۱.
سرمایه گذاری خارجی از جمله منابع تامین مالی با بیشترین گردش در جهان امروز است. بیشتر کشورهای جهان با ایجاد اصلاحات سیاسی و حقوقی به دنبال جذب این منابع هستند. عوامل سیاسی بر میزان جذب سرمایه گذاری خارجی بسیار تاثیرگذار است. ایران از اوایل دهه 1380 با تصویب قانون جلب و حمایت از سرمایه گذاری خارجی، تلاش فراوانی برای جذب سرمایه گذاری خارجی داشته است. در این مسیر، یکی از کشورهای هدف و شرکای برجسته ایران، آلمان بوده است. طی سال های 1997 لغایت 2017، فراز و نشیب بسیاری در سرمایه گذاری شرکت های آلمانی تحت تاثیر مولفه های سیاسی مختلف از جمله سیاست های آمریکا، اسرائیل و روند صلح خاورمیانه، تروریسم و حقوق بشر بوده است. بهترین دوران سرمایه گذاری آلمان در ایران سال های 1997 لغایت 2004 بوده که میزان تنش های سیاسی در پایین ترین سطح قرار داشته است. سوال مهم این پژوهش اقتصاد سیاسی سرمایه گذاری آلمان در ایران و عناصر سیاسی تاثیرگذار بر آن می باشد. فرضیه پژوهش: فراز و نشیب روند جذب سرمایه گذاری آلمان در ایران تابع متغیرهایی مانند سیاست های آمریکا، اسرائیل و صلح خاورمیانه، حقوق بشر و تروریسم است. روش پژوهش تبیینی و با استناد به آمار و تحلیل آنها بوده است و سعی شد از طریق بررسی روند 20 ساله سرمایه گذاری شرکت های آلمانی در ایران، تاثیر عوامل سیاسی مهم در روابط دوجانبه بر میزان و روند سرمایه گذاری های شرکت های آلمانی در ایران در دولت های خاتمی، احمدی نژاد و روحانی بویژه پس از تحریم ها و خروج ایالات متحده از برجام بررسی گردد.
۲.
در دوره زمانی مورد بررسی، سازوکار حکومت، قدرت و محیط داخلی و خارجی جمهوری اسلامی ایران با دگرگونی های عمیقی متقارن شد که به صورت تدریجی خط مشی سیاست خارجی را دچار تغییر و تحول نمود. دولتِ پسا-جنگ که به واسطه بحران های منبعثِ از جنگ ایران و عراق با شرایط نوینی مواجه شده بود اولویت ها و سلسله مراتب اهداف سیاست خارجی خویش را تغییر داد. در نوشتارِ پیش رو در پی آن هستیم تا نقش «ایرانیت» به عنوان یکی از مولفه های سه گانه هویت ملی در تکوین سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در دوره سازندگی را مورد واکاوی و واسازی قرار دهیم. از این رو در این مقاله تلاش گردیده تا با استفاده از روش تبیینی و با اتکاء به اطلاعات مبتنی بر روش کتابخانه ای، ضمن تبیین «ایرانیت» به عنوان یکی از سه مولفه هویت ملی و نحوه شکل گیری آن و معرفت نسبت به سیاست خارجی زمانه دولت هاشمی رفسنجانی، در نهایت به این پرسش پاسخ داده شود که «ایرانیت» به عنوان یکی از مشخصه های هویت ملی ایران چه تاثیری در ایجاد و تکوین سیاست خارجی دوره مورد بررسی داشته است؟ از این رو، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در این دوره زمانی به واسطه الزام «سازندگی» در دوران پسا-جنگ شرایطی را می طلبید که در این مقاله به تحلیل آن پرداخته می شود.
۳.
توافق هسته ای بین جمهوری اسلامی ایران و گروه 1+5 در سال 1394، موسوم به برجام، به حدود دوازده سال بحران و تنش بین طرفین این پرونده پایان داد. چه عاملی باعث شد که دور آخر مذاکرات بین طرفین، که از سال 2013 آغاز شده بود، بر خلاف ادوار پیشین با موفقیت به سرانجام برسد؟ پژوهش حاضر در پی آن است که با استفاده از رویکرد ترکیبی و بر مبنای استعاره بازی دو سطحی پاسخی برای سئوال فوق فراهم آورد. نتایج این پژوهش نشان می دهد که از یک سو بازخورد تحریم های اقتصادی که به افزایش مشکلات اقتصادی و افزایش فساد در کشور انجامید باعث اجماع نخبگان تصمیم گیر و تصمیم ساز در حل هرچه سریع تر این پرونده گردید و از این رو برجام را می توان محصول نظام جمهوری اسلامی ایران در کلیت آن دانست. از سوی دیگر، ایستادگی جمهوری اسلامی ایران در مقابل تحریم ها و فشارهای اقتصادی و توسعه صنعت هسته ای، طرف غربی را به این باور رساند که امکان دست کشیدن جمهوری اسلامی ایران از برنامه هسته ای خود از طریق فشار اقتصادی وجود ندارد. لذا نفع مشترکی بین طرف ایرانی و طرف غربی برای مختومه نمودن این پرونده به وجود آمد که حاصل آن توافق بدست آمده است. از این رو برجام را می توان حاصل همپوشانی منافع مشترک دو طرف دانست
۴.
نظم بین الملل روابط بین قدرت ها و بازیگران عرصه جهانی را با قواعد و الگوهایی هدایت و ساماندهی نموده و یکی از مهم ترین مقوله های روابط بین الملل بعد از جنگ جهانی دوم و جنگ سرد بوده که به شدت تحت تأثیر سیاست های حاکم بر دولت های ایالات متحده آمریکا قرار داشته و در همین راستا این پژوهش خصوصیات رهیافت سیاسی دونالد ترامپ رئیس جمهور ایالات متحده و تأثیر آن بر نظم بین الملل را از سال 2016 تا 2018م موردبررسی قرار داده است. روش پژوهش از نوع کیفی و رویکرد توصیفی_تحلیلی می باشد، همچنین گردآوری منابع به صورت کتابخانه ای صورت گرفته است. سؤال پژوهش حاضر این است که چگونه پوپولیسم در نظام سیاسی ایالات متحده آمریکا نظم بین الملل را در ابعاد سیاسی-امنیتی، اقتصادی، تجاری و حقوق بشر تضعیف کرده است؟ به نظر می رسد که روی کار آمدن ترامپ نظم بین المللی را که دولت های ایالات متحده آمریکا طی هفت دهه مستقر کرده بودند، زیرورو می کند. نتایج تحقیق درباره خصوصیات راهبرد ترامپ نشان داد که رویکرد او شامل دودسته خصوصیات شکلی و معرفتی است. در بخش خصوصیات شکلی، استفاده از ادبیات ساده، زبان تحقیر آمیز، مغلطه زبانی، توصیف اغراق آمیز، ذهنیت همیشه برنده، ذهنیت ما در مقابل آن ها در رویکرد سیاسی ترامپ وجود داشت. خصوصیات معرفتی رویکرد او شامل عقلانیت مردم، بازگشت شکوه به آمریکا، شکل دهی هویت کاریزماتیک، ضدیّت با نخبگان و روایت تهدیدآمیز علیه زنان بود. مجموعه این خصوصیات نشان داد که ترامپ یک سیاست مدار پوپولیست ناسیونالیست می باشد که دکترین «خروج از نهادهای بین المللی » را در دستور کار قرار داده و از این طریق مهم ترین نهادهای جامعه جهانی را دچار اختلال نموده است.
۵.
پویایی و پیش بینی ناپذیری یکی از ویژگی های انکارناپذیر سیاست بین المللی است و همین مسئله در سیاست خارجی دولت ها نیز به وضوح قابل رؤیت است. در همین راستا شاید بتوان سیاست خارجی ژاپن را به عنوان یک نمونه از سیاست خارجی پویا و در حال تغییر مورداشاره قرارداد. شکست ژاپن در جنگ جهانی دوم منجر به تحولات عظیم درصحنه سیاست خارجی این کشور شد و وضعیت امنیتی آن را به طور کامل تغییر داد. به مرورزمان و به ویژه بعد از جنگ سرد ما شاهد آن هستیم که سیاست امنیتی این کشور دچار فرازوفرودهای بسیاری شده و گاه رفتار متناقضی از خود نشان داده است؛ رفتاری که به تعبیر پیترکاتزنشین به «اسکیزوفرنی در سیاست خارجی» شباهت دارد. همین رفتار متناقض ژاپن باعث شده است که سیاست خارجی ژاپن به یک معما تبدیل شده و درک آن سخت شود. در این مقاله ابتدا تلاش می شود تا تغییرات طولانی مدت در سیاست خارجی ژاپن از دوره بعد جنگ جهانی دوم تا سال ۲۰۱8 میلادی بررسی و به این سؤال پاسخ داده شود که هویت امنیتی ژاپن از سال 1945 تاکنون (2018) چه فرایندی را طی کرده است؟ در راستای پاسخ به این سؤال دوره های سیاست خارجی ژاپن به سه دوره زمانی ۱۹۴۵ تا ۱۹۹۰، ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۱ و ۲۰۰۱ تا 2018 تقسیم شده و استدلال می شود که در طی دوره پس از جنگ جهانی دوم ژاپن از یک دولت صلح طلب منفعل به یک دولت صلح طلب فعال تبدیل شده است. روش پژوهش پیش رو توصیفی –تحلیلی بوده و با تکیه بر منابع کتابخانه ای انجام می شود.
۶.
نظریه های مختلفی در روابط بین الملل ساخته و پرداخته شده اند که هر کدام از آنها ادعا دارند که از قدرت تبیینی بیشتری برخوردارند و در واقع اغلب آنها ادعای صدق و حقیقت و تبیین بهتر و کاملتر روابط بین الملل و پدیده های بین المللی را دارند. پست مدرنیسم نیز به عنوان یکی از نظریات روابط بین الملل، دیسیپیلین روابط بین الملل را مورد تردید قرار داده و متفکران آن با تبارشکنی و ساختارشکنی به سراغ پدیده های بین المللی رفتند، قائل به امکان شناخت بهتر روابط بین الملل می باشد. این مقاله با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی، سعی دارد به این سوال پاسخ دهد که چگونه می توان صحت و کذب نظریه پست مدرنیسم در روابط بین الملل را که مدعی شناخت بهتر روابط بین الملل است، اثبات کرد؟ در پاسخ، این فرضیه را به بوته آزمون می گذارد که پست مدرنیسم به عنوان یک نظریه روابط بین الملل هر چند توانسته است افق های فکری جدیدی را پیش روی اندیشمندان این حوزه بگشاید و به فهم نظری روابط بین الملل کمک زیادی کند، اما به واسطه اینکه از ناسازگاری، اغتشاش و عدم ارتباط منطقی بین مفاهیم و مقولات مطرح در ابعاد هستی شناسی، معرفت شناسی و روش شناسی رنج می برد، در نتیجه از قابلیت توضیح و تحلیل اندکی برای تبیین پدیده ها و موضوعات روابط بین الملل برخوردار شده است. در نتیجه، نتوانسته است به گفته برخی از متفکران روابط بین الملل امور جهان را آن طور که پیش بینی می کرد، پیش ببرد.
۷.
از آغاز پیدایش سیستم بین دولتی مدرن خاورمیانه بحران اجتماعی و سیاسی، شکنندگی دولت / ملتهای ضعیف و کج کارکردی آنها در انسجام بخشی به قلمرو سرزمینی و هویتی، باعث خیزش کنشگران غیر دولتی با مطالبات جدایی خواهانه گشته است. به طور اساسی از آغاز شکل گیری دولت های مدرن در خاورمیانه که به طور غالب بر میراث آخرین امپراطوری پیشامدرن این پهنه یعنی امپراطوری عثمانی به وجود آمدند، دولت مدرن در این منطقه با چالش های جدی همراه بوده است. تعریف هویت ملی بر اساس مولفه های زبانی یا نژادی و فرقه ای قومیتی خاص در این دولت ها نه تنها سبب یکپارچگی ملی نشده است بلکه خود محرکی در جهت انشقاق بوده است. حال آن که هویت ملی می بایست بر پایه ناسیونالیسم سیاسی تعریف می شد و تابعیت ملی و حقوق ملازمه آن عیار وحدت و یکپارچگی ملی قرار می گرفت، گرایش های قومی، زبانی و فرقه ای نخبگان مسلط که در تلاش برای تعریف هویت ملی دولت های خاورمیانه بر پایه یک زبان یا قومیت واحد بوده اند در دولت های متکثر خاورمیانه چالش یکپارچگی ملی را عمق بخشیده است، گسل های هویتی در عراق پس از بیش از نیم قرن سیاست عربی سازی و شکل گیری حکومت منطقه ای کردستان عراق، نمونه برجسته ای از شکست سیاست ادغام ملی در خاورمیانه است. به گونه ای که به پیدایش یک دولت دوفاکتو در اقلیم کردستان منجر شده است. در این مقاله به تبارشناسی دولت های دوفاکتو با تمرکز بر کردستان عراق پرداخته شده است.
۸.
الگوی دولت توسعه گرا عبارتی است که برای نوع خاصی از دولت ها وضع شده و در آن از شاخصه های خاصی بهره گیری می شود. هدف پژوهش حاضر، بررسی تطبیقی دو الگوی نظریِ دولت توسعه گرا و نفرین منابع در حوزه مطالعات توسعه جهان سوم با خاورمیانه است تا از رهگذر واقعیت موجود چشم اندازی برای آینده منطقه جست وجو کند. ازاین رو، این نوشتار حول این پرسش شکل گرفته است که تا چه اندازه نظریه دولت توسعه گرا ، با کشورهای نفتی خاورمیانه تطبیق دارد فرضیه نگارندگان این است که، مولفه های دولت توسعه گرا با در نظر گرفتن پدیده نفرین منابع در کشورهای نفتی خاورمیانه ضعیف بوده و این عامل در کنار تاثیرات منفی درآمدهای نفتی که خود منتج از ساختارهای نهادی نامناسب است زمینه ناکامی روند توسعه را در این منطقه باعث شده است.برای تأیید این فرضیه و رسیدن به پاسخی مناسب برای پرسش اصلی، مقاله در دو محور اصلی تنظیم شده است: در محور نخست به دو بحث نظری در قالب نظریه دولت توسعه گرا و نظریه نفرین منابع پرداخته خواهد شد. در محور دوم تلاش می شود، مباحث نظری با داده هایی از خاورمیانه سنجیده شده و به نتایج مشخصی در راستای پاسخ به پرسش اصلی دست یافت.
۹.
جوامع انسانی دارای ساختارهایی از قواعد و هنجارها هستند و حقوق رفتارهای مشروع و نامشروع افراد را معین می کند، بر این اساس مساله حکمرانی و حیات اجتماعی به ناگزیر به ساختار و قواعد حقوقی پیوند می خورد و باتوجه به فرض عقلایی بودن افراد آگاهی از جرم و عواقب آن می تواند نقش سازنده ای در پیشگیری و بازدارندگی در زمینه ارتکاب جرم بداشته باشد، براساس آموزه های اسلامی، عقلی، منطقی و قانونی پیشگیری از جرم امری عقلایی و حکیمانه و مدبرانه و به لحاظ کارکردی سودمند است هم زمان با تاکید دین مبین اسلام بر حق برخورداری انسان ها از آموزش که به تعبیری سرچشمه آغاز بعثت و رسالت پیامبر است در قانون اساسی و سایر مقررات هم آموزش به عنوان یک حق مسلم مورد تاکید قرار گرفته لذا اگر جرمی به خاطر جهل و ناآگاهی صورت پذیرد بدان معنا است که تدابیر پیشگیرانه و حق عموم در پیشگیری از جرم به وقوع نخواهد پیوست و هر دو حق یعنی حق پیشگیری از جرم و حق آموزش از مصادیق حقوق عمومی و مورد احترام قاون و شریعت هستند و این مقاله گسترده ی هر دو حق را روشن می سازد و به تبیین اهمیت آن خواهد پرداخت.