مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
ملکم خان
حوزه های تخصصی:
نویسنده مقاله معتقد است تغییر در مبانی معرفت شناسی و نظری، مبانی ساختاری و مبانی رفتاری، پیش شرطهای ورود به دایره تحویل گرایی و مدرنیسم هستند.بنابراین جنبش مشروطه ایران ، جنبشی برآمده از جریان و نیازهای تاریخی ایران نبود و بیشتر معلول کنش عقلانی و احساسی در برابر استبداد داخلی و سلطه خارجی بود.
پیشقراولان سکولاریسم در ایران(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
علوم سیاسى ۱۳۸۴ شماره ۳۲
حوزه های تخصصی:
اگر چه ایده سکولاریسم، پدیدهاى غربى و خاستگاه معرفتشناختى آن مغرب زمین است، اما پس از پیدایى و نضج گرفتن در سایر ممالک نیز سر بر آورد.
بدیهى است که این تفکر براى ورود به جوامع اسلامى به ویژه ایران که از مکتب غنى تشیّع بهرهمند است و جدایى دنیا و آخرت در آن مطرود بوده و در بر دارنده آموزههایى چون «من لامعاش له لامعاد له» است، نیاز به حاملانى داشته و دارد تا بار این کالاى وارداتى را بر دوش گرفته و به تبلیغ آن در جامعه بپردازند. روشن فکران وابسته از جمله حاملانى هستند که مقاله حاضر سعى دارد تا به نحو اختصار به فعالیتهاى آنها در ایران اشاره کند.
سیاست و حکومت و نفوذ جریانی: مطالعه ی موردی ایران قاجاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات قدرت نرم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱۸
78 - 105
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف تبیین و ریشه یابی نفوذ و براندازی نرم در تاریخ ایران و تولید محتوای علمی و روش مند در این باره، با بهره گیری از روش تاریخی و جمع آوری داده ها به شیوه اسنادی و کتابخانه ای، در صدد پاسخ گویی به این سوال بوده که نفوذ جریانی چیست و طلیعه آن در سیاست و حکومت معاصر کدام است؟ برای دستیابی به این هدف، چارچوب مفهومی «نفوذ جریانی» با تلفیق دو مفهوم «نفوذ» و « جریان های اجتماعی» و ارائه مدل شماتیک ارتباط این دو مفهوم در شکل دهی به مفهوم « نفوذ جریانی» موردبررسی قرار گرفته است.<br /> در این نوشتار، جریان فراماسونری به عنوان نمونه انتخاب شد و پیرامون آن مساله نفوذ بررسی گردید و در نهایت این نتیجه به دست آمد که این نفوذ جریانی در ابتدا توسط جریان های سیاسی- اجتماعی متصل به قدرت های بزرگ دوران قاجار به ویژه انگلستان ذیل مسلک فراماسونری شکل گرفته و سپس توسط نسل های بعدی جریان وابستگی ادامه یافته است. آغازی که نفوذ شبکه ای را با ارائه ارکان سه گانه« بینش، گرایش و کنش» جریان با استفاده از مفاهیم ملهم از ورای مرزها، در سپهر سیاست و حکومت ایران ریشه دار کرده است.
واکاوی نظرات و آراء انتقادی آخوند زاده و ملکم خان درباره مناسبات حکومت و مردم در ایران عصر قاجار
حوزه های تخصصی:
آخوندزاده و ملکم خان دو تن از نواندیشان صدر مشروطیت ایران هر یک نظرات انتقادی داشتند و با تمایزاتی منشا تاثیرات فرهنگی در جامعه بودند. هدف پژوهش حاضر تبیین افکار اصلاحی آخوندزاده و ملکم خان، برداشت ها و شیوه های دنبال کردن بحث مدرنیته در ایران و تفاوت ها و میزان اثرگذاری هر یک است. سوال پژوهش این است که درک مدرنیته و لزوم اصلاحات نوگرایانه در ایران پیش از مشروطیت توسط آخوندزاده و ملکم خان چه تمایزاتی داشتند و هر یک منشاء چه تاثیراتی بودند؟ روش تحقیق توصیفی-تحلیلی بوده و نتایج نشان داد که اثرگذاری آخوندزاده بیشتر بر روشنفکران بود و ملکم خان مخاطبین بیشتری داشت. شناخت آخوندزاده از وضعیت فرهنگی ایران، پایین تر از ملکم خان بود و تاثیرگذاری ملکم خان بر جامعه ایران به مراتب بیشتر بود.
واکاوی نظرات و آراء انتقادی آخوند زاده و ملکم خان درباره مناسبات حکومت و مردم در ایران عصر قاجار
حوزه های تخصصی:
آخوندزاده و ملکم خان دو تن از نواندیشان صدر مشروطیت ایران هر یک نظرات انتقادی داشتند و با تمایزاتی منشا تاثیرات فرهنگی در جامعه بودند. هدف پژوهش حاضر تبیین افکار اصلاحی آخوندزاده و ملکم خان، برداشت ها و شیوه های دنبال کردن بحث مدرنیته در ایران و تفاوت ها و میزان اثرگذاری هر یک است. سوال پژوهش این است که درک مدرنیته و لزوم اصلاحات نوگرایانه در ایران پیش از مشروطیت توسط آخوندزاده و ملکم خان چه تمایزاتی داشتند و هر یک منشاء چه تاثیراتی بودند؟ روش تحقیق توصیفی-تحلیلی بوده و نتایج نشان داد که اثرگذاری آخوندزاده بیشتر بر روشنفکران بود و ملکم خان مخاطبین بیشتری داشت. شناخت آخوندزاده از وضعیت فرهنگی ایران، پایین تر از ملکم خان بود و تاثیرگذاری ملکم خان بر جامعه ایران به مراتب بیشتر بود.
تأملاتی در نخستین رهیافت های نظری در نسبت سنجی «اسلام» و «حقوق بشر» در عصر مشروطه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات حقوق عمومی دوره ۵۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
601 - 617
حوزه های تخصصی:
بررسی رابطه اسلام و حقوق بشر در منظومه معرفتی انسان، جزو عمده ترین ماجراهای فکری است. یکی از ساحت های ناظر بر این اندیشه ورزی، تحلیل ابعاد نسبت سنجی این دو از جانب فلاسفه علم و دین پژوهان است. در کشورهای اسلامی از جمله ایران، تناسب سنجی میان حقوق بشر و اسلام و اصول و احکام دین، از تراثی رصین برخوردار است که این نسبت سنجی در درون چارچوب های کلی نظیر نسبت شرع و قانون، رابطه عقل و دین و یا نسبت سنت و تجدد مطرح شده است. بررسی آثار برجای مانده از پیشگامانِ نظریه پردازی، نشان می دهد رهیافت های گوناگونی که در این خصوص مطرح شده اند، اصولاً سعی دارند که به این دغدغه ها پاسخ دهند: که آیا اسلام و حقوق بشر به یک واقعیت نظر دارند؟ آیا اسلام و حقوق بشر، متعارض اند یا مکمل هم؟ ازاین رو پرسش اصلی نوشتار این است که چه رهیافت هایی در نسبت میان «حقوق بشر» و «اسلام» در آثار نظریه پردازان مشروطه قابل مشاهده است؟ تحقیق با روش توصیفی-تحلیلی و با بررسی سیر تکوین جایگاه بنیادهای حقوق بشر نظیر حریت، مساوات، عدالت، کرامت، در منظومه فکری اندیشوران عصر مشروطه ایرانی، به معرفی رهیافت های نسبت سنجی اسلام و حقوق بشر پرداخته است که اهم نتایج تحقیق آن است که رهیافت تعامل، در مقایسه با رویکردهای تداخل، تقابل و تباین از منطق استوارتری برخوردار است. قائلان رویکرد تعامل، اختلاف نظرها را می پذیرند، اما در عین حال اشتراکات را رد نمی کنند.
نخستین مدارس و مدرسان نقاشی در ایران، بر پایه مستندات تاریخی قاجار
منبع:
رهپویه حکمت هنر دوره ۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۳)
103 - 116
حوزه های تخصصی:
یکی از شاخه هایی که در برنامه مدارس جدید دوره قاجار مورد عنایت قرار داشت، آموزش نقاشی بود که هم در مدرسه ای چون دارالفنون که داعیه آموزش علوم و صنایع بدیعه را داشت، تعلیم داده می شد و هم در مجمع الصنایع که با هدف آموزش و ترویج صنایع و فنون متنوع تأسیس شده بود، دنبال می گردید. گزارش های پراکنده ای از نحوه آموزش نقاشی در مدارس مذکور و همچنین از فعالیت نخستین معلمان نقاشی در دست است و همین پراکندگی سبب بروز برخی اشتباهات و تناقضات در این موضوع گردیده است. نوشتار حاضر با هدف روشن شدن برخی از این ابهامات و رفع تناقضات و با روش تحقیق، توصیفی تحلیلی، انجام پذیرفته است. گرد آوری داده ها به شیوه اسنادی کتابخانه ای و تجزیه وتحلیل اطلاعات به روش استقرائی صورت گرفته است. با رجوع به اسناد اصلی دوره قاجار ازجمله سفرنامه ها، روزنامه ها، خاطرات و نقشه ها و سپس با تطبیق اطلاعات آنها، تفاوت میان عملکرد دو مدرسه دارالفنون و مجمع الصنایع و رویکردهای متفاوت در آموزش نقاشی در این دو مؤسسه روشن می شود. همچنین تمایز میان فعالیت در مجمع الصنایع اول و دوم و خلط این دو مدرسه همنام در برخی منابع، که سبب پاره ای اشتباهات تاریخی شده است، مورد بحث قرار می گیرد. در باب نخستین معلمان جدید نقاشی نیز ازآنجاکه در تعدادی از منابع امروزی از میرزا ملکم خان به عنوان نخستین معلم نقاشی یاد شده است، جستار حاضر بر پایه مقایسه اسناد تاریخی و گزارش های موجود از فعالیت ملکم خان، روشن می کند که ملکم خان را نمی توان نخستین معلم نقاشی در مدارس جدید دانست.