فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۲۱ تا ۵۴۰ مورد از کل ۵٬۲۵۵ مورد.
صهیونیسم در فرآیند بحران های گذشته و چالش های پیش رو
حوزههای تخصصی:
واژه صهیونیسم، از آن جهت که به گرایش ها و سازمان هاى سیاسى ناهمگونى اشاره دارد، اصطلاحى است که به دشوارى مى توان از آن، تعریف جامعى ارائه داد. این اصطلاح، معمولاً همراه با یک صفت به کار مى رود که قلمرو معناى آن را محدود مى سازد، مانند: صهیونیسم کارگرى، صهیونیسم مسیحى، صهیونیسم فرهنگى. مشهورترین تقسیم صهیونیسم، طبقه بندى آن به دو بخش سیاسى و مذهبى است. صهیونیسم مذهبى، بیشتر به وسیله عرفاى یهودى بیان شده و به آرزوى بزرگ و انتظار قائم یهودیّت مربوط مى شود. این صهیونیسم، برانگیزنده سنّت زیارت ارض مقدس و حتى سبب ایجاد یک کانون روحانى و نشر اعتقاد و فرهنگ یهودى در سرزمین صهیون بود و هرگز به دشمنى با مسلمانان که خود را به عنوان وابستگان به ذریه ابراهیم و پیرو دین او تلقى مى کردند، برنخاست. صهیونیسم مذهبى، بیگانه و به دور از هر نوع برنامه سیاسى براى ایجاد یک دولت و یا هر نوع سلطه اى بر فلسطین است. آنها هرگز رفتارى که نشان دهنده علاقه به درگیرى با مردم عرب (مسلمان یا مسیحى) باشد از خود نشان ندادند.
امّا صهیونیسم سیاسى که با تئودور هرتسل(هرتصل) شکل گرفت، نسبت به خدا شکاک است و حتى علیه یهودیانى که یهودیّت را به عنوان یک مذهب تعریف مى کنند، مبارزه مى کند. از دیدگاه صهیونیسم سیاسى، یهودیان قبل از هر چیز، یک قوم هستند و از این رو، غیرقابل ادغام و جذب در ملّت هاى دیگر می باشند و باید در یک سرزمین خالى و بى مدّعى، مستقر شوند و این مفهوم، گویاى این مطلب است که نبایستى به مردم بومى(فلسطینی) اهمیّت داد و آنها را به حساب آورد و این موضوع، زمینه بحران های متعددی را برای صهیونیسم فراهم آورده، اما این بحران ها چیست؟ مقاله حاضر مى کوشد تا ضمن بررسی بحران های گذشته، چالش های پیش روی صهیونیسم را معرفی کند.
رقابت روسیه و آمریکا در قفقاز جنوبی(2010-1991)
حوزههای تخصصی:
منطقه قفقاز بین دریای سیاه و دریای خزر در جنوب فدراسیون روسیه، شمال غرب ایران و شمال شرق ترکیه قرار گرفته است. موقعیت جغرافیایی و اهمیت راهبردی قفقاز جنوبی این منطقه را به یکی از مهمترین مناطق جهان به ویژه برای آمریکا و روسیه تبدیل کرده است. در این رقابت ژئوراهبردی میان آمریکا و روسیه و احتمال بروز جنگ سرد میان دو کشور، بسیاری از بحث ها در رابطه با ساختار جدید روابط آمریکا و روسیه به ویژه پس از حادثه 11 سپتامبر بحث های مربوط به بنیان های داخلی تحولات انقلاب گل رز در گرجستان و جنگ روسیه با گرجستان را به حاشیه برده است. بر این اساس این مقاله به دنبال آن است تا علت ها و عوامل رقابت آمریکا و روسیه در قفقاز جنوبی را تبیین کرده و به این سؤال پاسخ دهد که هدف های آمریکا و روسیه در این رقابت چیست؟
چند جانبه گرایی و روابط فراآتلانتیک در افغانستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نوشتار حاضر با طرح این سؤال که روی کار آمدن اوباما و اتخاذ سیاست چندجانبه گرایی جدید چه دستاوردهایی در حل مسئله افغانستان برای دو سوی آتلانتیک به همراه داشته، به این پاسخ رسیده است که اتخاذ چنین سیاستی منجر به هر چه نزدیکترشدن دیدگاهها و ارائه راهکارهای مشترک و همکاری مؤثرتر دو سوی آتلانتیک در حل مسئله افغانستان شده است. از سوی دیگر، به نظر می رسد چندجانبه گرایی مؤثر در افغانستان زمانی به موفقیت دست خواهد یافت که سرمایه گذاری بزرگ اروپا از نظر «قدرت سخت» و تعهد بیشتر آمریکا به «قدرت نرم» را در پی داشته باشد.
مرزهای تداوم و تغییر در دکترین امنیت ملی اوباما(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله با بررسی دکترین نوین امنیت ملی اوباما در پی پاسخ به سؤالاتی همچون: آیا دکترین مزبور شعار «تغییر» را پوشش می دهد؟ آیا مبانی دکترین، تماماً بر اساس «تغییر» استوار شده است و یا همسو با آن روند «تداوم» نیز در برنامه های استراتژیک اوباما جایگاهی دارد؟، می باشد. مطالب این مقاله دلالت بر این دارد که دکترین اوباما حاوی و دربرگیرنده شعار «تغییر» است و در صدد رفع چالش های دوران بوش و در تلاش برای مشروعیت بخشی به قدرت و کسب اعتماد مجدد در نزد جهانیان است. لکن دامنه تغییر، تمامی اصول قدرت هژمونیک امریکا را دربر نمی گیرد و دارای روند «تداوم» به منظور بسط قدرت هژمونیک امریکا نیز می باشد. قدرت هژمونیک از یک سو بر قابلیت های مادی و از سوی دیگر بر کسب رضایت از سوی سایر بازیگران و پیروان استوار است. توجه به هر دو وجه قدرت هژمونیک، قدرت برتر را از موضع هژمون «سلطه گــر» به هژمون «رهبــر» مبدل می سازد. اوباما برای نیل به این مهم، رویکــردهای سه گانه (چندجانبه گرایی، تأکید بر عنصر اقتصاد، ظرفیت سازی های نوین منطقه ای) را که به نوعی در تضاد با رویکردهای امنیت ملی بوش است، در دستورکار خود قرار داده است. هرچند رویکردهای نوین وی منشاء یک سری تحولات در عرصه های منطقه ای و جهانی خواهد شد، اما چالش ها و ابهام های اساسی که در دکترین اوباما قرار دارد، زمینه های شکست آن را فراهم می سازد.
عثمانی گرایی جدید در سیاست خارجی ترکیه: شاخص ها و پیامدهای آن در خاورمیانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نگاهی کوتاه به اقدامات ترکیه در سال های اخیر و به ویژه از سال 2002 تا کنون (پس از به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه)، به روشنی تغییرات در سیاست خارجی ترکیه را نشان می دهد. آنکارا بی وقفه در مسیر رسیدن به جایگاه شایسته تر در جهان اسلام و عرصة روابط بین الملل در حرکت است و نمود آن را در گسترش روابط این کشور با کشورهای اسلامی و خاورمیانه می توان مشاهده کرد. این سیاست آنکارا «نوعثمانی گرایی» نامیده شده است. ترکیه پس از چند دهه گرایش یک جانبه به غرب، اکنون راه میانه و سیاست متعادل تری را در قبال همسایگان و خاورمیانه در پیش گرفته و متناسب با منافع ملی خود، روابطش را با جهان اسلام و غرب گسترش می دهد. ترکیه خواستار قرار گرفتن در ردة 10 قدرت نخست جهان تا سال 2023 است و تلاش های سال های اخیر این کشور برای برقراری رابطة متوازن با قدرت های جهانی، قطبیت در جهان اسلام و فیصلة مسائل با همسایگان را می توان در این راستا تحلیل کرد. مقاله حاضر تلاش دارد تا مؤلفه های این تغییر سیاست آنکارا را با توجه به رهیافت سازه انگاری تحلیل کند و تأثیر آن را بر خاورمیانه، به ویژه ایران مورد واکاوی قرار دهد. نگارندگان مقاله حاضر بر این باورند که با توجه به پیروزی حزب عدالت و توسعه در انتخابات ژوئن 2011، سیاست خارجی جدید ترکیه موسوم به نوعثمانی گرایی کماکان سرلوحه سیاست گذاری ها و برنامه ریزی های این کشور قرار خواهد داشت.
بررسی و تبیین ژئوپلیتیکی اسلام گرایی اعتدالی در سیاست خارجی ترکیه از سال 1995 تا 2011، با رویکرد سازه انگاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی، کشورهای مختلفی در حوزه این امپراتوری سر برآوردند. مردم برخی از این کشورها پس از ارتباط با غرب و آشنایی با استعمار غرب به این تصور رسیدند که راه موفقیت آنها، در مخالفت با غرب و تأکید بر قوانین و دستورهای دینی است. بدین ترتیب موجی از بیداری و بازگشت به اسلام در بین مردم این کشورها بوجود آمد. اما در این بین ترکیه با حاکمیت رژیم لائیک کمالیست ها مانع از ورود این موج به ترکیه شد. اما در دهه های پایانی قرن بیستم این کشور شاهد گرایشات اسلامی در سیاست داخلی و خارجی خود شد. نکته جالب توجه، تفاوت این نوع اسلام گرایی با اسلام گرایی سایر کشورهای اسلامی در جهان اسلام، به ویژه در حوزه سیاست خارجی ترکیه بود. این تفاوت در گرایش ترک ها به اسلام، اعتدالی بود. از این رو مقاله حاضر سعی در پاسخگویی به این سؤال اساسی دارد که چه عوامل ژئوپلیتیکی و چگونه سبب اسلام گرایی اعتدالی در سیاست خارجی ترکیه از سال 1995 تا 2011 میلادی شده است؟ لازم به ذکر است که این مقاله از شیوه توصیفی ـ تحلیلی بهره برده است.
خط مشی آمریکا در برابر بازیگران بزرگ و بازیگران دشمن
حوزههای تخصصی:
امروزه به ضرورت الزامات حاکم بر صحنه جهانی، تحولات کیفی متفاوت و معیارهای جهانی شاید بتوان آمریکا را بزرگ ترین بازیگران صحنه بین الملل قلمداد کرد. از همان آغاز شکل گیری به ضرورت نیازهای اجتماعی، سیاسی، نظامی و فرهنگی اتخاذ سیاست بسط و توسعه طلبی – نه الزاماً جغرافیا محور– از اولویتهای سیاست خارجی آمریکا بوده است و این کشور خواهان صدور و اشاعه اقتصاد بازار، ارزشها ، نهاد ها و ساختارهای آمریکایی بوده است. پس از جنگ جهانی دوم دو عامل کیفیت تعامل بین بازیگران بزرگ را دگرگون کرد: یکی دستیابی کشورها به سلاحهای اتمی و دیگری رقابت بازیگران بزرگ درچارچوب دو اردوگاه ایدئولوژیک . همچنان که ویژگی های نظام بین الملل پس از جنگ سرد نیز کیفیت روابط آمریکا با دیگر بازیگران بزرگ و بازیگران رده دوم را متحول کرده است. به نظر می رسد آمریکا در رابطه با بازیگران بزرگ و بازیگران رده دوم را متحول کرده است. به نظر می رسد آمریکا در رابطه با بازیگران بزرگ سیاست تقسیم منابع را برگزیده است و در رابطه با بازیگران رده دوم به فراخور زمان و شرایط اقدام نظامی یا ابزارهای تخریبی غیر نظامی را بر می گزیند . این مقاله درصدد است دو سیاست مزبور را تبیین و ارزیابی کند .
مدیریت امنیت پایدار در منطقه خلیج فارس، مشارکت ناتو: سازنده یا مخرب؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ارایه تعاریف جدید از مفاهیم امنیتی همچون امنیت دریایی، امنیت انرژی، مبارزه با تروریسم، حفظ محیط زیست، مبارزه با سلاحهای کشتار جمعی، دفاع موشکی و... رویکردهای جدید نهادهای بینالمللی و منطقهای به این مقولات و به تبع آن ارایه تعاریف جدید از ماموریتها و حوزه اقدام آنها شرایطی را ایجاد کرده که کشورهای مناطق استراتژیک ازجمله حوزه خلیج فارس باید در پی راهبرد و راهکارهای مناسب دراین زمینه باشند. در چنین شرایطی، روابط امنیتی میان کشورهای منطقه و نوع نگاه آنها به موضوعات فوقالذکر نیاز به باز تعریف دارد تا بتوان رویکردهای نوینی که پاسخگوی نیازهای روز باشد را تبیین نمود.
سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) به عنوان یکی از بازیگران اصلی حوزه امنیت بینالمللی با درک شرایط جدید، رویکرد صرف نظامی در مواجهه با بحث امنیت را کنار گذاشته و در قالب یک سازمان نظامی-سیاسی و امنیتی، حوزه اقدام و عملیات خود را به فراتر از مرزهای سنتی و از جمله به حوزه خلیج فارس گسترش داده است. این سازمان در راستای اهداف مشخص و بلندمدت خود در پی حضور نهادینه و ایفای نقش موثرتر در تحولات منطقه خلیج فارس بوده و در همین راستا از سال 2004 میلادی با تصویب طرحی موسوم به ابتکار همکاری استانبول (ICI) بستر لازم برای چنین حضوری را فراهم کرده است. این سازمان همچنین تلاش گستردهای را در قالب دیپلماسی عمومی برای توجیه و قانع کردن کشورهای منطقه به پذیرش چنین رویکردی انجام داده و ضمن گسترش دامنه فعالیتهای سخت افزاری در منطقه، مشوّق کشورهای خلیج فارس برای تسهیل نمودن ورود ناتو به حوزه مدیریت امنیت منطقه میباشد.
در این مقاله، ضمن تبیین فرایندهای نوین امنیتی، چگونگی حضور ناتو در منطقه و پیامدهای آن مورد بررسی قرار گرفته و به این سوال اصلی میپردازیم که آیا چنین روندی میتواند برای منطقه ثبات و امنیت واقعی و پایدار را به ارمغان بیاورد و آیا ورود و مشارکت ناتو در مدیریت امنیت منطقه در راستای منافع کشورهای حوزه خلیج فارس قرار دارد؟
طرح های صلح خاورمیانه: ماهیت، اهداف و فرجام
حوزههای تخصصی:
نقش تنگناهای ژئوپلیتیکی عراق در اشغال کویت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عراق در سال 1990 کویت را اشغال و آن را به عنوان استان نوزدهم ضمیمه خاک خود کرد. سوال این است که مهمترین دلایل اشغال کویت چه بوده است؟ اشغال کویت دلایل متعددی داشته است، اما فرض مقاله این است که مهمترین دلیل به تنگناهای ژئوپلیتیکی عراق باز می گردد. برای تبیین این فرضیه، نخست در مورد نظریه های ژئوپلیتیک توضیح داده شده و سپس مهمترین عوامل ژئوپلیتیکی تاثیرگذار در اشغال کویت مانند موقعیت جغرافیایی، مرزها و منابع طبیعی یعنی محیط فیزیکی عراق مورد مطالعه قرار گرفته است.از نظر موقعیت جغرافیایی، عراق وضعیت مناسبی در خلیج فارس ندارد. به همین دلیل، این کشور ابتدا تلاش می کرد تا با طرح هلال خصیب و ایجاد عراق بزرگ به دریای مدیترانه دسترسی پیدا کند. اما با عدم توفیق در این مورد، توجه آن کشور معطوف به خلیج فارس گردید. عراق برای بهبود بخشیدن به وضعیت جغرافیایی خود در خلیج فارس و یا رفع تنگناهای ژئوپلیتیکی، همواره خواستار الحالق کامل کویت یا بخش هایی از آن به خاک خود بوده است. البته ذخایر نفتی کویت نیز در چشم داشت های این کشور نسبت به کویت بی تاثیر نبوده است.بر همین اساس، دولت های عراق هر چند تا سال 1990 در مورد مرزهای خود با کویت به توافقاتی رسیده بودند، اما حاضر نشده بودند که آن را بر روی زمین علامت گذاری نمایند. زیرا این مساله به مفهوم شناسایی کویت به عنوان کشوری مستقل تلقی می شد. از سوی دیگر رهبران عراق از جمله ملک غازی، نوری سعید، عبدالکریم قاسم و صدام حسین از تنگناهای ژئوپلیتیکی عراق در خلیج فارس آگاه بوده اند. آنها کویت را بخشی از عراق می دانستند و انگلستان را متهم می کردند که با ایجاد کشور کویت، قصد داشته دسترسی عراق را به خلیج فارس محدود کند. اشغال کویت در سال 1990 بر همین اساس و به منظور بر طرف کردن این تنگنای ژئوپلیتیکی انجام گرفت
پیروزی بهرام دوم بر شاه سکستان هند تا کرانه های دریا (با استناد به یک نقش برجسته ی ساسانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از دوره ی ساسانی تاکنون 33 نقش برجسته در مناطق مختلف ایران: سلماس، شهر ری، تاق بستان، برم دلک، بیشاپور، تنگ قندیل، سرمشهد، فیروزآباد، گویوم، دارابگرد، نقش بهرام، نقش رجب و نقش رستم و نیز یک نقش برجسته در شمال افغانستان، در محلی موسوم به «رگ بی بی» واقع در ده کیلومتری جنوب شهر پل خُمری (Khomri) شناسایی شده و از سوی کاشفان و محققان داخلی و خارجی به طرق گوناگون مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته اند.
نقش برجسته ی مورد بحث در این نوشتار که در 23 کیلومتری غرب شهرستان کازرون و بر سینه ی صخره ی سمت راست تنگ چوگان بیشاپور حجاری شده است، یکی از پر بحث ترین و جنجالی ترین نقش برجسته های ساسانی است که متاسفانه علی رغم مطالعات و تحقیقاتی که تاکنون در مورد آن انجام گرفته، تعلق و هویت واقعی آن هنوز به طور دقیق روشن نشده و محتوای تاریخی آن نیز هم چنان در پرده ای از ابهام باقی مانده است.
در این مقاله، ضمن آوردن نظرات محققان مختلف پیرامون شخصیت اصلی و محتوای تاریخی نقش برجسته ی مذکور و نقد و بررسی هر یک از آن نظرات، سعی می شود تا با استناد به شواهد باستان شناختی و قراین تاریخی ثابت شود که نقش برجسته مورد بحث متعلق و مربوط به دوران بهرام دوم (293 - 276 م.) پنجمین پادشاه ساسانی است و محتوای تاریخی آن نیز مبین پیروزی بهرام دوم بر هرمزد «شاه سکستان، هند تا کرانه های دریا» است که به سال 283 میلادی به وقوع پیوسته است.
گفت و گو: در عراق چه می گذرد؟
حوزههای تخصصی: