فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۱۲۱ تا ۱٬۱۴۰ مورد از کل ۱۶٬۷۲۶ مورد.
حوزههای تخصصی:
بازتاب اسطوره رستم و سهراب در «شب سهراب کشان» بیژن نجدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شاهنامه به عنوان یک اثر اسطوره ای ـ حماسی در ادبیات داستانی معاصر ایران همچنان تأثیر شگرف خود را دارد و داستان های آن به شیوه های گوناگون در داستان بلند و کوتاه امروز بازتاب یافته است. این بازتاب به گونه ای است که به داستان ها هویتی ایرانی بخشیده است و نمونة آن را می توان در داستان کوتاه شب سهراب کشان اثر بیژن نجدی به خوبی مشاهده کرد. اسطورة حماسی «رستم و سهراب» بن مایه این داستان واقع شده است و خود را در شخصیت ها، مکان، رویداد و زاویه دید داستان نمایانده است و شخصیت های دیگر شاهنامه مانند «اسفندیار»، «سیاوش»، «تهمینه» و خود «فردوسی» با سبک ویژه نویسنده در شب سهراب کشان حضور دارند. این گفتار به تحلیل این داستان کوتاه و پیوند آن با داستان اسطوره ای - حماسی «رستم و سهراب» و دیگر پهلوانان شاهنامه می پردازد.
مکتب سوررئالیسم و اندیشه های سهروردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
میان مکتب های ادبی غرب و اندیشه های نهفته در متون کهن ادب پارسی، همانندی هایی به چشم می خورد که بازخوانی آنها با نگاهی تازه و تطبیقی، می تواند دستاوردهای فراوانی برای نقد ِ ادبی داشته باشد و گستره شناخت را نسبت به هر دو حوزه بازتر کند. سوررئالیسم ، یکی از مکتب های تأثیرگذار غرب است که بسیاری از ویژگی های آن را می توان در حکمت اشراق مشاهده کرد. سوررئالیسم، جدا از تفاوت های بسیاری که با فلسفه اشراق دارد، دارای شباهت های بسیاری با آن هست. این جستار برآن است تا با استناد به رساله های شیخِ سهرورد و بیانیه ها و آثار سوررئالیستی، هفت فنِ سوررئالیسم را که عبارت است از امر شگفت؛ رؤیا؛ نگارش خودکار؛ دیوانگی؛ تصادف عینی؛ اشیای سوررئالیستی و طنز با اندیشه های «شیخ شهاب الدین سهروردی» تطبیق دهد و مقایسه کند. نتایج به دست آمده نشان می دهد این دو تجربه هر چند در نقاط بسیاری به هم نزدیک و شبیه می شوند ولی مبدأ و معادی جداگانه دارند و خاستگاه و رهیافت هر یک نیز با هم متفاوت است. این تحقیق از نوع مطالعه کتابخانه ای است و با روش توصیفی و تطبیقی انجام گرفته است.
تساهل و تسامح در دیوان حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله، پس از بررسی مختصر اصطلاح تساهل و تسامح و پیشینه ی آن در غرب و فرهنگ اسلامی، با توجه به ارتباط و تاثیر مسایل سیاسی، تاریخی و اجتماعی بر ذهن هنرمند و اثر او، به اختصار دوره ی سیاسی، تاریخی و اجتماعی حافظ توصیف شده است. نگارنده کوشیده است، تساهل و تسامح را از دیدگاه شاعر بر پایه ی سه محور بیان کند؛ محور نخست اندیشه ی حافظ درباره ی گناه است. در این بخش، گناه به عنوان تقدیر الهی، گناه نخستین آدم و حوا، گناه و بخشش آن که محل ظهور رحمت الهی است، بی اثری زهد یا فسق در نظام هستی و نیز نامعلومی پایان کار انسان واعمال او، بررسی می شود. در محور دوُم؛ روح تساهل آمیزحافظ و موضوع هایی؛ چون اغتنام وقت، جواز گناه، تمایل به شادخواری و باده زداینده ی گناه، بررسی می شود. در محور سوم؛ نگاه حافظ به زندگی فردی و اجتماعی و ارایه ی الگوی رفتاری برپایه ی سازواری و تساهل (مدارا با دشمنان، نفی خودخواهی، نفی دنیا اندوزی، نفی مطلق بدکاری، کرم پیشگی و مهرجویی و وحدت ادیان) بررسی می شود.
بررسی فیلم کلاه قرمزی و پسرخاله از منظر «ادب مندی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فیلم کلاه قرمزی و پسرخاله (پرفروش ترین فیلم فارسی در اکران اول)، بر اساس چارچوب پژوهش های زبان شناسی در حوزه ی «ادب مندی» بررسی و تحلیل گردیده است. در این نوشتار شیوه ی گفتار یکی از محبوب ترین شخصیت های مجموعه های تلویزیونی کودکان با عنوان «کلاه قرمزی» شناخته می شود. هم چنین شیوه ی گفتار آقای مجری، به عنوان شخصیت دوم فیلم و نیز به عنوان بزرگ سال در برابر کودک از همین زاویه بررسی شد. در نتیجه معین شد که شخصیت کلاه قرمزی به جز یک مورد (کنش گفتار) که در خدمت آفرینش فضای خنده است، در حد مطلوبی از ادب مندی قرار دارد. برخلاف آن شیوه ی گفتار آقای مجری، به عنوان شخصیت بزرگ سال و در نقش تربیت کننده ی کودک، از منظر ادب مندی پذیرفته نیست و از حد مطلوب فروتر است.
زبان عامیانه در غزل حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله برآنیم که عناصر عامیانه غزلیات حافظ را باز شناسیم و نشان دهیم. با توجه به اینکه غزل حافظ نمونه درخشان این نوع در شعر فارسی شمرده شده، شاید در نظر اول جستجوی عناصر عامیانه در آن بیهوده به نظر آید. اما، پس از بررسی اشعار شاعر شیراز به قصد یافتن این عناصر در آن، مشخص می گردد که خواجه در آفرینش هنری خود تا حد زیادی به زبان عامیانه توجه داشته و به عنوان یکی از مصالح اصلی زبان هنری از آن بهره گرفته است. نتیجه دیگری که از این مطالعه به دست خواهد آمد تعیین درجه امکان هم نشینی این دو جنبه زبانی یعنی زبان ادبی و زبان عامیانه در یک اثر و کیفیت آن است- دو جنبه ای که تا حدودی متباین به نظر می رسند. ضمنا، در این بررسی، سعی خواهد شد پیوند این دن مرتبه زبانی و میزان وابستگی زبان ادبی به زبان عامیانه در روند آفرینش غزلیات حافظ مشخص گردد.
تدریس مشارکتی
نگاهی به احوال و آثار و افکار شیخ احمد سرهندی کابلی معروف به مجدد الف ثانی (971 - 1034 هجری)
حوزههای تخصصی:
تاثیر پذیری زیب النسا (مخفی) از حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بازتاب شعر و اندیشه حافظ در شعر بسیاری از شاعران بعد از او مشاهده می شود اما این تاثیر پذیری در شعر همه شاعران به یک حد و اندازه نیست. ولی با اطمینان و یقین می توان ادعا و ثابت نمود که زیب النسا از معدود شاعرانی است که تاثیر پذیری او از شعر حافظ در همه زمینه ها آشکار است. از جمله در غزل های فراوانی وزن، قافیه و ردیف غزل هایش با غزل های حافظ هماهنگی دارد. از نظر واژگان و ترکیبات نیز گاهی دقیقا مشابه هستند و گاهی نیز اختلاف، بسیار جزیی است. در اندیشه و مضامین شعری آن دو نیز، موارد یکسان یا نزدیک به هم، فراوان است.
معانی خوف و رجا در قرآن و تأویل آن در مثنوی مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مفهوم خوف و رجا از بعد معرفت شناختی و نظام اصطلاح شناسی در قرآن و در آثار عرفانی، به ویژه مثنوی معنوی جایگاهی ویژه دارد. از این رو این مقاله کوشیده است ابتدا مفهوم این دو واژه را در قرآن کریم بکاود و سپس تأویلات عرفانی این مفاهیم را در نگاه و اندیشه مولوی بررسی نماید. در این رهگذر، سیر مفهومی و تاریخی این دو مفهوم در اندیشه و کلام متصوفه و عرفا تا عصر مولانا نیز به اختصار بررسی می گردد.
نتیجه تحقیق نشان می دهد که مولانا با تکیه بر قرآن و آموزه های دینی، احادیث و روایات به این دو مقوله مکمل نگریسته و در تبیین مفهوم و حقیقت خوف و رجا با تأثیر از کلیت اندیشه عارفان اهل سکر، اندیشه خاص و تفکر عاشقانه خود را به کار گرفته است. مولانا با تلفیق رجا و عشق، رجا را بر خوف برتری می دهد تا اندیشه غالب در مثنوی، یعنی عشق و وصال، در اجزای آن نیز تبلور یابد.
بررسی ارتباط ذهن و زبان در آراء عبدالقاهرجرجانی و نوآم چامسکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چامسکی و جرجانی در تعریف زبان بر لزوم اسناد و انطباق مجموعه واژگان بر قواعدنحوی تأکید می کنند. از سویی زبان در نظر هردو نه نظام صوری دستور زبان؛ بلکه قواعد تولید و درک گفتار در ذهن اهل زبان است؛ بنابراین توقع وجود رابطه میان خصوصیات ذاتی ذهن و مشخصه های زبانی بسیار طبیعی می نماید. این ارتباط در نظرات جرجانی به نحوه تولید و ادراک گفتار در ذهن محدود می شود؛ اما چامسکی به دنبال شناخت ماهیت ذهن به عنوان استعدادی ذاتی و منحصر به نوع از طریق نیروی نظم دهنده در زبان است. با وجود توجه جرجانی به نظام معنایی ذهنی و قواعد درونی شده نحو، وی قواعد گشتاری یا دستور ذهنی را مشخصا از دستور صوری زبان جدا نمی کند؛ اما در بررسی فرایند ادراک و تحلیل جمله قائل به برخی عناصر گشتاری است و معتقد است قواعد گشتاری را ذهن سخنگو یا شنونده اهل زبان به آسانی درمی یابد. چامسکی برای تبیین نظریه زبان شناسی خود، زبان را در سه ساحت لفظ، معنا و قواعد نحوی بررسی می کند. جرجانی همین تفکیک را در جهت اثبات نظریه بلاغی خود و به منظور تبیین علل مزیت کلام در می آورد. جرجانی برخلاف چامسکی که تنها به ذهن از منظر زبان ارجاعی می نگرد؛ زبان را در سطح کلام برتر و تعاملش با ذهن نیز بررسی می کند. درک زیبایی حرکتی ذهنی است؛ زیرا در محیط معانی صورت می گیرد و حرکت از معنی به معنی شمرده می شود. حرکت ذهن در مواجه با مجاز حرکتی باواسطه یا بامانع است.
جایگاه رودکی در شعر امیر معزی و دیگر شاعران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رودکی نخستین شاعر بزرگ و کثیرالشعر فارسی دری است. او را استاد شاعران و مقدم شعرای عجم خوانده اند. تنوع مضامین، تاثیر کلام، انسجام، لطافت و متانت سخنان رودکی باعث شد تا اشعار وی از همان آغاز مورد توجه بسیاری از شعرا و سرایندگان واقع شود و بسیاری از اشعار او را تضمین کرده، یا مضامین وی را در اشعار خویش بیاورند. قدیمترین جایی که از رودکی یاد شده است، دیوان اشعار فرخی سیستانی و امیر معزی نیشابوری است. نگارنده در این مقاله بر آن است تا نگرش معزی درباره رودکی، تضمین اشعار و برخی از مضامین مشترک بین اشعار رودکی و امیر معزی را تبیین نماید.
روایت شناسی تطبیقی داستان «فریدون و ضحاک» و «موسی و فرعون»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قرآن کریم به عنوان یکی از منابع الهام گیری شاعران و هنرمندان مسلمان، از دیرباز موردتوجه ایشان بوده است. یکی از جلوه های تأثیرگذاری این کتاب آسمانی بر آثار ایشان، داستان های قرآنی و درون مایه ای آن هاست. شاهنامه از جملة آثاری است که فردوسی در داستان های آن از قرآن کریم الگو گرفته است. یکی از این داستان ها، داستان فریدون و ضحاک است که به تأثیر از داستان موسی و فرعون پرداخته شده است. در مقایسة این دو داستان، در کنار شباهت ها، اختلافاتی نیز وجود دارد. در نوشتار پیش رو، نگارندگان با تکیه بر روش تحلیلی-توصیفی، کوشیده اتد تا با رویکردی روایت شناسانه به بازخوانی تطبیقی این دو داستان بپردازند و این تطبیق را به اجزا و بخش های هر دو متن در دو سطح ساخت مایه های روایی و ابعاد مفهومی و موضوعی گسترش دهند تا از این رهگذر، وجوه اشتراک و افتراق هر دو داستان را بازکاوی نمایند. نتایج این پژوهش حاکی از آن است که علی رغم شباهت بسیار دو داستان، با توجه به تفاوت ماهیت و اهداف (پند و اندرز در قرآن و داستان-سرایی و سرگرم نمودن در شاهنامه) سطح توجه به عناصر روایی میان آن دو تاحدی متفاوت است.
روایت های شفاهی داستان گشتاسب در شاهنامه فردوسی (روایت های ایرانی و غیر ایرانی)
حوزههای تخصصی:
داستان سفر گشتاسب به روم و ازدواجش با کتایون قیصر در شاهنامه فردوسی، یکی از داستان هایی است که با قوّت بسیار در فرهنگ شفاهی ایرانیان به حیات ادبی خویش ادامه داده است. بدرستی روشن نیست که فردوسی این داستان را از کدام مآخذ نقل کرده است، ولی تقریباً در تمام کتاب های تاریخ عمومی که پس از شاهنامه به زبان فارسی نوشته شده، به این داستان اشاره شده است. آنچه که امروزه با روایت های گوناگون میان اقوام ایرانی در این خصوص وجود دارد، داستانی است که با نام کره دریایی مشهور است و در فهرست تیپ های بین المللی قصه ها با تیپ 314 طبقه بندی شده است. این قصه گرچه تفاوت هایی با روایت شاهنامه فردوسی دارد، بسیاری از ویژگی های ساختاری و معنایی آن را در خود حفظ کرده است. از آنجا که قدیم ترین روایت های مکتوب بین المللی این قصه به قرن دوازدهم میلادی باز می گردد، روایت فردوسی را باید مقدّم بر آنها دانست.