فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۶۲۱ تا ۲٬۶۴۰ مورد از کل ۱۴٬۵۸۲ مورد.
منبع:
جاویدان خرد پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۸
63 - 92
حوزههای تخصصی:
این نوشتار به ارزیابی دیدگاه ابن تیمیه در باب وجود شناسی عرفانی می پردازد؛ از زمان طرح نظریه وحدت وجود در آثار ابن عربی، چیزی نگذشته بود که ابن تیمیه عَلَم تکفیر قائلان آن را در جامعه اسلامی برافراشت، لذا ابن تیمیه از اولین مخالفان و منتقدان آموزه وحدت وجود به حساب می آید؛ در این نوشتار که با روش توصیفی تحلیلی تلاش گردید بستری علمی برای نقد اندیشه های وی در موضوعات عرفانی فراهم شود. ابتدا نظرات و انتقادات ابن تیمیه به صورت تفصیلی درباب وجودشناسی عرفانی بیان گردیده سپس این انتقادات مورد ارزیابی شده اند. ابن تیمیه وحدت وجود را همان اتحاد و حلول می داند و تمام اشکالات خود را بر همین رویه پیش می برد؛ در حالی که نظریه وجودشناسی عرفانی دارای مبانی، اصول و لوازم است. ابن تیمیه بدون توجه به زبان عرفان و مبانی آن با رویکرد ظاهرگرایانه به نقد وحدت وجود پرداخته است.
نیچه؛ فیلسوفِ فرهنگ یا ضدفرهنگ؟(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۳
1 - 16
حوزههای تخصصی:
عنوان مقاله حاضر به دقیق ترین شکل پروبلماتیک اصلی آن را بیان می کند. در همین راستا، این متن از کاربردهای مختلف فرهنگ (پرورش، فرهیختن، تمدن و غیره) نزد نیچه آغاز می کند. نیچه، از نخستین متون جدی اش، برای مثال، زایش تراژدی، تا پاره نوشت های جنون آمیزِ واپسین روزهای پیش از جنونش، و حتی تا آخرین نوشته های منتشرنشده اراده معطوف به قدرت، همواره با «فرهنگ» درگیر بوده است. این درگیری اما نه درگیری با مفهومی در کنار سایر مفاهیم، بلکه چیزی ورای آن، یعنی مواجهه با تراکمی از کل نیروهای در حال نبرد است که ذیل یک نام واحدِ فراگیر مجتمع شده اند. در این راستا، ابتدا به دو وجه معنایی ایجابی و منفی فرهنگ نزد نیچه پرداختیم، سپس به میانجی ارائه تفسیری رادیکال و درونی سازیِ هر دو وجه مذکور، به لایه هایی از مواجهه انتقادی نیچه با فرهنگ وارد خواهیم شد و در انتها، بحث نیچه از فرهنگ را سکویی قرار دادیم برای اشاره ای مختصر به آنچه نیچه برای جهان امروز پیش بینی کرده بود: نیست انگاریِ محتومِ عصر ما.
نقش نظریه اعتباریات علامه طباطبایی (ره) در تبیین صفت مالکیت خداوند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از نوآوری های علامه طباطبایی نظریه اعتباریات است. این نظریه به دلیل کلیدی بودنش بر آرای ایشان در زمینه های مختلف تأثیر گذاشته است، و یکی از این موارد تبیین صفت مالکیت خداوند است. مقاله حاضر با روش جستجوی کتابخانه ای و با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی (توصیفی-تحلیلی)، نظریه علامه طباطبایی در تبیین صفت مالکیت خداوند را تبیین کرده و میزان تأثیرگذاری نظریه اعتباریات ایشان را در این تبیین و نیز تفاوت آن با نظر برخی دیگر از اندیشمندان را نشان داده و به این نتیجه رسیده است که مالکیت خداوند بر خلاف دیگر موجودات مالکیت مطلق، مالکیت ذات و آثار، مالکیت حقیقی، مالکیت تکوینی، و مالکیت زوال ناپذیر است، حال آن که مالکیت دیگر موجودات مالکیت غیرمطلق، مالکیت آثار، مالکیت مجازی، مالکیت تشریعی و مالکیت زوال پذیر است. اهمیت نظریه اعتباریات در اندیشه ایشان هنگامی معلوم می شود که بدانیم اگر در تبیین صفت مالکیت خداوند در اندیشه ایشان نظریه اعتباریات کنار نهاده شود، نظریه ایشان تفاوت چندانی با نظریات دیگر اندیشمندان نخواهد داشت.
حل معضل ادعای اعتبار همگانی در نقد سوم کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال هفدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۶۷)
105-118
حوزههای تخصصی:
کانت در نقد سوم به دو روش کاملاً متفاوت اعتبار همگانی را در حکم ذوقی میسر می بیند. یکی از روش ها مطالبه از دیگری برای هم رأی شدن است و دومی، شکلی از آزادی فردی و در نهایت جمعی را منتج می شود. این دو مسیر متفاوت، مفسران را به نظریات متفاوتی رسانده است. گروهی چون راجرسون ادعای اخلاقی بودن درخواست کانت را دارند و گروهی دیگر چون گایر ادعای شناختی بودن این ادعا را. در این پژوهش سعی بر آن است که راه حلی مناسب برای حل معضل اعتبار همگانی در حکم ذوقی ارائه شود. راه حلی که در آن هم زیبایی در نظریه کانت لحاظ شود و هم اخلاق؛ با تکیه بر نظریه سوبژکتیویته.
بررسی نسبت یگانه انگاری راسلی با فیزیکی انگاری با تاکید بر استدلال زامبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه علم سال دهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۱۹)
195-213
حوزههای تخصصی:
یگانه انگاری راسلی، عنوان یکی از جدیدترین نظریه های فلسفه ذهن است. این نظریه مدعی غلبه بر مشکلات نظریه های فیزیکی انگار و دوگانه انگار است. به طور خاص مشکل عمده فیزیکی انگاری، تبیین آگاهی پدیداری است. یکی از مهم ترین استدلال های موجود علیه فیزیکی انگاری استدلال زامبی یا استدلال تصورپذیری است. یگانه انگاری راسلی بر اساس یک فهم هستی شناسانه متفاوت از عالم، مدعی است ویژگی های درونی (ذاتی) اشیاء فیزیکی که تاکنون مورد غفلت نظریه های فیزیکی واقع شده اند، منشاء ظهور آگاهی پدیداری است. بر این اساس، یگانه انگاری راسلی مدعی ارائه تبیینی مناسب از آگاهی پدیداری است که با عالم فیزیکی، یکپارچه است. در این مقاله، پس از تقریر دو نظریه فیزیکی انگاری و یگانه انگاری راسلی، نسبت آن دو تا اندازه ای روشن می شود و نشان داده می شود که تبیین های فعلی نظریه یگانه انگاری راسلی برای مرزبندی آن با فیزیکی انگاری کافی نیست. همچنین بیان خواهد شد که استدلال تصورپذیری که علیه فیزیکی انگاری طرح شده است علیه یگانه انگاری راسلی (اگر آن را فیزیکی انگار قلمداد کنیم) کار نمی کند.
رهشِ سهروردی از چالشِ مطابقت و این همانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال دهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۴
127 - 146
حوزههای تخصصی:
سهروردی در نظام حکمت اشراق، از خود و خودآگاهیِ شهودی اش ره می سپرد و به خدا می رسد. او از یک سو، هویتِ خود و مبادی نوری اش را «حضورِ نزد خود» می یابد و از دیگر سو، فاعلیت (مبدئیت) و دیگرآگاهیِ انوار جوهری را با اضافه اشراقی تبیین می کند. از عباراتی که در هر یک از آثار تعلیمی او به تبیینِ چیستی و تعیینِ جایگاه اشراق و شهود در دو سپهر هستی و شناخت اختصاص یافته اند، می توان این همانیِ «هستی» و «حضور» را نتیجه گرفت و کلیتِ ضروری این معادله را در خودآگاهی و دیگرآگاهیِ نورالانوار به اثبات رساند؛ رهیافتی که به نحو نظام مند، هر گسستِ ممکن بین هستی شناسی و شناخت شناسی را مرتفع می کند. در واقع، سهروردی با بازبُردِ علم حصولی (باواسطه) به علم حضوری (بی واسطه) و با پی افکندنِ شناخت انسانی بر ضرورت و یقینِ شهودی، چالش احرازناپذیریِ مطابقت بین معلومِ بالذات (امر ذهنی) و معلوم بالعرض (امر عینی) را پشت سر می نهد و نحوه احرازِ این همانیِ شخصی را تبیین می کند.
مواجهه با مسئله فعل الهی در طبیعت: برتری دیدگاه نوخاسته گرایانه بر دیدگاه های تومیستی و کوانتمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سؤال اصلی در موضوع فعل الهی در طبیعت، چگونگی ارتباط خداوند -به عنوان امر غیرمادی و متعالی- با طبیعت -به عنوان امر مادی- است. در دوره معاصر، عده ای با تکیه بر مبانی متافیزیکی و الهیاتی توماس آکویناس و عده ای با توسل به عدم موجبیت کوانتمی، به عنوان دو جریان غالب، در صدد پاسخ گویی به این مسئله بوده اند. دسته سومی در سال های اخیر بر مبنای نوخاسته گرایی به این مسئله پرداخته اند. نوخاسته گرایان سعی کرده اند به مسئله فعل الهی بر اساس یک نظریه جدید در علیت پاسخ دهند. این نظریه علیت را در روابط میان اشیاء طبیعی که علوم جدید به آنها می پردازند جستجو می کند. ویژگی دیگر دیدگاه نوخاسته گرایان نگرشی بر مبنای وحدت جوهری و یکپارچگی جهان است که ضمن طرد دوگانه انگاری جوهری در دامن فیزیکالیسم نیز نمی افتد. در این مقاله، در کنار تشریح رویکرد نوخاسته گرایان، استدلال می شود که این دیدگاه، نسبت به دو دیدگاه رقیب، قدرت تبیینی بیشتری برای حل مسئله فعل الهی در طبیعت دارد. استدلال اصلی در تبیین مزیت آن نسبت به دیدگاه کوانتمی این است که نوخاسته گرایی به دلیل ابتنا بر متافیزیک علم، پاسخ موقتی ارائه نمی کند و با تغییر نظریات علمی نقض نمی شود. در مواجهه با نگاه تومیستی، مهم ترین مزیت نوخاسته گرایی تحلیل دقیق تر قوانین طبیعت بر مبنای متافیزیک علوم جدید است. در عین حال به خود این دیدگاه نقدهایی به ویژه به دلیل اخذ الهیات پننتئیستی وارد است.
نشانه شناسی اجتماعی ساختار دیداری اسکناس های دلار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اسکناس ها متن هایی اجتماعی و معناساز با قدرت تأثیرگذاری دیداری هستند که دولت ها به دلیل مبادلات زیاد، اغلب از آنها در راستای دست یابی به هژمونی فرهنگی و سیاسی بهره برده اند. رمزگشایی از نشانه های دلار می تواند آشکارگر بخشی از سیاست های فرهنگی ایالات متحده باشد. هدف اصلی این نوشتار بررسی این نکته است که تحولات اجتماعی چه تأثیری در طراحی اسکناس ها در این کشور داشته است. رویکرد نشانه شناسی اجتماعی کرسو ون لیوون، مبنای این پژوهش توصیفی تحلیلی است که داده های اسنادی و کیفی آن به روش نمونه گیری هدفمند داده اندوزی شده اند. برپایه نتایج این تحلیل، دلارها تنها نشانگر چهره سیاست مداران مرد سفیدپوست هستند و بیشترین بازنمایی نیز به افراد وابسته از حزب جمهوری خواه تعلق دارد. قاب بندی تصاویر سیاست مداران در اسکناس های قدیمی نمایانگر فاصله و تمایز آنها از مخاطبان تصویر است، اما در دلار های جدیدتر این قاب بندی ها آگاهانه حذف شده اند تا حسی از نزدیکی دولت مردان با مردم را بازنمایی کنند. این تغییر را می توان نتیجه پیروی تصویرگران اسکناس از تحولات اجتماعی دانست.
درآمدی بر نظریه شهود عقلی استاد یزدان پناه(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
«شهود عقلی» در فلسفه و حتی عرفان نظری دارای کاربردهای گسترده و اثرگذار است. کاربرد این نظریه در فلسفه و ذیل مبحث تحلیل فرآیند ادراک تبیین می شود و بر اساس آن نقدهایی که از حیث معرفت شناختی بر نظریه علامه طباطبایی (ره) وارد است، بر این نظریه راه ندارد. «شهود عقلی» با تبیینی که در این مقال از نظر خواهد گذشت، از نوآوری های استاد یزدان پناه به شمار می آید که پرداختن به همه ابعاد آن مجالی وسیع و تحقیقی جامع را می طلبد.
بررسی چگونگی پیوند توحید صفاتی با نظام معقولات در نزد خواجه نصیر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال دهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۵
11 - 29
حوزههای تخصصی:
بررسی چگونگی پیوند توحید صفاتی با نظام معقولات در نزد خواجه نصیر چکیده بحث اسماء و صفات و کیفیت ارتباط آن با ذات الهی از اهم مباحث توحیدی و در این میان مسئله ی عینیت یا زیادت صفات با ذات خداوند همواره درخور ملاحظه است. نوشتار حاضر بر آن است تا جایگاه و نقش نظام معقولات در نزد خواجه نصیر، یعنی تقسیمات معقول اولی و ثانی را در ارتباط با مسئله ذات و صفات مورد مداقه قرار دهد تا در پرتو آن، دیدگاه فلسفی وی را بر حسب مبانی فلسفی اش تبیین نماید و میزان سازوارگی این دیدگاه فلسفی را با مسئله عینیت ذات و صفات نشان دهد. عبارات خواجه نصیر در این باره همگی حاکی از عینیت ذات و صفات باری تعالی است. لکن به نظر می رسد عدم تفکیک مفاهیم و معقولات ثانی منطقی و فلسفی در محکمات نظام فلسفی خواجه نصیر و معیارهای مطروحه در مورد اعتباریت مفاهیم، اعتقاد به عینیت ذات و صفات خداوند را در دیدگاه وی با تناقضی بیّن مواجه می سازد . کلیدواژه ها: خواجه نصیر، ذات، صفات، عینیت، معقول ثانی.
نسبت تاثیر نظر و عمل در سعادت انسان از نگاه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های هستی شناختی سال نهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۱۸
523 - 548
حوزههای تخصصی:
مساله سعادت برای ابن سینا و سایر فیلسوفان مسلمان از مسائل اصلی فلسفه محسوب می شود که هم به صورت مستقیم آن را بررسی نموده و هم اساسا غایت فلسفه را رسیدن به کمال و رستگاری می دانند.یکی از پرسش های مهم در بحث سعادت این است که مولفه ها و عوامل دخیل در نیل به سعادت کدامند و نسبت این عوامل از حیث میزان تاثیرگزاری چگونه است؟ از آنجایی که معمولا عوامل دخیل در سعادت را ذیل دو عامل کلی تر به نام نظر و عمل تقسیم بندی می کنند. پرسش محوری این مقاله این است که دیدگاه شیخ در مورد میزان تاثیر و اهمیت این دو عامل چیست. مباحث شیخ در مساله سعادت حکایت از این دارد که وی نقش نظر را مهمتر از عمل می داند. این نوشتار قصد دارد اولا با ذکر شواهد کافی نشان دهد که این نکته صرفا برداشت نویسنده مقاله نیست بلکه متون برجای مانده از شیخ آن را تایید می کنند و ثانیا علت و چرایی برتر بودن نظر بر عمل را تحلیل و بررسی کند. اما از آنجایی که پاسخ به این مساله مستلزم فهم ماهیت سعادت از نگاه ابن سینا است، ابتدا چیستی سعادت از نگاه ابن سینا را بررسی نموده ایم.اما در پاسخ به هدف اول -یعنی اثبات این مدعا که ابن سینا نظر را مهمتر از عمل می داند- در متن مقاله نه شاهد که دلالت بر برتری نظر بر عمل در نیل به سعادت دارند، احصا گردیده است. و پاسخ به این پرسش که چرا ابن سینا نظر را در نیل به سعادت مهمتر از عمل می داند، به فهم دو نکته مبنایی در فلسفه شیخ بر می گردد:۱- مبانی انسان شناسی ابن سینا ۲- تعریف ابن سینا از چیستی و ماهیت سعادت. توضیح و تفصیل این دو مبنا در بخش پایانی مقاله مورد بررسی قرار گرفته است.
نقد فلسفه همسخنیِ مارتین بوبر و پی آمدهای آن در حوزه تعلیم و تربیت کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در میان مفاهیم جدیدی که در اوایل قرن بیستم در حوزه ی تعلیم و تربیت مطرح شده بودند، مفهوم «دو طرفه بودن» (Gegenseitigkeit) فرایند آموزش چالش های بسیاری را به همراه داشته است؛ بسیاری از مربیان با انتقاد از این مفهوم، اظهار داشتند که معلم باید به تنهایی فرایند آموزش را رهبری کند و شاگردان نمی توانند و نباید نقشی در این فرایند ایفا کنند. بوبر ضمن اشاره به این مطلب که به منظور حفظ رابطه ی آموزشی، باید فاصله ی امنی بین معلم و شاگرد وجود داشته باشد، آموزه ی «تعلیم و تربیت مبتنی بر دیالوگ» را مطرح می کند؛ به عبارت دقیق تر، وی نسبت آموزشی را نوعی« رابطه ی من تو یک طرفه» می خواند. حال پرسش اینجاست که با توجه به این که بوبر «رابطه ی من- تو» را یک رابطه دو طرفه می داند، چگونه می تواند از رابطه ی میان معلم و شاگرد تعبیر به «رابطه ی من تو» کند و در عین حال از یک طرفه بودن آن سخن بگوید؟
حیات دینی از دیدگاه شورای واتیکان دو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به نظر میرسد بیانیه شورای واتیکان دو مهمترین مواجهه کلیسای کاتولیک با مباحث روشنگری پساز دوران رنسانس باشد. پیش ازآن، ایماندار واقعی بهکسی اطلاق میگردید که خود را در داخل کلیسا تنها وقف خدمت به مسیح نماید، و فرد مسیحی خارج از حوزه کلیسا بهنوعی شهروند درجه دو محسوب میگردید. اما پس از این بیانیه، جوامع خارج از کلیسا مورد مقبولیت و پذیرش کلیسا واقع گردیدند، و براساس این حکم مسیحیان این جوامع نیز میتوانستند خود را وقف خدمت به مسیح نمایند. اکنون، با مطالعه و بررسی مقاله، این مسأله در ذهن مخاطب مطرح میگردد که کلیسای کاتولیک دربرابر دستآوردهای دنیای جدید در موضع ضعف قرار گرفته است یا از آغاز تاریخ مسیحیت نسبت به اصول مسیحیت اصیل دچار بدفهمی و کجفهمی شده، و یا از آن غافل بوده است. از نظر مترجم، هرگونه پاسخ مدقق به این پرسش اساسی میتواند راهگشای مواجهه درست و شایسته جهان اسلام با مسائل نوظهور دنیای جدید باشد.
جنسیّت نفس بر اساس دیدگاه های رایج در مورد پیدایش نفس انسانی در فلسفه اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش پس از بیان تفاوت جنس و جنسیّت به تبیین نظریات فلاسفه در مورد چگونگی پیدایش نفس انسانی می پردازیم و در ادامه مسئله جنسیّت نفس را با توجه به نظریه روحانیه الحدوث و جسمانیه الحدوث بودن نفس تحلیل می کنیم. بر اساس نظریه روحانیه الحدوث، خاستگاه جنسیّت فقط در جنس، مطرح بوده و در نفس، جایگاهی ندارد؛ از این رو نفس به لحاظ ذات مجرّد خود، فاقد ویژگی های جنسیّتی است و فقط در مقام فعل با توجه به وضعیت های مختلف بدنی، کارکردهای جنسیّتی خاص خود را دارد. اما بر اساس نظریه جسمانیه الحدوث بودن نفس و با عنایت به برخی از اصول فلسفی حکمت صدرایی می توان به این تحلیل دست یافت که نفس متشکل از بدن و ویژگی های جسمی زنانه، با نفس متشکل از بدن و ویژگی های جسمی مردانه، به لحاظ گرایش های جسمانی، روانی، عاطفی و شناختی متفاوت است و براین اساس، جنسیّت امری هویتی است و تفاوت جنسیّت زن و مرد به حاق وجود آنها باز می گردد. بنابراین همان گونه که از نظر پزشکان و روان شناسان، زن و مرد به لحاظ جسمانی و روانی و عاطفی متفاوت بوده و براساس متون دینی نیز زن ومرد حقوق متفاوتی دارند، به لحاظ فلسفی نیز نفس زن و مرد گرایش های نفسانی خاص خود و متناسب با بدن زنانه و مردانه را خواهند داشت.
نقدِ نقدهای هایدگر بر سوژه دکارتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خوانش رایج سوژه دکارتی، آن را به منزله نقطه عطفی در«خودبنیادی» انسان درنظر گرفته است. بخش مهمی از فلسفه قرن بیستم به تأسی از هایدگر، بالاترین اهتمام خود را نقد سوژه دکارتی تعریف کرد؛ گویی سوژه دکارتی عامل اصلی انحراف مسیر فلسفه از لحاظ کردن وجود بماهو وجود بوده است. بسیاری منتقدان بحران های مدرنیته را مولود خودبنیادی سوژه دکارتی می دانند تا جایی که می گویند سوژه دکارتی نه تنها فلسفه بلکه بشریت را نیز منحرف کرده است. این مقاله می کوشد ضمن ارائه تقریری از نقد هایدگر و فیلسوفان متأثر از او، به نحوه تقویم سوژه دکارتی بازگردد و نسبت تأملات دکارتی را با بالقوگی، دوآلیته و خودبنیادی دریابد و نشان دهد با توجه به فقدان بنیادی سوژه دکارتی، نمی توان چنین نقدی بر حقیقت سوژه نزد دکارت وارد کرد. در این میان متفکرینی بوده اند که خوانشی متفاوت از سوژه دکارتی داشتند؛ خوانشی که این سوژه را به نسیان وجود و بحرانِ خودبنیادی بشریت و... رهنمون نمی گردد. مقاله حاضر ضمن نقب زدن به مفهوم سوژه در یونان و تبار هلنی و عرفانی آن، خوانش های مغایر با خوانش رایج سوژه دکارتی را مبنای کار قرار می دهد و نشان می دهد که سوژه دکارتی در حقیقت آن امرِ تهی است که امکان آزمودن حقایق را فراهم می آورد.
ذات گرایی جدید مابعدالطبیعه جدید(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن زمستان ۱۳۹۹ شماره ۸۴
77 - 112
حوزههای تخصصی:
در مابعدالطبیعه «ذات» نه به معنای «ماهیت»، بلکه به معنای «وجود» و «واقعیت» است. «ذات گرایی» به معنای «واقعیت گرایی» است. ذات گرایی قدیم، ضد ذات گرایی و ذات گرایی جدید سه جریان مابعدالطبیعی اند. در ذات گرایی قدیم «اشیا» دارای ذات و خواص ذاتی (واقعیت و خواص واقعی)اند. ذوات و خواص ذاتی صرف ذوات و خواص ذاتی جوهری اند و هرچند اجسام منفعل و نفس و عقل فعّال اند، درنهایت ایستا و ناپویایند. علم به اشیا علم به خواص ذاتی آنها از طریق برهان و بنابراین مطابق با واقع آنهاست. در ضد ذات گرایی اشیا نه دارای ذات و نه دارای خواص ذاتی اند؛ علم به آنها نه طبق واقع آنها بلکه طبق تعریف و قرارداد آنها و «بهترین تبیین از آنها» است. در ذات گرایی جدید، اشیا دارای ذوات و خواص ذاتی جوهری، رویدادی، فرایندی، رابطه ای و خاصیتی پویا هستند. آدمی نیز دارای همه این گونه ذوات و خواص ذاتی طبق واقع است و آنها ریشه اعتبار ذوات و خواص ذاتی طبق اعتبار در اعتبارات عامّ انسان هایند. علم به اشیا «بهترین تبیین از آنها نزد دوستداران این تبیین» است و «تقریباً صادق» و «تقریباً مطابق با واقع» است. ذات گرایی جدید مابعدالطبیعه جدیدی است. روایت جدیدی از ذات گرایی قدیم است. آن نیازمند شناسایی است و معرفت شناسی و روش شناسی آن نیازمند نقّادی و بازسازی است.
آگاهی، ماهیت مکان در فلسفه اسلامی(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
درﺑﺎره ﻣکﺎن اﻗﻮال ﻧﺎدری از ﻓﻼﺳﻔﻪ ذکﺮ ﺷﺪه و ﻣﺸﻬﻮر از ﺑیﻦ ﻓﻼﺳﻔﻪ ﻣﺴﻠﻤﺎن دو ﻗﻮل اﺳﺖ یکی ﻗﻮﻟی کﻪ از اﻓﻼﻃﻮن ﻧﻘﻞ ﺷﺪه و ﺑﻌﻀی از ﺣکﻤﺎی اﺳﻼﻣی ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻣﻼﺻﺪرا آن را ﺗﺄییﺪ کﺮده اﻧﺪ و دیﮕﺮی ﻗﻮل ﻣﻨﻘﻮل از ارﺳﻄﻮ کﻪ ﻣﻮرد ﭘﺬیﺮش ﻣﺸﺎییﻦ ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ. کﻪ ﻣﻄﺎﺑﻖ ﺑﺎ ﻇﺎﻫﺮ ﻗﻮل ﻣﻨﻘﻮل از اﻓﻼﻃﻮن ﻣکﺎن اﻣﺮی ﻣﺠﺮد ﻣﺤﺴﻮب ﻣی ﺷﻮد و ﻃﺒﻖ ﻗﻮل ارﺳﻄﻮ از اﻋﺮاض ﺑﻪ ﺣﺴﺎب ﻣی آیﺪ. در این تحقیق، ابتدا بحث اصالت وجود و ماهیت تبیین می گردد. زیرا مکان در حیطه ی وجوداست و آگاهی در حیطه ی ماهیت. بعد از آن ماهیت مکان در تاریخ فلسفه اسلامی روشن می گردد. در قسمت سوم تحقیق؛ معانی چهار گانه ی اگاهی مورد تحلیل قرار می گیرد، به طوری که منظور از اگاهی در این تحقیق،آگاهی از نوع اول می باشد، یعنی آگاهی ﭘﺪیﺪارى. در نهایت، گزاره ی :آگاهی ،ماهیت مکان است تبیین می گردد. به طوری که می توان گفت مفهوم آگاهی از مفهوم مکان انتزاع می شود. آگاهی، معقول ثانی فلسفی است(مکان، معقول اولی فلسفی است). البته تصدیق این گزاره، از نوع ، علم حضوری است نه علم حصولی.
تحلیل و نقد تمایز گردآوری/ داوری در روش شناسی علم دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و پنجم بهار ۱۳۹۹ شماره ۹۵
135 - 164
حوزههای تخصصی:
یکی از دیدگاه ها در باب علم دینی، کاربست تمایز میان مقام گردآوری و مقام داوری در این مسئله است. در این دیدگاه، مقام گردآوری فرایندی است که محقق از طریق آن به فرضیه های جدید می رسد و در مقام داوری، درستی آن فرضیه مورد ارزیابی و سنجش قرار می گیرد. این تمایز در جهت ارائه راه حلی درخصوص استفاده از پیش زمینه ها ی نظری در فرایندهای علمی از سوی برخی فیلسوفان علم تجربی مطرح شد. تحت تأثیر آرای فیلسوفان موافق این تمایز در فلسفه علم، این تمایز در روش شناسی دین پژوهی نیز اخذ گردید. بر مبنای چنین مرزبندی دوگانه ، دخالت مؤلفه های دینی در مقام داوری منتفی بوده و دینی بودن علم مربوط به مقام گردآوری است. این نظریه، از آن جهت که از متقن بودن علم دفاع می کند، دیدگاه سودمندی است؛ اما از جهتی که مؤلفه های غیرمعرفتی را در مقام داوری و توجیه نقش آفرین نمی داند، دارای اشکالاتی است. به این دیدگاه، سه نقد عمده وارد است: 1. نقد وجود این تمایز در علم، به ویژه مطالعات دینی؛ 2. درهم تنیدگی مقام گردآوری و داوری در جریان تولید علم دینی؛ 3. دخالت مؤلفه های غیرمعرفتی در هر دو مقام گردآوری/ داوری علم دینی و نه صرفاً در مقام گردآوری. هدف این پژوهش، تبیین و ارزیابی قوت ها و ضعف ها کاربست این تمایز در علم دینی است.
مبانی معرفتی عناصر فرهنگ عامّه در اشعار کودک و نوجوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شعر کودک و نوجوان از جمله شعرهای مفهومی است که جهت آموزش و آگاهی مخاطبان در آن مضامین متنوع گنجانده شده است. از جمله این مضامین، عناصر فرهنگ عامّه است. در این مقاله سعی بر آن است تا به روش توصیفی تحلیلی، عناصر فرهنگ عامه، که شاعران حوزه کودک و نوجوان آن را به عنوان ابزاری برای اهداف تربیتی و اخلاقی و روشنگری آحاد جامعه به کار برده اند، مورد بررسی و تبیین قرار گیرد. به همین منظور اشعار سه دهه اخیر بررسی و عناصر مطرح فرهنگی در این اشعار استخراج شده و اهداف مربوطه مورد تحلیل قرار گرفت. داده های پژوهش نشان می دهد که شاعران حوزه کودک و نوجوان با کاربرد عناصر فرهنگ مردم علاوه بر ارائه تصویری از فرهنگ جامعه خود و آموزش مسائل فرهنگی، موجبات حفظ و صیانت فرهنگ و هویت ملی خویش را فراهم آورده اند. آن ها نقش هر دو عنصر فرهنگ عامّه (مادی و غیر مادی) را در شناخت و تداوم فرهنگ جامعه ضروری دانسته و با مؤلفه های فرهنگی، بسیاری از مبانی تربیتی، اخلاقی، روانشناسی و ... را خاطر نشان شده اند. در واقع کاربرد عناصر فرهنگی توسط شاعران این حوزه رویکرد معرفتی و تربیتی دارد.
بررسی دیدگاه ملاشمسای گیلانی در مورد علم خداوند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال هفدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۴۳)
279 - 296
حوزههای تخصصی:
ملاشمسای گیلانی، یکی از چهره های درخشان و نامدار سده یازدهم هجری، در مکتب فلسفی اصفهان است که همچون بسیاری از بزرگان حکمت در عصر خودش، از جمله ملاصدرا و میرداماد، در تمسک جستن به آیات و روایات، برای اثبات مباحث فلسفی، دستی توانا داشت. او که از شاگردان نامی میرداماد بود، بیشترین تأثیر را نیز از او پذیرفت و سبک مشاییان و مبنای فکری آنها را از محضر او آموخت. ملاشمسا در برخی از مباحث فلسفی از قبیل: اصالت وجود، حرکت جوهری، علم پیشین خداوند و علم خداوند به ذاتش، با بسیاری از حکمای بزرگ (به ویژه رئیس بزرگ ترین مکتب عصر خود یعنی ملاصدرا) به مخالفت پرداخت و گاهی نظریات منحصر به فرد و مخالف با آنها بیان کرده است. ملاشمسا در زمینه رابطه صفات ذاتی با ذات، همچون معتزله، مشاییان و ملاصدرا قائل به عینیت صفات ذاتی با ذات است. او در حوزه علم پیشین خداوند به موجودات، قائل به قسم سومی (نه حصولی و نه حضوری) بود که همان ذات بحت و بسیط خداوند است و وجود موجودات را در تبیین علم خداوند، لغو و بی اعتبار می داند، ملاشمسا، علم خداوند به ذاتش را حضوری اقوی می داند و کاربرد علم اجمالی به معنای مشهور نزد حکما را در مورد خداوند جایز نمی داند که مقاله حاضر به روش کتابخانه ای در صدد ایضاح دیدگاه ملاشمسا در حوزه علم خداوند است.