فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۰۱ تا ۲۲۰ مورد از کل ۹۴۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
یکی از راههای طبقه بندی تشبیه علاوه بر شیوه های متعارف، تقسیم تشبیه از دید اغراقهای هنری است که جدول آن هم با توجه به استعداد و خلاقیت سخنوران قابل گسترش است. هدف هنرمند در این شگردهای بیانی، رهایی از افسردگی و کهنگی و رفع ابتذال از تشبیه و نوسازی آن است که موجب کشف افقهای بیکرانه در سخن و تصاویر مربوط بدان می شود. در مقاله حاضر,تشبیهات شیخ اجل سعدی درغزل از دید اغراقهای هنری،بررسی و براساس مبانی نظری تبیین شده است و مواضعی را که هنرمند از اصل نظریه عدول کرده و به هنجار هنری و سبک شخصی خود دست یافته، بررسی نموده است. روش تحقیق دراینگفتار،کتابخانه ای است وبا بهره گیری از فن تحلیل و توصیف محتوا به نقد و تطبیق شواهد پرداخته و نتایج به دست آمده, طبقه بندی و ارائه شده است.
بررسی تطبیقی استعاره مفهومیِ «عشق جنگ است» در دیوان غزلیات حافظ و سروده های پترارک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در مقاله حاضر به شیوه ای تحلیلی و تطبیقی، استعاره مفهومیِ «عشق جنگ است» به منظور درک و فهمِ دل دادگی و دل ربودگی و سخن گفتن از آن، در دیوان سروده های عاشقانه حافظ و پترارک در چارچوب نظریه استعاره مفهومی بررسی شده است. باوجود شباهت های بنیادین بسیار در درون مایه استعاری مزبور، دو تفاوت عمده در تصویرپردازیِ حافظ و پترارک از این استعاره مفهومی به چشم می خورد: نخست آنکه حافظ در کاربرد خود از استعاره مفهومی «عشق جنگ است» از تعبیرها و اصطلاحات جنگی بیشتری استفاده می کند؛ دوم آنکه عشق در شعر پترارک در بسیاری موارد در تصویر خداوندگار عشق، کوپیدون در افسانه های رومی، پدیدار می شود که با کمان و پیکان خود دل عاشق را نشانه می رود و او را گرفتار می کند؛ اما در شعر حافظ با چنین تصویرپردازیِ صریحی که به نیروی مجرد و نادیدنیِ عشق در چهره یک ایزد جان و شخصیت ببخشد، روبه رو نیستیم؛ بلکه درعوض این معشوق یا ابروان وی است که به گونه ای استعاری از مژگان ناوک روانه دل عاشق می سازد و روح وی را تسخیر می گرداند.
بررسی بینامتنی تصویر شکار در غزلیات شمس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تصویر شکار و وابسته های آن، یکی از تصاویر پویا و پر ابهام در غزلیات شمس است. با توجه به کثرت کاربرد این تصویر در سایر متون عرفانی می توان به درک روشن تر و والاتری از این تصویر نائل شد. برای این منظور بر اساس نظریه بینامتنیت که - مبتنی بر این اندیشه است که متن نظامی بسته و مستقل نیست و هیچ متنی در خلأ پدید نمی آید و در خلأ ادراک نمی شود، هر متنی خواسته یا نا خواسته با متون دیگر نوشته می شود و با متون دیگر خوانده می شود- به روابط بین متون و در حیطه این تصویر دست یافته، به تأویل و بررسی این روابط پرداخته شده است.
تصویر شکار به عنوان یک تصویر کانونی در نظر گرفته شده و بر اساس آن مهم ترین خوشه های تصویری آن که شامل صید، صیّاد، دام، تیر و کمان و تیغ بلاست، بررسی شده است. در بیشتر متون صیّاد نماد پروردگار است که انسان گریزان را به جانب دام عشق الهی و رحمت خود می کشاند و تیر و کمان قدرت حق و تیغ بلا و آزمایش های الهی همه وسیله ای است، برای صید کردن هستی مجازی انسان و تبدیل آن به هستی حقیقی و رساندن او به مرتبه بقا در حق.
بررسی استعارة مفهومی در سورة بقره(رویکرد زبان شناسیِ شناختی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
استعاره به خاطر انتزاعی بودن حوزة مذهب، از فراوانی بالایی در قرآن کریم برخوردار است. تا چندی پیش و قبل از پیدایش زبان شناسی شناختی، استعاره بیشتر به عنوان رویکردی برای زیبایی آفرینی و روشی برای ابداعات هنری قلمداد می شد، امّا با طرح نظریة استعاره مفهومی، استعاره، ابزاری برای تفکّر و اندیشه به شمار رفت که در سراسر زندگی بشر جریان دارد و به کمک آن بسیاری از مفاهیم انتزاعی مفهوم سازی می شوند.
این پژوهش در صدد است تا نشان دهد قرآن کریم، مفاهیم انتزاعی و مجرّد را با چه ساز و کاری، مفهوم سازی می کند و قلمرو مبدأ استعاره های مفهومی تا چه اندازه با تجارب انسان سروکار دارد. این بررسی نشان می دهد که استعاره در سراسر گفتمان قرآن در سورة بقره حضور دارد و ابزاری است که به کمک آن مفاهیم انتزاعی چون زندگی، زمان، فهمیدن، انفاق و ... مفهوم سازی می شوند و معمولاً قلمرو های مبدأ از حوزه های ملموس و مرتبط با زندگی بشر انتخاب شده اند.
تأملی در برخی از فنون بلاغی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
تطور تاریخی کنایه در ادب فارسی و عربی تا قرن هفتم هجری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کنایه یکی از مهم ترین و زیباترین مباحث علم بیان است که در افواه و نوشته های ادبی جمیع ملل، کاربرد بیشتری از مجاز و استعاره دارد؛ به همین منظور، علمای علم بلاغت در تعریف و تبیین اقسام آن در طول قرون متمادی - با وجود اختلاف نظرهایی که دارند- تلاش های برجسته ای کرده و آثار ماندگاری از خود به جا گذاشته اند. در این مقاله سعی بر آن است که مبدا تاریخی کنایه از دو منظر لغوی و اصطلاحی در ادب فارسی و عربی بررسی و خاستگاه اصلی آن به صورت مستند و به دور از گرایش های ملی و تعصبات قومی، در اختیار صاحبان اندیشه و جویندگان علم و معرفت، قرار داده شود.
بررسی و تحلیل نقش امر و نهی در آثار فارسی عین القضات همدانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
علوم و فنون بلاغی شامل معانی، بیان و بدیع در شکل گیری زبان عرفانی نقش مهمّی دارد. با توجّه به قواعد و اصول علم معانی، نقش و اهمّیّت انواع جمله در انتقال مفاهیم قابل بررسی است. این علم انواع جمله را به خبر و انشاء تقسیم و از نظر معانی ثانوی مطالعه می کند. عارفان برای برای تعلیم و بیان تجارب عرفانی خود، ابزارهای گوناگون زبان را به خدمت می گیرند. انشا، یکی از عناصر مهمّ زبان عرفانی است و در آثار عرفانی انواع جملات انشایی با معانی حقیقی و ثانوی برای بیان مفاهیم به کار گرفته می شود. انشا در آثار فارسی عین القضات همدانی (د.525) نقش مهمّ و مؤثّری درآموزش عقاید و اندیشه ها و ابراز مواجید و هیجانات عارفانه دارد. امر و نهی دو مقوله مهمّ انشاست که می تواند با معانی گوناگون به کار رود و پیام را به مخاطب انتقال دهد.در این مقاله با توجّه به تعریف و ویژگی های بلاغی امر و نهی، نقش و کارکرد آن در آثار عین القضات بررسی و تبیین می شود.
ابدع البدایع ( گفتاری در باره علم بدیع و بدیع نگاری در زبان عربی و فارسی )
حوزههای تخصصی:
سخن آوردن بر خلاف مقتضای ظاهر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ ۱۳۸۴ شماره ۵۵
حوزههای تخصصی:
باب دوم از هشت باب علم معانی، مربوط به احوال مسندٌالیه است. این باب، طولانیترین باب از ابواب این دانش به شمار میآید که مباحثی بسیار لطیف و پربار دارد و علمای بلاغت در زبان فارسی و عربی همواره بدان توجّه داشته اند. یکی از مباحث مهمّ باب مسندٌالیه، «آوردن سخن است برخلاف مقتضای ظاهر» که از مباحث دل انگیز و هنرمندانه و دردست استفادة اهل شعر و ادب است. مقولــه های این مبحث عبارت است از: آوردن ضمیر به جای اسم ظاهر، آوردن اسم ظاهر به جای ضمیر، التفات، اسلوب الحکیم، سخن گفتن از آینده با واژة گذشته، و قلب. نگارنده در این مقاله، به قصد مقایسة این موضوعات در دو زبان فارسی و عربی، با روشی تطبیقی و به شیوة نظیره آوری در نمونه های نظم و نثر از این دو زبان، بحث و بررسی کرده و تسهیل در کار پژوهندگان علوم بلاغت را هدف اصلی و مقصد نهایی خود قرار داده است. و لِلّهِ دَرُّ مَنْ یَتَأَمَّلُ بِعَیْنِ الرّضا.
فلسفه بلاغت
حوزههای تخصصی:
تطور استعاره عشق از سنائی تا مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این نوشتار بر آنیم تا طرز تلقی سنائی، عطار و مولانا، به عنوان سه نقطه عطف در تاریخ شعر عرفانی، را از مفهوم کلیدی عشق بررسی کنیم. مبنای نظری مقاله نظریه استعاره های شناختی است. ابتدا به پیشینه تحقیق پرداخته ایم و سپس بحث را در چهار بخش اصلی گزارش استعاره ها، بررسی سابقه استعاره ها در منابع پیش از سنائی، تحلیل شناختی استعاره ها و سیر تطور استعاره های مفهومی عشق از سنائی تا مولانا دنبال کنیم. این تحقیق هم میزان نوآوری و تقلید سه چهره مذکور را در استفاده یا ساختن استعاره های عشق را نشان می دهد و هم در عین نشان می دهد که مفهوم عشق به عنوان کلیدی ترین اصطلاح عرفان در طول تاریخ چه تغییراتی را از سر گذرانده است. سه چهره مذکور سه شخصیت اصلی در تاریخ شعر عرفانی هستند، عشق کلیدی ترین اصطلاح عرفانی است و نظریه استعاره های شناختی یا مفهومی در میان نظریات مربوط به استعاره برای تحلیل چنین متونی مناسب تر به نظر می رسد.
واج آرایی و واج زدایی در شعر(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
نقد مبانی فصاحت ( رویکردی زبان شناختی )(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
معیار فصاحت نزد بیشتر زبان شناسان و علمای بلاغت در زبان عربی مبتنی بر دو عنصر زبان و مکان بوده و به معیارهای درونی واژه ها، نظم درونی، نوع حروف، هم نشینی، همگنی، تنافر و قدرت تاثیر آن توجه نداشته اند. البته علمای بلاغت با زبان شناسان در کارکرد واژه با هم اختلاف داشتند؛ یعنی زبان شناسان به سلامت و زیبایی واژه توجه داشتند، ولی علمای بلاغت به ترکیبها و روانی واژه ها و سازگاری حروف و کلمات با هم عنایت داشته اند.
هنجارگریزی در مجموعه شعر از این اوستا
حوزههای تخصصی:
یکی از نقش های زبان، نقش ادبی آن است که نقطه پیوند زبان شناسی و ادبیات به شمار می رود. در نقش ادبی، تأکید بر پیام است و از اینجا است که زبان پیام بر زبان معیار برجسته می شود. زبان شناسان این برجسته سازی را به دو طریق انجام می دهند: انحراف از زبان معیار با عنوان هنجارگریزی، و افزودن قواعدی به زبان معیار با نام قاعده افزایی در سه سطح معنا، صورت و تحقق صوری زبان. هنجارگریزی سخن را به شعر نزدیک می سازد و قاعده افزایی لباس نظم بر آن می پوشاند.
از آنجا که مجموعه شعر از این اوستا نماینده اوج هنری اخوان ثالث است، در این مختصر، بارزترین گونه برجسته سازی در آن یعنی هنجارگریزی معرفی می شود. علاوه بر بسامد بالای هنجارگریزی در مقایسه با قاعده افزایی در سخن اخوان، هنجارگریزی در سطح معنا بیش از انواع دیگر آن دیده می شود. این گونه شامل مباحث بیان و بدیع معنوی است که جنبه تخیل را در شعر به اوج می رساند؛ به ویژه اینکه تشبیه و استعاره ـ دو شکل بارز صور خیال ـ به میزان بالایی در آن به کار رفته است. پس از آن، هنجارگریزی زمانی، یعنی کاربرد کلمات کهن، فراوان به چشم می خورد و بنابراین مشاهده می شود که انواع دیگر هنجارگریزی که از فخامت سخن می کاهد، در شعر اخوان کمتر یافت می شود.
استعاره ای در ابهام
حوزههای تخصصی:
خواجه عمادالدین فقیه کرمانی، هم روزگار حافظ شیرازی، در روزگاری متلاطم می زیسته است. آنچه عماد را با حافظ مرتبط کرده است، پیش از آنکه مربوط به ویژگیهای مشترک شعری و سبکی آنها باشد؛ به تصویر و تفسیر خواندمیر، صاحب کتاب حبیب السیر، درباره این بیت از حافظ بر می گردد. ای کبک خوش خرام که خوش می روی بایست غره مشو که گربه زاهد نماز کرد. «خواندمیر» گربه زاهد را استعاره از عماد فقیه فرض کرده، و بعد از او نویسندگانی، چون تقی الدین بلیانی، محمد معصوم شیرازی، ابوطالب خان تبریزی، قاضی نوراله شوشتری، امین احمد رازی، عباس اقبال، پژمان بختیاری، استاد معین و دیگران به آن اشاره کرده اند. صحت و سقم این استعاره موضوع مورد بحث این جستار است. چنین به نظر می رسد که تکوین و برجستگی استعاره مذکور در شعر حافظ، بازتابی از شرایط روزگار و نگاه روان شناختی حافظ به آن شرایط باشد. چرا که حافظ مضامین مشابه فراوانی را به کار برده است. بنابراین، استعاره مذکور، چالش حافظ بیشتر با مفهوم است و نه مصداق. اما از آنجایی که هر مفهومی، می تواند مصداقهای برجسته ای نیز داشته باشد، این پرسش پیش می آید که مصداق یا مصداقهای این استعاره کدامند؟ وانگاشته خواندمیر تا چه حدی صحت دارد؟ در این مقوله با توجه به مدارک و شواهدی، چون مسکوت ماندن این موضوع مهم در مدارک قدیمی تری چون بهارستان جامی که در آن از عماد فقیه سخن رفته است و نیز نگرش ملامتی عماد که از این جهت به دیدگاه حافظ نزدیک است و همچنین دلایلی چون نقش آفرینی کبک در کنار گربه در بیت مذکور که آنرا با کبک انجیر (در متن سنسکریت کپینجله) کلیله پیوند می دهد و ترکیبات، عبارات، استعارات و امثال و داستانهای متعدد و مشابهی که در ادبیات فارسی، اروپایی و افریقایی وجود دارد و نیز استقبال حافظ از شعر عماد در بسیاری از غزلیاتش، گمانه خواندمیر و هم اندیشان او را غیرقابل پذیرش می نمایاند. و اگر بنا باشد که با توجه به عصر حافظ، برای استعاره مذکور، مصداق یابی کنیم، بی گمان با توجه به شواهد متعدد تاریخی و شعری، می بایست انگشت اتهام را به سوی امیر مبارزالدین نشانه رویم که در موش و گربه عبید نیز به گونه ای و هم آمیز، مشبه به گربه عابد قرار گرفته است: ناگهان گربه جست بر موشان چون مبارز به روز میدانا
فراتر از ایهام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی: