار زیادی از قبیل رعایت نشدن حقوق اولیه، نبود امنیت و ایمنی، نبود امکانات و فضای کافی برای فعالیت، بازی و ... و در نتیجه عدم احساس تعلق به فضا رو به رو هستند. هدف این مقاله، بررسی مفهوم حق به شهر و شناسایی مؤلفه های مؤثر بر ارتقای کیفیت فضای عمومی شهر برای حضور پذیری کودکان است. بدین منظور، به صورت توأم از روش تحقیق کیفی و کمی استفاده شده است. با توجه به این که هر دو تحلیل کیفی و کمی به صورت متوالی مورد تفسیر قرار می گیرند، مقاله حاضر در زمره تحقیقات متوالی_اکتشافی قرار دارد. به منظور تحلیل داده های کیفی از روش تحلیل محتوا و داده بنیاد و برای کدگذاری داده ها از نرم افزار Nvivo استفاده شده است. روش جمع آوری اطلاعات، مطالعه اسنادی و مصاحبه نیمه ساختارمند است. برای بررسی چگونگی روابط و میزان پشتیبانی مؤلفه های حق کودک به شهر از کیفیت فضای شهری از آزمون رگرسیون چند متغیره استفاده گردید. شاخص کیفیت فضای شهری به عنوان متغیر وابسته و مؤلفه های حق کودک به شهر (حاکمیت، شمولیت اجتماعی، دسترسی فضا و تنوع و سرزندگی) به عنوان متغیر مستقل در نظر گرفته شدند. بر این اساس، مؤلفه حاکمیت شهری 35.5 درصد و سایر مؤلفه ها شامل شمولیت اجتماعی، دسترسی فضایی و تنوع و سرزندگی به ترتیب 31.2درصد، 28.9درصد و 14.6درصد در میزان ارتقای کیفیت فضای شهری برای حصول مفهوم حق کودک به شهر مؤثر هستند. همچنین همبستگی و میزان تأثیرگذاری هر یک از زیرمؤلفه های حق کودک به شهر بر کیفیت فضاهای شهری نیز به تفکیک بررسی شد.
تبیین نقش رقابت پذیری کلان شهری در توسعه منطقه ای (مطالعه موردی: کلان شهرتهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیای انسانی دوره ۵۴ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۱۱۹)
253 - 267
حوزههای تخصصی:
رقابت مهم ترین ابزار برای جذب مزیت ها و موقعیت ها به شکل صحیح است. در اندیشه برنامه ریزی توسعه شهری پرداختن به توسعه کلان شهرها به مثابه یکی از اصلی ترین پایگاه های تولید و توزیع ثروت و ارزش افزوده به شمار می رود. در چنین شرایطی، اهمیت نواحی اداری- سیاسی با کارکردهای ملی و فراملی افزایش می یابد؛ به طوری که نواحی پیرامونی آن از جریان های اجتماعی- اقتصادی تأثیر می پذیرد. بررسی این تأثیرات می تواند بازخورد رقابت پذیری نواحی کلان شهری را بازگو کند. بنابراین، هدف کلی پژوهش بررسی نقش رقابتی کلان شهر تهران در توسعه منطقه ای است. روش تحقیق از نوع پیمایشی است؛ تحقق هدف فوق و شناخت دقیق ابعاد مسئله در گرو مطالعه، بررسی، و تحلیل دیدگاه های صاحب نظران است که به دنبال مقدمه پژوهش به آن پرداخته خواهد شد. پیش فرض پژوهش بر این گزاره که «توسعه منطقه ای نتیجه نقش و تأثیر رقابت پذیری کلان شهر (تهران) است» استوار شده است. این تحقیق از نوع کاربردی و در آن نوع پرسش نامه از نوع محقق ساخته است. جامعه آماری تحقیق را 70 نفر از استادان و اعضای هیئت علمی تشکیل می دهد که داده های پژوهش با استفاده از نرم افزار SPSS و Lisrel اندازه گیری شد. بر اساس آزمون میسر- می بر و اولین و با توجه به اینکه مقدار آن برابر با 72 / 0 است، قضاوت درباره آن در حد خوب گزارش می شود. با توجه به مقدار مجذور گای و سطح معناداری آزمون کروی ات بارتلت (01 / 0 P < و15 / 62 X2 = ) نتیجه گرفته می شود که بین عامل ها همبستگی وجود دارد. ملاحظه می شود که همه مؤلفه ها با نقش کلان شهر تهران در توسعه منطقه ای دارای همبستگی قابل قبول اند.
تحلیل مقایسه ای سطح پایداری سکونتگاه های روستایی دارای طرح هادی و بدون طرح (مطالعه موردی: دهستان میان ولایت، بخش مرکزی شهرستان مشهد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در راستای اهداف توسعه پایدار در نواحی روستایی و افزایش کیفیت زندگی همچنین ماندگاری روستاییان در محیط های روستایی، طرح ها و برنامه های متعددی انجام می شود. یکی از مهمترین و تاثیر گذارترین طرح های روستایی، تهیه و اجرای طرح هادی است تا به نوعی منجر به زیست پذیری زندگی در محیط های روستایی گردد. اجرای طرح هادی از ابعاد گوناگون، پایداری روستاها را می تواند تحت تاثیر قرار دهد. در پژوهش حاضر، به تحلیل اثرات اجرای طرح هادی بر پایداری سکونتگاه های روستایی در سطح دهستان میان ولایت، پرداخته شده است. این پژوهش به لحاظ هدف کاربردی و از لحاظ روش توصیفی- تحلیلی است. بدین منظور 7 روستای دارای طرح هادی و 7 روستای دیگر با نظر کارشناسان از میان روستاهایی که طرح در آن اجرا نشده و به لحاظ مسافتی نزدیک به روستاهایی که در آن طرح اجرا گردیده، انتخاب شده است. تعداد نمونه ها در روستاهای دارای طرح 93 نفر و در روستاهای بدون طرح نیز 91 نفر به صورت تصادفی و در سطح سرپرست خانوار بوده که با استفاده از فرمول کوکران با خطای اندازه گیری0.1 انتخاب گردید. برای تحلیل داده ها، از آزمون های "تی استیودنت، تی دونمونه مستقل و همبستگی پیرسون و همچنین مدل تصمیم گیری Waspas استفاده شد. نتایج پژوهش، نشان داد بیشترین تاثیرگذاری طرح هادی در سکونتگاه های روستایی مورد مطالعه، در دو بعد پایداری کالبدی- فضایی با میانگین 07/3 و زیست محیطی با میانگین11/3 بوده و کمترین تاثیر در بعد اقتصادی با میانگین 88/2 بوده است. در مجموع اجرای طرح هادی، بطور معناداری بر پایداری اجتماعی – فرهنگی، کالبدی – فضایی و زیست محیطی سکونتگاه ها در منطقه مورد مطالعه تاثیرگذار بوده است. همچنین وضعیت پایداری در سکونتگاه های روستایی بدون طرح در همه ابعاد در وضعیت نامطلوبی قرار دارد. بنابراین اجرای طرح هادی اثرات مثبت قابل قبولی برای روستاها داشته و بهتر است جنبه های اقتصادی طرح نیز در روستاها تقویت گردد.
ارزیابی سطوح معیشت پایدار جوامع روستایی (موردمطالعه: منطقه گردشگری اورامانات)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های روستایی دوره سیزدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۵۰)
332 - 347
حوزههای تخصصی:
گردشگری روستایی یکی از مهم ترین راهکارهای کاهش فقر در جوامع روستایی به منظور دستیابی به توسعه پایدار روستایی است. این نوع گردشگری معرف زندگی، فرهنگ، هنر و میراث مناطق روستایی است و جامعه محلی را از لحاظ اجتماعی و اقتصادی بهره مند می سازد. در این راستا پژوهش حاضر به بررسی سطوح معیشت پایدار جوامع روستایی اورامانات (چهار شهرستان پاوه، جوانرود، روانسر و ثلاث باباجانی) می پردازد. روش پژوهش بر اساس هدف از نوع کاربردی به صورت توصیفی - همبستگی است. جامعه آماری پژوهش، ۱۷۷۶۳ نفر بود (۱۷۷۶۳=N) که ۲۸۰ نفر از آن ها با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای با انتساب متناسب به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار تحقیق پرسش نامه محقق ساخته مرتبطی با سؤالات مرتبط با دارایی های معیشتی کشاورزان چهارچوب معیشت پایدار ارائه شده توسط دپارتمان توسعه بین الملل بود. روایی پرسش نامه توسط اعضای هیئت علمی گروه ترویج و آموزش کشاورزی و اداره کل میراث فرهنگی،گردشگری و صنایع دستی استان کرمانشاه موردبررسی قرار گرفت و پایایی آن توسط آلفای کرونباخ تأیید شد. داده های گردآوری شده با استفاده از نرم افزار SPSS23 تحلیل شدند. یافته ها نشان داد بالاترین سطح سرمایه، سرمایه فیزیکی و مالی، اجتماعی و کمترین آن سرمایه انسانی است. «اجاره منزل، فروش صنایع دستی، فروش غذاهای محلی» عمده ترین مشاغل مرتبط با گردشگری بودند. نتایج بیانگر تأثیر مثبت و معنی داری گردشگری بر سرمایه های معیشتی خانوار روستایی بود. درنهایت راه اندازی دفتر گردشگری محلی، فراهم نمودن زیرساخت ها و تجهیزات روستایی برای گردشگران و توجه به ابتکارات مردم محلی پیشنهادات کلی مطالعه حاضر است.
تحلیل فضایی ابعاد مسکن پایدار شهری مبتنی بر رویکرد اقتصاد سیاسی فضا، مطالعه موردی: شهر کرمانشاه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شهر پایدار دوره ۵ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
59 - 79
حوزههای تخصصی:
فرآیند رشد و توسعه شهرنشینی کشور به شدت متأثر از رویکرد اقتصاد سیاسی است که این توسعه به عنوان یک پدیده برون زا و بر پایه رشد خدمات شکل گرفته است که به هیچ وجه ادامه شهرنشینی تاریخی آن نیست. در این پژوهش با تحلیل فضایی ابعاد مسکن پایدار شهری، وضعیت کمی و کیفی مسکن در سطح کلان شهر کرمانشاه بررسی خواهد شد. این پژوهش با توجه به ماهیت داده ها و عدم امکان کنترل رفتار متغیرهای مؤثر در م سئله، از ن وع غیرتجرب ی ب وده و در چارچوب الگوی تحلیلی موردی انجام شده است. به منظور تحلیل الگوی مسکن پایدار در سطح شهر و مناطق 8 گانه شهر کرمانشاه از تکنیک پیمایش بلوک آماری و ابزار پرسشنامه در ۳ بعد پایداری کالبدی، اقتصادی و اجتماعی مشتمل بر ۴۰ گویه استفاده شده است. نتایج پایداری ابعاد سه گانه بر اساس آزمون t نشان می دهد که از میان 5 مؤلفه مورد ارزیابی بعد کالبدی، 2 مؤلفه ناپایدار و ۳ مؤلفه تا حدی پایدار بوده اند. همچنین از میان 6 مؤلفه بعد اقتصادی، 2 مؤلفه ناپایدار و 4 مؤلفه دارای وضعیت تا حدی پایدار بوده اند. و درنهایت از میان 5 مؤلفه مورد ارزیابی بعد اجتماعی، ۲ مؤلفه پایدار، ۲ مؤلفه تا حدی پایدار و ۱ مورد ناپایدار بوده است. مقدار شاخص Z-score در توزیع خوشه های کم زیاد (163751/2-) منفی و مقدار شاخص موران (031042/0) مثبت است؛ نشان می دهد که شکاف آشکاری میان مناطق شهری کرمانشاه ازلحاظ پایداری شاخص های کمی و کیفی مسکن وجود دارد که می توان به سه بافت جدید، میانی و قدیم تقسیم بندی کرد. با توجه به روند گسترش کالبدی شهر کرمانشاه به صورت شمال شرقی جنوب غربی، و دو محور شرقی غربی، مناطق نیمه شرقی شهر با بافت نسبتاً جدید محل زندگی طبقات متوسط، بالا و نواحی منطبق با محلات قدیم و بافت میانی با امتیازات اجتماعی و کالبدی خاص که نسبت به نیمه جنوبی و شمال غربی از طیف وسیعی برخوردار است. همچنین تفاوت های فضایی الگوی مسکن پایدار حاکی از آن است که مناطق 1، 2، 8 و 6 دارای وضعیت ناپایدار، مناطق 7 و 5 وضعیت تا حدی پایدار و مناطق ۳ و ۴ دارای وضعیت پایدار بوده اند.
محاسبۀ ارتفاع و تعداد طبقات ساختمان ها در سقف شیبدار با استفاده از دادۀ لیدار و تصاویر اولتراکم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ارتفاع ساختمان از عوامل مهم در ساماندهی منظر شهری و از پارامترهای تأثیرگذار بر تراکم شهری است. استفاده از روش ها و ابزارهای نوین، نقش مهمی در استخراج ارتفاع ساختمان ها دارد. یکی از این ابزارها، [1]LIDAR است که یک فناوری نسبتاً جدید و یک روش سریع برای نمونه برداری با چگالی و دقت بالا درجهت به دست آوردن مدل های دیجیتال از سطح زمین (DSM[2]) است. آنچه در این پژوهش مدنظر بوده، ارزیابی استفاده از یک ابزار نوین در برنامه ریزی شهری مبنی بر استخراج ارتفاع ساختمان ها و تعداد طبقات ساختمانی است که با استفاده از ابرنقاط لیدار و تصاویر اولتراکم در دو مرحله آشکارسازی ساختمان ها و محاسبه تعداد طبقات آن ها، در محدوده ای از شهر بندر انزلی به مساحت 23 هکتار (شامل 417 ساختمان) و با استفاده از نرم افزارهای ARCGIS،[3]ENVILIDAR کلاسه بندی و استخراج شدند. تمامی الگوریتم های به کارگرفته شده، سیستم را قادر کرد تا ساختمان ها به صورت موفقیت آمیز از داده های لیدار استخراج شوند. داده های به دست آمده و تطبیق آن ها با نمونه های برداشت شده در پیمایش میدانی، نشان دهنده دقت مرز و طبقات استخراج شده است. به طورکلی سیستم پیشنهادی از نظر کامل بودن، صحت و تطابق داده ها دارای عملکرد خوبی است. با توجه به یافته های تحقیق می توان گفت تکنولوژی لیدار هوایی قابلیت فوق العاده ایدر جمع آوری نمونه های بسیار دقیق و متراکم از اندازه گیری های ارتفاعی سطح زمین فراهم کرده است و می توان ابعاد جدیدی از جزئیات دقیق ارتفاع ساختمان ها را به طور اتوماتیک و کار آمد از داده های لیدار هوایی استخراج کرد. [1] - Light Detection and Ranging [2] - Digital Surface Model [3] - Environment for Visualizing Images Light Detection and Ranging
کاربرد روش ردپای اکولوژیک در برنامه ریزی توسعه فضایی شهرستان ساری
حوزههای تخصصی:
رشد فزاینده جمعیت و به تبع آن افزایش و تغییر الگوهای مصرف، فشار بر محیط طبیعی و منابع محدود را افزایش داده است. الگوهای مصرفی و توسعه در کشور به ویژه شهرستان های شمالی غالبا بدون توجه به توان اکولوژیک زمین است، به گونه ای که منجر به خسارات شدیدی بر محیط زیست و توان اکولوژیک زمین می شود. بنابراین ضرورت تغییر الگوهای مصرف و حرکت در چارچوب میزان ظرفیت قابل تحمل محیط زیست به سمت وضعیت پایداری اجتناب ناپذیر است. شاخص ردپای اکولوژیک ابزار مناسبی برای اندازه گیری پیشرفت جوامع به سوی پایداری است. هدف مقاله حاضر برنامه ریزی توسعه فضایی در شهرستان ساری با توجه به ارزیابی سطح پایداری و شاخص ردپای اکولوژیک می باشد. پژوهش از نوع کاربردی بوده و روش انجام آن توصیفی-تحلیلی می باشد. نتایج نشان می دهد میزان ردپای اکولوژیک در شهرستان ساری برابر 2267853 هکتار می باشد که نشان دهنده سرانه ای برابر 4.50 هکتار برای هر نفر می باشد. با توجه به این که سرانه ظرفیت زیستی در شهرستان ساری برابر 1.18 هکتار می باشد، این شهرستان با کسری اکولوژی به میزان 3.32 هکتار برای هر فرد مواجه می باشد. جهت برنامه ریزی توسعه فضایی شهرستان ساری، گزینه های محتمل توسعه فضایی تدوین شده و گزینه مطلوب با استفاده از روش دلفی و نرم افزار سناریوویزارد انتخاب شده است. مطابق گزینه منتخب، اهداف و راهبردهایی جهت کاهش ردپای اکولوژی در ابعاد مختلف اتخاذ شده که از آن جمله می توان به استفاده اراضی براساس توان اکولوژیک آن ها، استفاده از مصالح نوین به منظور کاهش مصرف انرژی، الگوی رشد هوشمند و فشرده، تغییر الگوهای مصرف انرژی و استفاده از انرژی های پاک و دوستدار محیط زیست اشاره کرد.