مطالعات روانشناختی نوجوان و جوان
مطالعات روانشناختی نوجوان و جوان سال 4 تابستان (شهریور) 1402 شماره 6 (پیاپی 12)
مقالات
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: پدیده قلدری در مدارس از جمله مواردی است که می تواند امنیت دانش آموزان را تهدید کرده و به تبع آن موجب بروز مسائل آموزشی و تربیتی شود. هدف مطالعه حاضر آزمون مدل ساختاری روابط بین ابعاد آسیب شناسی شخصیت با قلدری به واسطه خودناتوان سازی تحصیلی در بین دانش آموزان متوسطه بود. روش پژوهش: مطالعه حاضر با استفاده از روش مدل یابی معادلات ساختاری مورد آزمون قرار گرفت؛ جامعه آماری پژوهش حاضر شامل تمامی دانش آموزان دختر متوسطه دوم منطقه 2 شهر تهران در سال تحصیلی 99-1400 بود که طبق استعلام از اداره آموزش و پرورش شهر تهران تعداد کل آن ها 145398 نفر بود؛ که بر اساس ملاک میشل (1993) و با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای تعداد 300 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند و به ابزارهای پرسشنامه خود ناتوان سازی تحصیلی شوینگر و استینسمر پلستر (2011)، پرسشنامه قلدری اولیوس (1986) و فرم کوتاه پرسشنامه شخصیت نسخه پنجم راهنمای تشخیص و آماری (PID-5-BF) پاسخ دادند. یافته ها: یافته های حاصل از آزمون مدل ساختاری نشان داد که ابعاد شخصیت با خودناتوان سازی و قلدری رابطه مثبتی دارد. همچنین رابطه بین خودناتوان سازی با قلدری نیز مثبت بود. نتایج اثرات میانجی نشان داد که خودناتوان سازی تحصیلی در روابط بین ابعاد شخصیت نابهنجار و قلدری نقش واسطه دارند. نتیجه گیری: نتایج در حالت کلی نشان دادند که مدل آزمون شده با مدل مفهومی دارای برازش مناسبی می باشد.
سنتز پژوهی مؤلفه های مؤثر بر درمان افسردگی جهت تهیه بسته درمانی مبتنی بر وب
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: هیجانات منفی از مواردی است که فرد مبتلا ب ه ام اس ب ا آن درگی ر است و موجب کاهش فرصت های آنها برای برقراری تعاملات اجتماعی می شود و این مسئله روابط اجتماعی، کیفیت زندگی و درنتیجه سلامت روان آنها را با تهدید مواجه می کند. هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی طرح واره درمانی با درمان شناختی رفتاری بر هیجانات منفی در زنان مبتلا به ام اس در شهر کرمانشاه بود. روش پژوهش: پژوهش حاضر از نوع هدف کاربردی و ازلحاظ روش شناسی، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون، گروه گواه و پیگیری دو ماهه بود. جامعه ی آماری پژوهش شامل تمامی زنان مبتلا به بیماری مولتیپل اسکلروزیس (ام اس) شهر کرمانشاه طی سال 99-1398 بود که به مرکز آموزشی-درمانی امام رضا (ع) مراجعه نموده بودند. در این پژوهش به منظور انتخاب نمونه پژوهش، ابتدا بین بیماران زن مبتلا به بیماری مولتیپل اسکلروزیس که جهت دریافت خدمات درمانی به مرکز آموزشی-درمانی امام رضا (ع) شهر کرمانشاه مراجعه بودند، پرسشنامه های مورد پژوهش (با توجه به رعایت تمامی اصول بهداشتی در مواجه با بیماری ویروسی کرونا) توزیع شد، ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه DASS-21 بود. جهت تجزیه و تحلیل آماری داده ها از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و نرم افزار SPSS استفاده شد. یافته ها: یافته ها مبین این بود که در نمرات کلی هیجانات منفی شرکت کنندگان در گروه کنترل نسبت به نمره هیجانات منفی شرکت کنندگان در گروه مداخله اول (طرحواره درمانی) و شرکت کنندگان در گروه درمانی شناختی رفتاری از لحاظ آماری دارای تفاوت معنی داری بودند. این درحالی است که نمره هیجانات منفی در بین دو گروه مداخله طرحواره درمانی و درمان شناختی رفتاری تفاوت معنی داری نداشت؛ این وضعیت، در باره دو مولفه افسردگی و استرس صدق می کند. یعنی سطح افسردگی و استرس افراد حاضر در دو گروه مداخلات آموزشی نسبت به افراد حاضر در گروه کنترل کاهش معنی داری داشته است، اما تفاوتی بین دو گروه مداخله وجود نداشته است. درباره مولفه اضطراب نیز نتایج آزمون تعقیبی حاکی از آن است که هرچند اضطراب دو گروه مداخله دارای اختلاف میانگین (27/2 و 07/2) با گروه کنترل هستند اما این اختلاف معنادار نشده است. نتیجه گیری: بر اساس یافته های موجود می توان نتیجه گیری نمود تفاوتی میان اثر دو روش طرحواره درمانی و درمان شناختی - رفتاری بر کاهش هیجانات منفی وجود نداشت.
بررسی و تعیین عوامل روان شناختی مؤثر بر عملکرد جنسی زنان
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: عوامل متعددی در شکل دهی عملکرد جنسی نقش دارند که برخی از این عوامل موثر در مطالعات قبلی شناسایی شده اند. این پژوهش جهت بررسی عوامل دیگری که ممکن است در پژوهش های پیشین شناسایی نشده باشد انجام شد. در این راستا هدف از پژوهش حاضر بررسی و تعیین عوامل روان شناختی موثر بر عملکرد جنسی زنان بود. روش پژوهش: روش این مطالعه از نوع کیفی با رویکرد تفسیری و به روش تحلیل مضمون بود. بر اساس روش نمونه گیری هدفمند، داده های مطالعه حاضر با تعداد 13 نفر از زنان متاهل از فروردین تا خرداد 99 اشباع گردید. جهت جمع آوری اطلاعات روش مصاحبه نیمه ساختاریافته عمیق مورد استفاده قرار گرفت. داده ها با روش تحلیل مضمون بررسی شد. یافته ها: نتایج پژوهش، طبقات "دانش جنسی" ، "نگرش جنسی" ، "خودابرازی جنسی"، "صمیمیت جنسی"، "احقاق جنسی" و "خودکارآمدی جنسی" را تبیین کردند. بحث و نتیجه گیری: بنظر می رسد زمانی که زنان در انجام فعالیت های جنسی برای خود حقوق مسلمی مانند مطالبه فعالیت جنسی مورد تمایل، پذیرش وجود صمیمت در روابط جنسی و ... قائل هستند، به یک ادراک مثبتی در مورد چگونگی فعالیت جنسی در روابط زناشویی دست می یابند که این امر خود می تواند به عملکرد جنسی مطلوب کمک نماید.
تدوین معادلات ساختاری نشانگان ضربه عشق در دانشجویان دختر بر اساس آشفتگی روانشناختی و صفات تاریک شخصیت: نقش میانجی طرحواره های هیجانی
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: ضربه عشقی در دانشجویان پدیده ای رایج است که باعث بروز مشکلات روانشناختی متفاوت در آن ها می گردد. بنابراین هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش میانجی طرحواره های هیجانی در رابطه بین آشفتگی روانشناختی و صفات تاریک شخصیت با نشانگان ضربه عشق دانشجویان دختر دانشگاه محقق اردبیلی بود. روش پژوهش : روش پژوهش توصیفی و از نوع معادلات ساختاری بود. جامعه ی آماری پژوهش حاضر کلیه دانشجویان دختر دانشگاه محقق اردبیلی در سال تحصیلی99-1398 بود. نمونه آماری این پژوهش220 نفر از دانشجویان دختر تشکیل دادند که به صورت اینترنتی و از طریق شبکه های مجازی در پژوهش شرکت کردند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه ضربه عشق (راس، 1999)، مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس (لاویبوند، 1995)، مقیاس صفات تاریک شخصیت (جانسون و وبستر، 2010) و پرسشنامه طرحواره های هیجانی (لیهی، 2002) بودند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از مدل یابی معادلات ساختاری انجام شد. یافته ها: نتایج به دست آمده نشان داده که مدل علّی رابطه بین آشفتگی روانشناختی، صفات تاریک شخصیت، طرحواره های هیجانی و نشانگان ضربه عشق دانشجویان براساس شاخص های مختلف برازش تأیید شد. آشفتگی روانشناختی، صفات تاریک شخصیت و طرحواره های هیجانی بر میزان نشانگان ضربه عشق دانشجویان اثر مستقیم دارند (001/0>P)؛ همچنین آشفتگی روانشناختی و صفات تاریک شخصیت از طریق طرحواره های هیجانی بر نشانگان ضربه عشق دانشجویان تأثیر غیرمستقیم دارد (001/0>P). نتیجه گیری: بنابراین، آشفتگی روانشناختی، صفات تاریک شخصیت، طرحواره های هیجانی نقش مهمی در میزان نشانگان ضربه عشق دانشجویان دارند و هدف قراردادن این سه مؤلفه به وسیله درمان های مختلف روانشناختی، می تواند در کاهش نشانگان ضربه عشق دانشجویان مؤثر باشد.
مقایسه اثربخشی طرح واره درمانی با درمان شناختی رفتاری بر هیجانات منفی در زنان مبتلا به ام اس
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: هیجانات منفی از مواردی است که فرد مبتلا ب ه ام اس ب ا آن درگی ر است و موجب کاهش فرصت های آنها برای برقراری تعاملات اجتماعی می شود و این مسئله روابط اجتماعی، کیفیت زندگی و درنتیجه سلامت روان آنها را با تهدید مواجه می کند. هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی طرح واره درمانی با درمان شناختی رفتاری بر هیجانات منفی در زنان مبتلا به ام اس در شهر کرمانشاه بود. روش پژوهش: پژوهش حاضر از نوع هدف کاربردی و ازلحاظ روش شناسی، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون، گروه گواه و پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی زنان مبتلا به بیماری مولتیپل اسکلروزیس (ام اس) شهر کرمانشاه طی سال 99-1398 بود که به مرکز آموزشی-درمانی امام رضا (ع) مراجعه نموده بودند. در این پژوهش به منظور انتخاب نمونه پژوهش، ابتدا بین بیماران زن مبتلا به بیماری مولتیپل اسکلروزیس که جهت دریافت خدمات درمانی به مرکز آموزشی-درمانی امام رضا (ع) شهر کرمانشاه مراجعه بودند، پرسشنامه های مورد پژوهش (با توجه به رعایت تمامی اصول بهداشتی در مواجه با بیماری ویروسی کرونا) توزیع شد، ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه DASS-21 بود. جهت تجزیه و تحلیل آماری داده ها از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و نرم افزار SPSS استفاده شد. یافته ها: یافته ها مبین این بود که در نمرات کلی هیجانات منفی شرکت کنندگان در گروه کنترل نسبت به نمره هیجانات منفی شرکت کنندگان در گروه مداخله اول (طرحواره درمانی) و شرکت کنندگان در گروه درمانی شناختی رفتاری از لحاظ آماری دارای تفاوت معنی داری بودند. این درحالی است که نمره هیجانات منفی در بین دو گروه مداخله طرحواره درمانی و درمان شناختی رفتاری تفاوت معنی داری نداشت. این وضعیت، در باره دو مولفه افسردگی و استرس صدق می کند. یعنی سطح افسردگی و استرس افراد حاضر در دو گروه مداخلات آموزشی نسبت به افراد حاضر در گروه کنترل کاهش معنی داری داشته است، اما تفاوتی بین دو گروه مداخله وجود نداشته است. درباره مولفه اضطراب نیز نتایج آزمون تعقیبی حاکی از آن است که هرچند اضطراب دو گروه مداخله دارای اختلاف میانگین (27/2 و 07/2) با گروه کنترل هستند اما این اختلاف معنادار نشده است. نتیجه گیری: بر اساس یافته های موجود می توان نتیجه گیری نمود تفاوتی میان اثر دو روش طرحواره درمانی و درمان شناختی - رفتاری بر کاهش هیجانات منفی وجود نداشت.
طراحی مدل خودتنظیمی تحصیلی بر اساس نیازهای بنیادین روان شناختی و الگوی ارتباطی خانواده با میانجی گری تحول مثبت نوجوانی و اشتیاق تحصیلی
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: عوامل زیادی در موفقیت تحصیلی دانش آموزان دخیل هستند که خودتنظیمی تحصیلی یکی از آن هاست. خودتنظیمی تحصیلی می تواند به عنوان یک متغیر تأثیرگذار بر پیشرفت تحصیلی و پیشگیری از افت تحصیلی باشد و در سال های اخیر مورد توجه پژوهشگران متعدد قرار گرفته است. بنابراین، این پژوهش با هدف بررسی برازش مدل خودتنظیمی تحصیلی بر اساس نیازهای بنیادین روان شناختی و الگوی ارتباطی خانواده با میانجی گری تحول مثبت نوجوانی و اشتیاق تحصیلی انجام گردید. روش: این مطالعه توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل دانش آموزان پسر دوره دوم متوسطه شهر بود که به روش نمونه گیری خوشه ای تعداد 420 دانش آموز از بین آن ها انتخاب شده و با مقیاس استاندارد ارضای نیازهای روان شناختی پایه گانیه (2003)، پرسشنامه تجدیدنظر شده الگوهای ارتباطی خانواده کوئرنر و فیتزپاتریک (2002)، پرسشنامه خودتنظیمی تحصیلی سواری و عرب زاده (1392)، پرسشنامه تحول مثبت نوجوانی گلدوف و همکاران (2014) و پرسشنامه اشتیاق تحصیلی شافلی و همکاران (2002) ارزیابی شدند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری اسمارت PLS3 صورت گرفت. یافته ها: یافته ها حاکی از این بود که تحول مثبت نوجوانی و اشتیاق تحصیلی بین خودتنظیمی تحصیلی با اساس نیازهای بنیادین روان شناختی و الگوی ارتباطی خانواده نقش میانجی دارند (01/0>P). متغیرهای پیش بین به طور کلی توانستند 77 درصد از واریانس خودتنظیمی تحصیلی را تبیین کنند. نتیجه گیری: بر اساس نتایج می توان نتیجه گرفت رابطه متغیر خودتنظیمی تحصیلی با متغیرهای روان شناختی و عوامل خانوادگی مستقیم نیست و عواملی مانند اشتیاق تحصیلی و تحول مثبت نوجوانی می توانند نقش داشته باشند.
مقایسه اثربخشی آموزش مثبت نگر و درمان متمرکز بر شفقت در خود مراقبتی، خود ارزشمندی، بهزیستی و مسئولیت پذیری زنان مبتلا به سرطان پستان
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: امروزه سرطان به عنوان یک مشکل بزرگ سلامت عمومی بشمار می رود. از این رو هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش مثبت نگر و درمان متمرکز بر شفقت در خودمراقبتی، خود ارزشمندی، بهزیستی و مسئولیت پذیری زنان مبتلا به سرطان پستان بود. روش پژوهش: پژوهش حاضر، از نوع پژوهش های نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون- پیگیری بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی زنان مبتلا به سرطان مراجعه کننده به بیمارستان بوعلی در نیمه دوم سال 1398 تشکیل دادند. با توجه به فرمول کوکران، 45 نفر به صورت غیرتصادفی به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه خود مراقبتی بیماران ریگل و همکاران (2009)، پرسشنامه خودارزشمندی کروکر و همکاران (2003)، مقیاس بهزیستی روانشناختی ریف (1989)، پرسشنامه مسئولیت پذیری کالیفرنیا (۱۹۸۷) بود. درمان مبتنی بر دیدگاه روانشناسی مثبت نگر در 6 جلسه به مدت 6 هفته هر هفته 1 جلسه و هر جلسه 60 دقیقه برگزار شد. درمان مبتنی بر شفقت در 12 جلسه به مدت 12 هفته و هر هفته 1 جلسه و هر جلسه 60 دقیقه برگزار شد. در پژوهش حاضر داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس و آزمون تعقیبی بونفرونی تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که آموزش مثبت نگر و درمان متمرکز بر شفقت در خودمراقبتی، خود ارزشمندی، بهزیستی و مسئولیت پذیری زنان مبتلا به سرطان پستان اثربخش بوده (001/0 > P) و این نتایج از ثبات کافی برخوردار و در درازمدت تأثیر خود را حفظ نموده است. همچنین، بین اثربخشی آموزش مثبت نگر و درمان متمرکز بر شفقت بر خودمراقبتی، خود ارزشمندی، بهزیستی و مسئولیت پذیری در زنان مبتلا به سرطان پستان تفاوت معناداری وجود نداشت و تفاوت آن ها تنها با گروه کنترل بود (001/0 > P). نتیجه گیری: مشاوران و روان درمانگران می توانند از این آموزش ها جهت ارتقای خودمراقبتی، خودارزشمندی، بهزیستی و مسئولیت پذیری این افراد استفاده نمایند
مدل ساختاری پیش بینی تعهد زناشویی بر اساس جهت گیری مذهبی بیرونی با واسطه گری رضایت جنسی و خودکنترلی
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: تعهد زناشویی به عنوان یک فرآیند شناختی تعریف می شود که منعکس کننده تصمیماتی است که افراد در مورد شریک زندگی خود می گیرند. پژوهش حاضر با هدف پیش بینی تعهد زناشویی بر اساس جهت گیری مذهبی بیرونی با واسطه گری رضایت جنسی و خودکنترلی انجام شد. روش پژوهش: روش پژوهش همبستگی و از نوع معادلات ساختاری بود. جامعه آماری کلیه زنان مراجعه کننده به مراکز مشاوره و خانه های سلامت شهر تهران در سال 1399-1400 می باشد و 380 نفر با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه تعهد زناشویی آدامز و جونز (1997)، پرسشنامه جهت گیری مذهبی آلپورت(1950)، پرسشنامه رضایت جنسی لارسون و همکاران (۱۹۹۸) و پرسشنامه خودکنترلی تانجی و همکاران (2004) بود. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات نیز از الگویابی معادلات ساختاری با کاربرد نرم افزار AMOS 24 و SPSS 24 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد اثر مستقیم جهت گیری مذهبی بیرونی بر رضایت جنسی (31/0=β)، خودکنترلی(40/0=β) و تعهد زناشویی (28/0=β) معنادار می باشد. اثر مستقیم رضایت جنسی بر تعهد زناشویی (17/0=β) و خودکنترلی بر تعهد زناشویی (64/0=β) نیز مثبت و معنادار است. در این میان خودکنترلی در ارتباط بین باورهای ارتباطی و تعهد زناشویی نقش میانجی را می تواند ایفای کند (001/0≥P). نتیجه گیری: ازدواج پایدار زمانی است که شریک زندگی از یک رابطه سالم برخوردار باشد. جایی که شریک زندگی منبع حمایت عاطفی، دوستی، رضایت جنسی و حمایت مالی برای یکدیگر است که می تواند تعهدات زوج ها را افزایش و حفظ کند.
مدل معادلات ساختاری رابطه بین اخلاق حرفه ای و هیجانات معلم با میانجی گری هویت اخلاقی
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: نظام آموزش و پرورش، در فرایند توسعه ی یک کشور به عنوان مرکزی که به تربیت و آماده ساختن نیروی انسانی کارامد، شایسته و دارای مهارت به منظور پاسخگویی به نیازهای واقعی جامعه در زمینه های مختلف می پردازد، نقش حیاتی و کلیدی را بر عهده دارند. لذا پژوهش از انجام حاضر طراحی مدل اخلاق حرفه ای بر مبنای و هیجانات معلم با نقش واسطه ای هویت اخلاقی در معلمان شهر بابک بود. روش پژوهش: این پژوهش از نظر هدف کاربردی و یک تحقیق توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این تحقیق شامل کلیه معلمان شهرستان شهربابک (1200 نفر) بود. از این تعداد با استفاده از فرمول کوکران 291 نفر به عنوان حجم نمونه انتخاب شد. روش نمونه گیری مورد استفاده برای معلمان شهرستان شهر بابک در این تحقیق روش نمونه گیری تصادفی ساده بود. ابزار اندازه گیری شامل پرسشنامه های اخلاق حرفه ای آرمیتو و همکاران (2011)، هیجانات معلم قاسمی و همکاران (1398) و هویت اخلاقی مجدآبادی (1396) بود. در نهایت با استفاده از نرم افزار Amos و SPSS و مدل معادلات ساختاری تجزیه و تحلیل آماری صورت گرفت. یافته ها: نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده ها و مقادیر شاخص های برازش مدل حاکی از تأیید برازش مدل پس از انجام اصلاحات بود. همچنین نتایج آزمون سوبل نشان داد که نقش میانجی متغیر اخلاقی در مدل ارائه شده معنادار است. نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت مدل ساختاری رابطه بین اخلاق حرفه ای و هیجانات معلم با میانجی گری هویت اخلاقی از برازش خوبی برخوردار است.
تعیین رابطه میان اهداف پیشرفت با اضطراب دانشجویان در درس آمار با توجه به نقش واسطه ای خودکارآمدی
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: در پژوهش حاضر رابطه میان اهداف پیشرفت با اضطراب دانشجویان در درس آمار با توجه به نقش واسطه ای خودکارآمدی مورد بررسی قرار گرفت. پژوهش حاضر از نوع طرح های رابطه ای و به عبارت دقیق تر طرح همبستگی از نوع الگویابی معادلات ساختاری است روش: از بین دانشجویان سال اول، دوم، سوم و چهارم، به صورت تصادفی دانشجویان سال دوم و چهارم انتخاب شدند که تعداد 324 نفر دانشجو پرسشنامه های پژوهش حاضر را تکمیل کردند. در نهایت بعد از حذف پرسشنامه های ناقص، تعداد 312 پرسشنامه تحلیل شد. در تحقیق حاضر به منظور گردآوری داده ها، از مقیاس اهداف پیشرفت میدلتن و میگلی (1997)، مقیاس خودکارآمدی (شرر و آدامز، 1986) و مقیاس اضطراب آمار کرویس و همکاران (1985) به عنوان ابزار پژوهش استفاده گردید. در پژوهش حاضر برای ثبت داده ها و تحلیل اولیه از نرم افزار SPSS19، و جهت تحلیل داده ها از نرم افزار AMOS استفاده گردید و برای تمام فرضیه ها سطح معنی داری 05/0 >p در نظر گرفته شد. یافته ها: مدل برازش شده پیش بینی اضطراب آمار را نشان می دهد. اعداد روی مسیرها پارامترهای استاندارد شده اند . مسیرها در سطح 001/0 معنادار هستند. از بین متغیرهای برونزا (اهداف تبحری، اهداف عملکردی و اهداف اجتنابی)، متغیر اهداف تبحری بیشترین اثر مستقیم بر اضطراب آمار دارد. نتیجه گیری: یافته های این تحقیق حاکی از آن بود که اهداف پیشرفت اثر مستقیم معنی داری بر اضطراب آمار دارد.
راهکارهای پیشگیری از بزهکاری اطفال و نوجوانان با تکیه بر نقش محوری مدرسه
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: کودکی و نوجوانی از دوران های مهم زندگی است که شکل گیری شخصیت در آن صورت می پذیرد، اگر در این دوره فرد مورد مراقبت قرار گیرد، می تواند سبب شکل گیری صحیح شخصیت فرد و تعالی او و نهایتاً جامعه شود. از این رو هدف از پژوهش حاضر ارائه راهکارهای پیشگیری از بزهکاری اطفال و نوجوانان با تکیه بر نقش محوری مدرسه بود. روش پژوهش: پژوهش حاضر از نوع تحلیلی-توصیفی و مروری می باشد. از این رو داده های مورد نیاز به شیوه کتابخانه ای گردآوری شده و با مرور ادبیات پژوهش به تحلیل داده ها پرداخته شد. یافته ها: از جمله نهادهایی که فرد در آن عضو است نهاد خانواده و نهاد مدرسه می باشد. اطفال و نوجوانان عمده ی وقت خود را در نهاد مدرسه طی می کنند بنابراین اگر مدرسه برنامه های خاصی برای هدایت و شکل گیری شخصیت آنها داشته باشد، می توانند از ابتلاء این قشر بسیار آسیب پذیر به جرائم و بزه های گوناگون جلوگیری کنند. بنابراین پیشگیری از بزهکاری کودکان و نوجوانان در مدرسه بازگشت به برنامه های تربیتی و آموزشی صحیحی دارد که در مدرسه وضع شده است. نتیجه گیری: با توجه به تحقیقات به عمل آمده همکاری این دو نهاد یعنی خانواده و مدرسه به صورت هدفمند و سازمان یافته و با شناخت کافی از مسائل تعلیم و تربیت، نقش و حقوق متقابل و با بهره مندی از ظرفیت ها و توان یکدیگر می تواند زمینه ساز تربیت صحیح کودکان و پیشگیری از بزهکاری اطفال و نوجوان باشد
شناسایی و واکاوی چالش های آموزش مجازی در دوران پاندمی کوید 19 در دوره متوسطه اول
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: آموزش مجازی، محل تلاقی آموزش از راه دور، آموزش مبتنی بر رایانه و فناوری های اینترنتی است. هدف اصلی این مقاله شناسایی و واکاوی چالش های آموزش مجازی در دوران پاندمی کوید 19 در دوره متوسطه اول بود. روش پژوهش: روش انجام پژوهش آمیخته(کیفی-کمی) است. برای انجام این پژوهش علاوه بر مطالعه اسنادی، از تکنیک تحلیل مضمون با نرم افزار MAXQDA12 استفاده شده است. جامعه آماری تمام خبرگان در حوزه مدیریت آموزشی و آموزش ابتدایی و معلمان با تجربه و سابقه کار بالا در آموزش و پرورش بودند که بعد از انجام 15 مصاحبه اشباع نظری صورت گرفت و در بخش کمی جامعه آماری تمامی خبرگان دانشگاهی و معلمان شامل 21 نفر بودند. برای تعیین میزان تاثیرگذاری و تاثیرپذیری فرهت ها و تهدیدهای آموزش مجازی از تکنیک دیمتل استفاده شده است. یافته ها: یافته های کیفی نشان داد که برای تهدیدها 7 مولفه و برای فرصت ها و 6 مولفه استخراج گردید؛ یافته های کمی نشان داد معیارهای مولفه های اقتصاد، مشارکت والدین، تربیتی- عاطفی و فرهنگی، کاهش زمان و مسافت، ارزیابی و بازخورد، زیرساخت ها و فرصت های آموزشی به ترتیب مولفه های اثرگذار می باشند. نتیجه گیری: مولفه های اقتصاد، مشارکت والدین، تربیتی- عاطفی و فرهنگی، کاهش زمان و مسافت، ارزیابی و بازخورد، زیرساخت ها و فرصت های آموزشی به ترتیب تاثیرگذارترین مولفه های حفظ منابع اجتماعی و ملی، فرصت ارزیابی و بازخورد، عدالت آموزشی، جذب دانش آموز، کاهش هزینه و کیفیت یادگیری نیز به ترتیب از تاثیر پذیرترین مولفه ها محسوب می شوند.
پیش بینی اضطراب اجتماعی نوجوانان بر اساس سبک های فرزندپروری والدین
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: اضطراب اجتماعی یکی از شایع ترین اختلالات اضطرابی است که در آن مؤلفه هایی همچون سبک های فرزندپروری تأثیرگذارند. سبک های فرزندپروری والدین مهم ترین نقش را در تربیت فرزندان به عهده دارند. با توجه به اهمیت این موضوع، مطالعه حاضر با هدف پیش بینی اضطراب اجتماعی بر اساس سبک های فرزندپروری والدین انجام شد. روش پژوهش: این پژوهش از نوع کاربردی بوده و روش آن پیمایشی و به لحاظ اجرا کمی می باشد. جامعه آماری این پژوهش کلیه دانش آموزان پسر مقطع اول متوسطه در شهر تهران بودند که در نیمسال دوم سال تحصیلی 1399-1400 مشغول به تحصیل بودند. با توجه به حجم جامعه (26600 نفر) و با استناد به جدول مورگان و کرجسی، تعداد 258 دانش آموز پسر به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحل ه ای به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار مورد مطالعه پرسشنامه های سبک فرزندپروری بامریند (1973) و پرسشنامه اضطراب اجتماعی لایبویتز (2003) بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار Spss نسخه 23 صورت گرفت. یافته ها: تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که بین فرزندپروری سهل گیرانه و اضطراب عملکرد رابطه مثبت و معنی داری وجود داشت، همینطور بین فرزندپروری مستبدانه و اضطراب عملکرد و فرزندپروری مستبدانه و اضطراب موقعیت های اجتماعی رابطه مثبت و معنی داری وجود داشت. در حالی که بین فرزندپروری سهل گیرانه و اضطراب موقعیت های اجتماعی، فرزندپروری مقتدرانه و اضطراب عملکرد و بین فرزندپروری مقتدرانه و اضطراب موقعیت های اجتماعی رابطه معنی داری وجود نداشت. همچنین تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از رگرسیون چندگانه نشان داد که سبک تربیتی مقتدرانه پیش بینی کننده منفی و معنی دار اضطراب اجتماعی است (01/0>P) و سبک های تربیتی سهل گیرانه و مستبدانه پیش بینی کننده مثبت و معنی دار اضطراب اجتماعی است (01/0>P). نتیجه گیری: با توجه به یافته های به دست آمده، طراحی و برگزاری برنامه ها و کارگاه های آموزش خانواده در زمینه آگاه سازی والدین از سبک های فرزندپروری و تأثیر هر یک از آنها بر فرزندان بسیار ضروری است تا از این طریق بتوان با تغییر نگرش والدین و بهبود روابط خانواده ها، اضطراب اجتماعی فرزندان را کاهش داد.
شناسایی تهدیدها و فرصت های دورکاری زوج های هر دو شاغل در ایام شیوع کرونا
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: بحث در مورد دورکاری و قرنطینه خانگی زوج های هر دو شاغل در ایام کرونا و مطالعه تجارب زیسته آن ها می تواند نقش مؤثری در شناخت و توسعه ادبیات اشتغال زوج های هر دو شاغل به ویژه اشتغال زنان به صورت دورکاری ایفا نماید؛ لذا هدف از پژوهش حاضر شناسایی تهدیدها و فرصتهای دورکاری زوج های هر دو شاغل در ایام شیوع کرونا بود. روش پژوهش: مطالعه حاضر از نوع کیفی با استفاده از روش پدیدارشناسی توصیفی بود. جامعه آماری شامل زوج های دورکار هردوشاغل بود به مراکز مشاوره شهر کرمان مراجعه کرده بودند. از این میان به روش نمونه گیری هدفمند در دسترس با زوجین مصاحبه صورت گرفت و مصاحبه ها تا رسیدن به حد اشباع نظری ادامه یافت. داده های کیفی از روش پدیدارشناسی توصیفی و با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته گردآوری شد. سپس تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل محتوا صورت گرفت. یافته ها: نتایج تحلیل محتوای داده های گردآوری شده از طریق مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته نشان داد که تجربه زیسته زوجین هردو شاغل شامل دو مضمون فرعی تهدیدها و فرصت ها بوده که مضمون فرعی فرصت ها به مقولات زیر تقسیم می شود: کاهش زمان تلف شده، انعطاف پذیری در اختصاص دادن زمان، افزایش قابلیت برنامه ریزی، آسودگی خاطر به علت نبود نظارت مستقیم، صرفه جویی در هزینه ها، استقلال بیش تر، کاهش استرس و کاهش فرسودگی و خستگی. همچنین، مضمون فرعی تهدیدها دربرگیرنده مقولات زیر بود: اهمال کاری، عدم تمرکز بر روی کار، عدم تمرکز بر رابطه زناشویی، انزوای اجتماعی، ابهام در مسئولیت ها، کاهش انگیزه برای کار، کاهش بهره وری کاری، کاهش بازده کارهای گروهی، ابهام در نقش ها، ابهام در زمان مختص مسئولیت ها، کاهش پیوند اجتماعی و حمایت اجتماعی ادراک شده. نتیجه گیری: در نهایت با توجه به نتایج، راهکارهایی در حوزه های پژوهش، مدیریت و خانواده ارائه شد.
معادلات ساختاری رابطه بین نیازهای روانشناختی کارکنان زن و مرد با تجربه غرقه شدن در کار با میانجی گری تعهد سازمانی
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: هر سازمان دولتی و تجاری برای حفظ ارزشمندترین کارکنان خود به چالش کشیده خواهد شد. پژوهش حاضر با هدف معادلات ساختاری رابطه بین نیاز های روانشناختی کارکنان با تجربه غرقه شدن در کار با میانجی گری تعهد سازمانی انجام شد. روش پژوهش: روش پژوهش حاضر از نوع همبستگی بود و از روش معادلات ساختاری استفاده شده است. کلیه کارکنان دانشگاه های آزاد اسلامی شهر تهران در سال تحصیلی 1399-1400 جامعه آماری پژوهش حاضر را تشکیل می دادند که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی 339 نفر از کارکنان به عنوان نمونه انتخاب شده اند. برای گردآوری داده ها پرسشنامه تجربه غرقه شدن در کار (طلابیگی، 1393)، نیازهای روانشناختی (دسی و رایان، 2000) و پرسشنامه تعهدسازمانی (آلن و مایر، 1997) استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون و مدل معادلات ساختاری و با استفاده از نرم افزار SPSS 24 و AMOS 24 استفاده شد. یافته ها: نتایج تحلیل نشان داد که بین نیاز های روانشناختی کارکنان با تجربه غرقه شدن در کار و تعهد سازمانی سازمان رابطه معناداری به صورت مثبت و مستقیم وجود دارد(05/0 ≥P). همچنین نتایج تحلیل معادلات ساختاری نشان داد که تعهد سازمانی، رابطه بین نیاز های روانشناختی کارکنان با تجربه غرقه شدن در کار را میانجی گری می کند(05/0 ≥P).نتیجه گیری: توجه و تاکید به ارتقای تعهد سازمانی، می تواند به ایجاد تصویری واضح و روشن از نیروی انسانی موثر با نیازهای روانشناختی مناسب و تجربه غرقه شدن در کار کمک نماید.