فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۵۴۱ تا ۲٬۵۶۰ مورد از کل ۵٬۶۵۸ مورد.
حوزههای تخصصی:
اشعار مطایبه آمیز بخش قابل توجهی از ادب فارسی و عربی را به خود اختصاص داده است. هجویه سرایی به عنوان یکی از گونه های ادبی، بارها مورد توجه شاعران پارسی گو و عربی سرا واقع شده و آثار قابل ملاحظه و احیاناً خواندنی ای در این نوع به وجود آمده است. بین زندگی ابن رومی شاعر قرن سوم و انوری شاعر پارسی گوی قرن ششم شباهت های فراوانی وجود داشته، از سوی دیگر، انوری در شمار شاعران بسیار دانشمند ایرانی بوده که با شعر ابن رومی آشنایی داشته است. این آشنایی موجبات بهره گیری وی رااز مضامین شعر ابن رومی فراهم ساخته و انوری بسیاری از هجویات خود را تحت تاثیر ابن رومی سروده است.در این مقاله مضامین مشترک «هجو» در شعر دو شاعر بررسی شده و شواهدی که دلالت بر تشابه این مضمون در شعر دو شاعر می کند، مورد تحلیل قرار گرفته است.
در باره خودم
بررسی ساختار روایی دو روایت از داستان غنایی «یوسف و زلیخا»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
داستان یوسف و زلیخا از جمله داستان هایی است که در ادبیات فارسی بازنمودی گسترده داشته است. افزون بر تلمیحات و مضمون پردازی های فراوانی که با توجه به اشخاص و رویدادهای این داستان در متون ادبی دیده می شود، روایت یادشده با شاخ و برگ ها و رنگ آمیزی های گوناگون، گاه به صورت منظومه ای مستقل، به رشته نظم درآمده است. واکاوی این منظومه ها نشان می دهد که با وجود یکسان بودن شخصیت ها و رویدادهای اصلی، میان این روایت ها، از دید ساختاری و از دید محتوا و درون مایه تفاوت های چشم گیری وجود دارد. در این پژوهش تلاش شده تا دو روایت از داستان یوسف و زلیخا، یکی منسوب به ابوالقاسم فردوسی و دیگری متعلق به نورالدین عبدالرحمان جامی، از نظر چارچوب روایی و ساختار با هم سنجیده و موارد اشتراک و اختلاف آن ها از نظر گذرانده شود. از آن جا که منظومه یوسف و زلیخای جامی حوادث زاید، واقعه ها متناقض، تصادف و وقایع مبهم کم تری را که از عوامل ضعف پیرنگ شمرده می شوند، دربر دارد، در مقایسه با منظومه منسوب به فردوسی که بسامد عناصر یادشده در آن بیشتر است، از طرحی منسجم تر و سالم تر برخوردارست و علاقه خواننده را برای دنبال کردن حوادث داستان تا پایان، بیشتر برمی انگیزد.
واژة طنز چگونه و از چه زمانی اصطلاح شد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شاهنامه شاه طهماسب
حوزههای تخصصی:
سیری در سلوک هند
منبع:
شعر بهار ۱۳۸۸ شماره ۶۵
حوزههای تخصصی:
رویکردی اساطیری و روان شناختی به تولد نمادین شبدیز در خسرو و شیرین نظامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقش و اهمیت شبدیز، به عنوان محمل عشق و سفیر تقدیر، در رابطه عاشقانه میان خسرو و شیرین، سبب شده تا او هیئتی فراواقعی و سمبلیک بیابد و تولید عجیب و رازآلود داشته باشد؛ تولدی افسانه ای، در مکان و زمانی کاملاً نمادین. براساس سخن نظامی، شبدیز، نسب از سنگ دارد؛ سنگی سیاه و قدسی که در دل غاری در دامن دیری روحانی قرار گرفته است. زمان شکل گیری نطفه ی او درست در هنگام قران مشتری و زحل است؛ زمانی مسعود برای تولد مولودی که باید صاحب قران باشد. سنگ، کوه، دیر، قران و مادیان بکری که مادر شبدیز است، همه نقشی نمادین و حضوری ضروری و رازآلود در تولد شبدیز دارند و در پس تمامی آن ها اندیشه ای به قدمت عمر بشری نهفته است؛ اندیشه ای که باید لایه لایه باز کاویده شود تا عناصر و نمادهای موجود در این بخش از خسرو و شیرین نظامی آشکار شود.
پژوهشی در تئوری و کارکرد طنز مشروطه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مشروطه و ادبیات آن، تحوّلی در ادبیات فارسی پدید آورد که از لحاظ مخاطب، کارکرد، تنوع و زبان، تفاوت چشمگیری با ادوار گذشته ادبیات ایران دارد. در خلال تحولی عظیم، نثر به سلطه طولانی شعر پایان بخشید، اما مهمترین تحول را می توان در زبان و عناصر آن مشاهده کرد. زبان، نقاب فرهیختگی و ادبیات را کنار می زند و همراه با جریان زمان و مکان آزادانه نفس می کشد. یکی از مهمترین تحولات زبانی و ادبی ایـن دوره، گرایش به طنز پردازی است. در این مقاله، سعی شده است با توجه به ادبیاتِ جامعه گرای مشروطه، نخست مفهوم طنز و عناصر اصلی آن و سپس تئوری و کارکرد های طنز از دیدگاه اجتماعی بررسی گردد. حاصل این پژوهش ارایه تئوری نوینی به نام «طنز و گسل اجتماعی» است. این تئوری، طنز را حاصل شکاف اجتماعی بین گروه ها و طبقات اجتماعی یک جامعه با هم و یا در سطح جهانی، شکاف فکری جوامع با یکدیگر می داند و به بررسی جوانب مختلف آن می پردازد.
مقایسه عناصر بلاغی - استعاره - در حبسیات خاقانی و ابوفراس (عنوان عربی: دراسة العناصر البلاغیة للاستعارة فی حبسیات خاقانی، ورومیات أبی فراس)
حوزههای تخصصی:
بی شک رومیات ابوفراس حمدانی -شاعر قرن چهارم هجری- شهرت و آوازه ای ماندگار در ادبیات عربی دارد. به استناد پژوهش های محققان درطول تاریخ، رومیات ابوفراس مورد مطالعه و استفاده بسیاری از شاعران و ادیبان واقع شده و خواسته یا ناخواسته تاثیراتی بر آثار ادبی آنان گذاشته است.یکی از این آثار ادبی قابل تامل، در تاثیرپذیری از رومیات ابوفراس، حبسیات خاقانی شروانی -شاعر پرآوازه قرن ششم- است. در این مقاله، حبسیات هر دو شاعر بررسی می شود و عنصر استعاره در هر دو حبسیات مورد تطبیق قرار می گیرد.چکیده عربی:تتمتع رومیات أبی فراس الحمدانی شاعر القرن الرابع الهجری، بالصیت الخالد فی الأدب العربی. وتنم دراسات الباحثین عبر التاریخ عن قیام الشعراء، والأدباء بمعالجة الرومیات، والانتفاع بها، کما أن صداها انعکس فی نتاجاتهم الأدبیة.تعتبر حبسیات خاقانی، بوصفه شاعرا ذا شهرة واسعة فی القرن السادس، واحدة من تلک النتاجات المتأثرة برومیات أبی فراس. یعالج هذا المقال حبسیات کلا الشاعرین، ویدرس عنصر الاستعارة فیهما دراسة مقارنة.
طبقه بندی توصیفی شاهنامه بر اساس شالوده های تاریخی و اساطیری(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
یکی از زمینه های شاهنامه پژوهی، طبقه بندی شاهنامه به بخش های مختلف و تعریفی بوده است که شاهنامه پژوهان، از محور طولی اتصال دهنده داستانها- بر اساس ارزش های حماسی، اساطیری و تاریخی- ارایه داده اند. مجموعه این پژوهش ها را می توان در سه بخشِ توصیفی، تحلیل تاریخ گرایان، و تاویل های اسطوره گرایان تقسیم بندی کرد.در این جستار، ضمن مروری بر نظریات مطرح شده در هر یک از بخش های سه گانه فوق، و نقد این آرا، در ادامه سعی شده است، طبقه بندی توصیفی جدیدی از شاهنامه، در سه بخش «تاریخ اساطیری»، «تاریخ دین آوری» و «تاریخ روایی» ارایه شود.
دریافت مفهوم جان در غزلیات شمس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله به تحلیل واژه جان، یکی از رمزهای بزرگ غزلیات شمس، اثرجاودانه مولانا جلال الدین محمد بلخی می پردازد. در این تحلیل با استفاده از کاربردهای گوناگون جان، معانی مختلف آن دریافت، و سیر استعلاعی این مفهوم آشکار می شود. دریافت معانی واژه جان در سه مرحله انجام می شود: مرحله اول: دریافت مفهوم قاموسی جان از طریق رابطه های ترادف، تضاد و با همایی متداعی (مراعات نظیر)، مرحله دوم دریافت مفهوم جان از طریق صفتهای آن و مرحله سوم: دریافت مفهوم جان از طریق صور خیال (تشبیه، استعاره و نماد). نگارندگان از این طریق، واژه جان را در کل دیوان کبیر بررسی، و تلاش کرده اند تا مفاهیم نهفته در ورای این واژه را تصویر و تبیین کنند و نشان دهند که جان چگونه از مرحله کاربرد قاموسی فراتر می رود و سرانجام به مرحله نمادین می رسد و در هر مرحله، چه مفهوم و رگه های معنایی را دربردارد.
بررسی رابطة زمان و تعلیق در روایت پادشاه و کنیزک
حوزههای تخصصی:
پیدایش شیوه های تازه روایت در دو قرن اخیر، موجب پیشرفت روزافزون علم روایت شناسی در دهه های اخیر شده است. از جمله این مباحث، مقوله زمان در روایت است. یکی از محققانی که به چگونگی زمانمندی در روایت پرداخته، ژرار ژنت فرانسوی است که نظر خود را در قالب سه مبحث «نظم، تداوم و بسامد» مطرح کرده است. از آنجا که مطالعه دقیق عناصر سازنده یک روایت و بازنمود قوانین حاکم بر آن، ما را در شناخت بهتر سازوکار و روابط درونی عناصر روایی یاری می دهد؛ در این مقاله بر اساس نظریه ژنت، نشان می دهیم که چگونه مولانا، به عنوان یک داستان پرداز کلاسیک، از تمام ظرفیت های ادبی- روایی عنصر زمان در حکایت «پادشاه و کنیزک» در مثنوی بهره می برد و در مسیر حرکتش از زمان تقویمی به زمان روایی، با استفاده مناسب از تغییر در نظم خطی زمان پی رنگ و تفصیل و تکرار در شرح برخی کنشها، نوع خاصی از زمانمندی را ایجاد می کند که ارتباطی مستقیم و معنادار با القای حس تعلیق و انتظار در مخاطب داستان دارد.
گونهشناسی بومیسرودهای ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بومیسرود به اشعاری گفته می¬شودکه شاعران محلّی با استفاده از فرهنگ، وازگان و درونمایههایبومی منطقه خود آن را میسرایند. این ترانه¬ها در ادبیات شفاهی اهمیّت ویژهای دارند؛ زیرا ما را با مفاهیم و اندیشه¬های متعالی آنان آشنا می سازند. بومیسرودها در حوزهجغرافیای فرهنگی ایران بزرگ تنوع و گوناگونی فراوانی دارند. امیری، تبری، طالبا، نجما، کتولی، حقانی، سوتخوانی ، شرفشاهی، چهاردانه، کیلالی و لاکو؛واسونک، شربه، شروه، حاجیانی، فایزخوانی، شنبه¬ای، کلهفریاد، دوبیتی، چهاربیتی، سرحدی، سرصوت، فریاد، نوا، فراقی، عاشقانه، شعردلبر، شعرجاهلی، حقیقی، سهخشتی، گورانی، بیت، نوول، فهلویات، هوره، حیران، لاوک و چهار لنگی، بایاتی، عاشیقی، آغی، باغلاما، قوشما، لایلالار، جیغالی، سالاما، الفلام، قایتارما، دیل ودؤئمز، لیکو، شیر، زهیرک، کردی و سیتک، تنها بخشی از بومیسرودها هستند که ضروری است تا پیش از نابودی آنها شناخته و گونه¬شناسی شوند. در این مقاله پس از تبیین، پیشینه و تعریف بومیسرود، تاریخچه، ارزشها و ویژگیهای آن ارائه میشود، سپس بومیسرود¬های برجستهمناطق مختلف ایران از نظر حوزه جغرافیایی، وجه تسمیه، قالب، زیباییشناسی، محتوا و درون¬مایه بررسی و طبقهبندی میشوند.
ساخت روایی «مرگ و رستاخیز » در آینه اساطیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برای ارایه ساخت روایی اسطوره مرگ و رستاخیز، با بهره گیری از دانش ساختار گرایی، داستان های متاثر از این اسطوره را تا حد یک پی رفت تقلیل داده ایم. پی رفت مرگ و رستاخیز، کوچک ترین ساخت روایی است که آن را از داستان های نشات گرفته از اسطوره مرگ و رستاخیز برگرفته ایم. این پی رفت چهار کار کردی شامل دل بستن ایزدبانوی عشق به قهرمان داستان (روساخت خدای باروری) است که چون با بی توجهی قهرمان همراه است، به مرگ تراژیک قهرمان می انجامد. این مرگ که در پایان با آیین رستاخیز قهرمان همراه است، نماد خزان گیاهی و باروری مجدد آن در اساطیر و حماسه های ملی جهان است که از ریشه ای بین النهرینی با قدمتی شش تا هفت هزار ساله بر خوردار است و در اساطیر و داستان های ملل گوناگون تجلی داشته است. کهنگی اسطوره مرگ و رستاخیز در سرزمین های آسیایی غربی از یک سو و گستردگی پهنه داستانی این اسطوره در میان اقوام و ملل شرق و غرب از سوی دیگر، این پی رفت را به شکل کهن الگوی مرگ و رستاخیز جلوه گر ساخته است.
نقد روایتشناختی سه داستان کوتاه نادر ابراهیمی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادب پژوهی ۱۳۸۸ شماره ۶
حوزههای تخصصی:
روایت را میتوان همچون جنبههای درهم بافتهای از متن و اثر ادبی به شمارآورد که به همراه زبان، یکی از مهمترین حوزههای نظریه ادبی به شمار میرود. روایتشناسی، در باره شیوههای مختلف بیان رویدادها و تحلیل ادبیات روایی نظیر رمان، داستان کوتاه و حماسه به بحث میپردازد. هر کدام از این شیوهها، متن ادبی را از زاویهای خاص بررسی میکند. شناخت روایت به منتقد، در نقد و تحلیل داستان و عناصر داستانی و نیز به آفریننده داستان در فرایند آفرینش داستان کمک میکند. پژوهشگران از راه روایتشناسی داستان، ساختار و مناسبات درونی نشانهها را در متن باز مییابند. در این مقاله کوشیده شده است به بررسی روایت در سه داستان کوتاه نادر ابراهیمی (خانهای برای شب، دشنام و صدا که میپیچد) و مسائلی را که در خواندن داستان اهمیّت دارند، امّا از جهتی به قدری آشکارند که گاه دیده نمیشوند، پرداخته شود؛ درک شیوههایی که ما را به برداشتی تازه و نو از داستان میرساند و ارائه تفسیری بهتر از داستان که بهسادگی از روساخت متن، قابل درک نیست.
نمادشناسی داستان مرد درویشی که کوزه ای آب برای خلیفه برد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مثنوی مولوی از آثار ارزنده ای است که میتواند از زاویه روان کاوی بررسی شود. از میان روان کاوان و روان شناسان، نظریات کارل گوستاو یونگ با آثار عرفانی، داستان ها و اسطوره ها قابل تحلیل است. آنچه یونگ را به مولانا نزدیک میکند اهمیت و ارزشی است که وی برای خودآگاهی و کمال قایل است و این همان چیزی است که مولانا در سراسر مثنوی انسان را به سوی آن فرا میخواند. همچنین شناخت مولانا از جنبه های پنهان روان آدمی که از مبانی و اصول نظریات یونگ است، به رغم عدم تفکیک، طبقه بندی و نام گذاری این جنبه ها، در ایجاد این پیوند و سازگاری مؤثر است. در این مقاله جنبه های نمادین داستان مرد اعرابیِ درویشی که کوزه آبی برای خلیفه برد و ماجرای او با زنش تحلیل و بررسی میشود. نگاه به ظاهر متناقضی که مولانا و مرد درویش نسبت به زن دارند میتواند ریشه در کشمکش موجود در بخش ناخودآگاه روان انسان و کهن الگوی آنیما و دوگانگی آن داشته باشد. همچنین به سایر نمادهایی که به نوعی با روان انسان در ارتباط اند، اشاره میشود
تحلیل استعلایی هفت پیکر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله بر اساس نظریه دریافت (reception theory) هفت پیکر نظامی تحلیل شده است. زمینه این دریافت تلفیق اسطوره و عرفان است که در زبانی رمزی شکل گرفته است. ویژگی آن برداشت استعلایی متن است که در فرایند تعامل میان خواننده و متن شکل گرفته و محتوای آن آگاهی قابل ادراک و شهود متن است که به وسیله خواننده دریافت شده و از آن به نگاه مقدس نظامی به هستی تعبیر شده است. هفت پیکر نظامی به عنوان یک پدیده زبانی امری ظاهری فرض شده که باطن (محتوای) خود را آیینه وار منعکس می کند. به عبارت دیگر، این صورت مظهر و مجلای آن باطن است، که خود آن باطن حکایت از الگوی آسمانی دارد، و بدون این ظاهر، آن محتوا آشکار نمی شود. ظاهر چیزی کمتر از آن است که در پس آن پنهان است و باطن بزرگتر و فراتر از ظاهر است. ظاهر چون کوچکتر است، نمی تواند باطن را به تمامی و چنان که هست منعکس سازد، ولی می تواند آیینه آن باشد و آن را رمزگونه در خود بازتاباند. با همین چشم انداز، گنبد آیینه آسمان (هفت سیاره) فرض شده است. برای تعیین این آیینگی عناصر هم پیوند از قبیل مکان (آسمان، گنبد، هفت پیکرو مرکز)، عدد (هفت)، نور، رنگ، جنس سیاره و شخصیت (بهرام، شیده و سنمار) تحلیل شده است.