توفان مغزی یک تکنیک فوق العاده برای حل مسائل سازمانی یا تولید و پدیدآیی ایده های نو و خارق العاده است.
با وجود این، نتایج به دست آمده از اجرای این تکنیک برای سازمانها و شرکتها به دلایلی درخشان و چشمگیر نیست. دلایل آن را شرکت معتبر جهانی مککینزی، در اجرای سنتی آن میداند.
مککینزی، معتبرترین شرکت مشاوره در حوزهی مدیریت، به تازگی حاصل یک دهه فعالیت خود را در 200 پروژه برای 150 شرکت معتبر منتشر کرده که نشان میدهد چگونه میتوان از روشهای بیحاصل سنتی توفان مغزی فاصله گرفت تا شاهد پدیدآیی نتایج درخشان توفان مغزی در عمل شد.
مککینزی این نتایج را در هفت گام کاملاً مشخص و قابل اجرا توصیه میکند که در این مقاله میخوانید.
دگرگونی های جهان به واسطه تکنولوژی و فناوری اطلاعات و اینترنت تحول ژرف و عمیقی در ارتباطات و فرایند انتقال اطلاعات ایجاد کرده است. تحقیقات محققان امور اقتصادی نشان داده است که بانک ها با افزایش مشتریان وفادار و تراز اول خویش و ایجاد رضایت موثر در مشتریان به طور بی سابقه ای به سودآوری خود می افزایند. امروزه اکثر بانک ها با محیطی کاملا پویا روبرو هستند و همه بانک ها چه بزرگ و چه کوچک با توجه به تغییرات برق آسا در موقعیت های رقابتی و شرایط حاکم بر بازار، جذب و حفظ مشتریان تجاری را سرلوحه برنامه های خویش قرار داده اند در کشور ما و اکثر کشورهای پیشرفته دنیا، مشتریان به عنوان رکن اصلی تعیین کننده این رقابت، ارزش بسیار زیادی برای تکنولوژی و سرعت و در درجه بعدی تخصص فنی بانک ها قایل هستند.با توجه به مزایای آشکار و غیرقابل انکار بانکداری الکترونیک و نقش موثر آن در حوزه های مختلف، در این پژوهش به بررسی تطبیقی ترجیهات رفتاری کاربران سیستم های بانکداری الکترونیک و سنتی پرداخته ایم.در تحقیق حاضر تمایل کاربران به استفاده از بانکداری الکترونیک به عنوان متغیر وابسته و سرعت دستیابی به خدمات بانکداری الکترونیک، شناخت مشتریان از بانکداری الکترونیک، وابستگی بانکداری نوین به شبکه های الکترونیکی، تصورات مشتریان درمورد مزایای به کارگیری بانکداری الکترونیک، به عنوان متغیرهای وابسته در نظر گرفته شده است. که با استفاده از ابزار پرسشنامه که در سطح شعب بانک ملت استان سمنان بین مشتریان توزیع شد و تعداد 384 پرسشنامه با استفاده از نرم افزار آماری SPSS و آزمون رتبه ای اسپیرمن مورد بررسی قرار گرفت با استفاده از این ازمون مشخص شد که تمامی متغیرهای مستقل رابطه همگن با متغیر مستقل موضوع تحقیق دارند.بدین معنی که تحقیق حاضر نشان می دهد هرچه سرعت دستیابی به بانکداری نوین بیشتر باشد و هرچه شناخت مشتریان از خدمات بانکداری الکترونیک بیشتر باشد و هرچه وابستگی بانکداری نوین به شبکه های الکترونیکی بیشتر باشد و هرچه تصورات مشتریان در مورد مزایای به کارگیری بانکداری الکترونیک بهتر باشد، میزان تمایل مشتریان به استفاده از بانکداری الکترونیک که همانا هدف مطلوب بانک ها می باشد، افزایش می یابد.
در سال 1903 آرتور دیویدسون و ویلیام اس هارلی، در اوایل بیست سالگی اولین موتورسیکلت هارلی دیویدسون را تولید کردند.در اولین سال تولید این موتورسیکلت، شرکت تنها یک موتورسیکلت تولید میکرد؛ با این حال تا سال 1910 شرکت 33200 موتورسیکلت فروخت.
بسیاری از افرادی که موتور هارلی دیویدسون را میرانند به خاطر نام آن است نه آنکه الزاماً موتورسیکلت بهتری باشد. هارلی دیویدسون با بزرگنمایی تبلیغات، مردم را متقاعد کرده است که با سوار شدن بر موتورسیکلت هارلی دیویدسون، شخصیتی مستقل و سلطه جو پیدا میکنند. اشخاص با همان قیمتی که برای خرید موتور هارلی دیویدسون میپردازند، میتوانند یک اتومبیل خوب خریداری کنند. و در عین حال تولیدکنندگان محلی و یا خارجی دیگری هم هستند که موتورسیکلتهای بهتر با همان قیمت یا پایینتر برای فروش دارند. علاوه بر این، برای تحویل موتورسیکلت، خریدار باید یک ماه هم منتظر بماند.
قیمت گذاری در زمرهی پیچیده ترین موضوعات بازاریابی است. تعیین قیمت مناسب دغدغه ای است که شرکتها همواره آن را با خود همراه دارند و گاه در مورد آن با مشکلات عدیده ای روبه رو میشوند.
سالها پیش یک ضرب المثل روسی عنوان کرد که: در هر بازاری دو احمق وجود دارد؛ فردی که قیمت محصول خود را بسیار کم تعیین میکند، و فردی که قیمت محصول خود را بسیار زیاد تعیین میکند.
با این ضرب المثل، برای رهایی از حماقت، پژوهشگران به روشهایی اندیشیدند که بتواند قیمت مناسب یا قیمت واقعی و یا قیمت مطلوب را تعیین کند.
اثر حاضر پهنهی گسترده ای از موضوعات، اعم از هدفهای قیمت گذاری و استراتژیهای قیمت گذاری را عنوان میکند و در نهایت قیمت گذاری بر اساس مدل ون وستندورپ معرفی شده است.
برجستگی این اثر در مثالهای عینی و برآمده از تحقیقات بازار است و عملاً برای پژوهشگر این راهنمایی سودمند را هدیه میکند که بتواند با جزئیات، قیمت گذاری را اجرا کند.
اگر بخواهیم مهمترین ویژگی کسب وکار و تجارت در دنیای فعلی را در یک کلمه بگوییم، آن یک کلمه یقیناً ""رقابت"" است. امروزه رقبا همه جا و در هر تجارتی هستند و هیچکس در هیچ کسب وکاری و در هیچ بازاری از دست آنها آسوده و راحت نیست. کسانی که میخواهند کسب وکار خود را توسعه دهند و فروش خود را بیشتر کنند، قبل و مهمتر از آنکه نیاز به یافتن مشتری جدید داشته باشند، باید روشهای رقابت و جلو زدن از رقبا را یاد بگیرند. بدون شک یکی از ویژگیهای مهم شرکتهای موفق، مهارت و توانایی آنها در رقابت و پیشی گرفتن از رقبای خود است. در واقع میتوان به جرأت گفت که در سر راه تمام کسانی که میخواهند در تجارت موفق باشند، دو راه بیشتر وجود ندارد: یا از رقبای خود جلو بزنند یا به وسیلهی آنها بلعیده شوند. موفقیت در رقابت ایجاب میکند که ما مرتباً در روشهای فعلی خود، هر چند هنوز هم بخوبی جواب میدهند تغییر ایجاد کنیم و هر روز به سمت بهتر شدن و سرآمدی حرکت کنیم. این مقاله با این دیدگاه تدوین شده و سعی میکند روشهای کاربردی موفقیت در افزایش فروش را به شرکتهای فعال در کار توزیع و پخش کالاهای مصرفی و صنعتی توضیح دهد.
مقدمه: پرونده سلامت فردی، پرونده ای فرد مدار است، که جهت دسترسی افراد به اطلاعات سلامت خود طرح ریزی شده است و با ارایه اطلاعات و استفاده از سایر وسایل حمایتی مانند پایگاه های دانش به افراد کمک می کند تا نقش فعال تری در سلامت خود داشته باشند. به دلیل این که پزشکان و پرستاران نقش اساسی در تکمیل، ارایه، آموزش و استفاده از آن را دارند، پژوهشی به منظور بررسی پرونده سلامت فردی از دیدگاه پزشکان و پرستاران صورت پذیرفت.روش بررسی: پژوهشی توصیفی– مقطعی بر روی 120 نفر پزشک و 250 نفر پرستار انجام شد، که به صورت تصادفی از بیمارستان های تابعه دانشگاه علوم پزشکی کاشان در سال 1387 انتخاب شده بودند. گردآوری داده ها با پرسش نامه محقق ساخته، دارای پایایی (r=0.82 Spearman-Brown) و روایی (صوری و محتوایی) در دو قسمت اطلاعات زمینه ای (سطح تحصیلات، سن، جنسیت) و سوالات اهداف در قالب جواب های بلی، خیر و چهار گزینه ای انجام شد و با آمار توصیفی و توسط نرم افزار SPSS تجزیه و تحلیل گردید.یافته ها: 93.8 درصد وجود یک پرونده سلامت فردی و 88.6 درصد وجود قالب منسجمی برای آن را ضروری می دانند. 58.1 درصد مهم ترین استفاده آن را ارایه اطلاعات به همه ارایه دهندگان مراقبت و 39.2 درصد حافظه های قابل انتقال را بهترین شکل آن ذکر کردند. 85.7 درصد مزایای آن را آگاهی بیماران از زمان ویزیت، 67.6 درصد بیشترین عیب آن را درک نادرست بیمار از اطلاعات خود و 49.7 درصد علت عدم تهیه ی پرونده ی سلامت فردی را عدم آگاهی افراد نسبت به مزایای آن ذکر نمودند.نتیجه گیری: پرونده سلامت فردی از نظر جامعه پژوهشی ضروری می باشد. مسایل و نگرانی های مربوط به درک نادرست بیمار از اطلاعات، مسایل محرمانگی و امنیتی بایستی به نحو مقتضی برطرف گردد. ارایه این پرونده از طرف وزارت بهداشت با همکاری بخش خصوصی و سازمان های بیمه توصیه می گردد.
این متن آخرین بخش از مقالهی ""2E=mc چه ربطی به بازاریابی دارد؟"" است که استاد سینا قربانلو و همکار جوانش مهندس سپیده قربانلو، از شماره های پیشین این نشریه، در آن به سیر تحولات بازاریابی پرداخته اند.
این سیر تحولات بازاریابی از مدیریت علمی تیلور آغاز شد و به 4پی مککارتی و مدیریت نام و نشان تجاری کاپفرر انجامید و پس از آن با نظریهی ارزش ادراک شدهی دان سکستون، استاد برجسته و کهنهکار بازاریابی در دانشگاه کلمبیا همراه شد.
فرمول انرژی انیشتین و ارتباط آن با دیدگاه کاپفرر در مورد ارزش ویژهی نام تجاری، بن مایهی بخش انتهایی مقالهی ""2E=mc چه ربطی به بازاریابی دارد؟"" است که در ادامه خواهید خواند.
تیزبینی مؤلفان این اثر را باید ستود، که با تشریح نقشهای جدید بازاریابان و چگونگی آماده شدن برای ایفای آنها، به جمع بندی آنچه از آغاز تا انجام مرور کرده اند، میپردازند و در ادامه نیز تلنگری جدی به صاحبان کسب وکار و بازاریابان و مدیران آنها در عصر حاضر می زنند، آنجا که یادآوری می کنند که تحولات سریعی که بویژه در یکی دو دههی پایانی قرن بیستم و اولین دههی قرن بیست ویکم در بازاریابی روی داده (و میدهد)، تعریف آن را به کلی تغییر داده و دگرگون کرده است. مؤلفان بر این باورند، اکنون تعریف بازاریابی تغییر کرده است، بنابراین دانش ما از این علم یا هنر یا ترکیبی از آن دو، حتی اگر حاصل دهه های پایانی قرن بیستم باشد، عمدتاً کهنه شده و کارآیی خود را از دست داده است و باید برای همراهی با تغییرات آن طرحی نو دراندازیم.
روابط عمومی در غرب بیش از تبلیغات مؤثر است. دلایل آن فراوانند. شما با روابط عمومی، محصولی را معرفی میکنید، اما از مشتری یا مخاطب نمیخواهید که آن را خریداری کند. مشتری یا مخاطب به همین دلیل در جستجوی محصول شما برآمده و خواهان خرید محصول شما است. جالب است درست به عکس، مشتری یا مخاطب را زیر بار فشارهای تبلیغاتی قرار میدهید، هزینه های سنگینی را برای تبلیغات میپردازید، و مشتری کالا یا محصول شما را پس میزند!
""روابط عمومی تجاری"" بر پایهی مفاهیم، ابزارها و تکنیکهای متعدد بر آن است تا همچنان بازاریابی و فروش را افزایش دهد. خواهید پرسید چگونه؟
پاسخ این پرسش را در کتاب ""قواعد جدید بازاریابی و روابط عمومی"" اثر دیوید میرمن اسکات بخوانید که با اقبال فراوانی از سوی مدیران، مطبوعات، و ناشران روبه رو شد؛ در سال 2007، این کتاب را مدیران به عنوان برترین کتاب بازرگانی شناختند، نشریهی بیزینس ویک جایزهی پرفروشترین کتاب را نصیب آن ساخت، چاپ سوم کتاب قرار بود در اگوست (مردادماه) امسال از سوی انتشارات معروف ""وایلی"" با تیراژ 250 هزار نسخه به 25 زبان زندهی دنیا چاپ و توزیع شود.
سود مندی این کتاب در آن است که شما هزینه های سنگین تبلیغاتی را فراموش میکنید، و با روشهایی کم هزینه خود را به مشتریان یا مخاطبان معرفی میکنید.
گلنارا زد کاریموا، نویسندهی کتاب ""رنگ به مثابه روشی برای نفوذ در مصرفکننده"" است که بتازگی سایت آمازون، کتاب او را در معرض دید و خرید علاقه مندان قرار داد.
کاریموا از نظریهی دکتر الکین، رواندرمانگر، سود جسته تا بتواند دیدگاههای دکتر الکین را در تبلیغات ارزیابی کند. متن پیش رو، نگاه اجمالی به کتاب کاریموا دارد؛ کتابی حاوی پنج فصل مجزا اما به هم پیوسته.
دیدگاه کاریموا هم نگاه بنیادی به رنگ و موسیقی دارد و هم به خروجی تئوریها توجه کرده تا بتواند افشرهی دیدگاهها را به صورت کاربردی یا به کار بسته برای اطلاع اهالی تبلیغات معرفی کند.
بجا است اگر نگاه ژرف این نویسنده را تحسین کنیم که ویژگیهای فرهنگی را در رنگ و موسیقی لحاظ کرده است.
این در حالی است که برخی از صاحبنظران، این دو مقوله یعنی رنگ و موسیقی را مبتنی بر ارزیابیهای فیزیولوژیک و با سنجشهای کمّی دنبال کردند.
کاریموا در فصل نهایی یعنی فصل پنجم، اذغان میکند که: هنگام ساخت تبلیغات برای یک کالا یا خدمات در کشور، باید رنگ نیز درست مانند موسیقی در مقولهی ویژگیهای فرهنگی آن کشور مد نظر قرار گیرد. برای پرهیز از اشتباهات پرهزینه، باید به موضوعات اجتماعی و موضوعات اقتصادی آن جامعهی بخصوص نیز دقت داشت.
روابط عمومی"" هنر سازمانهای فکور و پرتجربه ای است که در کنار بازاریابی و تبلیغات، از این ابزار بانفوذ بیشترین بهره مندی را میبرند و در بازارهای پررقابت امروزی، گوی سبقت را از رقبای خود میربایند.
""روابط عمومی"" نگاه ظریفی به شایعه دارد؛ شایعه را یک واقعیت غیر قابل انکار در جوامع امروزی و سازمانهای کنونی میداند. از قدرت شایعه در تخریب زایی، سرعت انتشار آن، و میزان جاذبه و گیرایی آن بخوبی آگاه است. از همین رو با دست ورزیهای کاملاً هوشمندانه، هر روز در صدد مدیریت آن است تا بتواند واکنش رقبا را خنثی سازد و بر آماج افکار و قلب مشتریان راه یابد.
اثر حاضر بر آن است تا نقش شایعه را بیش از پیش بازگو کند و راههای مدیریت شایعه را از منظر اقداماتی که روابط عمومی میتواند انجام دهد، معرفی کند.
طبقه بندی مشتریان"" نیاز سازمانهایی است که مشترینوازی را محور اصلی فعالیت خود قرار داده اند. اما باید این طبقه بندی را از کجا به دست آورد؟
صاحبنظر برجستهی جهانی، وی کومار، مبتنی بر دو ویژگی الف) ارزش طول عمر مشتری، و ب) ارزش ارجاع مشتری، یک ماتریس ارائه میدهد که مشتریان را به 4 طبقه تقسیم میکند. ماتریسی که برخی دارای ارزش طول عمر بالایی هستند، و دیگران را نیز برای کالا یا محصوی ارجاع میدهند (قهرمانان).
قهرمانان، یعنی این گروه از مشتریان، آرزوی هر سازمانی است. با وجود این برخی مشتریان دارای ارزش طول عمر پایین، و ارجاع بالا یا پایین دارند؛ مشتریانی که با عناوین تبلیغکننده، خسیس ها، و توانگرها از آنان یاد میشود.
وظیفهی بازاریابها و سازمانهای مشترینواز آن است که نخست گروه مشتریان خود را تشخیص دهند، و سپس بکوشند تا آنان را به گروه قهرمانان تبدیل کنند.
برای دستیابی به چنین هدفی، مطالعهی روش وی کومار و اثر حاضر پیشنهاد میشود.
المپیک 2012 لندن یک فرصت استثنایی است؛ 883 میلیون دلار ارزش اسپانسری دارد، هفت هزار قرارداد سرمایه گذاری مستقیم و 75 هزار قرارداد غیرمستقیم ظرفیت آن است. حامیان و بازیگران اصلی آن شرکتهای بزرگ بین المللی هستند نظیر گوگل، مکدونالد، ایسر، پاناسونیک، سامسونگ، امگا، و نوکیا.
بازیگران اصلی با کدام ظرفیت میلیون دلاری و به چه شکل و طریقی در بازیهای المپیک ایفاگر نقش خود هستند، موضوعی است که این اثر آن را دنبال میکند.
تأسف آور آنکه برخی مستندات نشان میدهد تا چه حد بازیهای المپیک در مظان اتهامات سیاسی هستند.
کارگزاران تبلیغات، و مدیران رسانه ها به الزام و ضرورتاً باید بدانند کدام عامل در اقناع مخاطبان مؤثرترند؟ عقل یا احساس، تفکر یا هیجان؟
چنین آگاهی از اولویت بخشی به عقل یا احساس، تفکر یا هیجان سبب خواهد شد در ارسال پیامهای تبلیغاتی و اطلاع رسانی تصمیم گیری بهتری صورت گیرد.
با وجود این، همچنان ابهامها و تناقضهای فراوانی وجود دارد. سالها پیش متفکر برجستهی روانشناسی، ریچارد لازاروس، در سال 1993 با آزمایشهای فراوان نشان داد که فعالیت شناختی پیش شرط هیجان است. لازاروس افزود که ما خودمان و شرایط اجتماعیمان را مورد ارزیابی شناختی قرار میدهیم و این ارزیابیها که شامل ارزشها، هدفها، تعهدات، باورها و انتظارات هستند، هیجانات ما را تعیین میکنند. برای مثال، از آنجا که مورد توجه مدیر بازاریابی قرار نگرفته ایم، یا در پست مدیر توزیع ترفیع پیدا نکرده ایم، عصبانی میشویم، چون تصور میکنیم نتوانیم سهم بازار رقبا را برآورد کنیم، ترس بر وجودمان چیره میشود.
درست در مقابل دیدگاه لازاروس، رابرت زاینس در سال 1984 با آزمایشهای دیگری آشکار کرد که هیجانات مقدم اند و افکارمان نتیجهی هیجانات هستند. کدامیک درست میگویند. پاسخ این است که هم لازاروس، و هم زاینس هر دو درست میگویند. تبیین و توضیحات آنها هر یک ناظر بر موقعیتها و وضعیتهای گوناگون است.
فارغ از این دیدگاهها، مقالهی حاضر نیز دربردارندهی پاسخهای اینچنینی است و نتیجه میگیرد که برای قانعکردن افراد بهتر است بدانیم آنها بیشتر منطقی و عقلایی هستند یا احساسی و هیجانی. و بر این پایه مطابق با موضوع، شیوهی ارائهی پیامهای خود را در متن عقلایی یا احساسی تنظیم کنیم.
امتیاز یا ویژگی برجستهی این مقاله در آن است که بیش از آنکه به محتوا بیندیشد، به چارچوب متن و عباراتی که در متن آمده است میپردازد. و میافزاید: پیامهای احساسی میتواند به زبان احساسی و یا به زبان شناختی بیان شود. نتیجهی درخشان این مقاله آن است که دیدگاه قدیمی و سنتی تقابل عقل یا احساس، تفکر یا هیجان را رد کنید، همچنانکه عقل به عنوان جزو حیاتی و اصلی استدلال است، احساس نیز جزو حیاتی و اصلی استدلال است.
آسیب شناسی کسب وکارها"" بخشی از تخصص مشاوران حرفه ای است. مشاوران حرفه ای تمایل دارند با ورود به محیط کسب وکارها، به سرعت به استنباطی دست یابند. از دیگر سو، صاحبان بنگاهها و کسب وکارها نیز دوست دارند بدون فوت وقت، سریعاً این آسیب شناسی در اختیارشان قرار گیرد؛ چرا که برای تجزیه وتحلیل داده ها شکیبا نیستند.
اثر حاضر راهنمای سریع اما مؤثری است که هم برای مشاوران حرفه ای و هم برای صاحبان کسب وکارها راهنماییهای سودمندی دارد بویژه آنکه 8 شاخص را به سهولت و آسانی معرفی میکند که برای کسب وکارها آسیب زا است.
آیا شما در کسب وکارتان با این 8 شاخص روبه روئید که هر روز به بنیان کسب وکارتان آسیب میزنند؟
از آنجایی که ارتقای جایگاه مناسب و رقابتی از طریق وفاداری مصرف کننده از اهمیت بسزایی برخوردار است، در این مقاله، ارزش نام و نشان تجاری به عنوان عاملی مؤثر در رسیدن به چنین جایگاهی مطالعه شده است. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از مدلیابی معادلات ساختاری و با استفاده از نرم افزار PLS انجام شده است. جامعه آماری شامل مشتریان محصولات مواد غذایی رضوی در شهر مشهد است و نمونه گیری به روش غیر تصادفی انجام شده است. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه توسعه یافته چن (2007) استفاده شده است. یافته ها نشان دهنده ی آن است که ادراک مشتریان از آمیخته بازاریابی تأثیر مثبت و معناداری بر ارزش نام و نشان تجاری دارد؛ همچنین تأثیر غیرمستقیم آن از طریق ویژگی های خرید نیز تأیید شده است. به این ترتیب، ارائه محصولات با قیمت مناسب، تصویر ذهنی خوب، تبلیغات گسترده و توزیع بموقع در فروشگاه ها سبب درک بهتر مشتری از نام و نشان تجاری شده، به نوبه خود، موجب افزایش میزان و دفعات خرید و ارتقای ارزش نام و نشان تجاری می گردد.
هنری مینتزبرگ، متولد 2 سپتامبر 1939 مونترال، صاحبنظر برجستهی استراتژی است. وی در سالهای اخیر بیش از گذشته، تردید و شکهای خود را دربارهی مدل غربی مدیریت گسترش داده و با جسارت تام و تمام اظهار میدارد که بیشتر شیوه های امریکایی از رده خارجند.
نگاه مینتزبرگ به استراتژی، کلیشه ای نیست. سادگی، محور مرکزی دیدگاه مینتزبرگ به استراتژی است. استراتژی در نگاه او بیشتر به خردورزی و شعور متکی است تا اصول سخت و محکم.
مینتزبرگ را میتوان از خلال گفتگوهایش شناخت؛ از جمله گفتگوی رودررو با هنری مینتزبرگ در شمارهی 18 مجلهی توسعه مهندسی بازار، فروردین و اردیبهشت سال 1390 که علیه بسیاری از دیدگاههای امریکایی میشورد، مدیران شرکتهای برتر فورچون 500 را فاسد میداند، و....
اثر حاضر به سهولت، 5 عامل استراتژی مینتزبرگ را تشریح میکند بی آنکه از واژگان سخت و مطنطن سود جوید.