۱.
مقایسه و جایگاه قدرت نرم کشورها در نظام ژئوپلیتیک جهانی، دغدغه ا ی برای دانشمندان حوزه های مختلف علوم انسانی، نظیر جغرافیای سیاسی، ژئوپلیتیک، روابط بین الملل و علوم سیاسی، در عصر حاضر تبدیل شده است. با این همه، به دلیل کیفی بودن و غیر قابل اندازه گیری بودن مولفه های قدرت نرم ادبیات موثر و مسلطی در زمینه اندازه گیری قدرت نرم کشورها فراهم نیامده است؛ هم چنان که الگوهای تطبیقی و مقایسه ای قابل توجهی نیز در این حوزه ارایه نگردیده است. هدف از انجام این پژوهش، سنجش و مقایسه قدرت نرم کشورها می باشد. سوال اصلی این تحقیق عبارت است از اینکه «میزان و جایگاه قدرت نرم کشورهای جنوب غرب آسیا، آسیای مرکزی و قفقاز در مقایسه با دیگر کشورهای منطقه چگونه می باشد؟» در پی پاسخگویی به سوال اصلی، در این تحقیق برای نخستین بار، مدل تصمیم گیری چندشاخصه جبرانی فازی جهت سنجش و مقایسه قدرت نرم کشورها، ارائه گردیده است. به این منظور روش Fuzzy Topsis، به کار گرفته شد. نتیجه نهایی این تحقیق نشان می دهد که توان قدرت نرم در کشورهای جنوب غرب آسیا، آسیای مرکزی و قفقاز به این ترتیب است: ترکیه، عربستان، فلسطین اشغالی، قزاقستان، ایران، عمان، قطر، گرجستان، آذربایجان و امارات، کویت، بحرین، ترکمنستان، تاجیکستان، قرقیزستان، پاکستان، ازبکستان، ارمنستان، لبنان، اردن، سوریه، عراق و، در نهایت، افغانستان و یمن.
۲.
کشورها به ضرورت بقا، امنیت، تعامل سازنده و رفاه، ماهیت و جهت گیری سیاست ها و به تبع آن رفتارها و تفسیرها را قوام می دهند. تفسیرها و رفتارها در یکدیگر تنیده و از ارتباط ارگانیک برخوردار هستند. نیاز به حیات دادن به یک انسجام درونی در سیاست، تفسیرها و رفتارها، تسهیل نمودن فرآیند تصمیم گیری براساس یک چارچوب نظری دارای اصول معین و مشخص و قابل پیش بینی نمودن مبانی شکل دهنده تفسیرها، رفتارها و سیاست های مطرح شده برای دیگر بازیگران صحنه بین المللی، ایجاب می کند که هر کشوری در چارچوب یک استراتژی امنیتی تعریف شده و مشخص به تعریف خود، دیگران و محیط عملیاتی که در بطن آن رقابت ها، همکاری ها و نزاع های خصمانه شکل می گیرند، بپردازند. با در نظر گرفتن این نکته حیاتی که بقا، امنیت، تعامل سازنده و رفاه از پیوستگی درونی برخوردار هستند و هیچ یک اولویتی چه از نظر مفهومی و چه از نقطه نظر جوهره بر دیگری ندارد، استراتژی امنیتی باید نمایشگر فزون ترین میزان انعطاف درخصوص تعریف منافع ملی، هویت ملی و ارزش های ملی و کمترین میزان نادیده انگاری ظرفیت های فرهنگی، تاریخی، جغرافیایی، تکنولوژیک در سطح داخلی و معادلات شکل دهنده روابط نیروها در سطح بین المللی باشد. ماهیت استراتژی امنیتی با توجه به سه سؤال کلیدی شکل می گیرد و تؤام می یابد. در وهله اول باید مشخص شود شرط لازم برای تأمین امنیت مبتنی بر چه مؤلفه ای و شرط کافی در برگیرنده چه مؤلفه هایی می باشد. سه مؤلفه منافع ملی، هویت ملی و ارزش های ملی باید مشخص شوند که این یک شرط لازم است. هریک از این مؤلفه ها باید به طور دقیق و مشخص تعیین شوند و معین گردند و شاخص های آن ذکر گردند. در بطن فهم و درک این مؤلفه ها و جایگاه آنان باید مشخص شود که چه خطر یا خطراتی در رابطه با این مؤلفه ها وجود دارند. در فرآیند مدون ساختن استراتژی امنیتی در مرحله نهایی باید مشخص شود که چه خط مشی ها و تاکتیک هایی به صحنه آیند تا تهدیدها به مؤلفه های ذکر شده خنثی گردند و یا مدیریت شوند. استراتژی امنیتی که جمهوری اسلامی ایران باید در چارچوب آن به رفتارهای خود در قلمروی بین المللی شکل دهد می بایستی مبتنی بر تحقق منافع ملی، استحکام بخشی به هویت ملی و نافذتر نمودن ارزش های ملی باشد. در این چارچوب بازیگرانی که تهدید محسوب می گردند باید از طریق شیوه های دوگانه اجبار و یا کنار آمدن به شریک یا متحد تبدیل گردند و یا اینکه خنثی گردند.
۳.
بعد از وقوع انقلاب اسلامی، روابط خارجی جمهوری اسلامی ایران با تأثیر از متغیرهای چهارگانه ساختار نظام بین الملل، نیازهای داخلی، نگرش نخبگان تصمیم گیرنده و ژئوپلتیک با یک تغییر جهت اساسی مواجه شد و این تغییرات را می توان در شکل گیری مرزهای جدید در روابط خارجی دوره های اول و سوم مشاهده کرد. آنچه که در این رابطه قابل توجه است، نوع روابط خارجی متفاوت در دوره های مختلف حیات نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران و از جمله دوره اول یعنی حاکمیت واقع گرایان منفعت محور با ریاست بازرگان با دوره سوم یعنی حاکمیت عملگرایان مصلحت محور با ریاست هاشمی رفسنجانی است. حال این سوال اساسی قابل طرح است که چه الگوهایی را می توان براساس متغیرهای چهارگانه فوق در روابط خارجی دوره اول و سوم جمهوری اسلامی ایران تدوین نمود؟ یافته های این پژوهش بر این مبنا است که متغیرهای تأثیرگذار در روابط خارجی دوره های اول و سوم با توجه به اهمیت و وزن متفاوت چهار متغیر ساختار نظام بین الملل، نیازهای داخلی، نگرش نخبگان تصمیم گیرنده و ژئوپلتیک در تعریف نقش ها و اهداف ملی و سمت گیری ها و اجرای آن ها در روابط خارجی الگوهای متفاوتی را در این دو دوره بوجود آورده است. در واقع، تأثیرگذاری و وزن متفاوت این چهار متغیر اساسی منجر به تعریف متفاوت نقش ها و اهداف ملی و اتخاذ سمت گیری و اجرای آنها در روابط خارجی این دو دوره شده است. روش تحقیق در این پژوهش تبیینی و روش گردآوری داده منابع کتابخانه ای، اسنادی و اینترنتی است.
۴.
مفهوم امنیت به عنوان یکی از مفاهیم کلیدی رشته روابط بین الملل، به موازات تحولاتی که در نظام بین المللی و الگوهای رفتاری بازیگران رخ داده، دچار تحول گردیده است. از جوامع اولیه تا اواخر دهه 1991 مفهوم امنیت مضیق حکفرما بود. اما از سال 1991 به بعد امنیت موسع مطرح شد. بنابراین عملکرد شورای امنیت از سال 1991 تا 2010 حائز اهمیت است زیرا در این دوران شورا، نگاه گسترده تری نسبت به مفهوم امنیت داشته و متناسب با آن خلع سلاح و کنترل تسلیحات، تروریسم، حقوق بشر، محیط زیست و بیماریهای واگیردار را از موارد امنیتی دانسته است. به همین سبب شورای امنیت در جهت مبارزه با این موارد سعی در ارائه راهکارهایی برای مقابله با آنها داشته است. در این راستا شورا قطعنامه هایی را صادر نموده و یا آنکه در نشست های خود به این موارد پرداخته است.
۵.
برخی از پژوهشگران بر این اعتقادند که بحران یمن صرفاً تحت تأثیر نیروهای اجتماعی یا نقش آفرینی بازیگران منطقه ای همانند ایران و عربستان شکل گرفته است، اما واقعیت های راهبردی بیانگر آن است که آمریکا و رژیم صهیونیستی به عنوان دو بازیگر جهانی و نیروی منطقه ای، در روند شکل گیری بحران یمن و تشدید مرحله ای آن نقش تعیین کننده ای ایفا نموده اند. کارگزاران سیاست راهبردی آمریکا بر این باورند که اگر ایران در فضای منطقه ای با نشانه هایی از افزایش تعارض روبرو شود، در آن شرایط زمینه «فرسایش قدرت منطقه ای ایران» به وجود خواهد آمد. واکنش 11 کشور اتحادیه عرب به رهبری عربستان و حمایت بازیگرانی همانند رژیم صهیونیستی، انگلستان و آمریکا نشان می دهد که مقابله با حوزه های اسلام گرایی در حال گسترش است. اگر عربستان با حمایت آمریکا و رژیم صهیونیستی زمینه سازکودتا در مصر بود، چنین فرآیندی در مقابله با انقلاب مردم یمن و نقش انصارالله در آن معطوف به کاربرد نیروی نظامی بوده است به طورمثال همان گونه که قبل از اقدام عربستان در بحرین، وزیر دفاع آمریکا در منطقه حضور داشت ، عملیات نظامی عربستان نیز به موازات حضور وزیر خارجه انگلیس در منطقه انجام گرفته است. پرسش اصلی مقاله آن است که: «سیاست گذاری امنیتی در فرآیند بحران یمن دارای چه ویژگی هایی می باشد؟» فرضیه مقاله بر این موضوع تأکید دارد که: «کنترل بحران امنیتی یمن که در آوریل 2015 گسترش یافت از طریق موازنه منطقه ای حاصل می گردد.» چارچوب نظری پژوهش معطوف به بهره گیری از «نظریه توازن منطقه ای در نظام های ناهمگون» و محیط های راهبردی آشوب ساز می باشد.
۶.
از دهه 1990 به این سو، شاهد پیدایش و گسترش حوزه عمومی فراملی در فضای سایبری و ماهواره ای و بسیج افکار عمومی در سطح جهانی هستیم. از سال 2000 میلادی به این سو، در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا نیز نوعی حوزه عمومی در فضای سایبری و ماهواره ای شکل گرفته و در حال گسترش است. در این نوشتار، با روش تبیین علی- تحلیلی، نگارنده در صدد ارائه پاسخ تحلیلی به این پرسش است که چرا شبکه ماهواره ای الجزیره در شکل گیری حوزه عمومی نوظهور در جهان عرب موفق بوده است ؟ فرضیه تحقیق آن است که شبکه الجزیره با فراهم کردن فرصت برای شرکت آزادانه و برابر همه افراد و گروه ها در گفتگوها و میزگردها، سوق دادن گفتگوها و افکار عمومی به سمت نقد، متمرکز کردن گفتگوها و مشارکت های مخاطبان بر مسائل مشترک اعراب و هدایت و بسیج عمومی به سمت کنشگری دموکراتیک در ایجاد و گسترش حوزه عمومی نوظهور در جهان عرب موفق بوده است. یافته کلی این پژوهش آن است که شبکه الجزیره در تحقق بخشیدن به اصول و ویژگی های طرح شده درمدل مطلوب حوزه عمومی هابرماس مانند اصل گفتگوی عام و برابر، هدایت گفتگوها به انتقاد و مسائل و نارضایتی های مشترک و در نهایت، بسیج افکار عمومی و اعتراضات (اصل کنش عام) در جهان عرب از موفقیت زیادی برخوردار بوده است.
۷.
سقوط صدام در سال 2003 م دشمن همسایه دو کشور ایران و عربستان را از بین برد و فرصت ها و چالش هایی برای دو کشور به وجود آورد به گونه ای که ایران از همسایه دیرین دردسرآفرین خود فراغت یافت و فرصت بیشتری پیدا کرد تا در مسائل منطقه به چانه زنی بپردازد. برای عربستان نیز سقوط یکی از مدعیان رهبری دنیای عرب را در برداشت. اما روی کار آمدن دولتی با اکثریت شیعی مذهب در عراق، طرح هلال شیعی توسط ملک عبدالله پادشاه اردن، احساس حاشیه نشینی سیاسی توسط سنیان عراق و به دنبال آن افزایش نفوذ و قدرت منطقه ای ایران به نگرانی عمده عربستان تبدیل شد و امروزه دو کشور مذکور علیرغم از بین رفتن دشمن مشترک خود در روابط دوجانبه دچار چالشی هستند که به مراتب بیشتر از قبل است. با توجه به این وضعیت مقاله حاضر در قالب نظریه سازه انگاری در تلاش است تا چگونگی تأثیر تحولات جدید عراق بر روابط دوجانبه ایران و عربستان را تبیین نماید و به این سؤال اساسی پاسخ دهد که نظم جدید عراق چه تأثیری بر مناسبات دوجانبه ایران و عربستان سعودی گذاشته است؟ یافته های پژوهش نشان می دهد که با سقوط صدام و ژئوپلیتیکی شدن تشیع، موقعیت و جایگاه ایران به ویژه از دیدگاه سیاسی، اجتماعی، رسانه ای و فرهنگی در منطقه ارتقا یافته و این کشور توانسته است اثرگذاری و نقش آفرینی بهتری نسبت به گذشته داشته باشد اما این وضعیت به متغیری تأثیر گذار در روابط ایران و عربستان تبدیل شده و چالش های مهمی را در روابط دوجانبه این دو کشور ایجاد کرده است.
۸.
در فضای ژئواکونومیک فعلی جهان که انرژی، محور سیاست و استراتژی کشورهای بزرگ و صنعتی است، اصلی ترین فشار برای تصاحب آسان منابع آن روی کشورهای اطراف حوزه خلیج فارس و سپس خزر می باشد. نکته حائز اهمیت و مثبت اینکه، ایران به دلیل قرارگرفتن میان این دو حوزه و داشتن رتبه دوم ذخایر نفت و گاز جهان به عنوان بازیگر تأثیرگذار نقش با اهمیتی دراستراتژی جهانی ژئوپلیتیک انرژی پیدا کرده است. اما در چهار دهه اخیر بر پایه نگرش دکترین انقلابی و ضدغربی و نیز اقتصاد رانتیر ، همواره با اقدامی هماهنگ از سوی کشورهای مخالف خود، در جهت کاهش وزن ژئوپلیتیکی و قدرت ملی ، با دغدغه تهدید مداوم علیه امنیت ملی مواجه بوده است. لذا به ناچار با سلسله تصمیم های متوالی رئالیستی، نورئالیستی و وابستگی متقابل در جهت بازیگری و نقش آفرینی در ژئوپلیتیک انرژی تلاش دارد اهداف، ارزش ها و منافع خود را با جهان اقتصادمحور گره زده، تا به امنیت ملی دلخواه خود برسد. از اینرو مقاله حاضر، با هدف بررسی نقش ژئوپلیتیک انرژی در جهان و تأثیر آن بر امنیت ملی ایران به دنبال پاسخگویی به سوال کلی زیر می باشد که: نسبت تأثیرگذاری ژئوپلیتیک انرژی بر امنیت ملی در جمهوری اسلامی ایران چگونه می باشد؟ در این راستا ، نتیجه آزمون تحقیق با روش توصیفی - تحلیلی و استفاده رایج از کُدهای جغرافیای سیاسی، علوم سیاسی و روابط بین الملل نشانگر آن است که: ایران با داشتن ظرفیت بالای ژئوپلیتیکی در منطقه از جمله قرارگیری در کانون تولید و انتقال نفت و گاز جهان و نیزداشتن نقش حیاتی در معادلات انرژی جهان می تواند به جایگاه استراتژیک و وزن ژئوپلیتیکی بی همتایی در خاورمیانه برسد. اما بعد از انقلاب با تغییر نگرش اهداف، منافع و ارزش ها در امنیت ملی، در کنار وابستگی شدید به درآمدهای نفتی و اقتصاد رانتیر، برخی کشورهای جهان در جهت کاهش قدرت ملی و وزن ژئوپلیتیکی ایران در منطقه تلاش کرده اند. آنها با تحریم نفت و گاز ایران به دنبال عدم نقش آفرینی آن در ژئوپلیتیک انرژی منطقه و جهان می باشند. این مسأله تاثیر مستقیم بر امنیت و یا ناامنی ملّی جمهوری اسلامی ایران می گذارد.