۱.
زمینه و هدف: نگرانی در حوزه سلامت روان نوجوانان و تاثیر آن بر تحول و کارکردهای روانی و رفتاری همزمان با افزایش شیوع اختلالات روانی به ویژه اختلال نافرمانی مقابله ای در سال های اخیر در نوجوانان به طور چشم گیری افزایش یافته است؛ لذا هدف از این پژوهش طراحی و اعتبار سنجی برنامه تنظیم هیجان خانواده محور و اثربخشی آن بر کنترل تکانه و کیفیت زندگی خانواده نوجوانان دارای اختلال نافرمانی مقابله ای بود. روش پژوهش: طرح پژوهشی نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون – پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی نوجوان 14-18 ساله مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای شهر تهران در نیمسال اول 1400-1401 بود. حجم نمونه شامل 32 نفر (16 نفر گروه آزمایش و 16 نفر گروه گواه) از جامعه آماری به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و در دو گروه گواه و آزمایش جایدهی شدند. برای گروه آزمایشی، برنامه تدوین شده تنظیم هیجان خانواده محور اجرا شد در حالیکه گروه کنترل هیچ آموزشی دریافت نکردند. ابزار پژوهش شامل مقیاس مشکلات رفتاری نوجوانان (آخنباخ، 1991)، مقیاس تکانشگری (بارت و همکاران، 2004) و مقیاس کیفیت زندگی خانواده مرکز بیچ بود. داده ها با استفاده از روش های آمار توصیفی و آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که مداخله تنظیم هیجان خانواده محور بر تکانشگری و کیفیت زندگی خانواده در مراحل پس آزمون و پیگیری تاثیر معنی دار داشته است (001/0 P<). نتیجه گیری: یافته های این پژوهش اطلاعات مفیدی را در ارتباط با برنامه تنظیم هیجان خانواده محور فراهم می کند و مشاوران و روانشناسان می توانند برای بهبود تکانشگری و کیفیت زندگی خانواده در نوجوانان دارای اختلال نافرمانی مقابله ای از این مداخله استفاده نمایند.
۲.
زمینه و هدف: همواره سلامت جسم و روان بر هم تأثیر می گذارند. هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد ( ACT ) و درمان متمرکز بر شفقت ( CFT ) بر سندرم های سوماتیک عملکردی و پریشانی روان شناختی در مبتلایان به اختلال علائم جسمی بود. روش پژوهش: روش مطالعه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری همراه با گروه کنترل بود. در پژوهش حاضر آزمودنی ها بعد از اجرای پیش آزمون، به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار داده شدند (30 نفر گروه آزمایش و 30 نفر گروه کنترل). جامعه آماری پژوهش شامل: تمامی افراد دارای اختلال علائم جسمی مراجعه کننده به مراکز مشاوره ساره و انجمن مددکاری امام زمان (ع) در شهر اصفهان در نیمه اول سال 1400 بود؛ که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس 60 نفر که شرایط ورود به پژوهش را داشتند انتخاب و سپس با توجیه اهداف پژوهش و داشتن رضایت برای حضور در پژوهش به شیوه تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار داده شدند. یافته ها: نتایج تحلیل داده ها نشان داد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان متمرکز بر شفقت نسبت به گروه کنترل در مرحله پس آزمون، سندرم سوماتیک عملکردی و پریشانی روان شناختی معنادار است که این نتیجه بیان گر آن است که میزان اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان متمرکز بر شفقت بر سندرم سوماتیک عملکردی و پریشانی روان شناختی در افراد مبتلابه اختلال علائم جسمی معنادار بوده است؛ اما در مقایسه بین تأثیر گروه درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد نسبت به گروه درمانی متمرکز بر شفقت در متغیرهای پژوهش تفاوت معناداری وجود نداشت. نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان متمرکز بر شفقت بر سندرم های سوماتیک عملکردی و پریشانی روان شناختی در مبتلایان به اختلال علائم جسمی مؤثر است.
۳.
زمینه و هدف: اختلالات ویژه در یادگیری گروه ناهمگونی از کودکان و بزرگسالانی را در بر می گیرد که مشکلاتی را در حوزه های مهارت های شناختی، تحصیلی و مهارت های ارتباطی- اجتماعی، شغلی دارند. هدف این پژوهش بررسی اثربخشی همخوان کردن سبک یادگیری دیداری و سبک پردازش اطلاعات مغزی در دانش آموزان مبتلا به نارسانویسی دختر و پسر دوره اول ابتدایی است. روش پژوهش: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی و طرح پیش آزمون- پس آزمون - پیگیری و گروه گواه بود. بعداز دریافت کد اخلاق از بین دانش آموزان دختر و پسر در سه پایه اول، دوم و سوم ابتدائی شهر قم و مراجع کننده به مراکز اختلالات دولتی و غیر دولتی در سال تحصیلی 98-1397، از روش نمونه گیری هدفمند، 102 نفر که ملاک ورود به پژوهش را داشتند، انتخاب و به شکل تصادفی در دو گروه آزمایش (51 نفر) و گروه کنترل (51 نفر) قرار داده شدند. جلسات درمانی در 16 جلسه 45 دقیقه ای و (هفته ای دو جلسه) با استفاده از مدل ایشینر و سبک یادگیری واک در گروه آزمایش اجرا شد. به منظور جمع آوری داده ها از مقیاس هوش وکسلر کودکان ویرایش چهارم، چک لیست ارزیابی برتر طرفی مغزی، پرسش نامه سبک های یادگیری واک، پرسشنامه ارزیابی برتری دست چاپمن و ادینبرگ، جدول رشد عصبی مغزی دلاکاتو و تحلیل محتوای کتاب فارسی دوره ی اول ابتدایی با شاخص دیداری (مبنای محتوای کتاب های درسی براساس سه سبک دیداری، شنیداری و حرکتی است) استفاده شد.داده ها بوسیله نرم افزار spss 23 و روش آماری تحلیل کواریانس و GEE (برآورد معادلات تعمیم یافته) و t زوجی تجزیه و تحلیل گردید. یافته ها: یافته ها نشان داد اثر همخوانی در گروه دارای سبک دیداری راست برتر همخوان در نمره جهت یابی، تجسم، دقت شنیداری، دقت دیداری، دقت حرکتی و نوشتن معنی دار است (05/0 > P ). اثر همخوانی در گروه دارای سبک دیداری چپ برتر همخوان در نمره تجسم، دقت حرکتی، نوشتن، جهت یابی، دقت شنیداری و دقت دیداری معنی دار است. اثر همخوانی در گروه دارای سبک دیداری راست برتر ناهمخوان در نمره جهت یابی و دقت حرکتی اختلاف معنی داری وجود دارد. اثر همخوانی در گروه دارای سبک دیداری راست برتر ناهمخوان در نمره نوشتن و ابعاد تجسم، دقت شنیداری و دقت نوشتاری و نمره کل نوشتن معنی دار نیست. اثر همخوانی در گروه دارای سبک دیداری چپ برتر ناهمخوان در نمره نوشتن و ابعاد آن معنی دار است (05/0 > p ) و پیگیری دو ماهه نتایج نشان دهنده ثبات نتایج بود. نتیجه گیری: همخوان کردن یک روش مداخله اثر بخش در سبک برتر یادگیری دیداری و سبک پردازش اطلاعات مغزی در نارسا نویسی است.
۴.
زمینه و هدف: ازدواج یک رابطه صمیمانه همراه با اختیار و در حال دگرگونی است، از این رو صمیمیت در ازدواج با نوع رابطه ای که میان مادر و فرزند تجربه می شود متفاوت است. هدف از پژوهش حاضر بررسی ارتباط بین صمیمیت جنسی، تنظیم هیجان و ابعاد دلبستگی در افراد متأهل می باشد. روش پژوهش: روش پژوهش نیز مقطعی همبستگی می باشد. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه زنان و مردان متأهل ساکن استان تهران می باشد که برای انتخاب آنها از روش نمونه گیری در دسترس انجام شد. داده ها با استفاده از پرسشنامه تجربه روابط نزدیک (برنن، کلارک و شیور، 1998)، پرسشنامه نظم جویی شناختی هیجان (گارنفسکی، کرایج و اسپینهاون، 2002) و پرسشنامه بررسی نیازهای صمیمیت باگاروزی (2001) به دست آمد. داده ها با روش میانگین، انحراف معیار، ضریب همبستگی و رگرسیون چند متغیره و نرم افزار آماری SPSS 21 و AMOS تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که بین ابعاد دلبستگی اضطرابی و شدت نیاز جنسی (01/0> P ، 167/0= r ) و مشارکت جنسی (01/0> P ، 157/0= r ) در افراد متأهل رابطه معناداری وجود دارد . رابطه بین ابعاد دلبستگی اجتنابی با صمیمیت جنسی در مؤلفه ارضای نیاز جنسی معنادار بود (01/0> P ، 155/0= r ). همبستگی بین سبک اضطرابی و راهبردهای تنظیم هیجانی منفی معنی دار بود ( 132/0= r ). اما بین بعد دلبستگی اجتنابی و تنظیم هیجانی مثبت همبستگی معنادار وجود داشت ( 237/0-= r ). صمیمیت جنسی و تنظیم هیجانی مثبت نیز با هم ارتباط داشتند ( 174/0= r ). نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت هر دو بعد دلبستگی با صمیمیت جنسی همبستگی دارند اما همبستگی معنی داری بین تنظیم هیجانی و سبک های دلبستگی وجود ندارد.
۵.
زمینه و هدف: پرستاری از مشاغلی است که همواره با عوامل متعدد و تنش زای محیط کار رو به رو است. ماهیت این شغل به گونه ای است که با ترکیبی از نقش ها از طریق فعالیت های فنی، مهارت های حرفه ای، روابط انسانی و احساس همدردی در ارتباط است. پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی طرحواره درمانی مبتنی بر ذهنیت و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر تحریف های شناختی و اسنادهای علّی در دانشجویان پرستاری و مامایی مبتلا به اضطراب سلامت انجام شد. روش پژوهش: طرح پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون و پیگیری سه ماهه با گروه گواه است. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان پرستاری و مامایی مبتلا به اضطراب سلامت دانشگاه های آزاد واحد گیلان در سال 1400 بود. از این بین تعداد 45 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و در گروه های آزمایش ( طرحواره درمانی مبتنی بر ذهنیت و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد ) و گواه به صورت تصادفی جایگزین شدند (15 نفر در هر گروه). طرحواره درمانی مبتنی بر ذهنیت در 10 جلسه 90 دقیقه ای براساس بسته آموزشی یانگ و همکاران (2003) در گروه آزمایش انجام شد. داده ها با استفاده از پرسشنامه تحریفات شناختی الیس (2000)، سبک اسنادی پیترسون و همکاران (1982) و اضطراب سلامت سالکووسکیس (2002) جمع آوری شد. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS-22 و از طریق آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که طرحواره درمانی مبتنی بر ذهنیت و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر تحریف های شناختی (001/0 > P ) و اسنادهای علّی (001/0 > P ) دانشجویان پرستاری و مامایی مبتلا به اضطراب سلامت اثربخش است. همچنین نتایج آزمون تعقیبی نشان داد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر تحریف های شناختی و اسنادهای علّی تأثیر بیشتری نسبت به طرحواره درمانی مبتنی بر ذهنیت دارد. نتیجه گیری: با توجه به نقش باورها و افکار در تحریف های شناختی پیشنهاد می شود که درمانگران، این مداخلات را در کاهش علائم نگرانی و ادراک بیماری مدنظر قرار دهند.
۶.
زمینه و هدف : بررسی ها نشان می دهد دانش آموزانی که از مدارس آشنا به مناطق ناشناخته نقل مکان می کنند، ممکن است به دلیل اختلالات موقت در فرآیند یادگیری دچار مشکل شوند. هدف از این پژوهش طراحی مدل مطلوب جهت انتقال اثر بخش دانش آموزان دوره ابتدایی به متوسطه است. روش پژوهش: این پژوهش که از نوع پژوهش های کیفی به شمار می رود، با رویکردی استقرایی و با استفاده از راهبرد پژوهشی نظریه داده بنیاد و طرح نظام مند اشتراس - کوربین به نظریه پردازی پرداخته است. جامعه در بخش کیفی شامل خبرگان، مشاوران و صاحب نظران در حوزه برنامه ریزی درسی است که مورد مصاحبه قرار گرفتند. روش نمونه گیری به صورت نمونه گیری هدفمند و برای جمع آوری اطلاعات و رسیدن به اشباع نظری، با 12 نفر از خبرگان، مشاوران و صاحب نظران، مصاحبه نیمه ساختار یافته به عمل آمد. نکات کلیدی مصاحبه ها طی مراحل سه گانه کدگذاری باز، محوری و انتخابی تجزیه و تحلیل شدند. برای روایی و پایایی پژوهش از بررسی به وسیله اعضاء، مشارکتی بودن، مثلث سازی و پایایی بازآزمون استفاده گردید. یافته ها: در نهایت مدل مطلوب جهت انتقال اثر بخش دانش آموزان دوره ابتدایی به متوسطه با 51 مقوله و 167 مفهوم طراحی شد. بنابراین الگوی حاصل از این پژوهش می تواند برای تصمیم سازان آموزش و پرورش، خانواده ها و نیز مدارس مورد استفاده قرار گیرد و به بهبود انتقال اثر بخش دانش آموزان دوره ابتدایی به متوسطه کمک کند. بحث و نتیجه گیری: با در نظر گرفتن اهدافی همانند مزیت های انتقال، استقلال دانش آموزان، کاهش بروکراسی در دبیرستان، کاهش ناهماهنگی ها، کاهش موانع سازمانی، کاهش موانع آموزشی، کاهش موانع شخصی، کاهش موانع محیطی، ارتباط با همسالان، کاهش موانع اجتماعی، اهداف تفریحی، کلاس های منعطف و غیر طولانی می توان به نتایجی همچون روشن نمودن ابعاد انتقال برای دانش آموزان، محیط آرامش بخش دبیرستان، کاهش ترس، ارتباط با دوستان قدیمی، ایجاد انگیزه، یافتن دوستان جدید دست یافت.
۷.
زمینه و هدف: کم کاری تحصیلی در نوجوانان اغلب می تواند در اختلال نقص توجه ردیابی شود، با توجه به تحقیقات مشکلات توجهی با عملکرد ضعیف مدرسه مرتبط است همچنین افراد مبتلا به کم توجهی مشکلات خاصی در انعطاف پذیری شناختی دارند لذا پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی مداخله مبتنی بر پذیرش و تعهد بر انعطاف پذیری شناختی و سرزندگی تحصیلی در نوجوانان دارای مشکلات کم توجهی انجام شد. روش پژوهش : این پژوهش از نوع تحقیقات نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش تمامی دانش آموزان دختر مقطع متوسطه دوم در ناحیه 2 آموزش و پرورش شهر تبریز در سال 1401-1400 به تعداد 2864 نفر بود. نمونه آماری شامل 40 نفر از دانش آموزان بود که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس خودگزارشی مشکلات رفتاری نوجوانان آخنباخ (آخنباخ، 1991)، انعطاف پذیری شناختی (دنیس و وندروال، 2010) و پرسشنامه سرزندگی تحصیلی (حسین چاری و دهقانی زاده، 1391) استفاده شد. در این پژوهش، گروه آزمایش طی 9 جلسه 90 دقیقه تحت درمان پذیرش و تعهد (هیز و همکاران، 2003) قرار گرفت و گروه کنترل نیز در لیست انتظار بودند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیری انجام شد. یافته ها : یافته های پژوهش نشان داد که مداخله مبتننی بر پذیرش و تعهد منجر به تفاوت معنی دار بین گروه ها در متغیرهای انعطاف پذیری شناختی به میزان 9/47 درصد و سرزندگی تحصیلی به میزان 23 درصد شده است. نتیجه گیری : از این رو می توان مطرح کرد مداخله مبتنی بر پذیرش و تعهد بر بهبود انعطاف پذیری شناختی و سرزندگی تحصیلی در دانش آموزان دارای مشکلات کم توجهی موثر است.
۸.
زمینه و هدف: افرادی که در جریان بیماری COVID-19 یکی از اعضای خانواده خود را از دست می دهند، در معرض خطر سوگ پیچیده و سایر بیماریهای روانی قرار می گیرند؛ لذا هدف پژوهش حاضر تعیین و ارائه مدلی جهت پیش بینی درد ذهنی(روانشناختی) بر اساس انعطاف پذیری روانشناختی و معنای زندگی با میانجی گری حمایت اجتماعی ادراک شده در افراد دارای تجربه سوگ ناشی از کرونا بود. روش پژوهش: طرح پژوهش توصیفی از نوع همبستگی و جامعه آماری افراد دارای تجربه سوگ خویشاوندان نزدیک (پدر، مادر، فرزند، خواهر، برادر) ناشی از ویروس کرونا در سال 1400 شهر تهران بود که با استناد به نظر هویت و کرامر (2004) 432 نفر به صورت هدفمند انتخاب و به مقیاس درد ذهنی اورباخ و میکلینسر (2003)، پرسشنامه پذیرش و عمل بوند و همکاران(2011)، پرسشنامه معنای زندگی استیگر و دینک (2009) و مقیاس حمایت اجتماعی ادراک شده زیمت و همکاران (1988) پاسخ دادند. داده های جمع آوری شده با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر و معادلات ساختاری و با به کارگیری نرم افزارهای spss, Amoss تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: نتایج ضرایب همبستگی نشان داد که بین انعطاف پذیری روان شناختی (29/0 = r، 01/0 < P ) و مؤلفه های آن (اجتناب از تجارب هیجانی و کنترل روی زندگی)، معنای زندگی (44/0 = r، 01/0 < P ) و مؤلفه های آن (جستجوی معنا و وجود معنا) با حمایت اجتماعی ادراک شده رابطه مثبت و معنی دار وجود دارد (01/0 < P )؛ در حالی که بین انعطاف پذیری روان شناختی (41/0- = r، 01/0 < P ) و مؤلفه های آن (اجتناب از تجارب هیجانی و کنترل روی زندگی)، معنای زندگی (32/0- = r، 01/0 < P ) و مؤلفه های آن (جستجوی معنا و وجود معنا) با درد ذهنی (روان شناختی) رابطه منفی و معنی دار وجود دارد (01/0 < P ). بین حمایت اجتماعی ادراک شده (36/0- = r، 01/0 < P ) و مؤلفه های آن (حمایت ادراک شده از سوی خانواده، حمایت ادراک شده از سوی افراد مهم و حمایت ادراک شده از سوی دوستان) با درد ذهنی (روان شناختی) نیز رابطه منفی و معنی دار وجود دارد (01/0 < P ). همچنین ضرایب مسیر مستقیم انعطاف پذیری روان شناختی (30/0- = ß ، 01/0 < P ) و معنای زندگی (19/0- = ß ، 01/0 < P ) به درد ذهنی (روان شناختی) افراد دارای تجربه سوگ ناشی از کرونا منفی و معنی دار می باشند. ضریب مسیر مستقیم حمایت اجتماعی ادراک شده به عنوان متغیر میانجی به درد ذهنی (روان شناختی) افراد دارای تجربه سوگ ناشی از کرونا نیز منفی و معنی دار است (20/0- = ß ، 01/0 < P ). نتیجه گیری: به طور کلی نتایج نشان می دهد که مدل پژوهش مبنی بر رابطه انعطاف پذیری روانشناختی و معنای زندگی با حمایت اجتماعی ادراک شده بر درد ذهنی (روان شناختی) در افراد دارای تجربه سوگ ناشی از کرونا از برازش مطلوب برخوردار است.
۹.
زمینه و هدف: سرطان یک بیماری بالقوه کشنده است که به طور عمده به وسیله عوامل محیطی و جهش ژن های سلولی ایجاد می شود. هدف پژوهش حاضر، درمان گروهی فعالسازی رفتاری و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد ( ACT ) می توانند در کاهش شدت علائم افسردگی و بهبود کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به سرطان بود. روش پژوهش: پژوهش حاضر از حیث هدف از نوع کاربردی و از حیث روش یک مطالعه مقطعی از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون می باشد. جامعه ی آماری شامل کلیه ی افراد مبتلا به سرطان مراجعه کننده به بخش های انکولوژی بیمارستان ها و کلینیک های شهر بوشهر در حین اجرای تحقیق می باشند. که از این تعداد 30 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه (دو گروه آزمایشی و یک گروه گواه)، جایگزین می شوند. هر گروه متشکل از 10 نفر می باشد. پس از اخذ رضایت شرکت کنندگان و رعایت اصول اخلاقی، پرسشنامه های کیفیت زندگی ( جنیکسون و همکاران، ١٩٩٣ ) و افسردگی (بک، استیر و گاربین، ١٩٩٨ ) به عنوان پیش آزمون بر روی کلیه ی شرکت کنندگان اجرا گردید. گروه آزمایش اول تحت آموزش پروتکل فعال سازی رفتاری براساس بسته آموزشی گولان و همکاران (2003)، گروه دوم تحت آموزش درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد براساس بسته آموزشی هیز و همکاران (2012) قرار گرفت اما گره گواه، درمانی دریافت نکرد. کلیه جلسات گروه آزمایشی به دلیل شرایط کرونایی به صورت ویدیوکال و از طریق اسکایپ برگزار گردید. یافته ها: تفاوت میانگین نمرات افسردگی و کیفیت زندگی، بین هر دو گروه آزمایش با گروه گواه، معنی دار بود (05/0 P< )؛ به عبارت دیگر، اثربخشی هر دو درمان مذکور در کاهش افسردگی معنی دار بود. با این حال تفاوت میانگین نمرات افسردگی و کیفیت زندگی، بین هیچ یک از دو روش درمان معنی داری نیست (05/0 P> ). به صورت کلی تفاوت میانگین نمرات افسردگی و کیفیت زندگی در بین گروه های درمانی فعال سازی رفتاری و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، در هر دو مرحله ی پس آزمون و پیگیری، نسبت به پیش آزمون معنی دار بود (05/0 P< ). نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت درمان گروهی فعال سازی رفتاری و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر افسردگی و کیفیت زندگی افراد مبتلا به سرطان موثر است و می توان از آن در جهت کاهش مشکلات روانشناختی بیماران مبتلا به سرطان استفاده کرد.
۱۰.
زمینه و هدف: سبک دلبستگی از عوامل مؤثر در تعاملات بین فردی است که در نتیجه روابط فرد با چهره های دلبستگی (والدین، همسالان، همسر) شکل می گیرد و به طور معناداری بر عملکرد و رابطه زناشویی تأثیر می گذارد. هدف این مطالعه تعیین نقش تعدیل گری سبک دلبستگی ادراک شده از والدین در رابطه بین سبک دلبستگی زوج و میزان بخشودگی در آنان بود. روش پژوهش: روش پژوهش از نوع همبستگی بود. داده ها از طریق سه پرسشنامه مقیاس سنجش بخشایش در خانواده ( FFS )، پرسشنامه سبک دلبستگی RSQ و مقیاس سبک دلبستگی نسبت به هر والد (هازن و شیور)، از همسران ساکن شهر تهران200 زوج ( 400 نفر) به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای جمع آوری شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آماری ضریب همبستگی و رگرسیون چندگانه استفاده شد. یافته ها: نتایج به دست آمده از تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که بین سبک های دلبستگی نسبت به همسر با بخشودگی خود، با بخشودگی همسر (001/0> P ) و ادراک سبک های دلبستگی از والدین (001/0> P ) رابطه معناداری وجود دارد. سبک های دلبستگی ادراک شده از والدین در رابطه بین سبک دلبستگی به همسر و بخشودگی خود و بخشودگی همسر، نقش تعدیل کننده داشت (001/0> P ). نتیجه گیری: به نظر می آید این همسران راحت تر خود و همسرشان را می بخشند. در مقابل افراد با سبک دلبستگی ادراک شده دو سوگرا و اجتنابی نسبت به مادر، سبک دلبستگی ادراک شده اجتنابی از مادر و دوسوگرا از پدر سخت تر همسرشان را در رابطه زناشویی مورد بخشش قرار می دهند.
۱۱.
زمینه و هدف : نوجوانی نشان دهنده یک دوره بحرانی از تغییرات سریع فیزیکی، اجتماعی، شناختی و عاطفی است که پیامدهای مهمی برای سلامت و بهزیستی در زندگی بعدی دارد اذا این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی آموزش مشغولیت تحصیلی و مداخله مبتنی بر تغییر ذهنیت دوئیک بر سبک زندگی سلامت محور تحصیلی در دانش آموزان دوم متوسطه انجام شد. روش پژوهش : این پژوهش از نوع مطالعات نیمه تجربی با طرح پیش آزمون-پس آزمون-پیگیری و گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دختر مقطع متوسطه دوم شهر مهاباد در سال تحصیلی 1401-1400 بود. نمونه آماری شامل 45 نفر از دانش آموزان بود که به روش نمونه گیری خوشه ای مرحله انتخاب و در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل به تصادف جایگزین شدند. اطلاعات پژوهش از طریق پرسشنامه رفتارهای سبک زندگی ارتقادهنده و بازدارنده سلامت تحصیلی ( صالح زاده، شکری و فتح آبادی، 1396) جمع آوری گردید. برای گروه های آزمایش برنامه آموزش مشغولیت تحصیلی ( ریو و تسنینگ، 2011 ) طی 12 جلسه 75 دقیقه ای و برنامه تغییر ذهنیت دوئیک ( دوئیک، 2006 ) طی 8 جلسه 50 دقیقه ای اجرا شد و گروه کنترل مداخله ای دریافت نکردند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر در برنامه SPSS نسخه 26 استفاده شد. یافته ها : تحلیل داده ها نشان داد که که هر دو مداخله آموزش مشغولیت تحصیلی و مداخله مبتنی بر تغییر ذهنیت دوئیک در مرحله پس آزمون بر بهبود رفتارهای ارتقاء دهنده سلامت (587/0 = 2 , h 0001/0 , P= 16/29 F= ) و کاهش رفتارهای بازدارنده سلامت (532/0 = 2 , h 0001/0 , P= 26/23 F= ) موثر بوده اند، اما آموزش مشغولیت تحصیلی اثربخشی بیشتری داشته و تاثیر آن در مرحله پیگیری یک ماهه پایدار بود. نتیجه گیری : با توجه به یافته ها می توان مطرح نمود که آموزش مشغولیت تحصیلی و مداخله تغییر ذهنیت دوئیک مداخلات موثری برای بهبود سبک زندگی سلامت محور دانش آموزان می باشند.
۱۲.
زمینه و هدف: خواندن از اولین مسیرهای اکتساب دانش تلقی می شود و دانش آموزانی که در خواندن ضعیف باشند آسیب پذیری بیشتری نسبت به یادگیری موضوعات مختلف در دوران تحصیل و پس از آن نشان می دهند. پژوهش حاضر باهدف بررسی اثربخشی مداخله ای مبتنی بر کارکردهای اجرایی دلیس کاپلان بر مهارت خواندن دانش آموزان نارساخوان انجام گرفت. روش پژوهش: روش پژوهش آزمایشی و از طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه و دوره پیگیری استفاده گردید. به این منظور از بین کلیه دانش آموزان پسر و دختر نارساخوان پایه سوم ابتدایی که در سال تحصیلی 98-1397 در تهران مشغول به تحصیل بودند، با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای 30 دانش آموز نارساخوان انتخاب و به صورت تصادفی به دوگروه 15 نفری تقسیم شدند و در یک گروه آزمایش و یک گروه گواه قرار گرفتند. به گروه آزمایش مداخله مبتنی بر کارکردهای اجرایی دلیس کاپلان در 17جلسه 60 دقیقه ای آموزش داده شد ولی به گروه گواه این نوع آموزش ارائه نشد. ابزار پژوهش عبارت بود از ماتریس های پیش رونده رنگی (ریون، 1956)، آزمون نارسا خوانی و خواندن کرمی نوری و مرادی (1387) و سیستم ارزیابی دلیس کاپلان (2001). برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش آماری تحلیل کوواریانس و نرم افزار SPSS-22 استفاده گردید. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که مداخله مبتنی بر کارکردهای اجرایی دلیس کاپلان موجب ارتقای مهارت خواندن درکودکان نارساخوان می شود ( p<0/001). نتیجه گیری: بر اساس یافته ها می توان گفت ارتقای مهارت های اجرایی در کودکان نارساخوان بر ارتقای مهارت های خواندن تاثیر دارد و با مداخلاتی که کارکردهای اجرایی را هدف قرار می دهند می توان مهارت های خواندن در دانش آموزان نارساخوان را ارتقا داد.
۱۳.
زمینه و هدف: اختلال یادگیری در کودکان یک اختلال عصبی- رشدی است که بر پردازش موثر اطلاعات کلامی یا غیر کلامی تاثیر می گذارد. پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی تمرینات ورزش مغزی و بازی درمانی فیلیال بر همدلی و روابط والد کودک در دانش آموزان اختلال یادگیری شهر تهران انجام شد. روش پژوهش: تحقیق از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه تحقیق شامل کلیه دانش آموزان دارای اختلال یادگیری خاص در مقطع ابتدایی شهر تهران می باشند. روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای منظم انتخاب و به صورت تصادفی به سه گروه (دو گروه آزمایش و یک گروه گواه) تقسیم شدند. در هر سه گروه پرسشنامه های مقیاس همدلی شناختی و عاطفی کودکان: فرم درجه بندی والدین (دادس و همکاران، 2008) و پرسشنامه پرسشنامه تعامل مثبت کلی والد- کودک پیانتا تمرینات درمانی ورزش مغزی (8 جلسه) و گروه آزمایش دوم، بازی درمانی فیلیال (10 جلسه) انجام شده و برای گروه گواه هیچگونه مداخله ای انجام نشد. تجزیه نحلیل آماری با استفاده از تحلیل کواریانس چند متغیری، تک متغیری و آزمون تعقیبی بنفرونی و نرم افزار SPSS23 انجام شد. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داده است که تمرینات ورزش مغزی و بازی درمانی فیلیال بر مهارت مدیریت هیجان (880/4 F= و 0.01 P< )، شایستگی اجتماعی (644/200 F= و 0.01 P< )، همدلی (232/231 F= و 0.01 P< ) و روابط والد- کودک (978/29 F= و 0.01 P< ) موثر بود. همچنین بین گروه تمرینات ورزش مغزی و گروه بازی درمانی فیلیال بر بهبود همدلی و روابط والد کودک و تفاوت معنی داری وجود ندارد. نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت که از این دو نوع تکنیک آموزشی برای کمک و آموزش کودکان دارای اختلال یادگیری استفاده نمود.
۱۴.
زمینه و هدف: از متغیرهای مهم که در افراد بعد از عمل جراحی اسلیو باید مورد توجه قرار دارد. می توان به بهزیستی روانشناختی اشاره کرد . بهزیستی روانشناختی، وجود اسنادهای روانشناسی شناختی و هیجانی مطلوب تعریف می شود . هدف پژوهش حاضر عبارت بود از تعیین اثربخشی برنامه توانمندسازی روان شناختی بر تنظیم هیجان بیماران دارای سابقه جراحی اسلیو بود. روش پژوهش : مطالعه حاضر از نوع نیمه آزمایشی که در آن از طرح پیش آزمون -پس آزمون با گروه گواه با سنجش در خط پایه پس از مداخله و پیگیری سه ماهه انجام گرفت. تعداد 50 نفر از بیماران دارای سابقه جراحی اسلیو مراجعه کننده بیمارستان پارسیان شهر تهران در بازه زمانی شهریور 1399 تا اردیبهشت1400 با در نظر گرفتن معیارهای ورودی، 40 نفر از کسانی که تمایل به شرکت در تحقیق را داشتند (با اخذ رضایت کتبی) انتخاب و از طریق جایگزینی تصادفی به شیوه زیر صورت پذیرفت و به طور تصادفی به گروه برنامه توانمندسازی روان شناختی و گروه گواه (هر گروه 20 نفر) گماشته شدند. کلیه شرکت کنندگان پرسشنامه تنظیم هیجان گارنسفکی را در سه مرحله تکمیل و اندازه گیری قرار گرفت. جلسات درمان های مذکور برنامه توانمندسازی روان شناختی (8جلسه 5/2 ساعته) به صورت گروهی انجام گرفت. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و نرم افزار -2 1 SPSS تحلیل شدند. یافته ها: نتایج پژوهش حاضر نشان داد برنامه توانمندسازی روان شناختی بر تنظیم هیجان بیماران دارای سابقه جراحی اسلیو موثر بود و پایداری این اثربخشی تا مرحله پیگیری ادامه داشت (001/0> P ). نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت برنامه توانمندسازی روان شناختی بر تنظیم هیجان بیماران دارای سابقه جراحی اسلیو موثر بود و می توان از آن در جهت کاهش مشکلات بیماران دارای سابقه جراحی اسلیو استفاده کرد.
۱۵.
زمینه و هدف: فناوری ارتباطات تأثیرشگرفی بر فرصت های یاددهی-یادگیری در موقعیت های آموزشی گوناگون ،ازجمله آموزش و پرورش داشته است؛ لذا هدف پژوهش حاضر، بررسی مقایسه تعیین اثربخشی آموزش سنتی وترکیبی مبتنی بر نظریه بار شناختی در دانش آموزان دخترمقطع متوسطه است. روش پژوهش: این پژوهش درمجموعه پژوهش های آزمایشی قرارگرفته است که در آن از طرح پیش آزمون – پس آزمون فوری و با تأخیر همراه با گروه گواه استفاده شد. جامعه آماری این پژوهش را کلیه دانش آموزان مدارس دخترانه دوره دوم متوسطه ناحیه یک شهر کرمان به حجم 7200 نفرتشکیل می دهند. نمونه این پژوهش را با توجه به حجم جامعه 45نفرازدانش آموزان دختردر رده سنی18 سال که به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای ودرون هر خوشه ، به صورت تصادفی ساده انتخاب شدند،تشکیل می دهد.برای اجرای این پژوهش در آغاز دوره ارزشیابی بارشناختی بر مبنای آموزش سنتی و ترکیبی طراحی و سپس بر روی دانش آموزان گروه های آزمایشی که هرگروه 15نفر بودند، اجرا شد.گروه گواه نیز با تعداد 15 نفر از فراگیران همین ارزشیابی را در مرحله پیش آزمون به شکل متداول سپری کرد. به منظور ارزیابی اثر بخشی این دو روش آموزشی، متغییر وابسته بار شناختی در حیطه بار شناختی درونی، بیرونی سنجش شدند. ابزار اندازه گیری این متغییرها، پرسشنامه پاس و ون مرینبوئر (1994)، بود. تجزیه و تحلیل داده ها در بخش کمی و کیفی صورت گرفت. یافته ها: نتایج پژوهش بیان گر آن بود که میزان رضایت فراگیران از رویکرد ترکیبی به طور معنا داری بیش از گروه سنتی است (05/0 > 01/0 = P و36/1 F= ). دانش آموزان فراگیر حاضر در دوره نیز ابراز رضایت بیشتری از یادگیری ترکیبی در قیاس با رویکرد سنتی داشتند. در زمینه یادگیری هم نتایج نشان می دهد که میزان یادگیری دانش آموزانی که در دوره آموزشی ترکیبی حضور داشتند، بیشتر از سایر دوره هاست( 05/0 < 01/0 = (p . نتیجه گیری: بنابراین آموزش دانش آموزان باید به شیوه چندرسانه ای و فناوری های نوین صورت گیرد و در آن به اصول پردازش و اثرات بارشناختی در جهت کاهش بار شناختی بیرونی، حفظ بار شناختی مطلوب و مدیریت بار شناختی درونی ، همچنین توجه ویژه به دروس فراگیران در جهت حداکثر کارایی دانش آموزان در زمینه پیشرفت تحصیلی توجه ویژه شود.
۱۶.
زمینه و هدف: امکانات آموزشی مناسب درکنار ذهن فعال و باانگیزه یادگیرندگان، پیشرفت کشور را به دنبال خواهد داشت؛ از این رو، یکی از اولویت های مهم پژوهشی در این عرصه، شناخت و بررسی عوامل مؤثر در سلامت روان دانش آموزان است که اجزاء اصلی سیستم آموزشی به حساب می آیند. لذا پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه علّی خودشناسی انسجامی و نیازهای بنیادین روان شناختی با بهزیستی روان شناختی با توجه به نقش میانجی گری ذهن آگاهی در دانش آموزان دوره متوسطه تهران انجام گرفت. روش پژوهش: این مطالعه توصیفی از نوع همبستگی با توجه به تعداد متغیرها بر روی یک نمونه 352 نفری انجام شد که به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای از میان کلیه دانش آموزان مقطع متوسطه دوم منطقه 2 شهر تهران در سال تحصیلی 1400-1399 انتخاب شدند. پرسشنامه های خودشناسی انسجامی قربانی و همکاران (2008)، نیازهای بنیادین روان شناختی لاگاردیا و همکاران (2000)، بهزیستی روان شناختی ریف (1989) و ذهن آگاهی فرایبورگ (2006) اجرا شدند و داده ها با استفاده از روش های آمار توصیفی، همبستگی پیرسون و مدل یابی معادلات ساختاری در سطح معناداری 0.01>P توسط نرم افزار AMOS و SPSS ورژن 24 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: مدل ساختاری پیش بینی بهزیستی روانشناختی بر اساس نیازهای بنیادین روان شناختی و خودشناسی انسجامی با میانجی گری ذهن آگاهی در دانش آموزان با داده های گردآوری شده، برازش قابل قبول و مطلوبی داشت (0.01> P)؛ بنابراین می توان چنین نتیجه گیری کرد که ارضاء نیازهای بنیادین روان شناختی و خودشناسی انسجامی با میانجی گری ذهن آگاهی، بهزیستی روانی را در دانش آموزان دوره متوسط تبیین می کند. نتیجه گیری: با توجه به ارتباط مثبت و معنادار بهزیستی روانشناختی با نیازهای بنیادین روان شناختی و خودشناسی انسجامی و تأیید نقش میانجی ذهن آگاهی در این فرآیند و اهمیت بهزیستی روان شناختی در پرورش و ارتقاء عملکرد تحصیلی دانش آموزان، توجه به سطح ذهن آگاهی و ارضای نیازهای بنیادین روان شاختی دانش آموزان در مدارس از اهمیت بسیاری برخوردار است و توصیه می شود مدارس در برنامه کار خود برنامه هایی را برای ارتقاء سطح خودآگاهی دانش آموزان و آشنایی و به کارگیری بیشتر مفاهیمی چون ذهن آگاهی، ترتیب دهند و محیط های آموزشی را به گونه ای برنامه ریزی کنند که بتواند پاسخگوی نیازهای بنیادین دانش آموزان باشد.
۱۷.
زمینه و هدف: نوج وانی دوره ای مه م از رش د انس ان است که با تغییرات زیستی- عصبی، هورمونی، فیزیولوژیکی و تغییرات اجتماعی هم راه اس ت. در طول این دوره نوجوان ان ب ا عوام ل استرس زای متعددی کنار می آیند. پژوهش حاضر با هدف پیش بینی رفتارهای خودجرحی بر اساس رابطه والد – فرزند و تنظیم هیجانی در نوجوانان انجام شد. روش پژوهش: روش مطالعه حاضر توصیفی - همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش را دانش آموزان مقطع متوسطه دوره دوم شهر تهران در سال تحصیلی 1400-1399 تشکیل دادند. حجم نمونه بر اساس روش کرامر، 280 نفر برآورد و به روش تصادفی خوشه ای برگزیده شدند. افراد نمونه، سه پرسشنامه خودآسیبی عمدی (PCRS )، ارزیابی رابطه والد- فرزند (DSHI) و تنظیم شناختی هیجان (CERQ را تکمیل کردند؛ برای تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل رگرسیون چندگانه افزار استفاده شد. یافته ها: حاکی از این بود که رابطه پدر/فرزند به صورت منفی و معنادار رفتارهای خودجرحی را پیش بینی می کند (001/0>P ). راهبردهای انطباقی تنظیم شناختی هیجان به صورت منفی و راهبردهای غیرانطباقی تنظیم شناختی هیجان به صورت مثبت و معنادار رفتارهای خودجرحی را پیش بینی می کند (0/001> P ). نتیجه گیری: بر اساس نتایج حاصل می توان نتیجه گرفت به منظور پیشگیری و کنترل رفتارهای خودجرحی نوجوانان، توجه به رابطه والد فرزند و تنظیم هیجانی ضروری است.
۱۸.
زمینه و هدف : پژوهش حاضر، با هدف مقایسه اثر بخشی آموزش گروهی اصلاح الگوی تعامل والد - فرزند و برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی برنشانه های بیش فعالی و اختلال نافرمانی در کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی و کمبود توجه همراه با اختلال نافرمانی مقابله ای انجام شده است. روش پژوهش : مطالعه حاضر از نوع نیمه آزمایشی که در آن از طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل با سنجش در خط پایه پس از مداخله و پیگیری 3 ماهه با گروه کنترل انجام گرفت. تعداد 36 نفر از دانش آموزان پسر مقطع ابتدایی در سال تحصیل 1401-1400 در 10 دبستان دولتی پسرانه منطقه 3 استان تهران مشغول به تحصیل بودند انتخاب و به طور تصادفی به گروه آزمایش (برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی) n=12 ، (اصلاح الگوی تعامل والد -فرزند) n=12 و کنترل( n=12 ) گماشته شدند. به دلیل شیوع کرونا کلیه شرکت کنندگان پرسشنامه دموگرافیک (محقق ساخته)، پرسشنامه نشانه های اختلال نافرمانی، سیاهه رفتاری (آخنباخ و رسکولار 2017) و پرسشنامه بیش فعالی (سوانسون، نولان و پلهام. 1981) را به صورت ارسال لینک در سه مرحله تکمیل کردند. جلسات مداخلات با رعایت پروتکل های بهداشتی به صورت حضوری انجام شد. فرضیه های مربوط به اثربخشی مداخله پژوهش با استفاده از تحلیل کوواریانس چند متغیره (مانکوا) و همچنین آزمونهای تعقبی آزمون تعقیبی LSD تحلیل شدند. یافته ها : نتایج پژوهش حاضر نشان داد میانگین متغیر نشانه های اختلال نافرمانی و علائم بیش فعالی در مرحله پیش آزمون بین سه گروه تفاوت معنی داری وجود ندارد که نشانگر همگن بودن سه گروه پژوهش در مرحله پیش آزمون است، مقایسه دو گروه آزمایش نیز نشان داد که بین دوگروه آزمایش در مولفه های تفاوت معنی داری وجود دارد و مقایسه میانگین ها حاکی از اثربخشی بیشتر گروه آزمایش برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بود. نتیجه گیری : نتایج این پژوهش نشان داد که دو درمان مذکور می تواند در کاهش نشانه های اختلال نافرمانی و علائم بیش فعالی در کودکان 9تا 13 سال به عنوان مداخلات روانشناسی استفاده شود با توجه به اثر بخشی بیشتر برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی این درمان در اولویت درمانی قرار داده شود.
۱۹.
زمینه و هدف: اختلال پرخوری عصبی عبارت از دوره های مکرر پرخوری (مصرف مقدار زیادی غذا در مدت زمان کوتاه مثلاً کمتر از دو ساعت، به طور متوسط یک بار در هفته در سه ماه گذشته) بدون استفاده منظم از رفتارهای جبرانی نامتناسب کنترل وزن است این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی گروه درمانی بین فردی بر بهزیستی روان شناختی در زنان مبتلا به پرخوری عصبی انجام شد. روش پژوهش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه و آزمون پیگیری دو ماهه بود. 30 نفر نمونه پژوهشی از جامعه زنان مبتلا به پرخوری عصبی مراجعه کننده در مهر و آبان سال 98 به انجمن پرخوری ایران در شهر تهران به روش در دسترس انتخاب شد و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و گواه جایگزین شدند. یافته های مورد نیاز با استفاده از پرسشنامه بهزیستی روان شناختی (ریف و همکاران، 1989) در سه نوبت پیش آزمون، پس آزمون و آزمون پیگیری مورد جمع آوری قرار گرفت و با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که گروه درمانی بین فردی بر بهبود بهزیستی روان شناختی بیماران پرخوری عصبی اثربخش است (005/0 ≥ p ). آزمون بن فرونی نشان داد که این اثر در طول زمان پایدار است. نتیجه گیری: با توجه به اثربخشی گروه درمانی بین فردی بر بهزیستی روان شناختی پیشنهاد می شود به منظور از گروه درمانی بین فردی برای زنان مبتلا به پرخوری عصبی استفاده شود.
۲۰.
زمینه و هدف: برنامه درسی دوره ابتدایی از جمله عناصری است، که در جهت تحقق بخشیدن به اهداف دوره ابتدایی نقش مهمی دارند. از این رو، برنامه های درسی قلب مراکز آموزشی محسوب می شود و آیینه نقش ها و اهداف آموزش و پرورش هستند، که شایسته توجه دقیق اند؛ لذا پژوهش حاضر با هدف ارائه مدل مفهومی برای ارزشیابی کیفیت برنامه درسی مدارس ابتدایی شهر تهران انجام شد . روش پژوهش: این پژوهش به لحاظ هدف کاربردی و در زمره تحقیقات آمیخته اکتشافی متوالی(کیفی کمی) بود، که در بخش کیفی بر اساس مدل گرانداد و در بخش کمی، به روش توصیفی از نوع پیمایشی انجام شد. در بخش کیفی حوزه پژوهش تعدادی از صاحبنظران آموزش و پرورش و متخصصان ارزشیابی و در بخش کمی ، کلیه معلمان زن و مرد مدارس ابتدایی دولتی شهر تهران که تعداد آنها 23593 نفر در سال تحصیلی 1401-1400 بودند.در بخش کیفی 12 نفر به روش نظری و در بخش کمی تعداد 377 نفر طبق جدول کرجسی و مورگان ، به روش تصادفی و خوشه ای انتخاب شدند. ابزار تحقیق پرسشنامه محقق ساخته شامل 108 گویه بود ، که در بعد کمی از روایی ظاهری، محتوایی و سازه استفاده شد. همچنین CVR با ضریب 832/0 تأیید و در بعد کیفی از نظرسنجی از افراد خبره استفاده و مورد تأیید قرار گرفت و آلفای کرونباخ با ضریب 855/0 محاسبه و پایایی نیز تایید شد و داده های جمع آوری شده تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل سوالات نشان داد که مدل مفهومی ارزشیابی کیفیت برنامه درسی دوره ابتدایی شهر تهران شامل: شرایط علی شامل: (تفکر راهبردی، تعمیم پذیری اهداف) شرایط محوری شامل: (ارزشیابی فعالیت های انگیزشی، کاربردی و آموزشی) شرایط زمینه ای شامل: (امکانات فرهنگی و ورزشی،امکانات آموزشی، امکانات رفاهی) شرایط مداخله گر شامل: (کمبود منابع و توزیع نامناسب، آینده نگری ضعیف، ارتباطات فردی و سازمانی، عدم انضباط کاری) استراتژیها شامل: (انعطاف پذیری،توالی برنامه درسی، سودمندی برنامه درسی) و پیامدها شامل: (بهبود ظواهر برنامه درسی، بهبود محتوای برنامه درسی،ترسیم چشم انداز، رشد هویت ملی مذهبی) است . نتیجه گیری: نتایج مطالعه نشان داد که مدل ارزشیابی کیفیت برنامه های درسی مدارس ابتدایی دارای ساختار مناسبی بود .
۲۱.
زمینه و هدف : هدف از انجام این پژوهش بررسی مدل ساختاری اضطراب سلامت بر اساس عدم تحمل بلاتکلیفی و حساسیت اضطرابی با میانجیگری نشخوار فکری در دانشجویان بوده است. روش پژوهش : طرح پژوهش توصیفی از نوع مدل سازی معادلات ساختاری بود . این پژوهش با حضور 454 نفر به روش نمونه گیری در دسترس از بین دانشجویان دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات در سال تحصیلی 1401-1400 به روش آنلاین انجام شد . برای اندازه گیری متغیرهای پژوهش از سیاهه کوتاه اضطراب سلامتی سالکوسکیس و همکاران(2002)، مقیاس عدم تحمل بلاتکلیفی فریستون و همکاران(1994)، پرسشنامه حساسیت اضطرابی ریس و همکاران(1986) و مقیاس پاسخ نشخوار فکری نولن-هوکسما و مارو( 1991 ) استفاده شد . داده ها با ضریب همبستگی پیرسون و معادلات ساختاری و با استفاده از نرم افزار SPSS و AMOS نسخه 24 تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که بین عدم تحمل بلاتکلیفی، حساسیت اضطرابی و نشخوار فکری با اضطراب سلامت رابطه معناداری وجود دارد (01/0> P ). همچنین نتایج نشان داد مسیرهای مستقیم این پژوهش معنادار شدند و مسیرهای غیرمستقیم عدم تحمل بلاتکلیفی و حساسیت اضطرابی از طریق نقش میانجی نشخوار فکری بر اضطراب سلامت معنادار بود. نتیجه گیری: بر اساس یافته های این پژوهش، مدل اصلاح شده از برازش مطلوبی برخوردار بود (051/0= RMSEA و 05/0> P-value ) و مدل نهایی ارزیابی شده از برازندگی مطلوبی برخوردار است و گام مهمی در جهت شناخت عوامل مؤثر بر اضطراب سلامت دانشجویان است.
۲۲.
زمینه و هدف: با توجه به شیوع استفاده از تلفن همراه و وابستگی بیشتر به آن لازم است عوامل مؤثر بر آن را شناخت؛ لذا پژوهش حاضر با هدف بررسی پیش بینی نوموفوبیا بر اساس سبک های فرزندپروری ادراک شده با نقش واسطه ای احساس تنهایی انجام شده است. روش پژوهش: طرح پژوهش حاضر یک پژوهش توصیفی از نوع مدل سازی معادلات ساختاری می باشد. این پژوهش با حضور 500 نفر به روش نمونه گیری در دسترس از بین دانش آموزان دوره متوسطه در سال تحصیلی 1400-1399 به روش آنلاین انجام شد. برای اندازه گیری متغیرهای پژوهش از پرسشنامه نوموفوبیا یلدریم و کوریا (2015)، پرسشنامه سبک های فرزندپروری ادراک شده نقاشیان (1385) و مقیاس احساس تنهایی دی توماسو و همکاران (2004) استفاده شد. داده ها با ضریب همبستگی پیرسون و معادلات ساختاری و با استفاده از نرم افزار SPSS و AMOS نسخه 24 تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که بین سبک های فرزندپروری ادراک و احساس تنهایی با نوموفوبیا رابطه معناداری وجود دارد (01/0> P )؛ همچنین نتایج نشان داد مسیرهای مستقیم این پژوهش معنادار شدند و مسیرهای غیرمستقیم سبک های فرزندپروری ادراک شده از طریق نقش واسطه ای احساس تنهایی بر نوموفوبیا معنادار بود. نتیجه گیری: بر اساس یافته های این پژوهش، مدل اصلاح شده از برازش مطلوبی برخوردار بود (062/0= RMSEA و 05/0> P-value ) و مدل نهایی ارزیابی شده از برازندگی مطلوبی برخوردار است و گام مهمی در جهت شناخت عوامل مؤثر بر نوموفوبیا در نوجوانان شهر کاشان است.
۲۳.
زمینه و هدف: بسیاری از همسران به ویژه زنان متقاضی طلاق در جریانات زندگی بنا به دلایلی ممکن است دچار پرخاشگری پنهان شده و توانایی سازگاری با موقعیت های چالشی را نداشته باشند. هدف مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و واقعیت درمانی بر پرخاشگری ارتباطی پنهان و بخشودگی در بین زنان متقاضی طلاق در شهر بابل بود . روش پژوهش: پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون سه گروهی بود. از بین زنان متقاضی طلاق نمونه ای به حجم 45 نفر به روش نمونه گیری غیرتصادفی هدفمند انتخاب و در دو گروه آزمایشی (درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و واقعیت درمانی) و یک گروه کنترل به صورت تصادفی ساده جایگزین شدند. (15 نفر در هر گروه). پس از ارزیابی 45 نفر از زنان متقاضی طلاق که میزان خشونت ارتباطی پنهان آنها بالاتر از نقطه برش بود و شرایط لازم را داشتند، شناسایی و سپس در سه گروه 15 نفری، دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل اختصاص یافتند. سپس 8 جلسه 90 دقیقه ای درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (هیز و همکاران، 2004) و 8 جلسه 90 دقیقه ای واقعیت درمانی (گلاسر، 2005) در گروه های آزمایشی به صورت حضوری و با رعایت پروتکل های بهداشتی انجام شد. داده ها با استفاده از پرسش نامه پرخاشگری ارتباطی پنهان و پرسش نامه بخشودگی جمع آوری شد. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و واقعیت درمانی بر پرخاشگری ارتباطی پنهان ( 44/19 F= ) و بخشودگی ( 87/15 F= ) در بین زنان متقاضی طلاق اثربخش است. همچنین نتایج آزمون تعقیبی نشان داد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر پرخاشگری ارتباطی پنهان، و بخشودگی تأثیر بیشتری نسبت به واقعیت درمانی دارد (01/0> p ). همچنین نتایج آزمون تعقیبی نشان داد که تاثیر واقعیت درمانی تا دوره پیگیری ادامه داشت . نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت که واقعیت درمانی بر پرخاشگری ارتباطی پنهان و بخشودگی در بین زنان متقاضی طلاق موثر بود و این تاثیر تا دوره پیگیری ادامه داشت.
۲۴.
زمینه و هدف: اختلال وسواس جبری، دارای شیوع گسترده ای در جامعه بشری می باشد. بر این اساس شناخت زمینه های شناختی، رفتاری و عصب شناختی در این بیماران و روش های مؤثر مداخلات درمانی برای بهبود شرایط آن ها، از اهمیت بالایی برخوردار است. هدف از پژوهش حاضر، مقایسه نیم رخ شناختی، هیجانی و عصب شناختی در افراد دارای نشانه های وسواس جبری با افراد عادی بود. روش پژوهش: پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری متشکل از تمام افراد دارای نشانگان اختلال وسواس جبری در شش ماهه دوم 1400 در شهر مشهد بود که از طریق فراخوان به پژوهش وارد شدند. پس از انجام مصاحبه غربالگری و بررسی ملاک های ورود به پژوهش، 80 نفر به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل آزمون رنگ واژه استروپ، کارت های ویسکانسین، حساسیت اضطرابی، سناریوهای مبهم، پرسشنامه اختلال های رفتاری گوگلن، پرسشنامه نشانگان وسواس جبری یل براون و مقیاس عدم تحمل بلاتکلیفی بود. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها، به واسطه اکتشافی بودن مدل، کم بودن حجم نمونه و نرمال نبودن توزیع متغیرها، از رویکرد حداقل مربعات جزئی استفاده شد. تحلیل ها با نرم افزار های و انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد که مسیر پیش بینی نشانگان وسواس جبری توسط شاخص های پنج گانه در همه ابعاد معنادار بوده است. بر این اساس مشخص شد که از شاخص های شناختی، واکنش های همخوان (01/0> P )، واکنش ناهمخوان (01/0> P ) و سناریوهای مبهم (01/0> P )، از بین شاخص های عصبی درجازدن (01/0> P ) و تکمیل طبقات (01/0> P )، از بین شاخص های هیجانی حساسیت اضطرابی (01/0> P ) و عدم تحمل بلاتکلیفی (01/0> P ) و از بین شاخص های رفتاری گرایشات رفتار بی ثبات (01/0> P ) و گرایشات رفتار تکانشی (01/0> P ) پیش بین های معناداری برای نشانگان وسواس جبری بودند. نتیجه گیری: این نتایج بیانگر این هستند که در تبیین نیمرخ روانشناختی مبتلایان به وسواس جبری، لزوم توجه به شاخص های شناختی، رفتاری، هیجانی و عصب شناختی دارای جایگاه مهمی است. همچنین بر اساس این یافته ها مشخص شد که از بین شاخص های بررسی شده، شاخص های هیجانی دارای بیشترین میزان پیش بینی پذیری و شاخص های رفتاری دارای کمترین میزان پیش بینی کنندگی هستند.
۲۵.
زمینه و هدف: از میان کارکردهای مورد انتظار برای سیستم آموزشی، می توان اساسی ترین کارکرد آن را علاوه بر اجتماعی شدن فرد، انتقال دانش دانست که هدف اصلی آموزش و پرورش است؛ لکن نظام آموزشی کشور ایران، با نتایج ضعیف و غیرقابل قبولی در این حوزه روبروست (نتایج آزمون های بین المللی تیمز و پرلز). پژوهش حاضر با هدف ارائه الگویی برای چالش های نظام آموزش و پرورش در حوزه انتقال دانش انجام شد. روش پژوهش: این مطالعه از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا کیفی بود. جامعه آماری پژوهش معلمان، اولیاء دانش آموزان و کارشناسان و صاحب نظران حوزه آموزش و پرورش در سال 1400 بوده که به بررسی نظرات و ادراکات تجربه شده این عناصر انسانی کلیدی و مطلعین حوزه نظام آموزش و پرورش پرداخته شده است. نمونه طبق اصل اشباع نظری 23 نفر در نظر گرفته شد که با روش نمونه گیری سهمیه ای انتخاب شدند. داده ها با مصاحبه های عمیق نیمه ساختارمند جمع آوری که روایی آن با کمک چهار فرد خبره و دو همکار پژوهشی تأیید و پایایی آن با روش ضریب کاپای کوهن 63/0 به دست آمد. داده ها با روش تحلیل مضمون شامل کدگذاری باز، محوری و انتخابی در نرم افزار MAXQDA20 تحلیل شدند. یافته ها: چالش های مربوط به درون فرآیند انتقال دانش (در درون سیستم آموزش و پرورش) حول محور سه رکن اصلی این فرآیند یعنی معلم، دانش آموز و بستر بودند، که مجموعاً تعداد 12 مؤلفه شناسایی و استخراج شده است؛ که عبارت بود از: مشکلات روحی و رفتاری معلم، ضعف مهارت معلم در آموزش به دانش آموزان، ضعف شناختی، مهارتی و عملکردی معلم، مسائل روحی و روانی دانش آموز، فضای نامناسب آموزشی، عدم وجود امکانات آزمایشگاهی و تجهیزات آموزشی، مشکلات محتوای آموزشی، مشکلات ریشه دار در مقطع ابتدایی (به عنوان بستر و پایه آموزش)، ضعف آموزش ضمن خدمت معلمان، عدم اهمیت سیستم آموزش به خلاقیت، ضعف آموزش پیش از خدمت معلمان، ضعف نظام ارزشیابی معلمان. عوامل مؤثر بر ناکارآمدی نیز در بستر ساختاری آموزش و پرورش پنج مؤلفه اخیر و در بستر محیطی خارج از سیستم با دو عامل مشکلات حقوقی و معیشتی معلمان و پایین بودن منزلت اجتماعی معلم شناسایی شد. نتیجه گیری: این پژوهش که با دیدگاهی جامعه شناسانه، مسئله ناکارآمدی را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده است، به سلسله عواملی دست یافته که نهایتاً منجر به ناکارآمدی در حوزه انتقال دانش می شود که در این میان کلیه عوامل درون سیستمی متأثر از محیط بیرونی سیستم آموزش و پرورش بوده و ضرورت توجه به ساختارهای کلان جامعه و سایر خرده سیستم های مؤثر بر این نظام (سیاست و اقتصاد) را جهت رفع مسئله ناکارآمدی انتقال دانش، بیش از پیش نشان می دهد.
۲۶.
زمینه و هدف: سربازی یکی از مراحل مهم پیش از ورود به زندگی شغلی برای بسیاری از پسران جوان در ایران است که معمولاً نسبت به آن نگرانی های فراوانی دارند. برخی از نگرانی مربوط به شکایت هایی است که سایر سربازان از این دوره دارند. از این رو این مطالعه به کشف علل ضعف روانی سربازان خدمت نظام وظیفه پرداخت . روش پژوهش: این مطالعه با روش کیفی و به روش تحلیل مضمون (کلارک و بروان، 2006) در سال 1400-1401 در شهر اصفهان و به منظور پاسخگویی به این سؤال که علل ضعف روانی سربازان خدمت نظام وظیفه هستند انجام شد. جامعه آماری کلیه سربازان نظام وظیفه شهر اصفهان بودند که از بین آنان به روش نمونه گیری هدفمند از نوع متجانس 13 سرباز بر اساس ملاک های ورود و خروج انتخاب شدند و مورد مصاحبه قرار گرفتند. ابزار پژوهش مصاحبه نیمه ساختاریافته بود. یافته ها: داده های گردآوری شده به کمک تحلیل مضمون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج چهار مقوله اصلی را نشان داد ضعف های درون فردی (منابع بیرونی شادمانی، پرتوقعی، انگیزش منفی، عزت نفس پایین) مؤلفه خانوادگی (علل مربوط به یکی از والدین و علل مربوط به شرایط خانوادگی)، علل بین فردی (ضعف مهارت های برقراری ارتباط، ضعف در مدیریت مشکلات ارتباطی) علل محیطی (ادراک ضعف کادر نظامی در برقراری ارتباط مقتدرانه، ادراک بی توجهی محیط به نیازهای فعلی سربازان). نتیجه گیری: با توجه به نتایج می توان گفت سهم زیادی از علل ضعف روانی مربوط به سابقه زندگی آنان است که به خوبی در روزهای آغاز سربازی به کمک افزایش مهارت ها و آگاهی می توان این ضعف ها را مدیریت کرد و به غنای روانی آنان کمک کرد.
۲۷.
زمینه و هدف: معنای زندگی در انسان می تواند سایر ابعاد زندگی او را تحت تأثیر قرار دهد. میزان سرزندگی تحصیلی افراد از جمله آن ها است؛ لذا این پژوهش با هدف بررسی رابطه ادراک از سبک های والدگری با سر زندگی تحصیلی با نقش واسطه-ای معنای زندگی در دانش آموزان دوره متوسطه دوم شهر زنجان انجام شد. روش پژوهش: این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری، کلیه دانش آموزان دوره متوسطه دوم شهر زنجان در سال تحصیلی 99-1398، تعداد 20866 نفر بود. مطابق جدول مورگان 392 نفر ولی برای افزایش اعتبار یافته ها تعداد 400 نفر انتخاب و با روش تصادفی طبقه ای توزیع شد. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه های استاندارد واﻟﺪﮔﺮی آﻻﺑﺎﻣﺎ (1991)، سرزندگی تحصیلی حسین چاری و دهقانی زاده (1391) و معنای زندگی استیکر و همکاران (2006) استفاده گردید. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS24 تحلیل و از نرم افزار آماری AMOS در مدل یابی معادلات ساختاری استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که؛ بین ادراک از سبک های والدگری با سرزندگی تحصیلی رابطه معنی دار وجود دارد (01/0< P ) و همچنین، بین ادراک از سبک های والدگری و معنای زندگی رابطه معنی دار وجود دارد (01/0< P ). معنای زندگی در رابطه بین سبک های والدگری با سرزندگی تحصیلی نقش واسطه ای دارد (01/0< P ) . نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت که برای ایجاد سرزندگی تحصیلی در دانش آموزان، ادراک از سبک های والدگری نقش تعیین کننده داشته و معنای زندگی می تواند منجر به سرزندگی تحصیلی در فرزندان شود.
۲۸.
زمینه و هدف: گوش دادن آگاهانه نه تنها مستلزم حفظ توجه به محیط خارجی (یعنی گوینده) است، بلکه شامل حضور در بدن فرد و مشاهده غیرقابل قضاوت و غیرواکنشی تجارب درونی خود است. هدف این مطالعه ارزیابی ساختار عاملی نسخه فارسی پرسش نامه ذهن آگاهی بین فردی پراتسچر (2018) است که به منظور اندازه گیری پاسخ های فردی در تعاملات اجتماعی طراحی شده است. روش پژوهش: پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. شرکت کنندگان شامل 248 نفر (164 پسر و 74 دختر) از دانشجویان دانشگاه های شهر تهران و تبریز بودند که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای گردآوری داد ه ها از پرسش نامه ذهن آگاهی بین فردی پراتسچر (2018) و پرسش نامه ذهن آگاهی براون (2003) استفاده شد. داده های پژوهش با استفاده از نرم افزارهای آماری SPSS23 و نرم افزار LISREL8.8 و به کمک روش تحلیل عاملی تائیدی تحلیل شد. یافته ها: نتایج تحلیل عاملی تائیدی، مدل چهار عاملی (حضور در لحظه حال، آگاهی، پذیرش و واکنش) را تایید کرد. اعتبار همگرای این پرسش نامه با مقیاس ذهن آگاهی براون (2003) بسیار مطلوب بود (71/0). علاوه براین، ضرایب آلفای کرونباخ برای مقیاس کلی ذهن آگاهی 84/0 و چهار خرده مقیاس حضور در لحظه حال، آگاهی، پذیرش و واکنش به ترتیب 83/0، 83/0، 88/0 و 77/0 به-دست آمد. نتیجه گیری: مقیاس ذهن آگاهی بین فردی پراتچر، ابزاری معتبر و دارای کفایت روان سنجی مطلوب برای سنجش ذهن آگاه بودن در تعاملات اجتماعی جهت بکارگیری در موقعیت های پژوهشی در جمعیت غیربالینی ایرانی محسوب می شود.
۲۹.
زمینه و هدف: یکی از عوامل موفقیت آمیز در زندگی زناشویی، مهارت های ارتباطی مناسب بین زوجین است؛ تحقیقات مختلف نشان داده است که مشکلات ارتباطی از رایج ترین مشکلاتی است که زوجین بیان می کنند. پژوهش حاضر به منظور ارائه مدل سبک های دلبستگی در سازش روابط عاطفی با میانجی گری مهارت های ارتباطی در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی همدان اجرا شد. روش پژوهش: روش پژوهش حاضر از نوع همبستگی و مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این مطالعه شامل 410 نفر از زنان دانشجوی متأهل دانشگاه علوم پزشکی شهر همدان در سال 99-1398 بودند که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه سازگاری زناشویی (اسپانیر، 1976)، پرسشنامه سبک های دلبستگی بزرگسالان هازان و شاور (1985) و پرسشنامه مهارت های ارتباطی کریستنسن و سالاوی (1984) جمع آوری شد. تجزیه وتحلیل داده ها به روش تحلیل مسیر و با استفاده از نرم افزار AMOS و SPSS نسخه 20 انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد دلبستگی ایمن (14/0= β ؛ 001/0> P ) دارای اثر مستقیم بر مهارت های ارتباطی بود. همچنین مسیر غیرمستقیم دلبستگی ایمن با سازش عاطفی با میانجی گری مهارت های ارتباطی معنادار بود (001/0> P ). نتیجه گیری: بنابراین، با توجه به نقش معنادار مؤلفه های سبک دلبستگی ایمن و مهارت های ارتباطی، درمانگران می توانند در بحث بررسی و درمان مشکلات سازگاری زناشویی به بررسی میزان مسئولیت پذیری، شادمانی، افزایش تاب آوری در برابر فشار روانی و آموزش مهارت های ارتباطی در زوجین بپردازند.
۳۰.
زمینه و هدف: پژوهش حاضر با هدف اثربخشی برنامه روانشناختی آموزشی بر حل حسادت بین فرزندان و تعامل مطلوب آنان انجام شده است. روش پژوهش: پژوهش حاضر شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری بود؛ جامعه آماری این پژوهش 40 نفر از والدین کودکان دوره ابتدایی به همراه فرزندانشان در جزیره کیش در سال 1398-1399 بودند که با روش نمونه گیری خوشه ای مرحله ای انتخاب و سپس به روش تصادفی، به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. گروه آزمایش به مدت 8 جلسه 90 دقیقه ای و هر هفته یک جلسه، تحت آموزش کنترل حسادت قرارگرفتند. گروه کنترل در طول این مدت هیچ مداخله ای دریافت نکردند. آزمودنی های پژوهش توسط پرسشنامه سنجش حسادت (ولی زاده و آذربایجانی، 1389) و پرسشنامه روابط خواهر-برادری (هترینگتون و همکاران، 1999) در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری ارزیابی شدند. برای تحلیل داده ها از آزمون تجزیه و تحلیل کوواریانس استفاده شد. یافته ها: نتایج یافته های آزمون نشان داد برنامه روانشناختی آموزشی کنترل حسادت باعث بهبود حل حسادت بین فرزندان و تعامل مطلوب آنان شده است و این نتایج در پیگیری دو ماه نیز، پایدار می باشد. نتیجه گیری: نتایج به دست آمده از این پژوهش نشان داد که آموزش برنامه روانشناختی آموزش بر حل حسادت بین فرزندان و والدین می تواند بر روابط والد-6رزندی موثر باشد؛ از این رو این برنامه آموزشی برای والدین و فرزندانشان در مراکز مشاوره و در مدارس پیشنهاد می شود.
۳۱.
زمینه و هدف: اختلال اضطراب اجتماعی معمولاً در دوران کودکی یا اوایل نوجوانی ظاهر می شود و اغلب اثرات طولانی مدتی بر چندین بخش از زندگی فرد از جمله مدرسه و تحصیل دارد؛ از این رو، مطالعات مبتنی بر جمعیت شیوع اختلال اضطراب اجتماعی را در میان نوجوانان با استفاده از مصاحبه های تشخیصی بالینی ارزیابی کرده اند؛ لذا این پژوهش با هدف واکاوی مؤلفه های اضطراب اجتماعی مبتنی بر مدل مغز- رفتار انجام شد. روش پژوهش: روش پژوهش کیفی با استفاده از روش مضمون با رویکرد اترید- استرلینگ بود. با روش نمونه گیری هدفمند با بررسی متون از منابع معتبر در زمینه اضطراب اجتماعی مبتنی بر مدل های مغز – رفتار در سال های 1960-2023 اطلاعات مورد نظر با 39 مقاله تا اشباع نظری گرداوری شد. سپس اطلاعات بدست آمده کدگذاری و طبقه بندی شد. یافته ها: در مرحله اول کدگذاری 112 مضمون پایه از متن متون استخراج شد. در مرحله دوم بر اساس میزان سنخیت مفاهیم بدست آمده تعداد 22 مضمون سازمان دهنده انتزاع شد. در مرحله سوم 3 مضمون شامل حساسیت پایین فعال سازی رفتاری، حساسیت بالای بازداری رفتاری و حساسیت واکنشی شدت یافته جنگ، گریز و فلاپ به عنوان مضامین فراگیر مرتبط با مؤلفه های اضطراب اجتماعی مبتنی بر مدل مغز رفتار شناسایی شدند. اعتبار سنجی داده ها با استفاده از روایی محتوایی و پایایی مضامین با استفاده از روش هولستی مورد بررسی و تائید قرار گرفت. نتیجه گیری: بر اساس نتایج پژوهش آگاهی محققین و درمانگران از مؤلفه های اضطراب اجتماعی مبتنی بر مدل مغز- رفتار در طراحی و به کارگیری درمان های اثربخش تر که به فعال سازی رفتار افراد با اضطراب اجتماعی می پردازد مورد توجه قرار گیرد.
۳۲.
زمینه و هدف: دوران پر فرازونشیب نوجوانی، دوره گذر از کودکی به بزرگسالی می باشد و گاهی با تناقض و پرخاش همراه است. می توان از خودزنی به عنوان یکی از رفتارهای ناهنجار این دوران نام برد؛ و به دلیل ماهیت آسیب رسان آن، مطالعه در این زمینه حائز اهمیت است. خودزنی را می توان آسیب عمدی به بدن، بدون قصد خودکشی تعریف نمود. به صورت کلی پژوهش حاضر در پی بررسی تجربه زیسته نوجوانان دارای سابقه خودزنی و به صورت جزئی، باهدف بررسی تجربیات عاطفی، شناختی، روانی، آسیب های جسمانی و عوامل خانوادگی مؤثر بر خودزنی نوجوانان انجام پذیرفت. جمعیت موردمطالعه شامل کلیه نوجوانان 18-12 سال شهر کرمان که در سال 1400 تجربه اقدام به خودزنی داشتند، بود. روش پژوهش: روش نمونه گیری مبتنی بر هدف و ملاک ورود به نمونه نیز داشتن حداقل یک بار سابقه خودزنی بود. این پژوهش با روش پدیدارشناسی و با رویکرد مضمونی به بررسی تجربه زیسته نوجوانان دارای سابقه خودزنی پرداخته است و داده های پژوهش با استفاده از روش پدیدارشناسی توصیفی (کلایزی) مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفته است. یافته ها: با انجام ده مصاحبه، پژوهش به حد اشباع رسید و تعداد 49 کد مفهوم اولیه که بیانگر تجربه زیسته نوجوانان دارای سابقه خودزنی بود، استخراج گردید؛ در ادامه مفاهیم مشابه و نزدیک به هم در 15 مقوله عمده و 5 مقوله اصلی جای گذاری گردید که عبارت اند از:1- ویژگی های فردی (برون گرایی، روان رنجوری، گشودگی به تجربه) 2- عوامل خانوادگی مؤثر (خانواده، محیط زندگی) 3- ویژگی های مربوط به دوران بلوغ (ویژگی-های شناختی، ویژگی های عاطفی) 4- اختلالات بالینی (سلوک، اختلالات خلقی، اختلالات انفجاری متناوب، اختلالات اضطرابی و الگوی بالینی شخصیت) 5- احساسات مرتبط با خودزنی (احساس قبل از اقدام به خودزنی، احساس بعد از اقدام به خودزنی). نتیجه گیری: رفتار خودزنی برای هر فرد کارکردهای متفاوتی دارد و شناخت این کارکردها می تواند درمانگران را در تشخیص شیوه درمان و نحوه برخورد با افراد مبتلا، کمک نماید. برخی از این کارکرد ها عبارت اند از: تنظیم هیجانی، فرار از خودکشی، جلب توجه، طلب ترحم، نمایش شجاعت، فرار از روزمرگی.
۳۳.
زمینه و هدف: سرایت پذیری بالاو بروز مرگ و میرهای ناشی از این ویروس و حتی اجرای طرح های قرنطینه، موجب افزایش آمار نابهنجاری های روانی بلاخص استرس و اضطراب در افراد گردیده است؛ لذا هدف از پژوهش حاضر، پیش بینی اضطراب کرونا براساس خود بیمارانگاری در دانشجویان واکسینه شده در مرکز واکسیناسیون می باشد. روش: روش پژوهش حاضر، کمی بوده و به صورت توصیفی-همبستگی اجرا شده است و از لحاظ نوع هدف این پژوهش کاربردی می باشد. جامعه مورد مطالعه این پژوهش کلیه دانشجویانی هستند که در پاییز 1400 به مرکز واکسیناسیون پاستور مراجعه کرده اند. از میان این افراد 400 نفر از افراد واکسینه شده ای که دوز دوم را دریافت نموده اند به صورت تصادفی ساده و بر اساس مقدار محاسبه شده به وسیله نرم افزار Gpower به عنوان نمونه انتخاب شدند. از آزمودنی، آزمون های پرسشنامه اضطراب کرونا (علی پور، قدمی، علیپور و عبدالله زاده، 1398) و پرسشنامه خودبیمارانگاری ایوانز (1980) گرفته شد. داده ها با استفاده از روش آماری تحلیل کوواریانس چندمتغیری تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان می دهد اضطراب کرونا براساس خودبیمارانگاری پیش بینی می شود. ضریب مسیر اثر خود بیمارانگاری بر اضطراب کرونا اثر مثبت و معنادار وجود دارد (001/0 P< ، 290/0 β= ). نتیجه گیری: در تبیین این یافته همچنین می توان گفت از آنجایی که در دوران همه گیری ویروس کرونا، رسانه ها نقش فعالی را اطلاع رسانی اخبار و حوادث ناشی از این همه گیری ایفا می کنند و این اطلاع رسانی ها تحریک بالای فیزیولوژیکی و در نتیجه هیجان های منفی افراد را به دنبال خواهد داشت که منجر به موفق نبودن افراد در تنظیم هیجان هایشان شده و خودبیمارانگاری را افزایش می دهد. به تبع خودبیمارانگاری نیز با افزایش اضطراب کرونا همراه می گردد. بنابراین دور از انتظار نیست که خودبیمارانگاری، اضطراب کرونا را در افراد واکسینه شده پیش بینی کند. از مهمترین محدودیت های پژوهش می توان به عدم دسترسی به جامعه گسترده تری از افراد در سایر مراکز واکسناسیون بود و به نظر می رسد که انجام پژوهش های دیگری در مورد افرادی که در سایر مراکز واکسناسیون حضور داشته اند می تواند نتایج این پژوهش را تکمیل و قابل تعمیم تر کند.
۳۴.
زمینه و هدف: دیابت یکی از بیماری های مزمن پزشکی با بیشترین وابستگی به وضعیت روانشناختی افراد مبتلا است؛ در درمان های بکار رفته در مورد بیماران دیابتی، اغلب از پرداختن به مشکلات روانشناختی این قشر، به ویژه افراد غفلت شده است ؛ از این رو هدف پژوهش حاضر تعیین تأثیر مصاحبه انگیزشی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر افزایش متابعت درمانی بیماران مبتلا به دیابت نوع2 انجام شد. روش پژوهش: مطالعه ی حاضر، یک مطالعه نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با روش نمونه گیری تصادفی بوده که بر روی 30 نفر از بیماران مبتلا به دیابت نوع2 عضو تحقیقات دیابت شهر تهران که شرایط شرکت در مطالعه را داشتند در سال 1398 اجرا شد. داده ها با استفاده از پرسشنامه متابعت درمانی بیماری های مزمن که در سال 1392 در پایان نامه مدانلو طراحی و روانسنجی شده است و با روش مصاحبه و گرفتن نمونه خون جمع آوری گردید. هر عضو گروه مداخله 8 جلسه ی 90 دقیقه ای تحت مصاحبه انگیزشی قرار گرفت. داده ها با استفاده از آزمون های آمار توصیفی و استنباطی، تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد نتایج آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد که مصاحبه انگیزشی مبتنی بر تعهد و پذیرش بر بهبود متابعت درمانی افراد موثر است (05/0 P< ). همچنین نتایج آزمون پیگیری هم نشان می دهد که دوره مصاحبه انگیزشی مبتنی بر تعهد و پذیرش بر روی گروه اثربخش و ثابت بوده است . نتیجه گیری: مداخله ی مصاحبه انگیزشی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر متابعت درمانی در مبتلایان به دیابت نوع دو تأثیر مثبت را نشان داد؛ لذا پیشنهاد می شود این مداخله در زمان و جلسات بیشتری انجام شود.
۳۵.
زمینه و هدف: در بسیاری از مواقع، کمرویی، اصلی ترین مانع شکوفایی قابلیت ها، خلاقیت ه ا و ایف ای مسئولیت ها است؛ لذا هدف تحقیق حاضر بررسی نقش میانجی خود انتقادی بین خودتنظیمی هیجانی و کمرویی نوجوانان است. روش پژوهش: روش تحقیق حاضر توصیفی- پیمایشی از نوع همبستگی است. هدف تحقیق کاربردی و ازنظر زمان مقطعی می باشد. جامعه آماری، شامل کلیه ی دانش آموزان دختر متوسطه دوم شهر بجنورد است که در سال تحصیلی 1399-1400 مشغول به تحلیل بوده اند. جهت برآورد حجم نمونه کافی از روش تعیین حجم نمونه کلاین (2005) استفاده شد که تعداد 567 نفر به عنوان حجم نمونه انتخاب شد. روش نمونه گیری خوشه ای تک مرحله ای می باشد. روش گردآوری اطلاعات مطالعات کتابخانه ای و میدانی است و ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه سطوح خود انتقادی تامپسون و زوروف(2004)، پرسشنامه کمرویی استنفورد(1990) و پرسشنامه خودتنظیمی هیجانی از پرسشنامه هافمن و کاشدان(2010) استفاده شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که مدل علی کمرویی دانش آموزان بر اساس خودتنظیمی هیجانی با نقش میانجی خود انتقادی دارای برازش مناسب است. همچنین خودتنظیمی هیجانی بر خود انتقادی تاثیرمستقیم دارد و خودتنظیمی هیجانی بر کمرویی تاثیر مستقیم دارد. دیگر اینکه خود انتقادی بر کمرویی تاثیرمستقیم دارد و خود انتقادی نقش میانجی بین خودتنظیمی هیجانی و کمرویی ایفا می کند. نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت که بین خودتنظیمی هیجانی و کمرویی دانش آموزان، خود انتقادی نقش میانجی دارد؛ بنابراین برنامه ریزان نظام آموزشی با کمک روان شناسان و مشاوران مدرسه می توانند جهت رفع کمرویی دانش آموزان اقدامات لازم را در برنامه درسی جای دهند.
۳۶.
زمینه و هدف: دوران نوجوانی به دلیل اهمیت تحولی، موضوع بسیاری از پژوهش ها در علوم رفتاری می باشد. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی نمایش درمانی بر پرخاشگری و سازگاری در دانش آموزان دختر نوجوان انجام گرفت. روش پژوهش: پژوهش حاضر از نوع آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون، پیگیری با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه دختران متوسطه دوم شهر تهران در سال تحصیلی 98-1397 تشکیل می دادند. تعداد 40 نفر از جامعه به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای و هدفمند انتخاب شده و به صورت کاملا تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه گمارده شدند. در هر دو گروه، پرخاشگری و سازگاری دانش آموزان از طریق پرسشنامه پرخاشگری باس و پری (1992و پرسشنامه سازگاری سینها و سینگ (1993) مورد ارزیابی قرار گرفتند، گروه نخست، در 10 جلسه نمایش درمانی بر اساس روش پیشنهادی لوتون (2009) دریافت کردند؛ اما گروه دوم مداخله ای نداشتند. سپس مجدداً در پس آزمون و دوماه بعد در مرحله پیگیری پرخاشگری و سازگاری هر دو گروه مورد ارزیابی قرار گرفت. داده ها با استفاده از تحلیل کواریانس چند متغییره تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد نمایش درمانی بر پرخاشگری (19/944= F ، 001/0 > P ) و سازگاری (56/91= F ، 001/0 > P ) در دانش آموزان دختر نوجوان موثر بود. همچنین نمایش درمانی در هر دو مرحله پس آزمون و پیگیری بر پرخاشگری و سازگاری دانش آموزان اثر بخش بود و این تاثیر تا محله پیگیری ادامه داشت. نتیجه گیری: با توجه به اینکه دوران نوجوانی فی نفسه با ناسازگاری و ناهنجاری های رفتاری از جمله پرخاشگری همراه است، می توان از روش نمایش درمانی به منظور جلوگیری از پرخاشگری و ایجاد سازگاری بهره گرفت.