نیازهاى مادى بشر یکى از واقعیت هاى زندگى است و دین و رهبران دینى همواره بر تأمین این نیازها از راه صحیح آن تأکید و انسان را به تلاش و کسب درآمد حلال تشویق کرده اند. ولى با توجه به برخى روایات این شبهه در ذهن زنده مى شود که گویا اسلام فقر را مى پسندد و از آن تجلیل مى کند. این مقاله در پى اثبات این مطلب است که فقر مورد تشویق، فقرمادى نیست، بلکه فقرمعنوى دربرابر قدرت بى منتهاى الهى موردنظر مى باشد.اسلام فقر را زمینه ساز فساد مى داند و ایجاد فساد را از عمده ترین اهداف شیطان و انسان هاى شیطان صفت مى شمارد. از این رو پیروان خود را به کسب درآمد از راه شرعى تشویق نموده، راه هایى را براى مبارزه با فقر معرفى کرده است. نیز با فساد اقتصادى و مالى چون رشوه، رانت خوارى و اختلاس به شدت به مبارزه برخاسته و رواج رفاه طلبى و ثروت اندوزى را باعث فراموشى ارزش هاى دینى و انحطاط جامعه مى داند. اسلام تبعیض را از هر نوع آن محکوم مى کند و آن را یکى از راه هاى گسترش فساد و فقر مى شمارد که باید با آن مبارزه کرد.
همپایى قرآن و عترت حاوى این نکته است که تفسیر قرآن را باید از عترت جست. همین موضوع ضرورت آشنایى بیشتر با سخنان اهل بیت را آشکار مى سازد و صحیفه سجادیه، خود ترجمان قرآن است. آشنایى بهتر با این کتاب آسمانى از نظر سند، شرحهاى آن، زمان، معارف مندرج درآن، ساختار و سرانجام کتابهاى دیگرى که در حکم جلدهاى بعدى آن هستند، از اهداف این نوشته است و امیدوار است به این پرسش ها پاسخ دهد که صحیفه سجادیه چگونه کتابى است و امام سجاد(ع) چرا معارف بلند الهى را در قالب نیایش بیان کرده است و سرانجام راهبرد نیایش در این زبور آل محمد (ص) چیست؟ مقاله «توصیفى» است و به روش کتابخانه اى تهیه و تدوین گردیده است و اشاره به عناوین معارف بلندى را که در صحیفه موجود است، مى توان از نکته هاى محورى تحقیق بر شمرد، از جمله: ژرفاى توحید، نبوت، امامت، تمسک به قرآن مجید.
این مقاله به کالبد شکافی تاریخی واژه روشنفکری در ایران میپردازد. و در آن آغاز استعمال این واژه را شروع حکومت قاجار میپندارد. در ادامه از روشنفکرانی چون عباس میرزا قاجار، میرزا تقیخان امیر کبیر، میرزا صالح شیرازی، میرزا جعفرخان مشیرالدوله تبریزی، فتحعلی آخوندزاده، میرزا ملکم خان و سید جمالالدین اسدآبادی در پیدایش روشنفکری در ایران نام میبرد و به اجمال به نقششان در تاریخ اندیشگی ایران میپردازد.
نویسنده در این نوشتار به دیدگاه استاد مطهری درباره روحانیت اشاره کرده است. ایشان مینویسد از نظر شهیدمطهری سرنوشت جمهوری اسلامی ایران به اندیشه و عملکرد روحانیت بستگی دارد؛ سپس با ذکر آفاتی مانند عوامزدگی که موجب فلج شدن جامعه روحانیت گردیده است به ضرورت اصلاحات در نهاد روحانیت تأکید ورزیدهاند.
آقای بهمنپور در پاسخ خود به آقای سروش، بر این موضوع تأکید میکند که، تعارض افکنی میان تشیع و مردمسالاری نه به سود آن است و نه درمانی برای این. ولایت در اندیشه شیعی، به معنایی نیست که، با خاتمیت در تعارض باشد؛ بلکه امامان شیعه، مفسران و شارحان همان وحیای هستند که بر پیامبر نازل شد. اعتقاد به مهدویت نیز با خاتمیت منافاتی ندارد مگر آنکه تفسیری نامناسب از آن ارائه شود.