فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۸۱ تا ۶۰۰ مورد از کل ۵٬۲۳۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
بررسی و مطالعه طومارهای نقالی به عنوان بخشی مکتوب از سنت حماسی روایی شفاهیِ در باور انسان های ابتدایی نام با ذات منطبق است؛ زیرا انسان ابتدایی فکر می کرد ارتباط بین نام و شخص یا شیء موسوم به آن قراردادی نیست و نام جزوی از وجود خود اوست و نیروهای شر می توانند از این طریق به او آسیب برسانند. این نوع نگاه به نام مختص مکان خاصی نیست و در همه جوامع وجود دارد و قواعد خاصی نیز با عنوان تابوی نام بر این جوامع تحمیل شده است. در باورهای عامه مردم ایران و نیز شاهنامه که روایتگر باورهای اساطیری ایرانیان است، این نوع تابو به صورت های مختلف دیده می شود: گاه نام عین ذات است، مانند زمانی که رستم مقصران اصلی کشته شدن سیاوش را برای هومان برمی شمرد. گاه به صورت برگزیدن دو اسم دیده می شود که یک نام، اصلی و جزو ذات است و دیگری فرعی است. این نوع تابو در بخش هایی از سواحل جنوبی ایران و همچنین بین ترکمن ها دیده می شود و در شاهنامه نیز درباره قباد و شیده نمود دارد. مصداق دیگر تابوی نام، عدم ابراز نام است که در بین مردم و در جنگ های شاهنامه دیده می شود. این مسأله در شاهنامه به دو صورتِ صراحت در عدم ابراز نام و طفره رفتن از ابراز نام تبلور یافته است. آخرین نمونه تابوی نام، تعویض و یا تغییر نام است که بیشتر برای فریب ارواح و فرار از آسیب آن ها به کار می رفته است.
نکته ای تازه در فرزندکشی گشتاسب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گشتاسب در متون دینی زرتشتی شخصیتی موجه و حتی مقدس دارد، اما در شاهنامة فردوسی
و بیشتر کتاب های تاریخی بعد از اسلام، پادشاه منفور و تبه کاری است که پسر دلاور خود
اسفندیار را آگاهانه به کام مرگ می فرستد. اغلب منتقدان معاصر نیز در تحلیل شخصیت
گشتاسب، نظر فردوسی را پذیرفته و تکرار کرده اند. در این مقاله ضمن نگاهی گذرا به
شخصیت گشتاسب و اسفندیار در متون دینی قبل از اسلام و شاهنامه و دیگر متون تاریخی
بعد از اسلام و همچنین تحلیل نظر منتقدان معاصر، سعی شده است از منظر قصه که با اسطوره
ارتباطی تنگاتنگ و ناگسستنی دارد، شخصیت دوگانة گشتاسب در ارتباط با اسفندیار تحلیل و
توجیه شود. در یکی از مناسک و سنت های قصه که در سراسر جهان نمونه های فراوانی دارد،
قربانی شدن پسر ارشد برای حفظ و بقای تخت و تاج پدر است. در این آیین پسر با طیب
خاطر خود را قربانی پدر و تخت و تاج او می کند و به افتخاری بس بزرگ نائل می شود و پدر
نیز مستوجب هیچ سرزنش و نکوهشی نمی شود.
معرفی و تحلیل پیشینه نسخه تَنکلوشای1074ه.ق.(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چنان که از منابع کهن دریافت می شود، تنکلوشا از جمله قدیمی ترین آثار مربوط به تنجیم است که بر اساس نجوم ایرانی و با عنایت به حکایات زمان اولیه تألیف خود یعنی دوره ساسانی سامان یافته است. ادبیات تنجیمی چنین حکایت می کند که تنکلوشا پس از سامان در ایران به فارسی میانه، به زبان سریانی، و سپس در دوره اسلامی به عربی ترجمه شده است. این اثر منبع اطلاع بسیاری از ادبیات تنجیمی بعد از خود بوده است، اما از ترجمه سریانی آن اثری نیست، ولی از ترجمه های عربی و نیز ترجمه فارسی آن نسخه هایی در دست است و تنکلوشای 1074ه.ق. نمونه ای از ترجمه فارسی آن نسخه است. نسخه تنکلوشای 1074ه.ق. به فرمان پادشاه وقت و به قلم نستعلیق «محمد تقی بن حاجی محمد مشهدی» بازنویسی شده است. موضوع نسخه شرح و پیشگویی طالع در سیصد و شصت درجه بروج است. ویژگی منحصر به فرد نسخه که آن را از سایر نسخه های پیش و پس از آن متمایز می نماید، نگاره های آن است. در حقیقت نگاره ها تفسیری بصری از متن های پیشگویی هستند. جز در دیگر نسخه ها جز در شیوه خوشنویسی و تاریخ کتابت تفاوت چندانی با هم ندارند. مقاله دو هدف را دنبال می نماید: ابتدا به این پرسش پاسخ می دهد که آیا تنکلوشای 1074ه.ق. یگانه نسخه نگاره دار بوده است یا خیر. توصیف تنکلوشای مصوّر در اشعار دو شاعر سده ششم هجری یعنی خاقانی و نظامی، سابقه تنکلوشای مصوّر سده یازدهم هجری را تا سده ششم هجری به عقب برمی-گرداند و یگانه بودن آن را رد می کند. از سوی دیگر در منابع تاریخی سابقه تنکلوشا را از پیش از اسلام دانسته اند.هدف اصلی مقاله آگاهی از پیشینه کتاب و پاسخ به این پرسش است که تنکلوشا بیانگر باورهای کدام قوم است. استناد به منابع کهن بیرونی و تمرکز در برخی عناصر موجود در متن تنکلوشای1074ه.ق. و تجلّی آن در نگاره ها نهایتاً ما را به باورهای کیش صابی می رساند.
تحلیل و بررسی مبانی رویکرد ادبی در تفاسیر تنزیلی تحلیل و بررسی مبانی رویکرد ادبی در تفاسیر تنزیلی با تأکید بر تفسیر بیان المعانی ملاحویش آل غازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بیان المعانی نخستین تفسیر تنزیلی است که در آن تمامی سوره های قرآن کریم را با الهام از مصحف امام علی (ع)و تکیه بر سیاق و نظم آیات و توجه به مقتضیات زمان نزول، از منظری تاریخی و بر اساس ترتیب نزول مورد بررسی قرار داده است. او بهترین روش تفسیری را روشی می داند که در بستر عصر نزول قرآن و بر اساس ترتیب نزول آن باشد. از آنجا که قرآن کریم به زبان عربی نازل شده، درک و فهم و تفسیر آن، آشنایی با علوم ادبی را می طلبد؛ ملاحویش رجوع به علوم ادبی را برای درک و فهم و تفسیر آیات، ضروری دانسته و از ادبیات عرب به شکل وسیعی استفاده کرده است. رویکرد خاص مفسر نسبت به علوم ادبی و مبانی و شیوه های نقد و تحلیل آن ها، موضوعی است که در این مقاله مورد بررسی قرار گرفته است. استناد به آیات قران به عنوان منبع اصیل ادبی و استفاده از سیاق آیات، استناد به روایات تفسیری صحیح، ترجیح سیاق بر روایات، استفاده از عرف عرب، استناد به اشعار عرب، توجه به فضای عصر نزول، تکیه بر مستندات تاریخی و استفاده ابزاری از علوم ادبی در فهم قران، برخی از مبانی رویکرد ادبی این مفسر می باشند. کلیدواژه ها:روش تفسیر تنزیلی، رویکرد ادبی، ملاحویش آل غازی، تفسیر بیان المعانی علی حسب ترتیب النزول، علوم ادبی.
بررسی علّت تحولات نخستین انسان از یمه تا کیومرث، در اسطوره های زردشتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اسطوره های زردشتی مثل تمام اسطوره ها از دوره ای به دوره دیگر دستخوش تغییر و تحولاتیشده اند. این تغییرات به دلایل متعددیصورت گرفته است؛ ازجمله تغییر ساختار اجتماعی، شیوه های تولیدی و نوع اداره حکومت. این عوامل در ارتباطی دوسویه با باورهای دینی قرار دارند؛ یعنی هم از آنها تأثیر گرفته اند و هم بر آنها تأثیرگذاشته اند. اسطوره نخستین انسان نیزکه بخشی از اسطوره آفرینش است، تغییر یافته است. پس از سکونت بخشی از قوم آریایی در نجد ایران، جامعه ایرانی شکل گرفت. به تدریج این قوم دستخوش تغییراتیشد و به این ترتیب، اسطوره ایرانی بنا به نیازهای جدید جامعه ایرانی و با توجه به شرایط جدید با این تغییرات سازگار شد. یمه آریایی(نخستین انسان) نقش مهم شاه نخستین و سپس شاه آرمانی را بر عهده گرفت و برخی از ویژگی های نخستین انسانییمه به مهم ترین چهره اسطوره ای زردشتی،یعنی نخستین انسان بدل شد. پژوهش حاضر به بررسی این دگرگونی می پردازد.
غیبت بهرام گور (بررسی مضمونی حماسی- اساطیری در روایاتِ پایانِ زندگیِ بهرام پنجم ساسانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مضمون که کسی به غار، چاه، گودال، قبر، زیر زمین و... می رود و در آنجا عروج می کند و غایب می شود یا زندگانی ابدی می یابد و تا رستاخیز زنده می ماند/ می خوابد تا در آخرالزمان ظاهر شود، نمونه های مختلفی در روایات حماسی- اساطیری، آیینی- اعتقادی و تاریخی دارد. بهرام پنجم ساسانی (ملقّب به بهرام گور) هم- که ظاهراً به مرگ طبیعی درگذشته- در داستانهای متعدّدِ پایانِ کارش در غار یا گنبدی ناپدید می شود و یا به چاه و مرداب یا شوره زار می افتد و پیکرش را نمی یابند. احتمالاً این روایات نیز مبتنی بر بن مایه مذکور است و ایرانیان که می پنداشتند بهرام گور پس از اتمامِ شهریاریِ دادگرانه اش غایب شده و زنده به آسمان رفته است تا در روز رستاخیز باز گردد و برای پیروزیِ فرجامینِ نیکی بستیزد، افسانه هایی پرداخته اند که در آنها بهرام همچون کیخسرو و دیگر همتایانِ منجی و جاویدانش در غار یا چاه ناپدید می شود. شاید تصوّرِ چنین سرنوشتِ داستانی و آیینی برای او به دو دلیل بوده است. نخست تبدیلِ شخصیّتِ تاریخیِ بهرام گور به شاه- پهلوانی حماسی- اساطیری و محبوب در روایات و معتقدات ایرانیان که هم دلیر بوده است و هم رعیّت پرور و دیگر، هم نامیِ او با یکی از نجات بخشانِ رستاخیزیِ زرتشتی یعنی بهرام ورجاوند و جابه جاییِ برخی خویشکاری هایِ بهرام های نامدار در سنّتِ داستانی و تاریخیِ ایران که موجبِ انتقالِ نقشِ آخرالزمانیِ بهرام ورجاوند به بهرام گور شده است.
بررسی و تحلیل تجلّی زمان و مکان مقدّس اساطیری در عرفان (با توجّه به متون برگزیده، نثر عرفانی فارسی تا قرن هفتم هجری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله تلاش شده است تا ضمن تعریف و تبیین وجوه تشابه و تفاوت اسطوره و آیین و عرفان، تجلّی و تأثیر و ردّپای محسوس و نامحسوس زمان و مکان مقدّس اساطیری و آیین های مربوط به هر یک در برگزیده نثر عرفانی فارسی تا قرن هفتم هجری قمری مورد تبیین و تحلیل قرار گیرد. با توجه به برخی بنیادهای مشترک اسطوره و عرفان در آفاق تاریخ تفکّر بشر، و در پرتو ضمیر ناخودآگاه مشترک وی، زمان و مکان قدسی و آیینی نیز به مثابه دو مقوله مشترک بین اسطوره و عرفان، کارکردهایی مشابه و مشترک یافته اند که این تشابه و اشتراکات در متون عرفانی ادوار گوناگون، تجلّی یافته اند. کارکردهایی از قبیل ترک دنیا، شهود حق، ادب دانی، بازگشت به زمان ومکان ازلی،احساس آرامش، تزکیه، درک حضورخدایان وطلب خواسته ها.
الگوی زندگی جهان پهلوان (همراه با نقدی بر الگوهای قهرمانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تاکنون برای زندگی قاعده مند و تکرارپذیر قهرمان در روایت های قهرمانی سراسر جهان، الگوهای متعددی پیشنهاد شده است که فارغ از برخی جزئیات، در کلیت خویش با یکدیگر مشابهت های بسیار دارند. این پژوهش پس از معرفی و نقد الگوهای قهرمانی موجود، مشهورترین و جامع ترین آن ها را نمونه وار با وقایع زندگی رستم می سنجد و نشان می دهد که بسیاری از ارکان این الگوها با برجسته ترین نمود جهان پهلوان و فراتر از آن با ساختار زندگی پهلوانان خاندان سام، همخوانی مطلق ندارند و برای طبقه بندی ساخت کلی زندگی پهلوان ایرانی، طراحی یک الگوی بومی ضروری و راهگشاست. ازاین رو، نگارندگان پس از بررسی چارچوب زندگی روایی پنج پهلوانِ نخست این خاندان، یعنی گرشاسب، نریمان، سام، زال و رستم، عناصر تکرارپذیر آن ها را نمایان کرده اند و بر این اساس، الگوی تازه ای از زندگی پهلوان ایرانی پیشنهاد داده اند که از دوازده گزاره تشکیل می شود که در پنج بخش ویژگی های پدر و مادر پهلوان، خصوصیات شگفت پهلوان از بدو تولد و خردسالی، عزیمت برای نبرد، دلدادگی و ازدواج، و در نهایت بزهکاری و مرگ بررسی شده است.
استلهام القرآن الکریم فی شعر ممدوح عدوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یحاولُ البحثُ مقاربةَ استلهامِ القرآنِ الکریمِ فی شعرِ ممدوح عدوان، مُبیّناً أثرَ لغةِ القرآن الکریم السّامقةِ، ودلالات آیاتِه القارَّة فی الذّاکرةِ الدّینیّةِ، فی ارتقاءِ النَّصِّ الشِّعریِّ الحدیثِ إلى مستویاتٍ فنیّةٍ ذات مرجعیّةٍ قرآنیّةٍ.
وقد تبدّى هذا الاستلهامُ فی شعرِ ممدوح عدوان بطرائقَ متعددةٍ، اختارَ البحثُ منها نماذجَ تنتظمُ وفقَ مستویین: مستوى الاستثمارِ اللفظیِّ، إذ یُعیدُ الشاعرُ خلاله إنتاجَ المعنى القرآنیِّ، مُحتفظاً بألفاظِهِ، للتّعبیرِ عن رؤیةٍ معاصرةٍ للواقع. ومستوى الأسلوبِ التّعبیریِّ، الذی یُحاکی فیه الشّاعرُ أسلوبَ القرآنِ الکریمِ وعباراتِه ضمنَ سیاقٍ جدیدٍ یُقاربُ أفکارَ الشّاعرِ، وحالتَهُ الشّعوریّة الرّاهنة.
لقد أسهمَ الاستلهامُ القرآنیُّ فی رفدِ نصوصِ عدوان بأبعادٍ دلالیّةٍ وجمالیّةٍ جدیدةٍ، تُحقّقُ نوعاً من التّواصلِ الفعّالِ مع القارئ، استناداً إلى قداسةِ ألفاظِ القرآنِ الکریمِ، ومتانةِ أسلوبِه اللغویِّ والّتعبیریِّ. ویندرجُ هذا الاستلهامُ فی سیاقِ الحداثةِ الشّعریّةِ التی تنزعُ إلى التعاملِ مع القرآنِ الکریمِ بوصفهِ مُحفّزاً على دینامیّةِ الفکرِ والتّعبیر.
مقایسه «شرور» در شاهنامه و مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نسبت دادن خلق شرور به خدای سبحان، به توحید ذاتی و صفاتی که خدا را مبرّا از صدور هر آلودگی می داند، لطمه می زند و جدا کردن خالق خیر و شر، به معنی اعتقاد به دو آفریننده و فاصله گرفتن از توحید افعالی است. چنان که از قرائن برمی آید؛ فردوسی و مولانا برای حلّ این معمّا از دو زاویه به شرور نگاه می کنند: زاویة نخست کلّی نگر است و نسبت شر را با خدا بر اساس رابطة خالق و مخلوق بررسی می کند. از این زاویه به اعتقاد فردوسی هر موجودی بنا بر حکمتی آفریده شده و صدور شر از خیر مطلق، عقلاً محال است. مولوی برای اثبات این حقیقت، به قدرت و لطف الهی استناد می کند و خدایی را که قادر بر خلق شر نباشد؛ ناقص می داند. به عقیدة وی خدا به دلیل لطف، جهان را خلق و شر را معدوم کرده است. از زاویة دوم نسبت موجودات با یکدیگر سنجیده می شود و نوع نگاه و شناخت انسان، خیر و شر آفریده ها را مشخّص می کند؛ به عبارت دیگر خیر و شر امری نسبی است و در کلّ جهان شری وجود حقیقی ندارد. این نگاه محصول اندیشه ای است که برای «وجود» اصالت قائل می شود و تصوّر جهانی برتر از جهان موجود را محال می داند. هدف تحقیق حاضر، ذکر مصداق هایی از شاهنامه و مثنوی است که ثابت می کند، فردوسی و مولانا از اصل توحید برای تفسیر وجود شر نسبی عدول نکرده اند. فردوسی با نگرش حکیمانه وجود شر ذاتی را عقلاً محال می داند و مولانا با دیدگاه عارفانه و استناد به قدرت و لطف الهی همین حقیقت را بازگو می کند.
اندیشه های کلامی در باب توحید در آراء اعتقادی بهاء ولد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کلام و عرفان از امّهات علوم اسلامی به شمار می روند و هر چند در روش اختلاف دارند و هر یک از منظر خاص خود به طرح مباحث دینی پرداخته اند، در موضوعات متعدد مشترکند. «بهاء ولد» که از عارفان قرن ششم و هفتم هجری است، از جمله عارفانی است که در «معارف»، اثر یگانه اش که تنها راه شناخت شخصیت علمی و معنوی اوست، ضمن بیان اندیشه های عرفانی خود نیم نگاهی نیز به مباحث اعتقادی و کلامی داشته است. بهاءولد از پایگاه یک عارف و عالم اشعری و با پیروی از روش عرفانی به طرح موضوعات کلامی پرداخته و به حل مشکلات دینی در اصول عقاید از قبیل توحید، اسما و صفات الهی، جبر و اختیار، امکان رؤیت خدا، تعدد ادیان و... توجّه کرده است. طرح مباحث مختلف کلامی از سوی بهاءولد، متأثر از بعد عرفانی شخصیت وی است. او تحت تأثیر روش شناسی و معرفت شناسی عرفانی و بدون تعصب ورزی بر مذهب کلامی خویش، با ظرافت و مهارت، مباحث مهم کلامی را تبیین کرده است. بر این بنیاد، نزدیکی و هماهنگی روش عرفانی و کلامی در اندیشة بهاء ولد، علی رغم تمایز و اختلاف ذاتی آنها قابل توجه است.
بررسی تأثیر نمادهای مربع و دایره در معماری مقدس هندوها، بودائیان و مسلمانان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در اندیشه حکمای مسلمان و غیرمسلمان رابطه نزدیکی بین انسان و کائنات وجود دارد، که آن ها طبیعت را با تمام شکوه و زیبایی اش دارای روحی رمزآلود و مقدس می دانند و بین باطن طبیعت و فطرت انسان ارتباطی وجود دارد که تنها به وسیله محاسبات عددی و اشکال هندسی می توان به آن پی برد.در این پژوهش سعی شده به مفاهیم کاربردی این نمادها در معماری مقدس که نقطه ای برای اتصال روح انسان با کائنات در نظر گرفته شده است، دست یابیم و نتایج حاصل از این پژوهش که بر اساس هدف ازنوع تحقیقات بنیادی و براساس ماهیت از نوع تحقیقات تاریخی به شمار می رود، بازگو کننده نگرشی کلی با اهدافی شاخص در کالبد بناهای مقدس در شرق می باشد. نمادهای مربع و دایره به کار رفته در معماری مقدس نشان تعامل بشر در هر مرحله از تاریخ و نقاط مشترک آن با سایر آیین ها می باشد که در این میان نمادهای مربع و دایره باز گو کننده این اشتراک هستند.
استعاره زدایی از واژه آسمان در اشعار کلاسیک فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در زبان فارسی و اشعار کلاسیک درباره آسمان و تأثیر آن بر انسان ها مطالب متنوعی مشاهده می شود. معمولا هنگام شرح و توضیح این اشعار به آرایه استعاره یا مجاز متوسل شده و اغلب آسمان، استعاره یا مجاز از خداوند، قضا و قدر و... دانسته می شود. با نگاهی به پیشینه اعتقادی و اسطوره ای مشخص می شود، آنچه در زبان موجود است و به تبع آن در بسیاری از اشعار راه یافته است، نه تنها مجاز یا استعاره نیست؛ بلکه باورهایی استوار در فرهنگ گذشتگان اعم از ایرانی و غیرایرانی است که همانند دیگر عناصر دینی و باوری بر محمل زبان به اشعار و زبان کنونی فارسی راه یافته است. این پژوهش سعی دارد تا به ریشه یابی آسمان و باورهای پیرامون آن براساس متون کهن ایرانی و اساطیر و باورهای ملت های دیگر بپردازد و شواهد کاربردی آن باورها را در زبان فارسی با استناد به مثال های شعری تبیین نماید. به دلیل گستردگی ادبیات فارسی، دیوان چهار شاعر پارسی زبان سده پنجم؛ عنصری، منوچهری، ناصرخسرو و مسعودسعد به عنوان ملاک در نظر گرفته می شود. پس از بررسی کاربردهای مختلف آسمان در این اشعار و مقایسه آن با اساطیر و باورهای متقدم بر آن ها مشخص می شود که همه کاربردهای آسمان در آن ها دارای زمینه های اعتقادی بوده که به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه در زبان این شاعران منعکس گشته است.
ژرف ساخت اسطوره ای پدرسالاری در ازدواج های ایرانیان با نیرانیان در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پیوند مردان ایرانی با زنان نیرانی یکی از رایج ترین نوع ازدواج ها در شاهنامه است که به ویژه در بخش پهلوانی بسامد بسیار بالایی دارد. در شاهنامه، پادشاهان و یلان برجسته ایرانی با زنانی غیرایرانی و عموماً تورانی ازدواج می کنند. از این ازدواج ها با عنوان ازدواج برون همسری، یا ازدواج برون قبیله ای یاد می شود. در نمادشناسی باستانیِ شاهنامه، ایران سرزمین مقدّس و اهورایی، و توران، سرزمین آلودگی ها و نیروهای اهریمنی، است. از سوی دیگر، در باورشناسی باستانی، زنان کانون های آمیختگی و وابستگی به زمین هستند و در مقابل، مردان، موجوداتی اهورایی، آسمانی و فارغ از آلودگی های زمینی به شمار می آیند. اسطوره های کهن ایران، بنابر سابقه طولانی تسلّط فرهنگ پدرسالاری، دارای ژرف ساختی مردکانون هستند؛ از این رو، در روند دگرگونی اسطوره ها به حماسه ملّی، مفاهیم و برداشت های زن ستیزانه را نیز به حماسه افزوده اند. در این پژوهش علاوه بر بررسی ژرف ساخت اسطوره ای این پیوندها، مؤلّفه های پدرسالاری در آنها بازکاوی شده است.
بررسی دین زرتشتی در شاهنامه فردوسی
حوزههای تخصصی:
ایران سرزمینی است که از روزگاران بسیار کهن، تمدن های گوناگونی را در خود پرورش داده است. وجود هریک از این تمدن ها سبب گردید که کشور ایران از فرهنگ والایی برخوردار شود. یکی از نشانه های برتری و ارجمندی فرهنگ ایرانی، پیدایش و ظهور دین ها و آیین هایی است که خاستگاهی ایرانی دارند. هریک از این ادیان به نوبه ی خود، تاثیر مستقیمی در شکوفایی فرهنگ و تمدّن ایران داشته اند. شاهنامه ی فردوسی که آیینه ی تمام نمای شکل گیری فرهنگ ایرانی از عصر اساطیری تا حمله ی اعراب به ایران است از بازتاب نمودن اعتقادات و باورهای مردمان پیش از اسلام دور نمانده است.