پروتستانتیسم اروپایی
حوزههای تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
ماهنامه معارف، ش 32، دى 84
در این نوشتار، نخست واژه پروتستانتیسم تعریف شده و استعمال این واژه در ادیان مختلف به ویژه اسلام و مسیحیت مورد شرح قرار مىگیرد. در ادامه نویسنده به داستان ورود پروتستانتیسم در دین مسیحیت، که باعث ایجاد تغییرات گسترده در شریعت مسیح شد، مورد بحث واقع شده و تاریخچهاى کوتاه از آن ارائه مىگردد. از نظر نویسنده پروتستانتیسم به عنوان یک نهضت دینى و اصلاحطلبانه مسیحیان اروپایى در سدههاى 15 و 16 میلادى شکل گرفت، که در مقابل اندیشه حاکم بر کلیسا قرار داشت و در نتیجه باعث شد، تا فرآیند عرفى شدن مذهب مسیح شدت گیرد. نویسنده آبلار و مارتین لوتر را به عنوان پیشگامان نهضت رفورمیسم در آئین مسیحیت معرفى کرده و اقدامات ایشان را براى خرافهزدایى از شریعت مسیحیت توصیف مىنماید. در این مقاله، اومانیسم به عنوان مهمترین ارمغان رفوریسم دانسته شده که توسط روشنفکران ایرانى در عصر قاجاریه وارد فرهنگ ایرانى شد و خواستار ایجاد تغییراتى در شریعت اسلام متناسب با تغییرات اجتماعى گردید. از نظر نویسنده روشنفکران غربزده ایرانى، درک صحیحى از پروتستانتیسم نداشتند و از روشنفکران غربى تقلید کرده و با الهام از مشرب پوزیتویستى حاکم بر سازمان فکرى غرب قائل به پروتستانتیسم اسلامى شدند؛ درحالىکه با الهام از تعالیم قرآن مىتوانستند تفسیر صحیح از اسلام ارائه دهند.
نویسنده تفاسیرى فیزیکى از مفاهیمى متافیزیکى مانند معاد، روح، جن و... را توسط روشنفکران مورد سؤال قرار داده و آنها را رد مىنماید. وى آخوندزاده را سردمدار ورود پروتستانتیسم اسلامى به ایران دانسته و اقدامات وى را در این زمینه شرح مىنماید. وى آخوندزاده را بیگانه با فرهنگ خودى و شیفته فرهنگ معرفى کرده، که درک صحیح از آموزههاى اسلامى نداشته است و همین امر باعث شده بسیارى از ضروریات اعتقادى اسلام مانند وجود بهشت و جهنم را منکر شود. از دیدگاه نویسنده مقاله اشاعه مدنیت غرب به نام اصلاح دین، از همان ابتدا مدنظر برخى در خاورمیانه اسلامى و به ویژه ایرانى بود، که در بخشى از آنها منجر به التقاطى فکرى و عقیدتى شد و در بخش دیگر به کفر و الحاد منجر گردید و البته در هر دو طیف به نام پروتستانتیسم اسلامى مورد بهرهبردارى قرار گرفته است. از نوشتههاى آخوندزاده چنین برمىآید که، او در ابتدا از پروتستانتیسم، یک مفهوم دئیستى برداشت کرده و به خداى فاقد وحى و نبوت و معاد رسیده و سپس از الحاد تمام عیار سر درآورده است.
او به اصلاح در امر دین، خوشبین و امیدوار نبود؛ لذا معتقد به زدودن اساس دین گردید. نویسنده افرادى مانند فریدون آدمیت و احمد کسروى را دنبالهروى آخوندزاده خوانده، که همان تفکرات را ادامه دادند.
سرنوشت عدالت در جهان مدرن
حسین کچوئیان
کیهان، ش 18428، 20/10/84
نوشتار حاضر مباحثى درباره وضعیت اجراى عدالت در جهان کنونى است. نویسنده سعى دارد نشان دهد که، عدالت در جهان مدرن امروز واژهاى بىمعنا است و به معناى واقعى کلمه تحقق ندارد. وى معتقد است که، گفتمان تجدد در جهان امروز، گفتمان عدالت نیست و در مجموعه معارف منتشر شده از آن عدالت، محوریت و مرکزیت ندارد و گفتمان تجدد، گفتمان رهایى و سلطه مىباشد، که غایت و معناى اساسى آن رهاسازى فرد و رساندن او به اوج اقتدار و ثروت است. از نظر نویسنده هدف اساسى گفتمان تجدد این است، به انسان این امکان را بدهد که در رابطه با خودش و جهان به شکل مطلق عمل کند. از منظر نویسنده در حال حاضر، در جامعه کنونى ما، بهطور کلى واژه عدالت، یک واژه ذبح شدهاى است و ما عدالت را تا جایى مىخواهیم که به نفع خودمان باشد؛ یعنى عدالت را به گونهاى که منافعمان را تأمین کند و هر جا که منافع ما تأمین نشود، عدالت در عمل اجرا نشده بلکه فقط به عنوان شعار مطرح گردیده است. نویسنده معتقد است که، امروزه خیلى از مدیران رده بالاى کشور اسلامى ما ایران، به اسم تأمین هزینههاى کارمندان زیردست خویش مبالغ زیادى را از بیتالمال خارج مىکنند ولى در عمل این مبالغ به کارمندان نمىرسد بلکه در جاها و راههاى دیگرى مصرف مىشود.
در این نوشتار، نخست واژه پروتستانتیسم تعریف شده و استعمال این واژه در ادیان مختلف به ویژه اسلام و مسیحیت مورد شرح قرار مىگیرد. در ادامه نویسنده به داستان ورود پروتستانتیسم در دین مسیحیت، که باعث ایجاد تغییرات گسترده در شریعت مسیح شد، مورد بحث واقع شده و تاریخچهاى کوتاه از آن ارائه مىگردد. از نظر نویسنده پروتستانتیسم به عنوان یک نهضت دینى و اصلاحطلبانه مسیحیان اروپایى در سدههاى 15 و 16 میلادى شکل گرفت، که در مقابل اندیشه حاکم بر کلیسا قرار داشت و در نتیجه باعث شد، تا فرآیند عرفى شدن مذهب مسیح شدت گیرد. نویسنده آبلار و مارتین لوتر را به عنوان پیشگامان نهضت رفورمیسم در آئین مسیحیت معرفى کرده و اقدامات ایشان را براى خرافهزدایى از شریعت مسیحیت توصیف مىنماید. در این مقاله، اومانیسم به عنوان مهمترین ارمغان رفوریسم دانسته شده که توسط روشنفکران ایرانى در عصر قاجاریه وارد فرهنگ ایرانى شد و خواستار ایجاد تغییراتى در شریعت اسلام متناسب با تغییرات اجتماعى گردید. از نظر نویسنده روشنفکران غربزده ایرانى، درک صحیحى از پروتستانتیسم نداشتند و از روشنفکران غربى تقلید کرده و با الهام از مشرب پوزیتویستى حاکم بر سازمان فکرى غرب قائل به پروتستانتیسم اسلامى شدند؛ درحالىکه با الهام از تعالیم قرآن مىتوانستند تفسیر صحیح از اسلام ارائه دهند.
نویسنده تفاسیرى فیزیکى از مفاهیمى متافیزیکى مانند معاد، روح، جن و... را توسط روشنفکران مورد سؤال قرار داده و آنها را رد مىنماید. وى آخوندزاده را سردمدار ورود پروتستانتیسم اسلامى به ایران دانسته و اقدامات وى را در این زمینه شرح مىنماید. وى آخوندزاده را بیگانه با فرهنگ خودى و شیفته فرهنگ معرفى کرده، که درک صحیح از آموزههاى اسلامى نداشته است و همین امر باعث شده بسیارى از ضروریات اعتقادى اسلام مانند وجود بهشت و جهنم را منکر شود. از دیدگاه نویسنده مقاله اشاعه مدنیت غرب به نام اصلاح دین، از همان ابتدا مدنظر برخى در خاورمیانه اسلامى و به ویژه ایرانى بود، که در بخشى از آنها منجر به التقاطى فکرى و عقیدتى شد و در بخش دیگر به کفر و الحاد منجر گردید و البته در هر دو طیف به نام پروتستانتیسم اسلامى مورد بهرهبردارى قرار گرفته است. از نوشتههاى آخوندزاده چنین برمىآید که، او در ابتدا از پروتستانتیسم، یک مفهوم دئیستى برداشت کرده و به خداى فاقد وحى و نبوت و معاد رسیده و سپس از الحاد تمام عیار سر درآورده است.
او به اصلاح در امر دین، خوشبین و امیدوار نبود؛ لذا معتقد به زدودن اساس دین گردید. نویسنده افرادى مانند فریدون آدمیت و احمد کسروى را دنبالهروى آخوندزاده خوانده، که همان تفکرات را ادامه دادند.
سرنوشت عدالت در جهان مدرن
حسین کچوئیان
کیهان، ش 18428، 20/10/84
نوشتار حاضر مباحثى درباره وضعیت اجراى عدالت در جهان کنونى است. نویسنده سعى دارد نشان دهد که، عدالت در جهان مدرن امروز واژهاى بىمعنا است و به معناى واقعى کلمه تحقق ندارد. وى معتقد است که، گفتمان تجدد در جهان امروز، گفتمان عدالت نیست و در مجموعه معارف منتشر شده از آن عدالت، محوریت و مرکزیت ندارد و گفتمان تجدد، گفتمان رهایى و سلطه مىباشد، که غایت و معناى اساسى آن رهاسازى فرد و رساندن او به اوج اقتدار و ثروت است. از نظر نویسنده هدف اساسى گفتمان تجدد این است، به انسان این امکان را بدهد که در رابطه با خودش و جهان به شکل مطلق عمل کند. از منظر نویسنده در حال حاضر، در جامعه کنونى ما، بهطور کلى واژه عدالت، یک واژه ذبح شدهاى است و ما عدالت را تا جایى مىخواهیم که به نفع خودمان باشد؛ یعنى عدالت را به گونهاى که منافعمان را تأمین کند و هر جا که منافع ما تأمین نشود، عدالت در عمل اجرا نشده بلکه فقط به عنوان شعار مطرح گردیده است. نویسنده معتقد است که، امروزه خیلى از مدیران رده بالاى کشور اسلامى ما ایران، به اسم تأمین هزینههاى کارمندان زیردست خویش مبالغ زیادى را از بیتالمال خارج مىکنند ولى در عمل این مبالغ به کارمندان نمىرسد بلکه در جاها و راههاى دیگرى مصرف مىشود.