سال 1384 هجرى شمسى از سوى رهبر فرزانه انقلاب اسلامى، سال همبستگى ملى و مشارکت عمومى اعلام شده است، که این نشانگر اهمیت فزاینده این مسئله در تفکر اسلامى و نقش تعیین کننده آن در سرنوشت جامعه و شهروندان آن است. همبستگى ملى و مشارکت عمومى به معناى همدلى، همگرایى، قبول مسئولیتهاى اجتماعى و رعایت حقوق شهروندى و همکارى همگانى در پیشبرد امور سیاسى، اجتماعى، فرهنگى و اقتصادى در جامعه است. واژه اُمت و واژگان هم خانواده آن دربردارنده مفهوم همبستگى ملى ومشارکت عمومى است. در اسلام براى نشان دادن اهمیت فوق العاده این مسئله و نقش تعیین کننده اش در سرنوشت ملتها، راهکارهاى فراوانى براى اجرایى کردن همبستگى ملى و مشارکت عمومى وجود دارد که از جمله مى توان به موارد زیر اشاره کرد: احترام فوق العاده به انسان و حقوق او، محبت و عشق ورزى به دیگران، مشورت با دیگران و مشارکت همگانى در تصمیم گیریها، فراخوان مردم به وحدت و همدلى در کارها، اهتمام به امور دیگران و تلاش براى حل مشکلاتشان، صلح و آشتى با مردم، برآوردن نیازهاى آنان، خدمت رسانى به مردم را از بهترین عبادت شمردن، تعاون و همکارى در اسلام، ضرورت حفظ روابط اجتماعى، نکوهیده دانستن فرار از اجتماع و مردم.
در آستانه قرن بیست و یکم، بحث جامعه مدنی به گفتمان جهانی تبدیل شده است. اگر اندکی به عقب باز گردیم و نگاهی به تاریخ و نقشه های جهان بیندازیم بی درنگ در می یابیم که در این زمان، نظام های دموکراتیک و جوامع مدنی، پدیده هایی استثنای بوده اند. امروزه تاریخ و نقشه جهان به کلی دگرگون شده است. در آمریکای لاتین، اروپای شرقی، آفریقا، آسیا و تقریباً در تمامی کشورها نظام های دموکراتیک بر سر کار آمده اند و یا در حال شکل گرفتن هستند. نظام های توتالیتر و دیکتاتوری به پدیده های کمیابی بدل شده اند و آخرین دیکتاتورها هم تلاش می کنند به نظام های خود شکل و شمایل دموکراتیک بدهند. بدین سان امروزه بحث جامعه مدنی بخش عظیمی از جهان را در برگرفته و توجه محافل روشنفکری را از جمله در ایران به خود معطوف نموده است.
نویسنده مقاله معتقد است تغییر در مبانی معرفت شناسی و نظری، مبانی ساختاری و مبانی رفتاری، پیش شرطهای ورود به دایره تحویل گرایی و مدرنیسم هستند.بنابراین جنبش مشروطه ایران ، جنبشی برآمده از جریان و نیازهای تاریخی ایران نبود و بیشتر معلول کنش عقلانی و احساسی در برابر استبداد داخلی و سلطه خارجی بود.
نویسنده در این مقاله، به ارائه گزارش اجمالی از رویکردها و نظرات مختلف در سده اخیر اشاره و به نقل افکار بسنده کرده ولی نظرات خود را در این مقاله بیان نکرده است، چنانچه از نحوه گزارش ایشان میتوان حدس زد که به کدام رویکرد متمایل است. بنابراین، اگر چه رویکردها و افکار اشاره شده در مقاله قابل نقد و بررسی هستند، ولی محل نقد آنها در ذیل این مقاله نیست، همچنین تعدد و تفرق نظرات مطرح شده و اشارهای بودن آنها در این مقاله نیز مانع نقد محتوایی رویکردها میباشد.
دکتر عبدالوهاب المسیری، که یکی از متفکرین عرب میباشد، در این مقاله سعی کرده است سیر تاریخی برخورد انواع گفتمانهای اسلامی در جهان اسلام و بالاخص جهان عرب با جهان غرب و مدرنیته را بررسی و تبیین کند. وی با تقسیمبندی گفتمانهای اسلامی به سه گفتمان تودهگرا، سیاسی و فکری، برداشت خود را از مؤلفههای اساسی بحث ارائه میدهد. نویسنده معتقد است که گفتمانهای تودهای جهان اسلام، گفتمانی ناکارآمد و غیر موفق در مواجهه با جهان غرب و مدرنیسم است و برای اثبات این مطلب سعی کرده است به پارهای از مفاهیم تطبیقی و وقایع تاریخی قرن بیستم استناد کند.