فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۷۸۱ تا ۳٬۸۰۰ مورد از کل ۱۰٬۶۸۷ مورد.
منبع:
international Journal of Foreign Language Teaching & Research, Volume ۷, Issue ۲۸, Winter ۲۰۱۹
57-73
حوزههای تخصصی:
This study investigated the relationship between Iranian high school students’ Universal Grammar knowledge and their performance on such standardized general English proficiency tests as PET and FCE internationally administered by Cambridge University. To this end, 108 students were randomly chosen from some high schools located in Malayer from Hamedan. Since this study was correlational in nature, and descriptive and hypothesis-testing by definition, the research participants were given no treatment. Three tests were administered to them instead. To measure UG knowledge, a researcher-made UG test was given to all participants. This test which was made both reliable and valid included pied-piping and preposition stranding principle, binding principle, pro-drop parameter, that-trace effect, projection principle, resumptive pronoun and subjacency principle. To assess the participants’ general English proficiency, PET and FCE tests were run. All participants took the three tests consecutively at two-week intervals after they were given clear and detailed instructions. The findings were manifold. Firstly, there was a significant relationship between UG knowledge and performance on the proficiency tests. Secondly, there existed no significant difference between the proficiency tests as far as the UG test was concerned. Finally, the UG test scores were, through the Cubic regression model, proved to predict the scores gained on both proficiency tests. Most importantly, this study led to some suggestions regarding the learner variables and the under-explored issue of integration of generative SLA and language testing, more specifically standardized general English proficiency tests.
دیرکرد قله در واج شناسی آهنگ فارسی: رویدادی واجی یا آوایی؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
درباره ساخت نواختی تکیه زیروبمی در زبان فارسی دو دیدگاه واجی متفاوت وجود دارد. یکی از دیدگاه ها فرض می کند که دیرکرد قله در واج شناسی آهنگ فارسی فاقد نقش واجی و تمایزدهنده است؛ از این رو، وقوع زودهنگام یا دیرهنگامِ قله در تکیه زیروبمیِ خیزانِ فارسی باعث تفاوت های معنایی نمی شود. برمبنای این دیدگاه، تکیه زیروبمی فارسی یا به صورت L+H* یا L*+H بازنویسی می شود. درمقابل این دیدگاه، دیدگاه دیگری نیز وجود دارد که فرض می کند هر دو تکیه زیروبمیِ L+H* و L*+H در دستور واجی آهنگ فارسی وجود دارند ولی حوزه عملکرد آن ها در ساخت سلسله مراتبیِ گفتار با یکدیگر متفاوت است: L+H* مربوط به سطح کلمه واجی و L*+H مربوط به سطح گروه واژه بست است. در پژوهش حاضر رفتار آوایی نواخت ها در تکیه زیروبمیِ کلمات با تکیه غیر آغازی در بافت های نوایی مختلف بررسی شد. شواهد آوایی به دست آمده نشان داد که در زبان فارسی تنها یک نوع تکیه زیروبمیِ دونواختی به صورت L*+H وجود دارد که زمان بندی وقوع قله این تکیه زیروبمی، بسته به بافت نوایی ساخت زنجیره ای گفتار (مانند جایگاه تکیه در سطح کلمه) و ساخت هجایی و زنجیره ایِ هجای تکیه بر متفاوت است. به این ترتیب می توان چنین گفت که دیرکرد قله در واج شناسی آهنگ فارسی رویداد آواییِ پیوسته و غیر مقوله ای است که میزان آن به صورت پیوستاری از درجات مختلف از عدم دیرکرد تا دیرکرد زیاد بسته به عوامل نوایی مختلف متفاوت است.
Challenges of Conducting Qualitative Inquiry in the Iranian ELT Higher Education Context: Ph.D. Students’ and Faculty Members’ Voices(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
This study aims at investigating the challenges of conducting qualitative research (QLR) from Iranian ELT (English Language Teaching) Ph.D. students’ and ELT faculty members’ viewpoints in the Iranian higher education context. The participants of the study consisted of 100 Ph.D. students majoring in ELT and 50 ELT faculty members. The study followed a mixed-methods approach with the exploratory design. The instruments utilized for collecting the data were a semi-structured interview and a researcher-made questionnaire. To analyze the qualitative data, a grounded theory approach was employed (Charmaz, 2006), and to analyze quantitative data, both descriptive and inferential statistics were utilized. The results of the study indicated that from the ELT Ph.D. students' perspectives, the Iranian educational system, professors, and lack of time, respectively, are factors affecting the possible weaknesses in undertaking QLR. While from the ELT faculty members' points of view, lack of time is the only reason for weaknesses in undertaking QLR. The results also demonstrated that from the viewpoint of ELT Ph.D. students, data interpretation, data analysis, data collection, data coding, and determining the validity of research, respectively, are the most challenging parts of conducting QLR. Moreover, from the perspective of ELT faculty members, data analysis, data collection, data interpretation, and data coding, respectively, are the most challenging parts of undertaking QLR. The implications of the present study for the universities in the context under investigation are discussed. At the end of the paper, some suggestions for further research are presented.
طرح واره های مالکیت در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر از منظر شناختی به بررسی طرح واره های مالکیت محمولی و اسمی در زبان فارسی می پردازد. منظور از طرح واره ساخت هایی است که امکانات دستوری از آنها به وجود آمده اند. در این راستا، رویکرد شناختی هاینه (1997) در مورد طرح واره های مالکیت با توجه به داده های فارسی محک می خورد. یافته های این تحقیق نشان می دهد که زبان فارسی از طرح واره های کنش، مکانی، همراهی، هدف و منبع برای رمزگذاری مالکیت محمولی استفاده می کند. در این زبان برای بیان مالکیت اسمی از طرح واره های مکانی، همراهی، اضافی، منبع، اتصالی و مبتدائی استفاده می گردد. مشخصه مهمی که زبان فارسی را از زبان های مورد مطالعه هاینه متمایز می سازد، استفاده از طرح واره اتصالی برای رمزگذاری مالکیت اسمی است. این طرح واره برای اولین بار در این تحقیق معرفی شده است. مشخصه برجسته دیگر زبان فارسی استفاده از طرح واره منبع در بیان مالکیت محمولی است که در زبان های جهان دیده نشده است.
فعل نمود - بنیان در گویش تنکابنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گویشوران تنکابنی به گویشی سخن می گویند که به اندازه ای متفاوت از گویش های شرق مازندران و غرب گیلان است تا حدی که مردمان این سه منطقه سخنان یکدیگر را نمی فهمند و برای برقراری ارتباط از زبان فارسی استفاده می کنند. نگارنده طی اجرای بخشی از طرحی پژوهشی ، در جست وجوی علت عدم درک متقابل میان گویشوران شرق و غرب مازندران که گفتار هر دو از گویش های زبان مازندرانی (تبری/ طبری) به شمار می روند مهم ترین علت را تفاوتی اساسی میان ساخت ستاک فعل در این دو گویش و به سبب بنیان نامعمول ستاک در گویش تنکابنی یافته است. چگونگی ساخت ستاک فعل در این گویش مورد پرسش، و ارائه توصیف و تحلیل این ساختار متفاوت هدف این پژوهش است. داده های این پژوهش به روش میدانی به صورت ضبط گفتار ده گویشور بومی طی پرسش های هدفمند برای دسترسی به انواع صیغگان و صورت های تصریفی فعل گردآوری شده است. یافته ها نشان می دهند که ستاک های فعل در این گویش نمود بنیان هستند و تکواژ تصریفی جداگانه ای برای تصریف زمان بر ستاک افزوده می شود. این در حالی است که ساخت ستاک فعل در زبان های ایرانی بر پایه زمان دستوری است و دیگر ویژگی های تصریفی - از جمله نمود فعل- بر ستاک حال و گذشته افعال افزوده می شوند. این بررسی ضمن معرفی ویژگی خاص ساختار ستاک فعل در گویش رو به زوال پرجمعیت ترین گویشوران یک زبان از دسته زبان های کاسپی (خزری)، در مطالعات گویش شناختی و رده شناختی زبان نیز می تواند کارآمد باشد.
هَیَجامَدافزایی واژگان در داستان هورلا اثر موپاسان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زبان مجموعه ای منسجم و نظام یافته از علائم است که برای انتقال افکار و احساسات انسان ها استفاده می شود. متن ادبی از بهترین بسترها برای انتقال هیجانات نویسندگان است. داستان هورلا ، اثر گی دو موپاسان، که برگرفته از تجربۀ زیستۀ او نسبت به بحران هویت خویش است، بهترین مصداق این موضوع است. در این اثر، نویسنده با استفادۀ چندبارۀ واژگان « هورلا » و « نتوانستن » ، هیجان خواننده را نسبت به این واژگان و بحران ازخودبیگانگی راوی برمی انگیزد. از دیدگاه روان شناسان زبان، این هیجان خواننده، از کنش و واکنش ذهن و زبان او ناشی می شود. در این پژوهش سعی شده است تا از منظر روان شناسی زبان در پرتوی الگوی هَیَجامَد و با درنظر گرفتن مؤلفه های سه گانۀ هَیَجامَد (بسامد، حس و هیجان) به مفهوم ازخودبیگانگی در این داستان از طریق هَیَجامَدافزایی واژگان « هورلا» و «نتوانستن» پرداخته شود. این هَیَجامَدافزایی با افزایش بسامد واژگان یادشده که به نوعی نمایانگر عدم آزادی اگزیستانسیال و ازخودبیگانگی راوی است و همچنین با درگیر کردن بیشتر حواس خواننده از طریق توصیف تجربیات حسی راوی از هورلا (به منزلۀ دیگری)، باعث هیجان ترس در خواننده می شود و هَیَجامَد درونی نویسنده نسبت به مفهوم ازخودبیگانگی به خواننده القا می شود.
بررسی مقابله ای طرح واره های تصوری در اشعار حافظ و اشعار سهراب سپهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش قصد داریم با استفاده از نظریۀ طرح واره های تصوری جانسون ( 1987 ) به این موضوع بپردازیم که آیا شعر کلاسیک و شعر نو فارسی تنها در قالب تفاوت دارند و یا اینکه به لحاظ مشخصه های زبانی نیز میان آن ها تفاوت وجود دارد. در این مقاله به بررسی طرح واره های تصوری در شعر حافظ به عنوان نمونه ای از شعر کلاسیک فارسی و شعر سهراب سپهری به عنوان نمونه ای از شعر نو فارسی می پردازیم و این موضوع را بررسی می کنیم که علاوه بر قالب شعری، چه تفاوت یا شباهتی در نوع مفهوم سازی از نظر طرح واره های تصوری در شعر کلاسیک و نو فارسی وجود دارد. برای این کار 13 مورد از اشعار حافظ و 8 مورد از اشعار سهراب سپهری به ترتیب از دیوان حافظ و هشت کتاب سهراب سپهری را در چارچوب نظری طرح واره های تصوری بررسی کرده ایم. روش انجام این تحقیق کتابخانه ای پژوهشی است. نتیجۀ مقاله این بوده است که هر دو شاعر بیشتر از طرح واره های حجمی و حرکتی استفاده کرده اند، با این تفاوت که در نمونۀ کلاسیک حافظ تعداد طرح واره های حرکتی و حجمی با اختلاف اندکی نزدیک بوده است؛ اما در نمونۀ شعر نو سهراب سپهری، طرح واره های حجمی با اختلاف زیادی بیشتر از طرح واره های دیگر ازجمله طرح واره حرکتی به کار رفته است. این موضوع بیانگر آن است که شعر این دو علاوه بر قالب، در استفاده از طرح واره های تصوری تفاوت دارند.
بررسی افعال پیشوندی در زبان فارسی ازمنظر صرف ساخت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به پیشوندهای فعلی رایج در زبان فارسی در چارچوب انگاره صرف ساخت و تعامل آن با معناشناسی پرداخته و ترکیب پذیری معنا در افعال پیشوندی و تأثیر معنا بر ساخت این افعال را بررسی کرده است. برای نیل بدین مقصود پس از جمع آوری فعل های پیشوندی از در پیکره دادگان افعال فارسی (رسولی و دیگران، 2011)، این افعال با توجّه به تفاوت های صوری و معنایی طبقه بندی شدند؛ سپس هریک از پیشوندها به طور جداگانه تحلیل و برای هریک طرح واره ای کلّی که دارای زیرطرح واره های مختلف بود، ارائه شد. تحلیل داده ها نشان داد که این افعال در بسیاری از موارد معنای ترکیب پذیر نداشته و تعداد زیادی از پیشوندهای فعلی در طول زمان تغییر معنا داده و ازنظر واژگانی نیز فعل های دارای این پیشوندها، به صورت واژه ساده تحلیل می شوند؛ افزون بر این، برای همه افعال پیشوندی طرح واره ای کلّی درنظرگرفته شد که هر گروه از افعال با توجّه به نوع پیشوند موجود در آن، زیرطرح واره ای از این طرح واره کلّی محسوب می شود.
کاربرد پرسشی ها در بازجویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گفتمان موجود در فرایند بازجویی از حیطه های جالب و ارزشمند انواع پژوهش های زبانی است. آنچه که گفتمان و تعامل بازجویی را شکل می دهد، توالی پرسش و پاسخ ها است. نگارندگان در جستار حاضر به بررسی و تقسیم بندی انواع صورت های پرسشی در فرایند بازجویی پرداخته و همچنین مؤلفه کاربردشناختی «میزان کنترل کنندگی» را در بررسی ها لحاظ کرده اند. لازم به ذکر است که داده های پژوهش حاضر بر اساس داده های متشکل از بیست و یک پرونده کیفری در سه شعبه از دادسرای شهر شیراز تشکیل شده است. تحلیل ها مؤید این نکته است که توزیع انواع سؤال ها در گفتمان بازجویی به میزان چشم گیری با یکدیگر تفاوت دارد، به گونه ای که از شش نوع صورت های پرسشی اطلاعی گسترده، اطلاعی محدود، اختیاری، بله/ خیر، اخباری و تأکیدی بیشترین کاربرد را به ترتیب اطلاعی های محدود و اطلاعی های گسترده به خود اختصاص می دهند و به لحاظ کنترل کنندگی نیز دارای کم ترین میزان می باشند. دلیل این امر را نیز می توان به بافت و فضای بازجویی در مرحله دادرسی نسبت داد که به موجب آن بازپرس قصد دست یابی هرچه بیشتر به اطلاعات و جمع آوری ادله برای مرحله متعاقب یعنی دادگاه را دارد. از دیگر یافته های پژوهش حاضر نیز می توان به این نکته اشاره داشت که پرسشی های اخباری که عموما در بسیاری از پژوهش ها در دسته پرسش های بسته قرار می گیرند، بر اساس داده های حاضر در دسته پرسش های باز قرار می گیرند.
Pragmatic Competence Development: Demystifying the Impact of Task Types and EFL Students' Perceptions(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Issues in Language Teaching (ILT), Vol. ۸, No. ۱, June ۲۰۱۹
279 - 302
حوزههای تخصصی:
Interlanguage pragmatics, as an inseparable part of communicative competence, has been emphasized as an ultimate objective in language learning. This study explored the perceptions of Iranian English as a foreign language (EFL) students regarding interlanguage pragmatics and the impact of textbooks tasks on shaping their pragmatic competence. To accomplish this objective, 137 senior EFL students from 12 state universities, ranging from 23 to 28 years, were selected based on convenience sampling procedures. The researcher utilized teachers' perception questionnaires, first used by Jandt (2011), to investigate the students' perceptions. A semi-structured interview as well as a document analysis of the university English textbooks were applied. Moreover, thematic analysis was carried out regarding the interview. Themes were identified for meaningful interpretations based on a document analysis to investigate if they were either linguistically or pragmatically oriented. Results from quantitative analysis revealed that university English students specified a perception that pragmatic knowledge is as imperative as linguistic knowledge. Besides, by analyzing the qualitative data via the participants’ interviews, the researcher extracted three codes, including the inadequacy or the quantity of pragmatic information, the suitability or the quality of pragmatic information, and also cross-cultural diversities. Moreover, students acknowledged that meta-pragmatic information is lacking in ELT textbooks, and the textbooks provide learners with more linguistic resources. The findings of the study suggest that university English teachers need to provide more pragmatic knowledge and design more pragmatically oriented tasks for students in their classroom teaching to help students become pragmatically competent.
Deconstructing the discourse: Mitigation in the Supervisory Discourse of Language Teacher Supervisors in Iran(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Issues in Language Teaching (ILT), Vol. ۸, No. ۲, ِDecember ۲۰۱۹
137 - 162
حوزههای تخصصی:
This study investigated mitigation in the supervisory discourse of Iranian language teacher supervisors to see what mitigation devices these language teacher supervisors in Iran used to achieve a balance message clarity and politeness when delivering negative feedback. Using convenient sampling, 10 post-observation feedback conferences from Iran Language Institute, Shiraz University Language Center, and Safir English Language Academy in Shiraz, Tehran, and Mashhad were recorded and transcribed. The data were examined using Wajnryb's (1994) typology of mitigation devices. The findings of the study indicated that Iranian language teacher supervisors tended to use what Wajnryb (1994) called “above-the-utterance-level” mitigation, something between “hyper-mitigation” (highly mitigated language) and “hypo-mitigation” (hardly mitigated language) though they could have made a more appropriate use of the host of possible mitigation devices to further soften their rather directive language thereby promoting reflection on the part of the teachers. The most frequently used mitigation devices included qualm indicators, modal verbs, interrogatives, clause structures and hedging modifiers respectively with the rest of the mitigation devices considerably underused indicating that training in supervisory discourse is essential for Iranian language teacher supervisors. The findings hold implications for teacher education programs, language teaching institutes and language teacher supervisors to consider and work on mitigation devices to be able to deliver negative feedback both clearly and politely.
بررسی و تحلیل قاعده افزایی در شعر عرار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان پژوهی سال یازدهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۳۱
29 - 58
حوزههای تخصصی:
فرایند قاعده افزایی، مشتمل است بر توازن در وسیع ترین مفهوم خود. این توازن، به وسیله «تکرار کلامی» به دست می آید. در این شگرد، قواعدی به قواعد زبان معیار افزوده می شود که سبب برجسته سازی در متن ادبی می شود. قاعده افزایی، منجر به ایجاد موسیقی در زبان شعر می گردد. بهره گیری از قاعده افزایی، نمایانگر تواناییِ شاعر در استفاده از گنجایش های زبانی است که برای ناآشناساختن و برجستگی زبان به کار گرفته می شود. از این رو، صورت گرایان روس، آن را عاملِ شکل گیری اثر ادبی دانسته اند. در این پژوهش، پس از بحث درباره قاعده افزایی، شگردهای آن در شعر مصطفی وهبی التل (Wahabi al-Tal, 1973) معروف به «عرار» بررسی می شود تا مشخص گردد که این شگرد ادبی تا چه اندازه توانسته است سبب برجسته سازی در شعر او شود. یکی از ویژگی های برجسته شعر وی، قاعده افزایی است. بر اساس این ویژگی، شاعر با به کارگیری مطلوب توازن آوایی و واژگانی در پیوند با قاعده افزایی به عادت زدایی دست می زند تا سبب برجسته سازی و آهنگین تر شدن کلام خود شود. این پژوهش، با روش توصیفی– تحلیلی به واکاوی برجسته سازی و قاعده افزایی در سطح های آوایی و واژگانی می پردازد و در پی آن است تا زیبایی شعر عرار را برای مخاطب نمایان سازد.
معکوس شدگی قاعده در زبان فارسی: تبدیل اختیاری واکه /e/ به واکه [a]در دو لهجه معیار و اصفهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان پژوهی سال یازدهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۳۱
201 - 221
حوزههای تخصصی:
در گذشته، بسیاری از گونه های فارسی از جمله دو لهجه معیار و اصفهانی، در انتهای واژه های خود، داری واکه افتاده /a/ بودند. این واکه، بر اثر یک تحول «درزمانی» یک درجه افراشته شده و به واکه /e/ تبدیل شده است. این فرایند به طور همزمانی، اما در بافت های دیگر، در لهجه اصفهانی نیز به گونه ای زایا رخ می دهد که یکی از ویژگی هایی این لهجه به شمار می رود. یافته های پژوهش پیشِ رو نشان می دهد که بر پایه یک فرایند اختیاریِ معکوس- که «معکوس شدگی قاعده» نامیده می شود، در زبان فارسی در بافت پیش از واژه «را» با تلفظ گفتاری [ro] و در بافت های گوناگونی و در گفتار گویشوران میان سال و مسن تر لهجه اصفهانی، واکه /e/ به واکه [a] تبدیل می شود. علت اولیه رخ داد این فرایند در لهجه اصفهانی «تصحیح افراطی» است که خود ناشی از مقایسه این لهجه با گونه معیار، یعنی لهجه تهرانی است. این امر به علت ای مذهبی، احترام، وجهه و اعتبار اجتماعی رخ می دهد. هدف این پژوهش توصیفی- تحلیلی که در چارچوب نظریه بهینگی(Prince & Smolensky, 1993[2004]) انجام شده، معرفی و بررسی «معکوس شدگی قاعده» در این دو گونه زبان فارسی است. رخداد این فرایند اختیاری با بهره گیری از رویکرد رتبه بندی آزاد مورد تحلیل قرار گرفته است که در آن یک درون داد با دو برون داد دستوری انطباق دارد.
تأثیر تمرینات هوازی در ابقای کارآمدتر واژه های انگلیسی در حافظه کوتاه مدت زنان جوان ایرانی
منبع:
رخسار زبان سال سوم بهار ۱۳۹۸ شماره ۸
۱۱۲-۱۰۳
حوزههای تخصصی:
Iranian EFL Learners’ Perceptions toward Paper Assessment in Mid-term and Final Exams in an English Language Institute
حوزههای تخصصی:
Assessment has been taken to demonstrate that learning is aligned with external standards which is almost related to students’ goals in a curriculum in English language teaching and it plays an integral role in the success of language learning program that is following by so many EFL teachers. Consistency in scoring (mid-term and final exams) highly depends on the way of conducting paper assessment, validation of the process, reliability, experience of teachers, and different interpretation of assessors to make justified decision. Hence, the present study was an attempt to probe Iranian EFL learners’ perceptions toward paper assessment in mid-term and final exams in a language institute. To this end, a total of 100 participants (50 males and 50 females) between ages of 15 to 28 at intermediate level, were selected based on Nelson Proficiency Test. Data were collected through scores of two sequential semesters and a Likert scale questionnaire. The findings of this study indicated that there is a direct positive relation between learners’ viewpoints on paper assessment and their progress. Generally speaking, paper assessment in both formative and summative assessment would be a great progress among female and male English language learners.
اسب در ادبیات فارسی و روسی
حوزههای تخصصی:
در نوشتار حاضر به بررسی و مقایسه ی جایگاه اسب در آثار ادبی فارسی و روسی پرداخته شده است. اسب در ادبیات هر دو ملت غالباً از هویتی انسانی برخوردار است و همدم و یار باوفای انسان برشمرده می شود. این حیوان اسطوره ای در آثار ادبی هردو سرزمین، همواره نماد مثبت بوده و فاقد خصایل منفی است. برای نشان دادن این امر به آثاری از هردو سرزمین اشاره کرده ایم که در آن ها اسبان نقش آفرین بوده اند. بااین وجود در یکی از داستان های حماسی مشهور روسی به نام «آلک دل آگاه» که ریشه در تاریخ روسیه دارد و با اسطوره های ملی روسی درآمیخته است، نقش اسب از سایر آثار متفاوت می باشد و به نوعی ناخودآگاه منجر به سرنوشت تلخ قهرمان می گردد. اسب در اسطوره های ادبی مکمل شخصیت قهرمان محسوب می شود و در سیر تکامل شخصیت وی نقش دارد. هدف از پژوهش حاضر نشان دادن اشتراک دیدگاه دو فرهنگ به یک نمادینه ی مشترک است.
زبان و زمان در روایت زنان سیاسیِ خاطره نگار دوره پهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقش آفرینی پررنگ زنانِ مبارزِ ایرانِ عصر پهلوی در شکل گیری و تسریع جریاناتی که به انقلاب 1357 منجر شد ، جایگاه تاریخی ویژه ای را برای آنان رقم زده است. آگاهی از این جایگاه برجسته، بی شک در روی آوری بخشی از آنان به ثبت تجربیات زیسته خویش به شکل خودزندگی نامه نویسی مؤثر بوده است. با پذیرش خودزندگینامه نگاری به عنوان عرصه ای برای بازنمایی هویت و روایت خویشتن - که جنسیت پایه و اساس آن است - این پژوهش بر آن است تا با استفاده از رویکرد تفسیری هرمنوتیکی در چارچوب مفهومی «هویت روایی پل ریکور» از یک سو به بررسی جایگاه زبان و زمان در سطح روایت و از سوی دیگر، به چگونگی بازتاب هویت زنانه در قالب های روایتیِ بازتعریف شده در نظریه مذکور، با تکیه بر متن خاطرات زنان سیاسی عصر پهلوی بپردازد. حضور 9 زن در گفتمان مبارزاتی چپ و 3 زن در زیرمجموعه ایدئولوژی اسلامی و همچنین، بازتاب هویت و دغدغه های جنسیتی در زیرمجموعه هویت سازمانی، به خوبی نشان می دهد که گفتمان مبارزاتی و ایدئولوژی سازمانی، بر هویت جنسیتی زنانه این خاطره نگاران سیطره داشته است. انسجام روایتی، عدم تک خطی بودن روایت، برقرار بودن رابطه «هم زمانی» و «درزمانی» بین زمان زیسته و زمان روایت و همچنین، رابطه مستقیم زمان روایت در زبان راوی، از دیگر نتایج تحقیق است که باید بدان اشاره کرد.
ریختارشناسی داستان و فراقواعد آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پی آیند روایت در همه ی آثار داستانی تا اندازه ای قابل پیش بینی است. کمتر پیش می آید که خواننده از همان آستانه ی متن با جهان داستان هم بوم نشود، و از شرح ماوقع به گمانه زنی درباره ی پیش آمدهای قریب الوقوع داستان نیفتد. حدود این گمانه زنی را اما انتظارات برحقی تعیین می کند که از ریختارشناسی متن روایی در نظر خواننده نقش می بندد. منظور از ریختارشناسی در این جا استقرای مضامین متن از سازه های آن است که با نگاهی پیشینی به فرجام داستان صورت می گیرد. از این نظر، خوانش داستان را می توان تابعی از «کارکرد اتوپیایی فهم» در حرکتی معطوف به افق پیشاروی خواننده دانست؛ افقی که خود قبلاً بنابر مفروضات خواننده پیش پیکربندی شده و دائماً به پشتوانه ی همین مفروضات بازتولید می شود. حال، مسئله این است که در پیشرفتی چنین پس نگر چگونه می توان کارکرد اتوپیایی فهم را تبیین کرد؟ هدف از مقاله ی حاضر، تبیین این کارکرد و کاربست مبانی آن در خوانش داستان های نوین فارسی است.
From Collective Activity to Autonomous Learning: Fostering Learner Autonomy in Light of Activity Theory
حوزههای تخصصی:
Autonomous learning and social activity have excessively been the focus of interest in second language acquisition over the past decades. The present study aimed to explore how activity theory-as a branch of sociocultural theory focusing on social context-can promote Iranian EFL learners’ autonomy. To this end, fifty-six EFL students studying English translation at the Islamic Azad University, Tehran Central Branch, participated in the study. The participants were assigned to two groups, one experimental group and one control group. At the beginning of the semester, both groups took a language proficiency test to ensure their homogeneity. They also completed an autonomy questionnaire as the pre-test and post-test. The instruction in both groups was based on a five-step process of developing the academic writing skill, including prewriting, organizing, writing the first draft, revising and editing, and writing a new draft. However, only the experimental group received the instruction through an e-learning platform designed based on the six elements of activity theory-subjects, objects, mediating artifacts, rules, community, and division of labor-suitable for EFL writing classrooms. The results revealed that integrating activity theory to e-learning had a decisive role in enhancing the students’ learner autonomy. It is hoped that the findings raise both teachers and students’ awareness of implementing activity theory as a social learning framework to foster autonomous learning in EFL contexts.
بررسی مقوله فعل ازدیدگاه سرنمونی و براساس معیارهای معنایی گیون: هر فعل یک مقوله(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظریه سرنمون با نگاهی شناختی تعریف نوینی از مقوله و اعضای آن ارائه کرده است. در این نظریه، سرنمون ها روشن ترین اعضای هر مقوله هستند که نسبت به بقیه اعضا مرکزی ترند و دیگر اعضا درجاتی از مشخّصه های سرنمونی را از خود نشان می دهند. گیون ازجمله زبان شناسانی است که مقوله های زبانی را براساس این نظریه تعریف کرده است. در پژوهش حاضر (77) فعل براساس معیار های معنایی گیون در تعیین فعل سرنمون در دسته های سرنمون، غیر سرنمون و حاشیه ای طبقه بندی شدند. داده های فعلی از کتاب واژگان پایه فارسی از زبان کودکان ایرانی و مثال های ارائه شده گیون به دست آمدند؛ افزون بر این، نگارندگان با استفاده از ارزش گذاری معیارهای معنایی به ترسیم فضایی فعل های مختلف پرداختند. ترسیم های فضایی امکان مقایسه دقیق تر و ملموس تر فعل ها را ازنظر سرنمونی فراهم می آورند. درپایان، ترسیم های فضایی فعل دادن به مثابه یک فعل سرنمون در بافت های مختلف ارائه شد. بررسی و مقایسه ترسیم های فضایی متنوّع فعل دادن نشان دادند نمی توان فعلی را به طور مطلق سرنمونی دانست، زیرا شرکت کننده ها با درجات انتزاع مختلف جایگاه فعل را در هر معیار تغییر می دهند. براساس این، می توان هر فعل را مقوله ای دانست که اعضای بی شمار آن بافت هایی هستند که فعل در آن ها ظاهر می شود و این شرکت کننده های فعل هستند که می توانند در هر معیار فعل را سرنمون کنند یا از سرنمون دور کنند.