فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۴۱ تا ۵۶۰ مورد از کل ۳۴٬۷۸۴ مورد.
منبع:
هیدروژئومورفولوژی دوره ۱۲ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۴۳
57 - 34
حوزههای تخصصی:
دشت عسلویه، به عنوان یکی از مهم ترین مناطق صنعتی ایران، در سال های اخیر با چالش های جدی در زمینه کیفیت آب های زیرزمینی مواجه شده است. این مطالعه به منظور تحلیل هیدروشیمیایی و ارزیابی کیفیت آب های زیرزمینی این دشت، با تمرکز بر تأثیرات فعالیت های صنعتی و نفوذ آب های شور دریایی انجام شده است. برای این منظور، داده های کیفی مربوط به ۸ چاه و ۲ چشمه در منطقه جمع آوری و با استفاده از روش های گرافیکی نظیر نمودارهای پایپر و دوروف و تحلیل های آماری چندمتغیره مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که نفوذ آب شور دریایی و فعالیت های صنعتی منجر به افزایش غلظت یون های کلراید، سدیم و سولفات شده و کیفیت آب زیرزمینی به ویژه در نواحی جنوبی و غربی منطقه به شدت کاهش یافته است، به طوری که غلظت سولفات به 1711 mg/l و درصد سدیم به 60% در این مناطق رسیده که نشان دهنده تأثیر شدید منابع آلاینده طبیعی و انسانی است. علاوه بر این، پدیده تعویض یونی معکوس و انحلال سنگ های دولومیتی و کربناته به عنوان فرآیندهای غالب هیدروژئوشیمیایی شناسایی شدند. تحلیل های کیفی نشان داد که آب های زیرزمینی در بخش های مختلف منطقه برای مصارف کشاورزی عمدتاً نامناسب هستند، در حالی که برخی از چشمه ها کیفیت بهتری دارند. همچنین، آب های زیرزمینی دارای خاصیت رسوب گذاری بالا برای مصارف صنعتی هستند.
تحلیل نقش الگوهای فضایی در تعاملات اجتماعی و تقویت همبستگی قومی و دینی (نمونه موردی: محلات مرکزی منتهی به خیابان امام ارومیه با تأکید بر نظریه فضاهای زندگی کریستوفر الکساندر)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: فضاهای شهری تأثیر بسزایی در شکل دهی به تعاملات اجتماعی و تقویت همبستگی قومی و دینی دارند. ارومیه، با تنوع قومی و مذهبی گسترده، بستری مناسب برای مطالعه این تعاملات فراهم می کند. این پژوهش با هدف بررسی نقش الگوهای فضایی در تعاملات اجتماعی و همبستگی قومی و دینی در محلات دلگشا، اقبال و مهدی القدم (مجاور خیابان امام خمینی) انجام شده است. چارچوب نظری این مطالعه مبتنی بر نظریه فضاهای زندگی کریستوفر الکساندر است. روش پژوهش: این تحقیق به روش ترکیبی (کیفی-کمی) انجام شد. جامعه آماری شامل ساکنان محلات دلگشا، اقبال و مهدی القدم بود که به روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی انتخاب شدند. داده های کیفی از طریق مصاحبه های نیمه ساختاریافته با 30 نفر از ساکنان و مشاهدات میدانی گردآوری شد. همچنین داده های کمی با استفاده از پرسشنامه ای که بین 200 نفر از ساکنان توزیع گردید، جمع آوری شد. برای تحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل واریانس (ANOVA) استفاده گردید. یافته ها و نتیجه گیری: نتایج نشان داد که ویژگی های فضایی و کالبدی این محلات تأثیر معناداری بر تعاملات اجتماعی دارند. ضریب همبستگی پیرسون (0.68) حاکی از آن است که دسترسی به فضاهای عمومی به طور مثبت با میزان تعاملات اجتماعی مرتبط است. تحلیل واریانس (ANOVA) نشان داد که تفاوت معناداری میان محلات مورد مطالعه وجود دارد (p < 0.05)، به طوری که محله اقبال با ترکیب متنوع قومی، بیشترین تعاملات اجتماعی را داشت. همچنین 85 درصد از پاسخ دهندگان معتقد بودند که طراحی فضایی موجود به تقویت روابط اجتماعی کمک می کند، درحالی که 15 درصد عواملی نظیر تراکم ترافیک و کاهش فضای سبز را موانعی برای تعاملات دانستند. نتایج این پژوهش تأکید می کند که طراحی مناسب فضاهای شهری می تواند به افزایش تعاملات اجتماعی، همبستگی قومی و دینی، و تقویت حس تعلق اجتماعی در جوامع چندقومیتی مانند ارومیه منجر شود. در این راستا، توجه به الگوهای فضایی متناسب با ویژگی های فرهنگی و اجتماعی شهروندان از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
بررسی سازگاری فضاهای آموزشی شهر زنجان با کارکرد سایر کاربری های شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا سال ۲۳ بهار ۱۴۰۴ شماره ۸۴
105 - 129
حوزههای تخصصی:
ارزیابی سازگاری کاربری های آموزشی با کارکرد سایر کاربری های شهری می تواند در بهینه سازی الگوهای کاربری اراضی و مدیریت شهری کمک کرده و از پیامدهای منفی در شهر جلو گیری کند و در بهبود کیفیت فضاهای آموزشی شهری موثر باشد. از یک طرف، این ارزیابی می تواند به توسعه متوازن شهری کمک کرده و از سلامت عمومی محافظت کند، و از طرف دیگر، ترکیب نا هماهنگ کاربری ها به دلیل ناکارآمدی طرح های توسعه شهری می تواند مشکلاتی را ایجاد کند که کیفیت زندگی و آموزشی دانش آموزان را تحت تأثیر قرار می دهد. بنابراین، این پژوهش به دنبال شناسایی کاربری های آموزشی سازگار و ناسازگار در شهر زنجان و بررسی مساحت کاربری های آموزشی مجاور آنها است. این تحقیق از نظر هدف، کاربردی و از نظر روش شناسی، توصیفی-تحلیلی است. داده ها از طریق منابع اسنادی و پیمایشی جمع آوری شده و با استفاده از تکنیک های کمی AHP و تحلیل فضایی در نرم افزار سیستم اطلاعات جغرافیایی مورد بررسی قرار گرفته اند. نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد میزان سازگاری براساس ماتریس مقایسه ی زوجی مدل Ahp جهت وزن دهی به معیارها برابر با 0.0264 است و براساس یافته های تحقیق می توان نتیجه گرفت که بیش از یک سوم فضا های آموزشی با سایر کاربری ها ناسازگارند که می تواند به مشکلات مختلفی مانند تداخل کاربری ها، کمبود فضاهای مناسب یا چالش های زیست محیطی منجر شود، در عین حال، درصد کمتری از این فضاها، در حدود 21 درصد، با سایر کاربری ها سازگاری زیادی دارند و وضعیت مطلوبی دارند. این توزیع نابرابر نشان دهنده نیاز به توجه و برنامه ریزی دقیق تر برای بهبود سازگاری فضا های آموزشی با دیگر کاربری ها است.
پیشران ها و سناریوهای توسعه کسب وکارهای سرزمینی در ایران: رویکردی آینده پژوهانه با تأکید بر آمایش سرزمین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
برنامه ریزی فضایی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۵۶)
109 - 140
حوزههای تخصصی:
کسب وکارهای سرزمینی به عنوان یکی از مهم ترین اجزای اقتصاد جهانی نقش بسزایی در توسعه و رشد اقتصادی کشورها دارند؛ بنابراین توسعه این بخش یکی از دغدغه های سیاست گذاران و مجریان عرصه توسعه صنعتی در کشورهاست. هدف از پژوهش حاضر شناسایی پیشران های مؤثر بر توسعه کسب وکارهای سرزمینی در کشور ایران با رویکرد آینده پژوهی در راستای آمایش سرزمین است. محققان در این پژوهش در راستای مبانی علم آینده پژوهی با رویکرد اکتشافی و تحلیلی و نیز با به کارگیری مدل های کمّی عوامل و پیشران های مؤثر بر کسب وکارهای سرزمینی را در ایران شناسایی و تحلیل و سناریوهای مختلف را برای توسعه این کسب وکارها در آینده تدوین کرده اند. روش گردآوری اطلاعات مبتنی بر روش مطالعات اسنادی-پیمایشی و تکنیک دلفی بوده که پیشران های پژوهش با استفاده از روش تحلیل تأثیر متقابل شناسایی شده است. در این مطالعه از 9 شاخص و 49 عامل و برای تجزیه و تحلیل داده ها و تحلیل ساختاری تأثیرگذاری هر یک از متغیر ها از نرم افزار MicMac و Scenario Wizard استفاده شده است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که از میان عوامل بررسی شده 10 عامل به عنوان کلیدی ترین عوامل (تحریم ها، درآمد، جذب سرمایه های خارجی، دسترسی به بازار، دسترسی به سرمایه، مشارکت، دسترسی به تکنولوژی، هزینه انرژی، مشارکت بخش خصوصی و منابع) انتخاب شده است. مهم ترین اولویت در توسعه کسب وکارهای سرزمینی مدیریت عوامل موجود در موقعیت خطر و مخاطره است. همچنین، تأثیر تورم به عنوان یک محرک ثانویه در این زمینه می تواند نقش مهمی در توسعه کسب وکارها داشته باشد. درزمینه نتایج سناریوهای مختلف نیز مشخص شد که رفع تحریم ها و باز شدن درهای اقتصاد جهانی به روی اقتصاد داخلی تنها یک بخش از پازل توسعه کسب وکارهای سرزمینی در ایران است.
بازیابی بخارآب نزدیک به سطح جَو با دقت و توان تفکیک مکانی ارتقایافته ازطریق تلفیق داده های چندسنجنده ای و مشاهدات زمینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سابقه و هدف: بخارآب موجود در جَو پارامتری محوری در مدل سازی تعادل انرژی در سطح زمین است و در متعادل نگاه داشتن دمای جَوّ کره زمین نقش مهمی دارد. بازیابی این پارامتر، به منزله تأثیرگذارترین عامل جَوّی در رادیانس دریافتی سنجنده، از اهمیت بسزایی برخوردار است. ازآنجاکه محتوای بخارآب جَو در لایه نزدیک به سطح بیشتر و تغییرات زمانی و مکانی آن شدیدتر است، اندازه گیری ایستگاه های هواشناسی زمینی به رغم دقت بالا، به دلیل محدودیت های زمانی و مکانی و اندازه گیری نقطه ای، قابلیت تعمیم پذیری ندارند. ازاین رو ارائه روش های ماهواره محور کاربردی به منظور بازیابی دقیق و مداوم آن، با توزیع مکانی مناسب ضروری به نظر می رسد. هدف این تحقیق بیان چهار روش نوآورانه و دقیق برای برآورد نسبت اختلاط بخارآب نزدیک به سطح جَوّ استان اصفهان در سال 1399، با توان تفکیک 1 کیلومتر، ازطریق تلفیق داده های ایستگاه های هواشناسی، داده های سنجنده و درنَهایت، اعتبارسنجی و مقایسه عملکرد آنهاست. بدین منظور تصحیح خطای اریبی داده های بخارآب سنجنده طی مرحله هم مقیاس سازی و تصحیح خطای درون یابی مشاهدات ایستگاه های زمینی در دستورکار قرار گرفت.
مواد و روش ها: سنجنده های گوناگون قابلیت اندازه گیری بخارآب، با توان تفکیک های مکانی و حساسیت های متفاوت به این پارامتر را دارند. ازاین رو مطرح کردن روش هایی، مبتنی بر استفاده و تلفیق هم زمان داده های سنجنده ها و مشاهدات ایستگاه های زمینی، به منظور ارتقای هم زمان توان تفکیک مکانی (یک کیلومتر) و دقت بازیابی بخارآب نزدیک به سطح جَو ضروری است. در نخستین روش به کاررفته در این تحقیق، با استفاده از باندهای جذب و غیرجذب بخارآب سنجنده مادیس (MODIS) طی روش نسبت باندی و با استفاده از مشاهدات زمینی، بخارآب نزدیک به سطح بازیابی می شود. در روش دوم، ابتدا مشاهدات بخارآب نزدیک به سطح ایستگاه های زمینی، با روش درون یابی معکوس فاصله، به داده های بخارآب سطحی یک کیلومتری تبدیل می شود. سپس طی مراحل روش پیشنهادی و با استفاده از مقادیر نسبت اختلاط بخارآب برآوردشده با روش اول، خطای درون یابی در هر پیکسل حذف می شود. در روش سوم، با تلفیق داده های مادیس طی عملیاتی شبیه مراحل روش دوم، توان تفکیک محصول بخارآب سنجنده AIRS به یک کیلومتر ارتقا داده می شود؛ با این تفاوت که به جای مشاهدات ایستگاه های هواشناسی زمینی، از محصول سنجنده AIRS استفاده می شود. ازآنجاکه محصول نسبت اختلاط بخارآب نزدیک به سطح سنجنده AIRS دارای خطا و اریبی است، ابتدا باید با اعتبارسنجی محصولات این سنجنده، خطای اریبی محصول بخارآب نزدیک به سطح سنجنده AIRS، طی مرحله هم مقیاس سازی، حذف شود. برآورد بخارآب نزدیک به سطح جَو با استفاده از محصول بخارآب جَوّ ستونی سنجنده مادیس آخرین روش به کار رفته است. البته به دلیل تفاوت محتوایی، لازم است دو مجموعه داده هم واحد شوند و با روشی معادل سازی شوند.
نتایج و بحث: به منظور مدل سازی و اعتبارسنجی برآورد بخارآب نزدیک به سطح جَو در توان تفکیک یک کیلومتر با استفاده از چهار روش اشاره شده، 3/66% داده ها به صورت تصادفی برای آموزش و 33% مابقی برای ارزیابی دقت و اعتبارسنجی نتایج به کار رفته است. درنَهایت نیز، نتایج اجرای روش ها با یکدیگر مقایسه شد. در این تحقیق، ضریب تعیین (R2) و جذر میانگین مربعات خطاها (RMSE) ملاک ارزیابی دقت و عملکرد مدل سازی قرار گرفته اند. نتایج اعتبارسنجی نشان می دهد روش دوم که مبتنی بر استفاده از تعمیم مشاهدات دقیق بخارآب نزدیک به سطح ایستگاه های زمینی و حذف خطای درون یابی آنها، طی تلفیق با مقادیر بخارآب بازیابی شده از سنجنده مادیس ازطریق روش نسبت باندی است، بهترین عملکرد (R2=0.55، RMSE=1.05 Gr/Kr) را در تخمین بخارآب نزدیک به سطح جو را دارد.
نتیجه گیری: روش دوم، با توجه به عملکرد بهتر در بازیابی نسبت اختلاط بخارآب نزدیک به سطح جَو با دقت بالا و توان تفکیک یک کیلومتر و با هدف استفاده از قابلیت محصولات و داده های ماهواره محور، تلفیق آنها با یکدیگر و همچنین با مشاهدات زمینی، توصیه می شود.
ارزیابی تاثیر تنوع پوشش گیاهی در بام سبز گسترده بر مصرف انرژی ساختمان (نمونه موردی: ساختمان های مسکونی شهر تبریز)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: با توجه به تغییرات آب و هوایی و افزایش روزافزون مصرف انرژی در جهان، نیاز به تغییر رویکردها در مورد مصرف انرژی و افزایش بهره وری از آن روز به روز بیشتر احساس می شود. یکی از راه حل های مطرح شده در سال های اخیر، استفاده از بام های سبز می باشد که به واسطه ی کاهش انتقال حرارت، سایه اندازی و کنترل آلاینده ها، اثرات مثبتی بر مصرف انرژی در ساختمان دارند. عملکرد بام های سبز تحت تاثیر عوامل و فاکتورهای مختلفی قرار دارد که یکی از آن ها نوع پوشش گیاهی است. هدف این پژوهش بررسی تاثیر انواع پوشش های گیاهی به کاررفته در بام سبز بر میزان مصرف انرژی ساختمان در اقلیم سرد می باشد.روش بررسی: این پژوهش به عنوان یک مطالعه ی توصیفی-تحلیلی می باشد، که، پس از انتخاب یک ساختمان مسکونی یک طبقه در شهر تبریز سه نوع پوشش گیاهی وینکا، فرانکنیا و سدوم انتخاب و در ساختار بام سبز مدل انتخابی اعمال گردید. شبیه سازی های انرژی و ارزیابی رفتار حرارتی این ساختمان با استفاده از نرم افزار دیزاین بیلدر (ورژن 7) انجام گرفت.یافته ها و نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد که استفاده از پوشش های گیاهی وینکا، فرانکنیا و سدوم در بام سبز ساختمان، به ترتیب مصرف انرژی را به میزان 4.2، 3.9 و 3.8درصد نسبت به ساختمان با بام بدون پوشش گیاهی کاهش می دهد. در مقالات مورد بررسی نیز تاثیر مثبت بام سبز در بهینه سازی انرژی ساختمان ثابت شده است. به نظر می رسد بهره گیری از بام سبز بطور اخص کاشت وینکا نسبت به سایر گونه های شبیه سازی شده در یک بام سز گسترده، به عنوان یک راه حل مناسب برای کاهش مصرف انرژی ساختمان ها باشد. بام سبز در اقلیم شهر تبریز راه حلی عملی و پایدار برای مصرف انرژی در آب و هوای سرد و خشک است و می توان از مزایای بسیار آن در اقلیم این شهر بهره برد.
ارتقای حس محلّه در فضاهای همگانی مجتمع های مسکونی استطاعت پذیر؛ مطالعه موردی: مسکن مهر شهر جدید صدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۴۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۸۹
۱۲۴-۱۰۹
حوزههای تخصصی:
هدف: در روند شهرنشینی معاصر، مجتمع های مسکونی نقش غیرقابل انکاری در رفع نیاز سکونتی شهروندان ایفا می کنند. از این میان، بسیاری از مجموعه های مسکونی استطاعت پذیر به دلیل صرفه جویی در هزینه های ساخت، فاقد امکانات تفریحی و اجتماعی مناسب هستند که تأثیر منفی بر سرزندگی اجتماعی ساکنان خواهد داشت. کاهش چشم گیر روابط اجتماعی در دهه های اخیر درون جامعه و به طور ویژه میان همسایگان در مجتمع های مسکونی موجب کاهش تعاملات سازنده میان شهروندان شده است؛ ازاین رو حس محلّه جایگاه ویژه ای در بررسی های مرتبط با کیفیت زندگی شهری پیدا کرده است. با توجه به اینکه حس محلّه مفاهیمی همچون احساس رضایت از زندگی، احساس عضویت در یک گروه، پویایی اجتماعی، و نیز احساس مشترک بودن دغدغه های میان اعضای یک جامعه را در خود دارد، ارتقای حس محلّه در مجموعه های مسکونی جز از طریق طراحی و ارتقای کیفیت فضای همگانی جهت افزایش میزان تعاملات سازنده میان استفاده کنندگان از آن ها میسر نخواهد بود. روش پژوهش: این پژوهش که به روش طراحی شهری شواهد محور صورت پذیرفته است و در آن مبانی نظری به روش مطالعه کتابخانه ای و نیز اطلاعات موردنیاز از طریق فن تحلیل انگاشت رفتاری و نیز پرسش نامه گردآوری شده اند، به دنبال شناسایی شاخص های طراحی مؤثر بر حس محلّه در مجتمع های مسکونی استطاعت پذیر است تا با توجه به نظرات و رفتار ساکنین در فضای همگانی مجتمع از طریق شاخص های تبیین شده به ارتقای حس محلّه بپردازد. یافته ها: یافته های پژوهش حاضر نشان می دهد که ارتقای کیفیت فضاهای باز همگانی در مجتمع های مسکونی به تقویت حس محلّه و افزایش تعاملات اجتماعی و حضورپذیری منجر می شود. ساکنان این مجتمع ها رضایتی نسبی از فضاهای همگانی دارند، اما کمبودهای قابل توجهی نیز در محیط فیزیکی مشاهده می شود که در بسیاری از موارد، نظرات مشترک میان ساکنان به وضوح بیان شده است. نتیجه گیری: تقویت حس محلّه، متأثر از شرایط محیطی و طراحی شهری فضای همگانی، موجب افزایش تعامل اجتماعی و درنهایت کیفیت زندگی در مجتمع های مسکونی استطاعت پذیر می شود.
بررسی اثرات نوسان اقلیم بر میزان آب مجازی برخی محصولات زراعی در استان کرمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات کاربردی علوم جغرافیایی سال ۲۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۶
۲۲۷-۲۱۰
حوزههای تخصصی:
در این تحقیق تأثیر نوسان اقلیم بر میزان آب مجازی برخی محصولات زراعی استراتژیک در استان کرمان برای دوره های آتی مورد بررسی قرار گرفت. برای این منظور از داده های اقلیمی مدل گردش کلی HadCM3 تحت سناریوی واداشت تابشی RCP4.5 استفاده شد. جهت بررسی امکان تولید و شبیه سازی داده های هواشناسی در دوره های آتی مدل ریزمقیاس نماییLARS-WG بکار گرفته شد. برای دوره پایه (2011-1991) کالیبراسیون و صحت سنجی مدل انجام گرفت. از طریق داده های LARS-WG میزان بارش و دمای بیشینه و کمینه ایستگاه های منتخب برای دوره های 2070-2011 میلادی پیش بینی و با دوره پایه مقایسه گردید. میزان آب مجازی برای محصولات منتخب شامل یونجه، جو و گندم محاسبه شد. نتایج پژوهش حاضر حاکی از آن است که پدیده نوسان اقلیم به طور معنی داری بر تبخیر- تعرق، عملکرد محصولات زراعی مورد مطالعه اثر گذار بوده و از این رو بهره وری آب کشاورزی را در آینده تحت تاثیر قرار خواهد داد. در حالی که میانگین دمای فصل رشد در آینده تحت تاثیر نوسان اقلیم افزایش خواهد یافت، پارامتر بیشینه دما بیش از کمینه دما تحت تاثیر این پدیده قرار خواهد گرفت و به موازات این موضوع نیاز آبی و تبخیر- تعرق گیاه در این دوره افزایش می یابد. همچنین بررسی ها نشان از کاهش بارش در فصول گرم سال و افزایش آن در فصول سرد در تمامی ایستگاه های مطالعاتی را دارد. میزان تغییرات آب مجازی به دست آمده برای همه گیاهان مورد مطالعه افزایشی است و این افزایش برای محصولات جو و گندم به طور متوسط در دوره آینده افزایش بیشتری از خود نشان می دهد. بیشترین افزایش میزان آب مجازی نسبت به دوره پایه در ایستگاه کرمان مربوط به محصولات جو و یونجه به اندازه حداقل 30% می باشد.
شناسایی و سنجش عوامل تأثیرگذار در برنامه ریزی فضایی تاب آوری کالبدی روستاهای مستعد سیل (مورد مطالعه؛ منطقه هفت آمایش سرزمین)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آمایش سیاسی فضا دوره ۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۲۶)
139 - 169
حوزههای تخصصی:
جوامع روستایی، به دلیل وابستگی بیشتر به منابع طبیعی، محدودیت زیرساخت ها و دسترسی کم تر به خدمات امدادی و حمایتی، در برابر خسارات ناشی از سیل به مراتب آسیب پذیرترند و بازسازی و بازیابی پس از بلایا برای آن ها دشوارتر است. از سوی دیگر، با افزایش وقوع سیل در نواحی روستایی ایران، تاب آوری کالبدی و برنامه ریزی فضایی در برابر مخاطرات طبیعی به یک ضرورت تبدیل شده است؛ برهمین مبنا هدف این پژوهش شناسایی و تحلیل عوامل مؤثر بر تاب آوری کالبدی نواحی روستایی مستعد سیل در منطقه هفت آمایش سرزمین است. در این راستا، تأثیر 8 عامل عمده نهادی و سازمانی، محیطی، فنی و مهندسی، اجتماعی و فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، قانونی و نظارتی و فناوری به عنوان عوامل مؤثر بر برنامه ریزی فضایی تاب آوری کالبدی در برابر سیل مورد ارزیابی قرار گرفته است. روش پژوهش توصیفی تحلیلی و مبتنی بر داده های پرسش نامه ای است؛ جامعه آماری پژوهش متشکل از 86 کارشناس مرتبط با مدیریت بحران و توسعه روستایی در سه استان منطقه هفت (زنجان، قزوین و مرکزی) است. نتایج تحلیل رگرسیون خطی چندگانه (تحلیل مسیر) نشان داد که متغیر عوامل نهادی و سازمانی شامل سیاست های مناسب، ساختارهای نهادی قوی و همکاری های بین نهادی است که نقشی کلیدی در بهبود تاب آوری کالبدی دارند. این عوامل با اثر کلی 261/0 در رتبه اول، عوامل اجتماعی و قانونی و نظارتی به ترتیب با اثر کلی 254/0 و 209/0 در رتبه های دوم و سوم هستند.
تحلیل عوامل زیست پذیری فضاهای میانی ساختمان های بلندمرتبه به-منظور تحقق توسعه پایدار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ساختار و کارکرد شهری سال ۱۲ بهار ۱۴۰۴ شماره ۴۲
63 - 90
حوزههای تخصصی:
بلندمرتبه سازی به عنوان یکی از روش های توسعه شهری و استفاده بهینه از فضاهای محدود، همواره مورد توجه بسیاری از معماران، طراحان و برنامه ریزان شهری بوده است. این نوع توسعه به تدریج از کاربری های اقتصادی به کاربری های مسکونی نیز گسترش یافته و مناطق پیرامونی شهرها را تحت تأثیر قرار داده است. با این حال، آنچه اغلب نادیده گرفته می شود، فضاهای میان ساختمان های بلندمرتبه است. بی توجهی به این فضاها می تواند منجر به کاهش کیفیت زندگی شهروندان می گردد. از آنجاییکه امروزه سیاست های شهری در راستای اهداف و اصول توسعه پایدار هستند، هدف این پژوهش تحلیل و بررسی متغیرهای زیست پذیری در فضاهای میان ساختمان های بلند مرتبه به منظور تحقق توسعه پایدار در شهرک گلستان سمنان است. روش مطالعه توصیفی-تحلیلی و از نظر هدف کاربردی است و در آن رابطه علی و معلولی بررسی می شود. متغیرهای زیست پذیری در پنج بعد دسترسی، کالبدی و کاربری، زیست محیطی، تاسیسات و تجهیزات شهری و اجتماعی تدوین گردیده است. جهت گردآوری داده ها از پرسشنامه استفاده گردید که توسط 18 متخصص تکمیل شده است. جهت تحلیل پرسشنامه ها از روش ساختاری-تفسیری با کمک نرم افزار میک مک استفاده شد. متغیرهای زیست پذیری در فضای میان ساختمان های بلندمرتبه در پنج گروه متغیرهای دو وجهی (امنیت، روشنایی عملکردی و فضای سبز، مبلمان شهری، کاربری تفریحی و تعاملات اجتماعی)، مستقل (دسترسی به پارکینگ، دسترسی به ایستگاه حمل ونقل عمومی، فقدان آلودگی هوا، توالت عمومی و ایمنی)، تاثیرگذار (دسترسی به پارک، فقدان آلودگی هوا و بوی مطبوع)، تنظیمی (تئاتر روباز، کف سازی و فقدان آلودگی مواد جامد) و تاثیرپذیر (خوانایی) تبیین شده اند. متغیرهای امنیت، روشنایی عملکردی، دسترسی به پارک، مبلمان شهری و فضای سبز بیشترین تاثیرگذاری و متغیرهای متغیرهای خوانایی و ایمنی به ترتیب کمترین میزان اثرگذاری در تحقق زیست پذیری در فضای میان ساختمان های بلندمرتبه شهرک گلستان سمنان را دارند.
شناسایی مناطق مستعد ایجاد سامانه های پدافندی و پایگاه های نظامی در نوار مرزی استان ایلام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اطلاعات جغرافیایی سپهر دوره ۳۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۳۳
159 - 171
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین عوامل در ایجاد امنیت نوار مرزی، توجه به توان واحدهای ژئومورفولوژی در برنامه ریزی های نظامی و اقدامات پدافندی است. نوار مرزی استان ایلام از نظر ژئومورفولوژیکی دارای تنوع زیادی است و به همین دلیل، توجه به توان محیطی منطقه در ایجاد مراکز نظامی بسیار حائز اهمیت است. با توجه به اهمیت موضوع، در این پژوهش به شناسایی مناطق مستعد ایجاد سامانه های پدافندی و پایگاه های نظامی در نوار مرزی استان ایلام پرداخته شده است. در پژوهش حاضر از مدل رقومی ارتفاعی 30 متر SRTM، تصاویر ماهواره لندست، تصاویر گوگل ارث و لایه های رقومی اطلاعاتی به عنوان مهم ترین داده های تحقیق استفاده شده است. مهم ترین ابزارهای تحقیق، ArcGIS،TerrSet و Expert Choice بوده اند. همچنین در این تحقیق مدل های WLC و AHP مورد استفاده قرار گرفته اند. این تحقیق در دو مرحله انجام شده که به ترتیب مناطق مستعد ایجاد سامانه های پدافندی و پایگاه های نظامی شناسایی شده اند. نتایج تحقیق نشان داد که محدوده مطالعاتی از نظر پتانسیل ایجاد سامانه های پدافندی دارای ضریبی بین 0.27 تا 0.82 است که به صورت کلی مناطق مجاور شهرهای مهران و موسیان، پتانسیل بیش تری برای ایجاد سامانه های پدافندی دارند. همچنین بر اساس نتایج حاصله، محدوده مطالعاتی از نظر پتانسیل ایجاد پایگاه های نظامی دارای ضریبی بین 0.31 تا 0.79 است و به صورت کلی مناطق شمال غربی نوار مرزی استان ایلام، مناطق مجاور شهر مهران و همچنین مناطق جنوبی نوار مرزی ایلام، پتانسیل بیش تری برای ایجاد پایگاه های نظامی دارند.
تحلیل عوامل تأثیرگذار بر الگوی توسعه پایدار بوم گردی با رویکرد کارآفرینی روستایی در استان کهگیلویه و بویراحمد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های روستایی دوره ۱۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۶۱)
97 - 114
حوزههای تخصصی:
یکی از شیوه های تغییر و تحول که در اقتصادهای محلی موردتوجه کارآفرینان قرارگرفته، صنعت بوم گردی روستایی است که نیازمند تعیین عوامل اثرگذار بر الگوی مناسب برای توسعه پایدار آن است. پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از لحاظ روش، توصیفی- تحلیلی و اکتشافی است. گردآوری داده ها به دو روش اسنادی و میدانی انجام شد. جامعه آماری کلیه مدیران و کارشناسان محلی کارآفرینی و بوم گردی استان کهگیلویه و بویراحمد در سال 1403 بود که از بین آن ها 100 نفر به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شد. ابزار پژوهش نیز، پرسش نامه محقق ساخته بود. نتایج مدل معادلات ساختاری نشان داد عوامل محتوایی، رفتاری و ساختاری (05/0>p) و عوامل زمینه ای (01/0>p) تأثیر معناداری بر توسعه بوم گردی کارآفرینی محور دارند. ضرایب مسیر مشخص نمود که بیشترین عوامل مؤثر بر توسعه بوم گردی کارآفرینی محور به ترتیب شامل عوامل زمینه ای (85/2=t)، عوامل محتوایی و رفتاری (56/2=t) و عوامل ساختاری (01/2=t) است. بعلاوه، روستاها می توانند با توسعه بوم گردی مبتنی بر کارآفرینی، به عنوان یک راهبرد مؤثر برای توسعه اقتصادی با (26/2=t)، نهادی و قانونی (22/2=t)، اجتماعی-فرهنگی (25/2=t)، زیرساختی-خدماتی (04/2=t) و منابع زیست-طبیعی (24/4=t) خود عمل کنند و با ترکیب بوم گردی و کارآفرینی، می توانند به توسعه پایدار محلی و تعامل مثبت بین جوامع محلی و گردشگران کمک نمایند. نوآوری پژوهش تعیین عوامل مؤثر علی زمینه ای، محتوایی، رفتاری و ساختاری بوم گردی کارآفرینی محور است و راهکارهای پیشنهادی جهت اجرای مدل، ترویج بوم گردی، کارآفرینی و بازاریابی مناسب از طریق حمایت مالی و اقتصادی، توسعه مشارکت های محلی و بهبود اقتصاد، ایجاد شبکه های ارتباطی بین کارآفرینان روستایی، توجه به سازگاری زیست محیطی است.
ارزیابی وضعیت زیست پذیری کلان شهرها بر اساس ادبیات جهانی زیست پذیری، مطالعه موردی: کلان شهر تبریز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیای برنامه ریزی شهری دوره ۱۳ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
123 - 143
حوزههای تخصصی:
زیست پذیری یکی از بزرگ ترین ایده های برنامه ریزی شهری در دوران معاصر است و تحقق آن در میان شهرهای جهان سوم مسئله ای نگران کننده می باشد. از همین رو، اهمیت مطالعه زیست پذیری شهری به عنوان یکی از وظایف جدید برنامه ریزی شهری، مسئولیت آن ارتقاء کیفیت زندگی است. پژوهش حاضر با رویکرد – توصیفی تحلیل در پی آن بوده که وضعیت زیست پذیری کلان شهر تبریز را در 3 بعد اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی بر اساس ادبیات جهانی زیست پذیری بررسی نماید. جهت ارزیابی وضعیت زیست پذیری کلان شهر تبریز (در قالب 3 بعد، 15 شاخص و 158 گویه) ابتدا پرسشنامه مربوطه طراحی، پس از تعین نمونه آماری در سطح مناطق 10 گانه تبریز با استفاده از روش کوکران (383 نمونه) و تائید روایی و پایایی پرسشنامه، اطلاعات مربوطه جمع آوری شده است. جهت تجزیه وتحلیل اطلاعات مربوطه از روش آنتروپی شانون برای وزن دهی شاخص ها و گویه های پژوهش و از روش موریس اصلاحی برای تعیین وضعیت زیست پذیری مناطق بر اساس ادبیات جهانی در 5 سطح استفاده شده است. یافته های پژوهش بیانگر آن است که بعد اقتصادی با وزن 429/0 دارایی درجه اهمیت بیشتری نسبت به دو بعد اجتماعی و زیست محیطی می باشد. همچنین وضعیت زیست پذیری کلان شهر تبریز مناسب نمی باشد زیرا از 10 منطقه کلان شهر تبریز بیشترین تعداد مناطق یعنی 8 منطقه 4، 6، 10، 9، 7، 1، 3 و 8 در وضعیت زیست پذیری نامطلوب قرار دارند و تنها منطقه 2 در وضعیت قابل قبول قرار دارد. همچنین منطقه 5 نیز در وضعیت زیست پذیری متوسطی قرارگرفته است. بنابراین نتایج گویایی آن است که بیشتر مناطق شهری تبریز نیازمند توجه ویژه مدیران شهری هستند.
ارتقای محتوای دروس معماری بر اساس مکان سازی مبتنی بر ظرفیت های فضایی: نمونه پژوهشی، طرح درس «معماری بومی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با تمرکز بر مسئله هماهنگی میان سرفصل های آموزشی درس معماری بومی و ظرفیت های نظری معماری بومی، به دنبال ارائه چهارچوبی نظری و کاربردی برای بهبود آموزش معماری است. در این راستا، مسئله پژوهش در قالب نبود مدلی جامع برای آموزش مفاهیم چندلایه بین ابنیه و طبیعت بررسی شده است. بر این اساس، هدف اصلی پژوهش، توسعه محتوای آموزشی درس معماری بومی با استفاده از انگاره های مفهومی موضوع پژوهش است. در این مسیر، پژوهش به شناسایی و معادل سازی تم های اصلی در ظرفیت های نظری فضا، مکان، بوم و محیط پرداخته است. ضرورت پرداختن به این مسئله ناشی از چالش های طراحی معماری، بدون توجه به شناخت ساختاریافته از محیط و اثرات منفی آن بر کیفیت فضاهای زیستی و تعاملات انسانی است. روش پژوهش، کیفی، از نوع تحلیل تماتیک انتخاب شده و داده های پژوهش از 60 کتاب و 50 مقاله مرتبط استخراج شده است. این داده ها طی فرآیند کدگذاری و تحلیل، به 16 ترکیب مفهومی مرتبط با تم های محیطی و نظری سازماندهی شدند که به طور مستقیم در طراحی طرح درس جدید با 16 جلسه آموزشی به کار رفته اند. نتایج پژوهش از طریق طراحی شبکه ای مفهومی و تدوین اهداف رفتاری بر اساس تم های محیطی و نظری، الگویی جامع را برای آموزشِ شناخت و مداخله هدفمند در محیط های بومی ارائه کرده است. پژوهش نتیجه گیری می کند که با استفاده از اصول بوم شناسی، ترکیب معماری سنتی و فرهنگ بومی می توان آموزش معماری را به سمت معماری مبتنی بر ذات بومی آن، یعنی طراحی فضاهای پایدار و مکان های زمینه گرا، سوق داد.
نقش زیرساخت های نرم و سخت سازمانی در کیفیت برگزاری گردشگری رویدادی و پیامدهای تجربه گردشگر، مطالعه موردی: پیمایش جشنواره گل و گیاه محلات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گردشگری شهری دوره ۱۲ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
81 - 97
حوزههای تخصصی:
صنعت گردشگری با ویژگی های خاص خود صنعتی پویا با آینده ای روشن تلقی می شود که باعث توسعه شهری می شود. هدف از انجام این پژوهش بررسی نقش زیرساخت های نرم و سخت سازمانی در کیفیت برگزاری گردشگری رویدادی و پیامدهای تجربه گردشگری گل و گیاه محلات می باشد. جامعه آماری این پژوهش تمامی افرادی هستند که در سال های گذشته از جشنواره گل و گیاه شهر محلات بازدید کرده اند که بر اساس جدول کرچسی و مورگان 384 نفر به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند. نتایج حاصل از پژوهش پس از تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار اسمارت پی ال اس نشان داده است که زیرساخت های نرم و سخت سازمانی بر کیفیت گردشگری تأثیر دارند و همچنین عجین شدن گردشگر بر تماس فرهنگی و تجربه به یادماندنی و تجربه به یادماندنی بر تمایل به بازدید دوباره و توصیه به دیگران تأثیرگذار است. جهت نیل به توسعه گردشگری می باید فعالیت های بنیادین در دو جبهه صورت گیرد. از منظر بخش دولتی و سیاست گذاران لازم است ضمن فراهم آوردن زیرساخت، همکاری و همراهی با بخش خصوصی، بسترهای اولیه و ضروری جهت ایجاد انگیزه در بخش خصوصی را فراهم نمایند. از طرف دیگر لازم است بخش خصوصی ضمن اتخاذ رویکرد نظام مند با کسب شایستگی های لازم در تدوین استراتژی های بازاریابی موردنیاز کوشا باشد. در پایان امید است با همراهی و همدلی بخش دولتی و خصوصی از ظرفیت های بالقوه کشور در صنعت گردشگری جهت توسعه ملی استفاده شود.
شناسایی عوامل پیشران برندسازی گردشگری روستایی در ایران از دیدگاه خبرگان
منبع:
جغرافیا و روابط انسانی دوره ۸ بهار ۱۴۰۴ شماره ۲۸
388 - 408
حوزههای تخصصی:
برندسازی گردشگری روستایی به عنوان یک ابزار کلیدی در جذب گردشگران و توسعه پایدار این حوزه، نقشی حیاتی در ارتقای گردشگری کشورها ایفا می کند. این پژوهش با هدف شناسایی عوامل پیشران برندسازی گردشگری روستایی در ایران، به ویژه از دیدگاه خبرگان این حوزه، انجام شده است. برای گردآوری داده ها، از 20 مصاحبه نیمه ساختاریافته با افراد متخصص و آگاه در این زمینه استفاده شد. سپس داده ها از طریق روش تحلیل محتوای کیفی و طی دو مرحله کدگذاری باز و محوری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج تحقیق حاکی از شناسایی 32 عامل پیشران در قالب شش عامل اصلی است که می توان آنها را به دسته های اجتماعی فرهنگی، اقتصادی، مدیریتی، ارتباطی تبلیغاتی، طبیعی جغرافیایی و زیرساختی تقسیم کرد. این یافته ها می توانند به سیاست گذاران و برنامه ریزان کمک کنند تا با بهره گیری از این عوامل و تحلیل دقیق تر آنها، استراتژی های مؤثرتری برای برندسازی گردشگری روستایی طراحی کنند. به ویژه در کشوری مانند ایران که پتانسیل بالایی در گردشگری روستایی دارد، توجه به این عوامل می تواند به ایجاد هویت برند قوی تر و جذب گردشگران بیشتر کمک کرده و در نهایت به توسعه پایدار این صنعت منجر شود.
Crisis and Complexity: Afghanistan’s Economic Landscape Post-2021 and the Regional Security(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ژئوپلیتیک سال ۲۱ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۷۸)
238 - 257
حوزههای تخصصی:
The paper is an attempt to analyse Afghanistan's shifting security and economic conditions under Taliban rule using the Regional Security Complex Theory (RSCT). Since the Taliban regained power in 2021, they have faced critical challenges in establishing stable governance, resulting in a severe humanitarian crisis compounded by economic collapse and political isolation. External aid reduction and sanctions have limited Afghanistan’s access to the global financial system, leading to dramatic socio-economic setbacks. Regional actors, including India, Pakistan, China and Iran, interact cautiously with the Taliban administration, aiming to prevent cross-border instability and insurgent threats, while hesitating to grant formal recognition. For South Asia, Afghanistan’s internal upheaval escalates security tensions, particularly between India and Pakistan, and poses broader risks regarding extremism and economic destabilization. This study suggests that collaborative, conditional engagement by regional stakeholders facilitated through SAARC and SCO platforms may provide a viable path toward stability if the Taliban adhere to basic humanitarian and security norms. Such regional engagement is essential for addressing Afghanistan's humanitarian needs and reducing threats to regional security.
دسترسی پذیری برابر شهروندان به خدمات عمومی؛ راهی برای کاهش فقر خدمات شهری مطالعه موردی: شهر سقز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آمایش جغرافیایی فضا سال ۱۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۵
63 - 82
حوزههای تخصصی:
رشد شتابان جمعیت شهری و افزایش پیوسته نیازها به توزیع عادلانه و دسترسی آسان به خدمات شهری، به عنوان یکی از چالش های بنیادی است که مدیران و برنامه ریزان شهری در کشورهای درحال توسعه ازجمله ایران با آن روبه رو هستند. این موضوع از اهمیت بسزایی برخوردار است. هدف این پژوهش، ارزیابی توزیع خدمات شهری از جهت عدالت فضایی و دسترسی پذیری در سقز می باشد. این تحقیق سعی در شناسایی نقاط نابرابری و عدم توازن در ارائه خدمات در مناطق مختلف این شهر دارد. روش پژوهش این مقاله ترکیبی است. جامعه آماری تحقیق محدوده شهر سقز بوده و داده ها به صورت کتابخانه ای و میدانی جمع آوری شده اند. برای تعیین الگوی توزیع خدمات شهری از شاخص میانگین نزدیک ترین همسایگی و برای تکمیل فرآیند تحلیل و تعیین وضعیت شهر از لحاظ دسترسی به خدمات عمومی، از تحلیل شبکه و همپوشانی استفاده شده است. یافته های این پژوهش نشان می دهد که شهر سقز از منظر شعاع عملکردی و محدوده پوشش خدمات عمومی، با عدم تجانس فضایی در توزیع این خدمات مواجه است. بخش های قابل توجهی از پهنه شهری خارج از محدوده بهینه دسترسی و ارائه خدمات قرار دارند. محلات نزدیک به معابر اصلی و مرکزی شهر، دسترسی بهینه ای به خدمات دارند. در مقابل، محلات شرقی، شمال غربی و جنوبی شهر با کمبود یا عدم دسترسی مناسب مواجه اند. درمجموع، نتایج مؤید این است که الگوی توزیع خدمات در سقز از کارایی و عدالت فضایی لازم برخوردار نبوده و محلات حاشیه ای در مقایسه با محلات مرکزی، وضعیت نامطلوب تری دارند. در انتهای پژوهش، پیشنهادهای سیاستی و اجرایی برای رفع این نابرابری ها ارائه شده است.
بازخوانی تفاوت های جنسیتی در ادراک معماری: تحلیل انسان شناسانه از خانه موزه میرزا کوچک جنگلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادراک فضاهای معماری تحت تأثیر عوامل متعددی از جمله جنسیت، فرهنگ، و پیشینه اجتماعی شکل می گیرد. این پژوهش با هدف بررسی تأثیر تفاوت های جنسیتی بر ادراک معماری، خانه موزه میرزا کوچک در شهر رشت را به عنوان مطالعه موردی انتخاب کرده است. این خانه، که نمونه ای برجسته از معماری سنتی گیلان محسوب می شود، فرصتی برای تحلیل رفتارها و واکنش های ادراکی زنان و مردان در مواجهه با فضای معماری فراهم می کند. روش تحقیق شامل پرسشنامه، مشاهده، مصاحبه و تحلیل رفتار بازدیدکنندگان است. داده ها با استفاده از تکنیک های توصیفی و تحلیلی در فرمت فیلد نوتی از مشاهدات در روند مقاله بررسی شده اند. نتایج نشان می دهد که زنان بیشتر به جزئیات تزئینی و عناصر حسی محیط توجه دارند، در حالی که مردان بر جنبه های کلی و عملکرد فضایی تمرکز می کنند. همچنین، فضاهای باز و ایوان های خانه برای مردان جذاب تر و فضاهای داخلی با تزیینات و نورپردازی برای زنان معنادارتر است. این مطالعه نشان می دهد که طراحی معماری باید به تفاوت های جنسیتی در ادراک توجه داشته باشد تا بتواند تجربه ای متعادل تر و مؤثرتر برای همه کاربران فراهم کند. به ویژه در فضاهای تاریخی و فرهنگی، استفاده از المان های بومی و طراحی های متناسب با ادراکات جنسیتی می تواند حس تعلق و ارتباط بازدیدکنندگان با محیط را تقویت کند. یافته های این پژوهش می تواند به معماران و طراحان در ایجاد فضاهای معماری متعادل و کارآمد برای هر دو جنس کمک کند.
شناسایی مهم ترین رویکرد در ایجاد تعادل فضایی شهرهای جدید (مورد مطالعه: شهر جدید رامشار سیستان)
منبع:
جغرافیا و روابط انسانی دوره ۸ بهار ۱۴۰۴ شماره ۲۸
74 - 93
حوزههای تخصصی:
شهرهای جدید ایران با داشتن نقاط ضعف فراوان در مراحل مختلف برنامه ریزی و اجرا، هر روز با چالش های زیادی روبرو هستند. چالش هایی که در بیشتر موارد به یک معضل تبدیل شده و زندگی را برای ساکنان این شهرها سخت کرده است؛ تا زمانی که راهبردهای توسعه بلندمدت در کشور مشخص نباشد، راهبرد ایجاد شهرهای جدید در خدمت توزیع و استقرار نظام فضایی مطلوب و توسعه همه جانبه نخواهد بود. بر این اساس پژوهش حاضر به شناسایی مهم ترین رویکرد در ایجاد تعادل فضایی شهرهای جدید (مورد مطالعه: شهر جدید رامشار سیستان)، پرداخته است. این پژوهش به لحاظ هدف کاربردی و از نظر ماهیت و روش توصیفی- تحلیلی است. داده های مورد نیاز تحقیق به روش اسنادی- میدانی (مصاحبه) گردآوری شد. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل اساتید، کارشناسان و مدیران شهر جدید رامشار در می باشد که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند، 30 نفر به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند. جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات از روش تئوری زمینه ای (گراندد تئوری)، استفاده شد. از نتایج تئوری زمینه ای جهت شناسایی مهم ترین رویکرد در ایجاد تعادل فضایی شهر جدید رامشار، مقولات (توسعه متوازن، شرایط خاص ژئوپولوتیکی، شناسایی دقیق ویژگی های کمی و کیفی منطقه، مدیریت توسعه منطقه ای، حکمرانی خوب شهری و گفتمان سازی بین سازمان های ذی ربط) در قالب رویکرد آمایشی، شناسایی شد. این نتایج نشان داد مهم ترین رویکرد در ایجاد تعادل فضایی شهر جدید رامشار، رویکرد آمایشی، است.