فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۵۰۱ تا ۱٬۵۲۰ مورد از کل ۴٬۷۸۸ مورد.
حوزههای تخصصی:
الزامات توسعه مارپیچی محصول
منبع:
تدبیر ۱۳۸۷ شماره ۱۹۱
حوزههای تخصصی:
هر فرایند عملیاتی متاثر از رویکردی است که شامل پیش فرضهایی در زمینه چگونگی انجام و نتایج آن فرایند است. در این بین، فرایند توسعه محصول از این امر مستثنی نیست. در حال حاضر شاهد جایگزینی مفروضات جدید توسعه محصول با پارادایم های پیشین هستیم، به گونه ای که هم اکنون برخی از صنایع، مفروضات جدیدی را پذیرفته و رویکردی متفاوت را برای توسعه محصول اتخاذ کرده اند. پیاده سازی رویکردهای جدید و فرایندهای اجرایی آنها مستلزم فراهم بودن برخی از الزامات است...
الگوی زیرساختی مورد نیاز برای اجرای نظام مدیریت دانش در بخش بازاریابی بین المللی صنعت نفت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر طراحی الگوی زیرساختی مورد نیاز برای اجرای نظام مدیریت دانش در بخش بازاریابی بین المللی صنعت نفت بوده است. روش این تحقیق از نظر هدف،کاربردی بوده و به روش اکتشافی انجام شده است. نحوه گردآوری داده ها به روش آمیخته (کمی و کیفی) صورت گرفته و ابزار گرد آوری داده ها، پرسشنامه و نیز مصاحبه با خبرگان با انجام مصاحبه های تخصصی به روش دلفی بوده است. جامعه آماری پژوهش شامل متخصصان این حوزه که تعداد 12 نفر از خبرگان و تعداد 383 نفر متصدیان اجرای نظام مدیریت دانش در بخش بازاریابی بین المللی صنعت نفت به عنوان نمونه تحقیق انتخاب شدند . برای تجزیه و تحلیل داده های جمع آوری شده ، به دو روش توصیفی و استنباطی از طریق نرم افزار SPSS 16 و Smart PLS انجام شده است . پس از انجام پژوهش نتایج پژوهش نشان داد که خ لق دانش، جذب دان ش، سازماندهی دانش، ذخیره دانش، اشاعه دانش، کاربرد دانش، چشم انداز دانش، و در نهایت برنامه ریزی دانش، به عنوان مولفه های اجرای نظام مدیریت دانش در بخش بازاریابی بین المللی صنعت نفت مورد تأیید قرار می گیرند . همچنین آزمون های برازش مدل، نشان دهنده اعتبار مدل بوده است.
حاکمیت مؤلفه های تعالی EFQM (مطاله موردی یک گروه صنعتی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در پیشروی به سمت تعالی مشکلات و موانع زیادی آشکار می شوند که این، اهمیت توجه به خود ارزیابی را نشان می دهد. از مدل های مشهور در راستای خود ارزیابی، مدل تعالی EFQM است. در این پژوهش نگرش مدیران و کارکنان نسبت به معیارهای تعالی بررسی شد تا میزان حاکمیت مؤلفه های تعالی در سازمان، سنجیده شود. سؤال اصلی پژوهش این است که آیا بین امتیاز وضعیت موجود و وضعیت مطلوب معیارهای تعالی در شرکت X تفاوت معناداری وجود دارد؟ این فرضیه به چند فرضیه فرعی، تقسیم شده است. جامعه آماری این پژوهش 157 نفر شامل مدیران، سرپرستان، و کارکنان شرکت X بوده، و 112 نفر از آنان به عنوان نمونه آماری بطور تصادفی انتخاب شدند. تمامی فرضیه ها به جز فرضیه دوم، چهارم و هشتم (فرضیات مربوط به معیار خط مشی و استراتژی، منابع و شرکا، و نتایج جامعه) در سطح اطمینان 95% تأیید شد. بعلاوه تحلیل داده ها و نتایج پژوهش به آشکار کردن حوزه های نیازمند بهبود پرداخت.
نظام های مدیریت کیفیت؛ چالش ها و راه کارها نظامهای مدیریت کیفیت؛ راهکارهای ارتقای اثربخشی
منبع:
تدبیر ۱۳۸۲ شماره ۱۳۲
حوزههای تخصصی:
ارایه ی مدل انتخاب راهبرد مدیریت دانش در سازمان ها با رویکرد فرایند تحلیل شبکه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به منظور اطمینان از پیاده سازی موفق مدیریت دانش در سازمان، مسأله ی مهم در وهله ی نخست، انتخاب و ارزیابی راهبرد مدیریت دانش مطلوب است که باید بر مبنای چارچوبی متناسب بنا نهاده یا تجدید ساختار شود و غالباً می بایست تعداد زیادی از عوامل و معیارهای سازمانی را مد نظر قرار دهد. به طور معمول، برای ارزیابی و بررسی عوامل و مؤلفه های تدوین راهبرد از مدل تحلیل نقاط قوت و ضعف، فرصت ها و تهدیدها ((SWOT استفاده می شود و با توجه به موزون بودن عوامل و اهمیت نسبی آن ها از روش تحلیل شبکه ای (ANP) استفاده شده است. برخلاف بسیاری از روش های تصمیم گیری چندمعیاره(MCDM) که بر فرض استقلال معیارها و گزینه ها متکی هستند، فرایند تحلیل شبکه ای می تواند ازطریق تعاملی نظام یافته، با همه گونه وابستگی بین معیارها و گزینه ها، پاسخ هایی به مراتب بهتر و دقیق تر از سایر روش های تصمیم گیری چندمعیاره عرضه کند و با توجه به برخورداری از این نوع مزیت، در این مقاله با تلفیق دو روشSWOT و ANP چارچوب مؤثری به منظور کمک به سازمان هایی که به دنبال ارزیابی و انتخاب دانش هستند توسعه داده شده است. مطالعه ی انجام شده در سازمانِ مورد بررسی نشان داد که مطلوب ترین هدف افزایش قابلیت های رهبری سازمان بوده و راهبرد بهبود نظام انگیزش و ارتباطات، بهبود روابط با کارکنان و تخصصی شدن در یک یا چند خدمت خاص به عنوان برترین راهبرد مدیریت دانش در سازمان می باشد.
آزمون مدل میانجی رابطه بین ارزیابی عملکرد توسعه- مدار و عملکرد شغلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر این بود تا بررسی کند چگونه حمایت سازمانی و تعهد سازمانی رابطه بین ارزیابی عملکرد توسعه مدار و عملکرد شغلی کارکنان را تحت تأثیر قرار می دهد. 217 نفر از کارکنان رسمی دارای مدرک تحصیلی دیپلم به بالا شرکت گاز استان گیلان با استفاده از شیوه نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. شرکت کنندگان در این پژوهش پرسشنامه های ارزیابی عملکرد توسعه- مدار، تعهد سازمانی، حمایت سازمانی، عملکرد وظیفه ای و رفتار شهروندی سازمانی را تکمیل کردند. به منظور تأیید ساختار عاملی پرسشنامه ها از تحلیل عاملی تأییدی و برای ارزیابی الگوی پیشنهادی از مدل معادلات ساختاری و جهت بررسی آثار میانجی و معناداری آن ها آزمون بوت استراپ مورد استفاده قرار گرفت. نتایج نشان می دهد که الگوی پیشنهادی پژوهش برآزش خوبی با داده ها دارد. یافته ها نشان داد تنها مسیر غیر مستقیم ارزیابی عملکرد توسعه- مدار، تعهد سازمانی با رفتار شهروندی سازمانی معنادار است، در حالی که سه مسیر غیر مستقیم ارزیابی عملکرد توسعه- مدار، حمایت سازمانی و تعهد سازمانی با عملکرد وظیفه ای و ارزیابی عملکرد توسعه مدار، حمایت سازمانی با رفتار شهروندی سازمانی مورد حمایت قرار نگرفت.کاربردهایی برای عمل و جهت گیری تحقیقات آینده مورد بحث قرار گرفته است.
ارائه مدلی برای انتخاب گروه پروژه با استفاده از رویکرد فازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
انتخاب نیروی انسانی پروژه یا شکل امروزی آن گروه پروژه از دغدغههای مدیران پروژه است، زیرا ماهیت فعالیتهای پروژهای از جمله محدودیت زمانی و موقتی بودن ایجاب میکند که افراد بسرعت جذب فعالیتها شده و اغلب کارها و فعالیتهای نامتعارف را با تجربیات قبلی انجام دهند. پس در این تحقیق سعی شده است تا الگو و مدلی برای انتخاب نظاممند و بر پایه اصول علمی جهت انتخاب گروه(تیم) یک پروژه و یا مراحلی از آن ارائه شود. این مدل براساس الگوی سازگاری فازی پایهریزی شده است. مفهوم سازگاری فازی برای سنجش میزان تناسب بین دو مجموعه فازی استفاده میشود که در این تحقیق تناسب بین دو مجموعه فازی مهارتهای هدف پروژه و مهارتهای گروههای بالقوه مورد سنجش قرار میگیرد. در این تحقیق ابتدا با استفاده از برنامهریزی پروژه، فعالیتها و مهارتهای مورد نیاز، مدت زمان فعالیتها، هزینههای هر فرد و برنامه تخصیص افراد به پروژه استخراج میشود. در گام بعد درجه عضویت هریک از مهارتهای هدف پروژه تعیین میگردد و به صورت مجموعه فازی مهارتهای هدف تعریف میشود. سپس با استفاده از همین روش، مجموعه فازی مهارتهای افراد تعریف میشود. در گام بعد با استفاده از مفهوم اجتماع فازی، گروههای بالقوه تشکیل میشوند. در گام بعد با تعیین و تعریف سطح کیفی, گروهها پالایش میشوند. سپس با استفاده از مفهوم سازگاری، درجه سازگاری گروههای پالایش شده محاسبه میگردد. همچنین هزینههای هر گروه نیز مورد محاسبه قرار میگیرد. در گام بعدی با استفاده از مقادیر درجه سازگاری و مقادیر هزینه گروههای پالایش شده، ماتریس تصمیمگیری تشکیل میشود. در ادامه وزن شاخصهای درجه سازگاری و بودجه مورد نیاز هر گروه با استفاده از آنتروپی شانون تعیین میگردد. در پایان نیز با استفاده از روشSaw گروهها رتبهبندی میشوند و گروه بهینه انتخاب میگردد. در نهایت گروه انتخاب شده به پروژه تخصیص داده میشود. همچنین در پایان یک مورد کاربردی ارائه میشود.
مدیریت پروژه ها
حوزههای تخصصی:
محیط های کاری بدون مواد مخدر
حوزههای تخصصی:
مصرف مواد ، سیر فزاینده سوء مصرف مواد ، تنوع مواد و همچنین فن آوری و نوآوریهایی که برای ساخت و تولید مواد صورت میگیرد به عنوان یکی از حادترین و پیچیده ترین مشکلات بهداشتی عصر حاضر میباشد. هر چند مصرف مواد در تمام عرصه های جامعه وجود دارد اما این موضوع در محیط های کار بطور خاص گسترش یافته است و بین مصرف الکل و مواد با محیط کار رابطه گسترده و متنوعی وجود دارد. مطالعات متعدد گزارش کرده اند که سوء مصرف مواد باعث مشکلات متعددی در محیط کار می گردند که شامل افزایش حوادث ناشی ازکار , کاهش بهره وری و ایجاد خطر برای جامعه است
دفتر بین المللی کار اظهار می دارد که الکل و داروهای روانگردان علت مهم و قابل توجه مشکلات در محیط های کار در خیلی از بخش های جهان هستند.اگرچه نوع این مواد و نحوه مصرف مواد در قسمت های مختلف جهان متفاوت است اما مشکلات مشابهی برای سلامت مصرف کنندکان ‚ خانواده ها‚ دیگر کارکنان و محیط های کار و جامعه بوجود می آورد
درک انواع مشکلات ناشی از مواد مخدر و الکل که در صنایع و محیط های کاری وجود دارد و همچنین منابع مداخله ای و درمانی در دسترس این فرصت را ایجاد خواهد کرد که دانش و توانمندی های برنامه های محیط های عاری ار مواد را گسترش داد. برنامه هایی که که هم برای کار فرمایان و هم برای کارکنان و خانواده هایشان و در سطحی و سیعتر برای جامعه سود مند خواهد بود
ارائه مدل ریاضی برای زمانبدی پروژه با محدودیت منابع در حالت چند مد و با در نظر گرفتن جریانهای نقدی تنزیل یافته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش مدل ریاضی جهت زمانبندی پروژه هایی با محدودیت منابع در حالت چند مد و با هدف بیشینه سازیNPV ارائه شده است. مدل ارائه شده برگرفته از مسئله MRCPSP- GPRمی باشد. در این پژوهش ابتدا یک مدل ریاضی که قادر به ارائه جواب دقیق باشد جهت حل نمودن مسائل MRCPSP- GPRارائه خواهد شد، سپس مدل برای محاسبه هزینه اضافه کاری، در نظر گرفتن جریمه دیرکرد، پاداش زودکرد و تاثیر آن برروی NPVپروژه تعمیم می یابد. در نظر گرفتن هزینه های اضافه کاری و پاداش و جریمه زمان تحویل به طور همزمان در تصمیم گیری، زمانبندی و مقدار واقعی NPV پروژه تاثیر بسیاری خواهد داشت. برای نزدیکتر شدن نتیجه مدل به شرایط واقعی، دو سیاست پرداخت کلاسیک در قالب تابع هدف مدل ارائه شده است. جهت اثبات عملکرد مدل یک مسئله استاندارد با دو سیاست پرداخت مدل سازی و حل شده است. در نهایت، 36 نمونه پروژه ی استاندارد با سایزها و پارامترهای مختلف توسط مدل زمانبندی شده و نتایج آن مورد تحلیل قرار گرفت.
رویکرد چند معیاره برای تعیین ارجحیت پروژههای راهبردی در بخش فرهنگ
حوزههای تخصصی:
راهکارهای افزایش خلاقیت سازمانی در شرکت های گاز آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، اردبیل، و زنجان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کیفیت خدمات
بررسی اجزاء تکنولوژی سازمان های خدماتی با رویکرد افزایش بهره وری (مطالعه موردی: سازمان های خدماتی شهر تبریز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این بررسی با هدف ارزیابی چهار جزء تکنولوژی فن افزار، انسان افزار، سازمان افزار و اطلاعات افزار در سازمان های خدماتی، فرضیه ای با این عنوان که اجزاء تکنولوژی در این سازمان ها نامتوازن است را دنبال می کند. در راستای هدف این بررسی[1]جهت جمع آوری اطلاعات، شش سازمان خدماتی به عنوان نمونه قابل دسترس انتخاب و پس از جمع آوری داده ها از طریق پرسشنامه، مصاحبه، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. در این رابطه تشخیص این موضوع مهم است که هر سازمان برای متوازن سازی اجزاء چهارگانه تکنولوژیک خود به ترتیب اولویت تقویت و بهبود کدام جزء چهارگانه تکنولوژیک را در برنامه های مدیریت تکنولوژی سازمان قرار دهد تا در نتیجه بتوان از تکنولوژی سازمانی برای تبدیل هر چه بهتر منابع به ستانده های سازمانی بهره گرفت. در برنامه جاری این سازمان ها و برنامه پیشنهادی متوازن سازی اجزاء چهارگانه تکنولوژیک مغایرت هایی ملاحظه می شود. بدین صورت که نتایج نشان می دهد که بین اجزاء تکنولوژی توازن وجود ندارد و مقدار TCC آن ها نیز متفاوت بوده و شکاف تکنولوژیک این اجزاء در سازمان های خدماتی با نوع فعالیت درمانی و غذایی و بانکی از بیشترین تا کمترین به ترتیب عبارتند از سازمان افزار، انسان افزار، اطلاعات افزار و فن افزار و در سازمان های خدماتی با نوع فعالیت توریستی و مسکن به ترتیب عبارتند از انسان افزار، سازمان افزار، اطلاعات افزار و فن افزار و سازمان خدماتی با نوع فعالیت فرهنگی به ترتیب عبارتند از اطلاعات افزار، انسان افزار، سازمان افزار و فن افزار که این سازمان ها برای متوازن سازی اجزاء چهارگانه تکنولوژیک به همین ترتیب بایستی تقویت و بهبود هر کدام را بایستی مورد توجه قرار دهد.
شناسایی و رتبه بندی موانع استقرار زنجیره تامین سبز در صنایع کوچک و متوسط(مطالعه موردی استان قزوین)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اخیرا مسائل زیست محیطی به عنوان یکی از چالشهای پیشروی کشورهای توسعه یافته و صنعتی مورد توجه میباشد و مدیریت زنجیره تامین سبز به عنوان رویکردی مهم در سازمانها به منظور دستیابی به اهداف مالی و کسب سهم بیشتر در بازار از طریق کاهش اثرات و ریسکهای زیست محیطی معرفی شده است. این پژوهش در راستای شناسایی و رتبه بندی موانع استقرار زنجیره تامین سبز در صنایع کوچک و متوسط در استان قزوین انجام پذیرفته است.روش پژوهش، توصیفی- اکتشافی از نوع پیمایشی و از نظر هدف، کاربردی است و مبتنی بر مدل سازی معادلات ساختاری است. نمونه آماری تحقیق شامل خبرگان و صاحبنظران و همچنین فعالان شاغل در حوزه زنجیره تامین در صنایع کوچک و متوسط استان قزوین می باشد. به منظور جمع آوری داده ها از پرسشنامه استفاده شده است. برای تجزیه و تحلیل داده های تحقیق از روش تحلیل عاملی تأییدی و مدل سازی معادلات ساختاری بر پایه نرم افزارهای Lisrel و SPSS استفاده شد. موانع شناسایی شده به ترتیب اهمیت، اولویت بندی گردیدند. نتایج حاصل از تحقیق نشان داد موانع تعیین شده به عنوان سطح اول شامل سازمانی، محیطی و فردی به ترتیب دارای رتبه اول تا سوم شدند و موانع شناسایی شده به عنوان سطح دوم به ترتیب اولویت شامل موانع مدیریتی، دولتی، تکنولوژیکی، آگاهی، رقابتی، اعتقادی و اقتصادی از موانع عمده در مسیر استقرار و پیاده سازی مدیریت زنجیره تامین سبز در صنایع کوچک و متوسط استان قزوین می باشند.