فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۲۱ تا ۵۴۰ مورد از کل ۳٬۳۱۴ مورد.
حوزههای تخصصی:
به عقیده آقاى سروش، جهان اسلام نیازمند تجدید تجربه اعتزال است; زیرا تفکر اشعرىگرى غلبه یافته و باب محاجه و استدلال بسته شده است . تجدید تجربه اعتزال، پادزهرى در برابر تفکر نصى و قدرتى است .
نظریه انقلاب اسلامی در اندیشه سیاسی شهید صدر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شهید سیدمحمدباقر صدر از کسانی است که نظریه نسبتاً جامعی را در خصوص چیستی، امکان، ضرورت، شرایط و چگونگی تحقق «انقلاب» تحت رهبری مکتب اسلام مطرح کرده است. نظریه او در باب انقلاب نه از نوع نظریه های پسینی یا تحلیل گر بلکه از نوع نظریه های پیشینی و هنجاری یا راهنماییکننده و دلالت گر و در نتیجه تعیینکننده جهان نگری و ایدئولوژی انقلاب است. او در این راستا با تکیه بر ارکان و بنیان های نظریِ سنت های تاریخ و آزادی انسان به مسئله امکان انقلاب و ضرورت آن برای جوامع اسلامی در دوران معاصر میپردازد و سپس با تکیه بر عواملی چون مکتب و ایدئولوژی، شرایط زمانی و آمادگی، شناخت مکتب و مقتضیات، توان رهبری، اراده و امکانات و تواناییها، به بیان چگونگی تحقق انقلاب تحت رهبری مکتب اسلام میپردازد.
مبانی جنبش های اسلام گرایانه: نظریات و دیدگاه ها(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
فهم زمینه های خیزش جنبش های اسلامی منوط به تبیین نظریاتی است که درباره خاستگاه و ریشه شکل گیری این جنبش ها در سده اخیر مطرح شده است. پرسش اصلی در این نوشتار آنست که ریشه اسلام گرایی را از منظر نظریه پردازان غربی و اسلامی چگونه می توان تبیین نمود؟ در پاسخ به این پرسش دو دسته تئوری ذات- محور و واکنش- محور ارائه شده است. تئوری هایی که از منظر ذات محورانه به پدیده اسلام گرایی می پردازند، اسلام گرایی موجود در جهان اسلام را ناشی از ارزش ها و اصول و ذات خود اسلام می دانند. البته افرادی همچون مودودی و سید قطب با دیدی مثبت به آن نگاه می کنند؛ درحالی که متفکران غربی بادیدی کاملا منفی بر ذاتی بودن اسلام گرایی تاکید دارند و اسلام گرایی را مترادف خشونت تصویر می کنند. شاخه دوم تئوری های مربوط به اسلام گرایی گروه کثیری از متفکران غربی و اسلامی را شامل می شود که اسلام گرایی موجود را واکنشی به مسائل محیطی و خارجی جهان اسلام می دانند، و درواقع اسلام گرایی را پدیده عارضی و زودگذر ناشی از تحولات مدرنیته قلمداد می کنند.
فازی سازی دموکراسی
حوزههای تخصصی:
موضوع این مقاله، فازی سازی دموکراسی است. مدعای این مقاله آن است که تئوری دموکراسی، روایت دو ارزشی از نظم سیاسی (دموکراتیک یا غیردموکراتیک) ارائه می دهد. اما روایت دو ارزشی در باب دموکراسی، با واقعیت ناسازگار است. در واقع، دموکراسی، حقیقت فازی دارد. در این مقاله، پس از بحث انتقادی در باب تئوری معرفت شناسی عقلانیتِ انتقادی، دستگاه معرفتی فازی فرموله شده است. در باب معرفت شناسی فازی گفته شده است که در این افق معرفتی، همه چیز به طور نسبی درجه بندی می شود و حقیقت، چیزی بین صفر و یک است. در این دستگاه معرفتی، حقیقتِ سیاه و سفید، به حقیقتِ خاکستری انتقال می یابد؛ هم برساخته های معرفت شناسانه و هم نهادهای اجتماعی و سیاسی، تابع اصل عدم قطعیت می شوند. بدین ترتیب، در معرفت شناسی فازی، تابع عضویتِ مبتنی بر ارزشهای صفر و یک، به تابع عضویت فازیِ مبتنی بر درجه بندی میزان عضویت در بازه [0،1]، تعمیم می یاید. در ادامه، در پرتو دستگاه معرفتی فازی، به استدلال تجربی در باب فازی سازی دموکراسی پرداخته ایم. شواهد، نشان می دهد که دموکراسی، به مثابه یک واقعیت، ارزش هایی را در بازه [0،1] دریافت می کند. ارزشِ یک، بیانگر کشورهای کاملاً دموکراتیک و ارزش صفر، بیانگر کشورهای کاملا غیردموکراتیک است و درجات بین صفر و یک، دلالت بر درجه بندی نظام های دموکراتیک و غیردموکراتیک دارد. بنابراین کشورهای امریکا، انگلیس، ژاپن، ترکیه، هند، فرانسه و ایران (1998 تا 2003) عضو کشورهای دموکراتیک می باشند، با این حال، نوع و درجه دموکراسی آنها تفاوت می پذیرد.
مارکسیسم تحلیلی
حوزههای تخصصی:
مارکسیسمِ تحلیلی نخستین بار در سال 1978 ودر اثری تحت عنوان نظریه تاریخ مارکس نوشته ی جی. ای. کوهن مطرح شد. کوهنکانادایی با تباری یهودی و کمونیست، در آن اثر کوشیده بود تا با کمک تکنیک های فلسفه ی تحلیلی به تبیین ادعاهای ماتریالیسم تاریخی بپردازد.به احتمال زیاد دو گروه چنین کوششی را انحراف می دانستند. اگرچه مارکسیست ها و تندروهای دنیای انگلیسی زبان به دو اردوگاه هگلی و آلتوسری تقسیم شده بودند، در این دیدگاه هم نظر بودند که فلسفه ی تحلیلی از نوع آکسفوردی و کمبریجیِ آن، هم به لحاظ سیاسی محافظه کار است و هم چشم اندازهای آن در حد کسل کننده ای کوته فکرانه است. از سوی دیگر، فیلسوفانِ تحلیلی هم یامارکس رافاقد اهمیت فلسفی می دانستند، و یا دیدگاه های اصلی ماتریالیسم تاریخی در نظر آنان چیزی جزآمیزه تاریک اندیشی هگلی و خطاهای ساده ی فلسفی نبود. بااین همه، کوهن بر این باور بود که می توان از تکنیک های فلسفه با زبانی عادی برای تببین و ایضاح مهم ترین مدعاهای ماتریالیسم تاریخی و مقدمه ای ضروری برای ارزیابی صدق و کذب خود این مدعاها استفاده کرد.
تضاد روش حکومتی اسلام با دموکراسی
حوزههای تخصصی:
مرحوم علامه طباطبایى پس از ذکر تفاوت دنیاى قدیم و جدید به مقایسه و بیان تفاوتهاى روش حکومتى اسلام با روش پادشاهى و دموکراسى مىپردازد و دموکراسى را شکلى نوین از استبداد به شمار مىآورد و در پایان به مسأله لغو ملىگرایى در اسلام مىپردازد و بیان مىدارد مرز مملکت اسلامى ایمان و عقیده است.
پروژه بازگشت به عصر استبداد مدرن
حوزههای تخصصی:
نویسنده در این نوشتار، انگیزههاى نقدش بر اندیشههاى دکتر فردید را برمىشمارد از نظر وى روشنفکرانى مانند فردید، آل احمد و شریعتى در فضاى عقب افتاده جهان سوم در حس تفاوت در برابر غرب به راههایى مانند ایدئولوژىهاى تند روى چپ و ایده بازگشت به خویشتن رو آوردند. آشورى با نقد این جریان روشنفکرى، پروژه خروج از جهان سوم و آزاد شدن از گرههاى ذهنیت و روان را به عنوان راه حل ارایه مىدهد.
بساط کهنه و طرح نو
حوزههای تخصصی:
مردم سالاری دینی یا مردم سالاری دین داران
حوزههای تخصصی:
به نظر آقاى درویش مردمسالارى دینى دچار ابهام است. مردمسالارى الزاماتى دارد و یکى از این الزامات جدایى دین از دولت است. هیچکس جز خدا بر مردم ولایت ندارد.
حقانیت و مقبولیت
حوزههای تخصصی:
عدالت در اندیشه سیاسی غرب
حوزههای تخصصی:
غرب ستیزی
حوزههای تخصصی:
حقوق بین الملل کیفری از دیدگاه اسلام
حوزههای تخصصی:
"این مقاله به بررسی ابعادی چند از دکترین حقوقی اسلام در زمینه حقوق بینالملل کیفری میپردازد. در همین زمینه، مطالعه جایگاه و نقش حقوق اسلامی در حقوق بینالملل کیفری معاصر مورد توجه قرار گرفته است. در این مقاله تلاش شده است جنبههای سنتی و جدید حقوق بینالمللی اسلام و چالشهایی که در عصر حاضر با آن روبهرو است، مورد بررسی قرار گیرد. پرسشهایی که مورد توجه بودهاند، عبارتند از: آیا از حیث تاریخی میتوان قایل به حقوق بینالملل اسلامی بود؟ ماهیت حقوق بینالملل اسلامی چیست؟ حقوق اسلامی قایل به چه حمایتهایی برای غیر نظامیان، اسرای جنگی و... در زمان جنگ است. آیا حقوق اسلامی قایل به محدودیتهایی در هدایت مخاصمات است یا خیر؟ آیا حقوق اسلامی با حقوق کیفری معاصر مطابقت دارد یا خیر؟ و بالاخره اینکه موضع مقررات کیفری اسلام در ارتباط با برخی از مفاد اساسنامه دیوان بینالمللی کیفری از جمله در زمینه «مجازاتها» چیست؟
به منظور پاسخگویی به این پرسشها، نوشتار پیشروی به سه بخش تقسیم شده است: نخست، سهم و نقش اسلام در شکلگیری حقوق بینالملل را مورد بررسی قرار میدهد؛ در بخش دوم، دیدگاه اسلام درباره برخی از جنایات بینالمللی از جمله جنایات جنگی و جنایت نسلکشی مورد مطالعه قرار میگیرد و بالاخره در بخش پایانی چالشهای جدیدی که حقوق اسلامی با آن روبهروست، به بحث گذاشته میشود.
"
نقد و بررسی ناسیونالیسم
حوزههای تخصصی:
بررسی انگاره های اخلاقی اسلام در عرصه ی روابط بین الملل
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم سیاسی اندیشه سیاسی اندیشه سیاسی در اسلام
- حوزههای تخصصی علوم سیاسی اندیشه سیاسی اندیشه سیاسی در اسلام تاریخ و مبانی اندیشه سیاسی در اسلام
- حوزههای تخصصی علوم سیاسی اصول روابط بین الملل کلیات
- حوزههای تخصصی علوم سیاسی اصول روابط بین الملل مفاهیم پایه ای روابط بین الملل رابطه دین و مفاهیم علوم سیاسی و روابط بین الملل
با توجه به گرایش ذاتی بشر به اجتماع، انسانها در زندگی اجتماعی با همنوعان خود، اجتماعاتی را در سطوح مختلف تشکیل میدهند که خصیصه منفعتطلبی باعث میشود تا در تمام سطوح دچار نزاع شده و به منظور اجتناب از پیامدهای زیانبار آن و در عین حال تأمین منافع خود، به تنظیم و تدوین ملاکهایی بپردازند. یکی از مهمترین سطوح تعامل انسانها، روابط بینالملل است که شامل روابط بین حکومتها، گروههای خارجی، سازمانها و حتی افراد کشورهای مختلف در این سطح بوده و این روابط تا زمانی میتواند از آسیبپذیری مصون بماند که بر اساس ملاکهای منطقی و معقول تنظیم شده باشد.
از آنجایی که انسانها همواره در جستجوی سازندهترین مکتب در عرصههای مختلف از جمله روابط بینالملل هستند، لذا مکتبهای گوناگون همواره ادعای برتری نسبت به سایر مکاتب داشتند. در بین ادیان، مذاهب و مکاتب دنیا، اسلام به عنوان یک مکتب جامع تنظیم روابط انسانی در عرصه بینالملل، ملاکهای عادلانهای را با تکیه بر محور اخلاق و شرع در نظر گرفته است. عطف به دیدگاههای مذکور، نگارنده با گردآوری منابع به صورت کتابخانهای و بهرهمندی از روش توصیفی – تحلیلی، درصدد بررسی این سؤال است که اسلام چه رویکردی به اصول اخلاقی در روابط بینالملل دارد؟
نویسنده بر آن باور است که اسلام در ردیف نظریههای هنجاری یا ارزشی روابط بینالملل، به بایدها و نبایدهای پدیدههای بینالمللی پرداخته و روابط بینالمللی را آنگونه که باید باشد، با رویکرد اخلاقی توصیف و تجویز میکند.
مسایل اساسی در فلسفه سیاسی
حوزههای تخصصی:
سازگاری معنویت و مدرنیته
حوزههای تخصصی:
نقش مصلحت در تحول فقه سیاسی شیعه پس از انقلاب اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نطرح مصلحت نظام سیاسی، پس از تشکیل نظام جمهوری اسلامی، در برخی ساحت ها موجب تحول فقه سیاسی شیعه شد. در این نوشته کوشیده ایم تا با بررسی جایگاه مصلحت در فقه سیاسی شیعه و با توجه به امکان فهم برخی از مصالح و مفاسد و ساحت کارآمدی و ابزاری آن برای اداره جامعه و اجرای احکام و آموزه های دین، نقش آن را در دگرگونی این دانش، نشان دهیم. لذا این نکته را مورد تاکید قرار دادیم که با توجه به نقش مصلحت در اموری مانند گذر از نگاه محدود به نگرش کلان؛ بروز کارآمدی فقه سیاسی؛ کاربردی شدن احکام حکومتی و توسعه قلمرو مسایل فقه سیاسی؛ این اصل، توانسته است این دانش را دچار برخی تحول ها سازد و از آنجا که این تحول بر اساس روش اجتهاد سامان یافته، تحولی اصیل است.