فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۴۱ تا ۲۶۰ مورد از کل ۱٬۷۳۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
موتیوها مجموعه قراردادی و سپس کلیشه شده از الفاظی است که به وسیله شاعر برای هنر نمایی و جولان خیال در شعر وارد می شوند و قدمتی به دیرینگی ادبیات هر ملت دارند. در شعر فارسی، علاوه بر مجموعه ای از موتیوهای متداول، یک سلسله موتیوهایی در سبک هندی دیده می شود که در ایجاد شبکه تداعی ها و تصویر سازی شاعران این اسلوب تاثیر ویژه ای دارد. موتیو های شعری در مضمون پردازی و خلق تصاویر غریب و دور از ذهن، که در نزد شاعران سبک هندی، عرصة مناسبی برای اظهار شگفتی خواننده و جولان هنرنمایی سراینده محسوب می شود، در شعر صائب نقش برجسته ای ایفا می کند. او از طریق موتیو ها و نیز سلسله تداعی های پیچیده، در برقراری معادله و ایجاد روابط تناظری میان دو مصراع که صرفاً به قصد خلق مضامین تازه و متنوّع صورت می گیرد، تلاش ویژه ای انجام می دهد؛ امّا در نهایت این کوشش شاعر در اغلب موارد به تکلّف و تصنّع و دور شدن شعر از فوران عاطفی خود منجر می شود؛ افراط در خیال پردازی و دشوارگویی و دشوار پسندی، زمانی در شعر او بهتر به دید می آید، که شاعر همانند دیگر پیروان سبک هندی، موتیو هایی را دست مایة معادله سازی و رسیدن به هدف غایی شعر، یعنی مضمون آفرینی قرار می دهد که ما امروز جز از طریق فرهنگ های عصر صفوی نمی توانیم مفهوم و مدلول اصلی آن ها را دریابیم. با وجود این هرگاه بعد عاطفی، توازن لفظ و معنا و انسجام شعر برمضمون سازی و ایجاد روابط پیچیده و حیرت انگیز غلبه می کند، تک بیت ها و غزلیّات درخشان صائب به وجود می آید که برای همیشه نام او را در کنار مفاخر شعر و ادب فارسی جاویدان نگه می دارد. در این پژوهش سعی بر آن است، ضمن تحلیل جایگاه ساختاری و معنایی برخی از موتیو های غریب و مهجور در شعر صائب، اهمیّت و تاثیر آن ها را در چگونگی به وجود آمدن مضمون های باریک و برقراری پیوند تقابلی، نشان دهیم.
نماد، نقاب و اسطوره در شعر پایداری قیصر امین پور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شعر دفاع مقدس در ذات و اصالت خود، دارای کارکردهای نمادین و اسطورهای است. این کارکردها به لحاظ ماهیت، ماندگار و پایدار و از ویژگیهای «فرامکانی» و «فرازمانی» برخوردارند. نمادها و مفاهیم وابسته به آن مانند؛ نقاب و اسطوره، همواره در دو حوزه معناگرایی و تصویرآفرینی شعر دفاع مقدّس نقشی عمیق داشته اند و همین دو خصلت ادبی، سبب شده است تا در سازوکار سرایندگی، به شکلی کارآمد مورد توجه قرار گیرند. قیصر امینپور بهعنوان شاعر انقلاب و جنگ با نمادینه کردن مفاهیم پایداری، آنها را از خطر روزمرگی و ابتذال دور کرده و به آنها خصلت فرازبانی و فراملیّتی بخشیده است. علاوه بر این هنگامیکه یک ملت مورد هجوم قرار میگیرد، نیاز به قهرمانسازی و قهرمانپروری در میان مردم احساس میشود؛ از اینرو امینپور به بازآفرینی شخصیتهای تاریخی، ملّی و دینی پرداخته و الگوهای دیروزین را با واقعیتهای امروزین جنگ پیوند زده است. مقاله حاضر بر آن است، تأثیر جنگ را بر میزان بهکارگیری، تحوّلات و دگرگونیهای معنایی نماد، نقاب، فراخوانی شخصیتها و اسطوره، در اشعار قیصر امینپور بررسی کند. روش خاص پژوهش، تحلیلی- استقرایی است و در پایان این نتیجه حاصل شد که شاعر عناصر نماد، نقاب و اسطوره را برای غنای هنری اشعار جنگ، هویتسازی ملّی و پیوند اندیشه دینی با فضای جامعه استفاده کرده است. همچنین شاعر در پرداختن به این گونه مفاهیم وجه تحریکی و خیزشی آنها را همواره مدّ نظر داشته است. تقسیم نمادها و اسطورههای شاعر به پنچ حوزه طبیعی، شخصی مثبت، شخصی منفی، حیوانی و موارد دیگر حاکی از علاقه شاعر به غنای هنری و ادبی اشعارش است
تحلیل تقابل رویکردهای زنان در ادبیات داستانی با تأکید بر داستان های دفاع مقدس
حوزههای تخصصی:
زنان به عنوان نیمی از جامعه انسانی، در دوران معاصر نقش مهمی در تحولات اجتماعی و فرهنگی دارند و حضور پررنگ آنها در اجتماع نیز در بسیاری از داستان ها انعکاس یافته است. در این مقاله، با رویکرد پدیدارشناسی توصیفی تلاش بر این است که به بررسی چهار گروه از زنان یعنی زنان سنت گرا، طرفدار فرهنگ ایرانی، غرب گرا و زنان سرگردان در پنج رمان معاصر پرداخته شود. در این داستان ها معمولاً زنان سنتی، زنانی هستند که به کارهای درون خانه می پردازند و دغدغه های آنها همان مسائل درون خانه است. زنان طرفدار فرهنگ ایرانی، زنانی اند که از حیطه خانه بیرون آمده اند، به فعالیت های اجتماعی و سیاسی می پردازند و دفاع از آرمان ها و آموزه های فرهنگ ایرانی را وظیفه خود می دانند. گروهی دیگر، زنان غرب گرا هستند که به اظهار نظر درباره مسائل کشور می پردازند، از فرهنگ غرب حمایت می کنند، خواهان اصلاحات اساسی در وضعیت زن ایرانی هستند و به وضع موجود معترض اند. زنان سرگردان، نه مانند زنان غرب گرا شیفته فرهنگ غرب هستند و نه مانند زنان سنتی و طرفدار فرهنگ ایرانی، فرهنگ بومی را پذیرفته اند؛ بلکه در بین این دو فرهنگ سرگردان هستند.
رویکردی به مدرنیته در شعر منوچهر آتشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در سده های اخیر و در پی ارتباط ایرانیان با ممالک غربی و تلاش برای مدرنیزه کردن ایران در عرصه های مختلف صنعتی، نظامی، آموزشی و فرهنگی و همچنین آشنایی روشن فکران ایرانی با اندیشه ورزان غربی، اندیشه های مدرن در همة عرصه های زندگی ما ایرانیان از جمله هنر و ادبیات تأثیر بسیار شگرفی بر جای می گذارد. شعر امروز ایران نیز در دورة مشروطه با نوجویی های شاعرانی چند، راه خود را به سوی تغییر و تحول آغاز می نماید، تا اینکه «نیمایوشیج» به عنوان «پدر شعر نو» پارسی، سنگِ بنای جدیدی در عرصة شعر فارسی می گذارد که بعدها هم فکران و پیروان او این راه را ادامه می دهند؛ اما با پیچیده تر شدن مناسبات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی و آشنایی برخی از روشنفکران و مترجمان با شعر مدرن جهان، عده ای از شاعران پا را از سنت شکنی های نیما فراتر می گذارند و یک سره ساختار شعر نیمایی را بر هم می زنند و در پی ایجاد جریان های تازه ای در شعر امروز برمی آیند. پژوهش حاضر در پی پاسخ گویی به این پرسش است که آیا آشنایی منوچهر آتشی (سورنا) با ادبیات مدرن غرب باعث تأثیرپذیری وی از آن نوع ادبیات و بازتاب آن اندیشه ها و ویژگی ها در شعر و اندیشه اش شده است یا خیر؟ و اگر پاسخ مثبت است، این آشنایی تا چه حد بر شعر آتشی تأثیرگذار بوده است؟
نتیجه گیری مقاله آن است که آشنایی منوچهر آتشی با ادبیات و شاعران غرب بر شعر و اندیشة او تغییرات محسوس و بنیادینی به وجود آورده است؛ به گونه ای که با بهره گیری از این نگاه و بینش تازه نسبت به جهان، او تبدیل به یکی از شاعران پیشرو این عرصه در شعر فارسی شده است و این تأثیرات هم در سطوح زبانی(صوری) و هم در سطوح محتوایی شعر او چشم گیر است.
شعر عرفانی و صوفیانه در دوره مشروطیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در دوره ی مشروطیت به دلیل رواج تجددگرایی و فراگیری تفکرات اجتماعی ِمتأثّر از غرب، تصوف و به پیروی از آن، شعر عارفانه به گوشه ای خلوت از جامعه پناه برد؛ اما به رغم به حاشیه رانده شدن عرفان و تصوف، در آثارِ سرایندگانِ این دوره، شعرهای عارفانه ی بسیاری وجود دارد. این مقاله بر آن است تا وضعیت شعرِ عرفانی را در دوره ی مشروطیت، مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد. در این مقاله مهم ترین زمینه ها و عواملِ عرفان گریزی و تصوّف ستیزی روشن فکرانِ عصر مشروطه و نیز برخی از دلایل به حاشیه رانده شدنِ شعر عرفانی در این دوره، موردِ بررسی قرار می گیرد و با سیری در آثارِ سرایندگان برجسته ی این دوره، بازتابِ مضامین عرفانی و تغییرات و دگردیسی های صورت گرفته در مفاهیمِ آن بررسی میگردد. این سرایندگان به سه گروه صوفیان، عالمان دینی و ادیبان، تقسیم بندی شده اند. شاعرانِ ادیب نیز در سه گروه، تقسیم بندی شده اند: برخی از آنان در عین سرودن شعرهای انقلابی، به پیروی از سّنت شعر کلاسیک فارسی، اشعار عارفانه نیز میسرایند؛ برخی، گاه، نیم نگاهی به اشعار عارفانه دارند و دسته سوم، در تعارض با اندیشه های صوفیانه به نقد و نفی تصوف می پردازند. مهم ترین انتقاد آنان به تصوف، توصیه های صوفیان به فردگرایی، سیاست گریزی، خودشکنی، جهان وطنی، خردستیزی، گوشه گیری زنان از اجتماع، رواج روحیه ی تسلیم و رضا و کم توجّهی به کسب و کار است. این بررسی نشان می دهد که تصوف در عصر مشروطیت، رونق و رواج گذشته ی خود را از دست داد؛ اما اندیشه ها و مضامین عارفانه از ذهن و ضمیر بسیاری از شاعران این دوره بیرون نرفت و به اشکال مختلف،حضور خود را در بخشی از اشعار این دوره حفظ کرد.
روایتی زنانه از جنگ: تحلیل گفتمان کتاب دا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خاطرات مربوط به جنگ تحمیلی، با قلم و سخن راویان مرد گره خورده است. زنان بیش تر به مثابه ی ابژه ای منتسب به مرد جنگ، هم چون همسر و مادر شهید، در این روایات نقش داشته اند. در این میان کتاب دا اثری متفاوت است. در این مقاله سعی شده است تا با کمک روش و نظریه ی تحلیل گفتمان انتقادی به بررسی دا بپردازیم. با توجه به نظریه و روش فرکلاف، یکی از مهم ترین این نظریه پردازان، به تحلیل و بررسی کتاب دا و رابطه ی آن با گفتمان مسلط جامعه پرداخته می شود. فرکلاف به سه بُعد متن، پرکتیس گفتمانی و پرکتیس اجتماعی توجه دارد. به نظر می رسد کتاب دا قصد دارد تا بر خلاف گفتمان سنتی، نقش های دیگر زنان را در جنگ مورد تاکید قرار دهد. به علاوه، این کتاب سعی در برساخت زبانی زنانه نیز دارد که در آثار متناظر آن یافت نمی شود. کتاب خاطرات دا قصد دارد تا پا از حوزه ی گفتمان سنتی فراتر نهد و به نظر می رسد در این راه موفق شده است. دا با کرداری مردانه و گفتاری زنانه از متون میان گفتمانیِ خویش فراتر رفته و به خلق متنی نو دست می زند.
گزینش مخاطب درون متنی شعر مشروطه (بر پایة نگرش های اجتماعی- سیاسی)
حوزههای تخصصی:
یکی از ویژگیهای ادبیات مشروطه، تغییر حیطة مخاطب است. مقاله حاضر بر آن است تا به اثبات این نظریه بپردازد که تغییر حیطة مخاطب در ادبیات مشروطه، تنها محدود به مخاطب برونمتنی نبوده، مخاطب درونمتنی را نیز شامل میشود. پرسشی که این پژوهش میکوشد به آن پاسخ دهد این است: نگرشهای جدید اجتماعی- سیاسی در روزگار مشروطه چه نقشی در گزینش مخاطب درون متنی و شیوة خطاب داشته است؟ به منظور دستیابی به پاسخ، نگرشهای نوین اجتماعی- سیاسی عصر مشروطه در هفت بررسی شده و در هر بخش تأثیر محورهای یاد شده بر گزینش مخاطب درونمتنی در دیوان چند شاعر برجستة دورة مشروطه، تحلیل شده است. حاصل پژوهش بیانگر آن است که در بحبوحة انقلاب مشروطه، تحولات اجتماعی- سیاسی، منجر به ظهور مخاطبان جدیدی در عرصة شعر شد و شیوة رویارویی با بعضی مخاطبان را تغییر داد؛ اما ناکام ماندن این انقلاب و بازگشت دوباره به حکومت فردی (دیکتاتوری رضاخان) باعث گرایش شاعران به سوی مخاطبان شناخته شدة ادبیات کلاسیک گردید.
بررسی تحلیلی رمانتیسم سیاه در سروده های نصرت رحمانی
حوزههای تخصصی:
وضعیت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی هر دوره، تأثیر مستقیم بر دیدگاه های شاعران بر جا می گذارد. ادبیات رمانتیک، از نوع سیاه و بدبینانه آن به عنوان یک گونه ادبی، پس از یک دهه تحرک و تنش در عرصه های مختلف اجتماعی و سیاسی در جامعه ایران پا به عرصه وجود گذاشت؛ در واقع گونه ای اعتراض به پیامدهای ویرانگر کودتای سال 1332 بود که بسیاری از فعالیت های فرهنگی و سیاسی را به یکباره در افول مطلق فرو برد. شاعران در این عصر، اعتراضات خود را با وجود اختناق و سانسور گسترده، به گونه های مختلف، گاه به صورت نیمه آشکار و زمانی به شیوه غیر مستقیم بیان کردند. سمبولیسم، یکی از شیوه های ناآشکار برای مبارزه با سانسور بود؛ اما ادبیات سیاه و رمانتیک گونه ای مبارزه آشکار و پنهان و البته تا حدی منفی با انسداد سیاسی بود که عصیان و اعتراض شاعر را با تمرکز بر پیامدهای مخرب ناشی از کودتا در حوزه مسائل سیاسی اجتماعی و فرهنگی بازگو می کرد. در این مقاله سعی بر آن است تا به بررسی برخی از عوامل پیدایش این گونه ادبی و بازتاب آن در شعر «نصرت رحمانی» به عنوان شاعر شعر سیاه پرداخته شود.
تحلیل تقابل سنت و مدرنیته در رمان اجتماعی پس از انقلاب اسلامی
حوزههای تخصصی:
رمان اجتماعی، عرصه ای مناسب برای بازنمایی و بازآفرینی واقعیت اجتماعی در آیینه
ادبیات است. چالش میان سنت و مدرنیته از مضامینی است که از دورة مشروطه در ادبیات
فارسی بازتاب یافته و در هر دوره به شکلی متناسب با تحولات اجتماعی آن دوره بازنمایی
شده است. پس از انقلاب اسلامی، رمان اجتماعی رشد کمی و کیفی قابل توجهی پیدا کرد و
کمتر رمانی در این دوره وجود دارد که مضامین اجتماعی در آن طرح نشده باشد. مسئله
اصلی این پژوهش، بررسی تقابل مفاهیم سنت و مدرنیسم در رمان های اجتماعی پس از
انقلاب اسلامی است. هدف از پژوهش، بررسی و مقایسه تطبیقی رویکرد نویسندگان به این
موضوع، در دهه شصت، هفتاد و هشتاد شمسی است.
این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای انجام شده
است. نتیجه پژوهش نشان می دهد که در رمان های دهه شصت این تقابل به شکلی آشکار و
بارز، به ویژه در اعتراض به صنعتی شدن، مظاهر مادی مدرنیته و از دست رفتن سنت ها دیده
می شود، اما در دهة هفتاد و هشتاد، این تجربه درونی شده و به شکل تردید، سرگردانی
و گاه سنت گرایی بروز یافته است. در عین حال، پذیرش تحولاتی که در دهة شصت، یک
چالش محسوب می شد، در دهة هفتاد و هشتاد، نشان دهندة حرکت روبه رشد مدرنیته به خصوص
در جامعة شهری و طبقة تحصیل کرده است.
واژه گزینی های شعری قیصر امین پور از منظر تحلیل گفتمان انتقادی
حوزههای تخصصی:
هنرمندان به شیوه های مختلف، نگرش های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را در آثار خود عرضه می کنند. قیصرامین پور از شاعران فصل آغازین انقلاب است. او ملتزم به ایدئولوژی و ارزش های دینی است و اعتقاد راسخی به اصول انقلاب و آرمان های جمعی دارد، تا جایی که گویی در درون یک گفتمان خاص و عمیق ایدئولوژیک به آفرینش شعر دست می زند. این تعامل و ارتباط بین شعر قیصر امین پور با تغییرات و تحول سیاسی- اجتماعی زمانه اش ما را وارد قلمرو تحلیل گفتمان می کند. از آنجا که کلمات، آیینة معنا هستند و نقش واژگان و گزینش آنها در فرایند تحلیل گفتمان مهم و اساسی است، در این پژوهش موضوع واژه گزینی در اشعار قیصر امین پور از دیدگاه تحلیل انتقادی گفتمان بررسی شده است. در این مقاله پس از مطالعه آثار شعری قیصر امین پور از دیدگاه تحولات تاریخی، سیاسی و اجتماعی زمانه، واژگان اشعار او را در سه سطح توصیف، تفسیر و تبیین بررسی شده و با استفاده از تحلیل انتقادی گفتمان، لایه های زیرین معانی واژگان آشکار می شود تا از این طریق به نگرش ایدئولوژیک شاعر نزدیک شویم.
نیمای معترض؛ تأویل هرمنوتیکی «کک کی»
حوزههای تخصصی:
«کک کی» از آن دسته شعرهای نمادین نیماست که تاریخ سروده شدنشان ذیل شعر ذکر نشده
است؛ امّا نیماپژوهان آن را میان دو شعر «برف» و «پاس ها از شب گذشته» قرار داده اند که به ترتیب دارای تاریخ های 1334 و زمستان 1336 هستند.
ساختار، پیام و محتوای شعر نیز بر این امر صحّه می گذارد.
نگارنده در مقالة حاضر، به روشی برگرفته از آراء شلایر ماخر با مطالعه آثار
نیما و دربارة نیما و اوضاع و شرایط اجتماعی، سیاسی، فرهنگی سال های پس از کودتا
تا پایان عمر نیما، به تأویل «کک کی» پرداخته است. وی در مورد شعرهای نمادینی که شاعر در آنها
سعی در ابلاغ پیامی اجتماعی- سیاسی دارد، تلاش برای دست یافتن به معنای مورد نظر
مؤلّف را از وظایف تأویلگر می داند؛ ضمن این که به سبب تراوش معنی از نماد و
اهمیّت افق معنایی تأویلگر، بر امکان تأویل های مختلف از این گونه شعرها، با
انگیزه های زبان شناختیِ محض، تأکید می ورزد.
ادبیات انقلاب اسلامی
حوزه های پنج گانة اقلیمی نویسی در ادبیات داستانی معاصر ایران
حوزههای تخصصی:
تقسیم بندی نویسندگان و آثارشان بر اساس جغرافیای مکانی و زادگاه آنان فقط زمانی پسندیده و درست است که ویژگی های مشترکی نیز آنها را به یکدیگر پیوند دهد، وگرنه نام گذاری سبک و مکتب بر آثار گروهی از نویسندگان با تکیة صرف بر تعلّق اقلیمی شان به یک منطقه، امری بی معنا خواهد بود و نویسنده اعتقادی به آن ندارد. داستان های اقلیمی، داستان هایی هستند دارای مشخّصه های مشترک و هماهنگ و در پیوند با یک اقلیم خاص و نیز متناسب با خاستگاه نویسندگان آنها و تأثیری که از آن محیط اقلیمی خاص پذیرفته اند. همین گونه تأثر ها از محیط اقلیمی و بازتاب آن در داستان هاست که سبب اشتراک میان آثار چند نویسندة هم اقلیم با یکدیگر و در عین حال تمایز با آثار دیگر نویسندگان اقلیمی سایر اقلیم ها می شود. در این مقاله، نویسنده پس از بیان سابقة مکتب بندی های متعدد در داستان نویسی معاصر ایران و نقد آنها، به ارائة یک تقسیم بندی تازه، دقیق و روشمند از داستان نویسی اقلیمی، بر اساس معیارهای مشخص و شناخته شده می پردازد و بر این اساس، پنج حوزه یا شاخة داستان نویسی اقلیمی شمال، جنوب، خراسان، غرب (کرمانشاه) و آذربایجان را در ادبیات داستانی معاصر ایران- از مشروطه تا انقلاب اسلامی- مشخص می کند.
بررسی تکنیک های مدرن انعکاس ذهن در رمان شازده احتجاب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نویسندگان داستان های مدرن برای رهایی از نا هنجاری های تمدن جدید به دنیای درون و ذهن که بس گسترده تر از دنیای بیرون است روی می آورند و به جای نمایش جدال های بیرونی و اجتماعی افراد داستانی، انعکاس دنیای درون و محتویات ذهنی شخصیت ها را مورد توجه قرار می دهند. واضح است که با گسترش روان شناسی و دریافت عمق و پیچیدگی روان انسان ها، ورود به دنیای ذهنیات با همان تکنیک های سابق داستان نویسی امکان پذیر نبوده است؛ بنابراین نویسندگان مدرن برای کشف و آشکارسازی ضمیر پنهان شخصیت ها به ابداع شگردهای جدیدی در داستان نویسی دست می یازند. این مقاله به روش کتابخانه ای نوشته شده است و با توجه به یافته های جدید درباب ماهیت ذهن و تکنیک های موجود برای انعکاس این یافته ها، یکی از نخستین آثار مدرن ذهن گرای فارسی، یعنی رمان شازده احتجاب هوشنگ گلشیری، را مورد بررسی قرار می دهد. مطابق این پژوهش، ذهنیت گرایی رمان شازده احتجاب بر دو محور خاطره و خیال بنا شده و در نتیجه منطق داستان برمبنای این دو محور پایه ریزی شده است. برای دستیابی به این مهم نویسنده از انواع تکنیک های انعکاس ذهن که با به کارگرفتن آن ها خواننده مستقیماً با عملکردهای ذهنی شخصیت مواجه می شود استفاده می کند تا منطق ذهن گرای رمان را به بهترین وجه به نمایش بگذارد. این امر البته پیچیدگی رمان را نیز در پی دارد؛ پیچیدگی ای که باوجود تصور بسیاری از خوانندگان تعمد نویسنده نیست، بلکه در نتیجة نزدیک سازی ساختار رمان به ساختار ذهن به دست آمده است که با درک درست این ساختار می توان بر دشواری های موجود در این رمان فائق آمد.