فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۷۲۱ تا ۲٬۷۴۰ مورد از کل ۳٬۶۷۹ مورد.
تأثیر حافظ در ادبیات مجاری
حوزههای تخصصی:
"حافظ، نماینده اوج اعجاز زبان فارسی است. شعر او، حکایتگر وسعت روح آدمی و نماد ژرفایی و پرمعنایی زیست اوست که از عشق و صدق تعلیم گرفته است؛ از این رو، هر چند تعابیر چند وجهی و شبکه درهم تنیده موسیقی لفظی و معنوی کلامش، قابل ترجمان نیست ولی رنگ آشنای دنیای او را هر انسان اندیشمندی درمی یابد و می پسندد و شیفته وار قدم به جهان برساخته او می نهد.
اروپاییان از قرن هفدهم میلادی با ادبیات فارسی آشنا شدند. زمینه ساز این آشنایی ترجمه اشعار فردوسی، حافظ، خیام و سعدی به زبان های غربی بود. مردم مجارستان، نخستین بار به سال 1771 م. به همت کرولی رویتسکی سفیر امپراتوری اتریش ـ مجارستان در خاورمیانه، حافظ و اشعار وی را شناختند. اشعاری که رویتسکی از دیوان حافظ برگزیده بود، مورد توجه شاعران و ادیبان مجاری قرار گرفت. پس از رویتسکی، چند نفر دیگر از ادیبان مجاری که با زبان و ادب فارسی آشنایی یافتند، بخش دیگری از غزلیات حافظ را در فاصله قرن هجدهم تا سال های اخیر ترجمه کردند. این ترجمه ها، گاه در مجموعه های مستقل و گاه در جنگ هایی همراه با ترجمه اشعار دیگر شاعران ایرانی و حتی شرقی منتشر شده اند.
در این مقاله، برای نخستین بار در ایران به ترجمه شعر حافظ در ادبیات مجاری پرداخته می شود.
"
موج در بحر
برزویه طبیب و آیین جین (عنوان عربی: برزویه الطبیب، والجاینیة)
حوزههای تخصصی:
پزشک و اندیشمند و دین شناس نامدار ایرانی، برزویه طبیب، در زیست نامه فرهنگی و اندیشه ای خویش که چونان دیباچه ای در آغاز کلیله و دمنه آورده شده، دستانه ای (= تمثیل) را به کار گرفته است که پیوندها و همانندی هایی شگفت آور با دستانه «مردی در چاه» در متنی از ادب آیینی جینی دارد. آیین جین، یکی از آیین های باستانی هند است که برپایه بازگفتی بیش پذیرفته شده، برزویه کلیله و دمنه را، با رنج و تلاش بسیار، از آن سرزمین به ایران آورده است. در این جستار، دستانه «مردی در چاه»، در این دو متن ایرانی و هندی کاویده و بررسیده آمده است.چکیده عربی:استخدم برزویه الطبیب، المفکر، ورجل الدین الإیرانی الشهیر، فی سیرته الثقافیة، والفکریة التی وردت فی دیباجة کلیلة ودمنة، تمثیلا له صلات عجیبة بتمثیل «رجل فی البئر» فی أحد نصوص الآداب الجاینیة. والجاینیة دیانة هندیة قدیمة. والقول الغالب إن برزویه جاء بکلیلة ودمنة من تلک الدیار إلی إیران بعد عناء، وجهد وفیرین. حاول هذا المقال أن یدرس تمثیل «رجل فی البئر» فی هذین النصین الإیرانی، والهندی.
بررسی تطبیقی تمثیل در انگلیسی و فارسی: مطالعه ای موردی در دو کتاب منطق الطیر عطار و سیر و سلوک زائر جان بانی ین (عنوان عربی: دراسة مقارنة بین التمثیل فی الإنجلیزیة والفارسیة؛ منطق الطیر لعطار ورحلة السائح لجون بنیان نموذجا)
حوزههای تخصصی:
تمثیل همواره به عنوان یکی از انواع ادبی محبوب در تمامی ملل پذیرفته شده است و به عبارتی می توان آن را قالب ادبیای جهانی دانست؛ علاوه بر این، مفهوم سیر و سلوک یا سفر عارفانه به صورت تمثیلی مکررا در قالب هایی نظیر شعر و داستان های ادبی به کار رفته است. از نمونه های تمثیلی منظوم در فارسی می توان از منطق الطیر عطار و در انگلیسی از نمایش منظوم مرگ سرخ اثر ادگار آلنپو یاد کرد و از نمونه های تمثیلی منثور می توان از قصه غربت غریبه اثر شیخ اشراق شهاب الدین سهروردی و در انگلیسی از سیر و سلوک زائر و بسیاری دیگر، نظیر کمدی الهی دانته نام برد.مقاله حاضر برآن است تا از گذر بررسی تطبیقی کتاب های سیر و سلوک زائر و منطق الطیر، تفاوت ها و نیز شباهت های بین این دو اثر را از لحاظ محتوا، داستان پردازی، شخصیت پردازی و مضمون سفر معنوی مشخص سازد.چکیده عربی:یعتبر التمثیل من الأنواع الأدبیة المحببة لدی جمیع الأمم باعتباره شکلا أدبیا عالمیا. وهناک نماذج تمثیلیة منظومة فی الأدبین الفارسی والإنجلیزی کمنطق الطیر لعطار النیسابوری، ومسرحیة الموت الأحمر لإدغار آلان بو، کما أن هناک نماذج تمثیلیة منثورة فی الأدبین کقصة غربة الغریب لشیخ الإشراق شهاب الدین السهروردی، ورحلة السائح لجون بنیان، والکومیدیا الإلهیة لدانتی. یحاول هذا المقال أن یدرس کتابی منطق الطیر، ورحلة السائح دراسة مقارنة، لیحدد المفارقات والمشابهات بین الأثرین من حیث القصّ، والشخصیات، ومضمون الأسفار المعنویة. وأخیرا یبدو أن عطار النیسابوری وجون بنیان بالرغم من عیشهما فی عصرین مختلفین، وانتماءهما إلی طقوس دینیة متباینة، استطاعا أن یعبّرا عن مفهوم الأسفار المعنویة فی شکلین أدبیین مختلفین النظم والنثر، وعبر العناصر المشترکة کخلق الرموز، والشخصیات التمثیلیة بحیث یمکن اعتبار بعض الشخصیات فی کتاب رحلة السائح مماثلا لبعض الطیور فی منظومة منطق الطیر.
بررسی تطبیقی داستان «زیباترین کتاب دنیا» اثر اریک امانوئل اشمیت و دیدگاه های مولانا در مثنوی معنوی» (عنوان عربی: دراسة مقارنة بین روایة «أجمل کتاب فی العالم» لإریک ایمانوییل شمیت وآراء مولانا فی مثنوی)
حوزههای تخصصی:
اریک اما نوئل اشمیت - داستان نویس و نمایشنامه نویس معاصر فرانسوی از نویسندگانی است که تاثیر زیادی از عرفان شرق و به ویژه مولانا پذیرفته و این تاثیر را در رمان ها و نمایشنامه هایش به وضوح نمایان ساخته است. در داستان زیباترین کتاب دنیا، به مطالبی عرفانی برمی خوریم که سال ها پیش مولانا همان مطالب را در مثنوی خود آورده است.مقاله حاضر، تلاشی است برای تبیین و تشریح وجوه اشتراک این دو اثر ارزشمند و تایید بیشتر این مطلب که اشمیت در آثارش از آثار مولانا بهره جسته است.چکیده عربی:یعتبر إریک ایمانوییل شمیت، الکاتب القصصی، والمسرحی الفرنسی المعاصر، من الکتّاب الذین تأثروا بالعرفان الشرقی، وخاصة مولانا، ویتجلی هذا التأثر واضحا جلیا فی قصصه ومسرحیاته. والقارئ عندما یتتبع کتاب «أجمل کتاب فی العالم» یمر علی عناصر عرفانیة ذکرها مولانا منذ أمد بعید فی مثنویاته.حاول هذا المقال أن یبیّن الوجوه المشترکة فی هذین النتاجین القیمین، ولیؤکد علی أن إریک ایمانوییل شمیت انتفع فی نتاجاته بآراء مولانا.
مولوی و تاگور (تاثیر عرفان اسلامی بر تاگور)
منبع:
شعر بهار ۱۳۸۸ شماره ۶۵
حوزههای تخصصی:
راویان شعر پارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادب پژوهی ۱۳۸۸ شماره ۶
حوزههای تخصصی:
از جمله سنتهای شعر پارسی که ریشه در ادبیات سامانی و شعر ستایشی و درباری دارد و حتی میتوان پیشینه آن را تا ادبیات پیش از اسلام و بهویژه آیین گوسانی پارتی نیز باز پس برد، روایت شعر است. در ادب عرب نیز روایت، پیشینه¬ا¬ی دراز دارد و یگانه راهی بوده است که یادگارهای ادبی اعراب را از دوره جاهلی به روزگار اسلامی رسانیده است. روایت در پارسی، خوانده شدن شعر بر زبان راویان خوشآوازی بوده است که از سوی شاعر، عهده¬دار گزارش سخن او بوده¬اند. در این مقاله پیشینه روایت شعر در ایران، زمینه¬های پیدایش آن، نامهای برجای مانده از راویان، کارکردهای آنان و سرانجام، دگرگونیهای راه یافته در مفهوم روایت بررسی شده است. در بخشی از مقاله نیز به پیشینه روایت در ادب عرب و پژوهش در سرچشمه روایت پارسی و پیوند آن با ادب عربی پرداخته شده است.
داستان رستم و اسفندیار و نمایشنامه مکبث
حوزههای تخصصی:
داستان رستم و اسفندیار، یکی از زیباترین و جذاب ترین داستان های شاهنامه فردوسی است. مکبث نیز نمایشنام های معروف از شکسپیر است.این دو اثر ادبی، از جهاتی، وجوه اشتراکی دارند. مقاله حاضر، تلاشی است برای بررسی وجوه اشتراک داستان های رستم و اسفندیار و مکبث، با تکیه بر سیر روایت، رخدادها و شخصیت های این دو اثر.
اشتراک عینی در پاره ای از اشعار کیتس و سهراب سپهری (عنوان عربی: الهدف المتلازم فی عدد من قصائد جون کیتس، وسهراب سبهری)
حوزههای تخصصی:
اشتراک عینی، شیوه بیان غیرمستقیم احساسات و عواطف است. به بیانی دیگر، شاعر با استفاده از آرایه های ادبی (استعاره، تمثیل، تشبیه و تناقض نما، ... ) و به کارگیری اشیا، موقعیت های مشخص، زنجیره حوادث و یا عکس العمل هایی، احساسات خود را به بیانی به تصویر می کشد و خواننده را دربرابر صحنه «شعر» قرار می دهد. در نتیجه، آن واکنش عاطفی را که شاعر قصد برانگیختن آن را در خواننده دارد، برمی انگیزد، بی آنکه آن احساس را آشکارا بیان کند. این گونه می نماید که تاکنون تحقیق برجسته و قابل توجهی از اشتراک عینی از این دو شاعر دیده نشده است. این دفتر بر آن است تا فن اشتراک عینی را در اشعار جان کیتس انگلیسی و سهراب سپهری بیابد. از اشعار جان کیتس که بررسی می شوند، می توان از این موارد نام برد: اولین نگاه به هومر اثر چپمن، اندیمیون، قصیده ای برای بلبل، درباره مرگ، قصیده ای درباب پاییز، نغمه تضادها، گلدان یونانی؛ و از اشعار سپهری می توان مسافر، همیشه، و چه تنها، با مرغ پنهان، صدای پای آب، واحه ای در لحظه، ساده رنگ، تنهای منظره و پیامی در راه را نام برد.چکیده عربی:الهدف المتلازم طریقة للتعبیر عن الأحاسیس والعواطف بصورة رمزیة، وبعبارة أخری یستخدم الشاعر لتصویر مشاعره مجموعة من المحسنات البدیعیة (االاستعارة، والتمثیل، والتشبیه، و...) أو مجموعة من الأشیاء، أو مواقف معینة، أو سلسلة من الأحداث، ما یؤدی إلی وضع القارئ أمام المشهد (الشعر). وبالتالی یستثیر الشاعر فی القارئ ما یرید إثارته من العواطف دون التعبیر عن تلک الأحاسیس علنا. هذا ویبدو أن هناک لم یتم بحث مفصل عن الهدف المتلازم لدی الشاعرین کیتس، وسبهری، فیحاول هذا المقال أن یدرس هذا الفن بین الشاعرین الإنجلیزی والإیرانی دراسة مقارنة. فمن القصائد التی ستتم معاجتها للشاعر جون کیتس هی: النظرة الأولی إلی هومیروس لتشایمان، هندیمیان، قصیدة إلی العندلیب، قصیدة إلی الموت، قصیدة إلی الخریف، ترنیمة التناقضات، والزهریة الیونانیة. کما ستعالج لسبهری القصائد التالیة: المسافر، دوما، ما أوحشه، مع الطیر الخفی، خریر المیاه، واحة فی لحظة، اللون البسیط، الوحید فی المشهد، ورسالة فی الطریق.
بررسی تطبیقی خواهرم و عنکبوت جلال آل احمد با طاعون و بیگانه آلبر کامو (عنوان عربی: دراسة مقارنة بین (أختی والعنکبوت) لجلال آل أحمد، و (الطاعون) و (الغریب) لألبیر کامو)
حوزههای تخصصی:
درباره جلال آل احمد و آثارش کم نوشته نشده؛ اما آنچه در این مقاله به آن توجه شده، از رنگی دیگر است.این مقاله، تلاشی است درجهت بررسی تاثیر اندیشه های آلبرکامو بر جلال آل احمد. اگر بپذیریم که ادبیات فرانسه بر برخی از نویسندگان ایرانی تاثیر گذاشته است، در گفتار حاضر، جایگاه جلال آل احمد به عنوان یکی از نامدارترین و اندیشمندترین نویسنده معاصر که آثارش از حیث سیر تفکر و اندیشه با آلبر کامو شباهت هایی دارد، بررسی می شود. با بررسی تطبیقی، تاثیر و تاثرهایی آشکار می شود که قیاس آنها می تواند در بسیاری از موارد راهگشای پژوهشگران در درک بهینه آثار ادبی این نویسنده باشد. جهت نیل به این مقصود، در این مقال سعی شده است با انجام نقد روان شناسی از دیدگاه ژاک لاکان و نشانه شناسی رولان بارت، برروی یکی از داستان های کوتاه جلال آل احمد با نام خواهرم و عنکبوت، بتوانیم به ژرفای متن نفوذ کنیم و ناخودآگاه آن را بیرون بکشیم و مضامینی مانند نیهیلیسم، ماشینیسم و مدرنیته ستیزی را که این نویسنده ایرانی با الهام از تفکرات و اندیشه های کامو به عاریت گرفته است، استخراج کنیم، و به این ترتیب، به تشابهات و مشترکات فکری این دو نویسنده پی ببریم.چکیده عربی:الداراسات التی تتناول جلال آل أحمد ونتاجاته لیست قلیلة إلا أن ما تطرقنا إلیه فی هذا المقال یختلف عن مثیلاته حیث یحاول هذا المقال أن یدرس تأثیر آراء ألبیر کامو علی جلال آل أحمد. إذا قبلنا أن الأدب الفرنسی أثّر علی عدد من الکتّاب الإیرانیین، یمکننا أن نعتبر آل أحمد بوصفه مفکرا ذا شهرة أدبیة واسعة من أکثر الکتّاب المعاصرین الذین یقترب کثیرا فی نتاجاته من ألبیر کامو. فالدراسة المقارنة بین الأدیبین تمهد الطریق للباحثین فی استیعاب أفضل لنتاجات آل أحمد الأدبیة. یحاول هذا المقال أن یدرس إحدی قصص آل أحمد القصیرة بعنوان (أختی والعنکبوت) دراسة نقدیة وفقا لمکتب جاک لاکان للتحلیل النفسی وسیموطیقا رولان بارت؛ وذلک للوصول إلی أعماق النص وخفایاه کی یستخرج مضامین: کعداءه للعبثیة وثورة الماکینات والحداثة، التی استعارها هذا الأدیب الإیرانی من آراء ألبیر کامو. وأخیرا یبین المقال المشترکات الفکریة لدی الأدیبین.
بررسی آماری اوزان غزل های بیدل دهلوی و مقایسه آن با وزن غزل فارسی و سبک هندی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی ۱۳۸۸ شماره۱
حوزههای تخصصی:
بیدل دهلوی (1054 1133 ه.ق.) یکی از بلند آوازه ترین شاعران پارسی گوی سرزمین هندوستان و بزرگترین شاعر شاخه هندی سبک مشهور به هندی است، اما اشعار او در ایران به قدر کافی نقد و بررسی نشده است. وزن یکی از عناصر اصلی شعر و از مهمترین عوامل تاثیر گذاری آن است. بنابراین، در مسیر ارزیابی و نقد شعر، یکی از گام های اصلی، بررسی کیفیت وزن آن است. اغلب بیدل خوانان و بیدل شناسان، غزل های او را ارزشمندترین محصولات طبعش می دانند. از سوی دیگر، قالب غزل با توجه به پیشینه و ماهیت غنایی اش پیوند عمیقتری با موسیقی دارد و نقش وزن در آن برجسته تر از دیگر قالب هاست. به همین دلایل، در پژوهش حاضر، وزن غزل های این شاعر معرفی و با اوزان رایج غزل فارسی و غزل قرن یازدهم مقایسه شده است و خصوصیات وزنی غزلیات او آشکار گردیده که خلاصه آن چنین است: بیدل 2858 غزل را در 32 وزن سروده است که از آن میان، شش وزن پرکار بردتر که 81% کل غزل ها را شامل می شود، همان شش وزن پرکاربرد کل غزل فارسی و غزل قرن یازدهم است. بدین ترتیب، بیدل که اشعارش به متفاوت و نامعمول بودن زبانزد است، از نظر وزن بیش از چهارپنجم غزلهایش، تا حد زیادی مطابق معیار و «معمولی» است، اما در اوزان نسبتا کم کاربردتر، تشخص ها و نوآوریهایی در کار این شاعر وجود دارد: بیدل در پنج وزن از اوزان بسیار نادر شعر فارسی، از 1 تا 56 غزل، و به یک وزن دیگر نیز که بنا بر شواهد موجود، در شعر کلاسیک فارسی هیچ نمونه شناخته شده ای ندارد، چهار غزل سروده است.
«مادر» از دیدگاه دو ادیب معاصر: پروین اعتصامی و انیسه عبود (عنوان عربی: الأم فی نظرة الأدیبتین المعاصرتین؛ پروین اعتصامی وأنیسة عبود)
حوزههای تخصصی:
در ادبیات به طور عام و در ادبیات ایران و سوریه به طور خاص، غالبا شخصیت واقعی موجود زن در جامعه ترسیم شده؛ و از آنجا که همیشه ادبیات آینه تمام نمای زندگی واقعی و واقعیت اجتماع است، می توان از این مقوله ها دریافت که زن در جامعه نقش مهم و کلیدی دارد و اینکه آیا در جامعه ایران و سوریه به زن چنین بهایی داده شده است یا نه، خود جای بحث است.آنچه مسلم است، نتیجه حاصل از این تحقیق که برگرفته از رمان النعنع البری از انیسه عبود در سوریه و دیوان پروین اعتصامی و افکار او در ایران است، این است که «زن» به عنوان مادر، معمولا سنگ صبور و مرکز مهر و عطوفت خانواده، و در بسیاری از موارد، سپر بلای فرزندان خود است.اما زن به عنوان یک همسر، متاسفانه جایگاه قابل توجهی ندارد و مردان در این جوامع، همیشه خود را سرآمد و فرمانده و به نوعی، ارباب همسر خود می دانند و به این ترتیب، شخصیت زنان را تحقیر می کنند. البته حضور زن در محافل علمی و عرصه های مختلف فعالیت های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی تقریبا کمرنگ است و آنچه بیشتر مشاهده می شود، دربین نسل جوان است که متاسفانه این حضور، حضوری متاثر از فرهنگ های غربی است، یعنی بیش از آنکه به علم و دانش اهمیت داده شود، در چنین محافلی به مسایل جانبی، ازجمله بدحجابی و غرب زدگی گرایش و سوق داده می شوند.چکیده عربی:تتناول الآداب العالمیة عامة وآداب إیران وسوریا علی وجه الخصوص، شخصیة المرأة الحقیقیة فی المجتمع الذی تعیش فیه. وبما أن الأدب مرآة صادقة لحقائق الحیاة والمجتمع یمکننا أن نستنتج أن المرأة لها دور هام وخطیر فی المجتمع.والنقاش حول مکانة المرأة فی المجتمعین الإیرانی والسوری ومدی الاهتمام بها یحتاج إلی مجال آخر للدراسة.والواقع أن هذا المقال بعد معالجة روایة النعنع البری لأنیسة عبود السوریة ودیوان پروین اعتصامی الإیرانیة کشف اللثام عن وجه المرأة بوصفها أمّاً تصلح أن تکون موضع سرّ الأسرة ومهبط الحنان والعطف فیها بالإضافة إلی کونها ملاذا للأطفال تجاه حدثان الدهر فی أکثر الأحیان.هذا وإن المرأة بوصفها شریکة حیاة الرجل لاتمتلک للأسف الشدید مکانة مرموقة والرجال یرون سیادتهم المطلقة نحوها بل الولایة التامة علیها وهذا الأمر یسوقهم إلی إهانتها. تجدر الإشارة إلی أن مشارکة المرأة فی الأوساط العلمیة ومختلف النشاطات السیاسیة والاجتماعیة والثقافیة ضئیلة إلی حدٍّ ما غیر أن هناک حضورا للجیل الجدید لکنه تشوبه ثمرات الحضارة الغربیة حیث تعتنی المرأة بالسفور والتغرّب أکثر من اهتمامها بالعلوم والفنون.
نابینایی در معره، شوریدگانی در ایران (بررسی زندگی، شعر، آرا و عقاید ابوالعلا معری و مقایسه او با خیام و صادق هدایت)
حوزههای تخصصی:
در به تاریخ زندگی انسان ها از آغاز تا امروز، به نام کسانی بر می خوریم که متفاوت از دیگران زندگی کرده اند؛ و پیچیدگی شخصیتی آنان، امکان شناخت حقیقی از ایشان را فراهم نکرده و به همین دلیل همواره دیدگاه ها و نظریات مختلفی درباره آنان وجود داشته است. از جمله این بزرگان در تاریخ ادب فارسی و ایرانی، حکیم عمر خیام در گذشته و صادق هدایت در دوره معاصر است، که یکی لب کلام خود را در دل رباعی های دل انگیز ریخته و سخن خود را در موجزترین و کوتاه ترین قالب بیان داشته و دیگری تفکرات خود را در طول داستان های کوتاه به نمایش گذاشته است. نظیر این دو متفکر در ادب تازی، ابوالعلا معری است که پیش از آن دو (خیام و هدایت) می زیسته است، ولی به گون های، درست همان پیچیدگی های شخصیتی آنان را دارد؛ که در این مقاله تلاش می شود گوش های از زندگی و شعر و فکر این ادیب اندیشمند در فرهنگ عربی، با مطابقه و مقایسه با دیگر متفکران در ادب فارسی به نمایش گذاشته شود.
بازشناخت در رستم و سهراب و تراژدی ادیپ شهریار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دو جز مهم در مقایسه تطبیقی رستم و سهراب و تراژدی ادیپ شهریار، بازشناخت و دگرگونی است, اینکه در سیر دو داستان قهرمانان برای بازشناخت خود می کوشند، اما تلاش آنها راه به جایی نمی برد و پس از وقوع فاجعه، بازشناخت صورت می گیرد. در هر دو داستان بازشناخت از طریق نشانه عینی و از راههای دیگر انجام می شود. در این مقاله افزون بر تشریح و بررسی انواع بازشناخت و ارایه الگوهای تازه، تقسیم بندی بازشناخت در حوادث دو داستان تجزیه و تحلیل شده است. نتیجه آنکه این مقاله بیانگر آن است که رستم و سهراب یک تراژدی است و هر چند در برخی موارد با آنچه ارسطو درباره تراژدی گفته منطبق نیست، اما مضمون و بسیاری اجزای تراژدی را به خوبی تبیین کرده است. بازشناخت که از اجزای مهم تراژدی است، در رستم و سهراب وجود دارد و آن را با سایر ویژگی های دیگر که در این داستان است به تراژدی نزدیک می کند.
خوانشی پست مدرن از مفهوم تاریخ در دو نمایشنامه آرکادیا اثر تام استاپارد و مرگ یزدگرد اثر بهرام بیضایی (عنوان عربی: قراءة ما بعد حداثیة لمفهوم التاریخ فی مسرحیتی آکاردیا لتوم استوبارد وموت یزدجرد لبهرام بیضایی)
حوزههای تخصصی:
در دهه های، اخیر نقدهای بسیاری پیرامون مفهوم تاریخ و اموری که تاریخ نگاران همواره به آنها توجه کرده اند، در محافل علمی و فلسفی پسامدرن مطرح شده است.مهمترین پیامد این نقدها، به چالش کشیده شدن رسالت تاریخ در ارایه تصویری دانشورانه و عینی از رویدادهای گذشته است. این دیدگاه نسبی در پیوند با درستی تاریخ، با زیر سوال بردن سرشت و طبیعت آن، امکان دستیابی به حقیقت تاریخی را مورد تردید قرار می دهد و بیان می دارد که تاریخ نگاران، همواره با تکیه بر قدرت تخیل و وابستگی های باور شناختی خویش، رویدادهای گذشته را بازسازی کرده اند. در راستای سست شدن مفهموم تاریخ در قلمرو فلسفه، در حوزه ادبیات نیز نویسندگان برآن شدند تا در آثار خود تاریخ را بدان شیوه ای که خود می خواهند، روایت کنند. دستاورد این نگرش، پیدایش گونه ای ادبی است که می توان در فارسی آن را جایگزین تاریخ نامید. در این جستار، تلاش شده است ابتدا تصویری فراگیر از رویکرد پسامدرنیسم به تاریخ ارایه شود و پس از آن، دو جایگزین تاریخ آرکادیا و مرگ یزدگرد، از دو نویسنده انگلیسی و ایرانی، تام استاپارد و بهرام بیضایی، از این دیدگاه واکاوی شود. در این جستار، پژوهشگران، شگردها و فنون مشترکی را بررسی می کنند که این دو نویسنده به شیوه هایی متفاوت در این دو اثر به کار بسته اند تا بدین گونه ارزش و اعتبار تاریخ را به چالش بکشند و زمینه را برای سر برآوردن خرد روایت های تاریخی خود فراهم کنند.چکیده عربی:عرضت المجالس العلمیة والفلسفیة لما بعد الحداثیین فی العقود الأخیرة، انتقادات وفیرة علی هامش التاریخ، والأمور التی اعتنی بها المؤرخون، ما أدی إلی تحدی غایات التاریخ لتقدیم صورة علمیة وواقعیة عن أحداث الماضی. هذه الرؤیة النسبیة فی علاقتها مع صحة التاریخ تشک فی الوصول إلی الحقائق التاریخیة بعد الشک فی طبیعة التاریخ وجوهره وتؤکد علی أن المؤرخین دوما حاولوا تصویر أحداث الماضی باعتمادهم علی الخیال وانتماءاتهم الفکریة. وهذا الأمر تسرب إلی دائرة الأدب أیضا، إذ حاول الأدباء ذکر الأحداث التاریخیة وفقا لأهواءهم. وهذا أدی إلی ظهور نوع أدبی یمکن اعتباره فی الفارسیة، بدیلا للتاریخ. حاول المقال تقدیم رؤیة شاملة عن نظرة ما بعد الحداثیین للتاریخ، ثم یدرس بدیلی التاریخ: آرکادیا وموت یزدجرد، للکاتبین الإنجلیزی والإیرانی توم استوبارد وبهرام بیضائی، وفقا للرؤیة المذکورة، کما یلقی المقال الضوء علی أسالیب الکاتبین، وفنونهما المشترکة التی تم استخدامها فی هذین الأثرین بطرق مختلفة، لتحدی مکانة التاریخ، تمهیدا لظهور روایتیهما التاریخییتین.
مقایسه تصویرآفرینی از طبیعت در مثنوی های عرفانی قرن هفتم (حدیقه سنایی، مثنوی های تمثیلی عطار نیشابوری و مثنوی مولوی)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله نگارنده بر آن است ضمن بیان اجمالی نحوه به کارگیری تصاویر طبیعت و مناظر مختلف آن در شعر غیر عرفانی به تفاوت نحوه کاربرد این عناصر در مثنوی حدیقه سنایی، مثنوی های تمثیلی عطار و مثنوی مولوی که از دیدگاه اندیشه به هم نزدیک هستند، بپردازد.در یک نگاه اجمالی به دوره های مختلف شعر فارسی، این نکته روشن است که شعر فارسی در هیچ دوره ای از بهره مندی از طبیعت به روش تصویر آفرینی بی نیاز نبوده است.شاعران دوره اول شعر فارسی «سبک خراسان»، بیشتر نگارگر طبیعت هستند و سیری آفاقی دارند. در حالیکه در مثنوی مولوی و شاعران هم فکر و هم عصر او این سیر انفسی است و طبیعت به عنوان ابزاری برای القای معانی به کار می رود. مطلبی که در اینجا قابل تامل است اینکه نحوه کاربرد و توصیف جلوه های طبیعت در آثار سنایی و عطار به صورت کلیشه ای و تکراری است، در حالی که در مثنوی مولوی، تصویر آفرینی صورتی متنوع تر داشته و با یک بیان جدید و منحصر به فرد مطرح شده است.
موتیف های مشترک راست نمایی در اشعار سعدی و والت ویتمن (عنوان عربی: الموتیفات المشترکة لمحاکاة الواقع فی أشعار سعدی ووالت ویتمان)
حوزههای تخصصی:
راست نمایی نوعی نظریه ادبی است، که در آن، به اشعاری که شاعران آنها واقعیت های اجتماعی را عنوان می کنند، اطلاق می شود. سعدی و والت ویتمن ازنظر هدف شاعری باتوجه به فاصله زمانی ازنظر قدمت کاملا متفاوت اند، اما هر دو شاعر، در پرداخت مضامین مشترک اجتماعی و بازگو کردن این مسایل بسیار موفق بوده اند؛ مسایلی مانند همدلی، ترویج عدالت، ترسیم کردن سعادت، گذر عمر و غنیمت شمردن آن، توجیه زندگی و مسایل آن که کاملا شبیه هم اند و در این پژوهش به آنها اشاره می شود.چکیده عربی:تعتبر محاکاة الواقع (الإیهام بالحقیقة) مذهبا أدبیا تهتم نصوصه بالوصف الحقیقی للمجتمع. یختلف سعدی الشیرازی عن نظیره والت ویتمان فی الأغراض الشعریة وذلک للفاصل الزمنی الطویل بینهما إلا أنهما کانا ناجحین إلی أبعد الحدود فی تطرقهما إلی المضامین الاجتماعیة المشترکة والإشارة إلی أمور کالإخلاص، وبسط العدالة، ورسم السعادة، ومرّ العمر، واغتنام الأیام الباقیة، وتفسیر الحیاة، وماشابهها؛ ویلقی هذا المقال الضوء علی کلّ ما سبق ذکره.