مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
مونتاژ
حوزه های تخصصی:
جهان بصری از طریق تصویر شکل می گیرد و به اشکال مختلف نشان داده می شود. شاهنامه به سینما نزدیک تر است تا سایر هنرها؛ شاهنامه و سینما تفکیک ناپذیرند، ابیات شاهنامه به شما امکان می دهد تا در تصویر غوطه بخورید و پس از غوطه ورشدن در تصاویر به تجسم سینمایی بپردازید در چنین حالتی است که همه چیز شکل پذیر و بصری می شود، هر بیت مثل یک نما شما را به بیت دیگر هدایت می کند، در ابیات سیر و سفر می کنید و همچنانکه در لابلای آنها حرکت می کنید با شگفتی و حیرت به تصاویر و جنبش حرکات سینمایی می رسید. شعر شاهنامه اگرچه از واژگان ویژه ای ساخته و پرداخته شده است اما با زبان بصری فضایی سینمایی می سازد، تصویر سازی می کند و جزئیات تصویری را شرح می دهد. گفته شده است که سینما هنر تصویری است، واژگان شاهنامه همه تصویراند و فردوسی با مهارت، تعادلی بین واژه وتصویر ایجاد می کند. واژگان قدرت القایی تصاویر را تشدید می کنند و در نتیجه صورتی پدید می آید که اغلب به بیانی درخشان و سینمایی می انجامد.
ماده، فرآیند و دامنه مونتاژ در نظر شکل گرایان
حوزه های تخصصی:
در میان شکل گرایان دو دیدگاه متفاوت نسبت به مونتاژ فیلم وجود دارد: دیدگاه نخست، مونتاژ را فرآیند پیوند تصاویر عنصری (نامعین و فاقد استقلال) توصیف می کند و دیدگاه دیگر مونتاژ را برخورد دیالکتیک میان تصاویری سلولی (دارای ساختار) می داند. پژوهش حاضر، ضمن بررسی این دو دیدگاه، تلاش می کند تا از طریق بررسی وجوه اختلاف و مطالعه فصول مشترک، دیدگاهی واحد به مونتاژ از منظر شکل گرایان به دست آورد. برای این منظور، ابتدا از هر یک از دو منظر ماده خام مونتاژ بررسی شده است که نتایج این بررسی نشان می دهد میان دیدگاه دو نگره متفاوت به ماده خام مونتاژ در یک ویژگی اساسی - یعنی نامعین بودن معنی - اشتراک وجود دارد و تفاوت دیدگاه بیشتر از آنکه ذاتی باشد، حاصل تفاوت در روش تولید فیلم است. در ادامه، از طریق بررسی تفاوت دو نگره، در روش تولید فیلم و تفاوت های نظری سردمداران این دو دیدگاه (پودفکین و آیزنشتاین)، بحثی پیرامون فرآیند مونتاژ، ماهیت و محدوده آن صورت گرفته که هدف از این بحث، شناسایی مبانی مشترکی است که نظر این دو دیدگاه را در یک مقوله وحدت می بخشد. در پایان نیز به نتیجه گیری از این مباحث پرداخته شده تا دیدگاه مرکبی از موارد فوق گردِ وجوه وحدت بخشِ دو نگره ارائه گردد.
فراروی بر محدودیت های ادراک انسانی بواسطه تکنولوژی پروتزی سینمایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رسانه های دیداری و شنیداری دوره ۱۴ تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۴
81 - 102
حوزه های تخصصی:
در دهه های انتهایی قرن نوزدهم و دهه های ابتدایی قرن بیستم، در کلان شهرهای مدرن به واسطه پیشرفت های فنّاورانه و تغییراتی که به واسطه فرایندهای صنعتی سازی پدید آمد، زندگی انسانی با ماشین ها و فنّاوری ها درهم تنیده شد. فرهنگ فنّاورانه ماشینی مدرن، فهم سنتی از بدن انسانی و ظرفیت های ادراکی و جسمانی اش را دگرگون کرد، گونه ای درهم آمیختگی میان بدن و فنّاوری به وجود آورد و مرزهای میان امر ارگانیک و امر فنّاورانه را از بین برد. در این دوره می توان از مفاهیم نوظهوری همچون «ادراک فنّاورانه» و «زیبایی شناسی ماشینی» یاد کرد. این پژوهش که از نوع نظری و با روش توصیفی تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای صورت گرفته است، می کوشد ظهور فنّاوری سینما را در رابطه با این چرخش تاریخی و در ارتباط ایجادشده میان بدن ها و فنّاوری ها در دوران مدرنیته موردمطالعه قرار دهد. از این منظر، مفهوم سینما چشم مطرح شده توسط ژیگا ورتف، به عنوان یکی از مهم ترین تبلورهای این نگره، مورد تحلیل و بازخوانی قرار می گیرد.ورتف در نوشته هایش و به خصوص در این بیانیه، بارها به ترکیب و آمیزش میان بدن انسان و ماشین، میان چشم انسان و چشم فنّاورانه دوربین اشاره می کند، آمیزشی که موجب فائق آمدن بر محدودیت های ادراک ناکامل انسانی می شود. سینما چشم ادراک جسمانی حسانی را با ادراک صنعتی ترکیب می کند و نتیجه این آمیزش، به یک «ادراک نوین از جهان» می انجامد، ادراکی که فراسوی قواعد ادراک انسانی قرار می گیرد.
ارائه یک مدل چند هدفه در یک زنجیره تأمین سبز حلقه بسته با در نظر گرفتن عدم قطعیت در نرخ بازگشت
منبع:
پژوهش های نوین در مدیریت کارآفرینی و توسعه کسب و کار جلد ۲ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۶)
328-344
حوزه های تخصصی:
با گسترش و تشدید فضای رقابتی در دنیای امروزی، مدیریت زنجیره تأمین به یکی از مسائل اساسی پیش روی بنگاه های اقتصادی تبدیل شده است. در این تحقیق به طراحی یک شبکه زنجیره تامین سبز حلقه بسته با در نظر گرفتن مراکز جمع آوری، دفع و انهدام با روش نظری پرداخته شده است. در این پژوهش، یک مدل برنامه ریزی سه هدفه برای یک شبکه لجستیک یکپارچه مستقیم و معکوس، شامل چهار سطح در جریان مستقیم (به نام های تأمین کنندگان، مراکز مونتاژ، توزیع کنندگان و مشتریان) و سه سطح در جریان معکوس (به نام های مراکزجمع آوری، دفع و دمونتاژ)، مدنظر قرار گرفت. با توجه به اینکه در دنیای واقعی، داده های مربوط به شاخص های اثرگذار در مسائل، به صورت قطعی در دسترس نمی باشند بنابراین استفاده از رویکردهای غیرقطعی مناسب تر می باشد، در این مطالعه نیز تقاضا و نرخ بازگشت غیر قطعی در نظر گرفته شده است و رویکرد مورد استفاده برای حل مسئله، الگوریتم های فراابتکاری MOPSO و NSGA II بوده است. نتایج حاصل بیانگر این امر می باشد که با بازیافت محصول و در نظر گرفتن مراکر جمع آوری، دفع و دمونتاژ و استفاده مجدد از محصولات، علاوه بر این که دولت به اهداف زیست محیطی خود می رسد، مشتری نیز محصولی مرغوب تر با هزینه کمتر در دسترس خواهد داشت. همچنین نتایج حاصل از حل مدل با نرم افزارهای NSGA-II و MOPSO نشان دهنده کارکرد منطقی و مطلوب مدل در رسیدن به جواب بهینه است.
اندیشیدن سینمایی و قطعه قطعه سازی جغرافیای خیالی فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در نهاده های فلسفه تاریخ، والتر بنیامین اشاره می کند که هیچ سند تمدنی وجود ندارد که درعین حال سند بربریت نباشد. آشکارترین نمونه های این اسناد تمدن در بحث بنیامین را می توان در یادمانها در آثار معماری شکوهمند یافت. هیتلر بیان داشته بود که معماری در قالب عبارات و کلماتی از جنس سنگ، بیانیه های پرشکوه، تأثیر گذار و ماندگاری را از هر عصری ارائه می دهد و هر دوره پر شکوهی، خود را از طریق ساختمان هایش بیان کرده است. تاریخ نشان داده است که حاکمان شدیداً به بیانیه های پرشکوه سنگی علاقه مند بوده اند و این آثار می توانند به ابزار مهمی در دستان قدرت حاکم برای تثبیت جایگاه بالادستی و کنترل توده، تبدیل شوند. بحث بنیامین، تفسیر غالب و فاتحانه ای که تاریخ را فرایندی رو به جلو و درحال پیشرفت معرفی می کند، به چالش می کشاند؛ نگره غالبی که در پی ارائه تصویری آرمانی از این آثار در راستای تأیید و تثبیت گذشته پرشکوه فرهنگی است، تا بتواند با بهره گیری از آن، به قلمروی جغرافیای فرهنگی یکپارچه و دلخواه خود شکل دهد. این پژوهش که از نوع نظری و با روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای صورت گرفته است، می کوشد به کمک بحث بنیامین، و با بهره گیری از شیوه اندیشیدن سینمایی، نقش آثار معماری شکوهمند را در تثبیت و شکل دهی به جغرافیای فرهنگی ملی مورد بازخوانی قرار دهد. با بهره گیری از مونتاژ در مواجهه با این اسناد شکوهمند فرهنگی- تاریخی، می توان به سوی افق های گشوده تری برای خوانش این آثار حرکتی را آغاز نمود. با یادآوری محدودیت های الگوهای تاریخ نگاری سنتی، اندیشیدن مونتاژی می تواند روایت های غالب تاریخی را درباره آثار هنری به چالش بکشاند. کشف، بازخوانی و تلاش برای قراردادن آثار خاموش و نادیده انگاشته شده درکنار سند های شکوهمند، و یا بازخوانی آن سند های شکوهمند، رها و فارغ از نگره های ایدئولوژیک، می تواند منجر به فروپاشی سیستم جامع خیالین گردد. درنتیجه، با زوال این پوشش کلیت بخش و زدودن هاله های ایدئولوژیک افشانده شده ازسوی قدرت هژمونیک، جغرافیای خیالی فرهنگی نیز، به قطعه های پراکنده و گسسته مبدل می گردد.
تدوین تشبیهی و برخی از نمونه های مؤثّر آن در سینمای ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
درک مفاهیم ضمنی و کشف ظرایف تدوین فیلم که کمتر به آن پرداخته شده است، هدف اصلی این پژوهش است. از این رو با انتقال یکی از پرکاربردترین عناصر بلاغی (تشبیه) به مطالعات سینمایی به روشن سازی چگونگی عمل کرد تدوین تشبیهی در فیلم های سینمای ایران پرداخته ایم. این پژوهش کاربردی با روش توصیفی - تحلیلی و با بهره گیری از منابع کتابخانه ای و منابع صوتی- بصری(فیلم ها) انجام گرفته است. نمونه گیری به شیوه هدف مند انجام شده و چارچوب نظری بر نظریّه فرمالیستی آیزنشتاین استوار است. در این پژوهش نخست با بیان تشبیه و تفاوت های آن با استعاره و جناس، الگوی دقیقی از آن برای بررسی در سینما ارائه و سپس به صورت عینی و عملی نمونه هایی از تدوین تشبیهی در سینمای ایران با در نظر داشتن سیر تاریخی و موضوعی بیان شده است. نتایج پژوهش نشان داد نحوه ترکیب نماها به شیوه تشبیهی تا حدّ زیادی بر کیفیّت زیبایی شناسی فیلم ها افزوده است. مضامین مختلفی چون تلاش برای بقا، بازیچه بودن قشر ضعیف جامعه، حرص و طمع حیوانی انسان، دید استثمارگرانه به زن، روابط پوشالی و دروغین میان انسان ها و... از طریق این تمهید فرمال در فیلم ها خلق شده است. کاربرد بیشتر قطع ساده در مقایسه با ترفندهایی چون دیزالو و فید و انتخاب مشبه به هایی که جزوی از بافت و زمینه داستان بوده، بیان واقع گرایانه و ساده تری از فرم تدوین تشبیهی را شکل داده است. در نظر داشتن روند تاریخی با نمونه هایی از دهه 40 تا 80 نیز به خوبی آشکار کرد با گذشت زمان پیچیدگی و ظرافت بیش تری در عرصه کاربرد تدوین تشبیهی رخ داده است.
یه حبه قند: بازآفرینی دیالکتیک رخداد و روزمرگی در حیات اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یه حبه قند ، از منظر جامعه شناسیِ هنر و با نگاهی نئوفرمالیستی، بیانگر نکات بدیعی در مورد حیات اجتماعی فرد ایرانی است. این فیلم، با فرمی مشابه با فرم آثار امپرسیونیستی، تکه پاره های زندگی روزمره ایرانی را به آشناترین وجه با هم ترکیب می کند، اما درعین حال، با برجسته سازی عنصر رخداد و نمایش دیالکتیک رخداد و روزمرگی، از این زندگی آشنایی زدایی می کند. عملِ آشنایی زدایی در چارچوب یک پس زمینه تاریخی اجتماعی انجام می شود: تصویری از بافت سنتی جامعه ایران که در معرض تهدید عناصر مدرن است. تحلیل نئوفرمالیستیِ اثر (یعنی تحلیل قواعد فرمیک و اصول ساختارِ رواییِ اثر به منظور ایضاح معانی ارجاعی، آشکار، تلویحی و دلالت گر) و نیز تفسیر نتایج این تحلیل در پرتو رویکرد نظری تحقیق نشان می دهد رخدادی که امر روزمره را منهدم می سازد خود، جزء جدایی ناپذیر آن است. رخداد در کُنه روزمرگی لانه کرده است و حتی بالا انداختن یک حبه قند می تواند کام جمع انبوهی را تلخ کند: زندگی روزمره آبستن ضدِ خویش است و بداهت آن در چشم به هم زدنی به هم می ریزد. همه چیز از دل زندگی برمی خیزد و ورای آن چیزی وجود ندارد. با وقوع هر رخداد و به هم ریختن سیر طبیعیِ امور، روزمرگی از نو آغاز می شود و خودِ آن رخدادِ منهدم کننده به تدریج بخشی از امر روزمره جدید می گردد.
مونتاژی سلطه طلبانه در تئاتر مشارکتی: یوجنیو باربا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۹ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۹۱)
57 - 67
حوزه های تخصصی:
همه ی مصنوعات فارغ از هر دیدگاهی، از طریق مونتاژکه ابزاری در جهت تولید فرم است ساختارمند می شوند. هنرهای اجرایی نظیر تئاتر نیز از این قاعده مستثنا نیستند. این مقاله در پی آن است تا ضمن تایید و بررسی تعاملات و کارگروهی در شیوه ی اجرایی یوجنیو باربا، پاسخ کاملی به چگونگی نمود مونتاژی سلطه طلبانه و کارگردان-محور در آثار این کارگردان ارائه دهد. بر اساس نتایج به دست آمده از این پژوهش، حضور تاثیرگذار یوجنیو باربا و نقش تعیین کننده ی مونتاژ او، مفهوم مشارکت را در اودین تئاتر به زیر یک علامت سوال می برد. این پژوهش کیفی با تکیه بر منابع کتابخانه ای نظیر کتاب ها و مقالات، منابع صوتی و تصویری اعم از فیلم اجراها، مصاحبه های یوجنیو باربا و اعضای گروه اودین انجام گرفته است. تحقیقات متعددی پیرامون مونتاژ در تئاتر، نظرات و شیوه ی اجرایی یوجنیو باربا وجود دارد. در این راستا می توان به فرم و معنا در کولاژ و مونتاژ پیشرو نوشته ی ماگدا داراگو(2020 )، ا بزار خلاق جهانی، مطالعه ای بینارشته ای نوشته ی لودمیلا کوروتکوا، خلق اجرا به قلم النا ماسوئر(2004)، و تبیین دراماتورژی بازیگر در فضای دینامیک تئاتر پست مدرن بر اساس نظریه یوجنیو باربا نوشته ی محسن حکیمی و حمیدرضا افشار(1396) اشاره کرد. اما جنبه ی نوین این پژوهش ارائه ی تعریفی نو از مونتاژ در یک تئاتر «مشارکتی» است. در ادامه ی این پژوهش به دلیل حضور پراهمیت مونتاژ در زیبایی شناسی و شیوه ی اجرایی روبرتو کاستلوچی و رابرت ویلسون بررسی رویکرد مونتاژی این دو کارگردان پیشنهاد می شود.
پیش ساختارهای فلسفی منازعه مونتاژ و میزانسن و رهیافت های پارادایم کلاسیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رسانه های دیداری و شنیداری دوره ۱۷ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۶
122 - 91
حوزه های تخصصی:
نظریه «مونتاژ» در سینما، برساخته شکل گرایی و نظریه «میزانسن» برخاسته از نگره مؤلف و دیدگاه واقع گرایی است. به نظر می رسد که پیش ساختارهای فلسفی دو نظریه که یکی بر اصالت کل و ساختارگرایی استوار است و دیگری بر اصالت جزء و پدیدارشناسی، از ریشه ای عمیق در یک منازعه تاریخی- فلسفیِ دوران کلاسیک برخوردارند. در دیدگاه مونتاژ، سینما به واسطه «تدوینِ» اجزا، به یک کلیت معنادار می رسد و در دیدگاه میزانسن، «نما» یعنی جزء، خود، هم افاده معنا می کند و هم واقعیت را پدیدارشناسی می کند. ردپایِ این تعارض در نظریه های معاصر در مقولات نشانه شناسی، معناشناسی و زبان شناسی گم شده است. این تحقیق بر آن است که امکان تقریب نظریه میزانسن و مونتاژ با پژوهش دقیق در آرای طرفین منازعه در لابلای اعترافات ناخودآگاه- با وجود حفظ پارادایم فلسفه سنتی و کلاسیک- امکان پذیر و هموار است. این تحقیق بر مبنای پژوهش کتابخانه ای و به شیوه تحلیلی- توصیفی انجام شده است.