فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶٬۵۰۱ تا ۶٬۵۲۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
شیوه ای نو در مدخل شناسی(مقاله ترویجی حوزه)
منبع:
معارف عقلی ۱۳۸۵ شماره ۱
حوزههای تخصصی:
از نخستین نیازهاى نگارش دائرة المعارف، شناسایى مدخلهاى آن است. شیوه انتخاب مدخلها و دسته بندى آنها نقش مؤثرى در ساختار دائرة المعارف دارد. مرکز پژوهشى دائرة المعارف علوم عقلى اسلامى، بر خلاف دائرة المعارفهاى دیگر، براى مدخلگزینى شیوه اى جدید برگزیده است. این شیوه هرچند زمانى طولانى مى طلبد، محصول آن کارى بنیادى و ماندنى خواهد بود. در این شیوه با استفاده از اصطلاحنامه هر یک از علوم، مدخلها شناسایى شده، سپس در یک دسته بندى کلى به دو مقام «تحقیق» و «عرضه» تقسیم مى شود. در این مقاله، ویژگىهاى هر مقام تبیین شده است.
مفسرین قرآن و پل تیلیش: آیا زبان دین معرفت بخش است؟(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
شاید مهم ترین مسأله زبان دین، موضوع «معناداری، ارجاع، و شأن معرفت شناختی گزاره های دینی» است؛ به این معنی که آیا گزاره های دینی، به ویژه گزاره های مربوط به خداوند و ویژگی هایش، معنادار، ارجاع دهنده، و حکایت گر امور واقع هستند یا خیر؛ و آیا زبان دین، معرفت زاست یا غیرمعرفت زا؟ در پاسخ، می توان گفت با یک تقسیم بندی کلی، فیلسوفان دین به دو دیدگاه معتقدند: بنا به دیدگاه نخست، برگرفته از دیدگاه ویتگنشتاین متقدم و حلقه وین، گزاره های دینی، مهمل و فاقد معنا هستند. دیدگاه دوم که زبانِ دین را زبانی معنادار می داند، به دو گروه تقسیم می شود: گروهی زبان دین را معرفت بخش و گروهی غیرمعرفت بخش می دانند. از مهم ترین نظریه های گروه دوم، نظریه «نمادین بودن زبان دین»، صورت بندی شده توسط پل تیلیش است. در این مقاله، پس از توضیح این نظریه و مهم ترین نقدها علیه آن، به تفسیر تعدادی از آیات قرآن می پردازیم که به نظر شش مفسر مطرح در این مقاله، طبرِسی، زمخشری، فخر رازی، قشیری، میبدی، و طباطبایی، از جمله مواردی در قرآن هستند که در آن ها از زبان نمادین استفاده شده است. نتیجه پایانی مقاله این است که به رغم همه اشکالات وارده به فرض نمادین بودن زبان دین، گزیری نیست مگر آن که فرض کنیم دست کم بخشی از عبارت ها و واژه های به کاررفته در قرآن معنای نمادین دارند، و حکایت گر واقع نمایانه ای از عالم نیستند.
علیت از منظر توماس آکوئینی و تطبیق آن با دیدگاه علامهطباطبائی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی قرون وسطی قرون وسطی میانه (قرون 12 و 13)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه اندیشه های فلسفی در ایران معاصر
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی علت و معلول
مفهومعلیتازمباحثیاستکههموارهموردتوجهحکمایمشاءقرارگرفتهاست. ""
توماس آکوینی""،فیلسوفمشهورقرونوسطی،ازجملهمتفکرانیاستکهبهاینموضوععنایتداشتهوازمباحثونتایجپیرامونآناستفادهنمودهاست.ایننوشتاربرآناستتامطالعه ایپیراموننظریاتتوماسآکوینیدربابموضوععلیتداشته وبارصدنظریات ""علامهمحمدحسینطباطبائی""دراینراستامقایسه ایانجامدهد.از آنجایی که آکوئینی به طور عمده نظرات خود در باب علیت را در براهین اثبات وجود خدا تقریر نمود، اینمقایسهحولمحورادلة آکوئینیبراثباتوجودخداصورتمی گیرد.سعیبرآناستتابهبررسیوپژوهشپیرامون مبادی نظریات توماس آکوئینی درقرنسیزدهموعلامه طباطبائیدرقرنحاضرپرداختهوبهپاسخاینپرسشنزدیکشدکهآیامی توانبیننظراتعلامهوقدیسهم زبانییافت؟
;fontG i y e ` ""'>شمارة 33.
نصری، قدیر (1385). «فهم کنستراکتیویستی امور سیاسی»، فصلنامة مطالعات راهبردی، شمارة 34.
یزدانی مقدم، احمدرضا (1387). «حرکت جوهری و ادراکات اعتباری با نگاه به اندیشة فلسفی- سیاسی علامه طباطبائی»، دانشگاه اسلامی، شمارة 39.
هگل و فلاسفه قرن نوزدهم
حوزههای تخصصی:
تقریر غایت گرایانه از علم دینی با تکیه بر اندیشه های استاد مطهری(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
تاملی در باب هویت فرهنگی
نگاهی تاریخی به موانع ورود فلسفه به حوزه های عملی در برخی از فیلسوفان مسلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با نگاه اجمالی به تاریخ تفکر فلسفی در حوزه اسلامی، از دیدگاه عملگرایانه، این مسئله روشن میگردد که برخی از فیلسوفان مسلمان علاوه بر بهر مندی از ابداعات جدید در حوزه فلسفه، درباره نیازهای جاری زمان خود، در علوم مختلفی چون تعلیم و تربیت، سیاست و کشورداری، اخلاق و تربیت دینی یا رسمی، امور نظامی و کشوری و دفاعی، تبحر داشته و کتابهایی نگاشته اند؛ علاوه بر اینکه گاه خود نیز عهده دار مناصبی در این حوزه ها بوده اند. اما تعداد زیادی هم هستند که تنها ابداعاتی در حوزه های نظری داشته اند و به مباحث عملی نپرداخته اند؛ اگرچه با گسترش مباحث روش شناسی، آراء عملی از اندیشه ها و افکار آنان قابل استنتاج است. این مشکل در ابتدای تاریخ فلسفه اسلامی کمتر بچشم میخورد اما با گذشت زمان و بخصوص مدتی پس از حمله مغول شکل فراگیری به خود گرفت. مشکل چه بوده است؟ آیا چنانکه برخی ادعا میکنند ماهیت فلسفه اسلامی موجب این امر گشته یا مسائل و مشکلات دیگری دخالت داشته اند؟ ضرورت پرداختن به این مسئله با توجه به شرایط امروز و لزوم بهره گیری از دانش بومی و علوم اسلامی در تدوین سرفصلهای علوم انسانی برای کشورمان، آشکار میگردد. طرح این مسئله از یکسو متأثر از نیازها و مشکلاتی است که جامعه امروز گرفتار آن است و از سوی دیگر لزوم بکارگیری تلاشها و کوششهای گرانمایه و عظیمی را نشان میدهد که از این متفکران و اندیشمندان سرچشمه گرفته و نادیده انگاشته شده است.
نتایج بررسیها نشان میدهد که استنتاج اقدامات عملی از اندیشه های نظری با موانع و مشکلاتی همراه است که در طول مقاله به آنها پرداخته شده است. این مشکلات و موانع را میتوان در سه بخش جای داد: برخی از این موانع مربوط به تواناییهای فیلسوفان و دانشمندان است، برخی مربوط به ماهیت اندیشه و فلسفه آنها از نظر روش شناسی و برخی نیز ناشی از دشواریهای عبور از نظر به عمل مقاله حاضر بشیوه تحلیلی ـ تاریخی درصدد است هر یک از این موانع را مورد بررسی قرار دهد.
تحلیل ایمان گرایی جان بیشاپ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جان بیشاپ نوعی از ایمان گرایی را تعریف میکند ـ و آن را ایمان گرایی معتدل مینامد ـ که بر اساس آن، گاهی به لحاظ اخلاقی اجازه داریم به باوری که شواهد و قرائنی برای آن وجود ندارد، ملتزم شویم. این دیدگاه، ادامة دیدگاه ویلیام جیمز است که او، آن را در مقالة «ارادة معطوف به باور» بیان کرده است. در این دیدگاه، بحث از مجاز بودن اخلاقی باور دینی به میان میآید. بیشاپ معتقد است که باور دینی میتواند متأثر از اراده باشد. البته از نظر او، اراده تنها به نحو غیر مستقیم میتواند بر باور تأثیر بگذارد. بنابراین ما میتوانیم به نحوی باور خود را کنترل کنیم و بحث مسئولیت و وظایف ما برای داشتن یک باور مطرح میشود. در این مقاله، به ایمان گرایی جان بیشاپ و کنترل باور و اخلاق باور از دیدگاه او و ویلیام جیمز پرداختهایم.
بغ و مهر در سغد
شک و شکاکیت در فلسفه
حوزههای تخصصی:
پیام اخلاقی فلسفة ریچارد رورتی
حوزههای تخصصی:
این مقاله سعی دارد نشان دهد که فلسفة رورتی حاوی پیام اخلاقی است. برای این کار لازم است که به محتوای برخی کتاب های او، به ویژه کتاب هایی که بعد از فلسفه و آینة طبیعت تألیف کرده نگاهی بیندازیم. پیام اخلاقی مورد نظر آشکار و پنهان در قالب مفاهیم و اصطلاحاتی از قبیل «همبستگی»، «دموکراسی»، «سیاست فرهنگی» در آراء و اندیشه های نئوپراگماتیستی او دیده می شود. البته رورتی این پیام را در بسیاری از موارد از زبان ادبیات، به ویژه از زبان رمان نویسان، بیان می کند. البته این تحقیق درصدد آن نیست که اثبات کند که رورتی صاحب یک فلسفة اخلاقی خاص، نظیر آنچه در کانت می بینیم، است، چرا که او خود از منتقدان سرسخت اخلاق کانتی است. رویکرد نئوپراگماتیستی و انتقادی رورتی به اخلاق کانتی تحت تأثیر پراگماتیسم دیویی و جیمز و نیز تحت تأثیر فلسفة لویناس است.
نسبتِ وجود و مرگ در منظومه ی فلسفیِ آلن بَدیو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نوشتارِ حاضر تلاشی است برایِ درکِ نسبتِ وجود و مرگ در منظومة فلسفیِ آلن بدیو ( -1937)، فیلسوف، ریاضیدان و فعالِ اجتماعیِ معاصر فرانسوی. بدیو فیلسوفی نظام ساز بوده و جزوِ معدود فلاسفه ای است که در قرن بیست ویکم از وجودشناسی و ضرورتِ احیای آن سخن می گوید. او می کوشد تا با رجوع به نظریة مجموعه ها یک نظام هستی شناسانة نو بنا کند تا در دامِ نسبی گرائیِ مطلقِ فیلسوفان پست مدرن و پساساختارگرا نیفتد و در عین حال بر محدودیت ها و نقایصِ وجودشناسیِ ایدئولوژی زدة کلاسیک فائق آید. در همین راستا او یک هستی شناسیِ کثرت گرایانه را بنیان گذاری می کند که بر روشِ تقلیل تأکید دارد و برخلاف هستی شناسی هایِ سنتی از افزایش و رسیدن به وحدتِ جامع گریزان است. درک او از وجود و نسبتِ آن با مرگ در همین چارچوب شکل گرفته است. در همین راستا او وجود را به درجة این همانیِ یک کثیر با خود در نسبتِ با یک وضعیت، تعریف می کند. بنابراین، او وجود را نه مفهومی هستی شناختی بلکه آن را مفهومی معطوف به منطقِ هستنده توصیف می کند. به باورِ او وجودِ یک چیز هیچ نسبتی با هویتِ کثیر آن ندارد. معنای این ادعا آن است که وجود نه امری ذاتی بلکه مربوط به نمودِ هستنده است. از این رو، او مرگ را به حداقل بودن درجة وجود یک هستنده، یا معدوم بودن آن، در وضعیتِ مرجعش، تعریف می کند. به بیانِ ریاضی، مرگِ یک هستنده نمایانگرِ نزولِ تابعِ نمودِ هستندة مورد نظر است. بدین ترتیب، او مرگ را نیز یک مفهوم منطقی و نه هستی شناسانه معرفی می کند. به اعتقاد بدیو از این تحلیل دو نتیجه حاصل می شود: 1- مرگ یک تغییرِ بیرونی در تابعِ نمودِ یک هستنده است، 2- اندیشیدنِ به مرگ، بیهوده است؛ زیرا به اعتقاد او مرگ صرفاً یک پیامدِ منطقیِ تغییرِ ارزشِ تابعِ نمود است، و از سوی دیگر، آنچه شایستة اندیشیدن است، رخدادی است که عاملِ این تغییرِ ارزش توابعِ نمود است.
برهان حدوث در مغرب زمین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برهان حدوث یکی از دیرینه ترین براهین وجود خدا است که تقریرهای کلامی و فلسفی متعدد دارد. آنچه در این مقاله مورد بررسی قرار گرفته صورت متعارف آن در مغرب زمین است که به حدوث زمانی جهان پرداخته و از این طریق وجود خدا را اثبات کرده است. تقریرهای دیگر آن مانند حدوث ذاتی و نیز حدوث جوهری که در فلسفه اسلامی مورد توجه ویژه قرار دارد، در مغرب زمین یا اصلاً مطرح نگردیده و یا بدان تصریح نشده است. نویسنده در این مقاله بر آن است تا با تکیه بر منابع قدیم و جدید علمی و کلامی مغرب زمین، به بازخوانی و نقد و بررسی آن بپردازد. در این نوشتار، دو برهان عقلی و دو دلیل علمی بر مهم ترین مقدمه آن ارائه شده است. دو دلیل عقلی آن بر امتناع وجود نامتناهی بالفعل و امتناع افزایش بر نامتناهی بالقوه و تبدیل آن به نامتناهی بالفعل تاکید دارد و دو دلیل علمی آن از مدل های مربوط به آفرینش و اص.ل ترمودینامیک اخذ شده است. ضمن طرح نظریه های متعدد فیلسوفان و متکلمان موافق و مخالف، به نقد و بررسی آن خواهیم پرداخت.
بررسى دیدگاه تجربه گرایى دینى در تفسیر وحى
حوزههای تخصصی:
انسان، به لحاظ محدودیتهاى معرفتى خود، قادر نیست کمال خود را در همه جهات تشخیص دهد؛ لذا خداوند متعال، «وحى» را به عنوان ابزار شناخت و معرفت، در اختیار بشر گذارده است.
برخى، وحى را تجربه شخصى بشر پنداشتهاند. این نوشتار در صدد اثبات این نظر است که وحى، منشأ الهى دارد؛ نه این که یک تجربه بشرى باشد. پس در واقع، پیغمبر صلىاللهعلیهوآله تابع وحى است؛ نه این که وحى، تابع پیغمبر صلىاللهعلیهوآله باشد.
سیر تحول الاهیات اخلاقی کاتولیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الاهیات اخلاقی مسیحی، تحولات زیادی را پشت سر گذاشته است. عهد جدید، منشأ اصلی اخلاق مسیحی است. محور تعالیم حضرت عیسی7، ملکوت خدا بود؛ و تحول درونی، شرط ورود به ملکوت تلقی می شد. اخلاق مورد نظر پولس، فضیلت محور بود و به جای تأکید بر اوامر و نواهی بیرونی، بر درونی شدن اخلاقیات توجه داشت. تعالیم اخلاقی آبای کلیسا بیش تر موعظه ای، شبانی، مدافعانه و تعلیمی بود. تا حدود هزار سال، علم اخلاق منسجم و نظام مندی وجود نداشت؛ حتی اگوستین که با نظریه پردازی درباره مفهوم فیض، تأثیر زیادی بر تفکر کلیسا داشت، الاهیات اخلاقی منسجمی طرح نکرد. توماس آکوئینی با رویکردی فلسفی، نظام مندترین و مفصل ترین مباحث مربوط به فضایل و رذایل را بیان کرد. با این همه، الاهیات اخلاقی، باز هم بخشی از الاهیات به شمار می آمد. تا این که بعد از شورای ترنت و به ویژه با اثر آلفونس لیگوری، الاهیات اخلاقی از الاهیات اعتقادی متمایز شد. با تصویب خطاناپذیری پاپ در شورای اول واتیکان، مرجعیت تعلیمی کلیسا شروع به مداخله در تبیین امور اخلاقی کرد. در دوره معاصر نیز با توجه به پیشرفت های مسائل صنعتی و پزشکی، موضوعات جدیدی در حوزه اخلاق کاتولیک به وجود آمد.